گزارش باکس آفیس: پرفروشترین مجموعههای ترسناک اسلشر
یکی از سرگرمیهای خورههای سینمای وحشت این است که رویارویی نمادینترین قاتلهای اسلشرِ سینما را تصور میکنند و دربارهی اینکه کدامیک قادر به غلبه کردن بر دیگری است گمانهزنی میکنند؛ درواقع این سرگرمی آنقدر پُرطرفدار است که استودیوهای فیلمسازی هم با به جان هم انداختنِ امثال فِردی کروگر و جیسون ورهیس روی پردهی سینما، از نیاز طرفداران برای دیدن زورآزمایی خدایانِ وحشت سودآوری کردهاند. خیالپردازیهایی که اما معمولا به نتایجِ قاطعانهای نمیرسد. اما اینبار بیایید این قاتلان را نه براساس ابزارهای کُشتار و قابلیتهای مبارزهشان، بلکه براساس قدرتشان در باکس آفیس درون رینگ بوکس بیاندازیم؛ سودآورترین قاتلان اسلشرِ تاریخ سینما چه کسانی هستند و کدامیک از آنها بر قلمروی گیشه فرمانروایی میکند؟ در این محاسبه، فقط قاتلانی در نظر گرفته شدهاند که نوعی شیطان یا ارواح خبیث نامرئی نیستند؛ پس، مجموعههای «مقصد نهایی»، «طالع نحس»، «جنگیر» و «فعالیت فراطبیعی» از رقابت کنار گذاشته میشوند. دومین لازمهای که مجموعههای اسلشر برای شرکت در این رقابت باید داشته باشند این است که آنها باید بیش از دو فیلم داشته باشند؛ به خاطر همین است که در این رقابت خبری از امثالِ دوگانهی «آن» (It) و «کندیمن» (Candyman) نیست؛ اگر شیوع کرونا اتفاق نمیافتاد و فیلمهای ترسناکی مثل «مارپیچ: از کتاب اره» (Spiral: From the Book of Saw)، «هالووین میکُشد» (Halloween Kills)، ریبوتِ «کندیمن» و غیره که برای سال ۲۰۲۰ برنامهریزی شده بودند اکران میشدند، در آن صورت نهتنها مجموعهی «کندیمن» هم به حد نصاب حضور در این رقابت میرسید، بلکه جدیدترین نمایندگانِ سری «اره» و «هالووین» هم میتوانستند تغییرات قابلتوجهای در ردهبندیشان ایجاد کنند.
در ردهی نهم سودآورترین مجموعههای اسلشرِ سینما، به عروسک خوفناکِ تسخیرشدهی سینما برخورد میکنیم: سری هشت فیلمی «بچهبازی» (Child's Play). مجموعهی «بچهبازی» از نظر اینکه نقشآفرینی قاتلش برعهدهی یک بازیگر یکسان (برد دوریف) بوده و تمام فیلمهای مجموعه توسط یک مولفِ یگانه (دون مانچینی) مورد نظارت قرار گرفته است در جایگاهِ یگانهای در مقایسه با مجموعههای اسلشر دیگر که بازیگرِ قاتل اصلیاش و فیلمسازانشان معمولا قسمت به قسمت تغییر میکند قرار میگیرد. دومین خصوصیت نادر «بچهبازی» این است که چاکی عمدا با هدف معرفی یک قاتل اسلشر پُرطرفدار مثل منابع الهامش خلق شده بود. برخلاف امثال فِـردی کروگر یا مایکل مایرز که بهطور اتفاقی محبوب شدند، دون مانچینی میخواست که چاکی را به قاتل اسلشر محبوب بعدی سینما تبدیل کند و واقعا از این مأموریت سربلند خارج شد. قسمت نخست «بچهبازی» که با ۹ میلیون دلار بودجه تهیه شده بود، در سال ۱۹۸۸ اکران شد و با کسب ۶ میلیون و ۵۸۳ هزار دلار بهعنوان افتتاحیه، صدر جدول را در آخرهفتهی اکرانش تصاحب کرد. این فیلم درنهایت به مجموع ۳۳ میلیون و ۲۴۴ هزار دلار فروش در آمریکای شمالی، ۱۰ میلیون و ۹۵۲ هزار دلار فروش خارجی و مجموع جهانی ۴۴ میلیون و ۱۹۶ هزار دلار دست یافت.
«بچهبازی ۲» در سال ۱۹۹۰ به ۳۴ میلیون و ۱۰۰ هزار دلار فروش جهانی از ۱۳ میلیون دلار بودجه و «بچهبازی ۳» هم در سال ۱۹۹۱ به ۱۹ میلیون و ۸۵۰ هزار دلار فروش جهانی از ۱۳ میلیون دلار بودجه دست یافتند. اما درحالیکه سه فیلمِ اول مجموعه یک سری اسلشرهای تیپیکال و مرسوم حساب میشوند، «عروس چاکی» (Bride of Chucky) که بهطرز شگفتانگیزی به سیم آخر میزد، در سال ۱۹۹۸ روی پرده رفت و ۵۰ میلیون و ۷۰۰ هزار دلار از ۲۵ میلیون دلار بودجه کسب کرد. پنجمین فیلم مجموعه «فرزند چاکی» (Seed of Chucky) بود که در سال ۲۰۰۴ اکران شد و با کسب ۲۴ میلیون و ۷۰۰ هزار دلار از ۱۲ میلیون دلار بودجه، به نخستین شکست تجاری مجموعه تبدیل شد. بنابراین، زندگی سینمایی مجموعه برای مدت تقریبا درازی به پایان رسید. دنبالههای بعدی که «نفرین چاکی» (Curse of Chucky) و «فرقهی چاکی» (Cult of Chucky) نام داشتند، هر دو یکراست در شبکهی نمایش خانگی منتشر شدند. تا اینکه فیلم نخست مجموعه در سال ۲۰۱۹ مورد بازسازی قرار گرفت؛ این فیلم که با ۱۰ میلیون دلار بودجه ساخته شده بود (ارزانقیمتترین فیلم مجموعه از زمان قسمت اول در سال ۱۹۸۸)، به ۴۳ و نیم میلیون دلار فروش جهانی دست پیدا کرد.
درنهایت، شش فیلم سینمایی «بچهبازی» با مجموع ۸۲ میلیون دلار بودجه، ۲۱۷ میلیون و ۱۰۰ هزار دلار فروختهاند؛ این رقم به این معنی است که فیلمهای چاکی در مجموع ۲/۶۴ برابر مجموع بودجهشان فروختهاند، اما اگر بازسازی قسمت اول را نادیده بگیریم، پنج فیلم دنبالهدار نخست مجموعه فقط ۲/۴ برابر بودجهشان فروختهاند. دقیقا مشخص نیست که آیا استودیوی اِمجیاِم قادر به ساختن دنبالهای برای بازسازی اخیر «بچهبازی» است یا نه؛ چون در حالی این استودیو حقوق فیلم اول را در اختیار داشت که حقوق انتشار دیگر فیلمهای مجموعه در اختیار یونیورسال بود، اما باتوجهبه عملکرد خوب فیلم جدید میتوان حدس زد که آنها حتما به احتمالش فکر میکنند. اما فعلا چیزی که دربارهی آیندهی «بچهبازی» مشخص است این است که مانچینی مشغول تهیهی یک سریال تلویزیونی با محوریت چاکی برای شبکههای سایفای و یواساِی نتورک برای پخش در سال ۲۰۲۱ است. اما جایگاه هشتم سودآورترین قاتلان اسلشر سینما به مخلوق فرازمینیِ شیطانی کلایو بارکر تعلق دارد: کلهمیخی از مجموعه فیلمهای «برپاخیزان جهنم» (Hellraiser).
