گزارش باکس آفیس: چرا «اونجرز» و «جنگ ستارگان» سودآورترین مجموعههای هالیوود نیستند؟
بگذارید یکراست برویم سر اصل مطلب: سودآورترین فرنچایزهای هالیوودی دقیقا کدام هستند؟ اینجا دربارهی فروشِ اجناس جانبی مثلِ اکشنفیگورها، اسپینآفها یا هر منبعِ درآمدِ مکملِ دیگری صحبت نمیکنیم؛ اینجا سودآورترین فرنچایزها را براساس درآمدِ جهانی فیلمها در مقایسه با بودجهی تولیدشان محاسبه میکنیم. دومین نکتهای که باید مد نظر بگیریم این است که در این محاسبه فقط مجموعههایی شرکت میکنند که حداقل سه قسمت از آنها در سینماها اکران شدهاند؛ در غیر این صورت فیلمهایی مثل «آواتار» (۲ میلیارد و ۷۸۸ میلیون دلار از ۲۳۷ میلیون دلار بودجه) یا «عروسی بزرگ و پُرریخت و پاشِ یونانی من» (قسمت اول به ۳۶۹ میلیون دلار از ۵ میلیون دلار بودجه دست پیدا کرد و قسمت دوم ۹۰/۶ میلیون دلار از ۱۸ میلیون دلار فروخت) بهطور پیشفرض صدر جدولِ سودآورترین فرنچایزها را تصاحب میکردند. این موضوع دربارهی دو فیلمِ «فروزن» (Frozen) نیز صدق میکند؛ فیلمهایی که به یک میلیارد و ۲۷۶ میلیون دلار و یک میلیارد و ۴۵۰ میلیون دلار از مجموعا ۳۰۰ میلیون دلار بودجه دست پیدا کردند. اگر «فروزن ۳» ساخته شود و یک میلیارد و ۲۷۴ میلیون دلار دیگر از ۱۵۰ میلیون دلار بودجه کسب کند (مجموع ۴ میلیارد دلار فروش از مجموع ۴۵۰ میلیون دلار بودجه)، آن وقت این مجموعه، ۸/۸ برابرِ بودجهاش فروخته است که آن را در بینِ سودآورترینها قرار میدهد. اما «فروزن» فعلا یک دوگانه است و جایی در محاسباتمان ندارد.
بنابراین سؤال را از نو تکرار میکنم: سودآورترین فرانچایزها با حداقل سه قسمت کدام فرنچایزها هستند؟ دو مجموعهی ترسناک و یک مجموعهی کمدی وجود دارند که بهدلیلِ عملکردِ فراتر از انتظاراتِ اولین قسمتشان، جایی در بینِ سودآورترین مجموعههای فهرست به دست آوردهاند. اولی «آروارهها» (Jaws) است که در سال ۱۹۷۵ به ۴۷۰ میلیون و ۷۰۰ هزار دلار فروشِ جهانی از ۱۲ میلیون دلار بودجه دست یافت. چهار دنبالهی «آروارهها» که در بین سالهای ۱۹۷۵ تا ۱۹۸۷ عرضه شدند، مجموعا ۷۳۷ میلیون و ۵۷۳ میلیون دلار از مجموع ۷۳ میلیون دلار بودجه کسب کردند که بهطور میانگین بهمعنی فروشی ۱۰/۱ برابرِ بودجه است. این موضوع دربارهی سری «جادوگر بلر» (Blair Witch) نیز حقیقت دارد؛ «پروژهی جادوگر بلر» در سال ۱۹۹۹ به ۲۴۸ میلیون و ۳۰۰ هزار دلار فروشِ جهانی از فقط ۶۰۰ هزار دلار بودجه دست یافت. اما فیلمهای بعدی موفقیتِ قسمت اول را تکرار نکردند. «کتاب سایهها» (۴۸ میلیون دلار از ۱۵ میلیون دلار بودجه در سال ۲۰۰۰) و «جادوگر بلر» (۳۹ میلیون دلار از ۱۰ میلیون دلار بودجه در سال ۲۰۱۶)، میانگینِ نرخِ بازگشتِ سرمایه را به فروشی ۱۳/۱ برابرِ بودجه کاهش دادند.
سهگانهی «تنها در خانه»، محصولِ فاکس نیز در جمعِ آنها قرار میگیرد. قسمت اول «تنها در خانه» در حالی در سال ۱۹۹۰ به ۴۷۷ میلیون دلار فروشِ جهانی از ۱۷ میلیون دلار بودجه دست یافت که مجموع درآمدِ این سهگانه ۸۶۶ میلیون دلار از مجموع ۶۷ میلیون دلار بودجه است. اینها همه مجموعههای سابقهداری هستند که امروزه به پایانِ دورانشان رسیدهاند. در بینِ فرنچایزهای اخیر که هنوز فعال هستند، کماکان ژانر وحشت حرف اول را میزند. همانطور که سهگانهی «جادوگر بلر» به فروشی ۱۳/۱ برابر مجموعِ بودجهشان دست یافتند، چنین چیزی دربارهی مجموعهی «اره»، محصولِ لاینزگیت نیز صدق میکند. هشت قسمتِ «اره» به مجموعِ ۹۸۲ میلیون دلار فروش از مجموع ۷۵ میلیون دلار بودجه دست پیدا کردند. این موضوع دربارهی سری «پاکسازی» (The Purge) هم حقیقت دارد. چهار قسمتِ «پاکسازی» از مجموعِ ۳۵ میلیون دلار بودجه، ۴۵۸ میلیون دلار در مجموع فروختند. در جایگاهِ بعدی دنیای سینمایی «کانجرینگ» (The Conjuring) قرار میگیرد؛ هفت فیلمِ این مجموعه با حساب «نفرین لیورونا» (The Curse of La Llorona) در مجموع یک میلیارد و ۹۰۵ میلیون دلار از مجموع ۱۳۹ میلیون دلار بودجه فروختند.
