گزارش باکس آفیس: چقدر موفقیت در گیشه برای موفقیت در اسکار مهم است؟

چهارشنبه ۱۶ بهمن ۱۳۹۸ - ۱۹:۵۹
مطالعه 24 دقیقه
شخصیت‌های لنس بلیک و لنس اسکوفیلد در فیلم 1917
در گزارش باکس آفیس این هفته درباره‌ی افتتاحیه‌ تریلر جاسوسی The Rhythm Section صحبت می‌کنیم و عملکردِ «ظهور اسکای‌واکر» را با هشت فیلم قبلی «جنگ ستارگان» مقایسه می‌کنیم. همراه زومجی باشید.
تبلیغات

گزارش باکس آفیسِ این هفته را با فیلمِ «هانسل و گرتل» (Gretel & Hansel)، محصولِ یونایتد آرتیستس شروع می‌کنیم که پس از اکران در ۳ هزار و هفت سینما، ۶ میلیون دلار به‌عنوانِ افتتاحیه فروخت؛ رقمی که حتی برای یک فیلم ترسناکِ ۵ میلیون دلاری، درآمدِ ویژه‌ای نیست. آخرهفته‌ی سوپربول معمولا میزبانِ فیلم‌های ترسناکِ کم‌خرجِ استاندارد مثل «زنِ سیاه‌پوش» در سال ۲۰۱۲، «وقتی غریبه‌ای زنگ می‌زند» در سال ۲۰۰۶ و «تاریکی می‌آید» در سال ۲۰۰۳ بوده است؛ خبر خوب این است که «هانسل و گرتل» به‌عنوانِ بازگویی این داستانِ پریانی با نقدهای تحسین‌آمیزی مواجه شده است؛ این فیلم که توسط اُز پرکینز که فیلم‌های ترسناکِ نامتعارفِ تحسین‌شده‌ای مثل «دخترِ کُت‌سیاه‌» (The Blackcoat's Daughter) و «من چیز خوشگلی هستم که در این خانه زندگی می‌کند» (I Am the Pretty Thing That Lives in the House)، می‌رود تا در آینده به جایگاهی کالت دست پیدا کند. دومین تازه‌اکرانِ این هفته اما «دستیار» (The Assistant)، محصولِ بلیکر استریت بود که با موجی از نقدهای قابل‌قبولی که دریافت کرده، در چهار سینما روی پرده رفت. این فیلم که با عنوانِ غیررسمی «فیلمِ هاروی واینستاین» معروف است، جولیا گارنر را در نفشِ اصلی‌اش دارد و به یک خانمِ دستیارِ تازه‌کار در هالیوودِ دهه‌ی ۹۰ می‌پردازد که در یک استودیوی فیلمسازی که با الهام از میرامکس طراحی شده، مشغول به کار شده و درگیرِ مسائلِ جنسیت‌گرایانه‌ی محلِ کارش می‌شود. این فیلم ۸۴ هزار و ۷۰۲ دلار کسب کرد که به‌معنی میانگین سینما به سینمای ۲۱ هزار و ۱۷۶ دلار است. پیش‌بینی نمی‌شود که این فیلم شانسی برای مورد استقبال قرار گرفتن فراتر از طرفدارانِ حوزه‌ی فیلم‌های مستقل داشته باشد. اما مهم‌ترین تازه‌اکرانِ این هفته «تیمِ ریتم» (The Rhythm Section) با بازی بلیک لایولی است که با وجود تمامِ انتظارتی که از آن می‌رفت، به نتیجه‌ی فاجعه‌باری دست یافت. شکستِ این فیلم نشان می‌دهد که یا تمام کسانی که درخواستِ جیمز باندِ خانم می‌کردند، زمانی‌که مجبور به خریدِ بلیت می‌شوند، به همان اندازه مشتاقِ حمایت نیستند یا شاید هم گفتگوهای فضای آنلاین درباره‌ی علاقه به جیمز باندِ خانم نماینده‌ی نظرِ عموم سینماروها نیست. هرچه هست، تریلرِ اکشنِ بزرگسالانه‌ی «تیم ریتم» که توسط همان استودیویی که مسئولِ ساختِ فیلم‌های جیمز باند است ساخته شده است، با استقبالِ اسفناکی مواجه شد و اکرانش را در رده‌ی دهمِ‌ جدول آغاز کرد؛ افتتاحیه‌ی ۲ میلیون و ۸۰۰ هزار دلاری این فیلم باتوجه‌به عقب افتادنِ زمانِ اکرانِ فیلم (تا حدودی به‌دلیلِ آسیب دیدنِ لایولی در حینِ فیلم‌برداری) و نمایشِ آن بدونِ هرگونه سروصدای رسانه‌ای چندان غیرمنتظره نیست.

«تیم ریتم» توسط منتقدان به‌عنوان یک تریلرِ جاسوسی نامرسوم که تمرکزِ اصلی‌اش روی صحنه‌های اکشن نیست توصیف شده است. خلاصه اینکه اگر «بلوند اتمی» (۱۰۰ میلیون دلار از ۳۰ میلیون دلار بودجه) که حکمِ یک اکشنِ جاسوسی مرسوم را داشت که حول و حوش خوشگل به نظر رسیدن و جوک گفتنِ شارلیز ترون در حین مشت و لگدپراکنی می‌چرخید، نتوانست آن‌طور که باید و شاید مورد استقبال قرار بگیرد، «تیم ریتم» نمی‌توانست جلوی سرنوشتِ ناگوارش را بگیرد. عناصری که «تیم ریتم» را به فیلمِ جالب و منحصربه‌فردی تبدیل می‌کردند، دقیقا همان عناصری هستند که آن را به فیلمِ غیرتجاری‌تری تبدیل کرده‌اند. استودیوی ایون پروداکشنز ۵۰ میلیون دلار خرجِ یک اکشنِ بزرگرسالانه با محوریتِ یک شخصیتِ زن کرد که هیچکس برای تماشای آن در سینماها حاضر نشد. در مقایسه، یکی از دلایلی که «بلک ویدو» با بازی اسکارلت جوهانسون را در ماه مِی ۲۰۲۰ درکنارِ برندِ دنیای سینمایی مارول، به موفقیتِ بزرگی تبدیل خواهد کرد این است که این فیلم جاسوسی با شخصیتِ اصلی زن حکم فیلمِ منحصربه‌فردی را برای همان کسانی که درخواستِ این نوع فیلم‌ها را می‌کنند خواهد بود؛ همان کسانی که برای دیدنِ «بلوند اتمی»، «گنجشک سرخ»، «تیم ریتم» و «مری مغرور» حاضر نمی‌شوند. فقط کافی است با خودتان فکر کنید چقدر «جوکر» از نگاه کسانی که کلِ خوراکِ سینمایی‌شان به بلاک‌باسترهای جریان اصلی خلاصه شده بود، اتفاقِ انقلابی و بزرگی به نظر می‌رسید؛ «بلک ویدو» هم وضعیتِ مشابه‌ای خواهد داشت. از نگاهِ کسانی که تنها برای دیدنِ قسمتِ جدید فرانچایزها به سینما می‌روند، در حالی امثالِ «جوکر» و «بلیک ویدو» حکمِ فیلم‌های استثنایی و کمیابی را دارند که سینما پُر از فیلم‌های این‌شکلی است، اما نکته این است که فقط آنهایی که از کاراکترهای کامیک‌بوکی بهره می‌برند دیده می‌شوند. بلیک لایولی در طولِ چند سالِ اخیر موفق شده تا خودش را به‌عنوان یک ستاره‌ی نصفه و نیمه‌ی فیلم‌هایی با بودجه‌های متوسط که قادر به کشیدنِ مردم به سینماها است ثابت کند؛ سه فیلمِ اخیرِ لایولی در گیشه بهتر از انتظارات ظاهر شدند؛ «روزگارِ آدلاین» (The Age of Adaline) اکرانش را با کسب ۱۳ میلیون دلار افتتاحیه در آوریلِ ۲۰۱۵ شروع کرد و به ۴۳ میلیون دلار فروشِ نهایی دست یافت (برابر با درآمدِ قسمت اول «جان ویک»). فیلمِ بعدی‌اش تریلرِ کوسه‌ای «آب‌های کم‌عمق» (The Shallows) بود که اکرانش را با ۱۶ میلیون و ۸۰۰ هزار دلار افتتاحیه شروع کرد و رفت تا به ۱۱۹ میلیون دلار درآمد از ۱۷ میلیون دلار بودجه در تابستانِ ۲۰۱۶ دست پیدا کند. آخری هم «یک لطف ساده» (A Simple Favor) که لایولی همراه‌با آنا کندریک و هنری گلدینگ، آن را به ۱۶ میلیون دلار افتتاحیه و ۹۷ میلیون دلار فروشِ جهانی از ۲۰ میلیون دلار بودجه در اواخر ۲۰۱۸ رساندند. هیچکدام از اینها، درآمدهای فوق‌العاده‌ای نیستند، اما باتوجه‌به دورانِ فرمانروایی پلتفرم‌های استریمینگ، نتایجِ قابل‌توجه‌ای هستند.

