گزارش باکس آفیس: چرا Tenet حتی در شرایط ایدهآل هم درآمد Inception را تکرار نخواهد کرد؟
در حالتِ عادی اگر «تنت» (Tenet) در تاریخِ اورجینالش در هفدهم جولای اکران میشد، الان باید مشغولِ محاسبهی فروش و گمانهزنی دربارهی درآمدِ نهاییاش میبودیم، اما نهتنها این فیلم در زمانِ اکران جدیدش در دوازدهم آگوست روی پردهی سینماها نمیرود، بلکه اکرانِ جدیدش در آمریکای شمالی از سوم سپتامبر و در کشورهای خارجی از بیست و ششم آگوست آغاز خواهد شد. اما فارغ از اینکه جدیدترین فیلمِ کریس نولان چه زمانی اکران خواهد شد، بگذارید دربارهی یک سناریوی خیالی گمانهزنی کنیم: چه میشد اگر شیوعِ کرونا اتفاق نمیافتاد و «تنت» در ایدهآلترین شرایط ممکن، در همانِ تاریخِ اورجینالِ هفدهم جولای ۲۰۲۰ اکران میشد؟ سؤال این است که در این صورت «تنت» چقدر شانس برای تکرارِ درآمدِ «اینسپشن» (پُرفروشترین فیلمِ اورجینالِ نولان) میداشت؟ بالاخره شاید با توجه به شرایط قاراشمیشِ حال حاضر باید فکرِ درآمدِ «اینسپشن»وارِ «تنت» را از سرمان بیرون کنیم، اما سوال این است که اگر کرونا کار و کاسبی «تنت» (و کلِ باکس آفیس) را خراب نمیکرد، آیا میشد شانسی برای موفقیتِ این فیلم در این زمینه قائل شد یا نه؟ واقعیت این است که حداقل سه دلیل وجود دارد که نشان میدهند «تنت» حتی در شرایطِ ایدهآل نیز نمیتوانست عملکردی به خوبی «اینسپشن» داشته باشد.
اما ناامید شوید. چون حداقل یک دلیل هم وجود دارد که نشان میدهد «تنت» حداقل بدون احتساب نرخِ تورم میتوانست در گیشهی جهانی عملکردی بهتر از «اینسپشن» داشته باشد. همانطور که در گزارشِ باکس آفیسِ هفتهی گذشته هم به آن اشاره کردم، نخستینِ فاکتوری که علیه «تنت» قرار میگیرد، به لئوناردو دیکاپریو مربوط میشود. مسئله این است که فقط و فقط یک لئوناردو دیکاپریو وجود دارد. جان دیوید واشنگتن و رابرت پتینسون هرگز به اندازهی دیکاپریو در زمینهی کشیدنِ مردم به سینماها ستاره نیستند. درواقع دیکاپریو در زمینهی ستارهای که نامش بهتنهایی فارغ از کاراکتری که نقشآفرینیاش را برعهده دارد، قادر به جذب مردم به سینماها است، در سراسرِ هالیوودِ امروز استثنایی است. این موضوع الزاما تلاشی برای ایراد گرفتن از «تنت» نیست. اینکه هیچ ستارهای در حوزهی باکس آفیس در سطحِ دیکاپریو وجود ندارد، تقصیرِ «تنت» نیست. حتی «بینستارهای» که در اوجِ محبوبیتِ متیو مککانهی، آنا هاتاوی و جسیکا چستین اکران شد، کارش را در نوامبر سال ۲۰۱۴ با کسب فقط ۴۹ میلیون دلار افتتاحیهی خانگی آغاز کرد. «بینستارهای» در حالی به این رقم دست یافت که نهتنها نقدهایش همه کاملا مثبت نبودند، بلکه اکرانش با انیمیشنِ «بیگ هیرو ۶» (۵۶ میلیون دلار افتتاحیه)، محصولِ والت دیزنی همزمان شده بود.
فیلمِ علمیتخیلی/فضایی نولان درنهایت به ۱۸۹ میلیون دلار فروشِ نهایی در گیشهی آمریکای شمالی دست یافت. حتی بخشی از دلیلِ درآمدِ قوی خانگیِ «بینستارهای» برای پارامونت (که به مراتب کمتر از درآمدِ ۴۸۹ میلیون دلاریاش در کشورهای خارجی برای برادران وارنر بود) از عدم وجودِ رقبای بزرگ سرچشمه میگرفت. نهتنها انیمیشنِ بزرگِ آن آخرهفتهی روز شکرگذاریِ سال ۲۰۱۴ («پنگوئنهای ماداگاسکار»، محصول دریمورکس) با کسب ۸۳ میلیون دلار در خانه کم و بیش شکست خورد، بلکه بلاکباسترِ بزرگِ پیش از آخرهفتهی روز شکرگذاری هم «هانگر گیمر: مرغمقلد قسمت اول» بود؛ فیلمی که نه یک بلاکباسترِ کاملا عامهپسند، بلکه بلاکباستری مخصوصِ طرفدارانِ خاصِ برند «هانگر گیمز» بود؛ البته که ماهیتِ خاص این فیلم جلوی آن را از کسب ۳۳۷ میلیون دلار فروشِ خانگی از ۱۲۱ میلیون دلار افتتاحیه نگرفت. همچنین، «هابیت: نبرد پنج ارتش»، بزرگترین بلاکباسترِ فصل کریسمس هم فیلمی مخصوصِ طرفدارانِ برند «هابیت» بود (۲۵۰ میلیون خانگی از ۹۰ میلیون افتتاحیهی چهار روزه). به بیان دیگر، «بینستارهای» از ساندویچ شدن بینِ دنبالهی «هانگر گیمز» و دنبالهی «هابیت» بهره میبرد.
درحالیکه این دنبالهها روی جلب نظرِ جامعهی طرفدارانشان تمرکز کرده بودند که «بینستارهای» به «بلاکباستری برای همه» تبدیل شده بود و این ویژگی برتر را از زمان اکرانش در نوامبر ۲۰۱۴ تا زمانِ اکران «تکتیرانداز آمریکایی» در ژانویهی ۲۰۱۵ حفظ کرد. اما یکی دیگر از فاکتورهایی که به نفعِ «اینسپشن» بود و در حالتِ ایدهآل علیه «تنت» میبود، کیفیتِ بلاکباسترهای پیش از آنها است. مسئله این است که کیفیتِ افتضاحِ بلاکباسترهای فصل تابستانِ ۲۰۱۰ خیلی به نفعِ هرچه بهتر و بیشتر دیده شدنِ «اینسپشن» تمام شد. در مقایسه، «تنت» قرار بود در وسط یک تابستانِ بسیار شلوغتر و رقابتیتر اکران شود. اگر «بلک ویدو»، «سریع و خشن ۹»، «واندر وومن ۱۹۸۴»، «در ارتفاعات» و «تاپ گان: موریک»، فیلمهای تحسینشدهای از آب در میآمدند، در آن صورت «تنت» یکی از ویژگیهای برتر و کلیدی موفقیتِ منحصربهفردِ «اینسپشن» را از دست میداد. در مقایسه، «اینسپشن» در جولای سال ۲۰۱۰ در میانِ گروهی از فیلمهایی که به کیفیتِ بدشان مشهور شدهاند اکران شد؛ «اینسپشن» بهعنوانِ یک فیلمِ پُرسروصدا و بسیار تحسینشده بعد از سلسله شکستهای هنریِ «مرد آهنی ۲»، «شاهزادهی پارسی»، «تیم اِی» و «آخرین بادشکن» روی پرده رفت و خودش را در قالب موردانتظارترین فیلمِ تابستان و تنها بلاکباسترِ بزرگِ تابستان که در حد و اندازهی هایپِ طرفداران ظاهر شد معرفی کرد.
