مرگ تدریجی یک کنترلر؛ چرا پلیاستیشن موو هیچوقت جدی گرفته نشد
سونی و مایکروسافت در نسل هفتم بازیهای رایانهای، سعی کردند تحولی در کنترلرها ایجاد کنند. تحولی که البته هیچوقت شکل نگرفت و هنوز این کنترلرهای سنتی هستند که فرمانروایی میکنند. برندهی جایزهی تنوع و نوآوری نسل گذشته نینتندو بود که به دور از هیاهوی ایجاد شده پیرامون آن فناوریهای جدید، کار خودش را کرد و با عرضهی کنترلرهای حرکتی و بازیهایی که بیشترین استفاده از آنها را میبردند، خانوادهها و گیمرهای کم سن و سال را به سمت خود کشید.
یکی دو سال کافی بود تا تلاش مایکروسافت برای ساخت هیجانانگیزترین سختافزار نسل هفتم با شکست مواجه شود. کینکتی که متفاوتترین کنترلر از زمان پیدایش بازیهای رایانهای بود، حالا تنها در صنعت روباتیک استفادهی زیادی دارد و گیمرها از آن به عنوان یک وبکم و میکروفون استفاده میکنند. سونی هم چندان عملکرد بهتری نداشت. کپی از روی دست نینتندو اگر همراه با چاشنی خلاقیت نباشد، نتیجهاش چیزی جز فراموش شدن نمیشود. کنترلر پلیاستیشن موو تکلیفاش با خودش مشخص نبود، هم میخواست گیمرهای حرفهای را به سمت خودش بکشد و هم به کمک بازیهای انحصاریاش، نظر کسانی را که چندان علاقهای به بازیهای رایج نداشتند جلب کند. تنها جنبهی مثبت تلاش سونی در خلق یک تجربهی جدید، این بود که این شرکت نگاه واقعبینانهای به این سختافزار داشت و برای مدتی آن را کنار گذاشت تا در فرصت مناسب دوباره زندهاش کند. زور کردن مشتریان برای خریدن وسیلهای که تعداد بازیهای شاخص آن به تعداد انگشتهای یک دست نمیرسد چندان تصمیم عاقلانه به نظر نمیرسد.
اما الان در سال ۲۰۱۶ هستیم و همهچیز در شرف تغییر است. وارد عصر واقعیت مجازی شدهایم و کنترلرهایی که چند سال است خاک میخورند، نقش بزرگی در دوران جدید بازی خواهند کرد. کینکت که همچنان در قهقرا به سر میبرد و تا به امروز هیچ صبحتی از آن در زمینهی واقعیت مجازی نشده؛ اما شرایط موو فرق میکند. قبل ورود به عصر جدید، خوب است نگاهی به گذشتهی فراموششدهی پلیاستیشن موو بیاندازیم.
پلیاستیشن موو چه بود و چه کرد؟
کنترلر حرکتی پلیاستیشن موو حدود دو ماه قبل از کینکت و در اواخر ۲۰۱۰ عرضه شد. موو اساساً نسخهی خوشدستتر، باکیفیتتر و دقیقتر Wii Remote بود که مانند همین کنترلر، در دو مدل عرضه شد. کنترلر اصلی که با گوی رنگی بالای آن قابل تشخیص است و کنترلر کمکی که وظیفهی شبیهسازی دکمههای سمت چپ دوالشاک ۳ را بر عهده دارد. تهیهی کنترلر دوم اختیاری بود چرا که تمام وظایف آن را خود دوالشاک ۳ میتوانست انجام دهد، اما برای راحتی بیشتر در استفاده و تجربهی بازیها خرید آن پیشنهاد میشد. در هر صورت یک یا دو عدد کنترلر گویدار جوابگوی تمام نیازهای حرکتی بازیها بود. موو برای ارتباط با کنسول نیاز به وسیلهی جانبی دیگر به نام پلیاستیشن آی (PlayStation Eye) داشت که به وسیلهی این دوربین کوچک، حرکت کنترلر در فضا تشخیص داده میشد. در نسل جدید این کار را دوربین پلیاستیشن (PlayStation Camera) انجام میدهد.