2020-2-e0059e35-f072-4ead-b5fc-a7dbd741a7f0

اما در زمینه‌ی فیلم‌های قدیمی جدول، از «جنگ ستارگان: ظهور اسکای‌واکر» (Star Wars: The Rise of Skywalker) شروع کنیم که ۳ میلیون و ۲۰۰ هزار دلار دیگر در هفتمین آخرهفته‌اش کسب کرد و مجموعِ درآمدِ خانگی‌اش را به ۵۰۷ میلیون و ۱۰۰ هزار دلار رساند؛ رقمی که چه بدون احتساب نرخ تورم (۵۰۴ میلیون دلار) و چه با احتساب نرخ تورم (۵۰۷ میلیون دلار)، بالاتر از «دیو و دلبر»، در جایگاه چهاردهم پُرفروش‌ترین فیلم‌های گیشه‌ی خانگی جای می‌دهد. «ظهور اسکای‌واکر» با یک میلیارد و ۵۸ میلیون دلاری که تاکنون در دنیا فروخته، از مجموع یک میلیارد و ۵۶ میلیون دلاری «روگ وان» عبور کرده است؛ با این تفاوت که «روگ وان» در حالی در سال ۲۰۱۶ با این درآمد در رده‌ی دوم پُرفروش‌ترین فیلم‌های گیشه‌ی جهانی جای گرفت که «ظهور اسکای‌واکر» در سال ۲۰۱۹ با همین درآمد در رده‌ی هشتم قرار می‌گیرد. البته این مقایسه بیش از اینکه توصیف‌کننده‌ی عملکردِ بد «ظهور اسکای‌واکر» باشد، توصیف‌کننده‌ی سالِ فوق‌العاده موفقی که دیزنی تجربه کرد، عملکرد بهتر از انتظاراتِ «جوکر» و افزایشِ علاقه‌ی بازارِ چین به فیلم‌های ابرقهرمانی دی‌سی و مارول است. درواقع اگر «مرد عنکبوتی: دور از خانه» (۷۱ درصد بهتر از «بازگشت به خانه» در چین) و «کاپیتان مارول» (۱۵۴ میلیون یا ۷۱ درصد بهتر از درآمد «واندر وومن» در چین) با چنین رشدِ فروشی در چین مواجه نمی‌شدند و اگر «جوکر» چنین عملکردِ کم‌سابقه‌ای را تجربه نمی‌کرد، آن وقت «ظهور اسکای‌واکر» سالِ ۲۰۱۹ را پشت سرِ «اونجرز: بازی پایانی»، «شیر شاه» و «فروزن ۲»، در جایگاهِ چهارمِ جدول به پایان می‌رساند. در حال حاضر «ظهور اسکای‌واکر» احتمالا اکرانش در گیشه‌ی خانگی را با کسب چیزی حدود ۵۱۶ میلیون دلار به سرانجام خواهد رساند که برابر با رده‌ی چهاردهم گیشه‌ی خانگی و رده‌ی هفتاد و دومِ پُرفروش‌ترین‌های گیشه‌ی خانگی با احتساب نرخ تورم خواهد بود. همچنین این فیلم احتمالا به یک میلیارد و ۷۵ میلیون دلار در دنیا دست خواهد یافت که برای عبور دادنِ آن از «جوکر» (یک میلیارد و ۷۱ میلیون دلار) و «داستان اسباب‌بازی ۴» (یک میلیارد و ۷۳ میلیون دلار) و قرارگیری‌اش در رده‌ی ششم پُرفروش‌ترین فیلم‌های گیشه‌ی جهانی سال ۲۰۱۹ کافی خواهد بود. البته اینکه «ظهور اسکای‌واکر» به‌عنوانِ فینالِ حماسه‌ی اسکای‌واکر در پشت‌سر گذاشتنِ درآمدِ خانگی «روگ وان» به‌عنوان یک اسپین‌آف شکست خورد، نگران‌کننده است؛ بالاخره این اتفاق مثل این می‌ماند که «مرد عنکبوتی: دور از خانه» پس از دریافتِ نقدهای ضعیف، در گیشه‌ی جهانی از رسیدن به «ونوم» باز می‌ماند. «ظهور اسکای‌واکر» (در صورت کسب ۵۱۶ میلیون در خانه و ۵۵۹ میلیون در گیشه‌ی خارجی) در گیشه‌ی خانگی ۱۷ درصد کمتر از «آخرین جدای» (۶۲۰ میلیون دلار) و ۲۱ درصد کمتر از کشورهای خارجی خواهد فروخت. راستش را بخواهید افت فروش ۲۱ درصدی این فیلم در کشورهای خارجی به‌دلیلِ عدمِ اشتیاقِ مخاطبانِ خارجی، مخصوصا چین به آخرین قسمتِ حماسه‌ی اسکای‌واکر قابل‌پیش‌بینی بود.

