گزارش باکس آفیس: «آکوآمن» به دومین فیلم پرفروش تاریخ دیسی تبدیل شد
گزارش باکس آفیس این هفته را با «وارونه» (The Upside)، محصول کمپانی استیایکس اینترتینمنت با بازی کوین هارت، برایان کرنستون و نیکول کیدمن شروع میکنیم که کارش را با رقم واقعا شگفتانگیز ۱۹ میلیون و ۷۰۰ هزار دلار شروع کرد. این افتتاحیه اگرچه در حد افتتاحیه ۴۱ میلیون دلاری «سواری با هم» (Ride Along) یا حتی افتتاحیه ۲۷ میلیون دلاری «مدرسه شبانه» (Night School) نیست، ولی این در حالی است که «وارونه» هم به جای یک کمدی تمامعیار مثل آن دو، حکم یک درامِ بزرگسالانه را دارد. «وارونه» بازسازی فیلم فرانسوی بسیار موفقِ «دستنیافتنیها» (The Intouchables) است که به مردِ ثروتمند معلولی میپردازد که یک مرد سیاهپوستِ سابقهدار را به عنوان پرستارِ همیشگیاش استخدام میکند. نسخهی اصلی به رقمِ دیوانهوار ۴۲۶ میلیون دلار فروش جهانی دست پیدا کرد که آن را در آن زمان به پرفروشترین فیلم غیرانگلیسیزبانِ باکس آفیس جهانی تبدیل کرد (که شامل ۱۶۶ میلیون دلار در فرانسه و ۷۹ میلیون دلار در آلمان میشود). نسخه جدید که با ۳۷ و نیم میلیون دلار بودجه تهیه شده، اگر عملکردی شبیه به «مدرسه شبانه» داشته باشد، میتواند به فروش خانگی ۵۷ میلیون دلار دست پیدا کند که آن را از خیلی از مدعیانِ اسکارِ پایان سال بالاتر قرار میدهد. اگر این فیلم با سقوطِ غیرمنتظرهای روبهرو نشود، میتواند به یازدهمینِ فیلم سودآورِ کمپانی استیایکس در بین ۱۳تای قبلی تبدیل شود. شاید این افتتاحیه در ظاهر فوقالعاده به نظر نرسد، ولی در سالِ ۲۰۱۹ افتتاحیهی ۱۹/۷ میلیون دلاری یک کمدی/درامِ بزرگسالانه، نتیجهی خیلی خوبی حساب میشود. بالاخره حتی «حامل» (The Mule)، جدیدترین فیلم کلینت ایستوود هم اکرانش را یک ماه پیش با ۱۷ و نیم میلیون دلار آغاز کرد.
«وارونه» بعد از «پردهی دوم» (Second Act)، دومینِ فیلم اولداسکولِ متوالی استیایکس است که به نتیجهی موفقی دست پیدا کرده است. «پردهی دوم» که با ۱۶ میلیون دلار بودجه تهیه شده و جنیفر لوپز را به عنوان بازیگرِ نقشِ اصلیاش دارد، ۵/۳۴۷ برابرِ افتتاحیهی ۶ میلیون و ۴۸۰ هزار دلاریاش فروخت. موفقیتِ «وارونه» در حالی است که سرنوشت این فیلم که متعلق به کمپانی واینستاین بود، بعد از اتهاماتی که علیه هاروی واینستاین مطرح شد، در هالهای از ابهام قرار داشت. تا اینکه استودیوهای استیایکس اینترتینمنت و لنترن اینترتینمنت از راه رسیدند و آن را از ورشکستگی واینستاین نجات دادند. اما مسئله این است که اکثر فیلمهایی که با ورشکست شدنِ استودیوهایشان، یتیم میشوند لزوما در گیشه نجات پیدا نمیکنند. برای مثال بعد از اینکه اکران فیلم «آسمان آبی» (Blue Sky) که در سال ۱۹۹۴ منجر به جایزه اسکار برای جسیکا لنگ شد، سه سال به خاطر ورشکستی کمپانی «اوریون پیکچرز» عقب افتاد، با کسب فقط ۳ میلیون دلار، نتوانست مخاطبش را پیدا کند. ورشکستی اوریون پیکچرز، فیلمهای زیادی مثل «میدان عشق» (Love Field)، «تب» (The Favor)، «ماشین ۵۴ تو کجایی؟» (Car 54, Where Are You)، و «کلیفورد» (Clifford) را آواره کرد که تقریبا تکتکشان بعد از اینکه بالاخره روی پرده رفتند، در گیشه شکست خوردند. اخیرا «آدمربایی» (Kidnap) با بازی هیل بری بعد از ورشکستگی استودیوی «رلتیویتی مدیا» به این سرنوشت دچار شد. این فیلم سالها در برزخ پخش قرار داشت تا اینکه استودیوی «آویرون پیکچرز»، آن را خرید. این فیلم بهتر از فیلمهای همردیفش ظاهر شد و به ۳۴ میلیون دلار فروش جهانی در سال ۲۰۱۷ دست پیدا کرد. اما فیلمهای دیگری که بعد از ورشکستگی «رلتیویتی مدیا» مثل «نابغهها» (Masterminds) و «قاتل شکارچی» (Hunter Killer) فروخته شده بودند، در گیشه مورد استقبال قرار نگرفتند. استیایکس اینترتینمنت هم با اینکه با نجات دادن «وارونه»، پول خوبی به جیب زد، اما همین استودیو با خرید «فضایی بین ما» (The Space Between Us) در روزهای بد «رلتیویتی»، نتیجه نگرفت. آن فیلم در حالی ۱۵ میلیون دلار فروخت که بودجهاش دو برابر این عدد بود. یکی دیگر از قربانیان واینستاین مستند «فارنهایت ۹/۱۱» (Fahrenheit 11/9)، دنبالهی مستند تحسینشدهی «فارنهایت ۱۱/۹» (Fahrenheit 9/11) ساختهی مایکل مور بود. اگرچه عملکرد ضعیف این فیلم نباید به پخشکنندهاش خلاصه شود؛ بالاخره مور در نقد دونالد ترامپ به اندازه نقد دولت جرج بوش با مستند قبلی «فارنهایت» موفق به جلب توجه عموم مردم نشده بود، ولی میتوان تصور کرد که پخش شدن این فیلم توسط کمپانی کوچکتری مثل «برایرکلیف اینترتینمنت» باعث شده بود تا نتواند از مارکتینگ بهتری بهره ببرد.
