تن تن و هنر الفبا (در انگلیسی Tintin and Alph-Art و در فرانسه Tintin et l'alph-art)، بیست و چهارمین داستان از ماجراهای تنتن و میلو است که هرگز توسط هرژه به اتمام نرسید و هرژه در هنگام نوشتن و طراحی داستان، از دنیا رفت. داستان این قسمت، پیرامون محیط هنر مدرن بروکسل میگذرد. جایی که تنتن، پی میبرد یک فروشنده آثار هنری، به قتل رسیده است. پس از جست و جوهای فراوان، او متوجه میشود که داستان، بسیار پیچیدهتر از یک قتل ساده است و پای جعل آثار هنری توسط شخصی با نام اندادین آکاس در میان است.
در داستان کتاب «هنر الفبا» میتوان به وضوح علاقه هرژه به هنر مدرن را مشاهده کرد. هرژه، کار روی این داستان را در سال ۱۹۷۸ آغاز کرد اما در ماه مارس سال ۱۹۸۳، زمانی که هرژه از دنیا رفت، داستان نیز نیمهتمام باقی ماند. در زمان مرگ هرژه، در حدود ۱۵۰ صفحه یادداشتهایی به همراه طرحهای اولیه و اسکیسهایی از این داستان وجود داشت که همه، در حد یادداشت بودند و هنوز به روش ligne Claire (روش مخصوص هرژه که تمام طرحهای داستانهای تنتن را با این روش طراحی میکرد) پیادهسازی نشده بودند و همچنین داستان هیچ پایانی نداشت. پس از مرگ هرژه، باب دو مور، همکار و دوست قدیمی هرژه، اعلام کرد که قصد دارد داستان را به اتمام برساند و آن را چاپ کند. در آن زمان، فنی ولامیک، همسر هرژه، با این کار موافقت خود را اعلام کرد اما کمی بعد، منصرف شد و به باب دو مور اجازه نداد داستان را به اتمام برساند و به صورت یک کتاب کامل چاپ کند. دلیل ولامیک برای مخالفت، این بود که او اعتقاد داشت هرژه، هرگز دوست نداشت شخص دیگری ماجراهای تنتن را ادامه دهد. در سال ۱۹۸۶، انتشارات کسترمن، با جمعآوری بخشی از یادداشتهای هرژه، کتاب را با همان طرحها و اسکیسهای اولیه به چاپ رساند. از آن زمان به بعد، تا به حال هنرمندان بسیار زیادی داستان هنر الفبا را تمام و آن را به صورت یک داستان کامل چاپ کردهاند که شاید بتوان از معروفترین آنها به کتاب ایو رودییر اشاره کرد. نظرات منتقدین در رابطه با داستان هنر الفبا، بسیار با هم متناقض بود. بسیاری اعتقاد داشتند این کتاب، پیشرفت محسوسی نسبت به کارهای قبلی هرژه است و نظر منتقدان دیگر، کاملا در تضاد با منتقدان دسته اول بود.
در داستان هنر الفبا، تنتن و کاپیتان هادوک تماسی از بیانکا کاستافیوره دریافت میکنند که در این تماس، کاستافیوره به آنها میگوید اخیرا با شخصی به نام اندادین آکاس آشنا شده است که در حقیقت یک مربی معنوی است و کاستافیوره، قصد دارد که مدتی را در ویلای او در ایشیا سپری کند. کمی بعد، کاپیتان هادوک به گالری فورکارت در بروکسل سر میزند. در این نمایشگاه، رامو نش، هنرمند آوانگارد، هادوک را متقاعد میکند که یکی از آثار او را که یک مجسمه حرف H است، خریداری کند. هنری فورکارت، صاحب گالری، قرار ملاقاتی با تنتن ترتیب میدهد اما در هنگامی که قصد دارد به سر قرار برسد، بر اثر تصادفی کشته میشود. تنتن که شک کرده است که این تصادف، عمدی بوده است، با کمی بررسی متوجه میشود مرگ فورکارت، یک قتل بوده است. در این هنگام، تنتن و هادوک سری به یکی از سخنرانیهای آکاس میزنند. نکته عجیب، این است که صدای آکاس برای تنتن بسیار آشنا است اما او نمیتواند متوجه شود که این صدا را کجا شنیده است. پس از بررسیهای بیشتر، تنتن میفهمد که آکاس، از طریق یک فرستنده رادیویی فوقالعاده کوچک که در لباس مارتین واندزنده کار گذاشته شده است، در حال جاسوسی از فورکارت بوده است. در این میان، چند سوقصد به جان تنتن میشود که با خوششانسی از آنها جان سالم به در میبرد.