Star Wars: The Rise of Skywalker

این فیلم برای مخاطبانی که عمیقا درگیر این مجموعه نیستند، همان‌قدر هیجان‌انگیز بود که قسمتِ آخرِ سه‌گانه‌ی «دونده‌ی هزارتو» برای کسانی که به آن اهمیت نمی‌دادند هیجان‌انگیز بود. «ظهور اسکای‌واکر» در مقایسه با فینالِ دیگر مجموعه‌ها، در کشورهای خارجی با افت فروش بیشتری نسبت به آمریکای شمالی نسبت به قسمتِ قبلی‌اش مواجه شد؛ «دونده‌ی هزارتو: علاج مرگ» ۵۸ میلیون دلار در خانه و ۲۳۰ میلیون دلار در کشورهای خارجی فروخت که در مجموع ۲۸۸ میلیون و ۱۷۵ هزار دلار بود. درآمدی که کمتر از درآمدِ خانگی ۸۱/۷ میلیون دلاری و درآمدِ خارجی ۲۳۰/۶ میلیون دلاری «دونده‌ی هزارتو: آزمون‌های اسکورچ» بود. در حالی «پنجاه طیف آزادشده» ۱۰۰/۴ میلیون دلار در خانه و ۲۷۱/۶ میلیون دلار در گیشه‌ی خارجی فروخت (۳۷۲ میلیون دلار جهانی) که «پنجاه طیف تاریک‌تر» به ۱۱۴ میلیون دلار در خانه و ۲۶۶ میلیون دلار در گیشه‌ی خارجی (۳۸۱ میلیون دلار) دست یافت؛ در هر دو نمونه، قسمتِ سوم این مجموعه‌ها در حالی در آمریکای شمالی با افت فروش مواجه شده‌اند که عملکردشان در کشورهای خارجی را حفظ کرده‌اند. همچنین در مقایسه مجموعه‌ای مثل سه‌گانه‌ی «هابیت» را هم داریم که درآمد هر سه فیلم چه در خانه و چه در گیشه‌ی خارجی، با هم برابری می‌کرد (۳۰۳ میلیون خانگی / ۷۱۴ میلیون خارجی در سال ۲۰۱۲، ۲۵۸ میلیون خانگی / ۷۰۰ میلیون خارجی در سال ۲۰۱۳ و ۲۵۵ میلیون خانگی / ۷۰۰ میلیون خارجی در سال ۲۰۱۴). حقیقتش را بخواهید، بهترین چیزی که برای مقایسه با سه‌گانه‌ی جدید «جنگ ستارگان» داریم، سه‌گانه‌ی «پنجاه طیف» است؛ قسمتِ اول «پنجاه طیف» (۱۶۶ میلیون خانگی / ۴۰۳ میلیون خارجی / ۵۷۱ میلیون جهانی) هم درست مثل «نیرو برمی‌خیزد» در حالی عملکردِ خارق‌العاده‌ای را تجربه کرد که با قسمت‌های بعدی آرام گرفت. مشکلِ «جنگ ستارگان» اما که البته چندان غیرمنتظره نیست این است که این فیلم‌ها نه فقط در خانه، بلکه در هر دوی گیشه‌ی خانگی و خارجی با افت فروش مواجه شدند. درنهایت، «ظهور اسکای‌واکر» به‌جای سومین قسمت سه‌گانه‌ی «جنگ ستارگان»، عملکردی شبیه به سومین قسمتِ یک سه‌گانه‌ی مُدرنِ نرمال داشت. «امپراتوری ضربه می‌زند» ۲۰۹ میلیون دلار در خانه و حدود ۴۰۰ میلیون دلار در دنیا در سال ۱۹۸۰ در مقایسه با قسمت اول «جنگ ستارگان» (۳۰۹ میلیون خانگی / ۵۰۳ میلیون جهانی) کسب کرد. این افت فروش برابر با «حمله‌ی کلون‌ها» (۳۱۰ میلیون خانگی / ۶۵۳ میلیون جهانی) در مقایسه با «تهدید شبح» (۴۳۱ میلیون خانگی / ۹۲۴ میلیون جهانی) و «آخرین جدای» (۶۲۰ میلیون خانگی / یک میلیارد و ۳۳۳ میلیون جهانی) در مقایسه با «نیرو برمی‌خیزد» (۹۳۷ میلیون خانگی / ۲ میلیارد و ۶۸ میلیون جهانی) است. در مقایسه، «ظهور اسکای‌واکر» ۵۱۶ میلیون دلار در خانه و یک میلیارد و ۷۵ میلیون دلار در دنیا خواهد فروخت که ۲۰ درصد کمتر از درآمدِ «آخرین جدای» است. همچنین «بازگشت جدای» ۲۵۲ میلیون دلار در خانه (۲۰ درصد بیشتر از «امپراتوری ضربه می‌زند») و ۱۲۲ میلیون دلار در گیشه‌ی خارجی و ۳۷۵ میلیون دلار در دنیا (۶ درصد کمتر از «امپراتوری ضربه می‌زند») فروخت. «انتقام سیث» ۳۸۰ میلیون دلار در خانه (۲۲ درصد بهتر از «حمله‌ی کلون‌ها»)، ۴۴۸ میلیون دلار در گیشه‌ی خارجی و ۸۶۸ میلیون دلار در دنیا (۳۲ درصد بهتر از «حمله‌ی کلون‌ها») به دست آورد.

پوستر فیلم Star Wars: The Rise Of Skywalker

در مقایسه، «ظهور اسکای‌واکر» در گیشه‌ی خارجی با ۲۱ درصد افت فروش نسبت به «آخرین جدای» مواجه شد که آمارِ بهتری در مقایسه با «بازگشت جدای» (۳۵ درصد بدتر از «امپراتوری ضربه می‌زند») است. اما نکته این است: در حالی «ظهور اسکای‌واکر» در گیشه‌ی خانگی با ۱۷ درصد افت فروش نسبت به «آخرین جدای» روبه‌رو شد که قسمت سومِ سه‌گانه‌های قبلی «جنگ ستارگان» با حدود ۲۱ درصد رشد فروش نسبت به قسمتِ دومِ مجموعه مواجه شدند. این چیزی است که «ظهور اسکای‌واکر» را به این روز انداخته است. افت فروشِ «ظهور اسکای‌واکر» در گیشه‌ی خارجی در حالی در مقایسه با تاریخِ این مجموعه طبیعی است که افت فروشش در گیشه‌ی خانگی در مقایسه با تاریخِ این مجموعه افتضاح است. قسمت‌های سوم سه‌گانه‌های قبلی در حالی افت فروششان در خارج را با رشد فروش در خانه جبران می‌کردند که عدم رشدِ فروشِ «ظهور اسکای‌واکر» در خانه، باعث شده تا افت فروشش در گیشه‌ی خارجی بیشتر به چشم بیاید. خیلی از سومین قسمت‌های سه‌گانه‌های مُدرن در حالی در آمریکای شمالی سقوط می‌کنند که درآمدِ قسمت قبلی‌شان در گیشه‌ی خارجی را تکرار می‌کنند؛ اما تفاوتِ «ظهور اسکای‌واکر» با آن‌ها این است که این فیلم در هر دو بازار سقوط کرده است. والت دیزنی امیدوار بود که ماهیتِ «ظهور اسکای‌واکر» به‌عنوانِ فینالِ مجموعه حکمِ قلابِ درگیرکننده‌ای را خواهد داشت که به حفظِ درآمدِ آن در خانه کمک خواهد کرد تا افت فروشِ احتمالی‌اش را در گیشه‌ی خارجی جبران کند.