این آمار به این معنی است که هر کدام از فیلمهای «کانجرینگ» بهطور میانگین به ۲۷۲ میلیون دلار فروش جهانی از ۱۹/۹ میلیون دلار بودجه دست یافتهاند؛ این رقم به این معنی است که هرکدام از فیلمهای «کانجرینگ» بهطور میانگین فروشی ۱۳/۷ برابرِ بودجهی تولیدشان تجربه کردهاند. اما پادشاهِ فعلی فرنچایزهای ترسناک و سودآورترین مجموعهِ هالیوودِ مُدرن، سری «فعالیت فراطبیعی» (Paranormal Activity)، محصولِ پارامونت است. گرچه اولین قسمتِ این مجموعه در سال ۲۰۰۹، به درآمدِ دیوانهوارِ ۱۹۴ میلیون دلار از فقط ۴۵۰ هزار دلار بودجه (شاید سودآورترین فیلمِ تاریخ سینما در کنار «بر باد رفته») دست یافت، اما نکته این است که برخلافِ دیگر مجموعههای ترسناک، دنبالهها و پیشدرآمدهای «فعالیتِ فراطبیعی» با افتِ فروشِ وحشتناکی مواجه نشدند. ششِ فیلم این مجموعه (بودجهی هر دنباله چیزی بین ۳ تا ۱۰ میلیون دلار بود) در بینِ سالهای ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۵، در مجموع ۸۹۰ میلیون و ۴۱۷ هزار دلار از مجموع ۲۸ میلیون و ۴۵۰ هزار دلار بودجه کسب کردند. این رقم به این معنی است که هر قسمت بهطور میانگین فروشی ۳۱/۳ برابرِ بودجهاش تجربه کرده است؛ واقعا دیوانهوار است! دقیقا به خاطر همین است که پارامونت میخواهد این سری را احیا کند.
هر قسمت از مجموعهی «فعالیت فراطبیعی» بهطور میانگین فروشی ۳۱/۳ برابرِ بودجهاش تجربه کرده است؛ واقعا دیوانهوار است!
باید ببینیم آیا «اره»، «کانجرینگ» یا «پاکسازی» میتوانند در ادامه به رکوردِ فروشی ۱۴ برابرِ بودجهشان دست پیدا کنند یا نه، اما آنها هرچقدر هم تلاش کنند هرگز قادر به تکرارِ رکوردِ تاریخی «فعالیت فراطبیعی» بهعنوانِ سودآورترینِ مجموعهِ جریان اصلی هالیوود نخواهند بود؛ درواقع این عدد آنقدر معجزهآسا است که اگر این رکورد تا ابد در اختیارِ «فعالیت فراطبیعی» باقی بماند، نباید تعجب کنید! اما فرنچایزهایی که الزاما ترسناک نیستند چطور؟ سودآورترین مجموعههای غیرترسناک کدام هستند؟ فیلمهای «من نفرتانگیز» و «مینیونها»، محصولِ ایلومینیشن و یونیورسال، پادشاهِ بلامنازعِ سودآورترین فرنچایزهای انیمیشنی هستند. چهار فیلمِ این مجموعه در مجموع ۳ میلیارد و ۷۱۳ میلیون دلار از مجموع ۲۹۴ میلیون دلار بودجه فروختهاند؛ این رقم به این معنی است که هر فیلمِ مجموعه بهطور میانگین ۹۲۸ میلیون دلار در دنیا از ۷۳/۵ میلیون دلار بودجه فروخته است؛ به عبارت دیگر، هر فیلم فروشی ۱۲/۶ برابرِ بودجهاش داشته است. بخشِ عجیب ماجرا این است که دوتا از سودآورترین مجموعههای بزرگ که شامل بیش از سه قسمت میشوند، کم و بیش در چارچوبِ ژانر وحشت قرار میگیرند.
اولی مجموعهی پنج قسمتی «گرگ و میش» (The Twilight Saga) است که مجموعا ۳ میلیارد و ۳۱۷ میلیون دلار از مجموع ۴۱۸ میلیون دلار بودجه کسب کردهاند؛ رقمی که بهمعنی فروشی ۷/۹ برابر بودجهشان است. اما اگر برایتان سؤال است که سودآورترین مجموعهِ پُرخرجِ درجهیکِ هالیوود کدام است، فکر کنم تا حالا باتوجهبه تصویرِ شاخصِ این مطلب، آن را حدس زده باشید. بله، سری پنج قسمتی «ژوراسیک» («پارک ژوراسیک»، «دنیای گمشده»، «پارک ژوراسیک ۳»، «دنیای ژوراسیک» و «پادشاهی سقوطکرده») در زمینهی «فروش در مقایسه با بودجه» در جایگاهِ بالاتری در مقایسه با دنیای سینمایی مارول، «جنگ ستارگان»، «هری پاتر» و فیلمهای جیمز باند قرار میگیرد. البته که بیست و دو فیلمِ مارول در مجموع به رقمِ دیوانهوار ۲۲ میلیارد و ۵۰۰ میلیون دلار دست پیدا کردهاند، اما میانگینِ بودجهی هرکدام از این فیلمها حدود ۱۹۶ میلیون دلار است (فیلمهای «اونجرز» مجموع درآمد و مجموعِ بودجهی این مجموعه را افزایش میدهند)؛ در نتیجه، هرکدام از فیلمهای مارول بهطور میانگین فقط فروشی ۴/۹ برابرِ بودجهشان تجربه کردهاند. از سوی دیگر، هشت فیلمِ «هری پاتر» در مجموع ۷ میلیارد و ۷۲۹ میلیون دلار از مجموع یک میلیارد و ۱۵۵ میلیون دلار بودجه کسب کردهاند که بهمعنی فروشی ۶/۶ برابرِ بودجهشان است. اما پنج فیلم «ژوراسیک» در مجموع ۵ میلیارد و ۹ هزار دلار از فقط ۶۱۶ میلیون دلار بودجه کسب کردهاند. یعنی هرکدام از فیلمهای این مجموعه بهطور میانگین حدود یک میلیارد و ۱۰۰ هزار دلار از ۱۲۳ میلیون دلار بودجه فروختهاند.
این آمار سری «ژوراسیک» را به تنهاِ مجموعهی حداقل سه قسمتی هالیوود تبدیل میکند که هرکدام از قسمتهایش بهطور میانگین حداقل یک میلیارد دلار فروختهاند. مثلا در مقایسه، چهار فیلم «اونجرز» مجموعا ۷ میلیارد و ۷۵۷ میلیون دلار از مجموع یک میلیارد و ۲۹۰ میلیون دلار بودجه کسب کردهاند. این آمار به این معنی است که هرکدام از فیلمهای «اونجرز» بهطور میانگین یک میلیارد و ۹۳۹ میلیون دلار فروختهاند. اما تفاوتشان این است که در حالی که فیلمهای «ژوراسیک» فروشی ۸/۱۴ برابر بودجهشان داشتهاند، فیلمهای «اونجرز» فروشی ۶/۰۱ برابرِ بودجهشان تجربه کردهاند. بنابراین سری «ژوراسیک» بدون درنظرگرفتنِ درآمدهای جانبی، نرخ تورم و بودجهی تبلیغات، سودآورترین مجموعهی هالیوودِ مُدرن حساب میشود. اما این رکورد احتمالا برای مدت زیادی دوام نخواهد آورد؛ اگر «دنیای ژوراسیک: قلمرو» ۲۰۰ میلیون دلار بودجه داشته باشد («دنیای ژوراسیک» ۱۵۰ میلیون دلار و «پادشاهی سقوطکرده» ۱۷۰ میلیون دلار خرج برداشتند) و یک میلیارد و ۲۳ میلیون دلار دیگر کسب کند («دنیای ژوراسیک» یک میلیارد و ۹۷۱ میلیون دلار فروخت، اما «پادشاهی سقوطکرده» یک میلیارد و ۳۰۸ میلیون دلار کسب کرد)، آن وقت مجموع درآمد این شش فیلم ۶ میلیارد و ۳۲۰ میلیون دلار از مجموع ۸۱۶ میلیون دلار بودجه خواهد بود.