از بین ۱۰ فیلمی که با محوریت این کاراکتر و متعلقاتش ساخته شده است، فقط چهارتای نخست در سینماها اکران شدند و از بین چهارتایی که در سینماها اکران شدند، تنها اولین فیلم مجموعه، موفقیت تجاری غافلگیرکننده و غولآسایی حساب میشود. فیلم کلاسیک اول که با فقط یک میلیون دلار بودجه تهیه شده بود، در سال ۱۹۸۷ اکران شد و به ۱۴ میلیون و ۵۷۵ هزار دلار فروش جهانی دست یافت که بهمعنی درآمدی معادل ۱۴/۶ برابر بودجهی ساختش است. «برپاخیزان جهنم ۲» که به خاطر تصویرسازیهای عمیقا جنونآمیزش، طرفداران خودش را دارد، به ۱۱ میلیون و ۶۰۰ هزار دلار فروش جهانی از ۶ میلیون دلار بودجه در سال ۱۹۸۸ دست پیدا کرد. «برپاخیزان جهنم ۳: جهنم روی زمین» (Hellraiser III: Hell on Earth) در سال ۱۹۹۲ به درآمد قابلقبول ۱۲ و نیم میلیون دلار از ۳ میلیون دلار بودجه دست یافت و «برپاخیزان جهنم: دودمان» (Hellraiser: Bloodline)، چهارمین فیلم مجموعه هم که با ۴ میلیون دلار بودجه تهیه شده بود، ۹ میلیون و ۳۲۰ هزار دلار در اوایل سال ۱۹۹۶ کسب کرد. از این جا به بعد در بین سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۸ شش فیلم دیگر هم در این مجموعه ساخته شده است که شامل «برپاخیزان جهنم: دوزخ» (Hellraiser: Inferno)، «برپاخیزان جهنم: جستجوگر جهنم» (Hellraiser: Hellseeker)، «برپاخیزان جهنم: مُردهتر» (Hellraiser: Deader)، «برپاخیزان جهنم: دنیای جهنم» (Hellraiser: Hellworld)، «برپاخیزان جهنم: مکاشفات» (Hellraiser: Revelations) و «برپاخیزان جهنم: داوری» (Hellraiser: Judgment) میشوند که همه یکراست در شبکهی نمایش خانگی عرضه شدند.
این مجموعه یکی از آن آیپیهایی است که همواره ساختن شدن بازسازی، ریبوت، دنباله یا سریال تلویزیونیاش در مرحلهی پیش از تولید یا تولید به سر میبرد. کلهمیخی یکی از قاتلان اسلشری است که از زمان ظهورش گرچه بعد از چهار فیلم از سینما به خارج تبعید شده است، اما به هر ترتیبی که شده دوام آورده است. درواقع همین الان که مشغول صحبت هستیم، اقتباس تلویزیونی داستان کوتاهِ اورجینال کلایو بارکر برای شبکهی استریمینگ اچبیاُ مکس در دست اقدام قرار دارد و ظاهرا دیوید گوردون گرین (کارگردان ریبوت «هالووین ۲۰۱۸») قرار است اپیزود افتتاحیهاش را کارگردانی کند. باید صبر کرد و دید آیا کلهمیخی میتواند به دوران تبعیدش از سینما پایان بدهد؛ آیا این مجموعه میتواند به گرفتار شدنش در برزخِ شبکهی نمایش خانگی خاتمه بدهد و مجددا به سینما بازگردد یا نه؛ اما چیزی که مشخص است این است که کلهمیخی هنوز تسلیم نشده است. درنهایت، چهار فیلم سینمایی کلهمیخی که با مجموع ۱۴ میلیون دلار بودجه ساخته شدهاند، مجموعا ۴۸ میلیون دلار فروختهاند که معادل ۳/۴ برابر بودجهشان است. اما ردهی هفتم موفقترین مجموعههای اسلشر باکس آفیس به مشهورترین و کاریزماتیکترین آدمخوار سینما اختصاص دارد: دکتر هانیبال لکتر. کاراکتری که با اختلاف منحصربهفردترین تبهکار اسلشر این ردهبندی است.
هانیبال لکتر در هیچکدام از اقتباسهای رُمان «اژدهای سرخ» (فیلم مایکل مان محصول ۱۹۸۶ و فیلم برت رتنر محصول ۲۰۰۲) دست به آدمکشی نمیزند؛ او در فیلم «سکوت برهها» در جایگاهِ آنتاگونیست مکمل قرار دارد و او در «هانیبال برمیخیزد»، پیشدرآمدِ افتضاحی که بهطرز قابلدرکی در سال ۲۰۰۷ با کسب ۸۰ و نیم میلیون دلار از ۵۰ میلیون دلار بودجه شکست خورد، در نقشِ ضدقهرمان ظاهر میشود. واقعیت این است که با وجود تمام احترامی که برای «شکارچی انسان»، ساختهی مایکل مان که جلوتر از زمان خودش بود قائل هستیم (اقتباس غیروفادار «اژدهای سرخ» که به فقط ۸ میلیون و ۶۲۰ هزار دلار فروش از ۱۵ میلیون دلار بودجه دست یافت)، موفقیت تجاری این مجموعه همیشه بهطرز تنگاتنگی به آنتونی هاپکینز وابسته بوده است؛ این مجموعه فقط تا زمانی از لحاظ تجاری قابلسرمایهگذاری بوده است که آنتونی هاپکینز نقشآفرینی یک آدمخوار میخکوبکننده را برعهده میگرفت. «سکوت برهها»، ساختهی جاناتان دِم که کماکان یکی از بهترین فیلمهای آمریکایی جریان اصلی که تاکنون ساخته شده حساب میشود، در سال ۱۹۹۱ به آغازگر ترند فیلمهای ترسناکِ پُرخرجِ بزرگسالانه تبدیل شد.
این فیلم که با ۲۰ میلیون دلار بودجه تهیه شده بود، به ۲۷۵ میلیون و ۷۰۰ هزار دلار فروش جهانی دست یافت و برندهی پنج جایزهی اُسکار شد. این فیلم پایینتر از «ترمیناتور ۲: روز داوری» (۵۱۵ میلیون و ۳۹۰ هزار دلار)، انیمیشن «دیو و دلبر» (۴۳۸ میلیون و ۶۵۶ هزار دلار)، «رابین هود: شاهزادهی دزدان» (۳۹۰ میلیون و ۵۰۰ هزار دلار) و «هوک» (۳۰۰ میلیون و ۸۵۴ هزار دلار) در جایگاه پنجم پُرفروشترین فیلمهای باکس آفیس سال ۱۹۹۱ قرار گرفت. همچنین، «سکوت برهها» در زمان اکرانش پایینتر از «آروارهها» (۴۷۰ میلیون و ۷۰۰ هزار دلار) و «جنگیر» (۴۲۸ میلیون و ۲۱۴ هزار دلار) در ردهی سوم پُرفروشترین فیلمهای ترسناک سینما قرار میگرفت و از آن موقع تاکنون به ردهی پانزدهم سقوط کرده است. اما «هانیبال»، دنبالهی «سکوت برهها» که ۱۰ سال بعد از قسمت اول اکران شد، ۵۸ میلیون دلار بهعنوان افتتاحیه کسب کرد که در آن زمان پشت سرِ «دنیای گمشده: پارک ژوراسیک» (۷۲ میلیون و ۱۰۰ هزار دلار) و «جنگ ستارگان: تهدید شبح» (۶۴ میلیون و ۸۲۰ هزار دلار)، سومین افتتاحیهی برتر تاریخ باکس آفیس حساب میشد. این رقم نهتنها تا زمان افتتاحیهی ۱۲۳ میلیون دلاری «آن» در سال ۲۰۱۷، بزرگترین افتتاحیهی تاریخ فیلمهای ترسناک باقی ماند، بلکه تا پیش از «مصائب مسیح» (۸۳ میلیون و ۸۴۸ هزار دلار) در سال ۲۰۰۴، بهترین افتتاحیهی فیلمهای بزرگسالانه حساب میشد.
