گزارش باکس آفیس: از افتتاحیه ناامیدکننده Dumbo تا حتمی شدنِ افتتاحیه بهتر Endgame نسبت به Infinity War
گزارش باکس آفیس این هفته را با «دامبو» (Dumbo)، جدیدترین بازسازی لایو اکشنِ دیزنی شروع میکنیم که اکرانش را با صدرنشینی آغاز کرد، اما در رابطه با این فیلم با همان ماجرای تکراری «صدرنشینی الزاما به معنای موفقیت نیست» طرف هستیم. چرا که این فیلم در حالی جایگاه اولِ جدول را به چنگ آورد که از لحاظ درآمد کمتر از انتظارات ظاهر شد. جدیدترین فیلم تیم برتون نمایشش را با کسب ۴۵ میلیون دلار بهعنوان افتتاحیهی سه روزه آغاز کرد که گرچه رقمِ فاجعهباری نیست، اما ناامیدکننده چرا. «دامبو» که کسانی همچون کالین فارل، اِوا گرین، دنی دویتو و مایکل کیتون را در گروه بازیگرانش دارد، در حالی نقدهای ضد و نقیض و رو به منفیای دریافت کرده است که با کمترین سروصدای رسانهای یا هیجانی روی پرده رفت. تحلیلگران فکر میکنند دلیلِ اصلی عدم استقبالِ کافی از «دامبو» به خاطرِ اشباعِ بیش از اندازهی بازار از این جنس فیلمهاست. درواقع «دامبو» در ۱۰ ماه گذشته، چهارمین فیلمی است که دیزنی بهعنوان دنباله یا بازسازی انیمیشنهای کلاسیکش عرضه کرده است و نکته این است که هر چهارتای آنها حول و حوشِ پدرها میچرخند. «دامبو» و «کریستوفر رابین» بهطور غیرمستقیم دربارهی درگیریهای روانی مردان بعد از بازگشت از جنگ هستند و «فندقشکن و چهار قلمرو»، «دامبو» و «مری پاپینز بازمیگردد» نیز دربارهی تلاشِ خانوادهای برای کنار آمدن با مرگِ پدرِ خانواده هستند. بنابراین سؤال این است که آیا مردم بهطور کلی از فیلمهای پریانی لایو اکشنِ والت دیزنی خسته شدهاند یا از اینکه دیزنی تمام آنها را در یک بستهبندی تکراری عرضه میکنند خسته شدهاند یا شاید هم حقیقت این است که تمامی آنها توانایی جلب نظر مردم به یک اندازه را ندارند.
- گزارش باکس آفیس: یک میلیاردی شدن Captain Marvel حتمی شد
- گزارش باکس آفیس: آغاز اکران Us با بهترین افتتاحیه یک فیلم اورجینال از زمان «آواتار»
- گزارش باکس آفیس: «ترمیناتور ۶» و «آواتار ۲» باید چه درسهایی از Alita: Battle Angel بگیرند؟
- گزارش باکس آفیس: آیا Avengers: Endgame موفق به شکست اپیزود نهم «جنگ ستارگان» میشود؟
- گزارش باکس آفیس: از صدرنشینی Alita: Battle Angel تا چالشهای فیلم Dune
- گزارش باکس آفیس: از صدرنشینی بیهیجان Glass تا دلیل اهمیت اقتباس Artemis Fowl برای دیزنی
- موفق ترین فیلم های سال 2018 در باکس آفیس
- 16 شکست بزرگ در باکس آفیس سال 2018
هرچه هست، خبر خوب این است که به نظر نمیرسد هیچکدام از اینها در رابطه با بازسازیهای «علاالدین»، «شیر شاه» و «مولان» برای دیزنی مشکلساز باشند. آنها در حالی فیلمهایی هستند که مردم واقعا دوست دارند بازسازیهایشان را ببینند که به نظر میرسد «دامبو» بیشتر به این دلیل مورد بازسازی قرار گرفت چون انگار دیزنی با خودش گفته بود: «خب، دامبو هم یکی از انیمیشنهامونه که مردم یادشون میاد». اینکه مردم یک انیمیشن را به یاد میآورند یک چیز است و اینکه واقعا دوست دارند تا نسخهی جدیدی از آن را ببینند چیزی دیگر. با وجود تمام اینها، در رابطه با «دامبو» کماکان در حالِ صحبت کردن دربارهی ۴۵ میلیون دلار افتتاحیهی خانگی و ۱۱۶ میلیون دلار افتتاحیهی جهانی هستیم. آخرین فیلم فانتزی پریانی لایو اکشنی که چنین عملکردی داشت، به ۲/۹ برابرِ فروشِ افتتاحیهاش دست پیدا کرد. حتی «چینخوردگی در زمان» (A Wrinkle in Time) هم موفق شد تا به ۱۰۰ میلیون دلار فروشِ نهایی از افتتاحیهی ضعیفِ ۳۳ میلیون دلاریاش دست پیدا کند. اگر «دامبو» که امتیاز A منفی را از تماشاگرانش دریافت کرده، عملکردِ مشابهای داشته باشد، فروشِ خانگی نهایی ۱۲۶ تا ۱۳۵ میلیون دلاریاش پیشبینی میشود و اگر در کشورهای خارجی هم اکرانی شبیه به «چینخوردگی در زمان» داشته باشد میتواند به چیزی بین ۳۱۵ تا ۳۸۵ میلیون دلار دست پیدا کند. اگرچه رسیدنِ این فیلم به هر رقمی نزدیک به ۴۰۰ میلیون دلار خوب خواهد بود، اما همزمان نباید بودجهی سنگینِ ۱۷۰ میلیون دلاریاش را هم نادیده بگیریم. اگر «دامبو» با بودجهای ۹۰ میلیون دلاری یا حتی ۱۲۵ میلیون دلاری ساخته میشود، الان لحنِ حرف زدنمان فرق میکرد. یکی از چیزهایی که دیزنی باید بداند این است که در رابطه با بازسازیهای لایو اکشنش، بودجهشان را نسبت به درخواستی که از سوی تماشاگران برای دیدنشان وجود دارد در نظر بگیرد. فیلمی مثل «دامبو» هیچوقت قرار نبود تا به بزرگی «دیو و دلبر» (۱۶۰ میلیون دلار بودجه) یا «کتاب جنگل» (۱۷۵ میلیون دلار بودجه) باشد. پس نباید خرجِ ساختش به اندازهی آنها باشد. البته این احتمال وجود دارد که دیزنی بهدنبالِ ساختِ بزرگترین و شگفتانگیزترین فیلمهاست. چه برای حفظ ارزشِ برند و چه برای ارائه دادنِ گرانقیمتترین فیلمها روی سرویس دیزنی پلاس. اما همزمان وقتی فیلمی مثل «دامبو» آنقدر گرانقیمت است که با وجود کسب ۱۳۰ میلیون دلار در آخرهفتهی افتتاحیهاش، از آن بهعنوان یک شکستخورده یاد میشود، این اتفاق ظاهر خوبی برای این شرکت یا ارزشِ سهامشان ندارد.
