گزارش باکس آفیس: آیا اکران مجدد «اونجرز ۴» به عبورش از «آواتار» کمک خواهد کرد؟
گزارش باکس آفیس این هفته را با «داستان اسباببازی ۴» (Toy Story 4) شروع میکنیم که تمام کسانی که منتظر بودند وودی و دوستانش رکوردهای افتتاحیه را جابهجا کنند را ناامید کرد. جدیدترین انیمیشنِ استودیوی معظمِ پیکسار، اکرانش را با کسب ۱۱۸ میلیون دلار در جریان افتتاحیهی سه روزهاش آغاز کرد؛ رقمی که خیلی خیلی کمتر از پیشبینیهای ۱۵۰ تا ۲۰۰ میلیون دلاری تحلیلگران و پیشبینی ۱۴۰ میلیون دلاری خودِ دیزنی قرار میگیرد. ولی خب، از طرف دیگر داریم دربارهی یک افتتاحیهی خانگی ۱۱۸ میلیون دلاری و یک افتتاحیهی جهانی ۲۳۸ میلیون دلاری صحبت میکنیم که برخی فرانچایزها و استودیوها در رویاهایشان هم نمیتوانند به آن دست پیدا کنند. هرچه هست، افتتاحیهی «داستان اسباببازی ۴»، آن را پشتِ سر «شرک ۳» (۱۲۲ میلیون دلار در سال ۲۰۰۷)، «در جستجوی دوری» (۱۳۵ میلیون دلار در سال ۲۰۱۶) و «شگفتانگیزان ۲» (۱۸۳ میلیون دلار در سال ۲۰۱۸) در جایگاه چهارم بهترین افتتاحیههای تاریخ قرار میدهد. افتتاحیهی «داستان اسباببازی ۴» اما با احتساب نرخ تورم بیشتر از اینها در جدول ردهبندی سقوط میکند و پایینتر از «مینیونها» (۱۱۵ میلیون دلار در سال ۲۰۱۵)، «شرک ۲» (۱۰۸ میلیون دلار در سال ۲۰۰۴) و «داستان اسباببازی ۳» (۱۱۰ میلیون دلار در سال ۲۰۱۰) در پلهی هفتم جای میگیرد. طبیعتا سوالی که در این نقطه پرسیده میشود این است که دقیقا چه چیزی باعث شد تا این فیلم در حد انتظارات ظاهر نشود؟ عملکردِ ضعیفتر از انتظاراتِ «داستان اسباببازی ۴» برخلافِ امثالِ «دارک فینیکس»، «مردان ایکس: بینالمللی»، «بلید رانر ۲۰۴۹» یا «جنگ برای سیارهی میمونها»، از آن اتفاقاتی است که تقریبا از قبل غیرقابلپیشبینی هستند و دلیلش را فقط بعد از اکرانشان میتوان فهمید. «داستان اسباببازی ۴» یکی از آن فیلمهایی است که تمام فاکتورهای لازم برای موفقیت را تیک زده است؛ جدیدترین فیلم تحسینشدهترین مجموعهی پیکسار نیست که هست؛ فیلم جدید یکی از بزرگترین استودیوهای انیمیشنسازی دنیا نیست که هست. با وجود تمام تردیدها، نقدهای فیلم مهر تاییدی روی کیفیتِ فیلم نمیزنند که میزنند. کیانو ریوز ندارد که دارد. درنهایت تنها چیزی که بهعنوان فاکتور تعیینکننده باقی میماند تماشاگران هستند؛ مثل این میماند که یک آپارتمان را پُر از گاز اشتعالزا کنید و فقط به یک جرقه نیاز داشته باشید تا همهچیز را منفجر کنید. تماشاگران حکمِ جرقهزننده را دارند.
مهم نیست بعضیوقتها همهچیز به خوبی برای موفقیت دست به دست هم دادهاند. چرا که درنهایت سینماروها با خریدن یا نخریدنِ بلیت، نقشِ عنصرِ تعیینکننده را دارند. پس چیزی که از عملکرد «داستان اسباببازی ۴» متوجه میشویم این است که مردم به اندازهی دومین فیلم «شگفتانگیزان» یا اولین دنبالهی «در جستجوی نمو»، علاقهای به چهارمین فیلم «داستان اسباببازی» نداشتند. کلمهی کلیدی در اینجا «چهارمین» است. «شگفتانگیزان ۲» و «در جستجوی دوری» در حالی اولین دنبالهی موردانتظارِ این فیلمها بعد از بیش از یک دهه بودند که سومین دنبالهی «داستان اسباببازی» بعد از دو دنباله، دیگر اتفاقِ یگانهای حساب نمیشود. البته این حرفها به این معنی نیست که افتتاحیهی «داستان اسباببازی ۴»، فاجعهبار است. احتمالا اگر الان مشغول صحبت کردن دربارهی افتتاحیهی ۱۱۸ میلیونی هر فیلم دیگری بودیم، دست از تحسین کردن و شگفتزدگی برنمیداشتیم. فقط «داستان اسباببازی ۴» است که افتتاحیهی ۱۱۸ میلیون دلاریاش باعثِ زیر سؤال بُردن آن میشود. تقریبا هر فیلم دیگری در تابستانِ امسال اگر بتواند در کل دورهی اکرانش ۱۱۸ میلیون دلار به دست بیاورد شاد میشود، چه برسد به ۱۱۸ میلیون دلار فقط از سه روزِ اولِ اکرانش. همچنین از آنجایی که این فیلم از نظر اکثر منتقدان، معرکه از آب در آمده و برای مدتِ نامعلومی نقشِ جمعبندی این مجموعه و دنبالهسازی پیکسار برای آیپیهای قدیمیشان را دارد (آنها هماکنون «به پیش» و «روح» را برای سال ۲۰۲۰ برنامهریزی کردهاند)، پس اگر «داستان اسباببازی ۴» بهجای «شگفتانگیزان ۲» (۶۰۸ میلیون خانگی / ۱/۲ میلیارد جهانی)، عملکردی نزدیک به «زندگی مخفی حیوانات خانگی» (۳۶۸ میلیون خانگی / ۸۷۵ میلیون جهانی) داشته باشد، اتفاقِ غمناکی حساب نمیشود. وضعیتِ «داستان اسباببازی ۴» یکی از آن وضعیتهای عجیبی است که یک بلاکباستر ضعیفتر از انتظارات ظاهر میشود و واکنشی که به آن داریم ترکیبی از موفقیتی تمامعیار و احساسِ ناامیدی است. راستش را بخواهید وقتی «داستان اسباببازی ۳» هم در تابستان ۲۰۱۰، درست سه ماه بعد از افتتاحیهی ۱۱۶ میلیون دلاری «آلیس در سرزمین عجایب» و سه سال بعد از افتتاحیهی ۱۲۲ میلیون دلاری «شرک ۳»، کارش را با ۱۱۰ میلیون دلار افتتاحیه آغاز کرد، نمیشد نگران نشد. آن فیلمِ تحسینشده اکرانش را با کسب ۴۱ میلیون دلار در روزِ افتتاحیهاش شروع کرد و در پایان افتتاحیهاش، ۲/۶۸ برابرِ درآمدِ روز افتتاحیهاش فروخت که آمار خیلی خوبی برای یک انیمیشن در آن زمان نبود. نتیجه افتتاحیهی غولآسایی بود که همزمان باتوجهبه نقدهای فوقالعاده مثبتش و وضعیتِ نه چندان قوی تابستانِ آن سال، کمی ناامیدکننده احساس میشد.
