گزارش باکس آفیس: چرا کمپینِ طرفداران در انتشار نسخهی اسنایدر «جاستیس لیگ» بیتاثیر بود؟
شاید مهمترین خبرِ سینمایی هفتهی گذشته، نتیجهی موفقیتآمیزِ کمپینِ دوسالهی هشتکِ «تدوینِ اسنایدر را منتشر کنید» بود. زک اسنایدر تایید کرد که نسخهی او از «جاستیس لیگ» (Justice League) سالِ آینده روی پلتفرمِ اچبیاُ مکس پخش خواهد شد. این نسخه که ظاهرا چهار ساعته خواهد بود و معلوم نیست آیا بهصورتِ یک فیلم بلند منتشر خواهد شد یا بهصورتِ یک سریالِ اپیزودیکِ هفتگی، ۲۰ تا ۳۰ میلیون دلار دیگر برای تکمیل شدن نیاز دارد. اگرچه طرفداران حسابی از به نتیجه رسیدنِ کمپینشان خوشحال شدند، اما اولین چیزی که آنها یا بهتر است بگویم ما باید بدانیم این است که تنها چیزی که برادران وارنر را راضی به تکمیل و انتشارِ نسخهی اسنایدر کرد، کمپینِ حمایتی طرفداران نبود. اگرچه کمپینِ طرفداران بدونشک یکی از فاکتورهای تأثیرگذار در به دست آوردنِ شانسِ دیدن چشماندازِ اسنایدر از «جاستیس لیگ» بود، اما تاثیرگذارترین فاکتور نبود. درواقع اگر فاکتورهای دیگر وجود نداشتند، کمپینِ طرفداران فارغ از اینکه چقدر سروصدا به پا کرده بود، راه به جایی نمیبرد. ماجرا از این قرار است که این خبرِ بزرگ دقیقا یک هفته پیش از آغاز به کارِ سرویس استریمینگِ اچبیاُ مکس اعلام شد و خبرِ انتشارِ نسخهی اسنایدر تضمین میکند که مردم حالا در طولِ هفتهی آینده خیلی بیشتر از حالتِ عادی دربارهی این سرویس صحبت خواهند کرد.
به عبارت دیگر، تصمیمِ وارنر برای پخش کردنِ نسخهی اسنایدر بیش از اینکه دربارهی تصمیمی در راستای حال دادن به طرفداران باشد، حرکتی با هدفِ تبلیغاتِ هرچه بهترِ اچبیاُ مکس است. وارنر بالاخره تصمیم نگرفت تا چیزی که طرفداران میخواهند را بهشان بدهد و بالاخره دربرابرِ سروصدای جمعیت تسلیم نشد و کوتاه نیامد. پخش کردنِ نسخهی اسنایدر حرکتِ هوشمندانهای برای استفاده از جمعیتِ پُرسروصدایی بهعنوانِ سلاحی برای تبلیغاتِ سرویسِ استریمینگی که حتما باید موفق از آب در بیاید بود. اعلامِ خبرِ انتشارِ نسخهی اسنایدرِ «جاستیس لیگ» بلافاصله اچبیاُ مکس را از چیزی که هیچکس دربارهاش حرف نمیزد، به چیزی که حالا همه دربارهاش حرف میزدند تبدیل کرد. این اتفاق دو سال پیش نمیتوانست بیافتد. نه به خاطر اینکه وارنر فقط در صورتِ کمپین دو سالهی طرفداران راضی میشد، بلکه به خاطر اینکه وارنر دو سال پیش هیچ سرویس اِستریمینگی برای تبلیغات کردن نداشت. حتی اگر الان هم چیزی به اسم اچبیاُ مکس وجود نداشت، احتمال اینکه وارنر کماکان علاقهای به سرمایهگذاری روی تدوینِ اسنایدر نداشته باشد وجود داشت. خرج کردنِ پولِ اضافه برای عرضه کردنِ نسخهی اسنایدر در سینماها یا در شبکهی نمایشِ خانگی ارزشِ تجاری اندکی برای وارنر داشت.
خودِ نسخهی اسنایدر بهتنهایی برای وارنر جذاب نیست، بلکه استفاده از آن بهعنوان ابزاری برای به موفقیت رساندنِ محصولِ جدیدِ اصلیاش جذاب است. اگرچه خرج کردنِ ۲۵ تا ۳۰ میلیون دلار روی نسخهی جدیدِ فیلمی که به یک شکستِ ناامیدکننده تبدیل شد (۶۵۹ میلیون دلار از ۳۰۰ میلیون دلار بودجه)، مبلغِ قابلتوجهای محسوب میشود، اما خرج کردن این پول روی یک پروزهی پُرطرفدار که انگیزهبخشِ خرید اشتراکِ اچبیاُ مکس خواهد بود، بهتر از سرمایهگذاری روی یک سریالِ اپیزودیک یا یک فیلمِ اورجینال که به محض انتشار نادیده گرفته خواهند شد است. برادران وارنر فیلمهای اولد-اسکولِ متعددی را در سال ۲۰۱۹ و ۲۰۲۰ اکران کرد. اما به همان اندازه که امثالِ «دروغگوی خوب» (The Good Liar)، «سهره» (The Goldfinch)، «نابیناشده با نور» (Blinded by the Light) و «راه بازگشت» (The Way Back) نادیده گرفته شدند، «جوکر» به یک میلیارد و ۷۴ میلیون دلار فروش دست پیدا کرد. اگرچه برای بسیاری از طرفداران، همین که بالاخره نسخهی اسنایدر را تماشا میکنند فارغ از دلایلِ به حقیقت پیوستنِ آن اهمیت دارد، اما باید حواسشان باشد که نمیتوانند همهچیز را به پای موفقیتِ اجتنابناپذیرِ کمپینشان یا تسلیم شدن یک شرکتِ کلهگنده دربرابرِ درخواستهای آنها بنویسند.
همزمانی لانچِ اچبیاُ مکس با اعلامِ این خبر نشان میدهد که اگرچه کمپین طرفداران حکم بنزین را داشته باشد، اما چیزی که بالاخره آن را شعلهور کرد، پلتفرم استریمینگِ وارنر در دورانِ نبردِ پلتفرمهای استریمینگ بود. اگر این جرقه وجود نداشت، این کمپین حالاحالاها باید در انتظار آتش گرفتن میماند. اما اچبیاُ مکس تنها فاکتورِ تأثیرگذار در به حقیقت پیوستنِ نسخهی اسنایدر نیست. نسخهی اسنایدر فقط به این دلیل وجود دارد چون دنیای سینمایی دیسی در طولِ چند سال گذشته موفق شد خودش را از همان باتلاقی که اسنایدر، آن را درونش گرفتار کرده بود خلاص کند. دنیای سینمایی دیسی در دورانِ پسا-اسنایدر از یکی از نگرانکنندهترین فرنچایزهای هالیوودی به یکی از قرص و محکمترین برندهای باکس آفیس تغییر مسیر داده است. وقتی «جاستیس لیگ» کارش را با رقمِ دلسردکنندهی ۹۳ میلیون دلار افتتاحیه (در مقایسه با افتتاحیهی ۱۲۸ میلیونی «مرد پولادین» و ۱۰۳ و نیم میلیونی «واندر وومن») شروع کرد، با سیلی از تیترهایی با این مضمون مواجه شدیم: آیا دنیای سینمایی دیسی قابلنجات دادن است؟ مردم دربارهی این صحبت میکردند که این مجموعه فقط در صورتی میتواند از این آشفتگی رها شود که وارنر همهچیز را بکوبد و از نو بسازد.
