گزارش باکس آفیس: جوکر، واندر وومن و آکوآمن چگونه فکر دنیاهای سینمایی را از سر دی‌سی بیرون کردند؟

سه‌شنبه ۱۲ آذر ۱۳۹۸ - ۲۲:۰۱
مطالعه 19 دقیقه
Joker
در گزارش باکس آفیس این هفته درباره‌ی آغاز عالی اکرانِ تریلرِ Knives Out و ادامه‌ی نمایشِ قوی انیمیشن Frozen 2 صحبت می‌کنیم. همراه زومجی باشید.
تبلیغات

گزارشِ باکس آفیسِ این هفته را که مصادف با آخرهفته‌ی روز شکرگذاری است با «چاقوکشی» (Knives Out)، ساخته‌ی رایان جانسون آغاز می‌کنیم که با عملکردی بهتر از انتظارات، لقمه‌ی بزرگ‌تری از سر سفره‌ی آخرهفته‌ی روز شکرگذاری برداشت. گرچه این حقیقت که مردم در چند سال گذشته با وجود پلتفرم‌های استریمینگ دلیلِ کمتری برای دیدنِ فیلم‌های غیربلاک‌باستری دارند باعث شده که نسبت به پیش‌بینی عملکردِ این فیلم‌ها، بدبین باشیم، ولی هرچه هست، محصولِ استودیوی لاینزگیت اکرانش را با کسب ۴۱ میلیون دلار در گیشه‌ی خانگی و افتتاحیه‌ی جهانی ۷۰ میلیون دلار آغاز کرد. «چاقوکشی» باتوجه‌به کسب میانگینِ امتیازِ A منفی از تماشاگران و بهره بردن از سروصدای رسانه‌ای مثبت و نقدهای اکثرا مثبت می‌تواند آینده‌ی امیدوارکننده‌ای در گیشه داشته باشد. اگر خوش‌بینانه به عملکردِ این فیلم نگاه کنیم، می‌توانیم بگوییم که مردم همیشه به تماشای فیلمِ جدیدِ کارگردانانِ شناخته‌‌شده‌ای که سرشار از ستارگانِ جذابی مثل دنیل کریگ، کریس ایوانز، جیمی لی کرتیس و غیره هست می‌روند، اما از طرف دیگر اگر کمی بدبین باشیم، می‌توانیم بگوییم که مخاطبان فقط در صورتی به تماشای فیلمی با کارگردانی شناخته‌شده که سرشار از ستارگانِ جذاب است می‌روند که آن فیلم توانسته باشد خودش را به‌عنوانِ یک فیلمِ سرگرم‌کننده بهشان ثابت کرده باشد؛ آن‌ها باید متقاعد شده باشند که فلانِ فیلم اولداسکول در حد و اندازه‌ی بلاک‌باسترهای مارولی، یک تفریحِ شوخ و شنگ و عامه‌پسند خواهد بود. عدم رعایتِ این نکته در بینِ فیلم‌های اولداسکول است که مثلا «به سوی ستارگان» (Ad Astra) را از «فورد علیه فِراری» (Ford v Ferrari) و «شب سخت» (Rough Night) را از «مسافرتِ دختران» (Girls Trip) جدا می‌کند. این حرف‌ها به این معنی نیست که فیلم‌های اولداسکول برای موفقیت باید به اندازه‌ی بزرگ‌ترین بلاک‌باسترها بی‌مغز و خالی از مضمون باشند، ولی بحث‌های تماتیکِ این فیلم‌ها برای مورد استقبال قرار گرفتن در گیشه باید چیزی از جذابیت‌های تفریحی‌شان کم نکند. خلاصه اینکه، «چاقوکشی» ۲۷ میلیون دلار در طولِ افتتاحیه‌ی جمعه تا یکشنبه‌اش به دست آورد که تقریبا برابر با افتتاحیه‌ی ۲۹ میلیون دلاری «قتل در قطارِ سریع‌السیرِ شرق»، ساخته‌ی کنت برانا از دو سال پیش است. گرچه انتظار نمی‌رود که «چاقوکشی» قادر باشد تا درآمدِ خارجی ۲۴۹ میلیون دلاری اقتباسِ آگاتا کریستی را تکرار کند، ولی خب، از آنجایی که این فیلم فقط با ۴۰ میلیون دلار بودجه تهیه شده، با درآمدی کمتر هم مشکلی نخواهد داشت.