دومین تازهاکران این آخرهفته «سگی در مسیر خانه» (A Dog’s Way Home) است که سونی مسئولیتِ پخشش را برعهده دارد. این فیلم نمایشش را با کسب رقم کم و بیش خوب ۱۱ میلیون و ۳۰۰ هزار دلار شروع کرد. اگرچه در نگاه اول به نظر میرسد که این فیلم دنبالهی فیلم «هدف یک سگ» (A Dog’s Purpose) است، ولی اینطور نیست. آن فیلم سال گذشته به رقم خارقالعادهی ۶۴ میلیون دلار فروش خانگی و ۲۰۵ میلیون دلار فروش جهانی دست پیدا کرد (که شامل ۸۸ میلیون دلار از چین میشد) و دنبالهاش ماه می امسال همزمان با «جان ویک ۳» روی پرده خواهد رفت. اما بودجهی این فیلم در حالی ۱۸ میلیون دلار است که «هدف یک سگ» با ۲۲ میلیون دلار ساخته شده بود. «هدف یک سگ» کارش را با ۱۸ میلیون و ۲۰۰ هزار دلار شروع کرده بود و بعد ۳/۵ برابر افتتاحیهاش فروخت. اگر «سگی در مسیر خانه» هم چنین عملکردی داشته باشد، فروش نهایی ۳۵ میلیون دلاریاش پیشبینی میشود. راستی گفتم جان ویک و باید بگویم که این آخرهفته میزبان جدیدترین فیلم آقای کیانو ریوز هم بود. این درام علمی-تخیلی که «کپیها» (Replicas) نام دارد، با نقدهای بسیار ضعیفی که دریافت کرده، در دو هزار و ۳۲۹ سینما روی پرده رفت و ۲ و نیم میلیون دلار به عنوان افتتاحیه کسب کرد. این رقم به راحتی بدترین افتتاحیه کارنامه ریوز حساب میشود و «کپیها» را هم به اولین فیلم ۲۰۱۹ تبدیل میکند که با بیش از ۲ هزار سینما، کمتر از ۱۰ میلیون دلار خواهد فروخت. کمپانی فوکس فیچرز تعداد سینماهای «براساس جنسیت» با بازی فلیسیتی جونز و آرمی همر را بعد از اکرانِ محدود نسبتا طولانیاش، به یک هزار و ۹۲۳ سینما افزایش داد و با تجربهی هزار و ۸۱۱ درصد رشد فروش، ۶ میلیون و ۲۲۷ هزار دلار به دست آورد؛ رقمی که مجموعِ درآمد این فیلمِ ۲۰ میلیون دلاری را به ۱۰ و نیم میلیون دلار میرساند.
اما در زمینهی فیلمهای قدیمی جدول «آکوآمن» (Aquaman) را در جایگاه دوم جدول داریم که این آخرهفته بالاخره با کسب یک میلیارد و ۲۰ میلیون دلار، از مرز یک میلیارد دلار فروش جهانی عبور کرد. به این ترتیب «آکوآمن» سی و هفتمین فیلم از سال ۱۹۹۷ و هفدهمین فیلم در چهار سال گذشته است («خشن ۷» در آوریل ۲۰۱۵ به بیستمین فیلم یک میلیاردی تاریخ تبدیل شد) که موفق به عبور از مرز یک میلیارد فروش جهانی شده است. این فیلم در ۲۴ روز گذشته، ۲۸۷ میلیون و ۸۶۲ هزار دلار در آمریکای شمالی و از اوایل دسامبر تا حالا ۷۳۲ میلیون دلار از کشورهای خارجی به دست آورده است. ساختهی جیمز وان به تنهایی ۲۸۸ میلیون دلار در بازار چین فروخته که آن را پشت سر «اونجرز: جنگ اینفینیتی» (Avengers: Infinity War) و دو فیلم آخر «سریع و خشن»، به چهارمینِ فیلم وارداتی پُرفروشِ چین تبدیل میکند. این فیلم تا حالا ۳/۹۷ برابر درآمد افتتاحیهاش در آمریکای شمالی فروخته است که آن را به فیلم بادوامتری در مقایسه با «بلک پنتر» (۷۰۰ میلیون دلار از ۲۰۲ میلیون افتتاحیه) و برابر با دوامِ «واندر وومن» (۴۱۳ میلیون دلار از ۱۰۳ میلیون افتتاحیه) تبدیل میکند. در حال حاضر تقریبا مطمئن هستیم که این فیلم با عبور از درآمد ۳۱۲ میلیون دلار، به بادوامترین فیلم کامیکبوکی/ابرقهرمانی سینما از زمان «لاکپشتهای نینجا» (۱۳۵ میلیون دلار از ۲۵ میلیون افتتاحیه) در سال ۱۹۹۰ و بادوامترین فیلم ابرقهرمانی از زمان «رابین هود: شاهزاده سارقان» (۱۶۵ میلیون دلار از ۲۵ میلیون افتتاحیه در سال ۱۹۹۱) تبدیل میکند. «آکوآمن» این آخرهفته ۱۷ میلیون و ۲۶۵ هزار دلار دیگر فروخت که به معنی ۴۴ درصد افت فروش نسبت به آخرهفته قبل است و نشان میدهد که فیلم این شانس را دارد تا به زور و زحمت خودش را به درآمد ۳۲۴ میلیون دلاری «ددپول ۲» برساند و با عبور از آن، به پنجمین فیلم پرفروشِ گیشهی ۲۰۱۸ تبدیل شود.