اما «داستان اسباببازی ۳» درست مثل «جنگ ستارگان: تهدید شبح» (۴۳۱ میلیون خانگی بعد از افتتاحیهی ۱۰۵ میلیونی ناامیدکنندهاش) بهعنوان یک دنبالهی بسیار موردانتظار، به فیلمی تبدیل شد که نه با رکوردشکنیهای تجاریاش در گیشه، بلکه با قدرتِ خارقالعادهاش در باقی ماندن در سینما برای مدت طولانی شناخته میشود. «داستان اسباببازی ۳» حتی درکنار «من نفرتانگیز»، در تمام تابستان روی پردهی سینماها دوام آورد و درنهایت به ۴۱۵ میلیون دلار فروش خانگی (۳/۷۷ برابر افتتاحیهاش که آمار قدرتمندی است) و یک میلیارد دلار فروش جهانی رسید. پس وقتی در حال صحبت کردن دربارهی افتتاحیهی ناامیدکنندهی «داستان اسباببازی ۴» هستیم، نباید فراموش کنیم که فیلم قبلی مجموعه هم اکرانش را به همین شکل آغاز کرد، اما در دورانِ پسا-افتتاحیهاش شکوفا شد و دوام فوقالعادهای را تجربه کرد. بنابراین باتوجهبه نقدهای کمنظیرِ «داستان اسباببازی ۴»، سروصدای رسانهای قویاش و عدم وجود داشتن هرگونه انیمیشنِ بزرگی از حالا تا زمان اکران «فروزن ۲» در ماه نوامبر، دلیلِ خاصی برای عدم پیشبینی دوام مستحکمِ این فیلم در ادامهی تابستان وجود ندارد. آیا این فیلم قادر به تکرار کردنِ درآمدِ خانگی ۴۱۵ میلیون دلاری «داستان اسباببازی ۳» خواهد شد؟ شاید نه، اما رسیدنِ به آن هیچوقت استاندارد موفقیت نبوده است. بااینحال، اگر «داستان اسباببازی ۴» دوامی شبیه به قسمت سوم داشته باشد، درآمدِ دیوانهوارِ ۴۶۴ میلیونیاش در خانه و یک میلیارد و ۱۹۲ میلیونیاش در دنیا پیشبینی میشود و باعث میشود تا تمام حرفهایی که الان دربارهی ناامیدکنندهبودنِ افتتاحیهاش میزنیم بیمعنی شوند. «داستان اسباببازی ۴» اما حتی با دوامی شبیه به «مینیونها» (۳۳۶ میلیون دلار از ۱۱۵ میلیون دلار افتتاحیه) یا «ماشینها ۲» (۱۹۱ میلیون دلار از ۶۶ میلیون دلار افتتاحیه) نیز میتواند محصولِ ۲۰۰ میلیون دلاری پیکسار را به ۳۵۵ تا ۳۶۰ میلیون دلار فروشِ نهایی در گیشهی خانگی برساند. اما اگر این فیلم عملکردی در مایههای «شگفتانگیزان ۲» (۶۰۹ میلیون خانگی از ۱۸۳ میلیون افتتاحیه) یا «دانشگاه هیولاها» (۲۶۸ میلیون خانگی از ۶۸ میلیون افتتاحیه) داشته باشد، درآمدِ نهایی ۴۰۰ میلیون دلاریاش پیشبینی میشود. ناگفته نماند که هرچقدر که «داستان اسباببازی ۴» کمتر از انتظارات ظاهر شده است، کمبودهایش توسط عملکردِ بهتر از انتظاراتِ «علاالدین» جبران شده است؛ جدیدترین بازسازی لایو اکشن دیزنی با وجود سروصدای رسانهای منفی پیرامونش و کمپینِ تبلیغاتی ضعیفش، موفق شد تا به ۳۰۰ میلیون دلار فروش خانگی و ۸۰۰ میلیون دلار فروش جهانی از ۱۸۳ میلیون دلار بودجه دست پیدا کند. از آنجایی که پولِ هر دوی این فیلمها درنهایت در جیب دیزنی میرود، اهمیتی ندارد که این پول از «داستان اسباببازی ۴» میآید یا «علاالدین».
اما دومین تازهاکران این هفته بازسازی فیلم ترسناکِ «بازی بچگانه» (Child’s Play) است که یک خبر خوب و یک خبر بد دارد. خبر خوب این است که افتتاحیهی فیلم کم و بیش قابلقبول است، اما خبر بد این است که فیلم از ۶ میلیون و ۱۰۰ هزار دلار درآمدِ روز جمعه، به ۱۴ میلیون دلار افتتاحیه دست پیدا کرد که کمی «فرونتلودد» است؛ یعنی فیلم با وجود شروعِ قویاش، با افتِ فروش مواجه شده است. همچنین این رقم اگرچه کمی بهتر از افتتاحیهی قسمت اول «بازی بچگانه» (۶/۵ میلیون در سال ۱۹۸۸ / ۱۴ و نیم میلیون به نرخ امروز) است، اما مقداری کمتر از افتتاحیههای ۲۲ میلیون دلاری «عروسِ چاکی» (۱۱/۸ میلیون در سال ۱۹۹۸) و «بازی بچگانه ۲» (۱۰/۷ میلیون در سال ۱۹۹۰) است. اگرچه میانگینِ امتیازِ C مثبت این فیلم برای یک فیلم ترسناک، عادی است، اما باید دید آیا این فیلم از دوامِ طولانیمدتی بهره خواهد بُرد یا نه. افتتاحیهی «بازی بچگانه» از این جهت از اهمیتِ فوقالعادهای برخوردار بود که این فیلم از سهشنبهی این هفته با «آنابل به خانه بازمیگردد» (Annabelle Comes Home) و از سوم ژوئیه با «اواسط تابستان» (Midsommer) روبهرو خواهد شد. اگرچه «بازی بچگانه» و «اواسط تابستان» بهعنوان فیلمهایی که هر دو در دو نقطهی متضاد از ژانر وحشت قرار میگیرند میتوانند زندگی مسالمتآمیزی با هم داشته باشند، اما «بازی بچگانه» بهزودی تنها فیلم ترسناکی در گیشهها نخواهد بود که دربارهی یک عروسکِ قاتل است. اکثر بحثهایی که دور و اطرافِ این فیلمِ ۱۰ میلیون دلاری به گوش میرسد، ایدهی بازسازی قسمتِ اول این مجموعه با وجود اینکه این مجموعه همین الانش هم کاملا زنده است میچرخد. دان منچینی، خالقِ این مجموعه بهطور آشکاری با این بازسازی مخالفت کرده است، اما او همزمان سریال تلویزیونی «چاکی» را برای شبکهی سایفای میسازد که قرار است ادامهدهندهی «فرقهی چاکی» باشد. ماجرا از این قرار است که استودیوهایی که اولین فیلم «بازی بچگانه» را منتشر کردند (اوریون و امجیام)، هیچکدام از دنبالههای مجموعه را منتشر نکردند. پس آنها بهعنوان مالکانِ قسمت اول، فقط توانایی بازسازی فیلم اول را دارند. سومین تازهاکران این آخرهفته اما اکشن «آنا» (Anna)، محصول لاینزگیت بود. این فیلم به نویسندگی و کارگردانی لوک بسونِ فرانسوی، به زنِ جوانی میپردازد که به قاتلِ سازمانِ کا.گ.ب در روسیهی دورانِ جنگ سرد تبدیل میشود و بعدا تلاش میکند تا از این سازمانُ فرار کند. این فیلم که بدون هرگونه تبلیغاتِ پُرسروصدایی و هرگونه نمایشهای اختصاصی برای مطبوعات اکران شده، کارش را با کسب ۳ میلیون و ۵۳۵ هزار دلار از ۲ هزار و ۱۱۴ سینما به دست آورد که خب، تعجببرانگیز نیست.
