۱۰ بازی نوستالژیک که آرزوی دیدن آنها در نسل هشتم را داریم
یک سال از نسل هشتم گذشت. بسیاری از ما شب و روز منتظر شنیدن خبر معرفی بازیهایی هستیم که نشانی واقعی از تحقق احساس نوستالژی در وجودمان را دارند. عناوین به یادماندنی و خاطره سازی که گذر زمان نه تنها باعث فراموش شدن آنها نمی شود، بلکه همچنان الهام بخش بسیاری از بازیهای بزرگ میشوند. این شما و این هم ۱۰ آرزوی نسل هشتم. [section label="Bully" anchor="bully"]
Bully اولین بازی از لیست ۱۰ تایی ما است که بر اساس حروف الفبا مرتب شده است؛ شاهکاری از مجموعه استودیوهای با استعداد راکاستار که در سال ۲۰۰۶ برای پلیاستیشن 2 منتشر شد. اگرچه دو سال بعد یک نسخه بازسازی شده با عنوان Bully:Scholarship Edition برای کنسولهای نسل هفتم عرضه شد، اما این مقوله هیچکدام از طرفداران استودیو راکاستار و طرفداران شاهکارهای جهانباز این استدیو را راضی نکرد. Bully روایت داستان جیمی هاپکینز ملقب به جیمی در محلهای ساختگی در دل نیویورک با نام Bullworth است که در دبیرستانی با همین اسم قبول شده است. جیمی برخلاف دیگر بازیها در بدو شروع داستان یک قهرمان نبود و این روند بازی و شرکت در کلاسها و ماموریتهای خلال بازی بود که رفته رفته او را به دانشآموز شناخته شده دبیرستان تبدیل کرد. قهرمان یا ضدقهرمان، جیمی هم آفریده نویسنده و تولید کننده نام آشنای راکاستار یعنی دن هاوزر (Dan Houser) بود و این قلم و ذهن خلاق او بود که جیمی و داستانش را با وجود فضای نوجوانانه آن، تا آن حد جذاب کرده بود. اگرچه جولای سال ۲۰۱۲ استودیو سازنده Bully، شعبه ونکوور راک استار برای همیشه بسته شد، اما دن هاوزر چند ماه بعد طی یک مصاحبهای خاطرنشان کرد که ایدههای بسیاری برای ادامه این بازی در سر دارد. صحبتهای هاوزر میتواند امید ما و همه علاقهمندان به این بازی را برای دیدن یک شماره از آن در کنسولهای نسل حاضر زنده نگاه دارد. [section label="Crash Bandicoot" anchor="crash-bandicoot"]
عنوان مقالهای که پیش روی شماست را شاید بتوان راحتتر به این بازی و کاراکتر دوست داشتنیاش بسط داد. شاید اگر کم لطفی مجموعه سرگرمیهای سونی در قبال این سری و این دست و آن دست شدنش نبود؛ حالا با دیدن اسم و عکس های این بازی آهی بلند از سر حسرت نمیکشیدیم. ۱۸ عنوان با یدک کشیدن نام Crash در سالهای مختلف برای پلتفرمهای گوناگون عرضه شد و هر استودیویی سلایق و علایق خود را به این سری تزریق کرد؛ توسط ناشرهای مختلف به بازار عرضه شد تا روزی رسید که فقط خبر کنسل شدن این نسخه و آن نسخه از آن به گوش هواداران بیشمارش رسید. اولین شماره از سری پرآوازه و پرخاطره Crash Bandicoot، ششم دسامبر سال ۱۹۹۶ میلادی برای پلیاستیشن 1 عرضه شد و بعد از گذشت ۱۰ سال راهی شبکه پلیاستیشن شد تا همان کودکانی که بخش عظیمی از خاطراتشان را با بالا و پریدن در جزیره وومپا (Wumpa) و شکستن جعبههای چوبی قهوهای برای به دست آوردن میوهها و به دست آوردن یک جان بیشتر برای جنگیدن با دکتر کورتکس سر کرده بودند، ۱۰ سال بزرگتر شوند و تنها چیزی که نصیبشان شود، فقط یک تجدید خاطره باشد. شمردن، نام بردن و توضیح نسخههای مختلف این سری در قالب این مقاله نمیگنجد اما حیف است نامی از Crash Team Racing