تا حالا بارها از دلایلِ موفقیت «آکوآمن» گفتهام؛ از نقدهای قابلقبولش که حتی منفیترینهایش هم به اندازه غولپیکر و فضای دیوانهوار و ویژگیهای فانتزی زردش اشاره کردهاند تا مورد استقبال قرار گرفتنِ آن وسط عموم مردم در کنار طرفدارانِ هاردکور دیسی و سینمای ابرقهرمانی. خلاصه «آکوآمن» نسبتا حکم «ارباب حلقهها» و «هابیت» و «جنگ ستارگان» فصلِ کریسمس امسال را داشت. اما شاید یکی از مهمترین دلایلِ موفقیتِ «آکوآمن»، ماهیتش به عنوان اولین فیلم آکوآمن به جای سومین ریبوت این کاراکتر بود. اگر از «مرد عنکبوتی: بازگشت به خانه» فاکتور بگیریم، اکثر فیلمهای ابرقهرمانی که از سال ۲۰۱۶ تاکنون با استقبالِ گستردهای مواجه شدهاند، در نوع خودشان «اولین» بودهاند. «بتمن علیه سوپرمن» حکم اولین گردهمایی مرد پولادین و شوالیه تاریکی و با حضورِ کوتاه واندر وومن در کنار آنها بود که قبلا نمونهاش را نداشتیم. «جوخهی انتحار» فیلمی بود که مارگو رابی را در قالب هارلی کویین ارائه کرد. «ددپول» حکم یک اکشنِ کمدی بزرگسالانه با محوریتِ رایان رینولدزی که برای بازی کردن این نقش به دنیا آمده بود را داشت. «دکتر استرنج» اولین فیلمِ دکتر استرنج بود. «واندر وومن» اولین فیلم واندر وومن بود و چنین چیزی درباره «ونوم» هم صدق میکند. حتی «لوگان» هم با وجود اینکه روی کاغذ آخرین فیلم وولورین بود، اما به عنوان یک نئووسترنِ آخرالزمانی بزرگسالانه که نقش خداحافظی با هیو جکمن در این نقش را داشت، در نوع خودش فیلمِ منحصربهفردی در سینمای ابرقهرمانی حساب میشد. این موضوع درباره انیمیشن «مرد عنکبوتی: به درون دنیای عنکبوتی» و تمرکز روی شخصیتِ مایلز مورالز هم حقیقت دارد. البته که نباید «بلک پنتر» را با وجود تمام مفاهیم سیاسی و فرهنگیای که در موفقیتش نقش داشت، به عنوان اولین فیلم کاراکترِ بلک پنتر نادیده بگیریم. بله، یکی از دلایلی که «جاستیس لیگ» شکست خورد به خاطر این بود که با تلاش برای تبدیل شدن به کپی دسته دومی از «اونجرز»، سالها بعد از اینکه مارول حالا به «جنگ اینفینیتی» رسیده بود، حتی به عنوان یک کراساور تیمی بزرگ هم اتفاق جدیدی حساب نمیشد.