«چاقوکشی» با ۴۱ میلیون دلاری که در طولِ افتتاحیه‌ی چهارشنبه تا یکشنبه‌اش (چهارشنبه به‌عنوانِ تعطیلی روز شکرگذاری) به دست آورده است، پشت‌سر «کرید ۲» (۵۶ میلیون دلار)، «طلسم‌شده» (۴۹ میلیون دلار)، «چهار کریسمس» (۴۶ میلیون دلار)، «ناشکستنی» (۴۶ میلیون دلار)، «بازگشت به آینده قسمت دوم» (۴۳ میلیون دلار)، «کرید» (۴۲ میلیون دلار) و «ماپت‌ها» (۴۱ و نیم میلیون دلار) در جایگاه هشتم بهترین افتتاحیه‌های فیلم‌های لایو اکشنِ تاریخِ آخرهفته‌ی روز شکرگذاری جای می‌گیرد. اگر مردی که روی صندلی کارگردانی «آخرین جدای» نشسته بوده یکی از عناصرِ جذب‌کننده‌ مردم نبوده باشد (هرچند می‌توان دلیل آورد که او هرچه نباشد، حداقل به اندازه‌ای که نام اِدگار رایت در فروشِ «بیبی راننده» تاثیرگذار بود، در فروشِ «چاقوکشی» تاثیرگذار بوده است)، اما حداقل به ضررِ عملکردِ فیلم هم تمام نشده است. افتتاحیه‌ی «چاقوکشی» پس از «جان ویک ۳» (۵۶ میلیون دلار)، در جایگاه دوم بهترین افتتاحیه‌ی این استودیو در سالِ ۲۰۱۹ قرار می‌گیرد. اگر «چاقوکشی» عملکردی شبیه به «چهار کریسمس» داشته باشد (۱۲۰ میلیون دلار از ۴۶ میلیون دلار افتتاحیه)، آن وقت فروشِ نهایی ۱۰۷ میلیون دلاری‌اش پیش‌بینی می‌شود. اما اگر این فیلم دوامی شبیه به «کرید ۲» داشته باشد (۱۱۶ میلیون دلار از ۵۶ میلیون افتتاحیه)، درآمدِ نهایی ۸۴ میلیونی‌اش انتظار می‌رود. گرچه احتمال اینکه سرنوشتِ «چاقوکشی» به یکی از این دو ختم شود محتمل‌ است، ولی همزمان این احتمال هم وجود دارد که این فیلم با دوامی در مایه‌های «موآنا» (۲۴۹ میلیون از ۸۳ میلیون افتتاحیه) یا «کوکو» (۲۰۹ میلیون از ۸۳ میلیون افتتاحیه) بتواند مجموعِ درآمدش را به فراتر از ۱۲۰ میلیون دلار هم برساند. درنهایت، «چاقوکشی» دوباره پس از «روزی روزگاری در هالیوود» و «فورد علیه فِراری» ثابت کرد که اگر تمام ویژگی‌های لازم سر جایشان باشند (گروه بازیگران ستاره، ایده‌ی داستانی کنجکاوی‌برانگیز و کارگردانِ شناخته‌شده) و از همه مهم‌تر، تبلیغاتِ فیلم هم روی جنبه‌ی سرگرم‌کنندگی و تفریحی فیلم تمرکز کند، آن وقت مخاطبان برای دیدنِ این‌جور فیلم‌ها حاضر می‌شوند. اما تنها تازه‌اکرانِ گسترده‌ی این هفته منهای «چاقوکشی»، «کویین و اسلیم» (Queen & Slim) است. این درام تحسین‌شده که درباره‌ی زوجِ سیاه‌پوستِ جوانی (دنیل کالویا و جودی ترنر اسمیت) است که اولین قرار عاشقانه‌شان پس از درگیری مرگباری که با یک افسرِ پلیس دارند، به فرار منتهی می‌شود، اکرانش را با کسب ۱۱ میلیون و ۷۰۰ هزار دلار به‌عنوانِ افتتاحیه‌ی جمعه تا یکشنبه و ۱۵ میلیون و ۸۰۰ هزار دلار به‌عنوانِ افتتاحیه‌ی چهارشنبه تا یکشنبه آغاز کرد. این فیلم که با ۱۷ میلیون دلار بودجه تهیه شده گرچه در چارچوبِ تعریفِ عمومی یک فیلم تفریحی قرار نمی‌گیرد، ولی اگر «تلما و لوییس» می‌تواند به یک کلاسیکِ چندنسلی تبدیل شود، می‌توانیم امیدوار باشیم که «کویین و اسلیم» هم دچارِ سرنوشتِ مشابه‌ای شود. «کویین و اسلیم» با دوامی بین «کرید ۲» (۱۱۶ میلیون از ۵۶ میلیون افتتاحیه) و «چهار کریسمس» (۱۲۰ میلیون از ۴۶ میلیون افتتاحیه) می‌تواند به چیزی بین ۳۳ تا ۴۲ میلیون دلار در خانه دست پیدا کند. قابل‌ذکر است که مجموعِ درآمدِ باکس آفیس بالاخره این هفته از مرز ۱۰ میلیارد دلار عبور کرد و هم‌اکنون ۱۰ میلیارد و ۱۷۰ میلیون دلار است؛ امسال یازدهمین سال پیاپی از سال ۲۰۰۹ تاکنون است که مجموعِ درآمد سالانه‌ی باکس آفیس از مرز ۱۰ میلیارد دلار عبور می‌کند.