تصمیمِ وارنر برای پخش کردنِ نسخهی اسنایدر بیش از اینکه دربارهی تصمیمی در راستای حال دادن به طرفداران باشد، حرکتی با هدفِ تبلیغاتِ هرچه بهترِ اچبیاُ مکس است
دو سال بعد نهتنها بن افلک دیگر بتمن نیست، بلکه هنری کویل هم ظاهرا دیگر سوپرمن نخواهد بود؛ نهتنها زک اسنایدر از رهبری این مجموعه کنارهگیری کرده بود، بلکه آسیبی که این فیلمها به کاراکترهای فلش و سایبورگ وارد کردند نیز سرنوشتِ فیلمهای آنها را نامشخص کرد. شاید وارنر همهچیز را برای نوسازی خراب نکرد، اما تقریبا همهچیز را بدون ترک کردنِ همان دنیایی که اسنایدر پیریزی کرده بود، ریبوت کرد. در مقابل، «واندر وومن» با کسب نقدهای مثبت، به ۴۱۲ و نیم میلیون دلار فروشِ خانگی (پُرفروشترین فیلم غیر«شوالیهی تاریکی» دیسی در خانه) و ۸۲۱ میلیون دلار در دنیا دست پیدا کرد. «آکوآمن» با وجود نقدهای ضد و نقیضش، بهلطفِ دوامِ طولانیمدتش در گیشه، ۳۳۵ میلیون دلار در خانه و یک میلیارد و ۱۴۸ میلیون دلار در دنیا فروخت (که ۲۹۸ میلیون دلارش متعلق به بازار چین است). اینها بهعلاوهی موفقیتِ تجاری «جوکر» بهعنوان پُرفروشترین فیلمِ بزرگسالانهی دنیا (بدون بهره بُردن از فرمت سهبعدی یا بازار چین) و موفقیتِ اُسکاریاش، دنیای سینمایی دیسی را از فرش به عرش بازگرداند. «شزم!» گرچه نقدهای مثبتی دریافت کرد، اما بدجوری توسط «اونجرز: پایان بازی» ضربه خورد تا به فقط ۱۳۹ میلیون دلار فروشِ خانگی و ۳۶۶ میلیون دلار فروشِ جهانی از ۹۰ میلیون دلار دست پیدا کند.
«پرندگان شکاری» اما یک ناامیدی تمامعیار بود. این فیلم به فقط ۸۳ میلیون دلار در خانه و ۲۰۳ میلیون دلار فروشِ جهانی از ۸۲ میلیون دلار بودجه دست یافت. با وجودِ این، «واندر وومن ۱۹۸۴» میرود تا به یکی از پُرفروشترین فیلمهای امسال تبدیل شود. اگر وضعیتِ فیلمهای دیسی همچنان آشفته بود، طرفداران حتی با وجودِ اچبیاُ مکس هم باید فکرِ دیدنِ نسخهی اسنایدر را از سرشان بیرون میکردند. انتشار نسخهی اسنایدر فقط به این دلیل وجود دارد، چون فیلمهای دیسی دیگر آن دورانِ جنجالبرانگیزِ گذشته را پشت سر گذاشتهاند؛ به این دلیل وجود دارد، چون نسخهی اسنایدر دیگر هیچ تاثیری روی برندِ فعلی فیلمهای دیسی نخواهد گذاشت. تاکنون یکی از دلایلِ طرفداران برای توضیح اینکه چرا وارنر راضی به انتشار نسخهی اسنایدر نمیشود این بود که این کار به ضررِ آبروی خودشان تمام میشود. به این صورت که اگر نسخهی اسنایدر فیلمِ بهتری در مقایسه با «جاستیس لیگ» فعلی از آب دربیاید، آن وقت استودیو به خاطر استخدامِ جاس ویدن برای دستکاری فیلمِ اسنایدر مورد انتقادِ شدیدتری قرار میگرفت.
اما حالا از آنجایی که سرانِ وارنر بهدلیلِ موفقیتِ فیلمهای دیسی در موقعیتِ مطمئنی به سر میبرند، حتی اگر نسخهی چهار ساعتهی «جاستیس لیگ» در حد و اندازهی «شوالیهی تاریکی» یا «مرد عنکبوتی: به درونِ دنیای عنکبوتی» هم خوب از آب در بیاید، آبروریزی بدی آنها را تهدید نمیکند؛ مخصوصا باتوجهبه اینکه اکرانِ نسخهی چهارساعتهی «جاستیس لیگ» در سینماها غیرممکن است. اینطوری وارنر میتواند دلیل بیاورد که نسخهی اسنایدر فقط به خاطر چهار ساعتهبودنش، فیلمِ خوبی است و امکان اکرانِ یک فیلم چهار ساعته در سینماها شدنی نبوده و نیست. بنابراین اگر فیلمهای دیسی کماکان استقبالی نظیرِ «بتمن علیه سوپرمن» (۸۷۳ میلیون دلار از ۴۲۴ میلیون دلار افتتاحیه جهانی) و «جوخهی انتحار» (۳۳۰ میلیون خانگی و ۷۴۵ میلیون جهانی) داشتند و مردم را فراری میدادند، الان مشغولِ صحبت دربارهی نسخهی اسنایدر نمیبودیم. اما موفقیتهای «واندر وومن»، «آکوآمن» (پُرفروشترین فیلم ابرقهرمانی سولوی سینما پشتسرِ «مرد آهنی ۳» و «بلک پنتر») و «جوکر» به این معنا است که وارنر از امنیتِ کافی برای انتشار نسخهی اسنایدر بهره میبرد.
وانر مطمئن است که یا عموم مردم نسخهی اسنایدر را نادیده میگیرند یا آن را بهعنوانِ یک فیلمِ فرعی که در یک دنیای آلترناتیو جریان دارد تماشا میکنند و کماکان فارغ از کیفیتِ آن برای تماشای «آکوآمن ۲» یا «بتمنِ» مت ریوز در سینماها حضور پیدا میکنند. جدا از اچبیاُ مکس و بازگشتِ باشکوهِ فیلمهای دیسی، تعطیلی سینماها و تأخیرِ زمانِ اکران فیلمها و توقفِ تولیدات بهدلیلِ شیوعِ کرونا نیز در موافقت با نسخهی اسنایدر تأثیرگذار بوده است. در حالتِ عادی «واندر وومن ۱۹۸۴» قرار بود در ماه ژوئنِ امسال اکران شود و سپس انیمیشنِ «ابرحیواناتِ دیسی» برای ماه می ۲۰۲۱، «بتمن» برای ژوئنِ ۲۰۲۱، ریبوتِ «جوخهی انتحار» برای آگِست ۲۰۲۱، «بلک آدام» برای دسامبر ۲۰۲۱، «شزم ۲» برای آوریل ۲۰۲۲ و درنهایت «آکوآمن ۲» برای دسامبر ۲۰۲۲ برنامهریزی شده بودند. اما حالا اکران «بتمن» تا اکتبر ۲۰۲۱ عقب افتاده است، «شزم ۲» در نوامبر ۲۰۲۱ اکران میشد و «بلک آدام»، «جوخهی انتحار» و «آکوآمن ۲» هم معلوم نیست که آیا به تاریخهای برنامهریزیشدهشان خواهند رسید یا نه. بنابراین انتشار نسخهی موردانتظار و بحثبرانگیزِ اسنایدر باعث میشود که فیلمهای دیسی در دورانِ کسادی سینماها و تأخیر تولیدات کماکان در چرخهی اخبارِ فرهنگ عامه حضور داشته باشند.