«سکوت برهها» در زمان اکرانش پایینتر از «آروارهها» (۴۷۰ میلیون و ۷۰۰ هزار دلار) و «جنگیر» (۴۲۸ میلیون و ۲۱۴ هزار دلار) در ردهی سوم پُرفروشترین فیلمهای ترسناک سینما قرار میگرفت
«هانیبال» درنهایت به ۳۵۰ میلیون دلار فروش جهانی از ۸۷ میلیون دلار بودجه دست پیدا کرد. ساختهی ریدلی اسکات در سالی که میزبان بلاکباسترهای جریانسازی همچون «هری پاتر و سنگ جادو» (۹۶۷ میلیون و ۳۰۲ هزار دلار)، «ارباب حلقهها: یاران حلقه» (۸۸۷ میلیون و ۲۱۰ هزار دلار) و انیمیشنهای پُرطرفداری مثل «شرکت هیولاها» (۵۵۹ میلیون و ۹۲۱ هزار دلار) و «شرک» (۴۹۱ میلیون و ۸۱۲ هزار دلار) بود، در جایگاه دهم پُرفروشترین فیلمهای باکس آفیس ۲۰۰۱ جای گرفت. «هانیبال» در زمان اکرانش پایینتر از «آروارهها» و «جنگیر»، در ردهی سوم پُرفروشترین فیلم ترسناک سینما جای میگرفت و از آن زمان تاکنون به ردهی هفتم سقوط کرده است. چهارمین فیلم مجموعه «اژدهای سرخ»، اقتباس وفادارتر و سرراستتر رُمان توماس هریس بود که حکم پیشدرآمد «سکوت برهها» را داشت که در آن آنتونی هاپکینز باز دوباره به نقشی که او را سوپراستار کرده بود بازمیگشت. ساختهی برت رتنر که با ۷۸ میلیون دلار بودجه تهیه شده بود، در اواخر سال ۲۰۰۲ اکران شد و به مجموع جهانی ۲۰۶ میلیون دلار دست پیدا کرد. به این ترتیب، زندگی هانیبال لکتر در سینما به پایان رسید. مجموعهی پنج فیلمی هانیبال لکتر از مجموع ۲۳۵ میلیون دلار بودجه، ۹۲۱ و نیم میلیون دلار فروخته است؛ این فروش معادل ۳/۶۸ برابر بودجهاش است. اقتباس بعدی از رُمانهای توماس هریس سریال «هانیبال»، ساختهی برایان فولر بود که به مدت سه فصل روی شبکهی انبیسی پخش شد و در این مدت، با وجود آمار بینندگان ضعیفش، با تحسین یکصدای منتقدان و بینندگانش مواجه شد و بلافاصله به یک سریال کالت تبدیل شد. خلاصه اینکه شاید هانیبال لکتر دقیقا تکتک خصوصیات معرف قاتلان اسلشر را تیک نزد، اما بهعنوان یکی از شناختهشدهترین تبهکاران سینمای وحشت باید در این فهرست حضور میداشت.
اما از یکی از باکلاسترین و خوشپوشترین قاتلان سینما که بگذریم، به یکی از بددهنترین و ژندهپوشترین قاتلان اسلشر میرسیم؛ جایگاه ششم سودآورترین مجموعههای اسلشر سینما به کسی تعلق دارد که قربانیانش را در رویاهایشان شکار میکند: فِردی کروگر از سری فیلمهای «کابوس در خیابان اِلم» (A Nightmare on Elm Street). اگر برایتان سؤال است که چرا یکی از نمادینترین فاتلان اسلشر در چنین جایگاهِ پایینی قرار دارد، جواب این است که خب، ساختن فیلم های فانتزی ترسناکی که اکثر اوقات در رویاهای قربانیان فِردی کروگر جریان دارند، گرانقیمتتر از کشتار جیسون ورهیس در جنگل از آب در میآیند. همچنین، نهتنها بودجهی بازسازی فیلم اول در سال ۲۰۱۰ (۳۵ میلیون دلار) تقریبا برابر با مجموعِ بودجهی شش فیلم نخست مجموعه است (۴۱ میلیون و ۸۰۰ هزار دلار)، بلکه این فیلم با کسب ۱۱۸ میلیون دلار در دنیا، فقط ۳/۳ برابرِ بودجهاش فروخت. این در حالی است که افراد بسیار کمی به تماشای «کابوس جدید» (New Nightmare)، ساختهی تحسینشدهی وس کریون رفتند (۱۸ میلیون دلار از ۸ میلیون دلار بودجه)؛ البته از آنجایی که این فیلم همزمان با «پالپ فیکشن» اکران شد، نمیتوان زیاد به آنها خُرده گرفت!
فیلم اورجینال «کابوس خیابان اِلم»، ساختهی وس کریون در سال ۱۹۸۴ اکران شد و به ۲۵ و نیم میلیون دلار فروش جهانی از یک میلیون و ۸۰۰ هزار دلار بودجه دست پیدا کرد؛ رقمی که بهمعنی یک موفقیت هیولاوارِ تمامعیار برای استودیوی نیولاینسینما درست در زمانیکه به آن نیاز داشت بود؛ به خاطر همین است که معمولا از نیولاینسینما بهعنوان «خانهای که فِردی ساخت» یاد میکنند. «کابوس خیابان اِلم: انتقام فِردی» (Freddy's Revenge)، دنبالهاش در سال ۱۹۸۵ اکران شد و ۲۹ میلیون و ۹۰۰ هزار دلار از ۳ میلیون دلار بودجه کسب کرد. «کابوس خیابان اِلم: جنگجویان رویا» (Dream Warriors) اما حکم دنبالهی غافلگیرکنندهای را داشت که پتانسیلهای تجاری این مجموعه را شکوفا کرد و فِردی کروگر را از یک کاراکتر پُرطرفدار، به یکی از نمادهای ابدی فرهنگ عامه تبدیل کرد؛ این فیلم در سال ۱۹۸۷ به ۴۴ میلیون و ۸۰۰ هزار دلار فروش خانگی از ۵ میلیون دلار بودجه دست پیدا کرد. سومین دنباله، «کابوس خیابان اِلم: اُستاد رویا» (The Dream Master) بود که در سال ۱۹۸۸ اکران شد و ۴۹ میلیون و ۳۰۰ هزار دلار از ۱۳ میلیون دلار بودجه کسب کرد. «کابوس خیابان اِلم: فرزند رویا» (The Dream Child) که مقدار شوخطبیعی کودکپسندانهی مجموعه را کاهش میداد و به دنبالهی تیره و تاریکتری در مقایسه با قبلیها تبدیل شده بود، در سال ۱۹۸۹ به ۲۲ میلیون و ۱۰۰ هزار دلار فروش از ۸ میلیون دلار بودجه دست یافت.
دنبالهی بعدی «فِردی مُرده است: آخرین کابوس» (The Final Nightmare) بود که با بازگشتن به ریشههای مضحک و کمیکِ مجموعه با این قولِ وسوسهکننده اکران شد که فردی کروگر بالاخره در این فیلم برای همیشه کُشته خواهد شد؛ تازه آن هم در قالب سهبعدی. نتیجه کسب ۳۵ میلیون دلار از ۱۱ میلیون دلار بودجه در سال ۱۹۹۱ بود. «کابوس جدیدِ وس کریون» که مصادف با دهمین سالگرد تولد این مجموعه اکران شد، حکم تلاشی برای تزریق انرژی و زندگی تازهای به رگهای این مجموعهی از نفس اُفتاده را داشت و در نتیجه، به نسخهی بزرگسالانه و فرامتنیتری از «کابوس خیابان اِلم» تبدیل شد. بالاخره هشتمین فیلم مجموعه حکم رویارویی دوتا از نمادینترین قاتلان اسلشر دههی هشتاد را داشت: «فِردی علیه جیسون» (Freddy vs. Jason). این فیلم که میزبان آخرین نقشآفرینی رابرت اِنگلند در قالب فردی کروگر بود، به ۱۱۴ میلیون و ۵۰۰ هزار دلار فروش از ۲۵ میلیون دلار بودجه دست یافت. مجموعهی ۹ قسمتی «کابوس خیابان اِلم» که با ۱۱۰ میلیون دلار بودجه تهیه شده، مجموعا ۴۵۷ میلیون دلار فروخته که معادل ۴/۱۶ برابر بودجهاش است.