2019-12-c3ae63ca-c4f5-4343-ac16-f0fa21abe992

اما در زمینه‌ی فیلم‌های قدیمی جدول از «فروزن ۲» (Frozen II) در صدر جدول شروع کنیم که با تجربه‌ی ۳۴ و نیم درصد افت فروش، ۸۵ میلیون و ۲۰۰ هزار دلار در جریانِ دومین آخرهفته‌ی جمعه تا یکشنبه و ۱۲۴ میلیون دلار در جریانِ دومین آخرهفته‌ی چهارشنبه تا یکشنبه‌اش کسب کرد. افت فروشِ این فیلم پشت‌سرِ افت فروش هفته‌ی دوم «شرک ۲» (منفی ۳۳ درصد، ۷۲ میلیون از ۱۰۸ میلیون افتتاحیه)، یکی از کمترین افت فروش‌های هفته‌ی دوم در بین فیلم‌هایی با بیش از ۱۰۰ میلیون دلار افتتاحیه است. اما از آنجایی که «شرک ۲» اکرانش را از روز چهارشنبه آغاز کرد (۱۲۸ میلیون دلار افتتاحیه)، در نتیجه افت فروش ۳۴ درصدی «فروزن ۲» از لحاظ فنی در صدرِ جدولِ کمترینِ افت فروش هفته‌ی دوم در بین فیلم‌هایی که اکرانشان را از روز جمعه آغاز کرده‌اند قرار می‌گیرد. هرچه هست، این آمار نشان‌دهنده‌ دوامِ قدرتمندی برای این فیلم پس از افتتاحیه‌ی ۱۳۰ میلیون دلاری‌اش است. درآمد ۸۶ میلیون دلاری این فیلم در جریان دومین آخرهفته‌ی جمعه تا یکشنبه‌اش، آن را بالاتر از «شگفت‌انگیزان ۲» (۸۰ میلیون دلار) و بازسازی «شیر شاه» (۷۷ میلیون دلار)، در جایگاه اول بهترین درآمدهای پسا-افتتاحیه‌ی تاریخ فیلم‌های انیمیشن قرار می‌دهد. این رقم همچنین در رده‌ی هشتم بهترین درآمدهای غیرافتتاحیه‌ای تاریخ جای می‌گیرد؛ درواقع درآمدِ هفته‌ی دوم «فروزن ۲»، پشت‌سر «دیو و دلبر» (۹۰ میلیون از ۱۷۴ میلیون افتتاحیه) و «دنیای ژوراسیک» (۱۰۵ میلیون از ۲۰۸ میلیون افتتاحیه) در جایگاه سوم بهترین درآمدهای آخرهفته‌ی دوم در بین فیلم‌های غیرجنگ ستارگانی/غیرمارولی قرار می‌گیرد. «فروزن ۲» تاکنون ۲۸۷ میلیون و ۶۰۰ هزار دلار در خانه فروخته است. همچنین «فروزن ۲» با کسب درآمدی بهتر از «هانگر گیمز: آتش گرفتن» (۷۴ میلیون از ۱۰۹ میلیون افتتاحیه)، جایگاه اول بهترین درآمدِ آخرهفته‌ی روز شکرگذاری را از چنگِ آن فیلم در آورد؛ اما «فروزن ۲» با احتساب نرخ تورم، پشت‌سرِ درآمد سه روزه‌ی «داستان اسباب‌بازی ۲» در جایگاه دوم بهترین درآمد سه روزه‌ی آخرهفته‌ی روز شکرگذاری و جایی پایین‌تر از «داستان اسباب‌بازی ۲» و «هری پاتر و سنگ جادو»، در جایگاه سوم بهترین درآمد پنج روزه‌ی آخرهفته‌ی روز شکرگذاری قرار می‌گیرد. درآمدِ ۲۰۹ میلیون دلاری «فروزن ۲» در شرفِ عبور از درآمد ۲۹۶ میلیون دلاری «آتش گرفتن» قرار دارد. حتی اگر «فروزن ۲» پس از آخرهفته‌ی روز شکرگذاری مثل دنباله‌های «گرگ و میش» با کله سقوط کند، باز درآمدِ نهایی ۳۶۷ میلیونی‌اش پیش‌بینی می‌شود که با اختلاف بالاتر از امثالِ «علاالدین» (۳۵۳ میلیون دلار) و «جوکر» (۳۳۱ میلیون دلار) است. اما از آنجایی که «جومانجی: مرحله‌ی بعدی» به‌عنوانِ تنها رقیبِ اصلی «فروزن ۲» در سیزدهم دسامبر اکران می‌شود، پس احتمالِ سقوط شدیدِ این فیلم از هفته‌ی بعد خیلی کم است؛ بالاخره «فروزن ۲» هم‌اکنون حکم بزرگ‌ترین فیلم فانتزی و بزرگ‌ترین انیمیشنِ حال حاضرِ بازار را دارد. اگر «فروزن ۲» در دورانِ پسا-روز شکرگذاری، دوامی در مایه‌های «جاستیس لیگ» (۱/۳۳ برابر افتتاحیه) و اولین قسمتِ «گرگ و میش» (۱/۶ برابر افتتاحیه) داشته باشد، فروشِ نهایی‌اش چیزی بین ۳۸۳ میلیون تا ۴۶۱ میلیون دلار پیش‌بینی می‌شود. این فیلم همچنین ۱۶۴ میلیون دلار دیگر هم از کشورهای خارجی به دست آورد که به‌معنی مجموعِ فروشِ خارجی ۴۵۱ میلیونی و فروشِ جهانی ۷۳۸ میلیون و ۶۰۰ هزار دلاری‌اش است. از آنجایی که قسمت اول «فروزن» با هدفِ آغاز یک مجموعه ساخته نشده بود، این فیلم برتری مهمی نسبت به بسیار از دنباله‌های ناامیدکننده‌ی اخیرِ هالیوود دارد. این فیلم نه به خاطر اینکه استودیو می‌خواست شیرِ برندی که زمانی در گذشته موفق بود را بکشد، بلکه به خاطر اینکه مردم واقعا به دیدنِ دنباله‌اش علاقه داشتند، ساخته است.