آیا این نسخه از «جاستیس لیگ» به قسمت اول از دو فیلمِ جاستیس لیگی که زک اسنایدر در سال ۲۰۱۴ برنامهریزی کرده بود نزدیک خواهد بود یا به جاستیس لیگِ بدون دنبالهای که اسنایدر و شرکت بعد از استقبالِ نه چندان خوب از «بتمن علیه سوپرمن» روی آن توافق کردند؟ آیا این فیلم به کلیفهنگری که هرگز پاسخی نخواهد گرفت منتهی خواهد شد؟ آیا هدفِ این فیلم تبدیل شدن به جایگزینِ رسمی «جاستیس لیگِ» فعلی خواهد بود؟ اصلا آیا ترفندِ زیرکانهی وارنر برای استفاده از نسخهی اسنایدر برای تبلیغاتِ مجانی اچبیاُ مکس و جذب مشترکان اضافه جواب خواهد داد؟ پاسخِ این سوالات را بعدا خواهیم گرفت. در حال حاضر اما چیزی که باید بدانیم این است که اگرچه درخواستِ طرفداران از وارنر در انتشار نسخهی اسنایدر بیتاثیر نبود، اما آنها بیش از هر چیز دیگری باید از لانچِ اچبیاُ مکس، موفقیتِ اخیرِ فیلمهای دیسی و شیوع کرونا به خاطر نتیجه گرفتنِ کمپینشان سپاسگذار باشند. بنابراین باید سؤالِ ابتدای مقاله را به شکلِ دیگری پرسید: آیا کمپین طرفداران در انتشار نسخهی اسنایدر بیتاثیر بود؟ خیر. آیا کمپینِ طرفداران بهتنهایی برای انتشار آن کافی بود؟ باز هم خیر.
چرا رکورد افتتاحیهی «اونجرز: پایان بازی» احتمالا هرگز شکسته نخواهد شد؟
۲۱ سال پیش، «جنگ ستارگان: تهدید شبح» اکرانِ خانگیاش را با کسب رقمِ رکوردشکنانهی ۲۸ میلیون دلار در اولین روزِ چهارشنبهاش آغاز کرد. ۱۵ سال پیش، «جنگ ستارگان: انتقام سیث» به رقم رکوردشکنانهی ۱۶ میلیون دلار در جریانِ پیشنمایشهایش شب پنجشنبهاش دست پیدا کرد و رفت تا به درآمدِ یک روزهی ۵۰ میلیون دلار دست پیدا کند که تا آن زمان بیسابقه بود. این فیلم درنهایت به افتتاحیهی پنجشنبه تا یکشنبهی رکوردشکنانهی ۱۵۸ میلیون دلار دست پیدا کرد که شاملِ افتتاحیهی جمعه تا یکشنبهی ۱۰۸ میلیون دلار میشد (فقط یک پله پایینتر از افتتاحیهی ۱۱۴ میلیون دلاری «مرد عنکبوتی»). و سال گذشته، «اونجرز: پایان بازی» (Avengers: Endgame) تقریبا تمام رکوردهای کوتاهمدتِ تاریخ باکس آفیس را یکجا با خاک یکسان کرد. این فیلم ۶۰ میلیون دلار در جریان پیشنمایشهای شبِ پنجشنبه، ۱۵۶ میلیون دلار در جریان روز اول اکرانش، ۹۴ میلیون دلار در جریانِ روز جمعه، ۱۰۹ میلیون دلار در جریان روزِ شنبه و ۹۰ میلیون و ۳۰۰ هزار دلار در جریان روز یکشنبه کسب کرد تا درنهایت به افتتاحیهی جمعه تا یکشنبهی غیرقابلتصورِ ۳۵۷ میلیون دلار دست پیدا کند.
حتی بعد از ریشهکن شدنِ خطرِ کرونا نیز همچنان هیچ فرنچایزی وجود ندارد که قادر به دستیابی به افتتاحیهای بهتر از افتتاحیهی «پایان بازی» باشد
شگفتانگیزترینِ بخشِ ماجرا این بود که «پایان بازی» ۳۸ درصد بهتر از افتتاحیهی ۲۵۸ میلیون دلاری «اونجرز: جنگ اینفینیتی» (رکورددار قبلی) از یک سال قبلتر فروخته بود. این رشد فروش بزرگتر از رشدِ فروش ۳۵ درصدی افتتاحیهی «هری پاتر و یادگاران مرگبار قسمت دوم» (۱۶۹ میلیون دلار) در مقایسه با «هری پاتر و یادگاران مرگبار قسمت اول» (۱۲۵ میلیون دلار) بود. همچنین پرشِ «پایان بازی» نسبت به «جنگ اینفینیتی» در مقایسه با پرشِ رکوردداران قبلی تاریخِ باکس آفیس هم بهتر بود؛ در بینِ رکوردشکنانِ فروشِ افتتاحیه، «دنیای گمشده: پارک ژوراسیک» را داریم که اکرانش را دو سال بعد از «بتمن برای همیشه» (۵۳ میلیون دلار)، با کسب ۷۴ میلیون دلار افتتاحیه آغاز کرد. منظورمان از یادآوری تمام این اعداد و ارقام این است که حالاحالاها خودتان را برای دیدنِ «پایان بازی» بهعنوانِ رکورددارِ بهترین افتتاحیه آماده کنید؛ چون باتوجهبه وضعیتِ فعلی سینماها در زمینهی فرمانروایی پلتفرمهای استریمینگ و تلاشِ هالیوود برای بازگرداندنِ مردم به سینماها پس از بحرانِ کرونا، احتمالا هرگز مجددا شاهدِ افتتاحیهای به بزرگی «پایان بازی» نخواهیم بود.
سینماها هنوز امیدوار هستند که تا ماه ژوئیه مجددا باز شوند و شاید «تنت» (Tenet)، ساختهی کریس نولان بتواند در هفتهی هفدهم ژوئیه در دنیا روی پرده برود، اما دستورالعملِ فاصلهگیری اجتماعی حداقل تا زمان ِ قابلدسترس شدنِ واکسن یا هر روشِ درمانی تأثیرگذارِ دیگری به این معنی است که فیلمهای کمتری در سینماهای بیشتری و در جریانِ دورهی زمانی طولانیتری به نمایش در خواهند آمد. برای مثال، بهجای اینکه «تنت» در مولتیپلکسی با ۱۵ پرده، دو یا سه پرده را درکنار دیگر فیلمهای بزرگ و کوچک به خودش اختصاص بدهد، این فیلم روی شش پرده به نمایش درخواهد آمد. اما با این تفاوت که فقط ۵۰ درصدِ سالنها پُر خواهد شد. جلوگیری از پُر شدنِ سالنها و ازدحام ازطریقِ افزایشِ تعداد پردههای نمایشدهندهی یک فیلم جبران میشود. این کار به این معنی است که استودیوها مجبورند بهجای افتتاحیههای بزرگ، روی دوامهای درازمدت حساب باز کنند. بنابراین بهجای اینکه «تنت» و «مولان» شش پرده از یک سینمای ۱۵ پردهای را تصاحب کنند و باقیماندهها را برای فیلمهای کوچکتر بگذارند، ممکن است با این وضعیت روبهرو شویم که چند بلاکباستر تمام پردههای قابلدسترس را اشغال میکنند و تمام فیلمهای کوچکِ باقیمانده سر از شبکهی نمایشِ خانگی یا سرویسهای استریمینگ درمیآورند.