به عبارت دیگر، هرکدام از فیلمهای «ژوراسیک» فروشی ۷/۳ برابر بودجهشان خواهند داشت؛ آماری که نهتنها پایینتر از میانگین فعلی مجموعه (۸/۱۴ برابر بودجه) است، بلکه کمتر از سری «گرگ و میش» (۷/۹ برابر) خواهد بود. رکورد شگفتانگیز سری «ژوراسیک» در این زمینه را باید به پای «پارک ژوراسیک» و «دنیای گمشده» نوشت که در سال ۱۹۹۳ و ۱۹۹۷ که چنین درآمدهای غولآسایی روتینِ نرمالِ باکس آفیس حساب نمیشدند، ۹۱۲ میلیون دلار و ۶۱۹ میلیون دلار فروختند؛ مخصوصا باتوجهبه اینکه بودجهی ۶۵ میلیونی و ۷۵ میلیون دلاری آن فیلمها در آن زمان بودجههای کمی در مقایسه با دیگر بلاکباسترها حساب میشدند. در ادامه، «دنیای ژوراسیک» که از بودجهی بسیار مناسب ۱۵۰ میلیون دلار بهره میبرد (در مقایسه با بودجهی ۱۷۵ میلیونی «دولیتل»)، به فروشی بیشتر از قسمت اول «اونجرز» (یک میلیارد و ۵۱۹ میلیون دلار در سال ۲۰۱۲) دست یافت. ماهیتِ کودکپسندانه و آیمکسپسندانهی این مجموعه که هم بهعنوان یک آیپی شناختهشده برای طرفدارانِ هاردکور مجموعه و هم بهعنوانِ یک فیلمِ اکشنِ دایناسورمحور برای عمومِ سینماروها جذاب است و فقط شاملِ یک تا سه بازیگری که حقوقشان بینِ هر قسمت افزایش پیدا میکند میشود، آن را به فرنچایزی تبدیل کرده که تمام فاکتورهای ضروری پولسازی را تیک میزند.
تازه اگرچه اولین و چهارمین فیلمِ مجموعه فراتر از انتظارات ظاهر شدند، اما هیچکدام از فیلمهای مجموعه با کله سقوط نکردهاند. همچنین در دورانی که دنیاهای مشترکِ سینمایی تمام فکر و ذکرِ هالیوود را به خود مشغول کرده بود، یونیورسال با هوشمندی پیش از اینکه «دنیای ژوراسیک» موفق نشده بود، حرفی دربارهی «دنیای ژوراسیک ۲» نزد (برخلافِ کاری که آنها با «مومیایی» انجام دادند). فیلمهای یازدهتایی «جنگ ستارگان» در مجموع ۱۰ میلیارد و ۲۲۵ میلیون دلار از یک میلیارد و ۶۶۷ میلیون دلار مجموعِ بودجه فروختند که یعنی هر فیلم بهطور میانگین ۹۲۹ میلیون دلار فروخته است و هرکدام فروشی ۶/۱۳۳ برابرِ بودجهشان تجربه کردهاند. میانگینِ فروشِ فیلمهای «جنگ ستارگان» پایینتر از «اونجرز»، «ژوراسیک» و فیلمهای سرزمین میانهی پیتر جکسون (۵ میلیارد و ۸۵۰ میلیون دلار از شش فیلم) قرار میگیرد، اما بالاتر از فیلمهای «من نفرتانگیز» و «دزدان دریایی کاراییب» (۴ و نیم میلیارد دلار از ۵ فیلم / هر فیلم ۹۰۲ میلیون دلار) جای میگیرد. در زمینهی «مقدار فروش در مقایسه با بودجه»، ژانرِ وحشت کماکان فرمانروایی میکند و حتی در بینِ بلاکباسترها هم حداقل دوتا از سودآورترینها در چارچوبِ ژانر وحشت طبقهبندی میشوند. بنابراین اگرچه دنیای سینمایی مارول ممکن است پادشاه هالیوود باشد و اگرچه «جنگ ستارگان» ممکن است در زمینهی فروشِ اجناس جانبی و اسپینآفها فرمانروایی کند، اما وقتی نوبت به محاسبهی بیشترین درآمد از کمترین بودجه میشود، یونیورسال با مجموعهی «ژوراسیک» روی تختِ پادشاهی مینشیند.
آیا سوپرمنِ هنری کویل به هالکِ دنیای سینمایی دیسی تبدیل خواهد شد؟
یکی از مهمترین اخبار باکس آفیسی هفتهی گذشته این بود که ظاهرا هنری کویل مشغولِ مذاکره برای بازگشت به فیلمهای دیسی است. کویل تاکنون سه بار نقشِ سوپرمن را ایفا کرده است. او در «مرد پولادین» (Man of Steel) بهعنوانِ نقشِ اصلی حضور داشت، در «بتمن علیه سوپرمن: طلوع عدالت» درکنار بن افلک نقشِ یکی از شخصیتهای اصلیِ فیلم را ایفا میکرد و درنهایت حضورِ کوتاهی در اواخرِ «جاستیس لیگ» داشت. براساسِ این گزارشها گفته میشود که مذاکراتِ هنری کویل برای بازگشت به دنیای سینمایی دیسی، به فیلمبرداریهای مجددِ نسخهی اسنایدرِ «جاستیس لیگ» یا فیلم مستقلِ «مرد پولادین ۲» مربوط نمیشود. اگر تمام اینها واقعا درست باشند، آن وقت به نظر میرسد که برادران وارنر قصد دارد تا سوپرمن را به یک عنصرِ ارزشِ افزوده تبدیل کند؛ کاراکتری که دیگر از این به بعد مسئولیتِ توجیه کردنِ فیلمهای شخصی خودش را برعهده نخواهد داشت، بلکه حکمِ یک عنصر پشتیبانیکنندهی محبوب برای دیگر ابرقهرمانانِ دیسی را خواهد داشت. اگر این استراتژی به نظرتان آشنا میآید، اشتباه نمیکنید. چون این دقیقا همان کاری بود که مارول پس از دو فیلمِ شکستخوردهی هالک، با این کاراکتر انجام داد. در سال ۲۰۰۳، یونیورسال مسئولِ پخشِ «هالک»، ساختهی جاهطلبانه و ساختارشکنانهی انگ لی با بازی اِریک بانا در نقشِ بروس بنر و جنیفر کالی در نقشِ بتی راس را برعهده داشت.