راستش، همیشه این احتمال وجود داشت که «ظهور اسکای‌واکر» عملکردی شبیه به «گرگ و میش: سپیده‌دم قسمت دوم» (۱۶ درصد بهتر از «سپیده‌دم قسمت اول» در دنیا و ۲۵ درصد بهتر در گیشه‌ی خارجی) یا «ارباب حلقه‌ها: بازگشت پادشاه» (۲۰ درصد بهتر از «ارباب حلقه‌ها: دو برج»)، چه برسد به امثالِ «انتقام سیث» (۳۳ درصد بهتر از «حمله‌ی کلون‌ها»)، «هری پاتر و یادگاران مرگبار ۲» (۳۷ درصد بهتر از «هری پاتر و یادگاران مرگبار قسمت اول») یا «اونجرز: بازی پایانی» (۳۷ درصد بهتر از «اونجرز: جنگ اینفینیتی»). قابل‌ذکر است که افت فروش «ظهور اسکای‌واکر» در گیشه‌ی جهانی نسبت به «آخرین جدای» کمتر از امثالِ «بازگشت به آینده ۳» (۲۶ درصد بدتر از «بازگشت به آینده ۲»)، «پارک ژوراسیک ۳» (۴۱ درصد بدتر از «دنیای گم‌شده») و «ماتریکس: انقلاب‌ها» (۴۲ درصد بدتر از «ماتریکس: بارگذاری مجدد») است. همچنین تمام این مثال‌های عالی، فیلم‌هایی هستند که رشدِ فروش‌های شگفت‌انگیزی را در گیشه‌ی خارجی نسبت به قسمت‌های قبلی‌شان تجربه کرده‌اند؛ بخشی از رشد فروش غول‌آسای «یادگاران مرگبار ۲» به خاطر این بود که این فیلم اولین فیلم سه‌بعدی این مجموعه بود؛ «اونجرز: بازی پایانی» در حالی در بازار چین با ۷۱ درصد رشد فروش نسبت به «جنگ اینفینیتی» مواجه شد که در دیگر نقاط دنیا هم ۲۶ درصد رشد فروش تجربه کرد. «بازگشت پادشاه» هم در دورانِ فصل اسکار با رشدِ فروش مواجه شد. همچنین تمام این مثال‌های عالی، نقدهای خیلی خوبی دریافت کردند؛ نقدهای «گرگ و میش» به طرفداران قول داد که همان چیزی که می‌خواهند را دریافت خواهند کرد و نقدهای «انتقام سیث» هم به طرفداران قوت قلب داد که با فیلمِ بهتری در مقایسه با «حمله‌ی کلون‌ها» طرف خواهند بود. دلیلِ اصلی افت فروشِ «ظهور اسکای‌واکر» در خانه و گیشه‌ی خارجی به خاطر نقدهایی بودند که هر دو جبهه‌ی طرفدارانِ «آخرین جدای» و مخالفان «آخرین جدای» را دلسرد کردند؛ وقتی واکنشِ بد منتقدان توسط واکنشِ مشابه‌ی عموم سینماروها تکرار شد، این مسئله کافی بود تا تاثیرِ منفی خودش را روی عملکردِ «ظهور اسکای‌واکر» پس از اولین هفته‌ی اکرانش بگذارد.

Star Wars: The Rise of Skywalker

اما اگر برایتان سؤال است که وضعیتِ «ظهور اسکای‌واکر» در مقایسه با هشتِ فیلمِ لایواکشنِ دیگر «جنگ ستارگان» چگونه است خب، باید گفت اگر این فیلم طبقِ پیش‌بینی‌ها تا پایانِ اکرانش حدود ۵۲۰ میلیون دلار در خانه بفروشد، آن وقت درآمدِ خالصِ «جنگ ستارگان» (۴۶۰ میلیون دلار با احتسابِ اکران‌های مجدد)، «امپراتوری ضربه می‌زند» (۲۹۰ میلیون دلار)، «بازگشت جدای» (۳۰۹ میلیون دلار)، «تهدید شبح» (۴۷۴ میلیون دلار) و «حمله‌ی کلون‌ها» (۳۱۰ میلیون دلار) را بدون احتساب نرخ تورم پشت می‌گذارد، اما از رسیدن به «انتقام سیث» (۳۸۰ میلیون دلار) باز می‌ماند. همچنین این فیلم در حالی در بین جنگ ستارگان‌های دیزنی به‌طرز قابل‌انتظاری جلوتر از «سولو» (۲۱۳ میلیون دلار) قرار می‌گیرد که همزمان از «نیرو برمی‌خیزد» (۹۳۷ میلیون دلار)، «روگ وان» (۵۳۲ میلیون دلار) و «آخرین جدای» (۶۲۰ میلیون دلار) باز می‌ماند. اما وقتی نرخ تورم را در نظر می‌گیریم، با داستانِ پیچیده‌تر و متفاوت‌تری طرف می‌شویم. اما قبل از آن باید دو نکته را در نظر بگیریم؛ در گذشته، در دورانِ اکران سه‌گانه‌ی اورجینال و پیش‌درآمدِ «جنگ ستارگان» افرادِ بیشتری صرفا برای اینکه سینما بروند، سینما می‌رفتند. قبل از پیدایش دی‌وی‌دی و پلتفرم‌های استریمینگ، پیش از دوران طلایی تلویزیون، سینما حکم فُرم غالب و برترِ سرگرمی را داشت؛ سینمایی تنها جایی بود که سوپراستارها و پروداکشن‌های پُرزرق و برق و محتوای پُرسروصدا در آن یافت می‌شد. البته که تغییرِ فضای سرگرمی بیش از بلاک‌باسترها، به سینمای مستقل ضربه زده است، اما این موضوع هنوز تاثیرِ قابل‌توجه‌ای در تصمیم‌گیری سینماروها برای تماشای یک فیلم از روی کنجکاوی یا تماشای چندباره‌ی یک فیلم دارد.

در حالی «ظهور اسکای‌واکر» در گیشه‌ی خانگی با ۱۷ درصد افت فروش نسبت به «آخرین جدای» روبه‌رو شد که قسمت سومِ سه‌گانه‌های قبلی «جنگ ستارگان» با حدود ۲۱ درصد رشد فروش نسبت به قسمتِ دومِ مجموعه مواجه شدند