نبریم. عنوانی که برای مقابله مستقیم با بازی Super Mario Karting ساخته نینتندو عرضه شد. اگرچه کراش به اندازه ماریو محبوب و معروف نبود ولی خوشساخت و جالب بودن این بازی باعث شد تا با اقبال عمومی مواجه شود. هرچند حق امتیاز این سری هم اکنون در دستان غول دنیای بازی، اکتیویژن است؛ اما ماه جولای سال جاری میلادی، اندرو هاوس، مدیر بخش سرگرمیهای سونی فاش کرد که سعی در احیای سری بازیهای Crash Bandicoot دارد، اما نمیتواند هیچ ضمانتی را مبنی بر تحقق این گفته به علاقهمندان ارائه کند. این که پرونده احیای این سری هرگز از روی میز سرگرمیهای سونی کنار نخواهد رفت، قطعا برای کودکان دیروز و جوانهای امروز کافی نخواهد بود. آنها تنها در صورتی راضی خواهند شد که بار دیگر در کالبدی جدید و پر زرق و برقتر به مصاف دکتر کورتکس بروند. [section label="Dino Crisis" anchor="dino-crisis"]
اگر چند سال به عقب برگردیم و تک تک روزهای موفق دوران پلیاستیشن 1 را مرور کنیم، نام کپکام و مرد ترسناک بازیهای رایانهای، شینجی میکامی را به وفور خواهیم دید. میکامی کارگردان و طراح قابل احترامی است. نه به خاطر فروتنی و طرز صحبتش؛ بلکه به خاطر کارنامه کاری که در این ۲۴ سال از خود به جا گذاشته است. چه از روزی که نقشی کلیدی در بازی پرخاطره علائدین داشت تا روزی که نسخه اول عنوان نام آشنا Resident Evil را کارگردانی کرد. همین چند وقت پیش هم عنوان تحسین شده The Evil Whitin را مهمان خانههای ما کرد.
اما یک جایی یک چیزی کم است. میکامی وقتی بازی بسیار موفق و قابل احترام Resident Evil 4 را کارگردانی کرد و حتی وقتی با بازخوردهای بسیار مثبت منتقدین روبهرو شد، کمر به کشتن Resident Evil نبست. وقتی دید ایده ای برای ادامه دادنش ندارد، دست از اسم و شهرت این سری کشید. نویسنده یوروگیمر طی مقالهای راجع به میکامی و Dino Crisis، این بازی را به الماس گم شده میکامی تشبیه می کند که به حق هم تشبیه ناروایی نیست. اولین نسخه از Dino Crisis سال ۱۹۹۹ برای پلیاستیشن 1 و یک سال بعد برای پلتفرمهای ویندوز و دریمکست عرضه شد. Dino Crisis روایت داستان یک گروه ویژه بود که برای تحقیقات راجع به یک پروژه سری عازم جزیرهای ساختگی به نام Ibis میشوند. این بازی اگرچه روی هسته رزیدنت اویل سوار بود، اما هنر میکامی و طرز استفاده از المانهایی که خود خلقشان کرده بود، این بازی را به یکی از بهترین عناوین ماجراجویی-ترسناک دوران خودش بدل کرد. میکامی سالها بعد وقتی نسخههای دوم و سوم این بازی روانه بازار شد، در سمت تهیه کننده اجرایی مشغول به فعالیت شد، اما این نمیتواند مانع از آرزوی ما برای دیدن جنگلهای انبوه جزیره Ibis، دایناسورهایش و نبرد رجینا و همرزمانش با دکتر Kirk روی کنسولهای نسل حاضر شود. [section label="Driver" anchor="driver"]