حتی اگر «تنت» تمام ویژگیهای «اینسپشن» را تیک زده باشد و از برندِ قدرتمندِ کریس نولان بهره ببرد، باز این فیلم در دورانی عرضه خواهد شد که به اندازهی ۱۰ سال پیش، با فیلمهای اورجینال مهربان نیست
در مقایسه میتوان به «سوپر هشت» (Super8)، محصول پارامونت اشاره کرد که گرچه کماکان یک موفقیتِ تجاری محبوب بود و خودش را بهعنوانِ هوای تازهای در تابستانی پُر از دنبالهها و فرنچایزها تبلیغات کرد، اما تنها فیلمِ عالی دور و اطرافش نبود؛ در عوض، خیلی از فیلمهای پیرامونش مثل «سریع و خشن ۵»، «ثور»، «پاندای کونگفوکار ۲»، «ساقدوشها» و غیره، فیلمهای خیلی خوبی از آب در آمدند. در نتیجه، ساختهی جی. جی. آبرامز به حشرهای در میانِ غولها تبدیل شد. اگر فیلمهای پیش از «تنت» عمیقا افتضاح یا حداقل ناامیدکننده از آب در میآمدند که هیچی، اما در غیر این صورت، «تنت» در بهترین حالت غولی در میانِ غولها میبود و باید غنائمِ میدانِ نبردِ تابستان را با دیگران به اشتراک میگذاشت. یکی از دلایلی که «اینسپشن» کارش را با ۶۲ میلیون دلار افتتاحیه (۷۳ میلیون دلار به نرخ امروز) شروع کرد و به ۲۹۲ میلیون دلار فروشِ خانگی دست یافت به خاطرِ ماهیتش بهعنوانِ یک تجربهی تازه در میانِ تابستانی پُر از فیلمهای ضعیف و آخرین بلاکباسترِ بزرگِ تابستان بود. اما سومین دلیلی که به ضررِ «تنت» میبود، واقعا تقصیرِ این فیلم نیست، بلکه از روندِ اجتنابناپذیرِ سینما در سالهای اخیر سرچشمه میگیرد: مسئله این است که امروزه افرادِ کمتری صرفا جهت سینما رفتن، به سینما میروند.
یک هفته پس از «اینسپشن»، استودیوی سونی اکشنِ «سالت» (Salt) با بازی آنجلینا جولی روی پردهی سینماها فرستاد. این فیلم پس از کسب ۳۵ میلیون دلار بهعنوانِ افتتاحیه، رفت تا به ۱۱۸ میلیون دلار فروشِ خانگی و ۲۹۳ میلیون دلار فروشِ جهانی دست پیدا کند؛ رقمی که به توجیه کردنِ بودجهی ۱۱۰ میلیون دلاریاش منجر شد. هفت سال بعد، استودیوی فوکس فیچرز اکشنِ بزرگسالانهی «بلوند اتمی» (Atomic Blonde) با بازی شارلیز ترون را اکران کرد که با فروشِ جهانی ۱۰۰ میلیون دلاریاش به زور توانست بودجهی ۳۰ میلیونیاش را توجیه کند. گرچه شارلیز ترون از زمانیکه آنجلینا جولی ژانرِ اکشن را ترک کرد، به نزدیکترین چیزی که بهعنوانِ قهرمانِ زنِ اکشنِ سودآور داریم تبدیل شده است، اما عملکردِ این دو فیلم زمین تا آسمان با یکدیگر فرق میکنند؛ چرا که هر دو در دنیای کاملا متفاوتی عرضه شدهاند. هر دوی درآمدِ جهانی تقریبا ۳۰۰ میلیون دلاری «سالت» و درآمدِ خانگی تقریبا ۳۰۰ میلیونی «اینسپشن» حکمِ یادگاریهای باقیمانده از یک دورانِ به سرانجام رسیده را دارند. فیلمهایی که ۱۰ سال پیش راحت میفروختند، در حال حاضر یا به همان اندازه مورد استقبال قرار نمیگیرند یا در گیشه تقلا میکنند.
نکتهی بعدی که در رابطه با مقایسه کردنِ «تنت» و «اینسپشن» باید در نظر بگیریم، ماهیتِ استثنایی موفقیتِ «اینسپشن» است. شاید در گذرِ زمان موفقیتِ تجاری «اینسپشن» به چشممان عادی شده باشد، اما جایگاهِ فعلی این فیلم بهعنوانِ یکی از پُرفروشترین فیلمهای اورجینالِ تاریخ بهراحتی قابلتکرار نیست. «اینسپشن» کارش را با ۶۲ میلیون دلار افتتاحیهی سهروزه شروع کرد و به ۲۹۲ میلیون دلار فروشِ خانگی دست یافت. محصولِ ۱۶۵ میلیون دلاری برادران وارنر درنهایت به رقمِ معرکهی ۸۲۴ میلیون دلار فروشِ جهانی رسید؛ به این ترتیب، کریس نولان، «اینسپشن» را که بهعنوانِ پاداش موفقیتِ «شوالیهی تاریکی» دریافت کرده بود، به فیلمِ سودآورتری در مقایسه با «شوالیهی تاریکی برمیخیزد» (یک میلیارد و ۸۴ میلیون دلار از ۲۵۰ میلیون بودجه) تبدیل کرد. «اینسپشن» در زمانِ اکرانش پشتسر «تایتانیک» (۲ میلیارد و ۲۰۰ میلیون دلار) و «آواتار» (۲ میلیارد و ۸۰۰ میلیون دلار که هفت ماه قبلتر اکران شده بود) در جایگاه سوم پُرفروشترین فیلمِ اورجینالِ تاریخ قرار داشت. بخشِ کنایهآمیزِ ماجرا این است که در حالی «اینسپشن» بدونِ ویژگی سهبعدی به چنین جایگاهی دست پیدا کرد که تمام فکر و ذکرِ هالیوود درگیرِ ویژگی سهبعدی «آواتار» شد.
