گزارش باکس آفیس: از غوغای Venom در چین تا مروری بر آتشبازی مجموعه Shrek
گزارش باکس آفیس این هفته را با انیمیشن «گرینچ» (The Grinch)، جدیدترین محصولِ استودیوی ایلومینیشن شروع میکنیم که در جریان سه روز افتتاحیهاش در آمریکای شمالی، به رقم معرکهی ۶۶ میلیون دلار (و افتتاحیهی جهانی ۷۸ میلیون و ۷۰۰ هزار دلار) دست پیدا کرد؛ این رقم به این معنی است که «گرینچ» در جریان سه روز اول اکرانش، ۳/۵۲ برابر فروشِ نخستین روز افتتاحیهاش فروخته است و فقط ۳/۳۳ درصد از این افتتاحیه متعلق به پیشنمایشهای روز پنجشنبه است. در مقایسه، «زندگی مخفی حیوانات خانگی» (۵ میلیون پیشنمایش/۳۸ میلیون روز اول/۱۰۴ میلیون افتتاحیه) و «مینیونها» (۶ میلیون/۴۶ میلیون/۱۱۵ میلیون)، ۵ درصد از درآمدِ افتتاحیهشان را از پیشنمایشِ پنجشنبه به دست آوردند و ضریبِ فروش آخرهفتهشان هم حدود ۲/۶ برابرِ فروش نخستین روزشان بود. این افتتاحیه نشان از قدرتِ برند ایلومینیشن دارد که حتی افتتاحیهی ۶۶ میلیون دلاریشان که بزرگترین افتتاخیهی یک فیلم کریسمسی حساب میشود، در بین ضعیفترین افتتاحیههای کارنامهشان قرار میگیرد. افتتاحیهی «گرینج» در زمینهی بیشترینِ بلیتهای فروخته شده، در کنار «من نفرتانگیز» (۵۶/۴ میلیون دلار) و بالاتر از «هاپ» (۳۷ و نیم میلیون دلار) و «آواز بخوان» (۳۵/۵ میلیون دلار)، از آخر در جایگاه سوم ضعیفترین افتتاحیههای این استودیو قرار میگیرد. این فیلم که بندیکت کامبربچ را به عنوانِ ستارهی اصلیاش دارد، نه تنها از حال و هوای کریسمسیاش که مناسب این فصل است برای جذب مشتری بهره برده است، بلکه عدم وجود نسبی انیمیشنهای بزرگ از زمان «هتل ترانسلوانیا ۳» از ماه جولای تاکنون هم به نفعش تمام شده است. با اینکه فیلم نقدهای خیلی تحسینبرانگیزی دریافت نکرد، اما ایراداتی که بهش گرفته شده آنقدرها بد هم نبودهاند و توصیفاتِ نقدها به طوری است که بتوان این فیلم را به عنوان سرگرمی خوبی برای کودکان در نظر گرفت. همچنین اینکه این فیلم اقتباسی از روی کتابِ پرطرفدار و مشهورِ «گرینچ چگونه کریسمس را دزدید» است هم به تبلیغاتِ راحتتر آن کمک کرده است. اگرچه ایلومینیشن با «من نفرتانگیز»، «آواز بخوان» و «زندگی مخفی حیوانات خانگی» ثابت کرده که میتواند آیپیهای اورجینال را به پولهای قلنبهسلنبهای تبدیل کند و اینکه این استودیو با چنین سابقهای به یک آیپی ساده مثل «گرینچ» پناه برده است عجیب است، ولی خب پول از هر کجایی که برسد پول است. میانگینِ امتیاز A منفی که «گرینچ» از تماشاگرانش دریافت کرده به معنی اکرانِ قوی آن در جریانِ تعطیلاتِ کریسمس امسال خواهد بود.
«گرینچ» اما اولین اقتباس از روی این شخصیت نبوده است. حدود ۱۸ سال از اکرانِ فیلم لایو اکشن «گرینچ چگونه کریسمس را دزدید» با بازی جیم کری گذشته است؛ فیلمی که کارش را با کسب ۵۵ میلیون دلار به عنوان افتتاحیه (جایگاه پنجمِ بهترین افتتاحیه در آن زمان) شروع کرد و به ۲۶۰ میلیون دلار فروش (پرفروشترین فیلم سال ۲۰۰۰) در گیشهی خانگی و ۳۴۵ میلیون دلار فروشِ جهانی از ۱۲۳ میلیون دلار بودجه دست پیدا کرد. بله، در سال ۲۰۰۰، فیلمها میتوانستند به خاطر خرج و مخارجِ کمترِ تبلیغات و درآمدزایی از شبکهی خانگی، با کسبِ کمتر از سه برابرِ بودجهشان، بدل به موفقیتهای بزرگی شوند. از آنجایی که استودیوی یونیورسال فقط ۷۵ میلیون دلار خرج ساخت «گرینچ» کرده است، آنها مشکلی در خصوص عدم تکرار تاریخ نخواهند داشت. معمولا فیلمهای کریسمسی که در نوامبر اکران میشوند، اکرانِ بادوامتری دارند؛ به همین دلیل است که خیلی از فیلمهای موفقِ کریسمسی مثل «تنها در خانه» (Home Alone)، «اِلف» (Elf)، «بابانوئل» (The Santa Clause) و غیره به جای دسامبر، در این ماه روی پرده رفتهاند. حتی «سرود کریسمس» (Charismas Carol)، فیلمِ بسیار گرانقیمتِ رابرت زمهکیس (۱۳۸ میلیون دلار از ۳۰ میلیون افتتاحیه) و «قطار سریع السیر قطبی» (The Polar Express)، فیلم بسیار گرانقیمت دیگری از زمهکیس (۱۶۲ میلیون دلار از ۳۰ میلیون افتتاحیه)، اکرانهای فوقالعاده بادوامی را تجربه کردند. انیمیشن «ستاره» (The Star)، محصول سونی سال گذشته به ۴ برابرِ افتتاحیهی ۹ میلیون و ۸۰۰ هزار دلاریاش دست پیدا کرد. اگرچه «رالف اینترنت را خراب میکند» (Ralph Breaks the Internet) در جریان آخرهفتهی روز شکرگذاری به رقیب سرسختِ «گرینچ» تبدیل خواهد شد، ولی این فیلم بعد از آن تا اوجِ فصل کریسمس، اکرانِ آرامی خواهد داشت. از همین رو تحلیلگرانِ فروش نهایی ۲۱۵ میلیون دلاری «گرینچ» را در خانه پیشبینی میکنند. اگر فیلم عملکردی شبیه به «هاپ»، «لوراکس» و «مینیونها» داشته باشد و ۲/۸ تا ۳ برابر افتتاحیهاش کسب کند، فروش نهایی ۱۸۵ تا ۱۹۸ میلیون دلاریاش نیز پیشبینی میشود. اما اگر این فیلم مثل «زندگی مخفی حیوانات خانگی»، ۳/۵ برابر افتتاحیهاش کسب کند، به ۲۳۱ میلیون دلار دست پیدا خواهد کرد. فروشِ ۴ برابری «گرینچ» هم که برای یک فیلم کریسمسی محبوب غیرممکن به نظر نمیرسد، درآمد نهاییاش را به ۲۶۴ میلیون دلار میرساند؛ رقمی که آن را در کنار «آواز بخوان» (۲۷۰ میلیون دلار) و «من نفرتانگیز ۳» (۲۶۴ میلیون دلار) قرار میدهد. «من نفرتانگیز» هم ۴/۴ برابر افتتاحیهاش فروخت که اگر این آمار در رابطه با «گرینچ» تکرار شود، آن را ۲۹۰ میلیون دلاری خواهد کرد. تمام اینها یک سری پیشبینیهای محتاطانه است. چرا که پیشبینی واقعی عملکردِ «گرینچ» بعد از دیدنِ نحوهی ایستادگیاش در مقابلِ «جانوران شگفتانگیز: جرایم گریندلوالد» (Fantastic Beasts: The Crimes of Grindelwald) و «رالف اینترنت را خراب میکند» معلوم خواهد شد. اما مورد استقبال قرار گرفتنِ «گرینچ» به عنوان یک فیلمِ آیپیمحورِ کودکانه، به معنای دیده نشدنِ سهتا از تازهاکرانهای بزرگسالانهی اورجینالِ این هفته بود.
دومین تازهاکران این آخرهفته، «ارباب» (Overlord)، محصول پارامونت به ۱۰ میلیون دلار افتتاحیه دست پیدا کرد؛ رقمی که افتتاحیهی ضعیفی برای این اکشنِ ترسناکِ ۳۸ میلیون دلاری که نقدهای خیلی مثبتی دریافت کرده حساب میشود. «ارباب» به کارگردانی جیمز اِوری که حول و حوش درگیری سربازانِ آمریکایی در جنگ جهانی دوم با نازیهای زامبی میچرخد، به عنوانِ نسخهی غیررسمی بازی «ولفنشتاین» معرفی شده است؛ از آنجایی که فیلم نه از آیپی بهره میبرد و نه ارتباطش با مجموعهی «کلاورفیلد» مشخص بود، ترغیب سینماروها برای دیدن آن در بازارِ حال حاضر سخت بود. دیدن فیلم بزرگِ اما مستقلی مثل «ارباب» که قرار نیست آغازگرِ مجموعهای طولانیمدت باشد مثل یک نفس تازه را دارد. ولی مسئله این است که این فیلم هم مثل «مادر!» (mother) و «نابودی» (Annihilation)، موفقیت هنری اما شکست تجاری دیگری برای پارامونت است. به خاطر همین است که شاید سازندگان باید واژهی «کلاورفیلد» را به عنوان فیلم اضافه میکردند. «ارباب» اگرچه در فستیوالِ فنتستیک مورد استقبال قرار گرفت، ولی حقیقت این است که الان در دنیایی هستیم که کشاندنِ مردم به سینماها برای فیلمهایی که رویدادهای سینمایی نیستند چالشبرانگیز است. درست مثل «سولو: داستانی از جنگ ستارگان»، این روزها تبلیغاتِ یک فیلم فقط به عنوان «یک فیلم دیگر که میتوانید بلیتش را بخرید» کافی نیست. این روزها فیلمها برای استقبال حتما باید قلابِ درگیرکنندهی دیگری به جز فیلم بودن داشته باشند. «ارباب» میانگین امتیازِ B را از تماشاگرانش دریافت کرده و جیمز اِوری هم هنوز هیچی نشده برای ساختِ فیلم «فلش گوردون» (Flash Gordon) برای فاکس انتخاب شده است.