Driver شاید من و شما را بیشتر یاد گرفتن گواهینامه در پارکینگهای پر از ستون بیندازد، یاد دورانی که با دستانی کوچک اما سریع برای اولین بار در زندگیمان گواهینامه رانندگی گرفتیم. ۵ بازی از سری بازیهای Driver برای پلتفرمهای مختلف عرضه شد که انتشار اولین نسخه آن به سال ۱۹۹۹ برای پلیاستیشن 1 برمیگردد. Driver را می توان یک انقلاب در تلفیق دو سبک رانندگی و بازیهای جهانباز دانست. جان تانر (John Tanner) که در گذشته یک راننده حرفهای بود، حرفه خود را در شغل کاراگاه در ۴ شهر نیویورک، میامی، لوسآنجلس و سانفرانسیسکو به کار میگیرد و اینجا به عنوان نقطه آغاز سری محبوب و پرآوازه Driver در تاریخ بازیهای رایانهای ثبت میشود. پنجمین نسخه از این سری مدت زمان زیادی را درگیر شایعات بود تا اینکه طی برگزاری همایش سالانه E3 در سال ۲۰۱۰، یوبیسافت آن را با نام Driver: San Fransico معرفی کرد. با وجود تغییر مکانیسم قدیمی سری Driver در این نسخه، این بازی با بازخوردهای مثبت منتقدین و اقبال عمومی مواجه شد و همین موضوع میتواند ما را برای دیدن یک نسخه از این بازی روی کنسولهای نسل هشتم امیدوارتر کند. [section label="Half-Life" anchor="half-life"]
فرقی نمیکند، نسخه اول یا نسخه دوم؛ احترام اولین واژهای است که با شنیدن نام این بازی در ذهن هر کسی نقش میبندد. Half-Life فقط یک بازی نیست که مدتی سرگرم کننده باشد و بعد از آن در گوشهای به خاک خوردن بپردازد. Half-Life معرف یک عصر است. Half-Life نقطه عطف بازیهای اول شخص است که قبل از آن نبودند و بعد از آن با کمک Half-Life بهتر و بهتر شدند. نمیتوان اثری ماندگار در این سبک پیدا کرد که به نوعی از این شاهکار ایده به ارث نبرده باشد. Doom ، Quake و حتی کتاب The Mist نوشته استفان کینگ، الهام بخش داستان گوردون فریمن دوست داشتنی و آن اتمسفر بینظیر و فراموش نشدنی Black Messa و بعد از آن City 17 بودند. داستان Half-Life را از یک طرف همه میدانند و از طرفی دیگر بازگو کردنش با آن همه پیچ و تاب در حوصله این مقاله نمیگنجد. اگر بنا باشد چندین و چند بار دیگر لیست بازیهایی که دوست داریم در نسل هشتم ببینیم را کنار هم بچینیم، باز هم Half-Life 3 و دیدن دوباره دکتر فریمن جز همه آنها خواهد بود. وقتی
مایکروسافت
و
سونی
مقدمات برگزاری یک E3 باشکوه را در سال ۲۰۱۰ میچیدند، هیچکس، حتی خوشبینترین طرفدار کنسولها هم فکرش را نمیکردند که Gabe Newell روی سن کنفرانس سونی قدم بگذارد و Portal 2 و استیم را برای پلیاستیشن 3 معرفی کند. Newell که بارها و بارها در نشریات و رسانههای مختلف PS3 و کنسولها را به سخره گرفته بود و آنها را مانع پیشرفت بازیهای رایانهای میدانست. شاید هم من عینک خوشبینی به صورت زدهام و بیمهابا رویای دیدن Newell و معرفی نسخه سوم از Half-Life را در سر میپرورانم اما بالاخره یک روزی این اتفاق خواهد افتاد و Valve با ما آشتی خواهد کرد. [section label="Midnight Club" anchor="midnight-club"]
Midnight Club از دو جهت رکورد دار این لیست است، اول اینکه دومین عنوان در سبک رانندگی است که در این لیست حضور دارد و دوم اینکه دومین نماینده راکاستار بین آرزوهای نسل هشتمی ما است. Midnight Club هم مانند Driver، تلفیق هنرمندانه سبک جهانباز و رانندگی بود که از زاویهای متفاوت نسبت به آن، این تلفیق را عملی کرد، تلفیقی که سالها است یوبیسافت و EA درصدد انجام آن هستند اما آنچنان در تحقق آن موفق نبودند. اولین نسخه از Midnight Club سال ۲۰۰۰ برای پلیاستیشن 2 و گیمبوی عرضه شد. این عنوان که حضوری فعال در نسل ششم داشت، تنها یک بار آن هم در سالهای ۲۰۰۸ و ۲۰۰۹ برای پلتفرمهای ایکسباکس 360، پلیاستیشن 3 و کنسول