در جایگاه پنجم سودآورترین مجموعههای اسلشر سینما به سری هشت قسمتی «کشتار با ارهبرقی در تگزاس» با محوریت صورتچرمی میرسیم. دنبالههای «کشتار با ارهبرقی» از لحاظ ترتیبِ زمانی حسابی نامنظم و سردرگمکننده هستند؛ چهار فیلم نخست مجموعه، دنبالههای مستقیم یکدیگر هستند. پنجمین فیلم مجموعه که در سال ۲۰۰۳ اکران شد، بازسازی فیلم اول حساب میشود؛ ششمین فیلم مجموعه که در سال ۲۰۰۶ عرضه شد، «کشتار با ارهبرقی در تگزاس: آغاز» نام داشت و حکمِ پیشدرآمدِ بازسازی فیلم اول را داشت. سپس، در سال ۲۰۱۳ یک ریبوتِ دیگر به اسم «ارهبرقی تگزاس سهبعدی» داشتیم که نقش دنبالهی فیلم اورجینال (۱۹۷۴) را ایفا میکرد. در ادامه، یک فیلم دیگر به اسم «صورتچرمی» در سال ۲۰۱۷ ساخته شد که حکم پیشدرآمد فیلم اورجینالِ توبی هوپر را داشت و در حال حاضر یک فیلم دیگر هم در دست ساخت است که نقش دنبالهی مستقیم فیلم اورجینال را برعهده خواهد داشت؛ درست همانطور که «هالووین ۲۰۱۸» تمام دنبالههای بعد از فیلم اورجینال جان کارپنتر را نادیده گرفت، فیلم جدید هم میخواهد از ترفند مشابهای استفاده کند. بله، همانطور که گفتم، سری «کشتار با ارهبرقی» سر تصاحب لقب قاطیپاتیترین و بیدروپیکرترین مجموعهی سینما رقابت میکند!
مهمترین تفاوتِ «کشتار با ارهبرقی» با مجموعههای مشابهی دیگر این است که فیلم اورجینال تنها فیلمی است که طرفداران آن را میپرستند؛ این مجموعه در گذر زمان رشد نکرده است. شاید به خاطر اینکه «کشتار با ارهبرقی» برخلاف «کابوس در خیابان اِلم» یا «جمعه سیزدهم»، از همان بدو تولد سقف را لمس کرده بود و از آنجا به بعد دیگر جایی به جز سقوط کردن برای ادامهی زندگیاش باقی نمانده بود. قسمت اول مجموعه به ۲۶ میلیون و ۵۷۲ هزار دلار فروش از فقط ۱۴۰ هزار دلار بودجه دست یافت که معادل ۱۸۹ برابرِ بودجهاش است. حضور «کشتار با ارهبرقی» در این فهرست فقط از صدقهسری بازسازی سال ۲۰۰۳ است که ۱۰۹ میلیون دلار از ۹ میلیون دلار بودجه فروخته بود. خلاصه اینکه، این مجموعه که با ۴۹ و نیم میلیون دلار بودجه تهیه شده، مجموعا ۲۴۶ میلیون و ۶۰۰ هزار دلار کسب کرده که معادل ۴/۲۶ برابر مجموع بودجهاش است. ردهی چهارم موفقترین فیلمهای سینمای اسلشر به مجموعهای تعلق دارد که حکم بررسی فرامتنی و خودآگاهانهی کلیشههای زیرژانر اسلشر را داشت: سری «جیغ» (Scream) با محوریت گوستفیس. برخلاف اکثر مجموعههای حاضر در این فهرست، سری «جیغ» فاقد هرگونه بازسازی و ریبوت است. دومین خصوصیت نادر این مجموعه، بودجههای نسبتا گرانقیمتشان است. گرچه هر دوی «جیغ ۳» و «جیغ ۴» که در سال ۲۰۰۰ و ۲۰۱۱ اکران شدند، ۴۰ میلیون دلار بودجه دارند، اما حتی «جیغ ۲» (۱۹۹۷) هم که ۲۴ میلیون دلار خرج برداشته است، خیلی بزرگتر و حماسیتر از چیزی که بودجهاش نشان میدهد احساس میشود.
فیلمهای این مجموعه به ترتیب ۱۷۳ میلیون دلار از ۱۵ میلیون دلار در سال ۱۹۹۶، ۱۷۲ میلیون دلار از ۲۴ میلیون دلار بودجه در سال ۱۹۹۷، ۱۶۲ میلیون دلار از ۴۰ میلیون دلار بودجه در سال ۲۰۰۰ و ۹۶ میلیون دلار از ۴۰ میلیون دلار بودجه در سال ۲۰۱۱ کسب کردهاند. «جیغ ۴» که حکم دنبالهی «نیرو برمیخیزد»وارِ نوستالژیکِ مجموعه را داشت، با شکست هنری و تجاریاش موقتا به زندگی این مجموعه پایان داد. اما «جیغ ۵» که برای اکران در اوایل سال ۲۰۲۲ برنامهریزی شده است و دومین تلاش مجموعه برای ارائهی یک دنبالهی نوستالژیک حساب میشود، تلاش دیگری برای احیای مجموعه حساب میشود. درنهایت، این مجموعه که با ۱۱۹ میلیون دلار بودجه تهیه شده، تاکنون ۶۰۳ میلیون و ۲۰۰ هزار دلار فروخته که معادل ۵ برابر مجموع بودجهاش است. اما در جایگاه سوم سودآورترین مجموعههای اسلشر سینما به قاتلِ قمهبهدستی با نقاب هاکی میرسیم که اُردوهای دختران و پسران جوان را به حمام خون تبدیل میکند: سری «جمعه سیزدهم» با محوریت جیسون ورهیس. مهمترین برتری «جمعه سیزدهم» این است که ترتیب دنبالههایش به اندازهی «کشتار با ارهبرقی» سردرگمکننده نیست!
گرانقیمتترین فیلم مجموعه «فِردی علیه جیسون» است؛ این فیلم بهلطف بودجهاش (۲۵ میلیون دلار) که در مقایسه با بودجهی استاندارد این فیلمها پُرخرج حساب میشود و همچنین فاکتور نوستالژی (طرفداران هر دو کاراکتر از بچگی برای رویارویی آنها لحظهشماری میکردند)، به ۱۱۴ و نیم میلیون دلار فروش جهانی در سال ۲۰۱۳ دست پیدا کرد. بازسازی «جمعه سیزدهم»، محصول سال ۲۰۰۹ در حالی با کسب ۹۲ میلیون و ۶۷۰ هزار دلار از ۱۷ میلیون دلار بودجه، دومین فیلم پُرفروش مجموعه است که ضریب سودآوری کل مجموعه را پایین آورده است. در مقایسه، نخستین فیلم مجموعه در سال ۱۹۸۰ فقط ۵۵۰ هزار دلار خرج برداشت، هزینهی ساخت «جمعه سیزدهم: جیسون منهتن را تصاحب میکند» (Jason Takes Manhattan)، هشتمین فیلم مجموعه در سال ۱۹۸۹ هم ۵ میلیون دلار بود و «جیسون ایکس»، دهمین فیلم مجموعه که جیسون را به فضا میفرستاد، در سال ۲۰۰۲ با چهارده میلیون دلار بودجه تولید شد. بودجهی دیگر فیلمهای مرسوم و سرراست مجموعه چیزی بین یک میلیون و ۲۵۰ هزار دلار تا ۳ میلیون دلار است. فیلم اورجینال «جمعه سیزدهم» در سال ۱۹۸۰، با وجود رقبایی نظیر «درخشش»، «در لباسی خیرهکننده» (Dressed to Kill)، «مه» (The Fog) و «شب پرام» (Prom Night)، به ۵۹ میلیون دلار فروش دست یافت؛ رقمی که تا پیش از «جیغ» در سال ۱۹۹۶، بهترین درآمد فیلمهای اسلشر حساب میشد.