چیزی که از عملکرد «داستان اسباببازی ۴» متوجه میشویم این است که مردم به اندازهی دومین فیلم «شگفتانگیزان» یا اولین دنبالهی «در جستجوی نمو»، علاقهای به چهارمین فیلم «داستان اسباببازی» نداشتند
در زمینهی فیلمهای قدیمی جدول، از «علاالدین» (Aladdin) برایتان بگویم که کماکان یک قدم جلوتر از رقبایش باقی مانده است. این فیلم ۱۸۳ میلیون دلاری، ۱۲ میلیون و ۲۰۰ هزار دلار دیگر در پنجمین آخرهفتهاش کسب کرد و بعد از یک ماهی که از اکرانش میگذرد، به ۲۸۷ و نیم میلیون دلار فروشِ خانگی رسید. ساختهی گای ریچی ۳۲ میلیون و ۹۰۰ هزار دلار هم از کشورهای خارجی به دست آورد تا به مجموعِ خارجی ۵۲۲ میلیون و ۶۰۰ هزار دلار و رقمِ فکاندازِ ۸۱۰ میلیون و ۱۰۰ هزار دلار از سراسر دنیا دست پیدا کند. «علاالدین» این شانس را دارد تا از مرزِ ۹۰۰ میلیون دلار فروشِ جهانی عبور کند. اگرچه «علاالدین» هیچ شانسی برای یک میلیاردی شدن ندارد، ولی این فیلم ظاهرا قرار است خیلی بیشتر از چیزی که در ابتدا فکر میکردیم به «کتاب جنگل» (۳۶۳ میلیون خانگی / ۹۶۶ میلیون جهانی) نزدیک شود. «علاالدین» و «جان ویک ۳»، هر دو از بادوامترین فیلمهای تابستانِ امسال هستند. بیشتر به این دلیل که هر دو ارائهدهندهی سرگرمیهای سینمایی هیجانانگیزی هستند که نمونهی مشابهی آن را نمیتوان چه در سینما و چه در تلویزیون پیدا کرد. حالا که حرف از «جان ویک ۳» شد بگذارید بگویم که این فیلم هم ۴ میلیون دلار دیگر در جریان این آخرهفته کسب کرد و به مجموعِ خانگی ۱۵۶ میلیون دلار و مجموعِ جهانی ۲۸۹ میلیون دلار از ۷۵ میلیون دلار بودجه دست یافت. در جایگاه چهارم جدول «مردان سیاهپوش: بینالمللی» (Men in Black International) را داریم که ۱۰ میلیون و ۷۵۰ هزار دلار در دومین آخرهفتهاش کسب کرد تا به مجموعِ ۵۲ میلیون و ۶۸۹ هزار دلار برسد. نتیجه دوامِ ضعیفی است؛ مخصوصا بعد از افتتاحیهی ضعیفِ ۳۰ میلیون دلاریاش. این کمدی علمی-تخیلی تا حالا ۱۸۲ میلیون دلار از سراسر دنیا به دست آورده که باتوجهبه بودجهی ۱۱۰ میلیون دلاریاش حداقل شانس بازگرداندنِ سرمایهاش را دارد. با این وجود، نهتنها این فیلم احتمالا به بیش از ۷۵ میلیون دلار در گیشهی خانگی دست نخواهد یافت، بلکه عملکردش اصلا در حد و اندازهای نیست که انتظار چراغِ سبز گرفتنِ دنبالهاش را داشته باشیم.
در ردهی پنجم انیمیشن «زندگی مخفی حیوانات خانگی ۲» (The Secret Life of Pets 2) قرار دارد که ۱۰ میلیون و ۲۹۰ هزار دلار دیگر به دست آورد و به مجموعِ ۱۷ روزهی نه چندان راضیکنندهی ۱۷۷ میلیون و ۵۸۰ هزار دلار رسید. این فیلم که فقط با ۸۰ میلیون دلار بودجه تهیه شده، تاکنون ۱۹۴ میلیون و ۷۰۰ هزار دلار از سراسر دنیا کسب کرده است. پس با اینکه این فیلم قرار است در پایان کارش به سودآوری برسد، اما نباید به این زودیها انتظارِ ساخت «زندگی مخفی حیوانات خانگی ۳» را داشته باشیم. ردهی ششم متعلق به «راکتمن» (Rocketman)، محصول پارامونت است که ۵ میلیون و ۶۵۰ هزار دلار دیگر در چهارمین آخرهفتهاش کسب کرد و به مجموعِ ۲۴ روزهی ۷۷ میلیون و ۳۲۸ هزار دلار دست یافت. فیلم زندگینامهای بزرگسالانهی التون جان احتمالا کارش را با کسب ۴ و نیم برابرِ بودجهی ۴۰ میلیون دلاریاش به اتمام خواهد رساند که اگرچه خیلی عالی است، اما دلیلِ اینکه تحلیلگران احساسِ بدی نسبت به آن دارند این است که پارامونت در حالی به یک بلاکباستر نیاز داشت که «راکتمن» به آن تبدیل نشد. این شرکت با «یک مکان ساکت»، «مأموریت غیرممکن: فالاوت»، «باشگاه کتابخوانی» و «بامبلبی»، سال خوبی را پشت سر گذاشت، اما آنها تا این لحظه در سال ۲۰۱۹ مشکل داشتهاند. «چیزی که مردان میخواهند» (What Men Want) در حالی به رقم قابلقبولِ ۷۲ میلیون دلار از ۲۰ میلیون دلار بودجه دست یافت که «واندر پارک» (Wonder Park) با کله سقوط کرد و بازسازی «غبرستان حیوانات خانگی» (Pet Semetery) هم از آنجایی که با استقبالِ غافلگیرکنندهای روبهرو نشد، به نتیجهی نه چندان راضیکنندهای دست یافت (۱۲۱ میلیون دلار از ۲۰ میلیون دلار بودجه). تمام اینها، فشارِ بیشتری روی «ترمیناتور: سرنوشت تاریک» میگذارد که به همان اندازه که توانایی احیای این مجموعه را دارد، به همان اندازه هم میتواند به سومین تلاشِ شکستخوردهی این استودیو برای ریبوت کردنِ آن تبدیل شود. «دورا و شهرِ طلای گمشده» (Dora and the City of Lost Gold) همچون فیلمی به نظر میرسد که هر اتفاقی میتواند برایش بیافتد، «خزنده» (Crawl) که عناصر ژانر فاجعهای و ترسناک را با هم ترکیب میکند، فیلمی که بتواند به ناجی پارامونت تبدیل شود به نظر نمیرسد و هر دوی «جمینیمن» (Gemini Man) و «بخش ریتم» (Rhythm Section) با بازی ویل اسمیت در اولی و بلیک لایولی در دومی، در آن دسته فیلمهای اورجینالِ بزرگسالانهای قرار میگیرند که اگرچه مردم از ندیدن تعداد بیشتری از آنها در سینماها شکایت میکنند، اما وقتی هالیوود به حرفشان گوش میدهد و آنها را میسازند، به دیدنشان نمیروند. پس باتوجهبه عملکردِ متزلزلِ پارامونت تا اینجای سالِ ۲۰۱۹، «راکتمن» وظیفهی سنگینتری بر عهده داشت و باید به ناجی تمامعیارِ این استودیو تبدیل میشد که این اتفاق بهطرز قابلدرکی نیافتاد.
