بررسی بازی Unravel
در سالهای اخیر و با وجود تکنولوژی ساخت و استقبال مخاطبین از بازیهای سه بعدی، کمتر پیش آمده تا شاهد ساخت و انتشار بازیهای دو بعدی بزرگی باشیم. اما اندک بازیهای منتشر شده با این حال و هوا، با وجود سادگی و کوتاه بودن، بازیهای خوبی از آب درآمدهاند. بارزترین مثال بازی Limbo بود که به موفقیتهای زیادی هم دست پیدا کرد. حال با Unravel طرف هستیم. یک بازی دوست داشتنی که استودیوی کولدوود اینتراکتیو زحمت فراوانی برای آن کشیده است. زحمتی که در نگاه اول و از گرافیک پرزرق و برق بازی می توان به آن پی برد. بازی از لحاظ بصری حرفهای زیادی برای گفتن دارد و این موضوع برای یک استودیوی مستقل بسیار نکتهی قابل توجهی است. اما از طرفی باید به دیگر المانهای بازی هم نگاهی بیاندازیم و ببینیم که آیا Unravel توانسته گیمپلی با کیفیتی به مخاطب ارایه دهد یا خیر. پس به دنیای شگفت انگیر و رنگارنگ Unravel قدم میگذاریم تا بیشتر با ویژگیهای آن آشنا شویم:
تا به امروز شخصیتهای عجیب و غریب زیادی را در بازیهای مختلف دیدیم. اما یارنی (Yarni) تفاوتهای زیادی به شخصیتهای دیگر دارد. شخصیتی که از چند متر کاموای پشمی قرمز رنگ تشکیل شده است. شاید یاد سکبویهای Little Big Planet بیوفتید، اما یارنی ظاهر بسیار سادهتری دارد. در عین سادگی، ما احساسات را در چهرهی او میبینیم که با توجه به داشتن تنها دو چشم، بسیار جالب و خوب کار شده است. با قدم برداشتن در محیط بازی، نخی که به دور یارنی پیچیده شده باز میشود و او لاغرتر میشود. اگر در مسیر اشتباهی قدم بردارید، مقدار زیادی از نخ به دور آبجکتهای مختلف پیچیده میشود و هدر میرود. حتی ممکن است یک گره اشتباه نیز باعث هدر رفتن نخ شود. در چنین مواقعی یارنی از حرکت ایستاده و مجبور به عقب رفتن و اصلاح اشتباههای خود خواهید بود. ذکر این نکتهها کافی بود تا متوجه شویم که همه چیز به نخ پیچیده شدهی دور یارنی بستگی دارد. از پلتفرمر بازی گرفته تا حل پازلها، همگی به کمک نخ انجام میشود و این موضوع Unravel را نسبت به بازیهای مشابه متمایز میسازد.
اما قبل از پرداختن به جزییات مربوط به مراحل و گیمپلی بازی، بهتر است کمی در مورد موضوع و داستان بازی صحبت کنیم. یارنی بدون هیچ توضیحی، از کلاف یکی از کامواهای پشمی به وجود میآید. کلافی که از سبد یک پیرزن روی زمین میافتد و ماجرای یارنی آغاز میشود. در اولین قدم با یک آلبوم عکس مواجه میشوید که تمام تصاویر آن محو شده و دیده نمیشود . گویی تمام خاطرات پیرزن قصه محو شدهاند و حالا یارنی سعی در مرور خاطرات گذشته و بازگرداندن آنها دارد. یارنی در هر مرحله قدم در مکانهایی میگذارد که قبلا تصاویر این آلبوم در آن به ثبت رسیدهاند. با قدم زدن و جلو رفتن در مراحل، تمام خاطرات زنده میشوند و در پایان هر مرحله یک نشان کوچک پیدا میکنید.
