ماجراهای تن تن و میلو؛ عصای اسرارآمیز
عصای اسرارآمیز (در فرانسوی Le Sceptre d'Ottokar)، که در ایران با این نام شناخته میشود و نام اصلی کتاب، عصای پادشاه اوتوکار است، هشتمین داستان از مجموعه داستانهای ماجراهای تن تن و میلو محسوب میشود که از ماه آگوست ۱۹۳۷ تا آگوست سال ۱۹۳۸ در ضمیمه کودکان و نوجوانان روزنامه Le Vingtième Siècle با نام Le Petit Vingtième به چاپ میرسید. در این قسمت، تن تن، خبرنگار جوان به همراه سگ باوفایش میلو، راهی کشور خیالی سیلداویا میشوند. کشور همسایه سیلداویا با نام بوردوریا (که این هم یک کشور خیالی است)، با توطئه موفق میشوند عصای پادشاه سیلداویا را بدزدند و او را مجبور به استعفا کنند. با این حال تنتن، به کمک پادشاه میآید و برای بازپس گرفتن و پیدا کردن عصا، به او کمک میکند.
هرژه، در این کتاب، به صورت طنزآمیزی به نقد سیاستهای آلمان نازی به خصوص تصرف اتریش پرداخت. داستان عصای اسرارآمیز نیز مانند دیگر کتابهای تنتن، در زمان انتشارش توانست به موفقیت تجاری زیادی دست پیدا کند. در سال ۱۹۴۷، هرژه به کمک ادگار پی جاکوبز، این کتاب را برای انتشارات کسترمن بازطراحی کرد. در این کتاب، ما برای اولین بار با شخصیت بیانکا کاستافیوره آشنا میشویم. شخصیتی که به غیر از این کتاب، در هشت کتاب دیگر از سری کتابهای تنتن نیز حضور مستقیم دارد. در کتابهای تنتن در تبت و سرزمین طلای سیاه، آهنگهای کاستافیوره از رادیو پخش میشوند و در کتاب پرواز شماره ۷۱۴، در فکر و خیال کاپیتان هادوک حضور دارد. کشورهای خیالی سیلداویا و بوردوریا نیز در کتابهای دیگر تنتن حضور دارند.
شاید بتوان تصویر روی جلد کتاب عصای اسرارآمیز را یکی از خاطرهانگیزترین و متفاوتترین تصویرهای روی جلد کتابهای تنتن برشمرد. با این حال، این تصویر روی جلد، چند بار بازطراحی شد تا به شکلی که امروز میشناسیم، تبدیل شود. در نسخههای سیاه و سفید کتاب، این طرح تفاوتهای زیادی با طرح آشنای امروزی داشتند. اولین طرح نسخه سیاه و سفید کتاب، تنتن و میلو را میدیدیم. در دومین نسخه سیاه و سفید کتاب که در سال ۱۹۴۲ منتشر شد، کل طرح بازطراحی شد و شبیه به طرح فعلی شد. در دو نسخه رنگی ۱۹۴۷ و ۱۹۶۴، اصلاحات جزئی در این طرح روی جلد صورت گرفت تا نهایتا هرژه به طرحی رسید که ما این کتاب را با آن میشناسیم.
همانطور که در ابتدای متن اشاره کردیم، دو کشور سیلداویا و بوردوریا، کاملا زاییده تخیل هرژه بودند. هرژه، حتی برای این کشور، تاریخ و زبان جدیدی نیز خلق کرد. به طور مثال، کلمه پلیس، در زبان سیلداویایی، پولیتزسکی خوانده میشود که ترکیبی است از یکی از اصطلاحات بروکسلی، کمی فرانسوی و کمی آلمانی که کمی با زبان اسلاویک تلفیق شده است. یکی از نکات قابل توجه داستان، نام شخصیت منفی آن است. شخصیت منفی داستان، صدراعظمی به نام «موستلر» است. اگر به نام او دقت کنید، میبینید که موستلر ترکیبی از نام دو رهبر فاشیست آن دوران یعنی موسولینی و هیتلر است.
بیانکا کاستافیوره، بدون شک مهمترین بانوی حاضر در کتابهای تنتن به حساب میآید که در این کتاب برای اولین بار ما با او آشنا میشویم. خواننده اوپرایی که اهل میلان ایتالیا است. اولین ملاقات تنتن با کاستافیوره، اصلا ملاقات خوبی برای تنتن نیست! تنتن، برای اولین بار صدای او را در ماشین میشنود که خوشبختانه، پنجرههای ماشین ضد گلوله هستند!
اگر از کسانی باشید که سینما را به صورت جدی دنبال میکنند، مطمئنا میدانید که آلفرد هیچکاک، پدر سینمای دلهره، همیشه عادت داشت که به نحوی در یک صحنه گذرا در فیلمهای خود حضور داشته باشد. هرژه نیز مانند هیچکاک، در برخی از کتابهای خود، خود را طراحی میکرد اما مانند هیچکاک، در تمام کتابهایش حضور نداشت. در عصای اسرارآمیز، در دو صحنه ما خود هرژه را میبینیم. بار اول، زمانی است که تنتن توسط گارد پادشاه دستگیر میشود و بار دوم، زمانی که پادشاه موسکار، عصای پلیکان طلایی را به تنتن اهدا میکند ما میتوانیم خود هرژه را در میان جمعیت ببینیم.
اما جالبترین نکته در رابطه با کتاب عصای اسرارآمیز، در سال ۱۹۷۶ رخ داد. در زمان بازسازی کلیسای سنت ویتوس، تعدادی از اموال شاه اتوکار، پادشاه بوهمیا (۱۲۳۰ تا ۱۲۷۸) کشف شد که در آن، عصای او نیز وجود داشت اما هرژه و هیچکس دیگری در زمان نگارش این داستان، از وجود این عصا خبر نداشتند.
بسیاری از منتقدین، اعتقاد داشتند که کتاب عصای اسرارآمیز، یک کتاب صرفا سیاسی است و از هرژه به دلیل نشان دادن شجاعت برای نوشتن چنین داستانی در زمانی که هنوز خطر نازیها وجود داشت، تمجید کردند. تعدادی دیگر از منتقدین، این داستان را به یکی از فیلمهای هیچکاک تشبیه کردند که در نیمه دوم، از لحاظ سرعت داستان، فضای فیلم ایندیانا جونز اسپیلبرگ را در ذهن خواننده تداعی میکرد.
در سال ۱۹۵۷، این کتاب توسط استودیو بلویژن به انیمیشن تبدیل شد. این قسمت، توسط ری گوسنس کارگردانی شده بود و مایکل گرگ وظیفه نوشتن داستان آن را بر عهده داشت و در ۶ قسمت پنج دقیقهای به صورت سیاه و سفید پخش شد و داستان آن در بعضی از جهات با کتاب هرژه تفاوتهایی داشت. در سال ۱۹۹۱، یکی از قسمتهای انیمیشن ماجراهای تنتن، عصای اسرارآمیز بود. این انیمیشن توسط استودیوهای فرانسوی اکلیپس و شرکت انیمیشنی کانادایی نلوانا ساخته شده بود. طرفداران شخصیت تنتن، دقیقا مانند کاری که طرفداران مجموعه پیشتازان فضا با زبان الویش در داستان کرده بودند، با همکاری یکدیگر، زبان سیلداویایی را گسترش دادند و برای آن، گرامر و حتی لغتنامه نیز درست کردند.