منهای درآمد ۳۶ میلیون و ۶۰۰ هزار دلاری «جمعه سیزدهم سهبعدی» در سال ۱۹۸۳ و درآمد ۳۲ میلیون و ۹۸۰ هزار دلاری «جمعه سیزدهم: آخرین فصل» در سال ۱۹۸۳، درآمد اکثر دنبالههای «جمعه سیزدهم» چیزی بین ۱۵ تا ۲۲ میلیون دلار بوده است. همینطور که میبینید، «جمعه سیزدهم» به هیچوجه مجموعهی ریسکپذیری نیست. این مجموعه همیشه براساس «سرمایهگذاری کم و سود کم» دوام آورده است؛ بودجهی ناچیزِ آنها باتوجهبه ماهیت بدون داستان این فیلمها، استفاده از جنگل بهعنوان لوکیشن و استفاده از سکانسهای قتل و برهنگی بهعنوان تنها جذابیتشان قابلدرک است. به بیان دیگر، سری «جمعه سیزدهم» نابترین و خالصترین اسلشر دههی هشتادی سینماست؛ اکثر این فیلمها پایشان را فراتر از ایدهی «کشتار خشن جوانان توسط یک قاتل ناشناس» نمیگذارند. درنهایت، دوازده فیلم مجموعه که با ۷۸ میلیون و ۶۵۰ هزار دلار بودجه ساخته شدهاند، ۴۶۶ میلیون و ۲۰۰ هزار دلار کسب کردهاند که معادل ۵/۹ برابر بودجهشان است. تازه، اگر بازسازی سال ۲۰۰۹ را نادیده بگیریم، ضریب سودآوری مجموعه به ۶ برابر بودجه هم صعود میکند و اگر هر دوی بازسازی سال ۲۰۰۹ و «فردی علیه جیسون» را نادیده بگیریم، این عدد به ۷ برابر بودجه هم میرسد.
اگر فقط یک مجموعهی اسلشر دیگر باشد که ترتیبِ پیچیدهی فیلمهای «کشتار با ارهبرقی» را به چالش میکشد، آن سری «هالووین» است! ردهی دوم سودآورترین فرنچایزهای اسلشر سینما به قاتل ساکتی اختصاص دارد که حتی جهنم نیز از پذیرفتن او سر باز میزند: مایکل مایرز. در رابطه با محاسبهی مقدار سود این مجموعه با چند سؤال مواجه میشویم: آیا باید هر یازده فیلم را حساب کنیم؟ آیا باید «هالووین: فصل جادوگر» که مایکل مایرز در آن حضور ندارد را حساب نکنیم؟ آیا باید بازسازیهای «هالووین» (۷۷ میلیون از ۱۵ میلیون بودجه در سال ۲۰۰۷) و «هالووین ۲» (۳۹ میلیون از ۱۵ میلیون در سال ۲۰۰۹) به کارگردانی راب زامبی را حساب نکنیم؟ اما هیچکدام از اینها مهم نیست؛ مهم این است که اگر قاتلِ جیگساو را بهعنوان کسی که خودش آدمکشی نمیکند، بلکه قربانیانش را بهطور غیرمستقیم ازطریق تلههای مرگبارش میکُشد، یک قاتل اسلشر حساب نکنیم، آن وقت مایکل مایرز به سودآورترین تبهکار اسلشر تاریخ سینمای وحشت تبدیل خواهد شد. اما نکته این است که بخش قابلتوجهای از جایگاه مایکل مایرز بهعنوان بزرگترین قاتل اولداسکولِ دههی هفتاد/هشتاد نه به خاطر فیلمهای قدیمیاش، بلکه از صدقهسری جدیدترین فیلمش است؛ ریبوت «هالووین» بهدست استودیوی بلامهوس در سال ۲۰۱۸ همان نقشی را برای این مجموعه ایفا کرد که «نیرو برمیخیزد» برای «جنگ ستارگان» داشت.
این فیلم بهلطف ماهیتش بهعنوان یک نوستالژی بیننسلی به درآمد جهانی خارقالعادهی ۲۵۶ میلیون دلار از ۱۰ میلیون دلار بودجه دست پیدا کرد. مجموع درآمد مجموعه بدون این ریبو،ت ۳۶۳ میلیون و ۲۰۰ هزار دلار از ۸۳ میلیون و ۳۲۵ هزار دلار بودجه میبود؛ رقمی که معادل ۴/۳۴ برابر بودجهاش است. در این صورت، سری «هالووین» به ردههای پایینترِ این فهرست سقوط میکرد. اما مجموع درآمد این مجموعه بهلطف ریبوت سال ۲۰۱۸ به ۶۱۹ میلیون دلار از ۹۳/۳ میلیون دلار بودجه صعود میکند که معادل فروشی ۶/۶ برابر بودجهاش است. تازه، حتی اگر دو بازسازی راب زامبی را نادیده بگیریم، آمار سودآوری مجموعه به ۷/۹ برابر بودجه هم افزایش پیدا میکند. نخستین فیلم «هالووین» در سال ۱۹۷۸ اکران شد و به ۷۰ میلیون دلار فروش از ۳۲۵ هزار دلار بودجه (۲۱۵ برابر بودجه) دست یافت؛ در مقایسه، مجموع درآمد پنج دنبالهی بعدی ۸۴ میلیون و ۳۳۷ هزار دلار از مجموع ۱۷ میلیون دلار بودجه بود (۴/۹ برابر مجموع بودجهشان). به بیان دیگر، اگر به خاطر فیلمهای نوستالژیک و کنجکاویبرانگیزی مثل «هالووین: ۲۰ سال بعد» (۵۵ میلیون از ۱۷ میلیون بودجه در سال ۱۹۹۸)، بازسازی «هالووین» (۷۷ و نیم میلیون از ۱۵ میلیون بودجه در سال ۲۰۰۱۷) و «هالووین ۲۰۱۸» (۲۵۵ میلیون از ۱۰ میلیون بودجه) نبود، درآمد فیلمهای عادی مایکل مایرز برای باز کردن پای آن به جمع بزرگترین مجموعههای اسلشر کافی نبود.
درس مهمی که میتوان از فیلمهای موفق مجموعه گرفت این است که طرفداران علاقهی بیشتری برای دیدن رویارویی مایکل و لوری اِسترود در مقایسه با دنبالههای عادی مجموعه نشان میدهند. اگر «هالووین میکُشد» و «هالووین به پایان میرسد» بتوانند چیزی حدود ۱۵۰ میلیون دلار بفروشند، مجموع درآمد مجموعه به ۹۱۹ میلیون دلار از حدود ۱۲۰ میلیون دلار بودجه (اگر تصور کنیم هر دو فیلم بعدی با ۲۵ میلیون دلار بودجه ساخته شوند) خواهد رسید؛ رقمی که معادل فروشی ۷/۶ برابر بودجهشان خواهد بود. اما بالاخره جایگاه نخست سودآورترین مجموعهی اسلشر سینما به قاتلِ مبتلا به سرطانی اختصاص دارد که گناهکاران از ترس بیدار شدن در لابهلای ماشینآلاتِ زجرکشکنندهاش به خود میلرزند: جان کریمر از سری فیلمهای «اره» (Saw). هشت فیلم «اره» منهای ریبوت/دنبالهی «مارپیچ: از کتاب اره» (که اکرانش از ماه می ۲۰۲۰ به می سال ۲۰۲۱ عقب افتاد)، مجموعا ۹۸۲ میلیون و ۳۶۲ هزار دلار از مجموع بودجه ۷۵ میلیون دلار فروختهاند؛ رقمی که معادل فروشی ۱۳/۱ برابر بودجهاش است. فیلم اورجینال «اره» به نویسندگی لی وانل و کارگردانی جیمز وان که به عزیزدُردانهی جشنوارهی فیلم ساندنس سال ۲۰۰۴ تبدیل شد، در گیشه با استقبال غافلگیرکنندهای مواجه شد و به ۱۰۳ میلیون و ۸۸۰ هزار دلار درآمد جهانی از فقط یک میلیون و ۲۰۰ هزار دلار بودجه دست پیدا کرد.
