ماجراهای تن تن و میلو؛ روی ماه قدم گذاشتیم
روی ماه قدم گذاشتیم (در فرانسه On a marché sur la Lune و در انگلیسی Explorers on the Moon)، هفدهمین قسمت از ماجراهای تنتن و میلو است که دنباله مستقیمی برای کتاب قبلی این مجموعه یعنی «هدف کره ماه» است و در این کتاب، این قوس داستانی به اتمام میرسد. داستان روی ماه قدم گذاشتیم، از تاریخ اکتبر ۱۹۵۲ تا دسامبر ۱۹۵۳ در مجله تنتن به چاپ رسید و پس از اتمام، توسط انتشارات کسترمن به عنوان یک کتاب مجزا منتشر شد.
در داستان قبل خواندیم که پروفسور تورنسل، از کاپیتان هادوک و تنتن دعوت میکند که به کشور سیلداویا بروند. در آنجا، وی به آنها میگوید که با همکاری دولت سیلداویا، در حال کار روی موشکی است که بتواند انسان را به کره ماه ببرد. پس از آزمایشات و اتفاقات فراوان، بالاخره آنها، توسط یک موشک قرمز و سفید، به کره ماه اعزام میشوند. در این قسمت است که داستان کتاب اول به اتمام میرسد و کتاب دوم یعنی روی ماه قدم گذاشتیم، ادامه داستان را روایت میکند.
ایده داستانی این کتاب را دوستان هرژه با نامهای برنارد هولمانس و جکی ون ملکبکه به هرژه ارائه کردند و هرژه چون قصد داشت که داستانش به واقعیت بسیار نزدیک باشد، تحقیقات بسیار زیادی را برای نوشتن این داستان انجام داد. در آن زمان، هنوز انسان موفق نشده بود که روی ماه قدم بگذارد و به همین دلیل قوس داستانی سفر به کره ماه تنتن، یک داستان علمی تخیلی به حساب میآمد.
تورنسل، تنتن، میلو و کاپیتان هادوک به همراه فرنک ولف، دستیار پروفسور تورنسل، وارد موشک ساخته شده میشوند و به سمت ماه روانه میشوند. کمی پس از اینکه آنها سفر خود را آغاز کردند، متوجه میشوند که دوپونت و دوپونط نیز به صورت تصادفی درون موشک هستند. این مساله، باعث میشود که ذخایر اکسیژن آنها با کمبود مواجه شود. یکی از نکات جالب این قسمت، ارجاع هرژه به داستان سرزمین طلای سیاه است. در بخشی از این داستان، مسمومیت دوپونت و دوپونط ناشی از مصرف ماده سمی «فرمول ۱۴» (که با آن در داستان سرزمین طلای سیاه آشنا شده بودیم)، عود میکند و باعث میشود موهای آنها هم رشد کند و هم به رنگهای متخلفی در بیاید که در نهایت، پروفسور تورنسل درمان قطعی این مسمومیت را پیدا میکند. یکی از نکات جالب داستان، زمانی است که کاپیتان هادوک برای قدم زدن (!) از سفینه خارج میشود. در این هنگام، بر حسب اتفاق، هادوک تبدیل به ماهوارهای برای شهاب سنگ آدونیس میشود. در آن زمان، ایده یک ماهواره مصنوعی، ایده بسیار جالب و تازهای بود و اولین ماهوراه مصنوعی، چندین سال پس از این داستان به فضا ارسال شد.
پس از گذراندن خطرات مختلف، آنها بالاخره موفق میشوند روی سطح کره ماه فرود بیایند و به این ترتیب تنتن، تبدیل به اولین انسانی میشود که پای خود را روی کره ماه گذاشته است. ۱۵ سال پس از قدم گذاشتن این خبرنگار جوان روی کره ماه، نیل آرمسترانگ به اولین انسان واقعی تبدیل میشود که قدم روی کره ماه گذاشته است. بر خلاف آرمسترانگ که ابتدا پای چپ خود را روی کره ماه گذاشت، تنتن با پای راست خود اولین قدم انسان را روی این کره، میگذارد. شاید بتوان یکی از معروفترین جملات قرن بیستم را، جملهای برشمرد که آرمسترانگ هنگام قدم گذاشتن روی ماه به زمین مخابره کرد:
این قدم، یک قدم کوچک برای یک انسان و یک جهش فوقالعاده بزرگ برای بشریت است.
اما جملاتی که تنتن بر زبان آورد، کاملا با جملات آرمسترانگ فرق داشت:
برای اولین بار در تاریخ بشریت، یک انسان روی کره ماه وجود دارد!