سومین تازهاکران این هفته اما «دختری در تارِ عنکبوت» (The Girl in the Spider's Web)، محصول سونی و امجیام است؛ این فیلم به کارگردانی فد آلوارز، سازندهی «نفس نکش» (Don’t Breathe)، اگرچه براساس یک برند شناختهشده است، ولی این برند برای کسانی که در سال ۲۰۱۱ به تماشای «دختری با خالکوبی اژدها» به کارگردانی دیوید فینچر نرفتند، برندِ جذابی نبوده است؛ «دختری با خالکوبی اژدها» از فصلِ کریسمس و سروصدای رسانهای و اُسکاریاش استفاده کرد و بعد از افتتاحیهی ۱۱ میلیون دلاریاش به ۱۰۳ میلیون دلار فروش خانگی و ۲۴۲ میلیون دلار فروش جهانی دست پیدا کرد که درآمد بدی برای یک تریلرِ بزرگسالانهی ۲ ساعت و ۳۰ دقیقهای با محوریتِ قاتلهای سریالی نبود. اما مشکل این بود که آن فیلم با ۹۰ میلیون دلار بودجه ساخته شد. فیلم جدید که کِلر فوی را به جای رونی مارا برای بازی در نقشِ شخصیت اصلی این مجموعه جایگزین کرده است، فقط ۴۳ میلیون دلار خرج برداشته است؛ بودجهی پایین در صورتی اهمیت دارد که فیلم افتتاحیهی خوبی را تجربه کند. «دختری در تارِ عنکبوت» که بیش از اینکه مثل فیلم قبلی، یک تریلرِ قاتل سریالیمحور باشد، به یک فیلم جیمز باندی/ابرقهرمانی تبدیل شده، فقط ۸ میلیون دلار به عنوان افتتاحیه کسب کرد. این فیلم باید شانس بیاورد تا از مرز ۳۰ میلیون دلار فروش خانگی عبور کند. فیلم میانگین امتیازِ B را از تماشاگرانش دریافت کرد و در حال حاضر آنقدر با وجود «بوهمین رپسودی» (Bohemian Rhapsody)، «ستارهای متولد شده است» (A Star is Born) و غیره، فیلمهای بزرگسالانهی پرطرفدار روی پرده وجود دارد که «دختری در تارِ عنکبوت» بین آنها گم میشود. «دختری در تارِ عنکبوت» یکی دیگر از آن فیلمهایی است که یک استودیو، یک آیپی را بدون اینکه از اول علاقهای به این آیپی وجود داشته باشد، ریبوت میکند. «دختری در تار عنکبوت» در ظاهرِ بیمووی خیلی خوبی به نظر میرسد که شامل یک عالمه ابرقهرمانبازیهای زنانه میشود، اما خود فیلم بیش از اینکه یک گزینهی ضروری برای تماشا به نظر برسد، از آن فیلمهایی است که مردم آن را در دستهی «تا انتشار دیویدیاش صبر میکنیم» قرار میدهند. آخرین تازهاکرانِ این هفته «پیشرو» (The Frontrunner)، محصول سونی است که این هفته در سینماهای نیویورک و لس آنجلس روی پرده رفت و به خاطر نقدهای ضد و نقیضش، موفق نشد تا به عنوان مدعی احتمالی اسکار، نظر رسانهها را به خود جلب کند. این درام سیاسی که هیو جکمن را به عنوان ستارهی اصلیاش دارد، ۵۶ هزار دلار از اکران در چهار سینما به دست آورد که به معنی میانگین سینما به سینمای بسیار ضعیفِ ۱۴ هزار دلار است.
در زمینهی فیلمهای قدیمی جدول، از «بوهمین رپسودی» (Bohemian Rhapsody) شروع میکنیم که در دومین آخرهفتهی اکرانش، با کسب ۳۰ میلیون دلار، از مرز ۱۰۰ میلیون دلار فروشِ خانگی عبور کرد و در جایگاه دوم جدول قرار گرفت؛ افت فروشِ ۴۰ درصدی این فیلم در دومین آخرهفتهاش بزرگتر از چیزی که از افتتاحیهی ۵۱ میلیون دلاریاش انتظار میرفت است. با این حال، ساختهی برایان سینگر بعد از ۱۰ روزی که از اکرانش میگذرد، به ۱۰۰ میلیون فروش خانگی و ۱۸۵ میلیون دلار فروشِ از کشورهای خارجی از ۵۵ میلیون دلار بودجه دست پیدا کرده است؛ افتِ ۴۰ درصدی این فیلم بهتر از «بچهی ناف کامپتون» (Straight Outta Campton) و افت ۵۶ درصدی از افتتاحیهی ۶۰ میلیون دلاریاش است و چندان بدتر از «ستارهای متولد شده است» و افتِ ۳۳ درصدیاش از افتتاحیهی ۴۳ میلیون دلاریاش نیست. اگر «بوهمین رپسودی» عملکردی شبیه به «بچهی ناف کامپتون» داشته باشد که احتمالش کم است، کماکان میتواند به ۱۴۵ میلیون دلار فروشِ خانگی برسد. ولی از انجایی که این فیلم مورد استقبال قرار گرفته و یکی از گزینههای اولِ بزرگسالان است، میتوان فروشِ نهایی ۱۶۵ تا ۱۷۰ میلیون دلاریاش را هم پیشبینی کرد. این رقم، «بوهمین رپسودی» را به پرفروشترین فیلم زندگینامهای موزیکالِ تاریخ بدون احتساب