نکته‌ی دوم اینکه مجموعه‌ی «جنگ ستارگان» در حالی در اوایلِ قرن بیست و یکم به‌عنوان یک اکشنِ فانتزی غول‌پیکر حکم یک برندِ منحصربه‌فرد را داشت که حالا با پیدایش فرنچایزهای دیگر، «جنگ ستارگان» جایگاهش را از خدای بلاک‌باسترها به خدایی در بین خدایان از دست داده است. از همین رو، درآمدِ «ظهور اسکای‌واکر» (۵۲۰ میلیون دلار) در خانه آن را با احتساب نرخ تورم پشت سرِ «جنگ ستارگان» (یک میلیارد و ۵۹۰ میلیون دلار)، «امپراتوری ضربه می‌زند» (۸۷۰ میلیون دلار)، «بازگشت جدای» (۸۴۰ میلیون دلار)، «تهدید شبح» (۸۰۶ میلیون دلار)، «انتقام سیث» (۵۳۰ میلیون دلار)، «نیرو برمی‌خیزد» (۹۶۵ میلیون دلار)، «روگ وان» (۵۴۰ میلیون دلار) و «آخرین جدای» (۶۰۴ میلیون دلار) جای می‌دهد. تنها فیلم‌هایی که پایین‌تر از «ظهور اسکای‌واکر» هستند، «حمله‌ی کلون‌ها» (۴۷۷ میلیون دلار) و «سولو» (۲۰۴ میلیون دلار) هستند. در حالی پشت‌سر گذاشتنِ «سولو» چنان دستاوردِ بزرگی حساب نمی‌شود که دلیلِ عدمِ فروش «حمله‌ی کلون‌ها» به اندازه‌ی دیگر فیلم‌های «جنگ ستارگان» به خاطر این بود که این فیلم اولین فیلم «جنگ ستارگان» بود که به‌لطفِ «مرد عنکبوتی» (۴۰۳ میلیون دلار در سال ۲۰۰۲)، با قوی‌ترین و چالش‌برانگیزترین رقیبش مواجه شد. اما رده‌بندی پُرفروش‌ترین فیلم‌های «جنگ ستارگان» در گیشه‌ی جهانی کمی سخت است؛ چون باکس آفیس جهانی از گذشته تاکنون با گسترشِ بازارهای خارجی مقایسه را به کار چالش‌برانگیزی تبدیل می‌کند. بااین‌حال، اگر «ظهور اسکای‌واکر» اکرانش را با کسب یک میلیارد و ۷۰ میلیون دلار به اتمام برساند، این فیلم جایی بالاتر از «سولو» (۳۹۴ میلیون دلار)، «بازگشت جدای» (۴۷۵ میلیون دلار)، «امپراتوری ضربه می‌زند» (۵۴۷ میلیون دلار)، «حمله‌ی کلون‌ها» (۶۵۳ میلیون دلار)، «جنگ ستارگان» (۷۷۵ میلیون دلار)، «انتقام سیث» (۸۳۶ میلیون دلار)، «تهدید شبح» (یک میلیارد و ۲۷ میلیون دلار) و «روگ وان» (یک میلیارد و ۵۶ میلیون دلار) جای می‌گیرد، اما از رسیدن به «آخرین جدای» (یک میلیارد و ۳۳۳ میلیون دلار) و «نیرو برمی‌خیزد» (۲ میلیارد و ۶۸ میلیون دلار) باز می‌ماند.

فیلم Bad Boys for Life

اما از «ظهور اسکای‌واکر» که بگذریم، «پسران بد تا ابد» (Bad Boys for Life) برای سومین هفته‌ی متوالی صدرجدول را تصاحب کرد. این فیلم ۱۷ میلیون و ۶۰۰ هزار دلار دیگر به دست آورد و مجموعِ درآمدِ ۱۷ روزه‌اش را به ۱۴۸ میلیون دلار رساند؛ این فیلم بدون درنظرگرفتنِ فیلم‌هایی مثل «تک‌تیرانداز آمریکایی» (۳۵۰ میلیون دلار)، «شیکاگو» (۱۷۱ میلیون دلار) یا «اشخاص پنهان» (۱۷۰ میلیون دلار) که پیش از ماهِ ژانویه به‌طور محدود اکران شده بودند، لقبِ پُرفروش‌ترین فیلم تاریخِ ماه ژانویه را به دست می‌آورد. به محض اینکه «پسران بد ۳» از مرز ۱۷۷ میلیون دلار عبور کند، حتی با احتساب نرخ تورم، فیلم‌هایی مثل «کلاورفیلد» (۸۰ میلیون در سال ۲۰۰۸ / ۱۱۸ میلیون به نرخ امروز)، «زنبور سبز» (۹۸ میلیون در سال ۲۰۱۰ / ۱۱۳ میلیون به نرخ امروز)، «پاندای کونگ‌فوکار ۳» (۱۴۳ میلیون در سال ۲۰۱۶ / ۱۵۱ میلیون به نرخ امروز)، «سواری با هم» (۱۳۴ میلیون در سال ۲۰۱۴ / ۱۴۸ میلیون به نرخ امروز) و «پاول بلارت: پلیس فروشگاه» (۱۴۶ میلیون در سال ۲۰۰۹ / ۱۷۷ میلیون به نرخ امروز) عبور خواهد کرد اما از رسیدن به «مَش» (M.A.S.H) با ۸۱ میلیون فروش در سال ۱۹۷۰ که به نرخ امروز ۴۷۹ میلیون دلار حساب می‌شود باز می‌ماند. همچنین اگر «پسران بد ۳» بتواند از مرز ۱۹۲ میلیون دلار در خانه عبور کند، آن وقت درآمدِ ۱۳۸ میلیون دلاری «پسران بد ۲» در سال ۲۰۰۳ را حتی با احتساب نرخ تورم پشت سر خواهد گذاشت. اما شانسِ «پسران بد ۳» برای عبور از درآمدِ جهانی ۵۱۷ میلیون دلاری «پاندای کونگ‌فوکار ۳» (که شامل ۱۵۴ میلیون دلار در چین می‌شود) برای تبدیل شدن به پُرفروش‌ترین اکرانِ ماه ژانویه در دنیا خیلی پایین‌تر است. «پسران بد ۳» در سومین آخرهفته‌اش با ۴۸ درصد افت فروش مواجه شد که افت فروش کمتری در مقایسه با «جان ویک ۳» در سومین آخرهفته‌اش (منفی ۵۴ درصد) است، اما افت فروش بیشتری در مقایسه با سومین آخرهفته‌ی «مأموریت غیرممکن: فال‌اوت» (منفی ۴۵ درصد)، «هابز و شاو» (منفی ۴۴ درصد) و «مأموریت غیرممکن: قوم سرکش» (منفی ۳۹ درصد) حساب می‌شود. همچنین «پسران بد ۳» (۱۴۸ میلیون دلار) از لحاظ درآمدِ ۱۷ روزه هم جایی در بین «جان ویک ۳» (۱۲۴ میلیون دلار)، «هابز و شاو» (۱۳۴ میلیون دلار)، «قوم سرکش» (۱۳۸ میلیون دلار) و «فال‌اوت» (۱۶۱ میلیون دلار). اما نکته این است که در حالی «جان ویک ۳» خودش را از آخرهفته‌ی چهارمش به بعد پیدا کرد که «پسران بد ۳» از هفته‌ی چهارمش با هارلی کویین و دار و دسته‌اش برخورد خواهد کرد.