frozen

از «فروزن ۲» که بگذریم، در جایگاه سوم جدول «فورد علیه فِراری» (Ford v Ferrari) جای دارد که ۱۳ میلیون و ۲۲۰ هزار دلار به‌عنوانِ سومین آخرهفته‌ی جمعه تا یکشنبه‌اش و ۱۹ میلیون دلار به‌عنوانِ سومین آخرهفته‌ی چهارشنبه تا یکشنبه‌اش کسب کرد این فیلم مجموعِ درآمدِ ساخته‌ی تحسین‌شده‌ی جیمز منگولد را پس از ۱۷ روز به ۸۱ میلیون دلار می‌رساند و دوامِ قوی فیلم به این معنا است که این فیلم به احتمالِ زیاد از مرز ۱۰۰ میلیون دلار عبور خواهد کرد. اگر این فیلم که با ۹۸ میلیون دلار بودجه تهیه شده بتواند بتواند شرایطش در کشورها‌ی خارجی را حفظ کند (تا حالا ۱۴۸ میلیون دلار در دنیا فروخته)، آن وقت می‌تواند به اولینِ موفقیتِ بزرگِ بی‌حرف و حدیثِ دورانِ فاکس/دیزنی تبدیل شود. در رده‌ی چهارمِ چارت، «یک روز زیبا در محله» (A Beautiful Day in the Neighborhood)، محصولِ سونی جای دارد که پس از تجربه‌ی ۱۱ درصد افت فروش، ۱۷ میلیون و ۲۷۵ هزار دلار در جریانِ دومین آخرهفته‌ی جمعه تا یکشنبه کسب کرد و به مجموعِ ۱۰ روزه‌ی ۳۴ میلیون و ۳۱۴ هزار دلار دست پیدا کرد. جدیدترین فیلمِ تام هنکس کم و بیش عملکردی شبیه به «اعجوبه» (منفی ۱۷ درصد از ۳۳ میلیون افتتاحیه) و «نقطه‌ی کور» (مثبتِ ۱۷ درصد از ۳۴ میلیون افتتاحیه) دارد؛ هر دوی آن‌ها فیلم‌هایی بودند که در قالب «جاستیس لیگ» و «گرگ و میش: ماه نو» دربرابرِ بلاک‌باسترهایی که امید زیادی‌شان بهشان بود اکران شدند و تا آنسوی تعطیلاتِ کریسمس هم دوام آوردند. جایگاه ششمِ جدول متعلق به «بیست و یک پُل» (21Bridges)، محصولِ اس‌تی‌ایکس است که با کسب ۵ میلیون و ۸۲۰ هزار دلار، به مجموعِ ۱۰ روزه‌ی ۲۰ میلیون و ۴۷۰ هزار دلار دست پیدا کرد. جایگاه هشتم متعلق به «میدوی» (Midway)، محصولِ لاینزگیت است که با کسب ۵ میلیون و ۸۶۰ هزار دلار در جریانِ آخرهفته‌ی چهارشنبه تا یکشنبه‌اش، به مجموعِ ۲۴ روزه‌ی ۵۰ میلیون و ۲۷۹ هزار دلار دست یافت و «آخرین کریسمس» (Last Christmas) هم با کسب یک میلیون و ۹۸۰ هزار دلار، به ۳۱ میلیون و ۶۵۸ هزار دلار درآمدِ کلی رسید؛ این فیلم تا حالا ۶۷ میلیون دلار در دنیا فروخته که دو برابر بودجه‌ی ۳۰ میلیون دلاری‌اش حساب می‌شود. بالاخره «فرشتگان چارلی» (Charlie's Angels) با تجربه‌ی افت وحشتناکِ ۶۴ درصدی و کسب یک میلیون و ۱۶۰ هزار دلار، به ۱۶ میلیون و ۸۱۰ هزار دلار فروشِ خانگی و ۵۱ میلیون و ۴۰۰ هزار دلار فروشِ جهانی دست یافت. همچنین «ترمیناتور: سرنوشت تاریک» تا روز سی و دوم اکرانش در حالی ۶۱ میلیون و ۱۸۱ هزار دلار فروخته که «ترمیناتور: جنسیس» تا سی و دومین روز اکرانش ۸۷ میلیون و ۴۲۴ میلیون دلار فروخته بود. «زامبی‌لند: دابل تپ» تا چهل و ششمین روز اکرانش ۷۲ میلیون و ۲۱۷ میلیون دلار فروخته که قسمت اول «زامبی‌لند» در همین مدت ۷۴ میلیون دلار و ۵۴۲ هزار دلار کسب کرده بود؛ «جوکر» در حالی در شصتِ روز اول اکرانش ۳۳۰ میلیون و ۵۲۳ هزار دلار فروخته که «ونوم» و «لوگان» در همین مدت ۲۱۲ میلیون و ۳۰۰ هزار دلار و ۲۲۶ میلیون و ۲۵۸ میلیون دلار کسب کرده بود و «رمبو: آخرین خون» هم در ۷۴ روزِ اول اکرانش در حالی ۴۴ میلیون و ۸۱۹ هزار دلار کسب کرده که «رمبو ۴» در همین مدت ۴۲ میلیون و ۷۵۴ هزار دلار به جیب زده بود.

