ماجراهای تن تن و میلو؛ کوسه های دریای سرخ
کوسههای دریای سرخ (در انگلیسی The Red Sea Sharks و در فرانسه Coke en Stock)، نوزدهمین قسمت از ماجراهای تنتن و میلو است. این داستان از اکتبر سال ۱۹۵۶ تا ژانویه ۱۹۵۸ به صورت هفتگی در مجله بلژیکی تنتن به چاپ رسید و در سال ۱۹۵۸ و پس از اتمام داستان، توسط انتشارات کسترمن به عنوان یک کتاب مجزا به چاپ رسید. در این داستان، تنتن به همراه میلو و کاپیتان هادوک، برای کمک به امیر بن کلیش عذاب، که به دلیل کودتایی که توسط دشمنانش برپا شده و سرمایهاش از طریق تاجران برده تامین شده است، قدرتش را از دست داده است، به کشور خیالی خمد در خاورمیانه میروند.
همانند داستان ماجرای تورنسل، این کتاب با کمک تیم هنرمندانی که در استودیو هرژه مشغول به کار بودند، ساخته شد. هرژه، در این داستان، تحت تاثیر کتاب «کمدی انسان» نوشته هونور دو بالزاک، قرار داشت. این کتاب، به این دلیل مشهور است که نویسنده آن، بسیاری از شخصیتهای داستانهای قبلی خود را در آن قرار داده بود و هرژه نیز توسط داستان کوسههای دریای سرخ، بسیاری از شخصیتهای فرعی داستانهای قبلی را در این کتاب قرار داد. ژنرال آلکازار، عبدالله، محمد بن کلیش عذاب و رقیبش، دکتر مولر، اولیویرا دی فیگوئرا، راستاپاپلوس، سرافین لامپیون، بیانکا کاستافیوره و دیگر شخصیتهای داستانهای قبلی، در این داستان حضور دارند و کتاب از این نظر، دارای یک رکورد است.
یکی دیگر از مضامینی که در داستان کوسههای دریای سرخ وجود دارد، بحث تجارت بردگان آفریقایی بود که هرژه با جزییات این معضل را در داستان خود به تصویر کشیده بود و یکی از درونمایههای اصلی کوسههای دریای سرخ محسوب میشود. با این حال در دهه ۶۰ میلاد، هرژه بارها به دلیل نحوه به تصویر کشیدن آفریقاییها در کتابش، به نژادپرستی متهم شد. هرژه که به دلیل این اتهمات بسیار عصبانی بود، کتاب را چاپهای بعدی، دستخوش تغییراتی کرد.
عکس روی جلد کتاب نیز، در نوع خود بسیار جالب است و به نحوی طراحی شده که نمونه آن را تا پیش از این ندیده بودیم. عکس روی جلد داستان، کاملا دیده شدن قهرمانان داستان از طریق یک تلسکوپ را تداعی میکند و همچنین اولین عکس کتاب نیز، زیر دریایی را نشان میدهد که یک کشتی را هدف گرفته است و هرژه از طریق همین دو فریم متفاوت و نسبتا ساده، تم داستان خود را شرح داده است.
داستان نوزدهمین قسمت ماجراهای تنتن، از آنجایی شروع میشود که تنتن و هادوک، پس از تماشای یک فیلم از سینما خارج میشوند و به طور اتفاقی با ژنرال آلکازار روبهرو میشوند. پس از بازگشت به قصر مولینسار، آنها متوجه میشوند که محمد بن کلیش عذاب، امیر خمد، توسط شیخ بابال اهر، از قدرت پایین آمده است. امیر خمد، پسرش عبدالله را به مولینسار فرستاده است تا تنتن و هادوک از وی در دوران کودتا مراقبت کنند. در این زمان، دوپونت و دوپونط از راه میرسند و به تنتن اعلام میکنند که ژنرال آلکازار، به دنبال خرید هواپیمای جنگی از شخصی به نام داوسون است. پس از بررسیهای بیشتر، تنتن متوجه میشود که داوسون، به بابال اهر نیز هواپیمای جنگی فروخته است. اما تنها مشکلی که در حال حاضر برای تنتن وجود دارد، خلاص شدن از دست عبداللهی است که با شیطنتهای خود، تمام اهالی قصر مولینسار را کلافه کرده است و تنتن به این نتیجه میرسد که تنها راهی که آنها میتوانند این مشکل را حل کنند و عبدالله را به خانه بفرستند، این است که قدرت محمد بن کلیش عذاب را باز گردانند. به همین دلیل، تنتن، هادوک و میلو به خاورمیانه و کشور خیالی خمد سفر میکنند. داوسون که از نقشه تنتن با خبر شده است، به هر راهی متوسل میشود تا این گروه را از بین ببرد، با این حال هر دفعه در انجام نقشهاش ناکام میماند. در جریان این تعقیب و گریز، قهرمانان ما با اولیویرا دیفیگوئرا، تاجر پرتغالی و دوست قدیمیشان روبهرو میشوند که باز هم به آنها کمک میکند تا از مخمصه موجود، در بروند.