سوپرمن از این به بعد مسئولیتِ توجیه کردنِ فیلمهای شخصی خودش را برعهده نخواهد داشت، بلکه حکمِ یک عنصر پشتیبانیکنندهی محبوب برای دیگر ابرقهرمانانِ دیسی را خواهد داشت
گرچه اولین تیزرِ این فیلم در جریانِ رویداد سوپربول به خاطر جلوههای ویژهِ نسبتا کارتونیاش با کمی انتقاد مواجه شد، اما در ادامه، هیجان و انتظاراتِ طرفداران برای دیدنِ این فیلم در تاریخ هفدهمِ ماهِ ژوئنِ ۲۰۰۳ بالا رفته بود. «هالک» با دریافتِ نقدهای ضد و نقیض، به ۶۲ میلیون دلار افتتاحیهی جمعه تا یکشنبه دست یافت که در آن زمان بهترین افتتاحیهی تاریخِ ماه ژوئن حساب میشد. اما این شروعِ قدرتمندانه، به همین شکل ادامه پیدا نکرد. ماجرا از این قرار بود که تمرکزِ بیشتر این فیلم روی درام بهجای اکشن، خصوصیاتِ هنریاش و تقسیم شدنِ تماشاگران بینِ شیفتگانِ فیلم و مخالفانش، به تبلیغاتِ دهان به دهانِ ضد و نقیضش منجر شد. در نتیجه، «هالک» با ۶۹/۷ درصدِ افت فروش در دومین آخرهفتهاش مواجه شد، فقط ۱۸ میلیون دلار فروخت و درنهایت به کسب فقط ۱۳۲ میلیون دلار در خانه و ۲۴۵ میلیون دلار در دنیا از ۱۳۷ میلیون دلار بودجه رضایت داد. فلشفوروارد به پنج سال بعد. یونیورسال و مارول تصمیم گرفتند فیلم دیگری با محوریت هالک بسازند که اینبار اِدوارد نورتون نقشِ بروس بنر را در آن برعهده داشت؛ این فیلم نهتنها در تیتراژ آغازینِ فیلم به اورجین اِستوری هالک پرداخت، بلکه قرار بود نقشِ دومین قسمت از دنیای سینمایی مارول را ایفا کند.
اگرچه «هالک باورنکردنی» یک ماه پس از افتتاحیهی غولآسای ۱۰۲ میلیون دلاری «مرد آهنی» (دومین افتتاحیهی برترِ تاریخِ فیلمهای غیردنبالهای در آن زمان) روی پرده رفت، اما این فیلم با وجود دریافتِ نقدهای ضد و نقیض و مخاطبانی که از ایدهی یک فیلم مرسومتر و عامهپسندتر در مقایسه با نسخهی هنری انگ لی استقبال نکردند، به ۵۵ میلیون دلار افتتاحیه دست یافت. این فیلم در ادامه، با ۶۰ درصد افت فروش در دومین آخرهفتهاش مواجه شد و به ۱۳۵ میلیون دلار فروشِ خانگی و ۲۶۵ میلیون دلار فروشِ جهانی از ۱۵۰ میلیون دلار بودجه دست یافت. سوپرمن در سالهای اخیر سرنوشتِ ناگوارِ مشابهای را در سینما تجربه کرده است. در سال ۲۰۰۶، برادران وارنر حدود ۲۶۰ میلیون دلار خرجِ «سوپرمن بازمیگردد»، ساختهی مالیخولیایی برایان سینگر کرد. این فیلم که فقط یک سال پس از «بتمن آغاز میکند» به کارگردانی کریس نولان اکران میشد، روایتگر داستانِ کلارک کنتی بود که پس از یک سفر پنج ساله به سیارهی محلِ تولدش، به سیارهی زمین بازمیگردد و متوجه میشود که دنیا او را فراموش کرده است. این فیلم اکرانش را با دریافتِ نقدهای ضد و نقیضِ رو به مثبت، با کسب ۵۳ میلیون دلار افتتاحیهی جمعه تا یکشنبه و ۱۰۸ میلیون دلار افتتاحیهی چهارشنبه تا سهشنبه (به مناسب روز استقلال) آغاز کرد.
طرفداران و منتقدان در واکنش به این فیلم به دو گروه تقسیم شدند؛ گروههایی که یکی از آنها الزاما مثبتتر از دیگری نبود. عدهای کاملا از آن به خاطر کمبودِ اکشن و لحنِ نامنسجمش ناراضی بودند و عدهای هم بیشتر از اینکه از تماشای آن لذت ببرند، به هدفش احترام میگذاشتند. فروش ۲۰۰ میلیون دلاری «سوپرمن بازمیگردد» در خانه و ۳۹۱ میلیون دلاریاش در دنیا بهعلاوهی استقبالِ ضعیفِ منتقدان از آن به این معنی بود که هرگز خبری از دنباله نشد. فلشفوروارد به هفت سال بعد؛ زمانیکه برادران وارنر، کریس نولان را بهعنوانِ تهیهکننده (که در اوجِ محبوبیتش پس از سهگانهی «شوالیهی تاریکی» به سر میبرد)، دیوید گویر بهعنوانِ نویسنده و زک اسنایدر را بهعنوان کارگردان گرد هم آورد تا «مرد پولادین» را بسازند. این فیلم که روایتگرِ نسخهی عامهپسندتری از اورجینِ استوری سوپرمن بود، شاملِ داستانی با مقیاسی حماسی و مقدار بسیار زیادی اکشنهای ابرقهرمانی میشد که طرفداران از کمبودش در «سوپرمن بازمیگردد» ایراد گرفته بودند؛ غافل از اینکه تکیهی بیش از اندازهی این فیلم به اکشن درنهایت به یکی از بزرگترین نقاطِ منفیاش تبدیل شد.