در جایگاه هشتم «گودزیلا: پادشاه هیولاها» (Godzilla: King of the Monsters)، محصول برادران وارنر و لجندری را داریم که روز شنبه مصادف با بیست و سومین روزِ اکرانش، از مرز ۱۰۰ میلیون دلار فروشِ خانگی عبور کرد. این فیلم که با ۱۷۰ میلیون دلار بودجه تهیه شده، ۳ میلیون و ۷۰۰ هزار دلار دیگر در این آخرهفته فروخت و به مجموعِ ۲۴ روزهی ۱۰۲ میلیون و ۳۴۵ هزار دلار رسید. «پادشاه هیولاها» تا حالا فقط ۳۴۹ و نیم میلیون دلار از سراسر دنیا کسب کرده است؛ رقمی که اگرچه فاجعهی مفتضحانهای نیست، اما در مقایسه با امثالِ «حاشیهی اقیانوس آرام»، «مگ» و فیلمهای قبلی دنیای سینمایی هیولایی لجندری، عمیقا ناامیدکننده است. در ردهی نهم «دارک فینیکس» (Dark Phoenix) را داریم که کماکان به سقوط اجتنابناپذیرش ادامه میدهد. این فیلم یک هزار و ۴۴۶تا از سالنهایش را در سومین آخرهفتهاش از دست داد، ۳ میلیون و ۶۰۰ هزار دلار دیگر کسب کرد و به مجموعِ ۱۷ روزهی اسفناکِ ۶۰ میلیون و ۱۵۹ هزار دلار دست یافت. با این وضعیت، فیلم ۲۰۰ میلیون دلاری سایمون کینبرگ تا پایان دورهی اکرانش قادر به عبور از مرز ۷۰ میلیون دلار در گیشهی خانگی نخواهد بود. این فیلم یک میلیون و ۸۰۰ هزار دلار هم در آخرین بازارش ژاپن به دست آورد و با کسب ۱۱ میلیون و ۱۰۰ هزار دلار دیگر از کشورهای خارجی، به مجموعِ ۲۳۳ میلیون دلار از سراسر دنیا رسید. «دارک فینیکس» اگر با همین فرمان ادامه بدهد، اکرانش را با کسب چیزی کمتر از ۲۶۵ میلیون دلار در دنیا به اتمام خواهد رساند. در جایگاه دهم به «شفت» (Shaft)، محصول مشترک برادران وارنر و نتفلیکس میرسیم که ۳ میلیون و ۵۵۰ هزار دلار دیگر در دومین آخرهفتهاش کسب کرد و به مجموعِ بسیار بد ۱۵ میلیون و ۹۴۱ هزار دلار در گیشهی خانگی دست یافت. با این وضعیت، احتمالا این فیلم در کل دورهی اکرانش موفق به تکرار افتتاحیهی ۲۱ میلیون و ۷۰۰ هزار دلاری فیلم قبلی «شفت» از سال ۲۰۰۰ نشود. «آخر شب» (Late Night)، محصول آمازون هم ۲ میلیون و ۵۸۲ هزار دلار دیگر در سومین آخرهفتهاش (و دومین آخرهفتهی اکران گستردهاش) کسب کرد و به مجموعِ ۱۷ روزهی ۱۰ میلیون و ۶۷۲ هزار دلار دست یافت.
اما اگر تا اینجا توجه کرده باشید میبینید که باکسِ آفیس این روزها سرشار از دنبالههای ناامیدکننده شده است. اگرچه با نگاهی به دنبالههای ناامیدکنندهی امسال ممکن است از آن بهعنوان مدرکی برای اثبات اینکه مخاطبان از دست دنبالهها و فرانچایزسازیهای بیش از اندازه خسته شدهاند استفاده کنید. اما حقیقت این است که ما هماکنون «اونجرز: بازی پایانی» را بهعنوان دنباله داریم که فقط ۴۵ میلیون دلار تا رسیدن به درآمد ۲ میلیارد و ۷۸۸ میلیون دلاری «آواتار» فاصله دارد و در کنارش «جان ویک ۳» را داریم که تا حالا بیش از مجموعِ درآمد قسمت اول «جان ویک» (۸۸ میلیون دلار) و «جان ویک ۲» (۱۷۱ میلیون دلار) فروخته است. انیمیشن «چگونه اژدهایتان را تربیت کنید: دنیای پنهان» را هم فراموش نکنیم که با ۵۱۹ میلیون دلار، پُرفروشترین فیلم هالیوودی سال ۲۰۱۹ که متعلق به دیزنی نیست حساب میشود. پس به این نتیجه میرسیم که دنبالهها تا وقتی که فیلمهای خوبی باشند یا ارائهکنندهی چیزی باشند که نمونهاش در جای دیگری یافت نمیشوند، حسابی پُرطرفدار هستند. نکته این است که مشکلِ دنبالههای شکستخوردهی سال ۲۰۱۹، دنبالهبودنشان نیست. «شفت»، «مردان سیاهپوش: بینالمللی»، «دارک فینیکس»، «گودزیلا: پادشاه هیولاها»، «زندگی مخفی حیوانات خانگی ۲» و «لگو مووی ۲»، همه به این دلیل ضعیفتر از انتظارات ظاهر شدند چون خودشان مشکل داشتند، نه ماهیتِ دنبالهایشان. وضعیتی که الان در آن قرار داریم، همان وضعیتی است که تابستان سه سال پیش، تجربهاش کرده بودیم. تابستانِ ۲۰۱۶ میزبان تعداد زیادی دنباله («روز استقلال: بازخیز»)، ریبوت («شکارچیان ارواح») و بازسازی («افسانهی تارزان») بود که یکی پس از دیگری با عدم استقبالِ مردم مواجه شدند. در آن زمان تحلیلگران باور داشتند که دلیلِ شکست آنها منهای کیفیت بدشان، این بود که اگرچه آنها زمانی فرانچایزهای بزرگی حساب میشدند، ولی حالا بهدلیل افزایشِ تعداد بلاکباسترها، یگانگی خودشان را از دست داده بودند. وقتی تمام بلاکباسترها استثنایی باشند، هیچکدام از آنها استثنایی نخواهد بود. وقتی همه با سودای بدل شدن به رویداد سینمایی فصل وارد میدان شوند، چیزی که در حالت عادی میتوانست حکم یک رویداد سینمایی را داشته باشد، به فیلمِ عادی دیگری در میان فیلمهای عادی دیگر تبدیل میشود. اما فاکتور دیگری که در شکستشان نقش دارد و بیش از هر چیز دیگری دربارهی شکستِ دنبالههای امسال صدق میکند این است که حالا مخاطبان قادر به اجاره کردنِ فیلمهای قبلی مجموعه با مقدار کمی هزینه و تماشای آن با کیفیت تصویری و صوتی بالا در خانه هستند.