اگر «پسران بد ۳» مسیرِ فیلم‌های بالا را ادامه بدهد، می‌تواند به چیزی بین ۱۷۵ تا ۲۰۵ میلیون دلار در گیشه‌ی خانگی کسب کند. اگرچه این فیلم احتمالا هفته‌ی بعد از «پرندگان شکاری» ضربه خواهد خورد، اما احتمالا فقط آخرهفته‌ی بعد. اگر «مِگ» (The Meg) و «مأموریت غیرممکن: فال‌اوت» هر دو به‌طور همزمان می‌توانند به شکوفایی برسند، همیشه این احتمال هم وجود دارد در صورتی که «پرندگان شکاری» با استقبالِ مثبتی از سوی منتقدان و طرفداران مواجه شود، نیز بتواند درکنار «پسران بد ۳» زندگی مسالمت‌آمیزی داشته باشد. «پسران بد ۳» تاکنون ۲۹۱ میلیون دلار در دنیا فروخته است که با اختلاف بیشتر از درآمدِ ۲۷۳ میلیون دلاری «پسران بد ۲» بدون احتساب نرخ تورم است. گرچه رسیدن به درآمدِ جهانی ۵۱۷ میلیون دلاری «پاندای کونگ‌فوکار ۳» دور از دسترس به نظر می‌رسد، اما نه‌تنها این انیمیشن ۱۵۴ میلیون دلار در چین فروخته بود، بلکه «پسران بد ۳» که با ۹۰ میلیون دلار بودجه تهیه شده، برای موفقیت الزاما به پشت سر گذاشتنِ این انیمیشن نیاز ندارد. «پسران بد ۳» به‌عنوانِ یک بلاک‌باسترِ اولداسکول حتی با کسب ۳۰۰ میلیون دلار هم موفقیتِ رضایت‌بخشی خواهد بود. اما در جایگاه دومِ جدول درام جنگی «۱۹۱۷» قرار دارد که ۹ میلیون و ۶۶۰ هزار دلار در چهارمین آخرهفته‌اش کسب کرد. این رقم مجموعِ درآمدِ محصولِ یونیورسال را به ۱۱۹ میلیون و ۲۴۶ هزار دلار در گیشه‌ی خانگی می‌رساند. این فیلم تاکنون ۲۴۹ میلیون و ۱۰۰ هزار دلار در سراسر دنیا فروخته است که آن را به یک موفقیتِ اولداسکولِ کم‌سابقه تبدیل می‌کند. در رده‌ی سومِ جدول «دولیتل» (Dolittle)، محصولِ یونیورسال جای دارد که با تجربه‌ی ۳۷ درصد افت فروش، ۷ میلیون و ۷۰۰ هزار دلار در سومین آخرهفته‌اش فروخت. این آمار، افت فروشِ خوبی است و اگر این فیلم به‌جای ۱۷۵ میلیون دلار با ۷۵ میلیون دلار بودجه تهیه شده بود، آن وقت لحنِ صحبت کردن‌مان هم فرق می‌کرد. جدیدترین فیلم رابرت داونی جونیور تاکنون ۵۵/۲ میلیون دلار در خانه و ۱۲۶ میلیون دلار در دنیا فروخته است.

در رده‌ی پنجمِ جدول «جومانجی: مرحله‌ی بعد» (Jumanji: The Next Level)، محصولِ سونی جای دارد که ۶ میلیون دلار در هشتمین آخرهفته‌اش فروخت و به مجموعِ خانگی معرکه‌ی ۲۹۱ میلیون دلار رسید. این فیلم تا یکی-دو هفته‌ی آینده از مرز ۳۰۰ میلیون دلار عبور خواهد کرد. «مرحله‌ی بعد» تاکنون پُرفروش‌ترین فیلم غیردیزنی/غیرکامیک‌بوکی ۲۰۱۹ است. این فیلم با ۷۵۴ میلیون دلاری که در دنیا فروخته، به‌زودی «هابز و شاو» (۷۵۹ میلیون دلار) را پشت سر خواهد گذاشت. جایگاهِ ششمِ جدول متعلق به «جنتلمن‌ها» (The Gentlemen)، ساخته‌ی گای ریچی است که دوامِ خیلی خوبی را تجربه کرد. محصولِ اس‌تی‌ایکس اینترتینمنت ۶ میلیون دلار دیگر در دومین آخرهفته‌اش کسب کرد. این استودیو ۷ میلیون دلار خرجِ به دست آوردنِ حق پخشِ خانگی این فیلم کرده است؛ پس، درآمدِ ۱۰ روزه‌ی ۲۰ میلیون و ۴۴۰ هزار دلاری آن چندان بد نیست. از آنجایی که پُرفروش‌ترین فیلمِ گنگستری گای ریچی «قاپ‌زنی» (۳۰ میلیون دلار خانگی و ۸۳ میلیون دلار جهانی) است، پس درآمدِ نهایی ۳۰ میلیون دلاری «جنتلمن‌ها» در گیشه‌ی خانگی یک پیروزی نسبی حساب خواهد شد. فیلمِ ترسناک «پیچش» (The Turning)، محصولِ یونیورسال ۳ میلیون دلار دیگر در دومین آخرهفته‌اش کسب کرد و به مجموعِ ۱۰ روزه‌ی ۱۱ میلیون و ۷۰۵ هزار دلار رسید. «زنان کوچک» (Little Women)، محصولِ سونی ۳ میلیون دلار دیگر فروخت تا مجموعِ خانگی‌اش را به ۹۸ میلیون و ۷۷۰ هزار دلار برساند. «انگل» ۳۳ میلیون و ۶۰۰ هزار دلار فروخته است که آن را بالاتر از «آملی» (Amélie) با ۳۳ میلیون و ۲۲۵ هزار دلار، در جایگاه ششم پُرفروش‌ترین فیلم‌های خارجی‌زبانِ تاریخِ باکس آفیسِ آمریکای شمالی تبدیل می‌کند. «جواهرات تراش‌نخورده» (Uncut Gems) نیز تاکنون ۴۸ میلیون دلار فروخته است؛ این فیلم فقط چند روز دیگر تا عبور از «لیدی برد» (۴۹ میلیون دلار) و بدل شدن به پُرفروش‌ترین فیلمِ استودیوی A24 فاصله دارد. «چاقوکشی» (Knives Out) در دهمین آخرهفته‌اش ۲ میلیون و ۷۵۰ هزار دلار فروخت و به مجموعِ ۱۵۵ میلیون و ۷۳۴ هزار دلار رسید. رقمی که آن را بالاتر از «سن آندریس» (۱۵۵/۲ میلیون دلار) قرار می‌دهد؛ رقمی که آن را بدون درنظرگرفتنِ «دانکرک» که براساس اتفاقاتِ واقعی بود، به پُرفروش‌ترین فیلم غیرترسناکِ لایواکشنِ اورجینالِ سینما از زمان «بین‌ستاره‌ای» (۱۸۹ میلیون دلار) در اواخر ۲۰۱۴ تبدیل می‌کند.