«مرد پولادین» با وجود تریلرهای قوی و سروصدای رسانهای قابلتوجهاش، اکرانش را با کسب ۱۲۸ میلیون دلار افتتاحیه آغاز کرد که در آن زمان بهترین افتتاحیهی تاریخِ ماه ژوئن و دومین افتتاحیهی برترِ تاریخِ فیلمهای غیردنبالهای حساب میشد. با وجودِ این، «مرد پولادین» به خاطر لحنِ مشکلدارِ داستانگوییاش و همچنین نبردِ فینالِ پُرتلفات و ویرانی جنجالبرانگیزش با نقدهای نه چندانِ قابلاعتنایی مواجه شد. این فیلم درنهایت، ۲۹۱ میلیون دلار در خانه و ۶۶۸ میلیون دلار در دنیا فروخت. اگرچه میتوانیم دربارهی اینکه آیا درآمدِ «مرد پولادین» به این معنی بود که سوپرمن قادر به توجیه کردنِ بودجهی سنگینِ فیلمهای مستقلِ خودش نیست یا نه بحث کنیم، اما مشکلاتِ اصلی چیز دیگری بودند: نهتنها هر دوی «مرد پولادین» و «سوپرمن بازمیگردد» با وجودِ افتتاحیههای امیدوارکنندهشان، دوامِ ضعیفی در طولانیمدت داشتند که نشان از علاقهی گروه کوچکِ طرفدارانِ هاردکور و عدم علاقهی گروهِ بزرگِ عمومِ سینماروها بود، بلکه واقعیت این است که به نظر میرسد سوپرمن بیش از اینکه در جمعِ ابرقهرمانان همتیر و طایفهی خودش جای بگیرد، حکمِ کاراکتری در مایههای تارزان، شاه آرتور یا هان سولو را دارد؛ کاراکترهایی که همه اسمشان را شنیدهاند، اما همه الزاما علاقهای به دیدنِ فیلم اکشنِ پُرخرجی با محوریتِ آنها ندارند.
پس از اینکه مارول با استقبالِ ضعیف از دو فیلمِ مستقلِ «هالک» مواجه شد، تصمیم گرفت ادوارد نورتون را با مارک رافلو تعویض کرده و این کاراکتر را به یک بازیگرِ مکملِ ارزشمند در «اونجرز» تبدیل کند. از آن زمان تاکنون هالک به یک کاراکترِ آچار فرانسه تبدیل شده است و بهعنوانِ یکی از نقشهای مکملِ حیاتی مجموعه، در «اونجرز: دوران اولتران»، «ثور: رگناروک»، «اونجرز: جنگ اینفینیتی» و «اونجرز: پایان بازی» حضور داشته است. اگرچه کمرنگشدنِ نقشِ هالک نتیجهی تصمیمِ خودآگاهانهی مارول بود، اما سوپرمن هم کم و بیش بهطور ناخودآگاهانه به سرنوشتِ مشابهای در فیلمهای دیسی دچار شد. پس از اینکه «مرد پولادین» به شروعِ نه چندان قابلاطمینانی برای دنیای مشترکِ دیسی تبدیل شد، برادران وارنر وحشت کرد و تصمیم گرفت «مرد پولادین ۲» را به «بتمن علیه سوپرمن» تغییر بدهد. در نتیجه، کویل مجبور شد نه بهتنهایی، بلکه اینبار همراهبا بتمنِ بن افلک مشترکا در کانون توجه قرار بگیرد؛ فیلمی که اگرچه به ۳۳۰ میلیون دلار فروشِ خانگی و ۸۷۳ میلیون دلار فروشِ جهانی دست یافت، اما از ۱۶۶ میلیون دلار افتتاحیهی خانگی و ۴۲۴ میلیون دلار افتتاحیهی جهانی که مجددا تکرارکنندهی روندِ «افتتاحیهی قوی اما دوامِ ضعیف» فیلمهای اخیرِ دیسی بود.
اما بالاخره وقتی سوپرمنِ هنری کویل در «جاستیس لیگ» از مرگِ بازگشت و هویتِ قهرمانانه و خوشقلبِ معروفِ این کاراکتر را کشف کرد، بالاخره به همان جایگاهی رسید که هالک در «اونجرز» به آن دست پیدا کرد؛ هر دو به عنصرِ ارزش افزودهی عامهپسندی تبدیل شدند که قادر بودند زور و بازو و قدرتشان را به سمتِ اهدافی که لیاقتِ مشت و لگدهایشان را داشتند نشانه بگیرند؛ از استفنوولف و ارتشِ حشراتش در «جاستیس لیگ» تا لوکی و ارتشِ بیگانگانش در «اونجرز». اما دیگر کار از کار گذشته بود. «جاستیس لیگ» با تکمیلِ شکستهای تجاری و هنری متوالی چشماندازِ آغازینِ دنیای سینمایی دیسی، سوپرمن را به انتهای فهرستِ کاراکترهای ارزشمندِ دیسی پرتاب کرد؛ مخصوصا بعد از اینکه «واندر وومن» و «آکوآمن» بهعنوانِ کاراکترهای تازهوارد این دنیا به نمایندهی رکوردهای شکستهشده و هموارکنندهی راهِ بازگشت به شکوهِ از دست رفتهی فیلمهای دیسی تبدیل شدند. نتیجه این است که سوپرمن پس از دو ریبوتِ ناامیدکننده که از جا باز کردن در دلِ طرفداران شکست خوردند و ۴۲ سال بعد از اولین اقتباسِ سینمایی «سوپرمن»، دیگر قادر به توجیه کردنِ فیلمِ بلاکباستری مستقلِ خودش نیست. اما همزمان سوپرمن میتواند بهعنوانِ آچار فرانسهی دیگر کاراکترهای دنیای دیسی به حیاتش ادامه بدهد.
- گزارش باکس آفیس: چرا کمپینِ طرفداران در انتشار نسخهی اسنایدر «جاستیس لیگ» بیتاثیر بود؟
- گزارش باکس آفیس: چگونه «مرد عنکبوتی» موفق به انجام کاری شد که «بتمن» در آن شکست خورده بود؟
- گزارش باکس آفیس: ماموریت سخت Tenet به عنوانِ اولین بلاکباسترِ پسا-کرونا چیست؟
- گزارش باکس آفیس: چرا سال ۲۰۲۰ حتی بدون شیوع کرونا هم درآمد ۲۰۱۹ را تکرار نمیکرد؟
- گزارش باکس آفیس: چرا تاخیر No Time to Die به دلیل شیوع کرونا در نهایت به نفعش خواهد بود؟
- گزارش باکس آفیس: چگونه دوران ریاست باب ایگر بر دیزنی با یک شکست به پایان رسید؟
- گزارش باکس آفیس: چگونه «آواتار» به آخرین بلاکباسترِ کاملا اورجینال سینما تبدیل شد؟
- گزارش باکس آفیس: دلیل عملکردِ ناامیدکننده فیلمهای اخیر سوپرمن در گیشه چیست؟
- باکس آفیس: محاسبه سود و زیان خالص بلاکباسترهای سال ۲۰۱۸
کارِ تولید «واندر وومن ۱۹۸۴» که به پایان رسیدند است؛ چنین چیزی دربارهی ریبوتِ «جوخهی انتحار»، ساختهی جیمز گان نیز صدق میکند؛ «بتمنِ» مت ریوز هم که نیازی به حضورِ کوتاه سوپرمن ندارد. پس اگر واقعا مذاکراتِ هنری کویل برای بازگشت به دنیای دیسی بهعنوانِ بازیگر مکمل حقیقت داشته باشد، احتمالا میتوانیم شاهدِ حضورش در «شزم ۲» یا «بلک آدام» باشیم؛ هر دو بهعنوانِ آیپیهای کمترشناختهشدهی دیسی میتوانند از حضورِ آشنای سوپرمن بهره ببرند. اگرچه قسمت اول «شزم» با استقبالِ منتقدان روبهرو شد، اما در چهارمین آخرهفتهی نمایشش توسط «اونجرز: پایان بازی» آسیب بدی خورد و هرگز جایگاهِ قبلیاش را بازیابی نکرد. بنابراین با اینکه درآمدِ ۳۶۶ میلیون دلاریاش از ۹۰ میلیون دلار بهترین نتیجهی ممکن نبود، اما بد هم نبود؛ در عوض این درآمد به این معنی است که این مجموعه هنوز به سقفِ فروشش نرسیده است و برای رشد کردن با قسمتهای بعدی فضا دارد. اگرچه خودِ «شزم» به تنهایی ویژگیهای لازم برای تبدیل شدن به مجموعهای که پتانسیلهای تجاریاش با دنبالهاش فوران خواهد کرد را دارد، اما حضور سوپرمن بهعنوانِ معلمِ شخصیتِ شزم در آغازِ فعالیتهای ابرقهرمانیاش برای کمک کردن به آن، بیتاثیر نخواهد بود.