پس از گذشتِ ۱۰ سال، «اینسپشن» نهتنها همچنان سومین فیلمِ اورجینالِ پُرفروشِ تاریخ باقی مانده است، بلکه یکی از آخرین بازماندههای گونهی تقریبا منقرضشدهاش نیز حساب میشود. در جریانِ ۱۰ سال گذشته، سینماروها بیشازپیش از دیدنِ فیلمهای لایواکشنِ ستارهمحور با ایدههای بکر دست کشیدهاند و به سمتِ فرنچایزها، آیپیها، ریبوتهای نوستالژیک و کاراکترهای ابرقهرمانی متمایل شدهاند. تولدِ دنیای سینمایی مارول بهعلاوهی ظهورِ پلتفرمهای استریمینگ به مرگِ سیستمِ هالیوودِ قدیم منجر شد. البته که هنوز انیمیشنهای اورجینالی مثل «پشت و رو» (۸۵۴ میلیون دلار)، «زندگی مخفی حیوانات خانگی» (۸۷۵ میلیون دلار) و «زوتوپیا» (یک میلیارد دلار) موفق شدهاند روی دستِ «اینسپشن» بلند شوند، اما در جریان ۱۰ سال گذشته، هیچ فیلمِ اورجینالِ لایواکشنِ پُرخرجی حتی به درآمدِ جهانی «اینسپشن» نزدیک هم نشده است. درواقع، «حاشیهی اقیانوس آرام» (۱۰۱ میلیون خانگی / ۴۱۳ میلیون جهانی در سال ۲۰۱۳)، «جاذبه» (۲۷۴ میلیون / ۷۲۴ میلیون در سال ۲۰۱۴)، «بینستارهای» (۱۸۹ میلیون / ۶۷۷ میلیون در سال ۲۰۱۴)، «سن آندریس» (۱۵۵ میلیون / ۴۷۴ میلیون در سال ۲۰۱۵)، «لالالند» (۱۵۱ میلیون / ۴۳۴ میلیون در سال ۲۰۱۶) و «دانکرک» (۱۸۹ میلیون / ۵۲۷ میلیون در سال ۲۰۱۷)، تنها فیلمهای اورجینالی هستند که از مرزِ ۴۰۰ میلیون دلار فروشِ جهانی عبور کردهاند. تمام دیگر فیلمهای اورجینالِ هالیوودیِ ۱۰ سال گذشته یا مثل «روزی روزگاری در هالیوود» (Once Upon a Time in Hollywood)، «چاقوکشی» (Knives Out) و «مسافران» (Passengers) فقط کمی بیشتر از ۳۰۰ میلیون دلار فروختهاند یا حتی از رسیدن به ۳۰۰ میلیون دلار هم بازماندهاند.
پس حتی اگر «تنت» تمام ویژگیهای «اینسپشن» را تیک زده باشد و از برندِ قدرتمندِ کریس نولان بهره ببرد، باز این فیلم در دورانی عرضه خواهد شد که به اندازهی ۱۰ سال پیش، با فیلمهای اورجینال مهربان نیست. مسئله این نیست که سینماروها از اهمیت دادن به محتوای اورجینال دست برداشتند؛ مسئله این است که آنها از سینما رفتن به خاطرِ سوپراستارها دست برداشتند. بنابراین قدرتِ کمتر ستارههای «تنت» در مقایسه با لئوناردو دیکاپریو و کاهشِ حمایتِ مردم از محتوای اورجینال در دورانِ پلتفرمهای استریمینگ و دنیاهای سینمایی به این معنی است که جدیدترین فیلمِ کریس نولان به احتمال زیاد کمتر از «اینسپشن» خواهد فروخت، مگه نه؟ خب، هم بله و هم نه. هنوز یک فاکتورِ تأثیرگذارِ دیگر در عملکردِ «تنت» باقی مانده است که برخلافِ قبلیها به نفعش خواهد بود و آن چیزی نیست جز «بازار چین». وقتی کمی بالاتر گفتم که «هیچ فیلم اورجینالِ هالیوودی» قادر به تکرارِ درآمدِ خانگی یا جهانی «اینسپشن» (منهای «جاذبه») نبوده است، دلیل داشتم. عبارت کلیدی در این جمله «هالیوودی» است. شاید هیچ فیلمِ اورجینالِ هالیوودی درآمدِ «اینسپشن» را تکرار نکرده باشد، اما قضیه در خارج از هالیوود فرق میکند.
مسئله این است که بازار چین بهراحتی بلاکباسترهای اورجینالی مثل «عملیات دریای سرخ» (۵۷۹ میلیون در سال ۲۰۱۸)، «شکار هیولا» (۳۸۷ میلیون در سال ۲۰۱۵) و «پری دریایی» (۵۵۳ میلیون دلار در سال ۲۰۱۶) را به ارتفاعاتِ مشابهی «اینسپشن» رسانده است. بله، البته که پُرفروشترین فیلمهای بازار چین دنبالههایی مثل «گرگ جنگجوی ۲» (۸۷۰ میلیون دلار در سال ۲۰۱۷) یا اقتباسهایی مثل انیمیشن «نِـژا» (۷۲۶ میلیون دلار در سال ۲۰۱۹) و «زمین سرگردان» (۷۰۰ میلیون دلار در سال ۲۰۱۹) هستند، اما بازارِ چین پیش از تعطیلی ناشی از شیوع کرونا در حالِ گسترش بود. اگرچه ظهورِ بلاکباسترهای بومی، نیازِ چین به فیلمهای وارداتیِ هالیوود را کاهش داده است، اما این احتمال وجود دارد که «تنت» از اکران در بازارِ گسترشیافتهی چین برای افزایشِ درآمدِ جهانیاش بهره ببرد. «اینسپشن» در حالی در سال ۲۰۱۰ به ۶۸ میلیون دلار فروش در چین دست یافت (که در آن زمان عالی بود) که «آواتار» هفت ماه بعد از آن به درآمدِ رکوردشکنانهی ۲۰۳ میلیون دلار فروش در چین دست پیدا کرد. «اونجرز: پایان بازی» در زمانیکه تعدادِ سینماهای چین ۱۰ برابر بیشتر از زمانِ «آواتار» شده بود، فقط ۶۲۰ میلیون دلار از درآمد جهانیاش را از این کشور کسب کرد. نکته این است: اگر شرایطِ سینماهای چین (بهعلاوهی لغوِ قانون عدم اکران فیلمهای بالای دو ساعت) به حالتِ نرمالِ گذشته بازگردد، «تنت» در تعداد سینماهای بیشتری در مقایسه با «اینسپشن» اکران خواهد شد.
در حالی «جاذبه» و «دانکرک» به ترتیب ۷۱ و ۵۱ میلیون دلار در چین فروختند که «بینستارهای» هم ۱۲۲ میلیون دلار از این کشور بهدست آورد. تصورِ اینکه «تنت» درآمد «حاشیهی اقیانوس آرام» (۱۱۳ میلیون دلار) یا «سن آندریس» (۱۰۳ میلیون دلار) را مثل آب خوردن تکرار کند اصلا سخت نیست. در آن صورت، اگر «تنت» در چین عملکردی شبیه به «ردی پلیر وان» (۲۲۰ میلیون دلار) یا «زوتوپیا» (۲۳۵ میلیون دلار) داشته باشد، آن وقت تکرارِ درآمدِ ۸۲۴ میلیون دلاری «اینسپشن» ممکن خواهد بود. درنهایت، اگر «تنت» در آمریکای شمالی حدودِ ۲۳۵ میلیون دلار فروش داشته باشد (منهای «جاذبه»، هیچ فیلم اورجینالِ دیگری از زمان «تد» در سال ۲۰۱۲ حتی از مرز ۲۰۰ میلیون هم عبور نکرده است) و در کشورهای خارجی (منهای چین) ۳۷۵ میلیون دلار بفروشد، آن وقت در مجموع ۶۱۰ میلیون دلار کسب خواهد کرد. در آن صورت، اگر «تنت» ۲۱۵ میلیون دلار هم از بازار چین کسب کند (عملکردی شبیه به درآمدِ ۲۲۸ میلیونی «دنیای ژوراسیک»)، آن وقت شاهدِ تکرار درآمدِ جهانی ۸۲۴ میلیون دلاری «اینسپشن» خواهیم بود. «تنت» حتی با تکرار درآمد ۱۳۵ میلیون دلاری «بینستارهای» در چین، به مجموعِ عالی ۷۴۵ میلیون دلار دست پیدا میکند که حتی با احتساب بودجهی تبلیغاتِ ۱۵۰ میلیون دلاریاش نیز برای به سود رساندنِ آن کافی است. خلاصه اینکه «اینسپشن» در سال ۲۰۱۰ در حالی بهلطفِ قدرتِ ستارهای دیکاپریو، رقبای افتضاحِ پیرامونش و حمایتِ بیشتر مردم از فیلمهای ستارهمحور با ایدههای بکر به یکی از پُرفروشترین فیلمهای اورجینالِ تاریخ تبدیل شد که «تنت» از هیچکدام از این فاکتورهای کلیدی بهره نمیبرد. در عوض، برگ برندهی «تنت» بازار چین است که در طولِ ۱۰ سال گذشته با گسترشِ قابلتوجهای مواجه شده است. برادران وارنر برای بهدست آوردنِ شانسِ تکرار درآمدِ «اینسپشن» با «تنت»، باید علاوهبر آمریکای شمالی، از تمامِ ظرفیتِ بازار چین نیز نهایتِ استفاده را ببرد.