دومین تازهاکرانِ این هفته درام «برنامهریزینشده» (Unplanned)، محصولِ شرکت «پیور فلیکس» است که کمی بهتر از انتظارات ظاهر شد. این فیلم که با ۶ میلیون دلار بودجه تهیه شده است، اکرانش را با کسب ۶ میلیون و ۱۰۰ هزار دلار شروع کرد. این فیلم بعد از «خدا نُمرده است ۲» (God’s Not Dead 2) با ۷/۶ میلیون دلار افتتاحیه از سه سال پیش در همین آخرهفته، در جایگاه دوم بزرگترین افتتاحیههای استودیوی «پیورفلیکس» قرار میگیرد. آن فیلم درنهایت به ۲۰ میلیون دلار فروشِ خانگی دست پیدا کرد. بنابراین اگر «برنامهریزینشده» هم عملکردی شبیه به «خدا نمرده است ۲» داشته باشد، فروشِ نهایی ۱۶ میلیون دلاریاش پیشبینی میشود که موفقیتِ جمع و جورِ خوبی برای تهیهکنندگانش خواهد بود. سومین تازهاکران این آخرهفته اما «ولگردِ ساحل» (The Beach Bum) است که بعد از «ریک پسر سفیدپوست» (White Boy Rick) و «آرامش» (Serenity)، به یک شکستِ تجاری دیگر در کارنامهی متیو مککانهی تبدیل شده است. این فیلم به کارگردانی هارمونی کورین شش سال بعد از «اسپرینگ بریکرز» (۱۴/۱ میلیون دلار)، فیلم قبلی این کارگردان از راه میرسد؛ «ارینگ بریکرز» نهتنها سروصدای رسانهای بسیارِ بیشتری نسبت به این یکی به راه انداخته بود، بلکه با استقبالِ مثبتتری هم از سوی منتقدان مواجه شده بود. «ولگرد ساحل» در حالی با نقدهای ضد و نقیض و رو به منفی بعد از نمایش در جشنوارهی «جنوب از جنوب غربی» روی پرده رفت که فقط ۵ میلیون دلار خرج ساختش شده است. اگرچه این فیلم آنقدری خواهد فروخت که در طولانیمدتِ خرج ساختش را برگرداند، اما با افتتاحیهی یک میلیون و ۸۰۰ هزار دلاریاش از نمایش در یک هزار و ۱۵ سینما، دلیلی برای جشن گرفتن باقی نگذاشته است.