دستی PSP عرضه شد. شهرهای زیادی از جمله نیویورک، پاریس و توکیو، میزبان این بازی بودهاند تا رانندگان خیابانی و غیرمجاز با انواع و اقسام مسابقات و سفارشی کردن اتومبیلها، به رقابت با یکدیگر بپردازند. با وجود اینکه راکاستار تا به امروز در خصوص این بازی سکوت کرده است و بیشتر به سایر سریبازی های خود بها داده است؛ اما میتوان امید داشت تا شهری بزرگ با اتومبیلها و مسابقات متنوع را اینبار در کنسولهای نسل هشتم دید. [section label="Onimusha" anchor="onimusha"]
اگر تاریخ سرزمین خورشید تابان را با المانهای ماوراالطبیعه مخلوط کنید، معجونی به نام Onimusha به عمل میآید، معجونی که اگر آن را با برند کپکام به بازار عرضه کنید، حاصل همان چیزی خواهد شد که همه ما خاطرهاش را هیچگاه فراموش نخواهیم کرد. اگر از Onimusha Soul صرفنظر کنیم، در مجموع ۴ عنوان از این سری برای کنسولهای نسل ششم و پلتفرم ویندوز منتشر شده است. با اینکه از ابتدا بنای سری Onimusha سهگانه بود اما سال ۲۰۰۶ نسخهای با نام Onimusha: Dawn of the Dream نیز روانه بازار شد. تمامی نسخههای این سری با روی باز منتقدین روبهرو شد، با این حال کنسولهای نسل هفتم هیچگاه نتوانستد میزبان Onimusha باشند. سکوت طولانی این سری صرفنظر از نسخه مرورگر آن که بالاتر هم به آن اشاره کردم، مسبب گمانهزنیهای بی شماری پیرامون این بازی شده است. سران کپکام و دستاندرکاران سری Onimusha تا به حال روزه سکوت طولانی خود را در قبال عرضه مجدد آن برای کنسولهای خانگی نشکستند و این همان جایی است که بر نگرانی طرفداران مشتاق سری Onimusha با آن حال و هوای شرقیاش میافزاید. جایی که کمبود بازیهای ژاپنی با درونمایه سامورایی و استفاده از المان هایی مانند شمشیرزنی و مبارزه با شیاطین و موجودات فرازمینی به شدت در نسل هشتم حس میشود، معرفی و عرضه یک Onimusha می تواند تمام غم فراق چند سال اخیر را برای هواداران و علاقهمندان این سبک از بازیها به خصوص Onimusha، به شوق وصال تبدیل کند. [section label="Parasite Eve" anchor="parasite-eve"]
اسکوار که بعدها به اسکوارانیکس تغییر نام داد و هم اکنون همه ما خالق و ناشر سری بازیهایی مانند Final Fantasy و Parasite Eve را با همین نام میشناسیم، می توان استاد ساخت و توسعه بازی نقشآفرینی ژاپنی دانست. Final Fantasy و دنیای بیکرانش را که فاکتور بگیریم به Parasite Eve ایی میرسیم که آینه تمام نمای تلفیق سبک نقشآفرینی و ترسناک در روزگار یکهتازی این غول ژاپنی بازیهای رایانهای بود. Parasite Eve و داستانش چه نسخه اول و چه نسخه دوم نیازمند یک مقاله جداگانه و طولانی است، اما همین بس که نسخه اول بازی داستان ۶ روز از رخدادها و حوادث زندگی Aya Brea که به تازگی به خدمت پلیس نیویورک درآمده است را بین روزهای ۲۴ تا ۲۹ دسامبر سال ۱۹۹۷ میلادی را روایت میکند. هر دو نسخه این سری سال ۲۰۱۱ برای شبکه پلیاستیشن بازنشر شد، اما این نمیتوانست هواداران این سری خوش ساخت را راضی کند. Parasite Eve اگرچه مانند سایر بازیهای این لیست با امتیازات عالی و فروش موفقیت آمیز روبهرو نشد، اما این دلیل نمیشود که از این بازی و آرزوی دیدن دوباره یک نقشآفرینی خوش ساخت با جادوی اسکوارانیکس صرفنظر کنیم. [section label="Prince of Persia" anchor="prince-of-persia"]