چرا نتفلیکس کلِ حقیقت را دربارهی آمار باورنکردنی بینندگانش نمیگوید؟
هفتهی گذشته نتفلیکس اطلاعاتی دربارهی پُرطرفدارترین فیلمهایش منتشر کرد؛ طبقِ این اطلاعات، «استخراج» (Extraction)، اکشنِ اخیرِ کریس همسورث با ۹۹ میلیون بیننده، پُرطرفدارترین فیلمِ اورجینالِ تاریخِ نتفلیکس است؛ در ردههای بعدی «جعبهی پرنده» (Bird Box) با بازی ساندرا بولاک با ۸۹ میلیون بازدید و «محرمانه اسپنسر» (Spenser Confidential)، اکشن/کمدیِ مارک والبرگ با ۸۵ میلیون بازدید قرار دارند. گرچه میتوانیم پس از نشان دادنِ شگفتزدگی و ناباوریمان به این اعدادِ سرسامآور، بهراحتی از کنارشان عبور کنیم، اما در این مورد بهخصوص باید به غریزهی خودمان اعتماد کنیم. حتما دلیلی دارد که این آمار اینقدر باورنکردنی به نظر میرسند. شاید در نگاهِ اول بتوان این آمار را به پای جامعهی مشترکانِ غولآسای نتفلیکس در سراسرِ دنیا نوشت و آنها را به این وسیله برای خودمان قابلهضم کنیم، اما واقعیت این است که حتی تعدادِ مشترکانِ تقریبا ۱۸۲ میلیون نفری نتفلیکس هم قادر به توجیه کردنِ این آمار نیستند. واقعیت این است که نتفلیکس تمامِ حقیقت را بهمان نگفته است؛ یا حداقل، در هنگامِ انتشارِ فهرست پُرطرفدارترین محتواهایش روی بخشی از حقیقت تاکید نکرده است. این اعداد دروغ نیستند، اما تعریفِ نتفلیکس از «بازدید» با نخستینِ تعریفی که به ذهنِ من و شما خطور میکند تفاوت دارد.
تا اوایل سال ۲۰۲۰، نتفلیکس تماشای ۷۰ درصد از یک فیلم یا یک اپیزود از یک سریال را بهعنوانِ «بازدید» حساب میکرد. اما این شرکت در ژانویهی ۲۰۲۰ اعلام کرد که آنها هر چیزی را که حداقل به مدتِ دو دقیقه تماشا شده باشد بهعنوان «بازدید» طبقهبندی میکنند
تا اوایل سال ۲۰۲۰، نتفلیکس تماشای ۷۰ درصد از یک فیلم یا یک اپیزود از یک سریال را بهعنوانِ «بازدید» حساب میکرد. اما این شرکت در ژانویهی ۲۰۲۰ اعلام کرد که آنها هر چیزی را که حداقل به مدتِ دو دقیقه تماشا شده باشد بهعنوان «بازدید» طبقهبندی میکنند. نه، چیزی که خواندید اشتباه تایپی نیست؛ بله، چشمانتان درست میبینند؛ البته که آن را یک بار دیگر از نو تکرار میکنم: تعریف بازدید از نگاهِ نتفلیکس، تماشای دو دقیقه از هر فیلم یا یک اپیزود از سریال است. این موضوع به این معنی است که اگر شما شروع به دیدنِ «استخراج» کنید و پیش از اینکه کاراکترِ کریس همسورث مأموریتِ جدیدش را از کاراکتر گلشیفته فراهانی دریافت کند، از فیلمِ خارج شوید، نتفلیکس شما را بهعنوانِ یکی از بینندگانِ «استخراج» حساب خواهد کرد. نتفلیکس اعتقاد دارد که دو دقیقه برای نشان دادن اینکه آیا تصمیمِ بیننده برای دیدنِ یک محتوا عمدی بوده یا نه کافی است. شاید این سیستم در هر مدیوم دیگری، سیستمِ خوبی به نظر برسد، اما نه در رابطه با پلتفرمهای استریمینگ. مسئله این است که در پلتفرمهای استریمینگ که براساسِ دریافتِ حق اشتراک فعالیت میکنند، تماشای یک محتوای بهخصوص نه مبلغِ اضافهای از بیننده کسر میکند و نه درآمدِ اضافهای برای سرویس دهنده تولید میکند.
اگر مشترکانِ نتفلیکس جدا از حقِ اشتراکشان، مجبور به پرداختِ مبلغِ جداگانهای برای دیدنِ هرکدام از محتواهای این سرویس میبودند، آن وقت میتوانستیم بگویم که بله، دو دقیقه برای نشان دادنِ اینکه تصمیم بیننده عمدی بوده است کافی است. در این حالت، بیننده با آگاهی از چیزی که از دست خواهد داد، تصمیم گرفته است و حالا اینکه به هر دلیلی در ۲ دقیقهی آغازین یا هر نقطهی زمانی دیگری به دیدنِ فیلم خاتمه داده است مهم نیست. اما سیستمِ کاری نتفلیکس اینشکلی نیست. در حالتِ فعلی، میتوانید بینهایت فیلم و سریالهای نتفلیکس را بدون اینکه چیزی را از دست بدهید ناخنک بزنید. در این حالت، حتی اگر شما فیلمی را بهطور تصادفی به مدتِ دو دقیقه پخش کرده باشید، باز به جمعِ بینندگانش اضافه خواهید شد. در این حالت، حتی اگر پس از دیدن ۱۰ دقیقهی آغازینِ «شش زیرزمینی» (Six Underground)، فیلمِ جدید مایکل بِی، از آن خوشتان نیامده باشد و به دیدنش خاتمه داده باشید، باز بهعنوانِ یکی از ۸۳ میلیون نفر بینندهاش حساب خواهید شد. اما اگر فکر میکنید وضعیتِ آمارِ بینندگانِ پلتفرمهای استریمینگ بدتر از این نمیشود اشتباه میکنید. چون تازه نتفلیکس بهترینشان است. باز حداقل نتفلیکس یک سری اعداد منتشر میکند. شاید اعدادِ نتفلیکس سؤالبرانگیز باشند، اما حداقل بهتر از اطلاعاتِ کاملا مبهمِ دیگر پلتفرمهای استریمینگ است.