نرخ تورم تبدیل میکند. این فیلم که با ۵۵ میلیون دلار بودجه تهیه شده، تا حالا به ۲۲۵ میلیون دلار فروش جهانی دست پیدا کرده است. «بوهمین رپسودی» این هفته ۶۳ میلیون دلار دیگر هم از ۳۵ بازارِ خارجی کسب کرد و مجموع درآمد جهانیاش را به رقمِ فکاندازِ ۲۸۵ میلیون دلار رساند. بله، این فیلم نه تنها از مرز ۳۰۰ میلیون دلار عبور خواهد کرد، بلکه شانسِ ۴۰۰ میلیونی شدن تا قبل از اتمامِ اکرانش را هم دارد. در جایگاه چهارم جدول «فندقشکن و چهار قلمرو» (The Nutcracker and the Four Realms)، محصول والت دیزنی را داریم که ۹ میلیون و ۵۶۵ هزار دلار دیگر در دومین آخرهفتهی اکرانش کسب کرد و به مجموعِ ۱۰ روزهی ۳۵ میلیون و ۳۰۰ هزار دلار دست پیدا کرد. «گرینچ» بدجوری به عملکردِ این فیلم ضربه زده است و با وجود آغاز اکران «جانوران شگفتانگیز ۲» و «رالف اینترنت را خراب میکند» در جریان دو هفتهی آینده»، «فندقشکن» به شدت تحت فشار قرار خواهد گرفت. تحلیلگرانِ بهترین چیزی که میتوانند برای این فیلم ۱۳۰ میلیون دلاری پیشبینی کنند، فروشِ نهایی ۶۰ میلیون دلاریاش در خانه است. این فیلم با کسب ۶۱/۴ میلیون دلار از کشورهای خارجی، تا حالا ۹۸ میلیون دلار از سرتاسر دنیا کسب کرده است تا به نمونهی نادری از فیلمی تبدیل شود که اکثرِ پولش را خارج از آمریکای شمالی کسب کرده است. در نهایت حتی اگر «فندقشکن» بتواند به فراتر از ۲۰۰ میلیون دلار هم دست پیدا کند، برایش کافی نخواهد بود.
در جایگاه ششم «ستارهای متولد شده است» (A Star is Born) را داریم که ۸ میلیون دلار دیگر در ششمین آخرهفتهاش به دست آورد و مجموع درآمد خانگیاش را به ۱۷۸ میلیون دلار رساند. دوامِ این فیلم در عین از دست دادن سینماهایش تحسینبرانگیز است. «ستارهای» تا حالا از مجموعِ درآمدِ ۱۷۴ میلیون دلاری «بزرگترین شومن» (The Greatest Showman) عبور کرده تا به سومینِ موزیکالِ لایو اکشنِ پرفروشِ سینما در ۴۴ سال گذشته تبدیل شود. اگر اتفاق غیرمنتظرهای نیافتد، ساختهی بردلی کوپر میتواند به ۲۰۰ میلیون دلار فروش خانگی هم دست پیدا کرد. این فیلم که با ۳۰ میلیون دلار بودجه تهیه شده، تا حالا ۳۲۲ میلیون دلار در دنیا فروخته است تا ثابت کند موزیکالهای لایو اکشن، بیشتر از همیشه، دینامیتِ این روزهای گیشه هستند. در جایگاه هفتم جدول کمدی «بازیچهی دستِ هیچکس» (Nobody's Fool) را داریم که با سقوط قابلانتظارِ ۵۲ درصدی در آخرهفتهی دومش روبهرو شد و ۶ میلیون و ۵۴۰ هزار دلار کسب کرد و به درآمدِ ۱۰ روزهی ۲۴ میلیون و ۲۷۶ هزار دلار دست پیدا کرد و احتمالا کارش را با کسب ۴۰ میلیون دلار به اتمام خواهد رساند؛ این رقم خوبی برای محصولِ ۱۹ میلیون دلاری پارامونت خواهد بود. «هالووین» (Halloween) یک هزار و ۵۸تا از سینماهایش را از دست داد و ۳ میلیون و ۸۴۰ هزار دلالر کسب کرد و به مجموع ۲۴ روزهی عالی ۱۵۸ میلیون و ۸۱۰ هزار دلار دست پیدا کرد. این رقم اما برای عبورِ «هالووین» از درآمد ۱۷۵ میلیون دلاری «برو بیرون» (Get Out) برای تبدیل شدن به پرفروشترین فیلمِ بلامهوس در خانه یا درآمدِ جهانی ۲۷۸ میلیون دلاری «گسست» (Split) برای بدل شدن به پرفروشترین فیلم بلامهوس در دنیا کافی نیست. این فیلم ۱۰ میلیون دلاری تا حالا ۲۴۵ میلیون دلار در دنیا فروخته است. در جایگاه دهم «تنفری که میپراکنی» (The Hate U Give) را داریم که دو میلیون دلار دیگر فروخت و به مجموع خانگی ۲۶ میلیون و ۳۶۰ هزار دلار دست یافت. انیمیشن «پاکوچیک» (Smallfeet) از مرز ۸۰ میلیون درآمد خانگی و ۲۰۰ میلیون درآمد جهانی عبور کرد. «پیرمرد و تفنگ» (The Oldman and Gun) بعد از ۱۰ آخرهفتهای که از اکرانش میگذرد، ۱۰ میلیون دلاری شد. «مدرسهی شبانه» (Night School) که با ۲۹ میلیون دلار بودجه تهیه شده، ۹۶ میلیون دلاری شد. بازسازی «سوسپیریا» (Suspiria) از اکران در ۲۵۷ سالن سینما، ۳۲۶ هزار دلار دیگر کسب کرد و به مجموع ۱۷ روزهی یک میلیون و ۹۰۰ هزار دلار دست پیدا کرد.