در جایگاه نهم جدول «جوکر» (Joker) را پیدا می‌کنیم که ۲ میلیون دلار دیگر به دست آورد و مجموعِ فروشِ خانگی‌اش را به ۳۳۰ میلیون و ۶۰۰ هزار دلار رساند تا بالاخره این فیلم «بتمن علیه سوپرمن» (۳۳۰/۳ میلیون دلار) را پشت سر بگذارد. «جوکر» به‌زودی از «آکوآمن» (۳۳۵ میلیون دلار)، «نگهبانان کهکشان» (۳۳۳ میلیون دلار)، «مرد عنکبوتی: بازگشت به خانه» و «مرد عنکبوتی ۳» (۳۳۶ میلیون دلار) عبور خواهد کرد تا پشت‌سرِ «واندر وومن» (۴۱۲ و ۵۰۰ میلیون دلار)، در جایگاه دوم پُرفروش‌ترین فیلم‌های دنیای سینمایی دی‌سی در گیشه‌ی خانگی قرار بگیرد. درآمدِ جهانی یک میلیارد و ۴۸ میلیون دلاری «جوکر» هم آن را یک پله پایین‌تر از «آکوآمن» (یک میلیارد و ۱۴۸ میلیون دلار) در گیشه‌ی جهانی جای می‌دهد. زمانی‌که به پُرفروش‌ترین فیلم‌های دی‌سی نگاه می‌کنیم با یک تضادِ جالب روبه‌رو می‌شویم؛ پُرفروش‌ترین‌های دی‌سی (منهای دنباله‌های بتمنِ نولان) در گیشه‌ی خانگی و جهانی کنتراستِ عجیبی دارند. دوتا از پُرفروش‌ترین‌های دی‌سی در گیشه‌ی خانگی «جوکر» و «واندر وومن» (۴۱۲ و ۵۰۰ میلیون دلار) هستند؛ فیلم پتی جنکیز به‌عنوان اولین فیلم کامیک‌بوکی زن‌محور در نسلِ فعلی سینما، شامل یک کارگردان زن و بودجه‌ای بزرگ می‌شد. «واندر وومن» به اولین فیلم کامیک‌بوکی زن‌محوری که نقدهای عالی دریافت کرد و یک موفقیتِ تجاری بی‌حرف و حدیث از آب در آمد تبدیل شد. این فیلم دقیقا همان چیزی بود که در تضاد با حال و هوای «بتمن علیه سوپرمن» و «جوخه‌ی انتحار» قرار می‌گرفت. حالا در مقابل «جوکر» را داریم که شاملِ هیچکدام از خصوصیاتِ «واندر وومن» نیست. ساخته‌ی تاد فیلیپس، یک فیلمِ ارزان‌قیمت (۶۲ و نیم میلیون دلار بودجه) است که به‌عنوان یک مطالعه‌ی شخصیتی فاقد صحنه‌‌های اکشن مرسوم فیلم‌های بلاک‌باستری هم‌ردیفش است و حال و هوای بدبین و سیاهش در تضاد با مضمونِ امیدوارانه و فانِ «واندر وومن» قرار می‌گیرد؛ دقیقا همان چیزی که طرفداران فکر می‌کردند دلیل اصلی شکستِ «بتمن علیه سوپرمن» و «جوخه‌ی انتحار» است. با این وجود، «جوکر» هم‌اکنون بدون هیچ‌گونه کمکی از بازار چین، در جایگاه دوم پُرفروش‌ترین فیلم‌های دنیای سینمایی دی‌سی در دنیا قرار دارد. همزمان «آکوآمن» نیز به‌عنوان فیلمی که در آن یک هشت‌پا، طبلِ جنگ می‌نوازد شناخته می‌شود! یک فیلمِ گران‌قیمتِ ۱۶۵ میلیونی در مایه‌های «دزدانِ دریایی کاراییب»‌های گور وربینسکی. فیلمی که قوسِ شخصیتی کاراکترِ جیسون موموآ به‌عنوان کسی که باید ارزشِ خودش به‌عنوان پادشاه سرزمینش را اثبات کند، مرسوم‌تر از این نمی‌شود. اما تمام اینها به چه معنی است؟ تمام اینها به این معنی است که هیچ راه درست یا غلطی برای ساخت فیلم‌های دی‌سی که به موفقیت برسند وجود ندارد؛ تا وقتی که تهیه‌کنندگان دی‌سی وحشت نکنند و درست مثل کاری که با «بتمن علیه سوپرمن» بعد از عملکرد ناامیدکننده‌ی «مرد پولادین»، «جوخه‌ی انتحار» بعد از عملکرد ناامیدکننده‌ی «بتمن علیه سوپرمن» و «جاستیس لیگ» بعد از جدایی زک اسنایدر انجام دادند، در کارِ فیلمسازان دخالت نکنند، فیلم‌های دی‌سی فارغ از اینکه در چه ژانری قرار می‌گیرند و از چه ساختاری پیروی می‌کنند می‌توانند موفق شوند.