مثلا سرویسِ اپلتیوی بهتازگی اعلام کرد که «سگ تازی» (Greyhound)، فیلمِ تام هانکس «بینندگانی در حد و اندازهی گیشهی یک بلاکباسترِ تابستانی موفق» داشته است. این جمله دقیقا یعنی چه؟ همانقدر که «جان ویک ۳» با ۳۲۶ میلیون دلار فروش جهانی، بلاکباستر تابستانی موفق حساب میشود، به همان اندازه هم «اونجرز: پایان بازی» با دو میلیارد و اندی فروش، بلاکباستر تابستانی موفق است. در همین حین، یکی از منابعِ ناشناسِ داخلی هولو هم به وبسایتِ ایندیوایر اعلام کرده بود که تعداد ساعتهای تماشای «پالم اسپرینگز» (Palm Springs) در سه روز اولِ نمایشش، بیشتر از دیگر فیلمهای هولو بوده است. سوالی که اینجا مطرح میشود این است که تعداد ساعتهای تماشای «پالم اسپرینگز» چند ساعت بوده است؟ و رکورددارِ قبلی چه فیلمی و با چه تعداد ساعتهایی بوده است؟ خلاصه اینکه آمارِ نتفلیکس در مقایسه با استانداردهای اپل و هولو، کاملا شفاف به نظر میرسد. نتفلیکس اعلام کرد که «نگهبانانی از دیرباز» (The Old Guard)، مهمترین فیلمش در جریانِ آخرهفتهی شلوغی که «سگ تازی» و «پالم اسپرینگز» هم منتشر شدند، توسط حدود ۷۲ میلیون نفر در چهار هفتهی آغازینش دیده شده است؛ رقمی که گرچه در نگاه اول عالی است، اما به خاطر معیار دو دقیقهای نتفلیکس برای محاسبهی بینندگانش، چندان قابلجدی گرفتن نیست. مشکلِ این مخفیکاریها این است که پلتفرمهای استریمینگ این روزها بیشازپیش به کانونِ سرگرمی مردم تبدیل شدهاند.
در گذشته، این آمارهای گنگ یا گمراهکننده چندان اهمیت نداشت؛ چون موفقیتِ فیلمها کماکان اکثرا توسط عملکردشان در دورانِ اکرانشان در سینماها و آمارِ باکس آفیسشان تعیین میشد. اما واقعیت این است که تعریفمان از یک فیلمِ موفق به سرعت در حال متحول شدن است؛ بخشی از دلیلش روشن است: باکس آفیسِ خانگی و بینالمللی توسط شیوعِ کرونا به زانو در آمده است و به این زودیها به حالتِ نرمالِ قبلیاش بازنخواهد گشت. در غیبتِ سینما، پلتفرمهای استریمینگ بیشازپیش مورد توجه قرار گرفتهاند (چه موردتوجهی استودیوهایی که فیلمهایشان روی دستشان باد کرده و چه بینندگانی که بهدنبالِ جایگزینی برای سرگرم شدن هستند). در نتیجه، آمارِ بینندگانِ پلتفرمهای استریمینگ اهمیتِ بیشتری پیدا کرده است. اما این ترند مدتها پیش از شیوعِ کرونا آغاز شده بود. در حالی این روزها بخشِ قابلتوجهای از فیلمهایی که زمانی در سینماها اکران میشدند، سر از پلتفرمهای استریمینگ درآوردهاند که همزمان راهی برای فهمیدنِ اینکه دقیقا چقدر موفق بودهاند وجود ندارد. دوتا از پُرسروصداترین فیلمهای سال ۲۰۱۹ «ایرلندی» و «داستان ازدواج» بودند که گرچه هر دو توسط نتفلیکس در سینماها اکران شدند، اما هیچ اطلاعاتِ رسمی از عملکردِ باکس آفیسِ آنها منتشر نشد. آنها حدود یک ماه و اندی بعد روی نتفلیکس منتشر شدند و باتوجهبه تمام «میم»هایی که در سراسرِ شبکههای اجتماعی به راه انداختند، میتوانستیم ببینیم که آنها به پدیدههای وایرالی تبدیل شدهاند. اما دقیقا نمیدانستیم که آیا آنها موفق بودند یا نه؛ در عوض، فقط احساس میکردیم که موفق بودند. اما از آنجایی که فضای آنلاین هرگز بازتابدهندهی واقعیتِ جامعه نیست، نتیجهگیری موفقیتِ آنها براساسِ شبکههای اجتماعی همیشه درست نیست (برای نمونه به وضعیتِ «بلید رانر ۲۰۴۹» نگاه کنید).
حالا نتفلیکس میگوید که ۲ دقیقهی آغازینِ «ایرلندی» در جریانِ اولین ماه نمایشش توسط ۶۴ میلیون نفر دیده شده است؛ دقیقا کجای دیده شدنِ دو دقیقهی آغازین یک فیلم سه ساعته خوب و موفقیتآمیز حساب میشود؟ یکی از دلایلی که نتفلیکس اهمیتی به محاسبهی دقیقِ بازدیدِ محتواهایش نمیدهد این است که این آمار خب، هیچ اهمیتی برای شرکتهای استریمینگ ندارند. نتفلیکس از تعداد نفراتی که «پنج همخون» (Da 5 Bloods) را تماشا میکنند یا اپل از تکتک افرادی که «سگ تازی» را میبینند پول در نمیآورند. آنها پولشان را در زمانیکه مردم حقِ اشتراکِ سرویسشان را میخرند درمیآورند و احتمالا مردم حقِ اشتراکشان را به خاطر محتواهای هیجانانگیزی مثل «پنج همخون» و «سگ تازی» میخرند. پس تا وقتی که آنها در افزایشِ تعداد مشترکانشان موفق باشند، محاسبهی دقیقِ موفقیتِ محتواهایشان بیاهمیت است. با این وجود، اینکه یک شرکت چگونه موفقیتش را محاسبه میکند، حرفهای زیادی دربارهی هستهی بیزینسِ آن شرکت بهمان میگوید. به بیانِ دیگر، شاید نحوهی محاسبهی بینندگان «استخراج»، سیستمِ خوبی برای نتیجهگیری دربارهی موفقیتش نباشد، اما سیستمِ خوبی برای درک کردنِ سازوکارِ نتفلیکس است.
مسئله این است که باکس آفیسِ در چند دههی اخیر کاملا دگرگون شده است. حالا آخرهفتههای افتتاحیه اهمیتِ بیشتری در موفقیتِ تجاری فیلمها پیدا کردهاند و استودیوها کمپینهای تبلیغاتیشان را روی کشاندنِ مردم به سینماها در آخرهفتهی افتتاحیه متمرکز کردهاند. تا جایی که این روزها اکثرِ اوقات، موفقیت یا شکستِ یک فیلم براساس عملکردش در پیشنمایشهای شبِ پنجشنبه پیشبینی میشود. حالا در رابطه با نتفلیکس هم با وضعیتِ مشابهای طرف هستیم. اینکه نتفلیکس تصمیم گرفته بازدیدِ محتواهایش را براساسِ دو دقیقهی آغازینشان محاسبه کند نشان میدهد چیزی که برای این شرکت اهمیت ندارد نه محاسبهی دقیقِ دیده شدنِ محتواهایش، بلکه قدرتِ تکنولوژیکش در زمینهی مجبور کردنِ مردم به کلیک کردن روی محتواهایش است. به بیانِ دیگر، بازدیدِ ۹۹ میلیون نفری «استخراج» نه محاسبهکنندهی موفقیتِ این فیلم، بلکه محاسبهکنندهی مقدار موفقیتِ الگوریتمِ نتفلیکس در زمینهی نشان دادن این فیلم به تعدادِ بیشتری از مشترکانش است. اما دیگر دلیلِ ابهام پیرامونِ آمارِ بینندگان محتواهای پلتفرمهای استریمینگ به عادتِ قدیمی هالیوود مربوط میشود؛ هالیوود همیشه به مقداری دستکاری اعداد و ارقام برای تولیدِ توهمِ موفقیت تمایل داشته است.