یکی از مواردی که موو را برای گیمرهای حرفهای هم جذاب میکرد، امکان استفاده از آن در بازیهای بزرگ و AAA بود. غیر از بازیهای ورزشی و شمشیرزنی که مناسب این کنترلر هستند و معمولاً برای نشان دادن دقت و عملکرد آن در تبلیغات هم استفاده میشوند، بازیهای جدیتری نیز از موو پشتیبانی میکردند. بازیهایی مثل Killzone 3 ،Heavy Rain و Gran Turismo 5 با عرضهی بروزرسانیهایی قابلیت پشتبانی از موو را اضافه کردند که گرچه تأثیر چشمگیری در نحوهی بازی نمیگذاشت، اما تجربهی جدید و جذابی بود. وضعیت بازیهای انحصاری این کنترلر نیز چندان بهتر نبود و غیر از بازیهای مشابه Wii، سازندگان چندان تمایلی به خلق محتوای تازه و خلاقانه برای کنترلر نداشتند.
پلیاستیشن موو سختافزار فوقالعادهای بود. دقت بسیار بالای آن و عملکرد بدون تأخیر این کنترلر از اولین مواردی بود که هر کاربری در اولین برخوردش با کنترلر، متوجهاش میشد. نسبت یک به یک شبیهسازی حرکات دست در بازیها از اصلیترین نقاط قوت این سختافزار بود که در تبلیغات مانور زیادی هم رویش داده میشد. گوی رنگی بالای موو که تبدیل به نماد آن شد، وظیفهی اصلی شناسایی حرکات را برعهده دارد. پلیاستیشن آی و دوربین پلیاستیشن با بررسی رفتار حرکتی این گوی رنگی در دو جهت افقی و عمودی و محاسبهی فاصلهی آن تا دوربین به وسیلهی تغییر اندازهی گوی، میتوانند با کمترین میزان بار پردازشی محاسبههای لازم را انجام دهند. پلیاستیشن موو طوری ساخته شده که بعد از گذشت بیشتر از پنج سال، نیاز به بروزرسانی سختافزاری نداشته باشد. اما چه سود که ظرفیتهای این فناوری قدرتمند هیچگاه شکوفا نشدند.
محو شدن در افق
سونی برای به جلو راندن کنترلر جدیدش باید آن را با محتوای جدید و خلاقانه تغذیه میکرد، اما پشتیبانی از موو ضعیف بود و تقریباً هیچ بازی شاخصی به طور انحصاری برای آن ساخته نشد
عاقبت پلیاستیشن موو مانند آغاز یک رویا، نامشخص بود. هیچکس نمیداند دقیقاً چه بر سر این کنترلر آمد و چه شد که دیگر از آن صحبتی به میان نیامد. موو به تدریج محو شد. سونی برای به جلو راندن کنترلر جدیدش باید آن را با محتوای جدید و خلاقانه تغذیه میکرد، اما پشتیبانی از موو ضعیف بود و تقریباً هیچ بازی شاخصی به طور انحصاری برای آن ساخته نشد. سازندگان هم که استقبال کمرمق کاربران از کنترلر جدید را دیدند، چندان تمایلی برای سرمایهگذاری روی آن نداشتند. از طرف دیگر کاربران هم به خاطر کمبود محتوا همان دوالشاکهای خود را ترجیح میدادند. در واقع شرایط وارد یک چرخهی معیوب شده بود که نتیجهای هم در بر نداشت. از اواخر نسل گذشته که بحثهای نسل جدید کنسولها بالا گرفته بود، دیگر هیچکس به موو فکر نمیکرد و رسماً فراموش شده بود. طبق آمار از سال ۲۰۱۳ تا به حال تنها ۹ بازی منتشر شدهاند که از پلیاستیشن موو پشتیبانی میکنند.