این وضعیت، اتفاقِ جدیدی نیست. چند سالی میشود که مخاطبان به دیدنِ فیلمهای بزرگ و پُرسروصدا به سینما میروند و تمام چیزهای باقیمانده را ازطریقِ تلویزیون در خانه مصرف میکنند. خبر خوب این است که بازگشایی مجددِ سینماها میتواند به بازگشتِ اهمیتِ دوامهای طولانیمدت و تبلیغاتِ دهان به دهان و کاهشِ اهمیتِ افتتاحیه منتهی شود. این موضوع همچنین بهمعنی کاهشِ درآمدهای افتتاحیهی غولآسا در کوتاهمدت خواهد بود. «تنت» میتواند به جمعِ یکی از بادوامترین فیلمهای تاریخِ باکس آفیس که به بیش از ۲۰۰ میلیون دلار دست پیدا میکند بپیوندد (مثل «مأموریت غیرممکن: پروتکل شبح» که پس از افتتاحیهی ۱۳ میلیون دلاریاش از سینماهای آیمکس، به ۲۰۹ میلیون دلار فروشِ نهایی دست یافت)، اما فیلمهایی که در حالت عادی قرار بود به افتتاحیههای فراتر از ۱۰۰ میلیون دلار دست پیدا کنند، باید به افتتاحیههای خانگی پایینتر و دوامهای بلندتر راضی شوند. اینکه آیا «واندر وومن ۱۹۸۴» با افتتاحیهی ۱۵۰ میلیون دلار به فروشِ نهایی ۳۰۰ میلیون دلار میرسد یا با افتتاحیهی ۷۵ میلیون دلار به این رقم دست پیدا میکند اهمیت ندارد؛ نحوهی رسیدن به ۳۰۰ میلیون دلار مهم نیست؛ رسیدن به ۳۰۰ میلیون دلار مهم است.
اما نکته این است که حتی وقتی که اوضاع به حالتِ طبیعی گذشتهاش بازگردد، حتی بعد از ریشهکن شدنِ خطرِ کرونا نیز همچنان هیچ فرنچایزی وجود ندارد که قادر به دستیابی به افتتاحیهای بهتر از افتتاحیهی «پایان بازی» باشد. منهای مارول و دیسی، تنها فرانچایزهای فعالی که کماکان بهعنوانِ بلاکباسترهای تضمینشده حساب میشوند، «مینیونها»، «سریع و خشن» (که گفته میشود با قسمت دهم در سال ۲۰۲۲ تا ۲۰۲۳ به پایان میرسد)، «مأموریت غیرممکن» (که گفته میشود با دو فیلم بعدی کریستوفر مککوئری در سال ۲۰۲۱ و ۲۰۲۲ به پایان میرسد)، «دنیای ژوراسیک»، سری «جیمز باند» (که باید جیمز باند را بعد از «زمانی برای مُردن نیست» جایگزین کند) و «آواتار» هستند. البته که دیزنی میتواند «فروزن ۳» یا «شگفتانگیزان ۳» را بسازد، اما حتی «جنگ ستارگان» هم با افتتاحیهی ۲۴۸ میلیون دلاری (و درآمد خانگی ۹۳۷ میلیونی) «نیرو برمیخیزد»، همین الان سقفِ درآمدش را تجربه کرده است و دیگر بهتر از این نخواهد شد؛ مخصوصا باتوجهبه اینکه فیلمهای آینده ربطی به دار و دستهی لوک اسکایواکر نخواهند داشت. از آنجایی که آغاز فرنچایزهای جدید به خاطرِ زوالِ فرهنگ سینما رفتن در دورانِ فرمانروایی پلتفرمهای استریمینگ تقریبا غیرممکن شده است، پس هالیوود بهزودی خودش را در تنگنای فشردهای پیدا خواهد کرد.
- گزارش باکس آفیس: چگونه «مرد عنکبوتی» موفق به انجام کاری شد که «بتمن» در آن شکست خورده بود؟
- گزارش باکس آفیس: ماموریت سخت Tenet به عنوانِ اولین بلاکباسترِ پسا-کرونا چیست؟
- گزارش باکس آفیس: چرا سال ۲۰۲۰ حتی بدون شیوع کرونا هم درآمد ۲۰۱۹ را تکرار نمیکرد؟
- گزارش باکس آفیس: چرا تاخیر No Time to Die به دلیل شیوع کرونا در نهایت به نفعش خواهد بود؟
- گزارش باکس آفیس: چگونه دوران ریاست باب ایگر بر دیزنی با یک شکست به پایان رسید؟
- گزارش باکس آفیس: چگونه «آواتار» به آخرین بلاکباسترِ کاملا اورجینال سینما تبدیل شد؟
- گزارش باکس آفیس: دلیل عملکردِ ناامیدکننده فیلمهای اخیر سوپرمن در گیشه چیست؟
- گزارش باکس آفیس: آیا موفقیت «جوکر» آغازگر دوران جدیدی از سینمای ابرقهرمانی خواهد بود؟
- گزارش باکس آفیس: چرا «کاپیتان آمریکا: سرباز زمستان» تاثیرگذارترین فیلم در موفقیتِ مارول در گیشه بود؟
- باکس آفیس: محاسبه سود و زیان خالص بلاکباسترهای سال ۲۰۱۸
حتی در بینِ فیلمهای مارول و دیسی هم تصور فیلمی که قادر به تکرارِ آمارِ دو فیلمِ اخیرِ «اونجرز» باشد خیلی سخت است. اگر تصور کنیم هرکسی که «بلک پنتر» را در جریانِ افتتاحیهی جمعه تا دوشنبهی ۲۴۲ میلیون دلاریاش در آخرهفتهی روز ریاستجمهوری در سال ۲۰۱۸ تماشا کرد، در حالت عادی هم در جریان افتتاحیهی جمعه تا یکشنبهاش به دیدنِ آن میرفت، آن وقت رشدِ فروش ۴۸ درصدی «بلک پنتر ۲» در مقایسه با افتتاحیهی جمعه تا دوشنبهی ۲۴۲ میلیون دلاری قسمت اول (برابر با رشد ۴۸ درصدی افتتاحیه جمعه تا یکشنبهی ۷۴ میلیون دلاری «دنیای گمشده» در سال ۱۹۹۷ در مقایسه با افتتاحیه جمعه تا یکشنبه ۵۰ میلیونی «پارک ژوراسیک» در سال ۱۹۹۳)، میتواند افتتاحیهی ۳۵۷ میلیون دلاری «اونجرز: پایان بازی» را تکرار کند. اما مسئله این است که «کاپیتان مارول ۲» باید ۲۳۰ درصد بهتر از افتتاحیهی قسمت اول «کاپیتان مارول» ظاهر شد. «دنیای ژوراسیک: قلمرو» باید ۷۲ درصد بهتر از «دنیای ژوراسیک» و ۲۴۱ درصد بهتر از «پادشاهی سقوطکرده» ظاهر شود. هیچکدام از آنها قادر به تجربهی چنین پرشهایی نخواهند بود.