قضیه این نیست که مخاطبان از دنبالهها و بازسازیها دلزده شدهاند؛ قضیه این است که وقتی آنها در خانه به نسخههای بهتری از مجموعهای که دنبالهی جدیدش اکران شده دسترسی دارند، دلیلی برای خرج پول بیشتر برای دیدن نسخهی جدیدتر اما بدتر آن در سینما ندارند. وقتی «مومیاییِ» برندن فریز در خانه در دسترس است، چرا باید بعد از دیدن نقدهای ضعیفِ «مومیاییِ» تام کروز، به سینما رفت. وقتی چشمت به نقدهای افتضاحِ فیلم جدید «شفت» میافتد، چرا نباید از تماشای آن صرفنظر کرد و در عوض نسخهی سال ۲۰۰۰ که خیلی بهتر است را در خانه تماشا نکرد. چرا بهجای «مردان سیاهپوش: بینالمللی» در سینما، نباید در خانه ماند و سهگانهی اصلی «مردان سیاهپوش» که حداقل دو قسمتش بهتر از «بینالمللی» است را تماشا نکرد. اگر «گودزیلا: پادشاه هیولاها» خوب به نظر نمیرسد، میتوانی در خانه بمانی و حدود ۳۵ فیلم قبلی «گودزیلا» یا دیگر فیلمهای کایجویی مثل «مگ»، «حاشیهی اقیانوس آرام»، «رمپیج» یا «کینگ کونگ»ها را تماشا کرد. بخشِ دیگری از شکست دنبالههای ۲۰۱۹ مربوطبه فاکتور «ارزش افزوده» میشود. وقتی یک دنباله معرفی میشود، استودیوی سازنده باید جوابِ خیلی خوبی برای این سؤال داشته باشد: «اینبار چه چیز جدیدی برای عرضه داری؟». این چیزی است که مارول با استفاده از بازیگران مختلف و امتحان کردن ژانرهای مختلف و اضافه کردن کاراکترهای جدید به دنبالههایش، در آن به نهایتِ استادی رسیده است. بهترین نمونهاش را میتوانید در رابطه با «کاپیتان آمریکا: جنگ داخلی» ببینید که نهتنها مرد آهنی را بهعنوان یکی از نقشهای اصلی به آن اضافه کرد، بلکه حکم معرفیکنندهی بلک پنتر و مرد عنکبوتی را هم داشت و البته دیگر اعضای اونجرز را هم به جان یکدیگر میانداخت. «پادشاه هیولاها» شاید با اضافه کردن برخی از مهمترین کایجوهای اسطورهشناسی گودزیلا، فاکتورِ ارزش افزوده را رعایت کرده بود، اما مشکل این بود که عموم سینماروها یا دار و دستهی کینگ گیدورا و رودان را نمیشناختند یا اهمیتی بهشان نمیدادند. امید میرود که قرار گرفتن کینگ کونگ و گودزیلا در یک فیلم، به رویدادِ سینمایی منحصربهفردتری تبدیل شود. بهعنوان مقایسه، دنبالههایی مثل «روز مرگت مبارک ۲»، «لگو مووی ۲» و «زندگی مخفی حیوانات خانگی ۲» را داشتیم که در جواب به اینکه این بار چه چیزی برای عرضه دارند، میگفتند «همون چیزی که قبلا دیده بودین». قابلذکر است که «همون چیزی که قبلا دیده بودین» الزاما بهمعنی جواب غلط نیست. بعضیوقتها دنبالهها همان چیزی که قبلا دیده بودیم و دوست داشتیم را ارائه میکنند، بعضیوقتها دنبالهها همان چیزی که قبلا دیده بودیم و دوست داشتیم و برای همان یک بار کافی بود را ارائه میکنند و بعضیوقتها دنبالهها همان چیزی که قبلا دیده بودیم و دوست نداشتیم را ارائه میکنند.
اگر «لگو مووی ۲» در دسته دنبالههای دوم قرار بگیرد، «دارک فینیکس» در دستهی سوم قرار میگیرد. «دارک فینیکس» همان چیزی را ارائه کرد که مردم از «افراد ایکس: آخرین ایستادگی» و «افراد ایکس: آپوکالیپس» دوست نداشتند و در نتیجه طبیعتا شکست خورد. اما در عوض «جان ویک ۳» را بهعنوان فیلمی داریم که در دسته دنبالههای اول قرار میگیرد. این فیلم ارائهدهندهی مقدار بیشتری از همان چیزی است که مردم از دو قسمت اول دوست داشتند. مثلا «داستان اسباببازی ۴» در دسته دنبالههای دوم قرار میگیرد؛ اگرچه این فیلم ممکن است در باطن تفاوت زیادی با فیلمهای قبلی داشته باشد، اما در ظاهر همچون فیلم تکراری دیگری از «داستان اسباببازی» که نمونهاش را دو بار قبلا دیدهایم قرار میگیرد. خوشبختانه برند «داستان اسباببازی» آنقدر محبوبتر است که قسمت چهارم دچار سرنوشتِ «لگو مووی ۲» نشد، بلکه فقط کمی ضعیفتر از انتظارات ظاهر شد. استودیوها در صورتِ دنبالهسازی یا ریبوتسازی باید دقت کنند که فیلم جدید یا باید خیلی خوب باشد یا باید آنقدر در مقایسه با قسمتهای قبلیاش متفاوت باشد که مخاطبان را متقاعد به تماشای آن در سینما کند. اگر «جان ویک ۳» کماکان سرگرمکننده باشد و نسخهی متفاوتی از اکشنهایش را در مقایسه با قسمتهای قبلی ارائه بدهد، میتواند در حد ارائهکنندهی همان چیزی که مردم قبلا دیدند و دوست داشتند باقی بماند. هر دوی «اونجرز: بازی پایانی» و «چگونه اژدهایتان را تربیت کنید ۳» با تبلیغات خودشان بهعنوان آخرینِ فیلم مجموعههایشان، در جایگاه منحصربهفردی قرار گرفتند. «جومانجی: به جنگل خوش آمدید» از عناصرِ متفاوتی نسبت به فیلم قبلی «جومانجی» بهره میبُرد (کانسپت ویدیو گیمیاش، گروه بازیگرانش، نقدهای قویاش) و در نتیجه موفق به متقاعد کردن سینماروها شد. در عوض «مردان سیاهپوش: بینالمللی» تنها چیزی که برای عرضه داشت «همون چیزی که قبلا دیدین» بود؛ تازه آن هم بدون ستارههای اصلی مجموعه (ویل اسمیت و تامی لی جونز).
وقتی یک دنباله معرفی میشود، استودیوی سازنده باید جوابِ خیلی خوبی برای این سؤال داشته باشد: «اینبار چه چیز جدیدی برای عرضه داری؟»
آیا میدانستید دوتا از دنبالههای مارول که عملکرد ضعیفتری در آمریکای شمالی در مقایسه با قسمتهای قبلیشان داشتند «مرد آهنی ۲» و «اونجرز: دوران اولتران» بودند؟ چون هر دو خودشان را بهعنوان ارائهکنندهی «همون چیزی که قبلا دیدین»، بدون عنصرِ درگیرکنندهی جدیدی تبلیغات کردند. دنبالههایی که امسال در حال تقلا کردن هستند، همه از مشکلاتی مثل «مقدار بیشتری از همون چیزی که قبلا دیدین» («لگو مووی ۲» و «گودزیلا: پادشاه هیولاها»)، تکرار کلیشههای منفورِ مجموعه («دارک فینیکس»)، گروه بازیگران جدید در قسمتِ بیشور و اشیاقی از یک مجموعه جدید («مردان سیاهپوش: بینالمللی» و «شفت») و عدم خوب بودن به اندازهی کافی («لگو مووی ۲») رنج میبرند. آن دسته از دنبالههایی هم که مورد استقبال قرار گرفتهاند («جان ویک ۳»، «اونجرز ۴» و تا حدودی «داستان اسباببازی ۴»)، آنهایی هستند که خودشان را با کیفیت بسیار بالایشان و محتوای منحصربهفردشان، از دیگران فیلمهای بازار متفاوت کردهاند. چیزی که استودیوها در زمان چراغ سبز نشان دادن به دنبالهها باید از خودشان بپرسند این است: آیا سینماروها فیلم قبلی را دوست داشتند؟ آیا مخاطبان علاقهی عمیقی به پروتاگونیستها دارند؟ آیا مخاطبان دوست دارند تا داستان دیگری از این آیپی را ببینند؟ آیا چیزی وجود دارد که فیلم جدید را آنقدر از قسمتهای قبلی متفاوت کند که مردم به دیدن آن بهجای اجاره کردن فیلم قبلی علاقه داشته باشند؟ دنبالههایی که امسال شکست خوردهاند یا ضعیفتر از انتظارات ظاهر شدهاند در فراهم کردن جواب قانعکنندهای به یک یا چندتا از این سوالات موفق نبودهاند. و دنبالههایی که با استفاده غافلگیرکنندهای روبهرو شدهاند، موفق شدهاند تا وجودِ خودشان را توجیه کنند. به عبارت دیگر در زمانیکه افراد کمتری صرفا جهت سینما رفتن به سینما میروند، مهمترین سوالی که استودیوها باید از خودشان بپرسند این است که آیا کسی واقعا علاقهای به دیدن این فیلم داد؟
درنهایت به «اونجرز: بازی پایانی» (Avengers: Endgame) میرسیم که یک میلیون و ۸۹۵ هزار دلار دیگر کسب کرد به مجموعِ خانگی ۸۳۴ میلیون و ۵۰۳ هزار دلار رسید. این فیلم تا حالا ۲ میلیارد و ۷۴۹ میلیون دلار در دنیا فروخته که فقط ۵۲۲ میلیون دلارش متعلق به بازارهای اروپا میشود. «بازی پایانی» این هفته با عبور از «اسکایفال» (۵۱۹ میلیون دلار)، به جایگاه چهارم پُرفروشترین فیلمهای تاریخِ منطقهی اروپا صعود کرد. اما شاید مهمترین خبرِ مربوطبه «بازی پایانی» در هفتهی گذشته مربوطبه اکرانِ دوبارهی این فیلم در سینماهای بیشتر از جمعهی این هفته است؛ خبری که باعث شد بحثهای گوناگونی دربارهی اینکه رابطهی این حرکت با «آواتار» شکل بگیرد. اگرچه طبیعتا اولین چیزی که با شنیدن این خبر به ذهنِ هرکسی میتواند خطور کند این است که کوین فایگی میخواهد از هر سلاحی که در چنته دارد برای پشت سر گذاشتنِ فیلم جیمز کامرون استفاده کند، اما حقیقت این است که این اکرانِ دوباره بهطور اختصاصی به عبور از درآمد ۲ میلیارد و ۷۸۸ میلیون دلاری «آواتار» برای بدل شدن به پُرفروشترین فیلم دنیا مربوط نمیشود. در حال حاضر «اونجرز ۴» به ۴۵ میلیون دلار دیگر نیاز دارد تا «آواتار» را پشت سر بگذارد. این رقم دقیقا همان مقداری است که «پارک ژوراسیک» و «جنگ ستارگان: تهدید شبح» در جریانِ اکرانهای دوبارهشان در قالب سهبعدی در سالهای ۲۰۱۳ و ۲۰۱۲ به دست آوردند. اما مسئله این است که تفاوتِ بزرگی بین اکرانِ مجدد یک فیلم یکی-دو دهه بعد از اکرانِ اولیهاش و اکران نسخهی کمی بلندتر یک فیلم درحالیکه آن فیلم در صدها سینما روی پرده است وجود دارد. مخصوصا باتوجهبه اینکه وضعیتِ سینمای زمان حال نسبت به گذشته که مردم همینطوری تصمیم میگرفتند تا صرفا جهت سینما رفتن به سینما بروند تا تصمیم بگیرند تا فیلم سه ساعتهای که قبلا دیدهاند را برای تشخیص دادن چندتا ایستر اِگ جدید دوباره ببینند تغییر کرده است؛ الان دیگر سال ۲۰۱۱ که اکران مجدد سهبعدی «شیر شاه» موفق به کسب رقمِ فوقالعادهی ۹۴ میلیون دلار در آمریکای شمالی شد نیست. وقتی «ستارهای متولد میشود» بعد از مراسم اسکار با ۱۲ دقیقه، محتوای جدید اکرانِ مجدد شد به ۲ میلیون و ۸۸۰ هزار دلار در آمریکای شمالی دست پیدا کرد که یک میلیون و ۸۵۵ هزار دلارش را از آخرهفتهی افتتاحیهاش کسب کرد.
الان دیگر سال ۲۰۱۰ نیست که نسخهی کمی بلندترِ «آواتار» در جریانِ اکران مجددش، به ۱۱ میلیون دلار درآمد اضافه در خانه (۷۶۰ میلیون دلار) و ۳۳ میلیون دلار درآمد اضافه در دنیا (۲ میلیارد و ۷۸۸ میلیون دلار) دست پیدا کرد. شاید بهترین اتفاقی که میتواند با اکران مجددِ «بازی پایانی» بیافتد، تکرار درآمدِ ۳۳ میلیون دلاری «آواتار» خواهد بود. البته نباید این نکته را فراموش کنیم که اکرانِ مجدد «آواتار» در حالی ۳۳ میلیون دلار فروخت که برخلافِ «بازی پایانی» مجبور به مبارزه با «داستان اسباببازی ۴»، «آنابل به خانه بازمیگردد» و «مرد عنکبوتی: دور از خانه» نشده بود. پس اگر این اکران مجدد نمیتواند ۴۵ میلیون دلاری که «بازی پایانی» برای به زیر کشیدنِ «آواتار» لازم دارد را تضمین کند، هدفِ آن چیست؟ اول از همه باید بدانیم که والت دیزنی تاریخ دور و درازی در استفاده از اکرانهای مجددش برای خراب کردنِ کار رقبایش دارد. آنها در سال ۱۹۹۷، «پری دریایی کوچولو» را درست یک هفته قبل از آغازِ اکران «آناستازیا»، محصول فاکس (که سعی میکرد تا فرمول دیزنی را اجرا کند) مجددا به سینماها فرستادند. دیزنی دوباره در دسامبر ۱۹۹۸، «زندگی یک حشره» به اضافهی پشتصحنههای خندهدار در زمانِاکران «شاهزادهی مصر»، محصولِ دریموورکس، مجددا به نمایش در آوردند. و همچنین آنها نسخهای که «فروزن» که تماشاگران میتوانستند آهنگهایش را هنگام با فیلم بخوانند را در اواخر ژانویه ۲۰۱۴، یک هفته قبل از «لگو مووی»، محصول برادران وارنر مجددا روی پرده فرستادند. خب، این حرفها دقیقا به این معنی نیست که دیزنی قصد دارد تا با اکران مجدد «بازی پایانی»، کار و کاسبی برادران وارنر با «آنابل به خانه بازمیگردد» را خراب کند. چون بالاخره این دو، جامعههای آماری متفاوتی را پوشش میدهند. ولی حقیقت این است که برادران وارنر با وجود عملکرد ضعیفِ «لگو مووی ۲»، «گودزیلا: پادشاه هیولاها» و «پوکمون: کاراگاه پیکاچو»، سالِ خیلی خوبی نداشته است؛ در نتیجه «آنابل به خانه بازمیگردد» ناگهان برای آنها به فیلم بسیار تعیینکنندهتر و مهمتری تبدیل شده است. پس از همین رو اگر دیزنی بتواند حتی فقط کمی به فروشِ «آنابل ۳» آسیب بزند هم جای دوری نمیرود؛ اصلا همین که دیزنی بتواند با اکران مجدد «بازی پایانی»، توجهی رسانهها را بهجای «آنابل ۳» روی خودش نگه دارد کافی است. اما دیگر فاکتوری که حرکت دیزنی را توضیح میدهد این است که «بازی پایانی» درست چهار روز قبل از آغاز اکرانِ خانگی «مرد عنکبوتی: دور از خانه» مجددا اکران خواهد شد.