یکی دیگر از نکات جالب کتاب، زمانی است که تنتن به صورت تصادفی، در یکی از غارهای زیرزمینی ماه یخ پیدا میکند. در سال ۱۹۹۴، کاوشگر فضایی کلمنتاین، با نقشهبرداری توسط وسایل فوقالعاده دقیق از سطح ماه، نقشهای را به ناسا تحویل داد. پس از دو سال آنالیز دادههای این نقشه، ناسا اعلام کرد که احتمال وجود یخ در ماه هست. در دادههای جمعآوری شده توسط کلمنتاین، تودهای که به نظر دریاچهای از یخ است به قطر ۵ کیلومتر وجود دارد. پس از فرود روی ماه، متوجه میشویم که ولف، دستیار تورنسل، خائن است و جاسوسی به اسم یورگن را به صورت مخفیانه وارد سیاره کرده است. قصد آنها نیز این است که زمانی که ماجراجویان روی سطح ماه هستند، موشک را بدزدند و به زمین برگردند. با این حال، تنتن موفق میشود در یک اقدام سریع، ارتباط موتور را قطع کند و آنها را نجات دهد. پس از این اتفاقات، اکسیژن موجود در کابین، به سطح فوقالعاده پایینی میرسد و مشخص میشود که اکسیژن کافی برای همه مسافرین وجود ندارد. در حالیکه همه به دلیل کمبود اکسیژن از حال رفتهاند، ولف که حالا از کارهای خود پشیمان شده است، با فداکاری خود را در فضا رها میکند و به این ترتیب بقیه مسافرین صحیح و سالم به مقر فضایی کشور سیلداویا باز میگردند.
تعدادی از افراد، با ذکر این نکته که هرژه دقت علمی لازم را در طراحی لباس فضانوردان نداشته است و شفاف بودن کلاه لباس فضانوردی، تصمیمی نادرست بوده است زیرا این کلاهها، برای محافظت چشمان فضانوردان در مقابل اشعههای مضر خورشید، دارای پوششهای مخصوصی هستند. اما دلیل هرژه برای استفاده از کلاههای فضانوردی شفاف، این بود که حالت چهره شخصیتهای داستان، در تمام فریمها قابل مشاهده باشند.
در زمان نوشتن این داستان دو قسمتی، اتفاق عجیبی برای هرژه رخ داد. زمانی که در تاریخ ۷ سپتامبر ۱۹۵۰، بخش اول داستان به اتمام رسید، هرژه دچار افسردگی شد و حس کرد که نیاز به استراحت دارد. وی به همراه جرمین، همسرش، به سوییس مسافرت کرد و اواخر سپتامبر، دوباره به بروکسل بازگشت. در آن زمان، نامههای بسیار زیادی به مجله تنتن ارسال میشد و سوال اصلی مطرح شده در این نامهها، در رابطه با آینده داستان سفر به ماه تنتن بود. کم کم شایعاتی مطرح شد که هرژه فوت کرده است. در تاریخ ۱۸ آوریل ۱۹۵۱، هرژه نامهای در مجله تنتن منتشر کرد و در آن توضیح داد که به دلیل خستگی ناشی از کار زیاد، بیمار شده است و بالاخره بعد از ۱۸ ماه وقفه، ادامه داستان در مجله تنتن چاپ شد.
همانطور که بالاتر نیز اشاره کردیم، ولف در انتهای داستان، خودکشی میکند. در آن زمان در بلژیک، خودکشی گناهی نابخشودنی محسوب میشد و تبلیغ آن به هر نحو، کاری نکوهیده بود. به همین دلیل و پس از انتقادات فراوانی که به آخر داستان وارد شد، هرژه تغییری در نامه نوشته شده توسط ولف ایجاد کرد. در نسخه بازبینی شده کتاب، هرژه با اضافه کردن جمله «این امکان نیز وجود دارد که طی معجزهای، من زنده بمانم» به نامه ولف، امیدی هرچند کم را برای زنده ماندن وی در نظر گرفت.
منتقدین، در زمان بررسی این داستان، هر کدام از کتابها را به صورت مجزا بررسی نکردهاند و هر دو کتاب را به عنوان یک داستان کامل بررسی کردهاند و به همین دلیل نظرات آنها، دقیقا مانند نظراتی است که در رابطه با کتاب قبلی یعنی «هدف کره ماه» داشتهاند. ژان مارک و رندی لوسیفییر، از منتقدین آثار هرژه اعتقاد دارند که این داستان دو قسمتی، به پروفسور تورنسل تعلق دارد و به نظر آنها، این کتاب دو قسمتی، هرژه را در بهترین حالت خود نشان میدهد. به نظر آنها، این داستان، از هر نظر فوقالعاده است. دیگر منتقدین نیز کم و بیش با لوسیفییرها نظر همسویی دارند و دقت بالای هرژه در به تصویر کشیدن وقایع داستانی را ستودهاند.
در سال ۱۹۵۷، استودیو انیمیشنسازی بلویژن، اولین قسمت از فصل دوم خود را به این داستان اختصاص داد. در سال ۱۹۹۱ نیز استودیو الیپس با همکاری استودیو نلوانا، پانزدهمین قسمت از سری انیمیشن خود را به داستان روی ماه قدم گذاشتیم اختصاص داد.
نظرات