همیشه این احتمال وجود دارد که برادران وارنر پس از جمعبندی «جانوران شگفتانگیز»، تیمِ دنیل ردکلیف، اِما واتسون و روپرت گرینت را برای اقتباسِ «هری پاتر و بچهی نفرینشده» دور هم جمع کند. چنین چیزی دربارهی «اونجرز ۵» که ممکن است به همکاری مرد عنکبوتی، بلک پنتر، کاپیتان مارول و تور با رید ریچاردز و وولورین در نبردی کیهانی برای مقابله با دکتر دووم یا گلاکتوس منجر شود نیز صدق میکند. حتی امکان دارد که فیلمِ «جاستیس لیگِ» جدیدی ساخته شود که دار و دستهی آکوآمن، واندر وومن، بتمنِ رابرت پتینسون، شزم، هارلی کویین و سوپرمنِ هنری کویل را به نبرد با دارکساید میفرستد. هرکدام از این پروژههای خوش رنگ و لعاب و موردانتظار و هر پروژهی رویارویی دیگری شبیه به آنها شاید در آیندهی دور قادر به شکستنِ رکوردِ افتتاحیهی «پایان بازی» باشند، اما در حال حاضر هیچ فرنچایزی وجود ندارد که بتوان روی آن برای تکرارِ افتتاحیهی خانگی ۳۵۷ میلیونی و افتتاحیهی جهانی یک میلیارد و ۲۰۰ میلیون دلاری «پایان بازی» حساب باز کرد.
اگر قسمت اول «آواتار» مجددا اکران شود و رکوردِ پُرفروشترین فیلمِ تاریخ سینما را از «پایان بازی» پس بگیرد که هیچی، در غیر این صورت «آواتار ۲» شانس پایین کشیدنِ «پایان بازی» از تختِ پادشاهی پُرفروشترین فیلمِ دنیا را دارد. بااینحال، حتی «آواتار ۲» هم قادر به شکستنِ رکورد افتتاحیهی «پایان بازی» نخواهد بود. افتتاحیهی فیلمِ جیمز کامرون باید ۴۶۳ درصد بهتر از افتتاحیهی ۷۷ میلیون دلاری قسمت اول «آواتار» باشد که محال است. این احتمال وجود دارد که دنبالههای «آواتار» به چنان محبوبیتی دست پیدا کنند که «آواتار ۵» به مترادفِ «هری پاتر و یادگاران مرگبار قسمت دوم» یا «پایان بازی» تبدیل شود، اما این یکی هم جزوِ خیالپردازیهای درازمدتمان دستهبندی میشود. با وجود تهدید شدنِ فرهنگِ سینما رفتن به وسیلهی دورانِ پسا-کرونا و پلتفرمهای استریمینگ، افتتاحیهی «پایان بازی» نه یک روندِ عادی، بلکه حکم عتیقهای از یک دنیای به پایان رسیده را خواهد داشت. این حرفها به این معنی نیست که فرهنگ سینما رفتن منقرض خواهد شد؛ رکورد پُرفروشترین فیلم گیشهی جهانی («پایان بازی»)، پُرفروشترین فیلم گیشهی خارجی («آواتار») و پُرفروشترین فیلم گیشهی خانگی («نیرو برمیخیزد») احتمالا شکسته خواهد شد؛ رکوردهای جدیدی ثبت خواهند شد. اما وقتی نوبت به رکورد بهترین فروش پیشنمایش، بهترین فروشِ یک روز و بهترین افتتاحیهی خانگی و جهانی میرسیم، «اونجرز: پایان بازی» به احتمال زیاد آخرین بازمانده از نوعِ خودش حساب میشود.
سهگانهی جنگ ستارگانِ دیزنی در مقایسه با سهگانههای قبلی چقدر سودآور بود؟
هفتهی گذشته، هفتهی جالبی برای «جنگ ستارگان» در تقویم بود؛ این هفته مصادف با سالگردِ اکرانِ شش فیلمِ لایواکشنِ اورجینالِ «جنگ ستارگان» و همچنین سالگردِ پنج ماهگی، سالگردِ دو و نیم سالگی و سالگردِ چهار و نیم سالگی سهگانهی دیزنی بود. اگرچه سهگانهی اورجینالِ «جنگ ستارگان» در جریانِ آخرهفتهی روز یادبود در سال ۱۹۷۷ (۲۵ می)، سال ۱۹۸۰ (۲۱ می) و ۱۹۸۳ (۲۵ می) اکران شدند، اما سهگانهی پیشدرآمد در آخرهفتهی پیش از آخرهفتهی روز یاد بود در نوزدهم می ۱۹۹۹، شانزدهمِ می ۲۰۰۲ و نوزدهم می ۲۰۰۵ روی پرده رفتند. چیزی که میخواهیم به این مناسبت دربارهاش حرف بزنیم این است که فیلمهای «جنگ ستارگان» به تدریج در زمینهی مقدار فروششان دربرابر مقدار بودجهشان، سوددهیشان را از دست دادهاند. اولین فیلم «جنگ ستارگان» که با ۱۱ میلیون دلار بودجه تهیه شده بود، به ۵۰۳ میلیون دلار فروشِ جهانی (که شامل ۳۰۷ میلیون دلار از گیشهی خانگی میشد) در سال ۱۹۷۷ دست پیدا کرد؛ این رقم به این معنی است که «جنگ ستارگان» ۴۵/۷ برابرِ بودجهاش فروخته است؛ حتی تصورش هم سخت است.
«حملهی کلونها» اولینباری بود که فیلمهای «جنگ ستارگان» در جایگاهِ اول پُرفروشترین فیلمِ سال قرار نمیگرفتند
البته در دورانی که فیلمی مثل «پدرخوانده» میتوانست به ۲۴۶ میلیون دلار فروشِ جهانی از ۶ میلیون دلار بودجه دست پیدا کند، بخشِ شگفتانگیزِ درآمدِ «جنگ ستارگان»، مقدارِ فروشش نبود؛ بخشِ شگفتانگیزش، مقدار فروشش در مقایسه با بودجهاش بود. در ادامه، «امپراتوری ضربه میزند» به فقط ۲۰۹ میلیون دلار فروشِ خانگی و ۴۰۰ میلیون دلار فروشِ جهانی در سال ۱۹۸۰ دست پیدا کرد؛ این در حالی بود که بودجهی «امپراتوری ضربه میزند» از بودجهی یازده میلیون دلاری قسمت اول، به ۳۳ میلیون دلار افزایش پیدا کرده بود. از همین رو، فیلم فقط ۱۲/۱ برابرِ بودجهاش فروخت. «بازگشت جدای» اما اولین فیلمِ مجموعه بود که کارش را با اکرانِ گسترده آغاز کرد و به درآمدِ رکوردشکنانهی ۴۱ میلیون دلار در جریانِ افتتاحیهی چهارشنبه تا دوشنبهی روز یادبود در سال ۱۹۸۳ دست پیدا کرد و درنهایت به ۲۵۲ میلیون دلار در آمریکای شمالی، ۱۲۲ میلیون دلار در کشورهای خارجی و ۳۷۵ میلیون دلار در سراسر دنیا از ۳۳ میلیون دلار بودجه دست یافت؛ در نتیجه فیلم ۱۱/۳ برابر بودجهاش کسب کرد.