اما در زمینهی فیلمهای قدیمی جدول، در جایگاه دوم «ما» (Us)، جدیدترین ساختهی جوردن پیل را داریم که پس از تجربهی ۵۲ درصد افت فروش، ۳۳ میلیون و ۶۰۰ هزار دلار دیگر در دومین آخرهفتهاش کسب کرد و به مجموعِ ۱۰ روزهی ۱۲۸ میلیون و ۲۰۰ هزار دلار رسید. افت فروشِ آخرهفتهی دومِ این فیلم جایی بین ریبوتِ «هالووین» (منفی ۵۸ درصد از افتتاحیهی ۷۶ میلیون دلاریاش) و «آن» (منفی ۵۱ درصد از افتتاحیهی ۱۲۳ میلیون دلاریاش) قرار میگیرد و مجموعِ فروش جهانیاش را به ۱۷۴ و نیم میلیون دلار از ۲۰ میلیون دلار بودجه میرساند. تحلیلگران تقریبا مطمئن هستند که «ما» از مجموعِ «اشخاص پنهان» (۱۶۹ میلیون دلار) و «آسیاییهای خیلی مایهدار» (۱۷۴ میلیون دلار) عبور خواهد کرد تا به پرفروشترین فیلمِ گیشهی خانگی با شخصیتِ اصلی زنِ رنگینپوست تبدیل شود. فعلا معلوم نیست که آیا «ما» آنقدر بادوام خواهد بود که بتواند از مرز ۲۰۰ میلیون دلار عبور کند (در حال حاضر فروش نهایی ۱۹۱ میلیونی این فیلم پیشبینی میشود)، اما اگر بتواند «یک مکان ساکت» (۱۸۹ میلیون دلار) را پشت سر بگذارد، به پُرفروشترین فیلم لایو اکشنِ اورجینالِ سینما از زمان «جاذبه» (۲۷۴ میلیون دلار) در سال ۲۰۱۳ تاکنون تبدیل میشود. اگر «ما» بتواند به فراتر از ۱۹۰ میلیون دلار برسد، پشت سر «تد» (۲۱۸ میلیون دلار در سال ۲۰۱۲)، «جاذبه» (۲۷۴ میلیون دلار)، «خماری» (۲۷۷ میلیون دلار در سال ۲۰۰۹)، «اینسپشن» (۲۹۲ میلیون دلار) و «آواتار» (۷۶۰ میلیون دلار)، در جایگاه ششم پُرفروشترین فیلمهای اورجینالِ یک دههی گذشته قرار میگیرد. این دستاوردِ بزرگی در دورانِ افولِ فیلمهای اورجینال است. بالاخره تنها فیلم اورجینالِ سال گذشته در بین ۲۰ فیلم پُرفروشِ آمریکای شمالی «یک مکان ساکت» بود. بعد از غوغایی که «آواتار» در فرمتِ سهبعدی به راه انداخت و بعد از اینکه «اونجرز» باعث شد تا تمام استودیوها بهطرز سراسیمهای بهدنبالِ راه انداختنِ دنیاهای سینمایی خودشان بیافتند، هالیوود کمکم از امتحان کردنِ فیلمهای اورجینال فاصله گرفت. البته که یکی از دلایلش به خاطر این بود که مخاطبان دیگر مثل گذشته اهمیتی به سوپراستارها هم نمیدادند. وقتی ستارهها حرف اول را میزدند و شاید قبل از اینکه اینترنت باعث شد تا فاصلهمان از سوپراستارها تا حد ممکن کمتر و درگیریمان با حواشی پیرامون آنها نسبت به گذشته بیشتر از همیشه شود، مردم به این دلیل به تماشای «در جستجوی خوشبختی» (In Pursuit of Happiness) میرفتند، چون با فیلمی با محوریتِ ویل اسمیت سروکار داشتند. آنها به این دلیل به تماشای «وثیقه» (Collateral) میرفتند چون با فیلمی طرف بودند که تام کروز و جیمی فاکس را به جان یکدیگر میانداختند و «عروسی بهترین دوست من» (My Best Friend Wedding) به خاطر اینکه کمدی/رومانتیکی با بازی جولیا رابرتز بود مورد استقبال قرار میگرفت.
اما حالا دیگر اینطور نیست. حالا کاراکترهای پُرطرفدار جای بازیگران و فیلمسازانِ واقعی را بهعنوان فاکتورِ جذبکنندهی مخاطب گرفتهاند. بالاخره وقتی مردم به تماشای فیلم اورجینالی مثل «مکلهی کتوی» (The Queen of Katwee) نمیروند، چگونه میتوان به دیزنی برای بازسازی «دامبو» ایراد گرفت؟ موفقیتِ تمامعیار «ما»، حتی در چارچوبِ نسبتا امنِ فیلمهای ترسناک (درکنار انیمیشن، تنها ژانری است که فیلمهای اورجینال کماکان میتوانند به نتیجههای درخشانی برسند)، دلیلی برای خوشبینی است. مردم به این دلیل به تماشای «ما» هجوم بردند، چون «برو بیرون» را دوست داشتند و برای فیلم ترسناکِ بعدی نویسنده و کارگردانش جوردن پیل هیجانزده بودند. این موضوع نشان میدهد که شاید مسیرِ جدید فیلمهای اورجینال برای شکوفا شدن، سرمایهگذاری روی فیلمسازانِ سوپراستار است. وضعیتِ «ما» خیلی شبیه به «گسست» (ام. نایت شیامالان)، «دانکرک» (کریس نولان)، «ردی پلیر وان» (استیون اسپیلبرگ) و «بیبی راننده» (ادگار رایت) است. فیلمهایی که همه به این دلیل موفقیت شدند که آثارِ عامهپسندی از سوی کارگردانانی شناختهشده هستند. از همین رو باید در ماه ژوئیه امسال با دقت ببینیم کونتین تارانتینو با «روزی روزگاری در هالیوود» (Once Upon a Time in Hollywood) چگونه ظاهر میشود. جدا از این حرفها، در حال حاضر عبورِ «ما» از فروشِ خانگی (۱۷۶ میلیون دلار) و جهانی (۲۵۶ میلیون دلار) «برو بیرون» تضمین شده است. «ما» شاید از نظر تقسیم کردنِ تماشاگرانش به دو گروه کسانی که واقعا از آن لذت بردهاند و آنهایی که احساس خوبی نسبت بهش ندارند، شبیه به «ناشکستنی» (Unbreakable) باشد، اما تاکنون عملکردی شبیه به «نشانهها» (Signs) داشته است. اما در جایگاه سوم جدول «کاپیتان مارول» (Captain Marvel) را داریم که این هفته از مرزِ ۹۹۰ میلیون دلار فروشِ جهانی عبور کرد و احتمالا همین الان که در حال خواندن این جمله هستید، از مرز یک میلیارد دلار فروشِ جهانی عبور کرده تا به هفتمین فیلم یک میلیاردی دنیای سینمایی مارول و دومین فیلم یک میلیاردی مارول که شاملِ تونی استارک نمیشود تبدیل شود. اگر تصور کنیم که «اونجرز: بازی پایانی» (Avengers: Endgame) هم به فراتر از یک میلیارد دلار خواهد رسید که از همین الان صدر درصد تضمین شده است، آن وقت هشتتا از ۲۲ فیلم دنیای سینمایی مارول به جمعِ باشگاهِ یک میلیاردیها پیوستهاند.