به حقیقت تبدیل شدنِ این سناریو (نقشِ مکمل سوپرمن در فیلمهای دیسی) بهمعنی گردآوری بهترینِ ویژگیهای هر دو دنیا است. ظاهرا کویل از این نقش لذت میبرد و بازگشتش بهعنوانِ بازیگر مکمل به او اجازه میدهد تا او کماکان وقتِ کافی برای انجامِ پروژههای هیجانانگیزِ دیگری مثل سریال «ویچر» یا «مأموریت غیرممکن: فالاوت» را داشته باشد. اگرچه تصور کردنِ دنیای سینمایی کامیکبوکهای دیسی بدون سوپرمن سخت است؛ اگرچه تصور اینکه «شزم»، «آکوآمن» و «پرندگان شکاری» در همان دنیایی که «مرد پولادین» معرفی کرد جریان دارند، اما بدونِ خود سوپرمن دشوار است؛ اما واقعیت این است که دو فیلمِ مستقلِ اخیر سوپرمن ثابت کردند که این کاراکتر به همان اندازه که شناختهشده است، به همان اندازه پُرطرفدار نیست. همان کاری که مارول با هالک انجام داد (حذف کردنِ تمام درگیریهای دراماتیکِ اطرافِ این کاراکتر و تبدیل کردنِ او به یک قهرمانِ بزنبهادر) ممکن است برای کلارک کنتِ هنری کویل نیز نتیجهبخش باشد. شاید دنیای سینمایی دیسی به سوپرمن نیاز داشته باشد، اما دنیا الزاما به یک فیلم مستقلِ سوپرمنمحور دیگر نیاز ندارد.
چرا هالیوود کمدرآمدترین سالِ تاریخِ باکس آفیسِ مُدرن را تجربه خواهد کرد؟
در نتیجهی تعطیلی سینماها به خاطر شیوعِ ویروس کرونا، مجموعِ درآمدِ گیشهی خانگی ۲۰۲۰ تا این لحظه یک میلیارد و ۹ هزار دلار بوده است. در مقایسه برای اینکه به عمقِ فاجعه پی ببرید باید بگویم که «جنگ ستارگان: نیرو برمیخیزد» فقط ۹۳۷ میلیون دلار در گیشهی خانگی فروخت که به احتساب نرخ تورم یک میلیارد و ۶ هزار دلار حساب میشود. حتی بدونِ شیوع کرونا هم مجموعِ درآمدِ باکس آفیسِ ۲۰۲۰ بهلطفِ کمبودِ فیلمهای درجهیک دیزنی و فیلمهایی که از نظر مقیاس و اندازه بهجای محصولاتِ سال ۲۰۱۸، به محصولاتِ سال ۲۰۱۴ نزدیک است، احتمالا کمتر از درآمدِ باکس آفیسِ سالهای اخیر میبود. با وجود تعداد بالای فیلمهایی که به سالِ بعد منتقل شدهاند و شرایطِ نامطمئن و متزلزلِ سینماها به خاطرِ نگرانیهای ناشی از ناآرامیهای سیاسی و اجتماعی آمریکا و دنیاگیری کرونا، باکس آفیس ۲۰۲۰ میرود تا لقب کمدرآمدترین باکس آفیسِ دورانِ مُدرن را به دست بیاورد؛ حتی اگر سینماها از ماه بعد مجددا باز شوند نیز تغییری در این نتیجه ایجاد نخواهد شد. اگر سینماها در اواسطِ ماه مارس تعطیل نمیشدند، احتمالا باکس آفیسِ امسال تا این لحظه، به مجموع ۲ و نیم تا ۳ میلیارد دلار درآمد دست پیدا میکرد.
مشکلِ اصلی در ادامهی سال ۲۰۲۰ در صورتی که سینماها مجددا باز شوند و مخاطبان واقعا برای دیدنِ فیلمها در سینماها حاضر شوند این است که باکس آفیس امسال همین الانش برخی از مهمترین بلاکباسترهای تضمینشدهاش را از دست داده است
اگر ۲۰۰ تا ۲۵۰ میلیون دلار برای «یک مکان ساکت ۲»، «مولان»، «زمانی برای مُردن نیست»، «بلک ویدو» و «سریع و خشن ۹» کنار بگذاریم و اگر فروشِ ۱۰۰ میلیون دلاری امثالِ «ترولها: تور جهانی» و «باب اسفنجی ۲» (قسمت اول ۱۶۳ میلیون دلار در سال ۲۰۱۵ فروخت) را در نظر بگیریم و در صورتی که «اسکوب» (Scoob) و «مارپیچ» (Spiral)، پنجاه میلیون دلار میفروختند، آن وقت تمام اینها بهعلاوهی درنظرگرفتنِ ۱۵۰ میلیون دلار هم برای فیلمهای کوچکتر به مجموعِ ۲ میلیارد و ۶۰۹ میلیون دلار تا آغازِ ماه ژوئن منجر میشد (در مقایسه با یک میلیارد و ۹ هزار دلار واقعی فعلی). حتی اگر تصور کنیم در صورت عدم شیوع کرونا، مجموعِ درآمدِ باکس آفیسِ امسال تا پیش از ماه ژوئن، ۳ میلیارد دلار میبود، باز این رقم کمتر از مجموع باکس آفیس ۲۰۱۹ (۴ میلیارد و ۱۶۰ میلیون دلار)، باکس آفیس ۲۰۱۸ (۴ میلیارد و ۳۰۰ میلیون دلار)، باکس آفیس ۲۰۱۷ (۳ میلیارد و ۸۶۹ میلیون دلار) و باکس آفیس ۲۰۱۶ (۳ میلیارد و ۶۹۸ میلیون دلار) است. راستش را بخواهید، باکس آفیسِ سالهای اخیر در فصلِ پیش از تابستان، میزبانِ فیلمهای بسیار بسیار موفقی بودهاند؛ فقط در همین فصلهای پیش از تابستانِ اخیر، «کاپیتان مارول» به ۴۲۶ میلیون دلار فروش در سال ۲۰۱۹ دست یافت، «بلک پنتر» ۷۰۰ میلیون دلار در سال ۲۰۱۹ فروخت و «دیو و دلبر» نیز درکنار «لوگان» و «سریع و خشن ۸» (هر دو ۲۲۶ میلیون دلار)، ۵۰۴ میلیون دلار در سال ۲۰۱۷ کسب کرد.