وقتی نتفلیکس میگوید دو دقیقهی آغازین «استخراج»، ۹۹ میلیون بار دیده شده، چیزی که توسط رسانهها منتقل میشود و توسط کاربران به خاطر سپرده میشود آن ۹۹ میلیون است، نه آن دو دقیقه. مشکلِ تمام این مخفیکاریها این است که در دنیایی که فرهنگِ مصرفگرایی و چسبِ متحدکنندهی مردم را «هیت»ها تشکیل میدهند (از جدول باکس آفیس تا جدول بیلبورد و مقالههای ۱۰ برتر و پُرفروشترین کتابهای نیویورک تایمز)، هیچ راهِ قابلاعتمادی برای تشخیصِ اینکه چه چیزی «هیت» است و چه چیزی نیست وجود ندارد. بخشِ غمانگیزِ آمار پلتفرمهای استریمینگ این است که آنها خیلی «دستوپیایی» به نظر میرسند؛ تصور اینکه موفقیتِ فیلمها براساس افرادی که هرکدام جدا از یکدیگر در خانههایشان نشستهاند و فقط ۲ دقیقه از یک فیلم را میبینند، عمیقا بیروح و عجیب احساس میشود. این نوعِ محاسبهی موفقیت نه براساسِ «ما چیزی برای لذت بُردن شما درست کردیم»، بلکه براساسِ «ما مجبورتون کردیم روی یه دکمه کلیک کنید» طراحی شده است. نتفلیکس و دیگر سرویسهای استریمینگ این فرصت را دارند تا کمی منطق و انسانیت به درونِ این فضای ماشینی تزریق کنند. مثلا در سال ۲۰۱۹ معلوم شد که نتفلیکس کاربرانش را به سه گروه تقسیم میکند: آغازکنندهها (آنهایی که فقط ۲ دقیقهی اول را میبینند)، تماشاگران (آنهایی که ۷۰ درصدِ یک فیلم یا یک سریال را میبینند) و کاملکنندهها (آنهایی که حداقل ۹۰ درصدِ یک فیلم یا یک سریال را تمام میکنند).
- گزارش باکس آفیس: چرا «بتمن» مسئولِ هموار کردن مسیر هالیوود به سوی نابودی احتمالیاش است؟
- گزارش باکس آفیس: «جنگ ستارگان» و «سریع و خشن» چگونه «استار ترک» را به قتل رساندند؟
- گزارش باکس آفیس: از «آروارهها» تا «اونجرز ۴»؛ ردهبندی افتتاحیههای رکوردشکنِ تاریخ
- گزارش باکس آفیس: ردهبندی سودآورترین مجموعههای اکشنِ هالیوود
- گزارش باکس آفیس: در صورتِ تاخیر اکران Tenet، بهترین زمانِ جایگزین چه موقعی خواهد بود؟
- محاسبه سود و زیان خالص بزرگ ترین فیلمهای ۲۰۱۹
- گزارش باکس آفیس: چرا «اونجرز» و «جنگ ستارگان» سودآورترین مجموعههای هالیوود نیستند؟
- گزارش باکس آفیس: چرا کمپینِ طرفداران در انتشار نسخهی اسنایدر «جاستیس لیگ» بیتاثیر بود؟
- گزارش باکس آفیس: چگونه «مرد عنکبوتی» موفق به انجام کاری شد که «بتمن» در آن شکست خورده بود؟
- گزارش باکس آفیس: چرا سال ۲۰۲۰ حتی بدون شیوع کرونا هم درآمد ۲۰۱۹ را تکرار نمیکرد؟
در آن زمان، در حالی نتفلیکس این اطلاعات را عمومی کرده بود که دیگر اطلاعاتش را با برنامهسازان برای ساختِ محتواهای متناسب با نتفلیکس در میان میگذاشت. اما ناگهان چه شد که نتفلیکس تصمیم گرفت از متر و معیارِ مبهمِ «دو دقیقهای»ها برای محاسبهی موفقیتِ محتواهایش استفاده کند؟ شاید این تصمیم، حرکتی در راستای بالاتر نشان دادنِ آمارِ شرکت در مقایسه با پلتفرمهای استریمینگِ رقیب بوده است که در طول یکی-دو سال اخیر به تعدادشان افزوده شده است. اما فکر کنم چه برای من (و احتمالا چه برای شما) روشن است که تماشاگرانِ واقعی محتواهای نتفلیکس، «کاملکنندهها» هستند. افرادی که تقریبا تمام مسیرِ یک فیلم یا سریال را پیمودهاند. افرادی که نهتنها تصمیم به دیدنِ آن میگیرند، بلکه همچنین تصمیم به تمام کردنِ آن نیز میگیرند. شاید به خاطر همین است که نتفلیکس بهجای عمومی کردنِ تعداد «کاملکنندهها»، روی تعدادِ «آغازکنندهها» تمرکز میکند. سال گذشته، شرکتِ نیلسِن (که محاسبهی اطلاعاتِ پلتفرمهای استریمینگ را انجام میدهد) گزارش کرد که فقط ۱۸ درصد از مشترکانِ آمریکاییِ نتفلیکس، تماشای «ایرلندی» را در روز اول پخشش تمام کردهاند؛ راستش این آمار افتضاح است، اما ظاهرا تفاوتی با فیلمِ وایرالی مثل «جعبهی پرنده» که آن هم توسط فقط ۱۸ درصد از بینندگانِ آمریکاییاش تمام شده بود صدق میکند.
به عبارت دیگر، ناخنک زدنِ مردم به محتواها بهجای تمام کردنِ آنها در طبیعتِ سرویسهای استریمینگی مثل نتفلیکس نهفته است. چیزی که برای آنها اهمیت دارد نه تعداد افرادی که یک محتوا را تمام میکنند، بلکه مقدار زمانیکه آنها مشغولِ ناخنک زدن به محتواهای مختلف و ولگردی در گوشه و کنارِ سرویسهایشان سپری میکنند است. گرچه این موضوع بهمان نشان میدهد که محاسبهی موفقیت براساسِ دو دقیقهی آغازین بهدردنخور است، اما در آن واحد سازنده هم است: در دنیایی که سوییچ کردن بینِ اقیانوسی از برنامههای گوناگون یا فراموش کردنِ یک محتوا در بینِ راه خیلی آسان شده است، آمارِ تعداد افرادی که یک محتوا را تمام کردهاند، اهمیت بسیار بسیار بیشتری پیدا میکند. در سینما، حتی اگر از یک فیلم بدتان بیاید، رها کردنِ آن سخت است. نهتنها شما مشخصا بابتِ تماشای این فیلمِ بهخصوص پول دادهاید، بلکه برای تماشای آن در بیرون از خانه وقت گذاشتهاید.