وقتی که جرج لوکاس دوباره در تابستانِ ۱۹۹۹ به این مجموعه بازگشت، بودجهها بهحدی افزایش پیدا کرده بودند که بودجهی ۱۱۵ میلیون دلاری بلاکباستری مثل «جنگ ستارگان: تهدید شبح»، رقم پایینی برای فیلمی در ابعادِ حماسی آن حساب میشد. اما با وجودِ این، خرج کردنِ ۱۰ برابر بودجهی فیلمهای سهگانهی اورجینال قرار نبود به فروشی سه برابرِ آنها منجر شود. قابلذکر است که سه فیلم اولِ «جنگ ستارگان» بهعلاوهی «تهدید شبح» در دورانی اکران شدند که فیلمی شبیه به «جنگ ستارگان» حکمِ روند نرمالِ فیلمسازی هالیوود را نداشت؛ آنها در نوعِ خودشان یگانه بودند. منهای دو فیلم اولِ «سوپرمن» و «مهاجمان صندوقچهی گمشده»، بلاکباسترهای فانتزی که ممکن بود بتوانند برتری «جنگ ستارگان» را به چالش بکشند («بازگشت به آینده»، «شکارچیان ارواح» و «بتمن») تازه بعد از تکمیلِ سهگانهی اول از راه رسیدند. همچنین اگرچه «تهدید شبح» در اوایل ماه می، درست بعد از «ماتریکس» و «مومیایی» روی پرده رفت، اما فیلمهایی با مقیاس، اندازه و چشماندازِ غولآسای «تهدید شبح» هنوز به نژادِ غالبِ بر هالیوود تبدیل نشده بودند. فیلمهایی مثل «ترمیناتور ۲»، «پارک ژوراسیک» و «روز استقلال» هنوز آنقدر کمیاب بودند که «تهدید شبح» بهطور اتوماتیک نقش یک رویدادِ سینمایی را که هیچکس نباید آن را از دست بدهد ایفا میکرد.
به همین دلیل، «تهدید شبح» با وجود نقدهای ضد و نقیض و استقبالِ نه چندان گرمِ طرفداران، به ۶۴ میلیون دلار افتتاحیهی جمعه تا یکشنبه و ۱۰۵ میلیون دلار افتتاحیهی چهارشنبه تا یکشنبه دست پیدا کرد و تا پایانِ تابستان، ۴۳۱ میلیون دلار در خانه فروخته بود؛ این فیلم ۶/۷ برابرِ افتتاحیهاش فروخت که آن را کماکان بعد از این همه سال به یکی از بادوامترین بلاکباسترهای ۲۵ سال گذشته تبدیل میکند. در مقایسه، «روز استقلال» پس از افتتاحیهی جمعه تا یکشنبهی ۵۰ میلیون دلاریاش در ژوئیه ۱۹۹۶، به درآمدِ شش روزهی ۱۰۰ میلیون دلار دست یافت و درنهایت ۳۰۷ میلیون دلار در گیشهی خانگی فروخت. «ترمیناتور ۲» نیز پس از افتتاحیهی جمعه تا یکشنبهی ۳۳ میلیون دلاریاش در ژوئیه ۱۹۹۱، رفت تا به ۲۰۴ میلیون دلار فروشِ نهایی برسد. خلاصه اینکه «تهدید شبح» ۹۲۴ میلیون دلار در دنیا فروخت که آن را پشتسر «تایتانیک» (یک میلیارد و ۸۰۰ میلیون دلار در سال ۱۹۹۷ و ۱۹۹۸)، در جایگاهِ دوم پُرفروشترین فیلمهای باکس آفیسِ جهانی جای داد. اگرچه «تهدید شبح» به درآمدی ۸ برابرِ بودجهاش دست پیدا کرد، اما از اینجا به بعد فیلمهای «جنگ ستارگان» در زمینهی مقدار درآمدشان در مقایسه با مقدار بودجهشان در سراشیبی قرار گرفتند.
«حملهی کلونها» اولین فیلمِ مجموعه بود که در زمینهی رویارویی با بلاکباسترها و برندهای محبوبِ فرهنگ عامه، با رقبای جدی شاخ به شاخ شد. «حملهی کلونها» اولین فیلم مجموعه بود که باید با وضعیتِ جدیدِ «جنگ ستارگان» بهعنوانِ مجموعهای که دیگر در نوعِ خودش منحصربهفرد نیست کنار میآمد. این فیلم حدود شش ماه بعد از «هری پاتر و سنگ جادو» (۳۱۷ و نیم میلیون دلار خانگی و ۹۷۴ و نیم میلیون دلار جهانی از ۱۲۵ میلیون بودجه) و «ارباب حلقهها: یاران حلقه» (۳۱۳ میلیون / ۸۸۴ میلیون از ۹۵ میلیون بودجه) اکران شد. همچنین، «مرد عنکبوتی» هم دو هفته پیش از «حملهی کلونها» به افتتاحیهی رکوردشکنانهی ۱۱۴ میلیون دلار دست یافت و رفت تا ۴۰۲ میلیون دلار در خانه و ۸۲۱ میلیون دلار در دنیا از ۱۳۰ میلیون دلار بودجه بفروشد. «حملهی کلونها» به ۸۰ میلیون دلار افتتاحیهی جمعه تا یکشنبه و ۱۱۰ میلیون دلار افتتاحیهی پنجشنبه تا یکشنبه دست پیدا کرد؛ افتتاحیهی ۸۰ میلیون دلاری این فیلم، آن را در جایی پایینتر از افتتاحیهی «مرد عنکبوتی» و افتتاحیهی ۹۰ میلیون دلاری «هری پاتر و تالار اسرار» قرار میداد. «حملهی کلونها» درنهایت عملکردی «فرونتلودد» داشت؛ به این معنی که فیلم با وجودِ شروعِ قویاش، دوامِ ضعیفی را تجربه کرد تا درنهایت به فقط ۳۰۲ میلیون دلار فروشِ خانگی و ۶۴۵ میلیون دلار فروشِ جهانی از ۱۱۵ میلیون دلار بودجه دست پیدا کند.