فصلِ پیش از تابستانِ باکس آفیس ۲۰۱۶ از چهارگانهی «ددپول» (۳۶۳ میلیون دلار)، «زوتوپیا» (۳۴۱ میلیون دلار)، «بتمن علیه سوپرمن» (۳۳۰ میلیون دلار) و «کتاب جنگل» (۳۶۶ میلیون دلار) بهره میبرد و فصل پیش از تابستانِ باکس آفیسِ ۲۰۱۵ هم میزبانِ فیلمهای گردنکلفتی مثل «تکتیرانداز آمریکایی» (۳۵۰ میلیون دلار)، «پنجاه طیف گری» (۱۶۶ میلیون دلار) و «خشن ۷» (۳۵۳ میلیون دلار) بود. در مقایسه، فیلمهای پیش از تابستانِ سال ۲۰۲۰ به اندازهی همتاهای اخیرشان قوی نبودند. تازه، حتی اگر «زمانی برای مُردن نیست» و «مولان» در حد انتظارات یا فراتر از انتظارات ظاهر میشدند، آن وقت فصلِ تابستان ۲۰۲۰ از فیلمی به بزرگی «اونجرز: جنگ اینفینیتی» و «ددپول ۲» در سال ۲۰۱۸ یا «اونجرز: پایان بازی» و «علاالدین» در سال ۲۰۱۹ بهره نمیبرد. البته مگر اینکه «زمانی برای مُردن نیست»، «بلک ویدو» یا «سریع و خشن ۹» در گیشهی خانگی بهجای «اسپکتر» (۲۰۰ میلیون دلار)، «کاپیتان آمریکا: سرباز زمستان» (۲۵۹ میلیون دلار) و «سریع و خشن ۶» (۲۳۸ میلیون دلار)، فروشی نزدیک به «اسکایفال» (۳۰۴ میلیون دلار)، «نگهبانان کهکشان ۲» (۳۸۹ میلیون دلار) و «خشن ۷» (۳۵۳ میلیون دلار) میداشتند. اگر این سه فیلم در خوشبینانهترین حالتِ ممکن میفروختند که هیچی. در غیر این صورت «واندر وومن ۱۹۸۴» که در حالتِ عادی در چنین هفتهای باید اکران میشد، تازه حکم اولین موفقیتِ تمامعیارِ گیشهی خانگی سال ۲۰۲۰ را میداشت.
مشکلِ اصلی در ادامهی سال ۲۰۲۰ در صورتی که سینماها مجددا باز شوند و مخاطبان واقعا برای دیدنِ فیلمها در سینماها حاضر شوند این است که باکس آفیس امسال همین الانش برخی از مهمترین بلاکباسترهای تضمینشدهاش را از دست داده است. «سریع و خشن ۹» در حالی به دوم آوریل ۲۰۲۱ فرار کرد که امثالِ «اسکوب» و «ترولها: تور جهانی» بیخیالِ سینماها شده و در شبکهی نمایشِ خانگی منتشر شدند. چنین چیزی دربارهی «آرتمیس فاول» (Artemis Fowl) که حالا بهجای سینماها، روی پلتفرمِ دیزنیپلاس عرضه میشود نیز صدق میکند. «پاکسازی برای همیشه» (Purge Forever) که قرار بود دهم ژوئیه اکران شود به زمانِ نامعلوم دیگری منتقل شده است، «مینیونها» و «جنگل کروز» (Jungle Cruise) از ژوئیه امسال به ژوئیه سال بعد نقلمکان کردهاند، تاریخ اکرانِ «بادیگاردِ همسرِ آدمکش» (The Hitman's Wife's Bodyguard) از آگِست امسال به آگِست سال بعد عوض شده است و موزیکالِ «بر ارتفاعات» (In the Heights) از ژوئنِ امسال به ژوئنِ سال بعد فرستاده شده است. «شکارچیان ارواح: دنیای پس از مرگ» (Ghostbusters: Afterlife) و «موربیوس» (Morbius) هم در اوایلِ ۲۰۲۱ روی پرده میروند. تاریخ اکرانِ «ونوم ۲» از دوم اکتبر ۲۰۲۰ به بیست و پنجم ژوئنِ ۲۰۲۱ تغییر کرده است و تعجب نخواهیم کرد اگر تاریخ اکران «تنت» و «واندر وومن ۱۹۸۴» نیز تا دوم اکتبر امسال عقب بیافتد.
حالا که حرفش شد بگذارید بگویم که «واندر وومن ۱۹۸۴»، «باب اسفنجی ۲»، «پیش از جنگ» (Antebellum)، «مولان» و «یک مکان ساکت ۲» برای اکران بین بیست و چهارم ژوئیه و چهارم سپتامبر برنامهریزی شدهاند. در صورتی که «تنت» در هفدهم ژوئیه روی پرده برود و درآمدِ قابلقبولی را تجربه کند، تغییری در تاریخِ اکرانِ بقیهی فیلمها ایجاد نخواهد شد. «بلک ویدو» در ششم نوامبر جایگزینِ «اِترنالها» شد و «زمانی برای مُردن نیست» نیز در نوامبر روی پرده خواهد رفت. «کندیمن» (Candyman)، «روح» (Soul) و «تاپگان: موریک» هم در دوازدهم، بیستم و بیست و سوم دسامبر روی پرده خواهند رفت. تاریخِ نمایشِ «فری گای» (Free Guy) با بازی رایان رینولدز از اوایل ژوئیه به اوایل دسامبر تغییر کرد. «میوتنتهای جدید» سه سال پس از انتشار اولین تریلرش، در بیست و هشتمِ آگِست ۲۰۲۰ اکران خواهد شد. همچنین منهای «تنت»، در بینِ بلاکباسترهای سال که تغییری در تاریخِ اکرانشان ایجاد نکردند، «تلماسه» (Dune) درکنار «داستان وستساید» (West Side Story) و «سفر به آمریکا ۲» (Coming 2 America) برای هجدهم سپتامبر برنامهریزی شدهاند. «گودزیلا علیه کونگ» در بیستم نوامبر روی پرده خواهد رفت و «احضار: شیطان مرا وادار کرد» (The Conjuring: The Devil Made Me Do It) هنوز برای یازدهم سپتامبر برنامهریزی شده است. «مرگ روی نیل» (Death on the Nile)، «جادوگران» (The Witches) و «هالووین میکُشد» (Halloween Kills) نیز کماکان در ماهِ اکتبر به نمایش در خواهند آمد.