وجود Prince of Persia (شاهزاده ایرانی) در این لیست را فقط و فقط به پای حس وطن پرستی نگارنده آن ننویسید. Price of Persia هم مانند Crash سازندگان و ناشران زیادی را تجربه کرد. وقتی جردن مچنر (Jordan Mechner) این سری را خلق کرد، شاید آیندهای به این درخشانی و زیبایی را برای آن متصور نشده بود. بین سالهای ۱۹۸۹ تا ۱۹۹۹ سه نسخه از سری Prince of Persia برای Apple II و پلتفرم ویندوز عرضه شد. ۴ سال سکوت کافی بود تا یوبیسافت وظیفه توسعه و نشر بازی را بر عهده بگیرد و با تزریق خون تازهای در رگهای این سری، دوباره نامش را بر سر زبانها بیندازد. Prince of Persia فراز و نشیبهای زیادی را به خود دید. در راهها و روشهای گوناگونی آزمایش شد. از خشونت کم و اتمسفر روشن گرفته تا استفاده از خشونت و پسزمینه تاریک، و همین باعث سردرگمی منتقدان و خریداران شد تا جایی که اکنون ۵ سال از آخرین باری که شاهزاده ایرانی را دیدیم میگذرد. یوبیسافت تلاش خود را کرد و دو شماره از این سری را برای کنسولهای نسل هفتم و پلتفرم ویندوز عرضه کرد اما وقتی آن را با سری بازیهای Assassin's Creed مقایسه کرد، Prince of Persia را گوشهای نگه داشت و به تولید و تکامل Assassin's Creed پرداخت. کار به جایی رسید که شاهزاده ایرانی کاملا به دست فراموشی سپرده شد و درعوض هر سال شاهد عرضه یک یا حتی دو شماره از Assassin's Creed هستیم. با این حال بسیاری از طرفداران داستان زیبای Prince of Persia با آن حال و هوای شرقی و مبارزات نفسگیرش، آرزوی دیدن دوباره این بازی را روی کنسولهای نسل هشتم دارند. [section label="Syphon Filter" anchor="syphon-filter"]
این را طرفداران پر و پا قرص برند پلیاستیشن بخوانند. Syphon Filter را میتوان به نوعی امضای روزهای موفقیت پلیاستیشن دانست. در مجموع ۵ نسخه از این سری برای پلیاستیشن 1، 2 و PSP عرضه شد تا در مدت زمانی کوتاه به یکی از بازیهای موردعلاقه طرفداران بازیهای سبک سوم شخص تبدیل شد. اولین نسخه را استودیو Eidetic که بعدها به SCE Bend Studios تغییرنام پیدا کرد، سال ۱۹۹۹ برای پلیاستیشن 1 عرضه کرد و ۸ سال بعد در سال ۲۰۰۷، آخرین باری بود که لوگان را روی پلیاستیشن 2 دیدیم. نسخه های پلیاستیشن 1 و 2 بازی در ماه های متمادی برای شبکه پلیاستیشن عرضه شدند و این تمام سعی سونی برای راضی کردن طرفداران بیشمار این سری بود. Syphon Filter با داستان گیرا و شخصیتهای به یادماندنی، یک اثر موفق از ماحصل تلفیق هنرمندانه سبک تیراندازی سوم شخص و المانهای مخفی کاری بود که سونی میتواند با زنده کردن این سری و عرضه آن برای پلیاستیشن 4، بسیاری از علاقهمندان به این عنوان را برای خرید کنسول پلیاستیشن 4 مشتاق کند.
ممکن است هیچگاه بازیهای بالا را برای نسل هشتم یا حتی نسل های بعد نبینیم و از طرفی دیگر ممکن است معرفی دوباره هرکدام از عناوین بالا آرزوی بسیاری را برآورده کند. به هر حال هیچکدام از ما از آینده و اینکه برای این بازیها چه اتفاقی خواهد افتاد، خبر نداریم. فقط می توانیم با عینک خوشبینی منتظر روزهای آینده و به خصوص همایشهایی مانند E3 و Gamescom باشیم. شما هم آرزوهای خود را در بخش نظرات با دیگر کاربران
در میان بگذارید.