دلایل موفقیتِ «آکوآمن» هرچه باشد، این فیلم اولین فیلمِ سینما بعد از ۴ و نیم سال است که در حالی به فراتر از یک میلیارد دلار فروش جهانی دست پیدا کرده که متعلق به دیزنی یا یونیورسال نیست
این حرفها به این معنی نیست که همهی «اولینها» قرار است تا مرزهای باکس آفیس را درنوردند، اما یکی از دلایلی که سوپرمنهای اخیر در رسیدن به دستاوردهای دو فیلم اول «سوپرمن» (که در مجموع حدود ۸۵۰ میلیون دلار با احتساب نرخ تورم فروختهاند) ناتوان بودهاند به خاطر این است که امثالِ «سوپرمن بازمیگردد»ها و «مرد پولادین»ها به جای «آخیش بالاخره فیلم سوپرمن رو ساختن»، بیشتر حکم «عه، باز یه فیلم دیگه از سوپرمن!» را داشتند. حتی «بتمن آغاز میکند» هم از همان ابتدا در آسمانها سیر نمیکرد و مجبور بود تا قبل از اینکه «شوالیه تاریکی» از راه برسد و اهمیتِ این مجموعه جدید را اثابت کند دندان روی جگر میگذاشت (فیلم اولِ نولان در سال ۲۰۰۵ فقط ۳۷۱ میلیون دلار در دنیا فروخت). اما دلایل موفقیتِ «آکوآمن» هرچه باشد، این فیلم اولین فیلمِ سینما بعد از ۴ و نیم سال است که در حالی به فراتر از یک میلیارد دلار فروش جهانی دست پیدا کرده که متعلق به دیزنی یا یونیورسال نیست. «آکوآمن» تا این لحظه فروش یک میلیارد و ۴ میلیون دلاری «شوالیه تاریکی» در سال ۲۰۰۸ را پشت سر گذاشته است تا پشت سر «شوالیه تاریکی برمیخیزد» (یک میلیارد و ۸۴ میلیون دلار در سال ۲۰۱۲)، به پرفروشترین فیلم تاریخِ دیسی تبدیل شود. به این ترتیب «آکوآمن» پشت سر «شوالیه تاریکی برمیخیزد»، «مرد آهنی ۳» (یک میلیارد و ۲۱۵ میلیون دلار) و «بلک پنتر» (یک میلیارد و ۳۴۶ میلیون دلار)، در جایگاه چهارم پرفروشترین فیلمهای ابرقهرمانی سولوی سینما قرار میگیرد. همچنین اگر فیلمهای «اونجرز» را دنباله حساب کنیم، «آکوآمن» پشت سر «بلک پنتر»، در رده دوم پرفروشترین فیلم ابرقهرمانی غیردنبالهای سینما جای میگیرد. به محض اینکه این فیلم از درآمد یک میلیارد و ۱۰۹ میلیون دلاری «اسکایفال» و «ترنسفورمرها ۴» عبور کند، از زمان «هری پاتر و یادگاران مرگبار قسمت دوم» (یک میلیارد و ۳۴۰ میلیون دلار) و «ترنسفورمرها: طرف تاریک ماه» (یک میلیارد و ۲۰۰ میلیون دلار) در سال ۲۰۱۱، به پرفروشترین فیلم هالیودد که متعلق به دیزنی یا یونیورسال نیست بدل میشود.
در جایگاه چهارم جدول انیمیشن «مرد عنکبوتی: به درون دنیای عنکبوتی» (Spider-Man: Into the Spider-Verse) را داریم که با کسب ۹ میلیون دلار دیگر در پنمجمین آخرهفتهی نمایشش، به ۱۴۷ میلیون و ۷۰۰ هزار دلار فروش خانگی و ۳۰۲ میلیون دلار فروش جهانی از ۹۰ میلیون دلار بودجه دست پیدا کرد. این فیلم در این هفته یا حداکثر تا آخرهفته آینده، درآمد جهانی ۳۱۱ میلیون دلاری انیمیشن «لگو بتمن» (The Lego Batman) را پشت سر خواهد گذاشت. اگر «به درون دنیای عنکبوتی» از ششمین آخرهفتهاش، ۹ میلیون دلار دیگر به دست بیاورد، مجموع درآمدِ خانگیاش را به ۱۴۹ میلیون دلار خواهد رساند. رقمی که آن را به زودی به پرفروشترین فیلم انیمیشنِ غیردنبالهای سونی تبدیل میکند. «به درون دنیای عنکبوتی» جایی در بین «هتل ترانسلوانیا» (۱۴۸ میلیون دلار) و دو دنباله «هتل ترانسلوانیا» (۱۶۹ و ۱۶۷ میلیون دلار) در بین انیمیشنهای مختلفِ سونی جای میگیرد. این مقایسه نه تنها بدون در نظر گرفتن نرخ تورم (که هر سه فیلم «هتل ترانسوانیا» را به فراتر از ۱۶۰ میلیون دلار میرساند) است، بلکه «به درون دنیای عنکبوتی» توانایی رسیدن به درآمد جهانی ۴۷۵ تا ۵۶۴ میلیون دلاری «هتل ترانسوانیا ۲» و «هتل ترانسلوانیا ۳» و «اسمورفها» (که ۵۶۴ میلیون دلار در سال ۲۰۱۱ فروخت) ندارد. ولی تحلیلگران فکر میکنند رسیدن به این اعداد، ماموریتِ دنبالهی آن است. به عبارت دیگر «به درون دنیای عنکبوتی» شاید فروشِ دیوانهواری را تجربه نکرده باشد، اما نقدهای فوقالعاده مثبتش و حضورِ احتمالا حتمیاش در اسکار یعنی با فیلمی طرفیم که در حال مقدمهچینی برای دنبالهای است که این بار بیش از گذشته دیده خواهد شد.