اگرچه «دور از خانه» محصولِ سونی است، اما کماکان جزیی از دنیای سینمایی مارول است و بهعنوان دنبالهی «بازی پایانی» و جمعبندی فاز سوم دنیای سینمایی مارول تبلیغات شده است. از آنجایی که فیلمهای قدیمیتر مارول به محض آغاز اکران فیلمِ جدیدشان در بهترین حالت با افزایش فروش مواجه شدهاند و در بدترین حالت دوامشان را حفظ کردهاند، پس اکرانِ همزمان «بازی پایانی» و «دور از خانه» میتواند به نفعِ هر دوی آنها تمام شود. مثلا «کاپیتان آمریکا» بزرگترین افزایش فروشش (مثبت ۵/۷ درصد) را در آخرهفتهی قبل از افتتاحیهی «بازی پایانی» تجربه کرد و کمترین افت فروشش (منفی ۸/۷ درصد) را در همان آخرهفتهای تجربه کرد که «بازی پایانی» کارش را با کسب ۳۵۷ میلیون دلار آغاز کرد. «کاپیتان مارول» بعد از اکرانِ «بازی پایانی»، ۳۵ میلیون دلار دیگر به دست آورد و درنهایت به ۴۲۶ میلیون و ۶۰۰ هزار دلار فروش نهایی رسید. «بلک پنتر» هم دوتا از کمترین افت فروشهایش را یک هفته قبل از (منفی ۱۴/۶ درصد) و درست در جریان (منفی ۴ درصد) افتتاحیهی «اونجرز: جنگ اینفینیتی» تجربه کرد. آن فیلم بعد از «جنگ اینفینیتی»، ۱۶ میلیون و ۴۰۰ هزار دلار دیگر فروخت تا به ۷۰۰ میلیون دلار فروش نهایی برسد. همچنین از آنجایی که هر دوی «جنگ اینفینیتی» و «بازی پایانی» از اکرانِ «بلک پنتر» و «کاپیتان مارول» بهعنوان دوتا از پرطرفدارترین فیلمهای مارول درست چند ماه قبل از اکرانشان بهره بُردند، پس هدفِ دیزنی این است که از محبوبیتِ «بازی پایانی» برای افزایشِ فروشِ «دور از خانه» استفاده کند. با تمام حرفها حتی اگر نسخهی جدید «بازی پایانی» بتواند به ۱۱ میلیون دلار در آمریکای شمالی دست پیدا کند، به این معنی نیست که میتواند ۳۶ میلیون دلاری سایراش را از کشورهای خارجی جور کند تا از «آواتار» عبور کند. اگرچه این اکران مجدد میتواند «بازی پایانی» را از درآمد «بازگشت جدای» (۸۴۷ میلیون دلار با احتساب نرخ تورم) عبور بدهد و آن خیلی به درآمد ۸۷۷ میلیون دلاری «آواتار» با احتساب نرخ تورم نزدیکتر کند، اما مارول با این حرکت بیش از هر چیز دیگری قصد کمک کردن به خودش ازطریق استفاده از محبوبیتِ «بازی پایانی» برای کمک کردن به «دور از خانه» را دارد. حالا اگر این وسط «بازی پایانی» بتواند از «آواتار» عبور کند هم که چه بهتر. بااینحال، اگر تصور کنیم که اکران مجدد «بازی پایانی» باعث تبدیل کردن آن به پُرفروشترین فیلم دنیا شود، دو نکته را باید به یاد داشته باشیم. اولی به بحثهایی که سر جرزنی کردن «بازی پایانی» مطرح شده مربوط میشود؛ عدهای باور دارند اگر «بازی پایانی» بتواند با درآمدِ اکران مجددش «آواتار» را پشت سر بگذارد، درواقع ازطریق جرزنی موفق به انجام این کار شده است.
نه «آواتار» و نه «تایتانیک» برای درهمشکستنِ رکوردهای باکس آفیس نیازی به اکران مجدد نداشتند
البته که نه «آواتار» و نه «تایتانیک» برای درهمشکستنِ رکوردهای باکس آفیس نیازی به اکران مجدد نداشتند. «آواتار» ۳۳ میلیون دلار از سراسر دنیا در جریان اکران مجددش در تابستان ۲۰۱۰ به دست آورد و نسخهی سهبعدی «تایتانیک» در سال ۲۰۱۲ هم ۵۸ میلیون در خانه و ۲۸۶ میلیون در کشورهای خارجی به دست آورد و مجموعِ درآمد جهانی یک میلیارد و ۸۰۰ میلیون دلاریاش را به ۲ میلیارد و ۱۸۷ میلیون دلار رساند. پس اگرچه «تایتانیک» در زمان اکران اولیهاش برای رکوردشکنی نیازی به اکران مجدد نداشت، اما درآمدِ ۶۵۹ میلیون دلاریاش که بهلطف اکران مجددش به آن دست یافت، چیزی بود که باعث این فیلم هنوز بالاتر از «شگفتانگیزان ۲» (۶۰۸ میلیون دلار)، «آخرین جدای» (۶۲۰ میلیون دلار)، «اونجرز» (۶۲۳ میلیون دلار) و «دنیای ژوراسیک» (۶۵۲ میلیون دلار) قرار بگیرد؛ اکران مجدد «تایتانیک» در رکوردشکنیاش نقش نداشت، اما در حفظِ رکوردش چرا. پس اگر قرار بر جرزنی باشد، «تایتانیک» هم بیگناه نیست. چنین چیزی دربارهی نسخهی ویژهی «جنگ ستارگان» در سال ۱۹۹۷ هم صدق میکند که مجموعِ این فیلم را از ۳۲۲ میلیون دلار به ۴۶۰ میلیون دلار رساند و در آن زمان مجموع درآمد «ای.تی» (۳۹۹ میلیون دلار) را پشت سر گذاشت. پس بله خیلی از پُرفروشترین فیلمهای تاریخ («بر باد رفته»، «سفیدبرفی و هفت کوتوله»، «جنگ ستارگان» و غیره) از درآمدِ اضافی اکرانهای مجددشان بهره بُردهاند. این در حالی است که از آنجایی که «بازی پایانی» در جریانِ اکران مجددش روی پرده بوده است، پس حرکتِ مارول از لحاظ فنی اکران مجدد در چارچوبِ تعریفِ سنتیاش حساب نمیشود. اگرچه برخی تحلیلگران باور دارند که اگر رکورد «آواتار» نشکسته باقی بماند، سر تبلیغاتِ «آواتار ۲» به نفع دیزنی تمام خواهد شد، اما احتمالا دارد که دیزنی ازطریقِ این اکران مجدد میخواهد حالی به کوین فایگی بدهد (البته اگر تصور کنیم که او به چنین چیزهایی اهمیت میدهد) و این شانس را به مارول بهعنوان ارزشمندترین آیپیشان بدهد تا رکورد «آواتار» را بشکند. سؤال این است که آیا دیزنی حاضر میشود تا تبلیغاتِ «آواتار ۲» را به ازای خوشحال کردنِ دار و دستهی کوین فایگی سختتر کند؟ شاید. اما نکتهی بعدی که باید در نظر بگیریم این است که اگر رکوردِ جهانی «آواتار» شکسته شود، آن وقت فقط تمایلِ دیزنی برای تکرار رکوردشکنیهای «آواتار» با قسمت دوم افزایش پیدا میکند. اگر «آواتار» به جایگاه غمناک و شرمآورِ دوم در گیشهی جهانی سقوط کند، آن وقت تنها چیزی که انتظار میرود این است که جیمز کامرون بیش از گذشته سعی خواهد کرد تا با «آواتار ۲»، سینماروها را چند برابر بیشتر از قسمت اول شگفتزده کند. در آن صورت کامرون بیشازپیش مصمم خواهد شد تا ثابت کند که رکوردشکنی «آواتار»، یک اتفاقِ منحصربهفرد فقط به خاطر تازگی فرمتِ سهبعدی نبود. حتی میتوان گفت افزایشِ تمایل به تکرار رکوردشکنیهای «آواتار» با قسمت دوم دربارهی خود دیزنی هم صدق میکند.