اما بگذارید از «ونوم» (Venom) برایتان بگویم که ۴ میلیون و ۸۵۰ هزار دلار دیگر در آمریکای شمالی فروخت و مجموع درآمدش را به ۲۰۶ میلیون و ۲۰۰ هزار دلار رساند؛ رقمی که بیشتر از «ثور: دنیای تاریک»، «سوپرمن بازمیگردد» و «بتمن آغاز میکند» است که خیلی خوب است. ولی دستاورد اصلی «ونوم» در این هفته، شروعِ دیوانهوارش در بازار چین است. «ونوم» ۱۱۱ میلیون دلار در اولین آخرهفتهی اکرانش در چین به دست آورد. این رقم پشت سر «اونجرز: جنگ اینفینیتی» (۱۹۰ میلیون دلار)، در جایگاه دوم بهترین افتتاحیههای فیلمهای ابرقهرمانی هالیوودی در چین قرار میگیرد. راستش، این افتتاحیه بیشتر از درآمد کلی «لوگان» (۱۰۶ میلیون دلار)، «بلک پنتر» (۱۰۵ میلیون دلار)، «واندر وومن» (۹۰ میلیون دلار) و «مرد عنکبوتی شگفتانگیز ۲» (۹۴ میلیون دلار) در بازار چین است. «ونوم» فقط باید به ۱۲۳ میلیون دلار فروش در این کشور دست پیدا کند تا با عبور از «مرد آهنی ۳»، «افراد ایکس: آپوکالیپس» و «انتمن و وسپ»، به پرفروشترین فیلم ابرقهرمانی غیراونجرزی سینما در چین تبدیل شود؛ این رقم، «ونوم» را پشت سرِ «اونجرز: جنگ اینفینیتی» (۳۵۶ میلیون دلار)، «اونجرز: دوران اولتران» (۲۴۲ میلیون دلار) و «کاپیتان آمریکا: جنگ داخلی» (۱۸۰ میلیون دلار) در جایگاه چهارم پرفروشترین فیلم ابرقهرمانی هالیوودی در چین جای میدهد. تمام پنج فیلم قبلی «مرد عنکبوتی» در مجموع ۲۸۹ میلیون دلار در چین فروختهاند. البته که وضعیتِ بلاکباسترهای هالیوودی در چین از ۱۶ سال گذشته که سهگانهی سم ریمی آغاز شد تا حالا تفاوت زیادی کرده است. فروش فیلمهای «مرد عنکبوتی» در چین به ترتیب ۴/۹ میلیون دلار (مرد عنکبوتی در سال ۲۰۰۲)، ۶/۱ میلیون دلار (مرد عنکبوتی ۲ در سال ۲۰۰۴)، ۱۸/۹ میلیون دلار (مرد عنکبوتی ۳ در سال ۲۰۰۷)، ۴۸ میلیون و ۸۰۰ هزار دلار (مرد عنکبوتی شگفتانگیز در سال ۲۰۱۲) و ۹۴ میلیون و ۴۰۰ هزار دلار (مرد عنکبوتی شگفتانگیز ۲ در سال ۲۰۱۴) بوده است. پس نه تنها «ونوم» بیشتر از تمام فیلمهای قبلی «مرد عنکبوتی» در چین فروخته است، بلکه احتمالِ اینکه مجموعِ درآمد همهی آنها را به تنهایی تکرار کند وجود دارد. راستش، سه فیلم قبلی «مرد عنکبوتی» (شگفتانگیز، شگفتانگیز ۲ و بازگشت به خانه) در مجموع حدود ۲۵۹ میلیون دلار فروختهاند که احتمالا بهترین نتیجهای است که «ونوم» در چین به آن دست خواهد یافت. بلاکباسترهای هالیوودی معمولا حدود ۱/۸ تا ۲/۲۵ برابر افتتاحیهشان در چین کسب میکنند. این در حالی است که اکرانِ گستردهی «ونوم» از همان ابتدا باعث شده تا فیلم در همان آخرهفتهی افتتاحیه، اکثرِ مخاطبانش را جذب کرده باشد.