جهت یادآوری، این هشت فیلم، «اونجرز» (۶۲۳ میلیون خانگی و یک میلیارد و ۵۱۹ میلیون جهانی در سال ۲۰۱۲)، «مرد آهنی ۳» (۴۰۹ میلیون خانگی و یک میلیارد و ۲۱۵ میلیون جهانی در سال ۲۰۱۳)، «اونجرز: دوران اولتران» (۴۵۸ میلیون خانگی و یک میلیارد و ۴۰۵ میلیون جهانی در سال ۲۰۱۵)، «کاپیتان آمریکا: جنگ داخلی» (۴۰۸ میلیون خانگی و یک میلیارد و ۱۵۵ میلیون جهانی در سال ۲۰۱۶)، «بلک پنتر» (۷۰۰ میلیون خانگی و یک میلیارد و ۳۴۶ میلیون جهانی در سال ۲۰۱۸)، «اونجرز: جنگ اینفینیتی» (۶۷۸ میلیون خانگی و ۲ میلیارد و ۴۸ میلیون جهانی در سال ۲۰۱۸) و هر دوی «کاپیتان مارول» و «اونجرز: بازی پایانی» هستند. همچنین اگر «کاپیتان مارول» بتواند به ۴۰۰ میلیون دلار فروشِ خانگی برسد، به هفتمینِ فیلم دنیای سینمایی مارول که به فراتر از ۴۰۰ میلیون دلار فروشِ خانگی دست یافته است بدل میشود (قابلذکر است که «مرد آهنی» در سال ۲۰۰۸ در حالی ۳۱۸ میلیون دلار بدون نسخهی آیمکس و سهبعدی فروخت که به نرخ امروز بیش از ۴۰۰ میلیون دلار حساب میشود). تا قبل از «بلک پنتر»، هیچکدام از فیلمهای مارول که تونی استارک را در نقش اصلی نداشتند، موفق به کسب ۴۰۰ میلیون دلار در گیشهی خانگی یا ۹۰۰ میلیون دلار در دنیا نشده بودند. «نگهبانان کهکشان ۲» به ۳۸۹ میلیون دلار در خانه و ۸۶۹ میلیون دلار در دنیا دست پیدا کرد و دومین و سومین فیلمهای پُرفروشِ بدونِ تونی استارکِ مارول، «نگهبانان کهکشان» (۳۳۳ میلیون در خانه و ۷۷۳ میلیون در دنیا) و «کاپیتان آمریکا: سرباز زمستان» (۲۵۹ میلیون در خانه و ۷۱۴ میلیون در دنیا) بودند. البته که مارول پنج سال پیش با «نگهبانان کهکشان» نشان داد که بزرگتر از تونی استارک و رفقایش است. اما اگر از دو فیلم اورجین استوری «بلک پنتر» و «کاپیتان مارول» فاکتور بگیریم، فیلمهایی که شاملِ مرد آهنی نمیشدند، همیشه محدودیتِ فروش داشتند. حتی «ثور: رگناروک» هم در اواخر ۲۰۱۷ به فقط ۳۱۵ میلیون دلار فروش خانگی و ۸۵۴ میلیون دلار فروش جهانی دست پیدا کرد. در نتیجه صعودِ «کاپیتان مارول» به فراتر از ۴۰۰ میلیون فروش خانگی و ۹۰۰ میلیون فروش جهانی، اتفاقِ بزرگی است.
البته که «بلک پنتر» زودتر از «کاپیتان مارول» در این کار موفق شده بود، اما نباید فراموش کنیم که نهتنها «بلک پنتر» نقدهای بسیار مثبتی دریافت کرده بود و به دینامیتِ فرهنگ عامه تبدیل شده بود و اسمش بهعنوان نامزدِ بهترین فیلم اسکار آورده میشد، بلکه حکم همان رویداد سینمایی را در فضای فیلمهای ابرقهرمانی داشت که ۱۰ سال پیش با «شوالیهی تاریکی» تجربه کرده بودیم. «کاپیتان مارول» اما به اندازهی فیلم رایان کوگلر به یک رویداد فرهنگی تبدیل نشده است و نقدهایش هم در بهترین حالت یک چیزی در مایههای «فکر کنم خوب باشه» هستند. پس اینکه مارول موفق شد تا فیلمی به مراتب ضعیفتر از «بلک پنتر» را به فراتر از ۴۰۰ میلیون درآمد خانگی و ۹۰۰ میلیون درآمد جهانی برساند، خبر از محبوبیتِ برندشان میدهد. شاید مهمترین نکتهای که از موفقیتِ «کاپیتان مارول» متوجه میشویم این است که مارول واقعا نیازی به آیپیهای فاکس که بهتازگی صاحبشان شده است ندارد. کوین فایگی باتوجهبه اینکه فازِ چهارمِ دنیای سینمایی مارول احتمالا شامل «بلک ویدو» (Black Widow)، «اِترنالها» (The Eternals)، «شنگچی» (Shang-Chi)، «نگهبانان کهکشان ۳» (Guardians of Galaxy 3)، «دکتر استرنج ۲» (Doctor Strange 2) و «بلک پنتر ۲» (Black Panther 2) میشود، میتواند از کاراکترهای «افراد ایکس» و «فنتستیک فور» استفاده کند؛ اما نه به خاطر اینکه مجبور است، بلکه به خاطر اینکه دلش میخواهد. قدرتِ تمامعیارِ «بلک پنتر» (۷۰۰ میلیون دلار خانگی و یک میلیارد و ۳۴۶ میلیون دلار جهانی) و «کاپیتان مارول» (هماکنون با ۳۵۳/۸ میلیون دلار خانگی و ۹۹۰/۶ میلیون دلار جهانی)، اهمیتِ بسیار زیادی برای برندِ مارول دارد؛ آن هم در زمانیکه مارول در حال آماده شدن برای بستنِ پروندهی سری اول مجموعهاش بعد از «اونجرز: بازی پایانی» و یک شروع دوباره است. از اینجا به بعد مارول باید امیدوار باشد که قهرمانانِ تازهتر و ناشناختهتری مثل «اترنالها» و «شنگچی» میتوانند درآمدهایی در حد و اندازهی مجموعِ جهانی ۶۷۷ میلیون دلاری «دکتر استرنج» داشته باشند. این احتمال وجود دارد که یکی از دلایلی که باعث شد تا «کاپیتان مارول» و «بلک پنتر» درآمد بسیار بزرگتری نسبت به «انتمن» و «نگهبانان کهکشان» داشته باشند به خاطر این بود که به جامعهی آماری متفاوتی غیر از مردانِ سفیدپوست میپرداختند. این موضوع نشان میدهد که نهتنها مارول میتواند تا موفقیتش با این دسته از کاراکترهایش را ادامه بدهد، بلکه آنها جزیی حیاتی از ادامهی موفقیتش هستند.