فیلم  Joker

داریم درباره‌ی مجموعه‌ای حرف می‌زنیم چه در قالب فیلمِ الهام‌بخشی با محوریت یک شخصیتِ زن در جنگ جهانی اول، چه در قالب یک مطالعه‌ی شخصیتی تیره و تاریک و چه در قالب یک فیلمِ فانتزی پُرخرجِ زیرآبی می‌تواند موفق باشد. این یعنی هر پروژه‌ای متفاوت است و دنیای سینمایی دی‌سی در ادامه باید بداند که هرکسی می‌تواند آن‌ها را به هر روشی به پول برساند. اما یکی دیگر از تاثیراتی که موفقیتِ این سه فیلم بر دنیای پس از خودشان داشتند این است که آن‌ها به اعتیادِ مرگبارِ هالیوود به تکرارِ موفقیتِ مارول با ساختنِ دنیاهای مشترکِ سینمایی پایان دادند (هرچند شکستِ دنیای تاریک یونیورسال هم در تغییرِ طرز فکر هالیوود نقش داشت). هفته‌ی گذشته، وبسایتِ ورایتی آپدیتی درباره‌ی وضعیتِ فیلم‌های دنیای سینمایی دی‌سی منتشر کرد؛ این مقاله شاملِ اطلاعات جسته و گریخته‌ی کنجکاوی‌برانگیزی بود؛ از اینکه احتمال دارد جی‌.جی. آبرامز تهیه‌کنندگی یک فیلم «سوپرمن»‌ را برعهده بگیرد گرفته تا اشاره‌ به اینکه مایکل بی. جوردن درباره برعهده گرفتنِ نقشِ سوپرمن صحبت کرده است (چیزی که باتوجه‌به ۵۰ میلیون پروژه‌ای که جوردن درگیرش است، فقط در حد صحبت بوده است)؛ از اشاره به اینکه احتمال ساخته شدنِ اسپین‌آف‌هایی براساسِ اعضای گروه بازیگرانِ «بتمن» وجود دارد گرفته تا صحبت درباره اینکه موفقیتِ «جوکر» می‌تواند آغازکننده‌ی مجموعه فیلم‌های بزرگسالانه‌ برای دی‌سی باشد. اما همزمان وبسایتِ ددلاین هم خبر داد که الیزابت بنکس کارگردانی و بازی در فیلم «زن نامرئی» (The Invisible Woman)، محصولِ یونیورسال را برعهده خواهد داشت؛ فیلمی که هیچ ارتباطی به فیلم «مرد نامرئی» به کارگردانی لی وانل که آن هم محصولِ یونیورسال است نخواهد داشت. این در حالی است که یونیورسال قصدِ ساختِ فیلم «ارتشِ تاریکی» (Dark Army) به کارگردانی پاول فیگ که شاملِ هیولاهای کلاسیکِ یونیورسال و کاراکترهای اورجینالِ فیلمساز خواهد بود و فیلم «رنفیلد» (Renfield) به کارگردانی دکستر فلچر که به دستیارِ دراکولا می‌پردازد نیز دارد. اخبار مربوط‌به آینده‌ی فیلمسازی دی‌سی و دنیای هیولایی یونیورسال به‌معنی فرمولی است که حالا به یک وضعیتِ نرمالِ جدید در هالیوود تبدیل شده است. مهم‌ترین خصوصیاتِ فیلم‌های در دست ساختِ دی‌سی و یونیورسال، عدم وجودِ ارتباطِ واضحِ بین آنهاست. همه می‌دانیم که فیلم‌های دنیای سینمایی دی‌سی در دوران پسا-«جاستیس لیگ»، ارتباط‌ مشترکِ کمتری با یکدیگر دارند و کمتر از گذشته قصدِ تقلید از فرمولِ دنیای سینمایی مارول را دارند. راستش را بخواهید، می‌توان گفت که هدفِ زک اسنایدر این بود تا بعد از سه‌گانه‌ی سوپرمنش با «مرد پولادین»، «طلوع عدالت» و «جاستیس لیگ» به‌عنوان آغازکننده‌ی سه قسمتی این مجموعه، به حالتِ ساختِ فیلم‌های مستقل تغییرِ وضعیت بدهند. بااین‌حال، موفقیت‌های نفسگیرِ فیلم‌های مستقلی مثل «واندر وومن» (۸۲۱ میلیون دلار) و «آکوآمن» (یک میلیارد و ۱۴۸ میلیون دلار) به‌علاوه‌ی درآمد فک‌اندازِ یک میلیارد و ۴۰ و اندی میلیون دلاری «جوکر» معامله را جوش داد و ارائه‌ی فیلم‌های مستقل را به هدفِ اصلی برادران وارنر تبدیل کرد و فکرِ ساختنِ دنیاهای مشترکِ سینمایی را هرچه بیشتر از چیزی که در ابتدا برنامه‌ریزی کرده بودند، از سرشان بیرون کرد.

فیلم‌های دنیای سینمایی دی‌سی در دوران پسا-«جاستیس لیگ»، ارتباط‌ مشترکِ کمتری با یکدیگر دارند و کمتر از گذشته قصدِ تقلید از فرمولِ دنیای سینمایی مارول را دارند