از آنجایی که فاکس زیر چتر دیزنی قرار گرفته است، پس این وظیفهی دیزنی است تا مطمئن شود که فیلمهای «آواتار» در کریسمسِ سالهای ۲۰۲۱، ۲۰۲۳، ۲۰۲۵ و ۲۰۲۷، درکنار سهگانهی بعدی «جنگ ستارگان» در سالهای ۲۰۲۲، ۲۰۲۴ و ۲۰۲۶، قادر به حفظ جایگاهشان بهعنوان یکی از رکوردشکنانهترین فرانچایزهایشان را خواهد داشت. تکرارِ موفقیت «آواتار» با دنبالههایش مخصوصا از این جهت مهم است که ما در حال حاضر نمیدانیم که سینماروها چه واکنشی به فیلمهای جدید «جنگ ستارگان» که هیچ ارتباطی به لوک اسکایواکر و هان سولو دارند نشان خواهند داد. «جنگ ستارگان» بعدی که همزمان درکنار دنبالهی «آکوآمن» برای دسامبر ۲۰۲۲ برنامهریزی شده است، مخصوصا در گیشهی خارجی، حکم فیلم مطمئنی که دیزنی بتواند روی موفقیتِ بیحرف و حدیث آن حساب باز کند ندارد. پس اگر دیزنی بتواند علاقهمندی سینماروها به «آواتار» را دوباره جرقه بزند، بهشدت به نفعشان خواهد بود. خبر خوب این است که تمام مدارک نشان میدهند که «آواتار ۲» برخلاف چیزی که عموم مردم فکر میکنند، در صورتی که فیلم کم و بیش خوبی از آب در بیاید، احتمالا دوباره قادر به درهمشکستن تمام رکوردها خواهد بود. اگرچه «آواتار» در ظاهر یکی از فراموششدهترین بلاکباسترهای هالیوود به نظر میرسد، ولی در عمل میتوان ردپای تصویرسازیهای پُزرق و برق و اکشنهای پُرهرج و مرج و رنگارنگش را در اکثر بلاکباسترهای بعد از خودش دید که آخرینش «آکوآمن» بود. همچنین اگرچه فیلم اول حدود ۹ و نیم سال پیش بهعنوان چیزی که شبیهاش وجود نداشت تبلیغات شد، حالا دنبالهاش با معرفی قسمت اول در قالب یک معجزهی تمامعیار بهعنوان یک فیلمِ اورجینالِ کارگردانمحور تبلیغات خواهد شد که از قضا مردم هم دوستش داشتند. «آواتار» در زمان اکرانش نقدهای خوب تا خیلی خوبی دریافت کرد که تعدادی از آنها در آن دسته نقدهای فوقالعاده مثبتی که شگفتیشان از دیدن چنین فیلمی را از ته حلق فریاد میزدند قرار میگرفتند؛ نتیجه افتتاحیهی ۷۷ میلیونی فیلم (بزرگترین افتتاحیه در بین فیلمهای لایو اکشنِ اورجینال) و دوام طولانیمدتش بود که آن را به ۷۴۹ میلیون دلار فروش خانگی و ۲ میلیارد و ۷۵۰ میلیون دلار فروش جهانی رساند. «آواتار» نامزد چند اسکار هم شد که شامل بهترین فیلم و بهترین کارگردانی هم میشدند. میانگین امتیاز این فیلم روی راتنتومیتوز هماکنون ۸۲ از ۱۰۰ و میانگین امتیاز منتقدان هم ۷/۴۳ از ۱۰ است. امتیاز ۸۲ راتن تومیتوز «آواتار» شامل بیش از یک میلیون و ۳۰۰ هزار رایدهنده میشود. امتیاز متاکریتیک فیلم ۸۳ و امتیاز کاربران متاکریتیک به فیلم ۷/۵ است. امتیاز فیلم روی سایت آیامدیبی هم ۷/۸ از ۱۰ است که حاصل بیش از یک میلیون رایدهنده است. حاصل بیش از یک میلیون رایدهنده است.
اگرچه امتیاز کاربران دقیق نیست، اما اگر قبول داشته باشیم امتیازات بالای کاربران این سایتها به این معنی نیست که گروهی از طرفداران هاردکور «آواتار» تمام زندگیشان را به دادن امتیازهای بالا به فیلم اختصاص دادهاند، میتوان به این نتیجه رسید که این امتیازها بازتابدهندهی واکنشِ واقعی عموم مردم به فیلم است. دربارهی توصیفِ محبوبیتِ «آواتار» همین و بس که این فیلم فقط در سینماها یک دنیا پول در نیاورد، بلکه در زندگی پسا-اکرانش هم پول پارو میکرد. «آواتار» پشتسر «فروزن»، در جایگاه دوم پُرفروشترین نسخهی بلوری قرار میگیرد. «آواتار» در بین فرمتهای فیزیکی (دیویدی، ویاچاس و بلوری) پشت سر «شیرشاه»، «در جستجوی نمو»، «سفیدبرفی و هفت کوتوله»، «دیو و دلبر»، «علاالدین» و «تایتانیک» در جایگاه ششم قرار میگیرد. تنها فیلم لایو اکشنی که موفق شد به این ششتا اضافه شود قسمت اول «مرد عنکبوتی» بود که حکم اولین بلاکباسترِ غولآسای دورانِ اوج دیویدی را داشت. البته که دیزنی باید به مردم یادآوری کند که «آواتار» را دوست داشتند و مطمئن شود که مخاطبان به دیدنِ ماجراهای بعدی جیک سالی (سم ورثینگتن) و نیتیری (زویی سالاندا) علاقه دارند، اما دیزنی از حالا به کمک شهربازی مخصوصی که در قالب «دنیای پاندورا» درست کرده و فروشگاههای دیزنی و اسباببازیها و محصولاتِ جانبی میتواند این کار را تا دو سال دیگر انجام بدهد. حتی اکرانِ مجدد اولین فیلم «آواتار» در قالب سهبعدی آیمکس یکی دیگر از حرکاتی است که دیزنی میتواند سر موقوع برای یادآوری علاقهی مردم به «آواتار» انجام بدهد. درنهایت مطمئن شدن دیزنی از اینکه مردم به تماشای «آواتار ۲» هجوم میآورد همانقدر مهم است که مطمئن شدن آنها از اینکه آیپی «جنگ ستارگان» کماکان بعد از «ظهور اسکایواکر»، ارزشِ فعلیاش را حفظ میکند مهم است. این حرفها به این معنی نیست که «آواتار ۲» الزاما در گیشهی جهانی «آواتار» را پشت سر خواهد گذاشت (هرچند گسترش بازار چین نسبت به ۱۰ سال پیش خیلی در این زمینه به نفعش تمام خواهد شد). اما نباید فراموش کنیم که وقتی داریم دربارهی «آواتار» حرف میزنیم، دربارهی فیلمی حرف میزنیم که علاوهبر کسب ۲ میلیارد و ۷۸۸ میلیون دلار از سینماها (که فقط ۲ میلیاردش متعلق به بازارهای حارجی است)، ۲۶ و نیم میلیون نسخه دیویدی و بلوروی فروخت، چند نامزدی اسکار به دست آورد و با استقبال مثبت عموم مردم مواجه شد. پس چگونه میتوان انتظار داشت که دنبالهی چنین فیلمی به هر چیز دیگری به جز یک موفقیتِ اجتنابناپذیر تبدیل نشود. باتوجهبه تمام اینها، فارغ از اینکه قانون نانوشتهی باکس آفیس میگوید که هیچوقت جیمز کامرون را دستکم نگیرید، باید حواسمان باشد که دستکم گرفتن «آواتار ۲» هم ممکن است به ضررِ خودمان تمام شود.
نظرات