این حرفها به این معنا نیست که فیلمهای ابرقهرمانی که دربارهی مردانِ سفیدپوست هستند نمیفروشند و دورانشان به پایان رسیده است؛ «شزم» (Shazam) در حالی با استقبالِ قابلتوجهای مواجه شده است که فاکس با «ددپول» (Deadpool) به معدن طلا دست پیدا کرد. اما از آنجایی که در دورانِ اشباعِ فیلمهای ابرقهرمانی، ساختنِ یک فیلم ابرقهرمانی بهتنهایی فاکتورِ ویژهای حساب نمیشود، راحتترین و بهترین راه برای منحصربهفرد نشانِ دادنِ یک فیلم ابرقهرمانی در مقایسه با دور و وریهایش این است که قهرمانان و تبهکارانش از لحاظ جنسیت یا نژاد با اکثریت فرق کنند. همانطور که «نگهبانان کهکشان» نشان داد، مردم حتی اگر با دنیا و کاراکترهای یک فیلم مارولی آشنا نباشند، باز برای تماشای آن خواهند آمد. همانطور که در رابطه با «بلک پنتر» دیدیم، تمام مردم برای رساندنِ یک فیلم مارولی تمام سیاهپوست در حد «بلککلنزمن» (BlacKkKlansman) و «نقطهکورسازی» (Blindspotting) به اعداد و ارقام رکوردشکنانه به تماشای آن خواهند رفت. «کاپیتان مارول» هم نشان داد که شاید خودِ فیلم چندان ویژه نباشد، اما قرار گرفتنِ یک شخصیتِ زن در مرکزش، آن را به فیلمِ نادری در دنیای سینمایی مارول تبدیل میکند. از همین رو مارول هیچ بهانهای برای گسترش دادنِ محدودهی ابرقهرمانانی که میتوانند روی پردهی سینما ظاهر بشوند ندارد و برای اینکه بهروز و شاداب و درگیرکننده باقی بماند، چارهی دیگری به جز ادامه دادن این مسیر ندارد. حالا که حرف از مارول است، بگذارید بگویم که هفتهی گذشته خبر رسید که تحلیلگران انتظار دارند که «بازی پایانی»، افتتاحیهای بزرگتر از «جنگ اینفینیتی» داشته باشد. نه صرفا به خاطر اینکه «بازی پایانی» حکم قسمتِ دوم فینالِ موردانتظار دنیای سینمایی مارول را دارد، بلکه به خاطر مشخص شدنِ تاریخ اکرانِ فیلم در بازار چین. «بازی پایانی» در بیست و چهارم آوریل در چین روی پرده میرود که در همان هفتهی یکسانی است که فیلم در آمریکای شمالی و دیگر نقاط جهان (منهای روسیه، آرژانتین و لبنان) اکران میشود. تماشاگران چینی در حالی چند روز جلوتر از آمریکاییها توانایی دیدنِ «بازی پایانی» را دارند که تمام فیلمهای مارول از زمان «مرد آهنی ۲» تا «بلک پنتر» یک هفته و نیم جلوتر از خانه، در خارج روی پرده میرفتند. هر دوی «دنیای ژوراسیک: پادشاهی سقوط کرده» و «آکوآمن» نیز با فاصلهی زیادی جلوتر از آمریکای شمالی در خارج اکران شدند و هر دو از مرز یک میلیارد دلار فروش جهانی عبور کردند. این خبر به این معنا است که «بازی پایانی» بهطور قطع رکورد افتتاحیهی جهانی «جنگ اینفینیتی» را خواهد شکست.