چون اگرچه عدهای از عملکردِ این انیمیشن در حد و اندازهی فیلمهای لایو اکشنِ «مرد عنکبوتی» یا عملکردی ضعیفتر از «بامبلبی» و «آکوآمن» در دنیا ابرازِ ناامیدی کردهاند، اما «به درون دنیای عنکبوتی» با توجه به ماهیتش یک موفقیت تجاری و هنری قابلاحترام است. کارتونهای ابرقهرمانی کمی براساسِ آیپیهای از پیش شناختهشده وجود دارند که تمامیشان هم با کله به دیوار خوردهاند. البته که ما «شگفتانگیزان» (۶۳۳ میلیون دلار در سال ۲۰۰۴)، «بیگ هیرو ۶» (۶۲۰ میلیون دلار در سال ۲۰۱۴) و «شگفتانگیزان ۲» (یک میلیارد و ۲۰۰ میلیون دلار) را داریم، ولی همزمان «بتمن: نقاب شبح» (۵/۷ میلیون دلار میلیون دلار در سال ۱۹۹۳)، «فیلم ترنسفورمرها» (۶ و نیم میلیون دلار در سال ۱۹۸۶) و «فیلم دختران پاورپاف» (۱۲ میلیون دلار در سال ۲۰۰۲) را هم داریم. «به درون دنیای عنکبوتی» با توجه به استانداردهای کارتونهای ابرقهرمانی خب، ۷۳۳ درصد بلیتهای بیشتری نسبت به «هیمن و شیرا: راز شمشیر» (He-Man and She-Ra: The Secret of the Sword) فروختهاند. البته که وضعیت سینمای حالا با آن دوران فرق میکند. برخلاف آن زمان که انیمیشنها حکم فیلمهای ضدجریانِ اصلی را داشتند، حالا انیمیشنهای کودکپسندانه حکم رویدادهای سینمایی را دارند. ولی «به درون دنیای عنکبوتی» در حالی خیز برداشتن برای رسیدن به ۱۶۵ تا ۱۷۰ میلیون دلار فروش خانگی و عبور از درآمد ۳۱۰ میلیون دلاری «لگو بتمن» در دنیا و به دست آوردن اسکار احتمالی بهترین انیمیشن است. این فیلم تا حالا ۴ برابر افتتاحیه ۳۵ میلیون دلاریاش از یک ماه پیش تاکنون فروخته است که آن را در مسیر تبدیل شدن به بادوامترین فیلم «مرد عنکبوتی» قرار داده است.
قسمت اول «مرد عنکبوتی» در سال ۲۰۰۲، به ۳/۵ برابرِ افتتاحیه ۱۱۴ میلیون و ۸۰۰ هزار دلاریاش، «مرد عنکبوتی ۳» به ۲/۲۳ برابر افتتاحیه ۱۵۱ میلیون دلاریاش، «مرد عنکبوتی شگفتانگیز ۲» به ۲/۲ برابر افتتاحیه ۹۱ میلیون دلاریاش، «مرد عنکبوتی: بازگشت به خانه» به ۲/۸۵ برابرِ افتتاحیه ۱۱۷ میلیون دلاریاش دست پیدا کرد. «مرد عنکبوتی ۲» هم به ۸۸ میلیون دلار افتتاحیه جمعه تا یکشنبه، ۱۸۰ میلیون دلار افتتاحیه چهارشنبه تا دوشنبه و ۳۷۳ میلیون دلار فروش خانگی دست پیدا کرد که به معنی ۴/۲۳۸ برابرِ فروش افتتاحیهاش است. قسمت اول «مرد عنکبوتی شگفتانگیز» ۶۲ میلیون دلار به عنوان افتتاحیه جمعه تا یکشنبه و ۱۳۷ میلیون دلار به عنوان افتتاحیه سهشنبه تا دوشنبهاش به دست آورد و رفت تا به ۲۶۲ میلیون دلار در خانه بفروشد که به معنی ۴/۲۲ برابرِ فروش افتتاحیه است. به محض اینکه «به درون دنیای عنکبوتی» مرز ۱۵۱ میلیون دلار فروش خانگی را پشت سر بگذارد، به بادوامترین فیلم مرد عنکبوتی تبدیل خواهد شد. خلاصه نه تنها «به درون دنیای عنکبوتی» با تعریف و تمجیدِ یک صدای منتقدان روبهرو شده و سر از مراسمهای جوایز در آورده، بلکه شرایطِ آن دقیقا شرایط فیلم اولی است که دنبالهاش آماده است تا به یک موفقیتِ بیحرف و حدیث تبدیل شود. وقتی «به درون دنیای عنکبوتی ۲» اکران شود تمام کسانی که این فیلم را بعد را آخرهفته افتتاحیه یا در دورانِ پسا-اکرانش کشف کردهاند، به اندازهی تمام کسانی که آن را روز اول دیدهاند برایش هیجانزده خواهند بود. ما این سناریو را قبلا در رابطه با «جان ویک» (John Wick) و «پیچ پرفکت» (Pitch Perfect) و «بتمن آغاز میکند» (Batman Begins) دیده بودیم و پارامونت هم در حال حاضر انتظار چنین چیزی را برای دنباله «بامبلبی» دارد و میتوان گفت که چنین سرنوشتی برای «به درون دنیای عنکبوتی ۲» هم تضمینشده است.