این فیلم نمایشش را با کسب ۱۸ میلیون و ۲۰۰ هزار دلار افتتاحیه شروع کرد که در آن زمان پشت سرِ مستند «فارنهایت ۹/۱۱» (۲۳ میلیون و ۹۰۰ هزار دلار)، دومین افتتاحیهی بزرگ تاریخ استودیوی لاینزگیت بود. این فیلم در زمان اکرانش پشت سر «جیغ» (۱۹۹۶)، سودآورترین فیلم ترسناک تاریخ سینما بود. در ادامه، استودیوهای لاینزگیت و تویستد پیکچرز هفت دنبالهی مستقیم برای آن ساختند که بهطور متوالی در هفت فصلِ هالووین اکران شدند؛ تا جایی که از سال ۲۰۰۴ تا ۲۰۱۰، اکران فیلم جدید «اره» در فصل هالووین به یک سنت سینمایی موردانتظارِ ناشکستنی تبدیل شده بود. جاذبهی اصلی مجموعه بازی کاریزماتیک توبی بِـل در نقش جان کریمر است؛ مغزمتفکری که از واپسین روزهای پیش از مرگش بهدلیل ابتلا به سرطان برای ساختن تلههای پیچیده استفاده میکند، آدمهایی که ارزش زندگیشان را نمیدانند را درونشان محبوس میکند و سعی میکند ازطریق قطع عضو و شکنجه، اهمیت زندگی را در لابهلای جیغ و فریادهایشان به آنها آموزش بدهد!
«اره ۲» که الگوی تکرارشوندهی مجموعه را تثبیت کرد، ۵ میلیون دلار خرج برداشت و بودجهی فقط یکی از دنبالهها («اره: فصل آخر» که سهبعدی بود) به بیش از یازده میلیون دلار تجاوز کرد. حتی «جیگساو»، دنباله/ریبوتی که سال ۲۰۱۷ اکران شد هم فقط با ۱۰ میلیون دلار تولید شد. «اره ۳» با کسب ۱۶۳ میلیون و ۸۷۶ هزار دلار در دنیا در سال ۲۰۰۶، پُرفروشترین و «اره ۶» با کسب ۶۹ میلیون دلار در سال ۲۰۰۹، کمدرآمدترین فیلمهای مجموعه هستند. به این ترتیب، قاتل جیگساو به تبهکار معرفِ دههی ۲۰۰۰ تبدیل شد و درکنار فیلمهای «پیچ اشتباه» (Wrong Turn) و «خوابگاه» (Hostel) به آغارگر موج جدیدی از فیلمهای ترسناکِ گرایندهوسِ بسیار بیپروا و خشونتباری تبدیل شد که حکم پاسخی به آمریکای پسا-یازده سپتامبر را داشتند. از آنجایی که موج بعدی سینمای وحشت که اتفاقا دوباره جیمز وان با «کانجرینگ» و لی وانل با «موذی» (Insidious) در راهاندازیاش نقش داشتند، تقریبا کاملا به ارواح خبیث زیرژانر تصاویریافتشده مثل «فعالیت فراطبیعی» و ژیرژانرِ خانهی جنزده مثل دنیای سینمایی «کانجرینگ» اختصاص داشتند، در نتیجه میتوان گفت که جیگساو حکم آخرین نمونهی جدید از گونهی خودش بود؛ آخرین پیامبر مکتب خونآلودِ اسلشر.
جدول سودآورترین مجموعههای ترسناک اسلشر
هفتهی گذشته مصادف با گذشت ۱۰ ماه از زمانِ اکران «جنگ ستارگان: ظهور اسکایواکر»، ساختهی بسیار منفورِ جی.جی. آبرامز بود و از آنجایی که در این مدت تاریخ اکران همهی فیلمهای گردنکلفت به سال ۲۰۲۱ عقب افتاده است، فینال حماسهی اسکایواکر کماکان آخرین فیلم یک میلیاردی باکس آفیس باقی مانده است. همچنین این فیلم با کسب ۵۱۵ میلیون دلار در گیشهی آمریکای شمالی، آخرین فیلمی است که به ۳۰۰ میلیون دلار فروش خانگی نزدیک شده است. سوالی که به این مناسبت مطرح میشود این است که چه زمانی با فیلم یک میلیارد دلاری بعدی هالیوود روبهرو خواهیم شد؟ شاید خوشبینانهترین پاسخی که میتوانیم به این سؤال بدهیم این است: «احتمالا نه به این زودیها». در حال حاضر هالیوود از فیلمهایی بهره میبرد که مدعیان اصلی عبور از مرز یک میلیارد دلار هستند. نخستین مدعی «واندروومن ۱۹۸۴» است که اگر در شرایط ایدهآلِ پیش از شیوع کرونا اکران میشد، احتمالا کارش را با کسب حدود ۱۴۰ میلیون دلار افتتاحیه شروع میکرد و میرفت تا به حدود ۳۷۵ میلیون دلار فروش خانگی دست پیدا کند و با درآمد بهتر در گیشهی خارجی در مقایسه با قسمت اول مجموعه، به چیزی حوالی ۹۰۰ میلیون دلار فروش جهانی دست مییافت.
یک فیلم بزرگ هالیوودی به چه چیزی برای یک میلیاردی شدن نیاز دارد؟ خصوصیت مشترک فیلمهای یک میلیاردی، درآمد استثناییشان در گیشهی خانگی یا فروش بسیار قویشان در بازار چین است
اما اوضاعِ حال حاضر فاصلهی زیادی با شرایط ایدهآل دارد. در حالی قسمت اول «واندر وومن» در سال ۲۰۱۷ به ۸۲۱ میلیون دلار فروش جهانی دست پیدا کرد که دنبالهاش باید از تبدیل شدن به تنها فیلم ۶۶ میلیون دلاری سال ۲۰۲۰ خوشحال شود. «زمانی برای مُردن نیست»، نخستین مدعی احتمالی اما تضمیننشدهی لقبِ فیلم یک میلیاردی بعدی سینما است. گرچه «اسکایفال» در سال ۲۰۱۲ به ۳۰۴ میلیون دلار فروش خانگی و یک میلیارد و ۱۰۸ میلیون دلار فروش جهانی دست یافت، اما این کار را در بهترین و استثناییترین شرایط ممکن انجام داد؛ این فیلم نهتنها نقدهای فوقالعاده مثبتی دریافت کرد و از خوانندگی اَدل برای ترانهی اصلیاش بهره میبرد، بلکه همزمان با پنجاهمین سالگرد اکران «دکتر نو» (Dr. No) به نمایش درآمد و همچنین در جریان فصل کریسمسی اکران شد که هیچ رقیبی برای چوب کردن لای چرخش نداشت؛ بزرگترین فیلمهای نوامبر و کریسمس سال ۲۰۱۲، فانتزیهای «گرگ و میش: سپیدهدم قسمت دوم» و «هابیت: یک سفر غیرمنتظره» بودند؛ هر دو فیلمهایی هستند که مخاطبان اصلیشان را طرفداران هاردکور این مجموعهها تشکیل میدهند. بنابراین «اسکایفال» در جایگاه منحصربهفرد فیلمی «برای همهی سینماروها» قرار داد.