رها کردنِ آن مثل اعتراف به شکست میماند؛ آدم در سینما بیش از خانه دربرابر تسلیم شدن مقاومت میکند و شانسِ بیشتری به فیلم میدهد. تازه، بعضیوقتها تعدادِ زیادی آدم درکنار دستمان نشستهاند که خارج شدن از سینما بهمعنی مسدود کردن دیدِ آنها و لگد کردن پاهایشان و خجالتزدگی ادامهاش است. اما رها کردن یک فیلم در نتفلیکس، هولو، دیزنیپلاس، اپلتیوی، اچبیاُ مکس و بیشمار پلتفرمهای استریمینگ دیگر نهتنها بسیار آسان است، بلکه اصلا بهعنوانِ یکی از ویژگیهای برترشان شناخته میشود. از همین رو، در حالی محاسبهی موفقیتِ محتواها براساس «آغازکنندهها» تنها چیزی که بهمان میگوید تعداد دفعاتِ فشردنِ یک دکمه است که «کاملکنندهها» حاملِ اطلاعاتِ معنادارتری است. به بیانِ دیگر، «کاملکنندهها» یک سری آمارِ باورنکردنی برای عالی جلوه دادنِ آمار بینندگانِ یک محتوا نیست، بلکه اطلاعاتی واقعی هستند که نهتنها کیفیتِ عملکردِ الگوریتم نتفلیکس در رساندن محتوای درست به مخاطبان درست را میسنجد، بلکه نشان میدهد که آیا آن مخاطبان به تماشای آن ادامه دادهاند و حتی از آن لذت بردهاند یا نه. در این صورت، شاهدِ معیارِ بسیار دقیقتری برای سنجشِ علاقهی مخاطبان در مقایسه با باکس آفیسِ سنتی خواهیم بود و «کاملکنندهها» روشِ قابلاعتماد و جدیدی برای تعریفِ موفقیتها در دورانِ محتواهای دیجیتال فراهم میکند.
چرا اکران همزمان «آواتار ۲» و «آکوآمن ۲» در یک روز غیرممکن خواهد بود؟
والت دیزنی هفتهی گذشته در حالی تاریخِ اکران «مولان» و «گزارش فرانسوی» (The French Dispatch)، جدیدترین فیلمِ وس اَندرسون را به زمانِ نامعلومِ دیگری موکول کرد که «میوتنتهای جدید» (New Mutents) را در همانِ زمانِ اکرانِ قبلیاش در بیست و هشتم آگوستِ ۲۰۲۰ باقی گذاشت. تصمیمِ دیگری که دیزنی گرفت، تأخیرِ یک سالهی دنبالههای «آواتار» (Avatar) و «جنگ ستارگان»های جدید است؛ از همین رو، سلطهی دیزنی بر فصلِ کریسمس یک سال دیرتر، از شانزدهم دسامبر سال ۲۰۲۲ (سیزده سال پس از قسمت اول «آواتار») و سپس، با «جنگ ستارگان» در بیست و دوم دسامبر سال ۲۰۲۳ (چهار سال بعد از «ظهور اسکایواکر) آغاز خواهد شد؛ از اینجا به بعد، تا زمانِ «آواتار ۵» در سال ۲۰۲۸، هرکدام از دنبالههای این دو مجموعه یک سال در میان در فصل کریسمس روی پردهی سینماها خواهند رفت. تأخیرِ «آواتار ۲» اما به همان اندازه که به خاطر عقب افتادنِ جدیدترین دستپختِ جیمز کامرون برای طرفدارانِ این فیلمساز کلافهکننده است، به همان اندازه هم مخصوصا خبرِ بدی برای «آکوآمن ۲» (Aquaman 2) حساب میشود. آخه، مسئله این است که «آکوآمن ۲» برای اکران در تاریخِ شانزدهم دسامبر ۲۰۲۲ برنامهریزی شده بود. این به این معنی است که در حال حاضر دنبالهی «آواتار» و «آکوآمن» در یک روزِ یکسان افتتاح خواهند شد.
تا پیش از تأخیرِ «آواتار ۲»، «آکوآمن ۲» قرار بود همزمان با قسمت جدید «جنگ ستارگان» اکران شود و برادران وارنر هم مشکلی با آن نداشت. اما اکنون رویارویی «آکوآمن» با «آواتار» موضوعِ متفاوتِ دیگری است
تا پیش از تأخیرِ «آواتار ۲»، «آکوآمن ۲» قرار بود همزمان با قسمت جدید «جنگ ستارگان» اکران شود و برادران وارنر هم مشکلی با آن نداشت. اما اکنون رویارویی «آکوآمن» و «آواتار» موضوعِ متفاوتِ دیگری است؛ آنقدر متفاوت که دیر یا زود باید منتظرِ شنیدنِ خبرِ فرار کردنِ «آکوآمن ۲» از دور و اطرافِ «آواتار ۲» باشیم. تا حالا «آکوآمن ۲» قرار بود همزمان با نخستین جنگ ستارگانی که داستانش در بینِ «تهدید شبح» و «ظهور اسکایواکر» جریان ندارد اکران شود. اگر یادتان باشد، «آکوآمن» در حالی در سال ۲۰۱۸ به یک میلیارد و ۱۴۸ میلیون دلار فروشِ جهانی دست یافت که «ظهور اسکایواکر» سال گذشته یک میلیارد و ۷۳ میلیون دلار فروخت. همچنین، «آکوآمن ۲» در حالی دنبالهی موردانتظارِ فیلمِ ابرقهرمانی محبوبی که تیمِ تولیدِ اصلیاش بازخواهند گشت (جیمز وان، جیسون موموآ، اَمبر هرد و غیره) است که «جنگ ستارگان» جدید نهتنها بهدلیل عدم ارتباطش با حماسهی اسکایواکر، به احتمال زیاد حکمِ یک محتوای ناشناختهتر را خواهد شد، بلکه باید با دلسردی، بیاعتمادی و خشمِ طرفداران و منتقدان در دورانِ پسا-«ظهور اسکایواکر» هم دستوپنجه نرم کند.
به عبارت دیگر، هرچه «آکوآمن ۲» حکم دنبالهی پُرفروشترین فیلمِ تاریخِ دیسی را دارد، «جنگ ستارگان» جدید باید با آسیبی که «ظهور اسکایواکر» به برندِ «جنگ ستارگان» وارد کرد کنار بیاید. همچنین، فروشِ «آکوآمن» در کشورهای خارجی از تمام فیلمهای «جنگ ستارگان» (منهای «نیرو برمیخیزد») بیشتر بود. ساختهی جیمز وان در حالی ۲۹۸ میلیون دلار در بازار چین فروخت که به ۳۳۵ میلیون دلار فروشِ خانگی (از ۷۲ میلیون افتتاحیه) دست یافت. این فیلم یک میلیارد و ۱۴۸ میلیون دلار در دنیا فروخت که ۸۱۳ میلیون دلارش متعلق به کشورهای خارجی بود. به بیانِ دیگر، درآمدِ «آکوآمن» در کشورهای خارجی، بزرگتر از تمامِ فیلمهای ابرقهرمانیِ غیر-اونجرزی بود. اگرچه عملکردِ «جنگ ستارگان» در کشورهای خارجی هنوز «بزرگ» حساب میشود، اما درآمدِ ۵۵۵ میلیون دلاری «ظهور اسکایواکر» کمتر از بلاکباسترهایی مثل «جانوران شگفتانگیز و زیستگاه آنها» (۵۸۰ میلیون دلار)، «هابز و شاو» (۵۸۵ میلیون دلار) و «مأموریت غیرممکن: فالاوت» (۵۷۱ میلیون دلار) بود. گرچه درآمدِ خارجی «ظهور اسکایواکر» با هر متر و معیارِ دیگری عالی است، اما همزمان به این معنی است که «جنگ ستارگان» دیگر آن فرنچایزِ یکتاز، استثنایی و بیرقیبِ گذشته نیست.