همینطور که میبینید، حتی اگر سینماها از ماه بعد باز شوند، برخی از بزرگترین موفقیتهای امسال اکنون به برخی از بزرگترین موفقیتهای سال بعد تبدیل شدهاند. اگر یادتان باشد باکس آفیسِ تابستان سال ۲۰۱۴ با افت فروشِ قابلتوجهای مواجه شد. عقب افتادنِ تاریخ اکرانِ «دایناسور خوب»، «خشن ۷» و پنجاه طیف گری» به سال ۲۰۱۵ کافی بود تا مجموعِ درآمدِ تابستان ۲۰۱۴ با ۱۶ درصد افت فروش در مقایسه با تابستانِ ۲۰۱۳ مواجه شود. نهتنها هیچ فیلم دیگری برای پُر کردن جاهای خالی باقیمانده از این سه فیلم وجود نداشت، بلکه عملکردِ نسبتا ضعیفِ «ترنسفورمرها: عصر انقراض» در گیشهی خانگی (۲۴۵ میلیون دلار در مقایسه با درآمد ۳۵۳ میلیونی «آنسوی تاریک ماه») باعث شد تا با مقالههای فراوانی با محوریتِ رکودِ تابستانِ ۲۰۱۴ مواجه شویم. باکس آفیس امسال همیشه فارغ از بحرانِ کرونا قرار بود بهطور پیشفرض عملکردی ضعیفتر از سالهای اخیر داشته باشد، اما مقیاسِ کوچکتر فیلمهای امسال بهعلاوهی تمام تاخیرها و تحولات به این معنی است که باکس آفیس ۲۰۲۰ قرار است رکورد کمدرآمدترین باکس آفیسِ تاریخ فیلمسازی مُدرن را بشکند.
حتی اگر «بلک ویدو»، «روح»، «مولان»، «یک مکان ساکت ۲»، «واندر وومن ۱۹۸۴»، «زمانی برای مُردن نیست»، «تنت» و «تاپگان: موریک» در حد انتظارات ظاهر شوند، فضای خالی به جا مانده از «مینیونها»، «سریع و خشن ۹»، «ونوم ۲» و «جنگل کروز» بهتنهایی برای افت فروشِ تاریخی مجموعِ درآمدِ باکس آفیسِ امسال کافی هستند. تازه این در حالی است که پخش شدنِ فیلمهای کوچکتر در شبکهی نمایشِ خانگی و احتمالِ درآمد کمتر از انتظاراتِ بلاکباسترهای باقیمانده را بهدلیلِ نگرانی احتمالی مردم برای سینما رفتن پس از بازگشایی سینماها را نادیده بگیریم. در حالت عادی مجموع درآمدِ باکس آفیس امسال قرار بود حدود ۴۰ درصد کمتر از مجموع یازده میلیارد و ۴۰۰ میلیون دلاری سال گذشته باشد که بهمعنی چیزی حدود ۶ میلیارد و ۸۵۰ میلیون دلار میبود. این رقم تازه بسیار خوشبینانه است. اگر فیلمهای باقیمانده مجددا با تأخیر مواجه شوند یا فروشی کمتر از انتظارات داشته باشند، آن وقت باکس آفیس ۲۰۲۰ کارش را با مجموع درآمدی کمتر از ۶ میلیارد دلار به پایان خواهد رساند. واقعیت این است که درآمدِ کمتر از ۶ میلیارد دلار از سال ۱۹۹۶ تاکنون، سابقه نداشته است.
باکس آفیس تابستان ۲۰۱۵ بهلطفِ «اونجرز: دوران اولتران» و «دنیای ژوراسیک» با ۱۰ درصد رشد فروش نسبت به تابستانِ ۲۰۱۴ مواجه شد و بلاکباسترهای عقبافتاده («خشن ۷» و «پنجاه طیف گری») بهعلاوهی «تکتیرانداز آمریکایی» به آمپولِ تقویتی زودهنگامی برای اوایلِ سال ۲۰۱۵ تبدیل شدند. بنابراین امید است که بلاکباسترهای عقبافتادهی امسال («سریع و خشن ۹»، «جنگل کروز» و غیره) و بلاکباسترهای اورجینالِ سال ۲۰۲۱ («دنیای ژوراسیک: قلمرو»، «آواتار ۲» و غیره) بتوانند به باکس آفیس ۲۰۲۱ کمک کنند تا پس از تجربهی بدترین سالش، مجددا به روی فُرم بازگردد. اگر سینماها در طولِ اکثرِ روزهای سال تعطیل باقی بمانند، احتمالا شاهدِ اولین مجموع درآمد زیر ۳ میلیارد دلاری تاریخ باکس آفیس از سال ۱۹۸۳ یا شاید حتی اولین درآمدِ زیر ۲ میلیارد دلاری تاریخ در ۴۰ سال گذشته باشیم. بلاکباسترهای باقیماندهی ۲۰۲۰ مثل «تنت»، «واندر وومن ۱۹۸۴»، «بلک ویدو» و «زمانی برای مُردن نیست» وظیفهی نجاتِ صنعتِ فیلمسازی ۲۰۲۰ را برعهده نخواهند داشت؛ چون دیگر برای نجات دادن امسال خیلی دیر شده است. اما کاری که آنها میتوانند انجام بدهند این است که مرگِ سینما را به شانسی برای مبارزه و زنده ماندن در سال ۲۰۲۱ و فراتر از آن تبدیل کنند. موجِ بعدی بلاکباسترهای امسال دربارهی فراهم کردنِ فرصتی برای نبردِ متقابل است؛ آنها فعلا در لبهی پرتگاه ایستادهاند. فعلا مأموریت آنها نه بُردنِ این نبردِ شکستخورده، بلکه فاصله گرفتن از لبهی پرتگاه است. سال ۲۰۲۱ بعدا انتقامشان را خواهد گرفت.