با توجه به این دو نکته، فروش نهایی ۲۰۰ تا ۲۵۰ میلیون دلاری «ونوم» در چین پیشبینی میشود. اما اگر فیلم عملکردی شبیه به «دکتر استرنج» (۱۰۹ میلیون دلار از ۴۳ میلیون دلار افتتاحیه) داشته باشد که بهطرز غیرمعمولی بادوام ظاهر شد، میتواند به ۲۸۱ میلیون دلار هم برسد. «ونوم» با ۶۷۳ و نیم میلیون دلاری که تا حالا در دنیا فروخته، آماده میشود تا از مرز ۷۰۰ میلیون درآمد جهانی عبور کند. اگر این فیلم دوام خوبی را در چین داشته باشد که با توجه به افتتاحیهاش به نظر میرسد که چینیها دوستش داشتهاند، درآمد حدودا ۸۰۰ میلیونیاش هم دور از دسترس نیست. تازه این در حالی است که «ونوم» با کسب ۱۰ میلیون دلار دیگر در آمریکای شمالی و ۳۰ میلیون دلار دیگر از کشورهای خارجی منهای چین، میتواند به ۶۰۲ میلیون دلار فروش جهانی بدونِ چین دست پیدا کند. این رقم بهعلاوهی ۲۰۰ میلیون دلار دیگر از بازار چین، به معنی سرانجامی فراتر از ۸۰۰ میلیون دلار در دنیا خواهد بود. این رقم «ونوم» را بالاتر از فیلمهای «مرد عنکبوتی شگفتانگیز» (۷۵۸ میلیون دلار و ۷۰۹ میلیون دلار)، «مرد عنکبوتی ۲» (۷۸۴ میلیون دلار) و «نگهبانان کهکشان» (۷۷۳ میلیون دلار) قرار خواهد داد. اتفاقی دیوانهوارتر از این هم قابلتصور است. چه اتفاقی؟ اگرچه «گرینچ»، «جانوران شگفتانگیز ۲»، «رالف اینترنت را خراب میکند»، «آکوآمن» و «مری پاپینز بازمیگردد» میتوانند ۸۰۰ میلیونی شوند، اما این اتفاق برای هیچکدام از آنها تضمین شده نیست. بنابراین «ونوم» از لحاظ فنی میتواند به فیلم پرفروشتری در مقایسه با بلاکباسترهای آخر سال تبدیل شود. اگر این اتفاق بیافتد که «اگر» خیلی بزرگی هم است، آن وقت «ونوم» با پشت سر گذاشتن «ماموریت غیرممکن: فالاوت» (۷۹۲ میلیون دلار)، کارش را به عنوان پنجمین فیلمِ پرفروشِ امسال در گیشهی جهانی به اتمام خواهد رساند؛ همچنین «ونوم» تقریبا بدونشک «ددپول ۲» (۷۳۴ میلیون دلار بدون بهره بردن از چین به خاطر درجه سنی بزرگسالانهاش) را پشت سر خواهد گذاشت. بله، موفقیتِ «ونوم» نشان میدهد که چرا فاکس در حال تجربهگرایی با نسخهی کودکانهپسندِ «روزی روزگاری ددپول» (One Upon Deadpool) است. با توجه به غوغایی که «ونوم» در چین راه انداخته است، نمیتوان سرزنششان کرد.
اما شاید یکی از مهمترین خبرهای باکس آفیسی هفته گذشته، اعلامِ خبر ریبوت فرانچایز «شرک» (Shrek) از سوی کمپانی کامکست و توسط استودیوی انیمیشنسازی دریموورکس بود. وقتی کامکست که کمپانیهای یونیورسال و فوکس فیچرز را در اختیار دارد، استودیوی دریموورکس را خریداری کرد، معلوم بود که دیر یا زود فکری به حالِ پول در آوردن از «شرک» خواهد کرد. بالاخره استفاده نکردن از برندی مثل «شرک»، مثل این میماند که دیزنی، لوکاسفیلم را بخرد و هیچ فیلم جدیدی در مجموعهی «جنگ ستارگان» درست نکند. اما نکتهای که دربارهی ساخت «شرک»های بیشتر اهمیت دارد، استفاده از لفظ «ریبوت» است. از آنجایی که کریس ملداندری، مدیرعامل ایلومینیشن گفته که هدف آنها برگرداندنِ صداپیشگانِ قدیمی (مایک مایرز، اِدی مورفی، کامرون دیاز و آنتونیو باندراس) است، به نظر میرسید محتملترین اتفاقی که قرار است با ریبوت «شرک» اتفاق بیافتد نه پاک کردن همهچیز و از نو شروع کردن، بلکه ساختِ یک دنبالهی مستقیم بر فیلمهای قبلی است؛ حرکتی که با «پارک ژوراسیک»، «جنگ ستارگان»، «هالووین» و «راکی» جواب داد، مطمئنا در رابطه با «شرک» هم جواب خواهد داد. ولی مسئله این است که در فضای فرهنگِ عامهی نوستالژیزدهی این روزها، همیشه ساخت یک دنباله برای زنده کردنِ برندی قدیمی و جلب نظر طرفدارانِ قدیمی چهارِ فیلم قبلی مجموعه، استراتژی مطمئنتری است. حالا که حرف از آیپی شد، باید گفت که «شرک» یکی از بزرگترین آیپیهای اواخرِ دههی ۹۰ و ۲۰۰۰ است که هنوز در جریانِ چند سال گذشته ریبوت نشده است. تنها فرانچایز بزرگِ اوایلِ دههی ۲۰۰۰ «هری پاتر» بود که آن هم در حال حاضر به زندگیاش در قالب سری جدید «جانوران شگفتانگیز» ادامه میدهد. اگر یادتان باشد، مجموعهی چهار قسمتی «شرک» هم که از ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۰ اکران شدند، به عنوان یک ماجراجویی فانتزی شروع شد و در ادامه به یک ملودرام زناشویی خانگی تغییر شکل داد. تیم تبلیغاتِ این مجموعه اگرچه روی شوخی کردن با کلیشههای انیمیشنهای دیزنی و وراجیهای خندهدارِ خرِ شرک تمرکز میکردند، ولی هستهی «شرک» یک کمدی رومانتیک بین دیوِ خوشقلبی با صدای مایک مایرز و پرنسس سرسختی با صدای کامرون دیاز بود. موفقیتِ «شرک» بود که درجه سنی G در بین انیمیشنها را از بین برد و تقریبا همهی استودیوها از جمله خودِ دریموورکس را مجبور کرد تا بهطرز سراسیمهای به دنبالِ ساختِ انیمیشنِ حیواناتِ سخنگوی دیوانهوار خودشان که فرهنگ عامه را به سخره میگیرند بگردند. به این ترتیب مجموعه «شرک» دیانای انیمیشنسازی جریانِ اصلی هالیوود را متحول کرد.