بنابراین تصورِ سرنگون شدنِ «جنگ ستارگان» توسط «آکوآمن ۲» نهتنها اصلا سخت نیست، بلکه محتملترین نتیجهی ممکن است. درواقع اگر در رویارویی «آکوآمن ۲» و «جنگ ستارگان» کسی هم باید فرار کند، آن «جنگ ستارگان» است. اما رویارویی «آواتار» و «آکوآمن»، وضعیتِ متفاوتِ دیگری است. اول از همه، بخشِ قابلتوجهای از داستانِ هر دوی آنها در زیر آب جریان دارد. دوم اینکه «آواتار» به ۲ میلیارد و ۷۸۹ میلیون دلار فروشِ جهانی دست یافت که بیش از ۲ میلیارد دلارش متعلق به کشورهای خارجی است. گرچه «آواتار» در دورانِ پسا-اکرانش با انتقادِ گستردهی سینمادوستانِ آنلاین مواجه شده است، اما کماکان فیلمِ محبوبی در بینِ عمومِ سینماروها حساب میشود. این فیلم پس از درآمدِ خانگی ۷۶۰ میلیون دلاریاش، ۷ میلیون و ۴۸۲ هزار نسخه بلوری در آمریکای شمالی فروخت که در این زمینه پشتسر «فروزن» (۷ میلیون و ۷۸۵ نسخه) در ردهی دوم قرار میگیرد. تازه، بخشِ کنایهآمیزِ ماجرا این است که تأخیرِ ۱۳ سالهی دنبالهی «آواتار»، آن را از یک دنبالهی تیپیکال، به یک دنبالهی نوستالژیکِ ویژه که چندینِ نسل با آن خاطره دارند تبدیل کرده است؛ بازگشت به پاندرورا همانقدر وسوسهبرانگیز است که بازگشت به سرزمینمیانه در سال ۲۰۱۲ وسوسهبرانگیز بود و بازگشت به واکاندا در سال ۲۰۲۲ وسوسهبرانگیز خواهد بود. با این وجود، برخی از ویژگیهای منفی «جنگ ستارگان» دربارهی «آواتار ۲» هم صدق میکند؛ «آواتار ۲» هم مثل «جنگ ستارگان» از کاراکترهای شناختهشده بهره نمیبرد.
احتمالِ اینکه ماجراجوییهای جیک سالی (سم ورثینگتون) و نایتیری (زویی سالدانا) به اندازهی بازگشتِ اِمت و لوسی در «لگو مووی ۲» بیاهمیت باشد زیاد است. همچنین، گرچه قسمت اول «آواتار» هنوز خارج از فضای آنلاین، محبوب است، اما همزمان فیلمی هم نبود که مردم را گرسنهی دنبالهاش کند. «آواتار» نهتنها یکی از آخرین بلاکباسترهای واقعا و تماما اورجینالِ سینما بود، بلکه یکی از آخرین دفعاتی بود که فیلمی بدونِ ستارههای سینمایی و آیپی، فقط با نویدِ دنیاهای فانتزی خیرهکننده قادر به کشیدنِ مردم به سینماها بود. «آواتار» در حالی در دورانی که هنوز آیپیها کاملا بر هالیوود سلطه پیدا نکرده بودند موفق شد که دنبالهاش در دورانی که آیپیها و کاراکترهای شناختهشده (تونی استارکها و آکوآمنها و مرد عنکبوتیها) بر هالیوود دیکتاتوری میکنند عرضه خواهد شد. البته که کماکان داریم دربارهی فیلمی صحبت میکنیم که نهتنها یگانه فیلمِ ۲ میلیاردی سینما در گیشهی خارجی است، بلکه از نامِ جیمز کامرون هم بهره میبرد؛ جیمز کامرونی که نهتنها خودش بهتنهایی سوپراستار است، بلکه سابقهی درخشانی در تولیدِ فیلمهای گرانقیمتی که از لحاظ تجاری و هنری موفق از آب در میآیند دارد. مهمتر از همهی اینها اینکه دومین قسمتِ فرنچایزِ پنج قسمتی جیمز کامرون در زیر آب جریان خواهد داشت؛ فاکتوری که «آواتار ۲» و «آکوآمن ۲» را در مقایسه با «آکوآمن ۲» و «جنگ ستارگان» خیلی به یکدیگر شبیه میکند.
اکرانِ همزمان این دو فیلم درست مثل اکرانِ همزمان «بتمن علیه سوپرمن» و «کاپیتان آمریکا: جنگ داخلی» در یک روزِ یکسان، غیرممکن خواهد بود. سلاحِ برتر هر دوی «آکوآمن ۲» و «آواتار ۲»، عملکردِ استثناییشان در کشورهای خارجی است. «آکوآمن ۲» در حالی در این زمینه نسبت به هر بلاکباسترِ دیگری برتری دارد که آن را در صورتِ اکرانِ همزمانش با «آواتار ۲»، از دست خواهد داد. این موضوع دربارهی بازار چین هم صدق میکند. بازار چین به کلِ دست رد به سینهی «جنگ ستارگان» زد. عملکردِ «جنگ ستارگان» در چین، از درآمدِ ۱۲۴ میلیون دلاری «نیرو برمیخیزد» به درآمدِ ۲۰ میلیون و ۵۰۰ هزار دلاری «ظهور اسکایواکر» سقوط کرد. این در حالی است که «آواتار» در سال ۲۰۱۰ به درآمدِ رکوردشکنانهی ۲۰۴ میلیون دلار در چین دست یافت؛ نکته این است که «آواتار» در حالی در چین رکوردشکنی کرد که در فقط ۱۰ درصدِ سینماهایی که امروزه در دسترسِ فیلمهایی مثل «اونجرز: پایان بازی» است اکران شده بود.
اگر گسترشِ سینماهای چین (۷۱ درصد بهتر از «اونجرز: جنگ اینفینیتی») باعث شد که «اونجرز: پایان بازی»، «آواتار» را در گیشهی جهانی پشت سر بگذارد، آن وقت «آواتار ۲» هم میتواند با درآمدی در مایههای «سریع و خشن ۷» (۳۹۲ میلیون دلار در سال ۲۰۱۵)، کاهشِ فروشش در دیگر نقاط دنیا را جبران کند. خلاصه اینکه از آنجایی که سلاحِ برتر هر دوی «آکوآمن ۲» و «آواتار ۲» یکسان است (گیشهی خارجی و بازار چین) و از آنجایی که محتوای زیرآبی هر دوی آنها احتمالا به یکدیگر تشابه خواهد داشت، باید انتظار داشته باشیم که برادران وارنر «آکوآمن ۲» را به زمانِ دیگری منتقل کند. باید امیدوار باشیم از آنجایی «آکوآمن ۲»، یکی از موفقیتهای تضمینشدهی وارنر حساب میشود، آنها تاریخ اکرانش را بهجای عقب انداختن، جلو بیاندازند. البته که میتوان دلیل آورد که هر دوی آنها میتوانند با یکدیگر دست به یقه شوند و تا زمانیکه یکی، دیگری را سرنگون کرده است مبارزه کنند یا شاید هر دو در فصلِ تعطیلات میتوانند بهطرز مسالمتآمیزی درکنار یکدیگر شکوفا شوند، اما امکان ندارد برادران وارنر و دیزنی اجازه بدهند بزرگترین بلاکباسترهای آیمکسِ سهبعدیشان که هر دو در زیر آب جریان دارند و توسط فیلمسازانی با نام جیمز ساخته شدهاند در نزدیکی یکدیگر اکران شوند؛ وقوعِ این اتفاق به اندازهی اکرانِ همزمان «جان ویک ۴» و «ماتریکس ۴» غیرممکن است.