«حملهی کلونها» اولینباری بود که فیلمهای «جنگ ستارگان» در جایگاهِ اول پُرفروشترین فیلمِ سال قرار نمیگرفتند. این فیلم در گیشهی آمریکای شمالی پشتسر «مرد عنکبوتی و «ارباب حلقهها: دو برج» در ردهی سوم پُرفروشترین فیلمهای گیشهی خانگی و پشتسر «مرد عنکبوتی»، «دو برج» و «هری پاتر و تالار اسرار» در ردهی چهارم پُرفروشترین فیلمهای گیشهی جهانی جای گرفت. با این وجود، نهتنها این فیلم به فروشی ۵/۶ برابرِ بودجهاش دست یافت، بلکه راستش همه از جمله خودِ جرج لوکاس بیش از هر چیز دیگری منتظرِ اپیزود سوم بودند؛ دو فیلم اول حکم مقدمهای برای اتفاقاتِ اصلی قسمت سوم را داشتند. خوشبختانه در زمانیکه «جنگ ستارگان: انتقام سیث» در ماه می سال ۲۰۰۵ اکران شد، هر دوی مجموعههای «ارباب حلقهها» و «ماتریکس» به پایان رسیده بودند، «هری پاتر» در سراشیبی قرار گرفته بود (این مجموعه شش ماه بعد با «جام آتش» به دورانِ اوجش بازمیگشت) و هنوز یک سال تا اکرانِ «دزدان دریایی کاراییب: صندوقچهی مرد مُرده» باقی مانده بود. پس از اینکه «حملهی کلونها» از رقبای سرسختش آسیب دیده بود، «جنگ ستارگان» دوباره با «انتقام سیث» این فرصت را به دست آورد تا به یگانه بلاکباسترِ سینما تبدیل شود؛ این فیلم حکمِ تنها گزینهی موجود در تابستانِ ۲۰۰۵ را داشت و به پادشاهِ بلامنازعِ بلاکباسترهای تابستانِ آن سال تبدیل شد.
کمبودِ رقیب بهعلاوهی افزایشِ فروشِ این فیلم به خاطر ماهیتش بهعنوانِ فینالِ مجموعه و یک سری سکانسهای پُرزرق و برقِ پُرطرفدار باعث شدند تا این فیلم رکورد پیشنمایشهای شب پنجشنبه را بشکند (۱۶ میلیون دلار) و در مسیر تبدیل شدن به اولینِ فیلمی که ۵۰ میلیون دلار در یک روز کسب کرده بود قرار بگیرد. از آنجایی که این فیلم در روزِ پنجشنبه اکران شد، موفق نشد افتتاحیهی جمعه تا یکشنبهی ۱۱۴ میلیون دلاری «مرد عنکبوتی» را پشت سر بگذارد و در عوض به درآمد جمعه تا یکشنبهی ۱۰۸ میلیون دلاری و رکورد افتتاحیهی چهارروزهی ۱۵۸ میلیون دلاریاش رضایت داد. درست مثل «تهدید شبح» که فقط به خاطر اینکه تصمیم گرفت اکرانش را از روز جمعه شروع نکند، پشتسر «دنیای گمشده» (۷۴ میلیون دلار افتتاحیهی جمعه تا یکشنبه / ۹۲ میلیون دلار افتتاحیهی جمعه تا دوشنبه) در جایگاهِ دوم قرار گرفت، «انتقام سیث» هم به سرنوشتِ مشابهای دچار شد. «انتقام سیث» درنهایت ۳۸۰ میلیون دلار در گیشهی خانگی (پُرفروشترین فیلم سال) و ۸۶۸ میلیون دلار در دنیا فروخت که آن را پشتسر «هری پاتر و جام آتش» (۸۹۶ میلیون دلار از ۱۵۰ میلیون دلار بودجه) در جایگاه دوم پُرفروشترین فیلمهای گیشهی جهانی آن سال قرار داد.
«انتقام سیث» به درآمدی ۷/۵۵ برابرِ بودجهی ۱۱۵ میلیون دلاریاش دست پیدا کرد. اگرچه فیلمهای سهگانهی پیشدرآمد ارزانقیمتتر از بلاکباسترهای همدورهشان بودند، اما با این وجود، سودآوری کمتری در مقایسه با فیلمهای قبلی «جنگ ستارگان» داشتند. این خبرِ شوکهکنندهای نیست، اما مجددا باید تاکید کرد که خرج کردنِ ۱۰ برابر بودجهی بیشتر برای ساختِ پیشدرآمدها، حتی با درنظرگرفتنِ نرخ تورم و افزایشِ تعداد سینماها، به درآمدی ۱۰ برابر بهتر از سهگانهی اورجینال منجر نشد. اگر دیزنی، لوکاسفیلم را در اواخر سال ۲۰۱۲ با پرداختِ ۴ میلیارد دلار نمیخرید، آن وقت «انتقام سیث» آخرین فیلمِ مجموعه باقی میماند. «نیرو برمیخیزد» به اولین فیلمِ لایواکشنِ «جنگ ستارگان» که اکرانش را از روز جمعه آغاز میکرد تبدیل شد. این موضوع بهعلاوهی نقدهای مثبتِ فیلم و درخواستِ طرفداران برای دیدنِ دنبالهی «بازگشت جدای» که شامل هریسون فورد، کری فیشر و مارک همیل میشد، دست به دست هم دادند تا آن را به افتتاحیهای تاریخساز برسانند. «نیرو برمیخیزد» اکرانش را بهجای ماه می ۲۰۱۵، در دسامبرِ ۲۰۱۵ آغاز کرد. آخرهفتهی پیش از کریسمس که میزبانِ افتتاحیههای «تایتانیک»، «آواتار» و فیلمهای سرزمین میانهی پیتر جکسون بوده است، انتخابِ هوشمندانهای برای اکرانِ «نیرو برمیخیزد» بود.
ساختهی جی. جی. آبرامز کارش را با کسب ۲۴۸ میلیون دلار فروشِ افتتاحیه شروع کرد که نهتنها یک رکورد جدید حساب میشد، بلکه تقریبا سه برابر رکورددار قبلی بهترینِ افتتاحیهی ماه دسامبر (۸۴ میلیون دلار برای «هابیت: سفری غیرمنتظره») بود. «نیرو برمیخیزد» با یک تیر، دو نشان را زد. این فیلم نهتنها به افتتاحیهای در حدِ بلاکباسترهای تابستانی دست پیدا کرد، بلکه همزمان از دوامِ درازمدتِ فیلمهای کریسمسی هم بهره بُرد. به این ترتیب، این فیلم با عبور از «آواتار» در گیشهی خانگی (۹۳۷ میلیون دلار دربرابر درآمد ۷۶۰ میلیون دلاری «آواتار»)، به ۲ میلیارد و ۶۸ میلیون دلار فروشِ جهانی دست یافت. درخواستِ دیوانهوارِ طرفداران برای دیدنِ این فیلم، ماهیتِ عامهپسندِ این فیلم، کاراکترهای جدیدِ محبوبش و کمبودِ رقبای آخر سال به این موفقیت منتهی شد. این فیلم شاید پشتسر «تایتانیک» (۲ میلیارد و ۱۰۰ میلیون دلار) و «آواتار» (۲ میلیارد و ۷۸۸ میلیون دلار) در جایگاه سوم پُرفروشترین فیلمهای تاریخ قرار گرفته بود، اما همزمان به درآمدی ۸/۴۴ برابرِ بودجهی ۲۴۵ میلیون دلاریاش دست یافت. درواقع این فیلم سودآورتر از تمام فیلمهای پیشدرآمدِ «جنگ ستارگان» بود.