تنتن در راستای تحقیقات خود، سری به ویلای آکاس در ایشیا میزند و زمانی که به همراه کاپیتان هادوک به آنجا میرسد، تهدید به مرگ میشوند. تنتن و هادوک به دعوت کاستافیوره، به ویلای آکاس میآیند و در ویلای او با شخصیتهای مختلفی روبهرو میشوند. دبلیو آر گیبونز و آر دبلیو تریکلر، کارخانهداران فاسد از داستان نیلوفر آبی، امیر بن کلیش عذاب از داستان سرزمین طلای سیاه، لویجی راندازو (یک خواننده) و رامو نش هنرمند، همگی در ویلای آکاس حضور دارند. به اصرار کاستافیوره، تنتن و هادوک تصمیم میگیرند که شب را در ویلای آکاس بگذرانند. در هنگام شب، تنتن متوجه میشود که تعدادی فرد مشکوک، در حال پر کردن یک کامیون از بومهای نقاشی هستند. پس از گشت و گذار در ویلا، تنتن به اتاقی بر میخورد که پر است از نقاشیهای جعل شده و متوجه میشود که آکاس، برای پنهان کردن فعالیت جعل آثار هنری خود، از مجسمههای رامو نش به عنوان یک پوشش استفاده میکند. در این هنگام، آکاس تنتن را گیر میاندازد و به او میگوید قصد دارد او را با پولیستر مایع بپوشاند و به عنوان یک اثر هنری خلق شده توسط سزار بالداچینی، به فروش برساند. در اینجا است که داستان هرژه، نیمهتمام میماند و هیچ کس نمیداند که تنتن چگونه از این مهلکه جان سالم به در میبرد یا اصلا موفق میشود از این موقعیت فرار کند یا اینکه به سرنوشتی مانند شرلوک هولمز در داستان «آخرین مساله» (که در آن، شرلوک هولمز در هنگام مجادله با موریارتی، میمیرد هر چند که بعدها با اصرار طرفداران، سر آرتور کونان دویل مجبور میشود هولمز را به زندگی بازگرداند) دچار میشود.
آخرین طرح هرژه از تن تن در هنر الفبا
در سال ۱۹۷۶، فقط چند ماه پس از اتمام انتشار تنتن و پیکاروها، هرژه در مصاحبهای که با نوما سادول انجام داد، اعلام کرد که در حال کار روی داستان بعدی ماجراهای تنتن است و قصد دارد که کل داستان را در یک فرودگاه تعریف کند. این ایده اولیه، بعدها عوض شد و در سال ۱۹۷۸ هرژه تصمیم گرفت داستان بعدی تنتن را در دنیای هنر مدرن روایت کند. هرژه، در طول زندگیاش، علاقه بسیار زیادی به هنر مدرن پیدا کرده بود و تصمیم گرفت که علاقه و عشق خود به هنر آوانگارد را در این داستان پیاده کند. هرژه از تجربیات خود از گالریهای بروکسل، برای خلق این داستان کمک گرفت. با این حال، به دلیل سنش، مدت زمانی که نیاز بود یک داستان تنتن را به اتمام برساند، به صورت قابل توجهی زیاد شده بود و مایکل فار، یکی از منتقدان آثار هرژه معتقد است که خود هرژه، میدانست که این داستان، آخرین داستان او خواهد بود.
فرناند لاگوس، منبع الهام شخصیت اندادین آکاس
هرژه در ابتدا، نام تنتن و جعلکنندگان را برای این داستان انتخاب کرده بود اما بعدها این نام را به تنتن و هنر الفبا تغییر داد. شخصیت منفی داستان یعنی اندادین آکاس، بر اساس شخصیت واقعی فرناند لاگوس، جعل کننده واقعی، ساخته شده بود. هرژه، از طریق کتاب بیوگرافی لاگوس با او آشنا شده بود. همچنین هرژه برای ساخت این شخصیت، از یک گوروی هندی با نام راجنیش الهام گرفته بود. هرژه در مقالهای در مجله پاریس مچ که در دسامبر ۱۹۸۲ چاپ شده بود، با راجنیش آشنا شده بود. هرژه در یادداشتهای خود، ایده این را که آکاس، همان راستاپاپولوس است، آورده بود و از طریق جراحی پلاستیک، خود را به این شکل درآورده است. مایکل فار، اعتقاد دارد که اگر هرژه این داستان را به پایان میرساند، از این ایده استفاده میکرد با این حال هری تامپسون، یکی دیگر از منتقدین آثار هرژه، اعتقاد داشت که هرژه این ایده را در سال ۱۹۸۰ کنار گذاشته بود. هرژه در ادامه یادداشتهایش، نامهای مختلفی برای هنرمند درون کتاب انتخاب کرده بود. رامون هاسج، رامو ناسج از جمله نامهای دیگری بودند که در نهایت به رامو نش تغییر یافتند. همچینن، هرژه بین اینکه رامو نش یک نقاش است یا یک مجسمهساز، نمیتوانست تصمیم بگیرد که در نهایت شغل دومی را برای او برگزید.