مجموعه «شرک» شاید انقلابیترین انیمیشنهای تاریخ در زمینهی متحول کردنِ جایگاه و اهمیتِ انیمیشنها در باکس آفیس باشند
لازم به گفتن نیست که هر چهارتای آنها به موفقیتهای غولآسایی تبدیل شدند. قسمت اول «شرک»، اکرانش را با ۴۲ میلیون دلار افتتاحیه شروع کرد و به ۲۶۷ میلیون دلار فروش خانگی دست پیدا کرد که به این معنی است که این فیلم ۶/۳ برابرِ افتتاحیهاش فروخته است؛ آماری که آن را به یکی از بادوامترین بلاکباسترهای دنیای پسا-«تایتانیک» تبدیل میکند. «شرک ۲» که کارش را با ۱۰۸ میلیون دلار افتتاحیهی سه روزه و ۱۲۸ میلیون دلار افتتاحیهی چهار روزه شروع کرد، با دست پیدا کردنِ به ۴۴۱ میلیون دلار فروش نهایی، کماکان یکی از بادوامترین فیلمهای تاریخ است که اکرانش را با کسب فراتر از ۱۰۰ میلیون دلار شروع کرده است؛ این رقم نه تنها «شرک ۲» را در آن زمان به پرفروشترین انیمیشن تاریخ تبدیل کرد، بلکه آن را پشت سر «تایتانیک» (۶۰۰ میلیون دلار) و «جنگ ستارگان» (۴۶۰ میلیون دلار)، در جایگاه سوم پرفروشترینِ فیلم گیشهی خانگی هم قرار دارد. «شرک ۳» به عنوان ضعیفترین فیلم سهگانه، آنقدر ضعیف بود که عملکردِ «شرک ۴» را هم تحت تاثیر منفیاش قرار داد. با این حال حتی این فیلم هم کارش را با افتتاحیهای رکوردشکنانه شروع کرد؛ افتتاحیهی ۱۲۲ میلیون دلاری «شرک ۳» تا زمانی که «در جستجوی دوری» (۱۳۵ میلیون دلار) در سال ۲۰۱۶ از آن پیشی گرفت، بزرگترین افتتاحیه در بین انیمیشنها حساب میشد. افتتاحیهی «شرک ۳» کماکان با احتساب نرخ تورم پشت سر «شگفتانگیزان ۲» (۱۸۴ میلیون دلار) در جایگاه دوم قرار دارد. اما «شرک ۳» به خاطر کیفیتِ هنری متوسطش و رقیبهای سرسختی که در قالب «مرد عنکبوتی ۳»، «دزدان دریایی کاراییب ۳» و «سیزده یار اوشن» داشت، به فقط ۳۲۲ میلیون دلار فروش خانگی و ۷۹۹ میلیون دلار فروش جهانی دست پیدا کرد. سه سال بعد، قسمت چهارم خودش را به عنوان قسمتِ آخر این مجموعه معرفی کرد. فیلم چهارم که به معنای واقعی کلمه، با شرک و بستن کتابِ داستان زندگیاش به اتمام میرسید، اگرچه کمی ناموفقتر از فیلمهای قبلی بود، اما نه با فاصلهی زیادی.
فیلم کارش را با کسب افتتاحیهی ۷۰ میلیون دلار که بهطرز شوکهکنندهای پایین بود شروع کرد. شروعی که شاید در ابتدا سرنوشتِ ترسناکی را برای این قسمت پیشبینی میکرد، ولی از آنجایی که «شرک ۴» در تابستان ۲۰۱۰ که به عنوان تابستانی افتضاح از لحاظ فیلمهای خوب اکرانشده معروف است روی پرده رفت و از آنجایی که این فیلم در زمانی در قالبِ سهبعدی منتشر شد که فیلمهای سهبعدی حسابی روی بورس بودند، در نهایت اکرانِ بادوامتری را در مقایسه با فیلم قبلی تجربه کرد. «شرک ۴» در آخر ۲۳۷ میلیون دلار در خانه فروخت که به معنی فروشِ ۳/۳ برابریاش نسبت به افتتاحیه در مقایسه با آمار ۲/۶ برابری قسمت قبل بود و البته ۷۵۲ میلیون دلار هم از سرتاسر دنیا به دست آورد. هشت سال از آن زمان گذشته است و سازندگان همانطور که قول داده بودند به عهدشان وفا کردند و تلاشی برای احیا کردن «شرک» نکردند. ولی با این حال آنها اسپینآفِ «گربهی چکمهپوش» (Puss in Boots) را در اواخر سال ۲۰۱۱ اکران کردند که خیلی بهتر از چیزی شد که انتظار میرفت. آن فیلم اکرانش را با کسب ۳۴ میلیون دلار شروع کرد و بعد با تجربهی یکی از کمترینِ افت فروشهای آخرهفتهی دومِ تاریخ، ۳۳ میلیون دلار در آخرهفتهی دومش کسب کرد و در نهایت به ۱۴۹ میلیون فروش خانگی و ۵۵۴ میلیون فروش جهانی از ۱۳۰ میلیون دلار بودجه دست پیدا کرد و به این ترتیب، به زمان حال میرسیم. اگرچه بعد از افت کیفی این مجموعه بعد از قسمت دوم، هیچوقت بهطرز دیوانهواری منتظرِ بازگشت شرک نبودهایم، ولی نمیتوان کامکست را به خاطر به کار گرفتنِ دوبارهی این برند سرزنش کرد. بالاخره مجموعه «شرک» با کسب ۷۰۲ میلیون و ۲۰۰ هزار دلار بهطور میانگین از هر قسمت، بالاتر از درآمد میانگین ۶۴۳ میلیون دلاری سری پنج قسمتی «عصر یخبندان» و پایینتر از درآمد ۹۲۷ میلیون دلاری هرکدام از قسمتهای «من نفرتانگیز»/«مینیونها»، در جایگاه دوم بهترین مجموعهی انیمیشنی تاریخ در زمینهی درآمدهای قسمت به قسمت قرار میگیرد.