«نیرو برمیخیزد» درست مثل دو دنبالهی نخستِ «جنگ ستارگان»، بودجهای در حد بزرگترین بلاکباسترها داشت، اما همزمان به درآمدی درجهیک نیز دست یافته بود. اما عواقبِ منفی عملکردِ باورنکردنی «نیرو برمیخیزد» این بود که این فیلم استانداردهای این مجموعه را بهحدی بالا بُرد (مخصوصا در گیشهی آمریکای شمالی) که فیلمهای بعدی مجموعه هیچ شانسی برای رقابت به آنها نداشتند. اگرچه افت فروشِ اولین دنباله عادی است، اما درآمدِ ۲ میلیارد دلاری «نیرو برمیخیزد» بهحدی زیاد بود که افت فروشِ طبیعی «آخرین جدای» در مقایسه با آن، بیشتر از چیزی که بود به نظر میرسید. «آخرین جدای» با نقدهای بسیار مثبت که به شکستنِ کلیشههای «جنگ ستارگان» معروف شد، اکران شد و به افتتاحیهی ۲۲۰ میلیون دلار دست یافت. گرچه منتقدان عاشقِ این فیلم بودند و حتی عموم مخاطبان هم باتوجهبه میانگینِ امتیازش (A) دوستش داشتند، اما طرفدارانِ سرسختِ مجموعه دلِ خوشی از آن نداشتند. خلاصه اینکه «آخرین جدای» بهلطفِ جنجالهای آنلاین، افتِ علاقهی طبیعی طرفداران بعد از «نیرو برمیخیزد» و رقبای گردنکلفتی در قالب «جومانجی ۲» (۴۰۴ میلیون خانگی و ۹۶۲ میلیون جهانی) و «بزرگترین شومن» (۱۸۴ میلیون خانگی و ۴۴۱ میلیون جهانی)، با وجودِ تجربهی افتتاحیهای در حد بلاکباسترهای تابستانی، اما دوامِ درازمدتی در حدِ بلاکباسترهای کریسمسی تجربه نکرد.
این فیلم درنهایت به ۶۲۰ میلیون دلار فروشِ خانگی و یک میلیارد و ۳۳۰ میلیون دلار فروشِ جهانی دست پیدا کرد. این فیلم به ۲ سومِ فروشِ «نیرو برمیخیزد» دست یافت؛ دقیقا برابر با همان افت فروشی که «امپراتوری ضربه میزند» و «حملهی کلونها» نسبت به قسمتهای قبلی تجربه کرده بودند و دقیقا برابر با افت فروشِ «بتمن بازمیگردد»، «دنیای گمشده» و «دنیای ژوراسیک: پادشاهی سقوطکرده». این افت فروش طبیعی بود، اما با این تفاوت که درآمدِ «نیرو برمیخیزد» بهحدی زیاد بود که افت فروشِ طبیعی این فیلم بهمعنی از دست دادن ۷۳۵ میلیون دلار بود؛ از همین رو، اندازهی این رقم آنقدر بزرگ بود که به چشم میآمد. با این وجود، «آخرین جدای» نهتنها به پُرفروشترین فیلم گیشهی خانگی و جهانی تبدیل شد، بلکه به درآمدی ۶/۶۵ برابرِ بودجهی ۲۰۰ میلیون دلاریاش دست یافت. بخشِ کنایهآمیزِ ماجرا این است که این فیلم در حالی سودآورتر از «حملهی کلونها» بود که با همان نوع رقبای سرسختی مواجه شد که «حملهی کلونها» با آنها روبهرو شده بود.
«جنگ ستارگان: ظهور اسکایواکر» اکرانش را به خاطر نقدهای منفیاش و رقیبِ سرسختی در قالب «فروزن ۲» («نیرو برمیخیزد» پس از شکستِ تجاری «دایناسور خوب» اکران شد)، با کسب ۱۷۷ میلیون دلار افتتاحیه شروع کرد و به ۵۱۵ میلیون دلار فروشِ خانگی و یک میلیارد و ۷۴ میلیون دلار فروشِ جهانی دست یافت. همچنین از آنجایی که «ظهور اسکایواکر» از مشکلِ تعویضِ کارگردان و تولیدِ شتابزده رنج میبرد، بودجهاش به ۲۷۵ میلیون دلار افزایش پیدا کرد و در نتیجه به درآمدی فقط ۳/۹ برابرِ بودجهاش دست یافت. در حالی میانگینِ درآمدِ فیلمهای پیشدرآمد ۷/۰۶ برابرِ بودجه است که میانگین سهگانهی دیزنی ۶/۲۱۵ برابرِ بودجه است. سهگانهی اورجینالِ «جنگ ستارگان» هم به مجموع یک میلیارد و ۲۰۰ میلیون دلار فروش از ۷۷ میلیون دلار مجموع بودجه دست یافت که بهمعنی درآمدی ۱۶/۵ برابرِ بودجه است. در هر سه نمونه، اولین قسمتِ سهگانه فراتر از خوشبینانهترین انتظارات ظاهر میشود. با ادامه پیدا کردنِ فیلمهای «جنگ ستارگان»، هرچه مقدار بودجهها بهطرز قابلتوجهای افزایش پیدا کردند، درآمدِ جهانی فیلمها منهای قسمت اول هر کدام از سهگانهها، افزایش پیدا نکردند.
فیلمهای «جنگ ستارگان» تاکنون در بهترین حالت فقط ۵۶ درصد از مجموعِ درآمدشان را از کشورهای خارجی به دست آوردند («انتقام سیث»). در نتیجه «جنگ ستارگان» یک مجموعهِ آمریکای شمالیمحور باقی مانده است. با وجودِ این، دیزنی بودجهی فیلمهایش را دو برابر کرد و تقریبا دو برابرِ آنها را کسب کرد. مجموعِ بودجه سهگانهی دیزنی (۷۲۰ میلیون دلار) بیشتر از دو برابرِ بودجهی سهگانهی پیشدرآمد (۳۴۵ میلیون دلار) است. در حالی سهگانهی «هابیت» بین ۶۵۰ تا ۷۰۰ میلیون دلار خرج برداشته که «ارباب حلقهها» با حدود ۳۰۰ تا ۳۵۰ میلیون دلار ساخته شده است و هر دو به درآمد جهانی تقریبا یکسان دست یافتهاند (۲ میلیارد و ۹۳۱ میلیون دلار در سال ۲۰۱۲، ۲۰۱۳ و ۲۰۱۴ در مقابلِ ۲ میلیارد و ۹۶۰ میلیون دلار در سال ۲۰۰۱، ۲۰۰۲ و ۲۰۰۳). در حالی سهگانهی جنگ ستارگانِ دیزنی به مجموع درآمد ۴ میلیارد و ۴۷۵ میلیون دلار از مجموع بودجه ۷۲۰ میلیون دلار دست یافت که سهگانهی پیشدرآمد به مجموع فروشِ ۲ میلیارد و ۴۳۷ میلیون دلار از مجموع بودجه ۳۴۵ میلیون دلار دست پیدا کرد. به بیانِ دیگر، سهگانهی دیزنی برخلاف افزایش بودجهها و افزایشِ رقبا، تقریبا به اندازهی سهگانهی پیشدرآمد سودآور بود و این موضوع اولین سری فیلمهای جنگ ستارگانِ دیزنی را به موفقیتهای تجاری بیحرف و حدیثی تبدیل میکند. با این تفاوت که سهگانهی پیشدرآمد و سهگانهی دیزنی یک نقطهی اشتراک دیگر هم دارند: هر دو در عین سودآوری یکسانشان، مجموعه را از لحاظ کیفی در شرایطِ آشفتهی تازهای رها کردند.