پس از اینکه آنها بالاخره به پیش امیر میرسند، متوجه میشوند که یک تاجر بینالمللی، تجارت خرید و فروش برده را در خمد راه انداخته است و آفریقاییها را به بهانه بردن به سفر زیارتی به مکه، میدزدد و آنها را به عنوان برده میفروشد. تنتن، هادوک و میلو برای متوقف کردن این تجارت، به سمت دریای سرخ میروند. یک خلبان استونیایی، با نام پیوتر اسکوت، زمانی که تنتن هواپیمای او را از کار میاندازد، توسط تنتن نجات پیدا میکند و به آنها میپیوندد. پس از اتفاقات مختلف، تنتن پی میبرد که راستاپاپولوس، دشمن قدیمیاش، پشت سر تمام این داستانها بوده است. در ادامه داستان، بالاخره تنتن با کمک دوستانش میتواند باز هم نقشههای راستاپاپولوس را خنثی کند و آنها به مولینسار باز میگردند.
منبع الهام هرژه برای نوشتن داستان این قسمت از تنتن، مقالهای در یک مجله بود که گزارش میکرد که در آن زمان کماکان تجارت برده در خاورمیانه وجود دارد و نحوه دزدیدن آفریقاییها نیز دقیقا همانی بود که هرژه در داستان خود اعلام کرده بود. در نام فرانسوی کتاب، هرژه ارجاعی به بردهداری داده بود. نام فرانسوی کتاب، Coke en Stock بود که معنای «کوک روی عرشه» میدهد. کلمه کوک، نام رمزی بود که تاجرین برده به بردهها اختصاص داده بودند. پیش از اینکه هرژه شروع به نوشتن داستان این قسمت کند، کتاب «بالزاک و دنیایش» را خواند که در سال ۱۹۵۵ توسط فلیسیان مارسیو، دوست هرژه نوشته شده بود و به آثار هونور دو بالزاک اختصاص داشت. از این طریق، هرژه کتاب کمدی انسان را کشف کرد و ایده استفاده از شخصیتهای قبلی داستانهایش، به ذهنش آمد. همچنین در این داستان، ما با یک شخصیت جدید با نام پیوتر اسکوت، خلبان استونیایی، نیز آشنا میشویم که در کتاب پرواز ۷۱۴ دوباره حضور پیدا میکند.
هرژه قصد داشت با این کتاب خود را از اتهامات نژاد پرست بودن مبرا کند
هرژه برای اینکه بتواند هر چه واقعیتر کشتی رامونا را در کتاب خود به تصویر بکشد، به همراه باب د مور، دستیارش، سوار یک کشتی باری سوئدی با نام MS Reine Astrid از انتورپ به مقصد گوتنبرگ شدند و در تمام طول سفر، به عکاسی و طراحی از این کشتی پرداخت. همچنین هرژه برای کشیدن کشتی راستاپاپولوس، از یک کشتی یونانی به نام کریستینا الهام گرفت. اتوموبیلها، هواپیماها و دیگر ماشینهای داستان، همه توسط راجر لیلوپ، یکی از اعضای استودیو هرژه کشیده شدند. در یکی از تصاویری که در نیمه دوم داستان شاهد آن هستیم، غواصی را میبنیم که هرژه آن را از شخصیت لیونل کرب الهام گرفته بود. محل اختفای امیر نیز از روی محلی واقعی با نام خزانه در پترای کشور اردن الهام گرفته شده بود که هرژه تصویر آن را در مجله National Geographic دیده بود.
علاقه روز افزون هرژه به هنر، در این کتاب بسیار نمود میکند زیرا وی نقاشی بسیار معروف آلفرد سیسلی با نام Le Canal du Loing را در قصر مولینسار قرار داده بود. همچنین در داستان ما شاهد آثاری از پابلو پیکاسو و جوان مارو روی قایق راستاپاپولوس نیز هستیم. در صحنه انتهایی داستان نیز هرژه، خودش را به همراه ادگار پی جاکوبز کشیده بود.