اما در جایگاه پنجم به «اتاق فرار» (Escape Room) برمیخوریم که ۸ میلیون و ۹۰۰ هزار دلار (۵۱ درصد افت فروش) در دومین آخرهفتهاش کسب کرد تا به مجموع ۱۰ روزهی ۳۲ میلیون دلار از ۱۰ میلیون دلار بودجه برسد. در ردهی ششم موزیکال «مری پاپینز بازمیگردد» (Mary Poppins Returns) قرار دارد که ۷ میلیون و ۲۵۰ هزار دلار دیگر در چهارمین آخرهفتهاش فروخت و به مجموعِ ۲۶ روزهی ۱۵۰ میلیون و ۶۵۰ هزار دلار رسید. این فیلم به محض عبور از مرز ۱۵۱ میلیون دلار فروش خانگی، «ماما میا»(۱۴۴ میلیون دلار)، «بینوایان» (۱۴۸ میلیون دلار) و «لا لا لند» (۱۵۱ میلیون دلار) را پشت سر خواهد گذاشت. اگر «مری پاپینز بازمیگردد» بتواند از درآمد «شیکاگو» (۱۷۰ میلیون دلار) و «بزرگترین شومن» (۱۷۵ میلیون دلار) عبور کند، پشت سر «گریس» (۱۸۸ میلیون دلار) و «دیو و دلبر» (۵۰۴ میلیون دلار)، در جایگاه سوم پرفروشترین موزیکالهای لایو اکشن آمریکای شمالی قرار خواهد گرفت. این فیلم که با ۱۳۰ میلیون دلار بودجه تهیه شده تاکنون ۲۸۷ و نیم میلیون دلار در دنیا فروخته است. در جایگاه هفتم «بامبلبی» (Bumblebee) را داریم که ۶ میلیون و ۷۷۵ هزار دلار دیگر در چهارمین آخرهفتهاش فروخت و به مجموعِ ۱۰۸ میلیون و ۴۰۰ هزار دلار رسید. این فیلم در حالی هنوز هیچی نشده به بادوامترین فیلم مجموعه «ترنسفورمرها» تبدیل شده که بعد از ۱۰ روز، ۱۰۵ میلیون دلار هم در چین فروخته و میرود تا در این بازار به ۱۳۰ تا ۱۵۰ میلیون دلار فروش نهایی دست پیدا کند. این فیلم ۱۳۲ میلیون دلاری تا حالا ۳۶۴ میلیون و ۷۰۰ هزار دلار در دنیا فروخته که یعنی اکرانش را با عبور از مرز ۴۰۰ میلیون دلار به اتمام خواهد رساند. در جایگاه نهم چارت «حامل» (The Mule) قرار دارد که ۵ میلیون و ۴۵۰ هزار دلار دیگر به جیب زد و از مرز ۹۰ میلیون دلار فروش خانگی عبور کرد. جدیدترین فیلم کلینت ایستوود تا چند هفته آینده، ۱۰۰ میلیون دلاری خواهد شد.
در ردهی دهم «معاون» (Vice) قرار دارد که در سومین آخرهفتهاش ۳ میلیون و ۲۷۸ هزار دلار دیگر فروخت و به مجموع قابلقبولِ ۳۶ میلیون دلار رسید. اگر بودجهی این فیلم کمتر از ۶۰ میلیون دلار بود، میتوانست به موفقیت خوبی برای کمپانی آناپورنا و شرکایش تبدیل شود. در ردهی یازدهم «بوهمین رپسدی» (Bohemian Rhapsody) به چشم میخورد که بعد از برنده شدن جایزه گلدن گلوب بهترین بازیگر مرد نقش اصلی و بهترین فیلم درام، تعداد سینماهایش را دوباره افزایش داد و با تجربهی ۳۵ درصد رشد فروش، ۳ میلیون و ۲۰۰ هزار دلار دیگر از اکران در یک هزار و ۳۳۴ سینما به دست آورد و به مجموع خانگی ۱۹۸ میلیون و ۴۰۰ هزار دلار رسید. این فیلم تا هفته آینده، ۲۰۰ میلیون دلار فروش خانگی را پشت سر خواهد گذاشت. «بوهمین رپسدی» تا حالا ۷۵۵ میلیون دلار در دنیا فروخته است. «اگر خیابان بیتل میتوانست زبان باز کند» (If Beale Street Could Talk) هم با تجربهی ۳۰ درصد رشد فروش، ۲ میلیون و ۳۸۸ هزار دلار از اکران در یک هزار و ۱۸ سینما کسب کرد که به معنی مجموع درآمد ۷ میلیون و ۶۸۸ هزار دلار است. این درآمد قابلقبولی برای این ملودرام عاشقانهی تحسینشده اما تیره و تاریک است و امید میرود که بتواند خودش هرچه بیشتر به درآمد ۲۷ میلیون دلاری «مهتاب» (Moonlight) نزدیک کند. انیمیشن «رالف اینترنت را خراب میکند» (Ralph Breaks the Internet) دو میلیون و ۲۱۴ هزار دلار دیگر فروخت و به مجموع خانگی ۱۹۰ میلیون و ۴۰۰ هزار دلار رسید و درآمد ۱۸۰ میلیون دلاری قسمت اول «رالف خرابکار» را پشت سر گذاشت. این فیلم ۴۳۴ میلیون دلار از سراسر دنیا کسب کرده است. «کتاب سبز» (Green Book) بعد از برنده شدن گلدن گلوبهای بهترین فیلمنامه، بهترین بازیگر نقش مرد مکمل مرد و بهترین فیلم کمدی/موزیکال، تعداد سینماهایش را به ۷۴۲ سالن افزایش داد و با تجربهی ۱۶ درصد رشد فروش، ۲ میلیون و ۱۰۰ هزار دلار فروخت و به مجموع ۳۸ و نیم میلیون دلار از ۲۳ میلیون دلار بودجه دست پیدا کرد. تا یادم نرفته بگویم که «ستارهای متولد میشود» (A Star is Born) هم بالاخره از مرز ۴۰۰ میلیون دلار فروش جهانی عبور کرد.