اما در قضیهی موو حداقل یک نکتهی مثبت وجود دارد که مایکروسافت میتوانست از آن درس بگیرد. سونی سعی خود برای پشتیبانی از موو را کرد اما وقتی دید تلاشش نتیجهای در بر ندارد، گذشته را فراموش کرد و منابع خود را صرف ساخت نسخهی دوم سختافزاری که میدانست عاقبتی ندارد نکرد. مایکروسافت با کینکت در نسل هفتم با سرنوشتی مشابه موو رو به رو شده بود اما هنوز آیندهای روشن برای سنسور خود میدید. مایکروسافت راه آسان را در پیش گرفت و یک کینکت جدید درون جعبهی ایکسباکس وان قرار داد و اظهار کرد این دستگاه یک عنصر حیاتی برای کنسول است. دستگاهی که حیات خودش مدتها بود به پایان رسیده بود. به هر صورت، مدتها از آن زمان گذشته و هر دو شرکت از اشتباهات خود درس گرفتهاند. دیگر قرار نیست کنترلر جدیدی ببینیم، وارد عصر تازهای شدیم که قرار است بزرگترین تغییرها را در نحوهی تجربهی بازیهای رایانهای شاهد باشیم.
مواد لازم جهت تهیهی واقعیت مجازی
برای تجربهی واقعیت مجازی روی پلتفرم پلیاستیشن، علاوه بر هدست به پلیاستیشن موو هم نیاز خواهید داشت. و برای اینکه موو بتواند با کنسول ارتباط برقرار کند، به دوربین پلیاستیشن نیاز دارید. بنابراین اگر قصد جدی ورود به دنیای مجازی را دارید بهتر است همین حالا اقدام به تهیهی این دو دستگاه کنید تا احتمالاً با افزایش قیمت مواجه نشوید. البته این نکته را هم مد نظر داشته باشید که احتمالاً همراه هدست پلیاستیشن ویآر، کنترلرهای موو و دوربین هم عرضه شوند؛ چون از پیشنیازهای واقعیت مجازی هستند و هرکدام بدون دیگری کاربردی در این زمینه نخواهند داشت. طبق اعلام سونی روشهای متفاوتی برای تجربهی واقعیت مجازی روی پلیاستیشن 4 وجود دارد و استفاده از تنها یک کنترلر عادی هم یکی از آنهاست، اما جادوی واقعیت مجازی زمانی است که به وسیله دو کنترلر موو، خود را جای شخصیتهای بازی بگذارید.
نکتهی امیدبخش این است که بنا بر اعلام شوهی یوشیدا، رئیس استودیوهای بینالمللی سونی، پلیاستیشن موو که امسال شش ساله میشود کاملاً با پلیاستیشن ویآر هماهنگ است و نیاز به بهبود سختافزاری ندارد. همانطور که پیشتر اشاره شد موو آنقدر سختافزار بهینهای دارد که مشکلی از بابت تشخیص حرکات حتی در واقعیت مجازی ندارد. یوشیدا حتی تا اینجا پیش میرود که از موو به عنوان یک «فناوری جلوتر از زمان خود» یاد میکند. کمی دور از ذهن به نظر میرسد که سونی از آن موقع فکر واقعیت مجازی را در سر خود میپرورانده، اما به هر حال امروز کاملاً آماده است و وسایل ضروری این فناوری جدید را از قبل به کاربران عرضه کرده است. فقط میماند برچسب قیمت آن هدست که اگر رقمی رقابتی داشته باشد، میتواند با اتکا به فروش بالای کنسول در عرصهی واقعیت مجازی هم به موفقیتی بزرگ دست پیدا کند.
پلیاستیشن موو هیچوقت نتوانست چیزی بیشتر از یک کپی از وی ریمت باشد. سونی این واقعیت را پذیرفت و صبر کرد تا کاربرد دیگری برای کنترلر حرکتیاش پیدا کند، کاربردی حیاتی که دوباره نام موو را سر زبانها خواهد انداخت و به آن جانی دوباره خواهد بخشید. پلیاستیشن ویآر چاه لازاروس موو خواهد بود، آن را زنده میکند و هدفی تازه به آن میبخشد. ظاهراً سونی عادت دارد چیزی را معرفی کند، تا مدتها توجهی به آن نکند و پس از مدتی آن را بازمعرفی کند. به هر حال این تنها زمان است که عاقبت موو را مشخص میکند، کنترلری که در زمان خودش تحویل گرفته نشد شاید حالا تبدیل به مهرهی تأثیرگذاری در بازی واقعیت مجازی شود.
تهیه شده در زومجی