چنین چیزی درباره‌ی دنیای هیولایی یونیورسال هم صدق می‌کند؛ وقتی «مومیایی» (۴۰۸ میلیون دلار) با عدم استقبالِ تمام‌عیارِ مردم مواجه شد، دیگر اهمیت نداشت که «عروس فرانکنشتاین» چقدر با فیلمِ تام کروز ارتباط خواهد داشت؛ دیگر فاتحه‌ی این مجموعه به شکلی که در ابتدا برنامه‌ریزی شده بود، خوانده شده بود. دنیای سینمایی دی‌سی با اینکه به تغییرِ رویکرد نیاز داشت، ولی باز حداقل نکته‌ی برترش نسبت به «مومیایی» این بود که کارش را با فیلم‌های نسبتا پُرفروشی مثل «طلوع عدالت» (۸۷۳ میلیون دلار)، «مرد پولادین» (۶۶۸ میلیون دلار) و «جوخه‌ی انتحار» (۷۴۵ میلیون دلار) آغاز کرد. دنیای تاریکِ یونیورسال هم در ابتدا قرار بود با یک سری فیلم‌های اکشن/فانتزی/ترسناک با حضور ستارگانی مثل تام کروز، خاویر باردم و جانی دپ که در ارتباطِ تنگاتنگی با هم بودند آغاز شود، ولی زمانی‌که مجموعه با فیلمی آغاز شد که افراد خیلی کمی آن را دیدند و افراد خیلی کمی دوستش داشتند، دنباله‌سازی براساس چنین بنیانِ سُستی درست نبود. اتفاقی که برای دنیای هیولایی یونیورسال افتاد مثل این بود که چه می‌شد اگر دنیای سینمایی مارول با «هالک باورنکردنی» (۲۶۷ میلیون دلار) شروع می‌شد و بلافاصله به پایان می‌رسید؛ در عوض، کاری که مارول انجام داد نادیده گرفتنِ «هالک باورنکردنی» و امتحان کردن دوباره‌ی شانسش با «مرد آهنی» بود. از همین رو، فیلم‌های هیولایی سری جدیدِ یونیورسال در تضاد با برنامه‌ی اورجینالشان، فیلم‌های ترسناک و مستقلی با بودجه‌های متوسط هستند که از کارگردانانِ هیجان‌انگیز بهره می‌برند؛ فیلم‌هایی که به‌جای اینکه استودیو تمام دنباله‌ها و اسپین‌آف‌هایشان را یک‌دفعه و یک‌جا معرفی کند، ساختِ آن‌ها یک به یک براساسِ موفقیتشان چراغِ سبز خواهد گرفت. تازه، حالا که یونیورسال از محافظتِ آی‌پی‌های بزرگش مثل «دنیای ژوراسیک»، «سریع و خشن» و فیلم‌های بلام‌هوس بهره می‌برد، شکست یا موفقیتِ فیلم‌های هیولایی‌اش تعیین‌کننده‌ی سرنوشتِ استودیو نخواهد بود. عدم ارتباطِ فیلم‌های این مجموعه‌ها با یکدیگر به این معنی نیست که «شزم!» نمی‌تواند به «بتمن علیه سوپرمن» ارجاع بدهد یا «آکوآمن» نمی‌تواند به اتفاقاتِ «جاستیس لیگ» اشاره کند، اما شکل دادنِ یک دنیای مشترک در زمانی‌که بازیگرانِ سوپرمن (هنری کویل)، بتمن (بن افلک) و جوکر (جرد لتو) تغییر کرده‌اند یا کنار گذشته شده‌اند، سخت است. چنین چیزی درباره‌ی دنیای تاریکِ یونیورسال هم صدق می‌کند؛ حالا که یونیورسال به‌طور مداوم با نسخه‌های گران‌قیمتِ «مرد گرگی»، «مومیایی»، «دراکولا» و «ون هلسینگ» خرابکاری کرده است، بازگشتِ به حالتِ گذشته جزو گزینه‌های روی میز نیست. در حال حاضر، تمام تمرکزِ دنیای دی‌سی روی همان چیزی است که باید از همان ابتدا می‌بود: ساختِ فیلم‌های متنوعی که به یکی از بازوهای پولسازِ برادران وارنر تبدیل می‌شوند، اما آن‌ها تنها مجموعه‌ای که موفقیتِ تجاری سالانه‌ی برادران وارنر به آن‌ها وابسته است نخواهند بود.

2019-11-cf944fac-0365-4aeb-9e54-07900033c5bb

این موضوع درباره‌ی فیلم‌های هیولایی یونیورسال هم حقیقت دارد؛ این فیلم‌ها هم فقط یک سری فیلمِ معمولی خواهند بود و فقط مسئولِ موفقیت یا شکستِ خودشان هستند. مهم‌تر اینکه آن‌ها به‌طرز واضحی سعی نمی‌کنند تا از ماهیتِ مشترکشان به‌عنوان چیزی که مردم را به سینماها می‌کشد استفاده کنند (چون این‌طور نیست). این بزرگ‌ترین درسی است که از این دو مجموعه می‌گیریم: هر دوی فیلم‌های دی‌سی و فیلم‌های هیولایی یونیورسال، دوتا از گران‌قیمت‌ترین و پُرسروصداترین تلاش‌های هالیوود برای تکرارِ موفقیتِ دنیای سینمایی مارول (که تک‌تک آجرهایش با دقت روی هم چیده شده بودند) بودند و هر دو مجموعه یا هم‌اکنون مُرده‌اند و دفن شده‌اند یا اسم و رسم و برندِ خودشان را به چیزی دیگر تغییر داده‌اند؛ چیزی که ماهیتِ مشترکِ فیلم‌هایشان، دیگر بزرگ‌ترین ترفندِ تبلیغاتی‌شان نیست. حدود شش و نیم سال بعد از اینکه موفقیتِ غول‌آسای «اونجرز»، هالیوود را به‌دنبالِ ساختنِ «اونجرز»‌های خودشان فرستاد، هالیوود دیگر به دنیاهای سینمایی به‌عنوانِ وسوسه‌برانگیزترین هدفشان نگاه نمی‌کند. «ترنسفورمرها: آخرین شوالیه» نه‌تنها به تولدِ دنیای سینمایی «ترنسفورمرها» منجر نشد، بلکه مجموعه مجبور شد خودش را با «بامبلبی» ریبوت کند. سری «افراد ایکس» به سرانجام رسید و ایده‌ی اسپین‌آف‌های «جنگ ستارگان» هم زندگی‌اش را در قالبِ سریال‌های دیزنی‌پلاس ادامه خواهد بود. هر از گاهی چیزی مثل ریبوتِ «هل‌بوی» برای امتحانِ شانسش در دنیاسازی پیش قدم می‌شود که بلافاصله پیش از فرود آوردن اولین قدمش، با دریافتِ یک گلوله به مغزش، خلاص خواهد شد. در حال حاضر تنها دنیاهای سینمایی فعالِ باقی‌مانده، دنیای سینمایی مارول و دنیای سینمایی «احضار» (The Conjuring) هستند. دنیای کایجویی برادران وارنر هم فقط در صورتی که «گودزیلا علیه کونگ» عملکردِ دیوانه‌واری داشته باشد (در مقایسه با درآمد ۵۷۰ میلیون دلاری «جزیره جمجمه»)، ادامه پیدا خواهد کرد و در غیر این صورت، این مجموعه بیشتر از اینها ادامه نخواهد یافت. منهای انیمیشن‌های «دنیای مرد عنکبوتی»، دنیای کایجویی وارنر تنها دنیایی است که باقی مانده است. «هابز و شاو» نیز (۷۵۹ میلیون دلار) بیش از اینکه وسیله‌ای برای تبدیل کردنِ «سریع و خشن» به یک دنیای سینمایی باشد، حرکتی برای ساختن یک مجموعه احتمالی جایگزین برای «سریع و خشن» بود. درنهایت، بعد از اینکه «جاستیس لیگ» در تکرار «اونجرز» باز ماند (۶۵۹ میلیون از ۳۰۰ میلیون بودجه) و «سولو» شکست خورد (۳۹۴ میلیون از ۲۷۵ میلیون بودجه)، هالیوود بالاخره فهمید که فرمولی که برای مارول نتیجه داد، قرار نیست روی هر آی‌پی فانتزی‌ای که گیر می‌آورند اجرا شود.