«جنگ اینفینیتی» سال گذشته با کسب ۲۵۸ میلیون دلار افتتاحیهی خانگی (بیشتر از افتتاحیهی ۲۴۸ میلیونی «نیرو برمیخیزد»، رکورددار قبلی) و ۳۸۲ میلیون دلار از کشورهای خارجی که به معنای ۶۴۰ میلیون دلار افتتاحیهی جهانی بود، رکوردشکنی کرد. اما این رقم شاملِ افتتاحیهی چین نمیشد. چرا که «جنگ اینفینیتی» دو هفته بعد از آمریکای شمالی، در چین اکران شد و با کسب ۱۹۹ میلیون دلار بهعنوان افتتاحیه، رفت تا به ۳۶۰ میلیون دلار فروشِ نهایی در این کشور برسد. بنابراین اگر افتتاحیهی خانگی «جنگ اینفینیتی» را با افتتاحیهاش در چین و دیگر نقاط دیگر جمع کنیم، نتیجه ۸۳۹ میلیون دلار خواهد بود. از همین رو اگر «بازی پایانی» با افت فروشِ غیرمنتظرهای نسبت به فیلم قبلی مواجه نشود، میتواند در سه روز اولِ افتتاحیهاش به فراتر از ۸۰۰ میلیون دلار افتتاحیهی جهانی دست پیدا کند. همچنین اگرچه غیرمحتمل به نظر میرسد، اما اگر «بازی پایانی» با ۷ درصد رشد فروش نسبت به فیلم قبلی مواجه شود (که بهمعنی افتتاحیهی خانگی ۲۷۶ میلیونیاش خواهد بود)، میتواند به فراتر از ۹۰۰ میلیون دلار افتتاحیهی جهانی هم برسد. اگر این اعداد بیش از اندازه غیرواقعی به نظر میرسند نباید فراموش کنیم که «بازی پایانی» فقط در صورتی میتواند افتتاحیهای ضعیفتر از افتتاحیهی ۶۴۰ میلیون دلاری «جنگ اینفینیتی» داشته باشد که با ۲۴ درصد افت فروش مواجه شد. این اتفاق به این معنی است که افتتاحیهی خانگی «بازی پایانی» چیزی حدود ۱۹۷ میلیون دلار یا کمتر از افتتاحیهی «اونجرز: دوران اولتران» (۱۹۱ میلیون دلار / ۲۰۰ میلیون دلار به نرخ امروز) و «شوالیهی تاریکی» (۱۵۸ میلیون دلار / ۲۰۰ میلیون دلار به نرخ امروز) باشد. اگر «بازی پایانی» در آخرهفتهی افتتاحیهاش به اندازهی «اونجرز» (۲۰۷ میلیون دلار) بلیت بفروشد، کماکان به ۲۳۰ میلیون دلار افتتاحیه دست پیدا میکند که آن را پشت سر «اونجرز ۳» و «نیرو برمیخیزد»، در جایگاه سوم بزرگترین افتتاحیههای تاریخِ باکس آفیس خانگی قرار میدهد. «بازی پایانی» ممکن است فیلم افتضاحی یا فیلم غیرعامهپسندی از آب در بیاید، اما کیفیت یک فیلم تازه بعد از آخرهفتهی افتتاحیهاش در فروشش تأثیرگذار خواهد بود. «بتمن علیه سوپرمن» با اینکه با هجومِ نقدهای اکثرا منفی مواجه شد، اما کماکان کارش را با رقم دیوانهوارِ ۸۱ میلیون دلار فروش روزِ جمعه و ۱۶۶ میلیون دلار فروشِ افتتاحیه آغاز کرد. چون جدا از بلیتهایی که از قبل پیشفروش شده بودند، حتی نقدهای منفی هم به این نکته اشاره کرده بودند که فیلم زک اسنایدر آنقدر دارای تصاویر آیمکسپسند و رویارویی شوالیهی تاریکی و مرد پولادین و جذابیتِ واندر وومن است که ارزش دارد که حداقل یک بار دیده شود. «اسپکتر» هم با اینکه با نقدهای ضعیفی مواجه شد، اما هنوز شامل تمام عناصرِ جیمز باندی که طرفداران میخواهند میشد.
اگر نقدهای «بازی پایانی» مشخصا به این نکته اشاره کنند که فیلم فاقدِ اکشنهای غولآسا و اسپکتکلهای خیرهکننده است که هیچ، در غیر این صورت این فیلم افتتاحیهی هیولاواری را تجربه خواهد کرد. باتوجهبه اینکه تمام فیلم با دوربینهای آیمکس فیلمبرداری شده است، وقوعِ این سناریو تقریبا غیرممکن است. «بازی پایانی» بدون شک قرار است با افتتاحیهی جهانیاش رکوردشکنی کند و حتی ممکن است به اولین فیلمی با ۸۰۰ میلیون دلار افتتاحیهی جهانی تبدیل شود (این فیلم حتی با ۱۵ درصد افت فروش نسبت به فیلم قبلی هم ۷۱۳ میلیون دلار خواهد فروخت). نکتهی جالب ماجرا این است که اگر «بازی پایانی» کارش را با ۸۶۰ میلیون دلار افتتاحیهی جهانی شروع کند و اکرانی شبیه به «جنگ اینفینیتی» داشته باشد (۲/۴۴ برابر افتتاحیهی ۸۳۹ میلیون دلاریاش که برابر با ۲ میلیارد و ۴۸ میلیون دلار است)، باز به فقط ۲ میلیارد و ۹۹ میلیون دلار فروش جهانی میرسد که کماکان کمتر از درآمد ۲ میلیارد و ۱۸۷ میلیون دلاری «تایتانیک» است و اگر میخواهد تا «آواتار» (۲ میلیارد و ۷۸۸ میلیون دلار) را پشت سر بگذارد، باید کارش را با یک