Oscars

اما بدون‌شک مهم‌ترین بحثِ باکس آفیسی این هفته به مراسمِ اسکار ۲۰۲۰ مربوط می‌شود. سؤال این است که موفقیت در گیشه چقدر در برنده شدنِ اسکار بهترین فیلم تأثیرگذار خواهد بود؟ فروشِ ۱۲۰ میلیون دلاری «۱۹۱۷» در خانه باعث شده که این فیلم مدعی جدی‌تری به نظر برسد، ولی واقعیت این است که تاریخ نشان می‌دهد که رابطه‌ی نزدیکی بین موفقیت در گیشه و برنده شدنِ اسکار بهترین فیلم وجود ندارد. مخصوصا باتوجه‌به اینکه نه‌تنها «انگل» به‌عنوان تهدیدِ اصلی «۱۹۱۷»، درآمدِ شگفت‌انگیزی را به‌عنوان یک فیلم خارجی‌زبان تجربه می‌کند، بلکه «روزی روزگاری در هالیوود» به‌عنوان سومین مدعی اصلی اسکارِ بهترین فیلم هم کمی بیشتر از مجموعِ فروش هر دوی «انگل» و «۱۹۱۷» فروخته است. شاید در حال حاضر ارتباط زیادی بین فیلم‌های پُرفروش و برنده‌های اسکار نباشد، اما در گذشته این‌طور نبود. تا دهه‌ی ۹۰، اسکار بهترین فیلم معمولا به یکی از پُرفروش‌ترین فیلم‌های سال می‌رسید. اما به تدریج شکوفایی کمپین‌های تبلیغاتی اسکار و در دسترس بودنِ فیلم برای رای‌دهندگانِ اسکار باعث شد تا موفقیت در باکس آفیس به‌تنهایی تنها عنصر تعیین‌کننده‌ی موفقیت در اسکار نباشد. درواقع ۱۶ سال از زمانی‌که برنده‌ی بهترین فیلم اسکار در بینِ ۱۰ فیلم پُرفروشِ سال قرار داشت گذشته است: «ارباب حلقه‌ها: بازگشت پادشاه»، برنده‌ی بهترین فیلم اسکار، پُردرآمدترین فیلمِ باکس آفیسِ سال ۲۰۰۳ بود. از ۹۱ مراسمِ اسکار گذشته، حداقل ۳۴ برنده‌ی بهترین فیلم در زمانِ خودشان چیزی حدود ۲۰۰ میلیون دلار گیشه‌ی خانگی فروخته‌اند (درآمدی که در دسترس «۱۹۱۷» قرار دارد). آن‌ها شاملِ «بر باد رفته»، «آوای موسیقی» و «تایتانیک» هستند که در رده‌ی اول، سوم و پنجمِ پُرفروش‌ترین فیلم‌های سالِ خودشان قرار داشتند. اما «فارست گامپ» حدود ۲۵ سال پیش، ۷۰۰ میلیون دلار فروخت و «کریمر علیه کریمر» هم ۳۸۴ میلیون دلار کسب کرد؛ این فیلم‌ها اگر قرار بود امروز ساخته شوند، احتمالا شبیه به «داستان ازدواج» با سرمایه‌گذاری نت‌فلیکس ساخته می‌شدند و سر از پلتفرم‌های استریمینگ در می‌آوردند. ۱۰ سال از زمانی‌که آکادمی تعداد نامزدهای بهترین فیلم را از پنج‌تا به ۱۰‌تا افزایش داد می‌گذرد. از آن زمان تاکنون بیش از ۳۰ فیلم که بیش از ۱۰۰ میلیون دلار در گیشه‌ی خانگی فروخته‌اند نامزدِ بهترین فیلم شده‌اند که فقط دوتای آن‌ها («سخنرانی پادشاه» و «آرگو») برنده‌ی اسکار بهترین فیلم شدند. هیچکدام از هفت فیلمِ برنده‌ی بهترین فیلمِ اخیرِ اسکار از مرز ۱۰۰ میلیون دلار فروشِ خانگی عبور نکرده‌اند. در این فهرست، «کتاب سبز» با کسب ۸۵ میلیون دلار، پُرفروش‌ترین برنده‌ی بهترین فیلم اسکار در بین هفتِ سال گذشته است. «کتاب سبز» پشت سر فیلم‌های مثل «رمپیج»، «چین‌خوردگی در زمان» و «کریستوفر رابین» در جایگاه سی و هفتم پُرفروش‌ترین فیلم‌های سالِ ۲۰۱۸ قرار گرفت.

در طولِ ۱۰ سال گذشته بیش از ۳۰ فیلم که بیش از ۱۰۰ میلیون دلار در گیشه‌ی خانگی فروخته‌اند نامزدِ بهترین فیلم شده‌اند که فقط دوتای آن‌ها («سخنرانی پادشاه» و «آرگو») برنده‌ی اسکار بهترین فیلم شدند

اما از طرف دیگر یک سری نامزدِ پُرفروشِ اسکار هم هستند که گرچه جزو مدعیانِ بهترین فیلم بودند، اما شکست خوردند. این یعنی جنبه‌ی باکس آفیسی «۱۹۱۷» الزاما یک فرمولِ برنده نیست. اگر این‌طور بود «لالالند» و «ازگوربرخاسته» درکنار فیلم‌های تجاری دیگری مثل «تک‌تیرانداز آمریکایی»، «دفترچه‌ی مثبت‌اندیشی» و «اشخاص پنهان» باید برنده می‌شدند. هر دوی «لالالند» و «ازگوربرخاسته» با برنده شدنِ اسکار بهترین کارگردانی و بهترین بازیگر نقش اصلی زن و مرد به اسکارِ بهترین فیلم خیلی خیلی نزدیک شدند. اما هر دو درنهایت اسکار را به «مهتاب» و «اسپات‌لایت» باختند. با این وجود، «لالالند» بخشِ زیادی از درآمدِ ۱۵۰ میلیون دلاری‌اش را پس از مراسم اسکار به دست آورد و «ازگوربرخاسته» هم حدود ۷۵ درصد از درآمدِ ۱۸۴ میلیون دلاری‌اش را در دورانِ پسا-اسکار کسب کرد. هر دو اکرانشان را در ماه دسامبر آغاز کردند؛ حتی «ازگوربرخاسته» در مقایسه با «۱۹۱۷» در روز یکسانی (روز کریسمس) اکران شدند. «ازگوربرخاسته» پیش از رسیدن به اسکار، مسیری شبیه به «۱۹۱۷» را پشت سر گذاشت؛ هر دو نه‌تنها بعد از چهار هفته از اکرانِ گسترده به درآمد یکسانی دست یافتند، بلکه هر دو گلدن گلوب بهترین فیلم درام و جایزه اتحادیه‌ی کارگردانان را برنده شدند. «لالالند» کمتر فروخت، اما درست مثل «۱۹۱۷»، جایزه‌ی اتحادیه‌ی تهیه‌کنندگان را به چنگ آورد. اما هر دو قافیه را به «اسپات‌لایت» و «مهتاب» که در حد و اندازه‌ی «انگل» فروخته بودند، باختند. اما اگر یک چیز به نفعِ «۱۹۱۷» باشد این است که اسکار امسال به‌جای بیست و هفتم فوریه در سال ۲۰۱۷ و به‌جای بیست و نهم فوریه در سال ۲۰۱۶، خیلی زودتر در دهم فوریه برگزار می‌شود. مسئله این است که وقتی اعضای آکادمی برای اسکار ۲۰۱۷ و ۲۰۱۶ شروع به رای دادن کردند، وقتِ بیشتری از اکرانِ «لالالند» و «ازگوربرخاسته» گذشته بود و از حرارت و هیجانِ ابتدایی آن‌ها مدتِ زمان بیشتری گذشته بود و آن‌ها به رده‌های پایینِ ۱۰ فیلم پُرفروشِ باکس آفیس سقوط کرده بودند. در مقایسه، «۱۹۱۷» در زمان رای‌گیری در رده‌ی دومِ باکس آفیس قرار داشت.