The Mummy Poster

اعتقاد به اینکه کانسپتِ دنیاهای سینمایی، عنصرِ هیجان‌انگیزی برای سینماروها خواهد بود از همان ابتدا اشتباه بود. مردم به این دلیل به تماشای «اونجرز» هجوم بردند، چون نه‌تنها آن فیلم در آن زمان منحصربه‌فرد بود، بلکه مردم در فیلم‌های شخصی کاراکترهای مارول، از قبل با آن‌ها آشنا شده بودند و دوست داشتند آن‌ها را ببینید؛ حالا دیدنِ آن‌ها در تعامل با یکدیگر، نه تمام چیزی که «اونجرز» را موفق کرد، بلکه حکمِ یک امتیازِ اضافه را برای آن فیلم داشت. البته که می‌توان گفت اگر «بتمن علیه سوپرمن» و «مومیایی» با استقبالِ بهتری توسط مردم روبه‌رو می‌شدند، دی‌سی و یونیورسال می‌توانستند دنیاهایشان را عملی کنند. اما چنین چیزی امکان نداشت؛ فیلم‌هایی که نه با هدفِ ارائه‌ی یک فیلم خوب، بلکه با هدفِ تبلیغاتِ فیلم‌های آینده ساخته می‌شوند، شانسی برای اینکه فیلم خوبی باشند ندارند. اما جدا از تمام این حرف‌ها، اتفاقی که باید می‌افتاد افتاده است. گذشته‌ها گذشته است. حالا امثال «واندر وومن ۱۹۸۴» زندگی مسالمت‌آمیزی درکنار «تنت» (Tenet) و «بر بلندی‌ها» (In the Heights) خواهند داشت و «مرد نامرئی» هم درکنار «سریع و خشن ۹» و «زمانی برای مُردن نیست» زندگی خواهد کرد؛ حالا این فیلم‌ها نه به‌عنوان ناجیانِ استودیوهای سازنده‌شان، بلکه به‌عنوان موفقیتی در میان موفقیت‌های دیگر خواهند بود. وقتی یک استودیو تمام آینده‌اش را فقط و فقط روی یک مجموعه سرمایه‌گذاری می‌کند، آن وقت دلیلِ بیشتری برای دخالت در روندِ تولیدش و دلیل کمتری برای ریسک کردن خواهد داشت. اینکه شکست‌های «جاستیس لیگ»، «سولو» و «مومیایی» بیشتر از موفقیت‌های «واندر وومن»، «ونوم» و «ددپول» برای متقاعد کردنِ هالیوود به اینکه مردم به دنیاهای سینمایی اهمیت نمی‌دهند نقش داشتند یا نه مهم نیست؛ مهم این است که حالا هالیوود خیلی کمتر از گذشته روی ارتباط مشترک فیلم‌های هیولایی‌اش و فیلم‌های ابرقهرمانی‌اش تاکید می‌کند و خیلی بیشتر از گذشته روی ماهیت مستقل و کارگردان‌محورشان حساب باز کرده است. نکته‌ی کنایه‌آمیزِ ماجرا این است که اکثر فیلم‌های مارول هم از اول دنباله‌روی این فرمول بودند؛ بالاخره شما برای اینکه از «بلک پنتر» لذت ببرید، مجبور به دیدن «ثور: رگناروک» نیستند. فیلم‌های مارول به جز کراس‌اورهای «اونجرز»، به‌طرز بسیار نامحسوسی به داستانِ بزرگِ اصلی مجموعه ارتباط دارند. درواقع خیلی از سینماروها قادر به فهمیدن و لذت بردن از «اونجرز: بازی پایانی» بدون دیدنِ فیلم‌های قبلی مارول بودند؛ درست همان‌طور که مردم می‌توانند بدون اطلاع از فیلم‌های قبلی «سریع و خشن»، به دیدنِ «سریع و خشن ۵» بروند. پس به عبارت دیگر، هالیوود با انجام دادن همان کاری که مارول از ابتدا داشت انجام می‌داد، به اعتیادش به ساختنِ دنیاهای سینمایی پایان داد.

کپی لینک

جدول ۱۰ فیلم برتر هفته

مقاله رو دوست داشتی؟
نظرت چیه؟
داغ‌ترین مطالب روز
تبلیغات

نظرات