راستی، شاید یکی از بزرگترین خبرهای باکس آفیسی هفته گذشته که در واقع چندان غافلگیرکننده هم نبود، این بود که پارامونت خیلی یواشکی چهارمین قسمت از مجموعه «پیشتازان فضا» (Star Trek) را کنسل کرد. این خبر در مقالهای از سایت ددلاین درباره اسپینآف «بازی تاج و تخت» که اپیزود افتتاحیهاش قرار است توسط اس.جی. کلارکسون که قرار بود دنبالهی «استار ترک: فراتر» (Star Trek Beyond) را کارگردانی کند مخفی شده بود. پس اگر اتفاق غیرمنتظرهای در این زمینه رخ ندهد و پارامونت ناگهان نظرش را برنگرداند، ریبوتِ مجموعهی «استار ترک» دیگر به پایان کارش رسیده است. و راستش را بخواهید این «جنگ ستارگان» بود که «استار ترک» را کلهپا کرد. اگر یادتان باشد پارامونت و شرکایش بعد از عملکردِ فاجعهبار «استار ترک: نمسیس» (Star Trek: Nemesis) در دسامبر ۲۰۰۲، بیخیالِ ساختِ فیلمهای بیشتری در این مجموعه شدند. «استار ترک: نمسیس» که نقدهای افتضاحی دریافت کرده بود، در کنار «ارباب حلقهها: دو برج» (Lord of the Rings: Two Towers) روی پرده رفت و ۱۸ و نیم میلیون دلار به عنوان افتتاحیه کسب کرد و بلافاصله به فقط ۴۳ میلیون دلار فروش خانگی دست پیدا کرد و به مثال بارزی از دوام ضعیفِ دسامبر که خیلی غیرمعمول است تبدیل شد. آن فیلم به ۶۷ میلیون دلار فروش جهانی از ۶۰ میلیون دلار بودجه دست پیدا کرد. به هر حال این اتفاق باعث شد تا بازیگرانِ «نسل بعد» (Next Generation) کنار گذاشته شوند و پنج سال بعد جی.جی. آبرامز، «استار ترک» را ریبوت کرد. او از طریقِ استفاده هوشمندانه از عنصر سفر در زمان و خطهای زمانی آلترناتیو موفق شد تا به فیلم جدید اجازه بدهد تا بدون از بین بردن ۴۳ سال از فیلم و سریالهای قبلی «استار ترک»، خط داستانی جدیدی را شروع کند، نسخهی جدیدی از خدمهی اورجینالِ اینترپرایز را ارائه بدهد و روی پای خودش بیاستد. ریبوت «استار ترک» که اکشنمحور و با ۱۵۰ میلیون دلار بودجه حسابی پُرخرج بود، نقدهای بسیار مثبتی دریافت کرد و ۷۹ و نیم میلیون دلار به عنوان افتتاحیه به جیب زد. این فیلم با اینکه با تبدیل شدن به ترکیبی از ویژگیهای بلاکباستری و المانهای سایفای نِردپسندانه، به ۲۵۶ میلیون دلار فروش خانگی دست پیدا کرد، اما در کشورهای خارجی مورد استقبال قرار نگرفت.
فیلم در نهایت با اینکه به ۳۸۵ میلیون دلار فروش جهانی دست پیدا کرد که برای یک پروژهی ۱۵۰ میلیون دلاری کافی نیست، اما نه تنها این فیلم در حال دنبال کردنِ الگوی «بتمن آغاز میکند» بود، بلکه پارامونت به لطفِ دنیای سینمایی مارول (اگر یادتان باشد پارامونت پخش «مرد آهنی»، «مرد آهنی ۲»، «ثور» و «کاپیتان آمریکا» را قبل از خرید مارول توسط دیزنی برعهده داشت)، انیمیشنهای دریمورکس و فرانچایز «ترنسفورمرها» وضعیت خوبی داشت. آنها در جریان سالهای ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۱ در همان شرایط رویاییای بودند که دیزنی در حال حاضر از آن لذت میبرد؛ البته به غیر از داشتنِ سهم اصلی بازار. چون مردم کماکان برای تماشای هر دوی «خواستگاری» (The Proposal)، محصول والت دیزنی و «ریشههای مردان ایکس: وولورین» محصول فاکس در تابستان ۲۰۰۹ به سینما میرفتند و هنوز مثل حالا فیلمهای کمخرج به پروژههای ریسکی تبدیل نشده بودند. اما وقتی دیزنی، مارول را در سپتامبر ۲۰۰۹ با پرداخت ۴ میلیارد دلار خرید، پارامونت هم حقوقِ پخشش را با دریافت فقط ۱۱۵ میلیون دلار در سال ۲۰۱۱ فروخت. در ادامه دیزنی، لوکاسفیلم را در اکتبر ۲۰۱۲ به مبلغ ۴ میلیارد دلار خرید و پارامونت هم بالاخره حقوقِ فیلمهای آینده «ایندیانا جونز» را در اواخر ۲۰۱۳ به دیزنی فروخت. چهار سال بعد از ریبوت «استار ترک»، قسمت دوم یعنی «استار ترک: به درون تاریکی» (Star Trek: Into the Darkness) که بندیکت کامبربچ را در نقشِ جان هریسون خان داشت، قرار بود به دنبالهی پُرسروصدایی در حد و اندازهی «شوالیهی تاریکی» تبدیل شود. اما در آن زمان مردم بیش از هر چیز دیگری برای فیلمهای پسا-«اونجرز» مارول و هر چیزی که برادران وارنر با «مرد پولادین» در سر داشت هیجانزده بودند. «به درون تاریکی» شاید نقدهای قابلتوجهای دریافت کرد، ولی دچار همان واکنشهای آنلاینِ شدیدی بین طرفداران و مخالفانش شد که نقدهای مثبتش را تحت شعاع قرار دارد. «به درون تاریکی» به ۲۲۹ میلیون دلار از ۸۳ میلیون دلار افتتاحیهی سهشنبه تا یکشنبه و ۴۶۷ میلیون دلار فروش جهانی دست پیدا کرد. اما مشکلِ اصلی «استار ترک» هنوز از راه نرسیده بود: دیزنی در حال کار روی فیلم جدید «جنگ ستارگان» که در نهایت «نیرو برمیخیزد» از آب در میآمد بود.