مجموعه «شرک» اما شاید انقلابیترین انیمیشنهای تاریخ در زمینهی متحول کردنِ جایگاه و اهمیتِ انیمیشنها در باکس آفیس باشند. این مجموعه نشان داد انیمیشنها هم به اندازهی فانتزیهای لایو اکشن میتوانند به موفقیتهای غولآسایی تبدیل شوند و چندین و چند دنباله داشته باشند. پس تعجبی ندارد که «شرک» در حال برگشتن است. اما سازندگان باید حواسشان باشد که همیشه ساختنِ دنبالهای «لوگان»گونه که چندین سال بعد از قسمت قبل جریان دارد یا دنبالهای «شگفتانگیزان ۲»گونه که بلافاصله بعد از قسمت قبلی آغاز میشود، چه از لحاظ هنری و چه از لحاظ تجاری، گزینهی بهتری در مقایسه با یک ریبوت کامل است. اگرچه ریبوتهایی مثل «بتمن آغاز میکنند»، «کازینو رویال» و «استار ترک» موفقیتآمیز بودند، ولی همهی آنها برندهایی هستند که داستان ریشهایشان هیچوقت در قالب فیلم گفته نشده بود. در حالی که قسمت اولِ «شرک» به ماجرای ریشهای عاشق شدنِ شرک و فیونا میپرداخت؛ آن فیلم حکم داستانِ مرگ والدین بروس وین یا عموی پیتر پارکر را برای شرک و دیگران داشت. ریبوت کردن این مجموعه، یعنی پاک کردن تاریخ پایهای این مجموعه. ریبوتِ «شرک» از صفر مثل درست کردن یک پیشدرآمد برای «جان سخت» میماند. در حالی که ما پیشدرآمدترین داستان ممکن را در قالب خود «جان سخت» دیدهایم. راستش را بخواهید میتوانیم مطمئن باشیم استودیویی که «هالووین» و «دنیای ژوراسیک: پادشاهی سقوط کرده» را ساخته است، از اهمیتِ این موضوع آگاه است. به هر حال «شرک» جدید با همان مشکلی روبهرو خواهد شد که هر آیپی احیاشدهای با آن روبهرو میشود: «شرک» برندی بود که ۱۵ سال پیش به خاطر اینکه عالی بود، به خاطر اینکه سرگرمکننده و هوشمندانه بود و به خاطر اینکه نسبت به چیزی که در آن زمان در دسترس بود متفاوت بود مورد توجه قرار گرفت. ولی «شرک» جدید فقط روی ارائهی همان چیزهایی که قبلا دیدهایم سرمایهگذاری خواهد بود. در حالی که دیگر خبری از تلاش دریموورکس برای تبدیل شدن به رقیبی برای دیزنی با قسمت اول «شرک» هم نیست. حقیقت این است که «شرک» محصولِ استودیویی است که میخواست نشان بدهد که میتواند چیزی متفاوتتر و پیشرفتهتر در مقایسه با انیمیشنهای کلیشهای دیزنی ارائه کند. اما استودیویی که کارش را با انیمیشنهای منحصربهفرد شروع کرد، در طول این سالها آنقدر کلیشهای و فرمولزده شده است که فیلم جدید «شرک» باید خودش را از برندِ انیمیشنسازی فعلی خودِ دریموورکس جدا کند. این هم دلیل دیگری بر این حقیقت که ساختنِ یک دنبالهی «لوگان»گونه خیلی بهتر از بازسازی و ریبوت مستقیم است. چون همانطور که «لوگان» به فاکس کمک کرد تا از دیگر فیلمهای «افراد ایکس» فاصله بگیرد، دریموورکس هم میتواند چنین کاری را با «شرک» جدید انجام بدهد. مسئله این است که امروز بهترین زمان برای این است که فرانچایزِ «شرک» دوباره احترام گذشتهاش را پس بگیرد. چرا که «شرک» با وجود دو دههای که از غوغایش گذشته است، کماکان یک مجموعهی تمامعیار است.
نظرات