میلیارد و ۱۴۲ میلیون دلار افتتاحیهی جهانی آغاز کند. حتی تمام دار و دسته و جد و آبادِ انتقامجویان هم باید جلوی جیمز کامرون تسلیم شوند! دلیلِ افت فروشِ تقریبا غیرممکنِ «اونجرز: بازی پایانی» هرچه باشد، اما احتمالا یکی از آنها زمانِ سه ساعتهاش نیست. در جریان هفتهی گذشته خبر رسید که «بازی پایانی» بیش از سه ساعت خواهد بود و همین باعث شد تا صحبتها و شوخیهایی دربارهی اینکه آیا این موضوع مردم را از فیلم فراری میدهد یا تاثیری روی تصمیمشان برای دیدن فیلم نخواهد داشت ایجاد شود. اما حقیقت این است که سینماروها تقریبا از زمان «تایتانیک» نشان دادهاند که مشکلی با بلاکباسترهایی که بهطور غیرمعمولی طولانی هستند ندارند. فیلم عاشقانه/فاجعهای جیمز کامرون که ۱۸۸ دقیقه طول داشت، به ۶۰۰ میلیون دلار فروشِ خانگی و یک میلیارد و ۸۰۰ میلیون دلار فروش جهانی در سال ۱۹۹۷ و ۹۸ دست پیدا کرد و به بزرگترین فیلم تاریخ تبدیل شد. دومین فیلمی که از مرز یک میلیارد دلار فروشِ جهانی عبور کرد «ارباب حلقهها: بازگشت پادشاه» بود که وقتی در سال ۲۰۰۳ روی پرده رفت، ۲۰۰ دقیقه طول داشت. فیلمهای «هری پاتر» اکثرا دور و اطرافِ دو ساعت و ۳۰ دقیقه زمان داشتهاند و سهگانهی «ارباب حلقهها» هم دور و اطرافِ ۳ ساعت زمان داشتهاند. «آواتار» در حالی به ۷۴۹ میلیون در خانه و ۲ میلیارد و ۷۸۰ میلیون در دنیا دست پیدا کرد که ۱۶۰ دقیقه طول داشت.
حتی فیلمهای کامیکبوکی/ابرقهرمانی هم به تدریج در حال طولانیتر شدن بودهاند. «مرد عنکبوتی ۳» و «بتمن آغاز میکند» در حالی ۱۴۰ دقیقه بودند که در ادامه امثال «شوالیهی تاریکی» (۱۵۲ دقیقه)، «شوالیهی تاریکی برمیخیزد» (۱۶۵ دقیقه)، «بتمن علیه سوپرمن» (۱۵۱ دقیقه) و «اونجرز: جنگ اینفینیتی» (۱۴۹ دقیقه) را داشتهایم که ثابت کردهاند که زمان طولانیتر کماکان میتواند به اسکناسهای دُرشتتر در باکس آفیسِ خانگی و جهانی منتهی شود. چیزی که از عرضهی نسخهی سه ساعتهی «بازی پایانی» متوجه میشویم این است که مارول و دیزنی حاضر هستند تا از دو طرف ضربه بخورند. اولین ضربه این است که ۳۳ دقیقه طولانیتر بودنِ این فیلم نسبت به «اونجرز: جنگ اینفینیتی»، به معنای نمایشهای کمتر در هر روز است. این مسئله در رابطه با مولتیپلکسها مشکل حساب نمیشود. پیدایشِ دورانِ مولتیپلکسها و مگاپلکسها از اواسط دههی ۹۰ تاکنون باعث شده تا سینماها دیگر نگرانِ نمایشهای کمتر بهدلیلِ زمان طولانیتر فیلمها نباشند. وقتی که یک فیلم بزرگ بهطور همزمان میتواند روی چندینِ پرده نمایش داشته باشد، زمانِ طولانیشان دیگر مشکلساز نیست. بااینحال هنوز سینماهای کوچکتر متعددی در سراسر دنیا هستند که زمانی طولانیتر یک فیلم به معنای چهار نمایش در یک روز بهجای پنج نمایش در یک روز است. عرضه کردن یک فیلم سه ساعته بهجای یک فیلم دو ساعته و ۳۰ دقیقهای به معنای فروشِ بلیتهای کمتر در کوتاهمدت است. مسئلهی بعدی این است که خوشبختانه دیزنی و مارول سعی نکردند تا «اونجرز ۴» را به دو فیلمِ «اونجرز ۴» و «اونجرز ۵» تقسیم کنند. اگر «بازی پایانی» ۱۸۲ دقیقه است، پس میتوان سناریویی را تصور کرد که دیزنی، آن را از وسط نصف میکرد و جنگ انتقامجویان با تانوس را به یک سهگانه تبدیل میکرد. در این سناریو، «جنگ اینفینیتی» همچنان با کلیفهنگرِ برنده شدنِ تانوس به پایان میرسید. اما در این صورت، کلیفهنگرِ «جنگ اینفینیتی» بهجای پایانبندی نیمهی اول داستان، حکم پایانبندی پردهی اول داستان را میداشت. سؤال این است که اگر این سناریو به وقوع میپیوست، کسی شکایت میکرد؟
اگر «بازی پایانی» با افت فروشِ غیرمنتظرهای نسبت به فیلم قبلی مواجه نشود، میتواند در سه روز اولِ افتتاحیهاش به فراتر از ۸۰۰ میلیون دلار افتتاحیهی جهانی دست پیدا کند