در مقایسه، «اسپکتر» که در سال ۲۰۱۵ همزمان با «جنگ ستارگان: نیرو برمیخیزد» روی پردهی سینماها رفت، به ۲۰۰ میلیون دلار فروش خانگی و ۸۸۱ میلیون دلار فروش جهانی دست پیدا کرد. تا وقتی که «زمانی برای مُردن نیست» به سودآوری برسد و به خداحافظی بهتری در مقایسه با خداحافظیهای شان کانری، راجر مور و پیرس برازنان تبدیل شود، نرسیدن به یک میلیارد دلار بهمعنی شکست تجاری نیست. اما ایدهی یک میلیاردی شدن پنجمین و آخرین فیلم دنیل کریگ در قالب مامور ۰۰۷ بههیچوجه تضمینشده نیست. سومین مدعی یک میلیاردی بعدی هالیوود «بلک ویدو»، جدیدترین محصول دنیای سینمایی مارول است که برای ششم می سال ۲۰۲۱ (۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۰) برنامهریزی شده است. درآمد این پیشدرآمد احتمالا بهجای «کاپیتان مارول» (یک میلیارد و ۱۲۸ میلیون دلار) و «مرد عنکبوتی: دور از خانه» (یک میلیارد و ۱۳۱ میلیون دلار)، به امثال «نگهبانان کهکشان ۲» (۸۶۹ میلیون دلار)، «ثور: رگناروک» (۸۵۴ میلیون دلار) و «مرد عنکبوتی: بازگشت به خانه» (۸۸۱ میلیون دلار) نزدیکتر خواهد بود. مجددا باید تاکید کرد که تا وقتی که «بلک ویدو» به اندازهای که لازم دارد بفروشد و مورد تحسین قرار بگیرد، عدم یک میلیاردی شدنش مترادفِ شکست نیست.
قویترین مدعی یک میلیاردی بعدی هالیوود «سریع و خشن ۹» است؛ این فیلم که در تاریخ بیست و نهم ماه می ۲۰۲۱ (هشتم خرداد ۱۴۰۰) وین دیزل را به جان برادر شرورش میاندازد و کاراکتر نه چندان مُردهی هان را به مجموعه بازمیگرداند، تقریبا بدونشک بلاکباستر بک میلیاردی بعدی سینما خواهد بود. از آنجایی که نمایش هر دوی «دنیای ژوراسیک: قلمرو» و «آواتار ۲» به سال ۲۰۲۲ عقب اُفتاده است، «سریع و خشن ۹» احتمالا با آزادی کامل بر باکس آفیس ۲۰۲۱ یکهتازی خواهد کرد. «سریع و خشن ۷» در سال ۲۰۱۵ به یک میلیارد و ۵۱۷ میلیون دلار فروش جهانی دست یافت و «سریع و خشن ۸» هم یک میلیارد و ۲۳۶ میلیون دلار در سال ۲۰۱۷ در دنیا فروخت. همچنین، برند «سریع و خشن» تنها مجموعهی غیردیسی/غیرمارولی هالیوود است که هنوز با استقبال گستردهای در بازار چین مواجه میشود؛ «سریع و خشن ۸» ۲۲۶ میلیون دلار در چین فروخت؛ رقمی که گرچه کمتر از درآمد ۳۵۳ میلیون دلاری «سریع و خشن ۷» در چین بود، اما با درآمد ۲۱۰ میلیون دلاری «سریع و خشن ۵» در سال ۲۰۱۱ و درآمد ۲۳۸ میلیون دلاری «سریع و خشن ۶» در سال ۲۰۱۳ در این کشور برابری میکرد.
حتی پیش از شیوع کرونا هم «سریع و خشن ۹» قویترین مدعی تبدیل شدن به نخستین فیلم یک میلیاردی سال ۲۰۲۰ اما با فروشی کمتر از ۲۰۰ میلیون دلار در آمریکای شمالی بود. اگر «سریع و خشن ۹» نتواند از مرز یک میلیارد دلار عبور کند، مدعی احتمالی بعدی انیمیشن «مینیونها: ظهور گرو»، محصول استودیوی ایلومینیشن خواهد بود؛ «من نفرتانگیز ۳» با وجود کسب فقط ۲۶۴ میلیون دلار در گیشهی خانگی، به تنها فیلم یک میلیاردی تابستان سال ۲۰۱۷ تبدیل شد. دیگر مدعیان احتمالی ۲۰۲۱ شامل «شنگچی» (نهم جولای / هجده تیر ۱۴۰۰) و «مرد عنکبوتی ۳» (هفده دسامبر / بیست و ششم آذر ۱۴۰۰) میشوند. از دیگر بلاکباسترهای احتمالی که میتوانند با استقبال غافلگیرکنندهای مواجه شوند نیز میتوان به انیمیشن «رایا و آخرین اژدها» (دوازدهم مارس / بیست و دوم اسفند ۱۳۹۹)، «ونوم ۲» (بیست و پنجم ژوئن / چهارم تیر ۱۴۰۰)، «گشتوگذار در جنگل» (سیاُم جولای / هشتم مرداد ۱۴۰۰)، «جوخهی انتحار» (ششم آگِست / پانزدهم مرداد ۱۴۰۰)، «ایترنالها» (پنجم نوامبر / چهاردهم آبان ۱۴۰۰)، «مأموریت غیرممکن ۷» (نوزدهم نوامبر / بیست و هشتم آبان ۱۴۰۰) و «ماتریکس ۴» (بیست و دوم دسامبر / یکم دی ۱۴۰۰) اشاره کرد. تکتک این فیلمها از کسب حدود ۶۵۰ میلیون دلار راضی و خشنود خواهد بود. نام بُردن از آنها بهمعنی ضرورت یک میلیادی شدنشان نیست.
اما چه اتفاقی میافتد اگر همهی این مدعیان از عبور از یک میلیارد دلار شکست بخورند؟ چه میشود اگر «ظهور اسکایواکر» حداقل تا زمان اکران «دنیای ژوراسیک: قلمرو» در سال ۲۰۲۲، آخرین فیلم یک میلیاردی هالیوود باقی بماند؟ آیا این احتمال وجود دارد که مجبور شویم تا سال ۲۰۲۲ برای دیدن یک میلیاردی بعدی هالیوود صبر کنیم؟ اصلا چرا باید چنین سناریویی را تصور کنیم؟ چه چیزی باعث شده که فکر کنیم فیلم یک میلیاردی بعدی هالیوود تا سال ۲۰۲۲ اتفاق نخواهد اُفتاد؟ سؤال بهتری که باید بپرسیم این است که اصلا یک فیلم بزرگ هالیوودی به چه چیزی برای یک میلیاردی شدن نیاز دارد؟ خصوصیت مشترک فیلمهای یک میلیاردی، درآمد استثناییشان در گیشهی خانگی یا فروش بسیار قویشان در بازار چین است. یکی از آنها میتواند جای دیگری را پُر کند. یک فیلم یک میلیاردی حتما لازم به داشتن هر دوی این لازمهها نیست، اما بدونشک داشتن یکی از آنها ضروری است. همهی فیلمهای یک میلیاردی به بازار چین نیاز نداشتهاند؛ «جوکر» و «دزدان دریایی کاراییب: صندوقچهی مرد مُرده» اصلا در چین روی پرده نرفتند. همچنین، همهی فیلمهای یک میلیاردی هم به موفقیتهای غولآسایی در آمریکای شمالی تبدیل نشدند.
«ترنسفورمرها: عصر انقراض» با کسب ۲۴۰ میلیون دلار در خانه، ۳۲۰ میلیون دلار در چین و یک میلیارد و ۱۰۰ میلیون دلار فروش جهانی دست یافت. «مینیونها» در سال ۲۰۱۵ در حالی فقط ۶۸ میلیون دلار در بازار چین فروخت که با کسب ۳۳۵ میلیون دلار در آمریکای شمالی، درنهایت یک میلیارد و ۱۵۹ میلیون دلار در گیشهی جهانی فروخت. «من نفرتانگیز ۳» برای عبور از مرز یک میلیارد دلار، به درآمد غافلگیرکنندهی ۱۵۸ میلیون دلاریاش در بازار چین نیاز داشت. در مقایسه، «سریع و خشن ۷» به خاطر ۳۵۳ میلیون دلاری که در آمریکای شمالی فروخت، برای یک میلیاردی شدن نیازی به ۳۹۱ میلیون دلاری که در چین فروخت نداشت. اما از طرف دیگر، «سریع و خشن ۸» که ۲۲۶ میلیون دلار در آمریکای شمالی فروخت، برای یک میلیاردی شدن به درآمد عالیاش در بازار چین نیاز داشت. همچنین، وقتی «بلک پنتر» موفق به کسب ۷۰۰ میلیون دلار در آمریکای شمالی شد، دیگر برای یک میلیاردی شدن نیازی به درآمد ۱۰۵ میلیون دلاریاش در بازار چین نداشت؛ این موضوع دربارهی اپیزودهای مختلف «جنگ ستارگان» (۹۳۷ میلیون خانگی / ۱۲۳ میلیون در چین، ۶۲۰ میلیون خانگی / ۴۲ میلیون در چین و ۵۱۵ میلیون خانگی و ۲۱ میلیون در چین) و «فروزن ۲» (۴۴۷ میلیون خانگی / ۱۲۲ میلیون در چین) و درآمدِ جهانی یک میلیارد و ۴۵۰ میلیون دلاریاش نیز صدق میکند.