Parasite

البته که همه‌ی فیلم‌ها قابل‌مقایسه با «لالالند» و «ازگوبرخاسته» نیستند؛ مثلا «تایتانیک» از زمان افتتاحیه‌اش در دسامبر تا زمانِ برگزاری مراسم اسکار در ماه مارس، صدرنشینِ باکس آفیس باقی ماند. یا «شکارچی گوزن»، یک فیلم جنگی دیگر است که از یک ترفندِ رادیکال و ریسکی برای اکرانِ پیش از اسکار استفاده کرد. این فیلم به مدت یک هفته در اواسط دسامبر در نیویورک و لس آنجلس روی پرده رفت تا توانایی شرکت در اسکار را به دست بیاورد. فیلم بعد از آن از سینماها ناپدید شد. سپس، دوباره پس از نمایشِ خصوصی برای رای‌دهندگانِ اکادمی، سه روز پس از اعلام نامزدهای اسکار در بیستم فوریه، مجددا اکران شد و سوار بر امواجِ خروشان نقدها و نامزدی‌هایش، با احتساب نرخ تورم به ۱۸۷ میلیون دلار فروش و پنج اسکار دست پیدا کرد. این ماجرا متعلق به دورانی است که فیلم‌ها از زمانِ آغازِ اکرانشان، در چند صد سینما روی پرده می‌رفتند. یونیورسال در آن زمان اولین نشاری بود که زمانِ اکرانِ فیلمش را با هوشمندی در دورانِ رای‌گیری تنظیم کرد. تازگی «شکارچی ذهن» و موفقیتش به‌عنوان پُرفروش‌ترین فیلم باکس آفیس در دورانِ رای‌گیری، شانسِ موفقیتش در اسکار را افزایش داد؛ حالا «۱۹۱۷» در موقعیتِ مشابه‌ای قرار دارد. اما از طرف دیگر نباید فراموش کنیم که «انگل» از لحاظ باکس آفیسی در شرایطِ بهتری نسبت به «مهتاب» یا «رُما» قرار دارد. نه، درآمدِ ۳۳ میلیون دلاری این فیلم نزدیک به «۱۹۱۷» نیست، اما ساخته‌ی بونگ جون هو خیلی بهتر از موفق‌ترین فیلم‌های خارجی‌زبانِ نامزدِ اسکار است. همچنین ماهیتِ غیرنت‌فلیکسی «انگل»، شانسِ آن را خیلی بیشتر از دیگر فیلم‌های غیرانگلیسی‌زبانِ محبوب مثل «رُما» که ماهیتِ نت‌فلیکسی‌اش می‌توانست به ضررشان تمام شود، افزایش می‌دهد. این در حالی است که عملکردِ «انگل» در طولِ اکرانش مستحکم و یکنواخت بوده است. این فیلم در طولِ ۱۷ هفته‌ای که از اکرانش می‌گذرد از رده‌ی هفدهمِ باکس آفیس به پایین‌تر سقوط نکرده است؛ «انگل» با وجود عرضه روی آیتیونز و دیگر پلتفرم‌ها، آخرهفته‌ی گذشته در جایگاه چهاردهمِ جدول جای داشت.

پوستر و تصاویر جدید فیلم 1917

در مقایسه، گرچه «مهتاب» تعدادی از سینماهایش را تا زمان فصل جوایز حفظ کرد، اما از کریسمس به بعد به رده‌ای بالاتر از هجدهم راه پیدا نکرد و در اکثر هفته‌ها حتی از پیوستن به جمعِ ۲۰ فیلم برتر باکس آفیس هم باز ماند. با این وجود، این فیلم در نبرد با «لالالند» که گیشه‌ی خیلی خوبی را تجربه می‌کرد، برنده شد. استودیوی نئون نه‌تنها توانسته تا «انگل» را به نهایتِ پتانسیل‌های تجاری‌اش برساند، بلکه دارد از مورد پذیرش قرار گرفتنِ این فیلم توسط مخاطبان به‌عنوان یکی از برتری‌هایش در نبرد با «۱۹۱۷» استفاده کند. درنهایت به «روزی روزگاری در هالیوود» می‌رسیم که می‌تواند به سرنوشتی شبیه به «دانکرک» یا «نجات سرباز رایان» دچار شود. فیلمِ کوئنتین تارانتینو در مسیرِ دو فیلم جنگی دیگر از کارگردانانِ صاحب‌سبک که به موفقیتِ بزرگی در تایستان دست پیدا کردند و بعدا به جمعِ نامزدهای بهترین فیلم پیوستند قرار گرفته است. هر دوی «دانکرک» به کارگردانی کریس نولان و «نجات سرباز رایان» به کارگردانی استیون اسپیلبرگ که در ماه ژوئیه اکران شدند، در بینِ تحسین‌شده‌ترین فیلم‌های سال‌های اکرانشان بودند. «نجات سرباز رایان» در حالی پُرفروش‌ترین فیلمِ سالِ خودش بود که «دانکرک» هم در رده‌ی دوازدهم پُرفروش‌ترین فیلم‌های سال ۲۰۱۷، پُرفروش‌ترین فیلمِ اورجینالِ آن سال بود. اما هر دو فیلم قافیه را به فیلم‌هایی با درآمد کمتر و نقدهای ضعیف‌تر که در جریانِ رای‌گیری اعضای آکادمی روی پرده بودند باختند. گرچه «روزی روزگاری در هالیوود» در حد و اندازه‌ی فیلم‌های نولان و اسپیلبرگ مورد استقبالِ منتقدان قرار نگرفته، اما امتیازِ آن روی سایت متاکریتیک بهتر از «۱۹۱۷» است. همچنین تارانتینو کارگردان بسیار پُرطرفداری است به‌طرز شوکه‌کننده‌ای برخلاف سم مندز تاکنون موفق به برنده شدنِ اسکار بهترین فیلم یا بهترین کارگردانی نشده است. «روزی روزگاری» در حالی از قدرتِ ستاره‌ای لئوناردو دی‌کاپریو و برد پیت بهره می‌برد که بازیگرانِ اصلی «۱۹۱۷» ناشناخته هستند. «روزی روزگاری» در صورت برنده شدنِ بهترین فیلم، به اولین فیلمی برنده‌ی اسکاری که کاملا در لس آنجلس فیلم‌برداری شده تبدیل می‌شود. همچنین این فیلم حول و حوشِ هالیوود و فیلمسازی می‌چرخد که سابقه‌ی آکادمی در انتخاب «آرتیست»، «بردمن» و «آرگو» نشان می‌دهد که یکی از امتیازاتِ موردتوجه‌ی آنهاست. گرچه هر دوی «روزی روزگاری» و «۱۹۱۷»، ۱۰ نامزدی دارند، ولی بزرگ‌ترین چیزی که به ضررِ فیلمِ تارانتینو و به نفعِ فیلم سم مندز است، این است که یکی از آن‌ها یک فیلم قدیمی است و دیگری این روزها بیش از هر نامزدِ دیگری روی بورس است. خلاصه اگر «۱۹۱۷» برنده شد، باید استراتژی هوشمندانه‌ی یونیورسال برای پخشِ فیلمش در نزدیکی مراسم اسکار را تحسین کنیم.

کپی لینک

جدول ۱۰ فیلم برتر هفته

مقاله رو دوست داشتی؟
نظرت چیه؟
داغ‌ترین مطالب روز
تبلیغات

نظرات