سزار بالداچینی
سه ماه پیش از اینکه هرژه فوت کند، اعلام کرده بود که نمیتواند اطلاعات زیادی از داستان بیست و چهارم تنتن ارائه کند زیرا با اینکه نوشتن داستان را از سه سال پیش شروع کرده، نتوانسته مدت زیادی روی آن کار کند و هنوز نمیداند که داستان چگونه به اتمام میرسد. او در ادامه گفته بود که ایده کلی داستان را در ذهن دارد و به تحقیقات خود ادامه خواهد داد. هرژه هرگز نتوانست داستان هنر الفبا را به اتمام برساند و داستان، در نقطه فوقالعاده حساسی نیمهتمام ماند.
پس از مرگ هرژه، باب دو مور قصد داشت که این داستان را به اتمام برساند. دو مور در رابطه با اتفاقات پس از مرگ هرژه، گفته بود:
من خودم شخصا دوست داشتم که آلفا آرت را اتمام برسانم. این کار، ادای احترامی به هرژه بود. فنی رمی (همسر هرژه)، از من درخواست کرد که کتاب را تمام کنم و من کار روی آن را شروع کردم اما پس از چند ماه، او نظر خود را عوض کرد. من هیچ اصراری نکردم اما برای خود من، اتمام کتاب، منطقیترین راه ممکن بود. زیرا استودیویی وجود داشت که در آن، هنرمندان زیادی کار میکردند و انتشارات کسترمن نیز از ما درخواست کرده بود که کتاب را به اتمام برسانیم. ۲۳ کتاب تمام شده وجود داشت و هنر الفبا، تنها داستانی بود که هرگز به اتمام نرسیده بود و من باید آن را تمام میکردم. در نهایت، فنی به این نتیجه رسید که هرژه، این کار را تایید نمیکرد و کتاب باید نیمه تمام باقی بماند.
هرژه به صورت کاملا واضح اعلام کرده بود که هیچکسی نباید پس از مرگش، ماجراهای تنتن را ادامه بدهد. هرژه در مصاحبهای که با سادول انجام داده بود، گفته بود بعد از من، دیگر تنتن وجود نخواهد داشت. تنتن مخلوق من، خون من و حاصل زحمات من است.
در نهایت، همسر هرژه تصمیم گرفت که یادداشتهای ناتمام هرژه را به عنوان یک کتاب به چاپ برساند. به همین منظور، تیمی متشکل از کسانی که آشنایی کاملی با کارهای هرژه داشتند از جمله بنوات پیترز، مایکل بارو و ژان مانوئل دوویوییر، ۴۴ عدد از طرحهای هرژه را برای انتشار انتخاب کردند. نیمهای از کتاب چاپ شده، به طرحهای هرژه اختصاص داشت و نیمه دیگر، به داستان آن که به صورت یک متن نمایشنامهای چاپ شده بود. در تاریخ ۸ اکتبر ۱۹۸۶، این کتاب توسط انتشارات کسترمن به چاپ رسید و به سرعت به یکی از کتابهای پرفروش این مجموعه تبدیل شد. در سال ۱۹۹۰، نسخه انگلیسی آن نیز چاپ شد.
از نظر مایکل فار، تنتن و هنر الفبا، یک پایان تقریبا کامل برای دورهای پنجاه ساله بود. فار اعتقاد داشت که این داستان، پر بود از اشتیاق و انرژیای که در دو داستان قبلی تنتن غایب بود و به همین دلیل به کاملترین داستان تنتن در ۲۰ سال آخر زندگی هرژه تبدیل شد. ژان مارک و رندی لوفیسییر نیز متعقد هستند که اگر این داستان به اتمام میرسید، توانایی این را داشت که به یک داستان فوقالعاده و هوشمند تبدیل شود که بسیار به اتفاقات دنیای واقعی شبیه است. بنوات پیترز، در ابتدا احساس میکرد که این داستان نا تمام، کاملا با دیگر داستانهای تنتن همخوانی دارد و به نحو فوقالعادهای این مجموعه را به پایان رسانده است. با این حال، او بعدها اعلام کرد که از این کتاب، نا امید شده است. هری تامپسون نیز در رابطه با این داستان گفته بود که بر خلاف نظر بسیاری که میگفتند این کتاب اگر به اتمام میرسید به شاهکار هرژه تبدیل میشد، هنر الفبا، شاهکار نیست.
عکس روی جلد نسخه ایو رودییر
تا بهحال، چند نسخه غیر قانونی از این کتاب به دست طرفداران با همان سبک خاص هرژه به اتمام رسیده و چاپ شده است. در سال ۱۹۸۷، شخصی با نام مستعار رامو نش (نام هنرمند درون کتاب)، نسخهای از کتاب را به چاپ رساند. در دهه ۹۰ میلادی نیز، ایو رودییر، هنرمند کانادایی، نسخهای از این کتاب را چاپ کرد که به اعتقاد بسیاری، بهترین نسخه طراحی و چاپ شده این داستان است. رجریک نیز نام هنرمند دیگری بود که در اواخر دهه ۹۰، یک نسخه از کتاب را چاپ کرد. برای بزرگداشت میراث هرژه، جایزه فستیوال کمیکهای آنگلومه، جوایز آلفا آرت نامگذاری شد.
نظرات