اما نکته این است: فیلمها برای یک میلیاردی شدن به یکی از این دو نیاز دارند: عملکرد خارقالعاده در آمریکای شمالی یا عملکرد خارقالعاده در بازار چین. فیلمها جهت یک میلیاردی شدن حداقل باید در یکی از این دو بازار «خارقالعاده» ظاهر شوند. در حال حاضر مشخص نیست که باکس آفیس آمریکای شمالی چه زمانی به شرایط نُرمال پیش از سال ۲۰۲۰ باز خواهد گشت. اما این را میدانیم که تا وقتی که خبری از درمان یا واکسن امن، قابلاعتماد و ارزانقیمتی برای کرونا وجود نداشته باشد، سینماروها مثل گذشته از بلاکباسترهای هالیوودی استقبال نخواهند کرد؛ تا آن زمان، بلاکباسترهای هالیوودی قادر به شکوفا کردن پتانسیلهای واقعیشان نخواهند بود. پس، تا آن زمان، فیلمها یکی از لازمههای یک میلیاردی شدنشان را از دست میدهند. در همین حین، بازار چین نیز دیگر ماهیت گذشتهاش بهعنوان تکیهگاه قابلاعتماد فیلمهای هالیوودی را از دست داده است. از آنجایی که بازار چین پُر از بلاکباسترهای بومی شده است، آنها علاقهی کمتری به فیلمهای وارداتی هالیوودی نشان میدهند؛ برای مثال، سقف فروش «تنت» در چین ۶۶ میلیون دلار بود. اگرچه فیلمهای هالیوودی به گیشهی خارجی برای موفقیت نیاز دارند، اما بزرگترین موفقیتهای هالیوود را فیلمهایی تشکیل میدهند که تکیهگاه اصلیشان گیشهی آمریکای شمالی تشکیل میدهند.
اصلا مهمترین سلاح دیزنی که به فرمانرواییاش منجر شده فیلمهایی مثل «دیو و دلبر»، «بلک پنتر»، «داستان اسباببازی ۴»، «ظهور اسکایواکر»، «شگفتانگیزان ۲» و بازسازی «شیر شاه» هستند؛ همه فیلمهایی هستند که درآمدشان در گیشهی خانگی چیزی بین ۴۰۰ تا ۷۰۰ میلیون دلار است. نسخهی برعکسش این مسئله دربارهی یونیورسال صدق میکند. هرچه دیزنی به قدرت خانگیاش مشهور است، یونیورسال به نفوذش در گیشهی خارجی مینازد؛ از زمان «ترنسفورمرها: عصر انقراض»، محصول پارامونت در سال ۲۰۱۴ تا زمان «آکوآمن»، محصول برادران وارنر در سال ۲۰۱۸، به مدت پنج سال همهی فیلمهای یک میلیاردی هالیوود را محصولات دیزنی و یونیورسال تشکیل میدادند. چون دیزنی و یونیورسال، هرکدام یکی از لازمههای ضروری یک میلیاردی کردنِ فیلمهایشان را تصاحب کردهاند. نکته اما این است که دیزنی، برادران وارنر و یونیورسال کاملا به بازار چین تکیه نمیکنند، بلکه از چین برای چاق و چلهتر کردن موفقیتهای غولآسای جهانی بزرگترین فیلمهایشان استفاده میکنند؛ «آکوآمن» بهلطف ۲۹۸ میلیون دلاری که در چین فروخت، به یک میلیارد و ۱۴۸ میلیون دلار فروش جهانی دست پیدا کرد، اما اینطور نیست که اگر این فیلم فقط ۱۰۰ میلیون دلار در چین و در نتیجه، ۹۵۰ میلیون دلار (مثل سهگانهی «هابیت») در دنیا میفروخت، برادران وارنر ناراحت میشد؛ فروش «آکوآمن» در چین فقط موفقیت تضمینشدهی آن در آمریکای شمالی و دیگر نقاط دنیا را بزرگتر کرد.
«دنیای ژوراسیک: پادشاهی سقوطکرده»، محصول یونیورسال که به ۲۶۷ میلیون دلار فروش در چین و یک میلیارد و ۳۰۸ میلیون دلار فروش جهانی دست یافت، حتی بدون نیاز به بازار چین هم از مرز یک میلیارد دلار فروش جهانی عبور میکرد؛ فقط به خاطر اینکه این فیلم ۴۱۷ میلیون دلار در گیشهی خانگی فروخته بود. بنابراین اگر وضعیت جدید سینماها درآمد سرکوبشدهی فیلمها در گیشهی خانگی بهدلیل نگرانیهای مربوطبه کرونا و جلب نظر مردم به سمت سرویسهای استریمینگ است، این مسئله بهعلاوهی نیاز کمتر بازار چین به فیلمهای وارداتی هالیوودی میتواند به این معنی باشد که فیلمها به هیچکدام از دو عنصری که برای یک میلیاردی شدن به حداقل یکی از آنها، مخصوصا شرایط ایدهآل گیشهی خانگی نیاز دارند دسترسی نخواهند داشت. اکنون آیا این حرفها بهمعنی پایان بلاکباسترهای یک میلیاردی خواهد بود؟
در یک طرف، فیلمهایی وجود دارند که با عملکرد فراتر از انتظارتشان در گیشهی خانگی، بدون نیاز به بازار چین راهشان را به سوی یک میلیاردی شدن باز میکنند؛ فیلمهایی که از نمونههایش میتوان به «جوکر» (۳۳۵ میلیون دلار در سال ۲۰۱۹)، «دزدان دریایی کاراییب: صندوقچهی مرد مُرده» (۴۲۳ میلیون دلار در سال ۲۰۰۶) و «اسکایفال» (۳۰۴ میلیون دلار در سال ۲۰۱۲) اشاره کرد. در طرف دیگر فیلمهایی وجود دارند که اُفت فروششان در گیشهی خانگی را با درآمد عالیشان در بازار چین جبران میکنند که آنها را فیلمهایی مثل «من نفرتانگیز ۳» (۱۵۸ میلیون دلار در چین) یا «ترنسفورمرها: عصر انقراض» (۲۴۰ میلیون خانگی / ۳۲۰ میلیون دلار در چین) تشکیل میدهند. اما فیلمها معمولا برای یک میلیاردی شدن به یکی از این دو نیاز دارند. اینکه باکس آفیس آمریکای شمالی تا چه زمانی لنگ خواهد زد معلوم نیست؛ اما طولانی شدن این دوران که میتواند به هرچه جا بازتر کردن سرویسهای استریمینگ در بین مردم منجر شود؛ حالا این را بهعلاوهی به سرانجام رسیدن مجموعههای غیردیسی/غیرمارولی مثل جیمز باندِ دنیل کریگ، «مأموریت غیرممکن»، «دنیای ژوراسیک»، «سریع و خشن» و غیره در چند سال آینده کنید. اینها بهاضافهی توانایی چین در زمینهی ساختن بلاکباسترهای پُرخرج خودشان که اکثر فیلمهای هالیوودی را بیاهمیت میسازند، به شرایطی منتهی میشود که اگر حداقل تا پیش از «آواتار ۲» (شانزدهم دسامبر ۲۰۲۲ / بیست و پنجم آذر ۱۴۰۱) شاهد هیچ فیلم هالیوودی یک میلیاردی دیگری نبودیم، نباید تعجب کنیم.
نظرات