این در حالی بود که در فاصلهی بین «استار ترک» و «به درون تاریکی»، پارامونتِ استودیوی دریمورکس را هم به فاکس فروخت. بزرگترین مشکل آنها این بود که «نیرو برمیخیزد» که توسط جی.جی. آبرامز کارگردانی شده بود، کارش را در دسامبر ۲۰۱۵ با نقدهای مثبت و افتتاحیهی رکوردشکنِ خانگی با ۲۴۸ میلیون دلار و افتتاحیه جهانی ۵۲۵ میلیون دلار با قدرت آغاز کرد و به درآمد نهایی ۹۳۷ میلیون در خانه و ۲ میلیارد دلار در دنیا دست پیدا کرد. ریبوت جدید «استار ترک» در حال پُر کردن جای خالی عملکردِ ضعیف پیشدرآمدهای «جنگ ستارگان» و عدم حضور فرانچایزهایی در حد و اندازهی «ماتریکس» و «ارباب حلقهها» بود. اما به محض بازگشتِ «جنگ ستارگان»، باعث شد تا دیگر جایی برای «استار ترک» به عنوان «جاپُرکن» نباشد. بالاخره در زمانی که «استار ترک: فراتر» به کارگردانی جاستین لین با نقدهای مثبت و جلب نظر طرفداران در تابستان ۲۰۱۶ روی پردهی سینماها رفت، فاکتورهای اصلی که این مجموعه را زنده نگه میداشتند دیگر وجود نداشتند؛ نه تنها با بازگشت «جنگ ستارگان»، «استار ترک» دیگر نمیتوانست به عنوان پُرکنندهی جای خالی جنس اصلی، اهمیت داشته باشد، که سریالهای علمی-تخیلی هم به جایی رسیده بودند که میتوانستند اکشنها و اسپکتکلهای «استار ترک»ها را در فضایی قابلدسترستر به مخاطب ارائه کنند. «استار ترک: فراتر» دیگر چه به عنوان یک اکشنِ بلاکباستر پُرخرج و چه به عنوان فیلمی که با «جنگ ستارگان» در یک میدان نبرد قرار داشت، فیلم منحصربهفرد و ویژهای نبود (مشکلی که یقهی فیلمهای بزرگ متعددی مثل «وارکرفت»، «روز استقلال: بازخیز» و «شکارچیان ارواح» را در تابستان ۲۰۱۶ گرفت).
زمانی که «استار ترک: فراتر» به کارگردانی جاستین لین با نقدهای مثبت و جلب نظر طرفداران در تابستان ۲۰۱۶ روی پردهی سینماها رفت، فاکتورهای اصلی که این مجموعه را زنده نگه میداشتند دیگر وجود نداشتند
به محض اینکه «جنگ ستارگان» بازگشت، دیگر عموم مردم دلیلی برای هیجانزده شدن برای فیلم جدید «استار ترک» نداشتند. درست همانطور که «استار ترک: نمسیس» در مقایسه با پیشدرآمدهای «جنگ ستارگان»، فیلمهای «هری پاتر» و «مرد عنکبوتی» و «ارباب حلقهها» حرفی برای گفتن نداشت، «استار ترک» هم در بین بزرگانی مثل «آخرین جدای»، «اونجرز: جنگ اینفینیتی» و «آکوآمن» حکم یک رویدادِ سینمایی حتمی را ندارد. بنابراین میتوان تصور کرد که ساختن دنبالهی «استار ترک: فراتر» (۳۳۸ میلیون دلار)، نه تنها به معنی ادامه دادنِ مجموعهای که آخرین قسمتش در حد انتظارات عمل نکرده بود است، بلکه به معنی ارائهی فیلمِ بزرگی است که در بین فیلمهای بزرگتر از خودش مثل «سریع و خشن»ها، «آخرین جدای»ها و «اونجرز: پایان بازی»ها کوچکتر به نظر میرسد. تازه در حالی سریال «استار ترک: اکتشاف» (Star Trek: Discovery) در شبکهی سیبیاس به همان استار ترک مُدرنِ درجهیکی که طرفداران میخواستند تبدیل شده که سریال «اُرویل» (The Orville) هم در شبکهی فاکس با تمرکز روی المانهای سایفای و درگیریهای دیالوگمحور به جای اکشنهای بینستارهای، به استار ترکِ غیررسمی فوقالعادهی دیگری تبدیل شده. البته اگر از سریال «گستره» (The Expanse) به عنوان بازی تاج و تختِ سریالهای علمی-تخیلی فاکتور بگیریم. خلاصه نه تنها ریبوت «استار ترک» در سینما حکم مهمترین گزینهی سینمایی مردم را ندارد، که حتی در بین محصولاتِ همتیر و طایفهی خودش هم بهترین گزینه برای طرفداران و عموم مردم نیست. و از آنجایی که کریس پاین و کریس همسورث ظاهرا با کاهش حقوقشان در «استار ترک ۴» موافقت نمیکنند، پارامونت چارهی دیگری به جز کنسل کردن ادامهی این مجموعه ندارد.