به نظر بسیاری از منتقدان، این داستان به نوعی دنباله سرزمین طلای سیاه محسوب میشود
اگر سری مقالات تنتن را دنبال کرده باشید، قطعا میدانید که هرژه به دلیل داستان تنتن در کنگو، به نژادپرستی متهم شده بود. به همین دلیل، وی برای اینکه خود را از این اتهامات مبرا کند، سعی کرد در داستان کوسههای دریای سرخ، شمایل دیگری از آنها را نشان دهد و در داستان شاهد این هستیم که تنتن و هادوک، تعداد زیادی از بردههای آفریقایی را آزاد میکنند. هرژه برای اینکه حتی مطمئن شود، با یکی از دوستانش که در مجلهای با نام «آفریقا و جهان» کار میکرد و تمرکز اصلیاش آفریقاییان بود، مشورت کرد و او برخی از جملاتی را که هرژه قصد داشت در داستان خود قرار دهد، به زبان یوروبا (زبانی که بیش از ۳۰ میلیون نفر در غرب آفریقا از آن استفاده میکنند) ترجمه کرد. با این حال در سال ۱۹۶۲، مقالهای در مجله Juene Afrique منتشر شد که هرژه را متهم میکرد که آفریقاییها را در این داستان با ذهنیتی نژادپرستانه به تصویر کشیده است. این مقاله، در دیگر نشریات نیز به چاپ رسید و تمرکز اصلی آن روی نحوه حرف زدن آفریقاییها بود. در این کتاب، بنا به ادعای این مقاله، آفریقاییها به زبان «پیجین» حرف میزدند که بسیار به زبانی که آفریقاییها در کتاب تنتن در کنگو با آن تکلم میکردند، نزدیک بود.
بنوات پیترز، بیوگرافر هرژه، در کتاب خود نوشت که این اتهامات به هرژه، بسیار ناعادلانه بود و حتی باعث شد که هرژه از لحاظ احساسی ضربات سنگینی بخورد. در نهایت و در چاپ مجدد کتاب در سال ۱۹۶۷، هرژه تغییراتی را در نحوه گویش شخصیتهای آفریقایی اعمال کرد. یکی دیگر از تغییراتی که در نسخه سال ۱۹۶۷ کتاب اعمال شد، لحن نامه امیر به تنتن بود. در نسخه اصلی، این نامه بسیار رسمی نوشته شده بود در حالیکه در نسخه سال ۱۹۶۷، لحن آن به لحنی بسیار دوستانهتر تغییر پیدا کرد.
هری تامپسون، کوسههای دریای سرخ را یک دیدار مجدد خانوادگی نامیده است
هری تامپسون، یکی از منتقدان آثار هرژه، در رابطه با کوسههای دریای سرخ، عبارت «یک دیدار مجدد خانوادگی» را به کار برده است که ارجاعی به تعداد زیاد شخصیتهای فرعی داستانهای قبل در این داستان است. تامپسون، در ادامه نقد خود نوشته که تعداد زیادی از این افراد، یک ویژگی مشترک دارند و آن هم این است که کاپیتان هادوک تقریبا از تمام آنها بیزار است! جان مارک لوفیسییر اعتقاد دارد که به دلیل تعدد شخصیتها، هرژه فرصت کمی برای پرداختن به شخصیتهای اصلیتر این مجموعه مانند پروفسور تورنسل و دوپونت و دوپونط دارد. بنوات پیترز، بیوگرافر هرژه در رابطه با این کتاب گفته است که کوسههای دریای سرخ، یک داستان پیچیده و دو پهلو است و هرژه در این کتاب بدون شک قصد داشته دنیایی را که خودش ساخته، گسترش دهد. بنا به اعتقاد پیترز، هرژه با این داستان وارد فاز جدیدی شد. شناختن هر چه بیشتر شخصیتها، به هرژه اجازه داد با شخصیتها و خوانندههایش بازی کند و به نظر پیترز و منتقدان دیگر، از جهاتی کوسههای دریای سرخ دنباله سرزمین طلای سیاه به حساب میآید.
در سال ۱۹۹۱، استودیو فرانسوی الیپس با همکاری استودیو نلوانا، بیست و یک قسمت از داستانهای تنتن را به صورت انیمیشن ساخت که یکی از آنها داستان کوسههای دریای سرخ بود.
نظرات