شاید در حال حاضر فکر کردن به این سناریو غیرممکن و عجیب به نظر میرسد. ولی فراموش نکنید که قبلا نمونهاش را داشتهایم. در زمانیکه دوگانهی «هابیت» به یک سهگانه تغییر کرد با اینکه عدهای گله و شکایت کردند، اما برادران وارنر موفق شد با فیلم سوم، ۹۵۰ میلیون دلارِ اضافه از سراسر دنیا به جیب بزند. «هانگر گیمز»، «گرگ و میش» و «هری پاتر»، همه مجموعههایی هستند که از دو قسمتی کردن فیلم آخرشان سود کردند. «گرگ و میش: سپیدهدم قسمت دوم» به ۸۱۹ میلیون دلار فروش جهانی دست پیدا کرد، «هانگر گیمز: مرغمقلد قسمت دوم» ۶۵۰ میلیون دلار فروخت و «یادگاران مرگبار قسمت دوم» هم یک میلیارد و ۳۴۵ میلیون دلار کسب کرد. به خاطر همین است که هیچکس انتظار ندارد که «اونجرز: بازی پایانی» به خاطر فریبکاری مارول سر معرفی کردنِ «جنگ اینفینیتی» بهعنوان قسمت آخر، با افت فروش مواجه شود. اگر مردم قسمت اول را دوست داشته باشد، برای تماشای قسمت دوم هم برمیگردند. البته که اینجا در حال صحبت کردن دربارهی تبدیل کردنِ یک مجموعهی دو قسمتی، به یک سهگانه هستیم، اما این کار هم به اندازهی دو قسمتی کردن یک فیلم انجامشدنی است. این حرکت با سهگانهی «هابیت» (مجموع ۲ میلیارد و ۹۰۰ میلیون دلار از مجموع ۶۰۰ میلیون دلار بودجه) جواب داد و تقسیم کردن «بیل را بکش»های کوئنتین تارانتینو به دو فیلم به این معنا بود که استودیوی واینستاین بهجای کسب ۱۸۰ میلیون دلار از ۳۰ میلیون دلار بودجه، به ۳۳۲ میلیون دلار از ۶۰ میلیون دلار بودجه دست پیدا کرد. شاید باید دیزنی و مارول را به خاطر انجام نداندن کاری که میتوانستند بهراحتی با آیپی اصلیشان انجام بدهند تحسین کنیم.
اما در جایگاه هفتم جدول «چگونه اژدهایتان را تربیت کنید ۳: دنیای پنهان» (How to Train Your Dragon: The Hidden World)، محصول دریمورکس و یونیورسال قرار دارد که بالاخره از مرز ۱۵۰ میلیون دلار فروش خانگی و ۵۰۰ میلیون دلار فروش جهانی عبور کرد. این فیلم که با ۱۲۹ میلیون دلار بودجه تهیه شده، اولینِ همکاری دریمورکس بعد از پیوستن به یونیورسال است که خبر از آغازی امیدوارکننده برای آنها میدهد. در جایگاه پنجم کمدی/رومانتیکِ «پنج فوت فاصله» (Five Feet Apart) قرار دارد که ۶ میلیون دلار دیگر در سومین آخرهفتهاش کسب کرد و به مجموعِ ۱۷ روزهی ۳۵ میلیون و ۶۵۶ هزار دلار رسید. این فیلم تا حالا از مجموعِ درآمد ۳۴ میلیون دلاری «داف» (The Duff) عبور کرده و این شانس را دارد تا پایانِ دورهی اکرانش به ۴۵ میلیون دلار هم برسد. در جایگاه ششم «واندر پارک» (Wonder Park) را داریم که بعد از ۱۷ روزی که از اکرانش گذشته، فقط ۳۷ میلیون و ۸۰۰ هزار دلار فروخته و «یک مراسم ترحیم مدیایی» (Tyler Perry's A Madea Family Funeral) هم به ۷۰ میلیون دلار فروش در آمریکای شمالی دست پیدا کرد. «کتاب سبز» (Green Book) بهزودی با عبور از ۳۰۰ میلیون دلار فروشِ جهانی، به اولین برندهی بهترین فیلم اسکار از زمان «سخنرانی پادشاه» (۴۱۴ میلیون دلار) تبدیل شده که موفق به انجام این کار شده است. استودیوی بلیکر استریت، تعداد سینماهای «هتل بمبی» (Hotel Mumbai)، ساختهی آنتونی ماراس را به ۹۲۴ سالن افزایش داد. این فیلمِ تحسینشده که دِو پاتال و آرمی همر را در گروه بازیگرانش دارد و به حملاتِ تروریستی سال ۲۰۰۸ در هند میپردازد، ۳ میلیون و ۱۶۴ هزار دلار فروخت و مجموعِ درآمد ۱۰ روزهاش را به ۳ میلیون و ۲۸۰ هزار دلار رساند. کمدی/درام «گلوریا بل» (Gloria Bell)، محصولِ استودیوی اعظمِ A24 با بازی جولیان مور، تعداد سینماهایش را به یک هزار و ۱۲۷ سالن افزایش داد و یک میلیون و ۱۰۰ هزار دلار فروخت و به مجموعِ ۴ میلیون و ۱۷۷ هزار دلار رسید. «بوهمین رپسدی» (Bohemian Rhapsody) تا حالا ۶۸۰ میلیون دلار در کشورهای خارجی فروخته تا به مجموعِ جهانی نفسگیرِ ۸۹۶ میلیون دلار برسد. فیلم زندگینامهای فردی مرکوری در گیشهی خارجی تا حالا سه برابرِ فروشِ خارجی «ستارهای متولد میشود» (A Star is Born) فروخته است. راستی، «آلیتا: فرشته جنگ» (Alita: Battle Angel) هم در حالی تاکنون ۴۰۲ و نیم میلیون دلار در دنیا فروخته که «لگو مووی ۲» (The Lego Movie 2) به ۱۸۳ میلیون دلار فروش جهانی از ۹۹ میلیون دلار بودجه دست پیدا کرد.