آسیب رساندن انسان به محیط زیست نیز یکی از نکات مهمی است که در بازی به آن پرداخته شده بود
نشانهایی که یارنی روی آلبوم عکس میچسباند و از این طریق، تمام تصاویر دوباره زنده میشوند و میتوانید به تماشای آنها بپردازید. در بازی حتی کلمهای دیالوگ نمیشنوید و داستان به جز مرور خاطرات هدف خاصی را دنبال نمیکند. خاطراتی که در بازی مرور میشوند، درواقع خاطرات شخصی صاحبانشان نیست. شاید تمام این خاطرات، به نوعی خاطرات مشترک بسیاری از ما باشند. گشت و گذار در طبیعت میتواند مثالی بر این ادعا باشد. نکتهی دیگری که سازندگان توجه ویژهای به آن داشتند، به تصویر کشیدن زیباییهای دنیاست. در کنار این موضوع شاهد اتفاقات تلخ و شیرین بسیاری در مراحل بازی بودیم. آسیب رساندن انسان به محیط زیست نیز یکی از نکات مهمی است که در بازی به آن پرداخته شده بود. از نگاه هنرمندانهی طراح مراحل بازی نباید غافل شد که در مراحل ابتدایی بازی به زیباترین شکل طبیعت را به تصویر میکشاند و سپس به سراغ مراحل تاریک و تلخ بازی میرود. این موضوع باعث میشود تا اعتراض سازنده به بیتوجهی انسان به محیط زیست، بیشتر به چشم آید و مخاطب تحت تاثیر قرار گیرد. از طرفی بازی پایان تلخ و تاریکی ندارد و با ورود به مراحل مربوط به زمستان، دوباره تحت تاثیر زیبایی طبیعت قرار خواهید گرفت.
تنوع در مراحل بازی به بهترین شکل ممکن رعایت شده است. بازی از حیاط و باغچهی خانهی همان پیرزن آغاز میشود. در ادامه جنگل، ساحل دریا، مزرعه، محیط یخ زده، جنگل برفی و ... را ملاقات خواهید کرد. در نگاه اول مراحل کمی طولانی به نظر میرسند، چرا که چالشهای بازی در ابتدا نیاز به فکر دارند. اما اگر برای بار دوم مشغول انجام بازی شوید، بازی در کمتر از سه ساعت به پایان خواهد رسید! در واقع چیزی که باعث میشود کمی بازی طولانی شود، پازلهای درگیر کنندهی ابتدای بازی هستند. همانطور که اشاره شد پازلهای بازی وابسته به نخ پشمی هستند. یارنی با همین نخ از جاهای مختلف آویزان میشود و پیش میرود. از طرفی توانایی گره زدن آنها را نیز دارید. گره زدن گاهی به درد درست کردن یک سکوی پرتاب میخورد و گاهی میتوانید یک پل درست کنید. در بازی اشیایی وجود دارد که میتوانید آنها را هل بدهید. اشیایی که معمولا به شما کمک میکنند تا مثل یک پله به لبهی یک سنگ یا دیوار برسید و به راه خود ادامه دهید. درست کردن پل به وسیلهی گره زدن نخ باعث میشود تا اشیا را از چالههای موجود در محیط عبور دهید. این نخ کاربردهای دیگری نیز دارد. به طور مثال میتوانید بعضی از اشیا را بکشید. همچنین میتوانید بعد از گره زدن نخ از آن پایین یا بالا بروید. گزینههای متعددی برای کار با این نخ وجود دارد که هر کدام در جاهای مختلف به کار میآیند. پازلهای بازی در ابتدا بسیار خلاقانه طراحی شدهاند و شما را مجبور به فکر کردن میکند. سپس باید سعی کنید تا با استفاده از کاربردهای مختلف نخی که به دور یارنی پیچیده شده، راه را برای خود باز کنید و پازل را پشت سر بگذارید. نکتهی دیگری که در مورد پازلها وجود دارد، استفاده از قوانین فیزیک در آنها است. تمامی اشیا با فیزیک واقعی طراحی شدهاند و وزن مشخصی دارند. این موضوع باعث میشود تا قبل از حل پازلها، تکان دادن اشیای مختلف و نحوهی استفاده از آنها را در ذهن خود مرور کنید تا بتوانید تصمیم بهتری بگیرید.
پازلهای بازی در ابتدا کمی چالشبرانگیز هستند و ممکن است مدتی درگیرشان شوید. اما با پیشروی در بازی، خلاقیتی که در طراحی آنها وجود دارد رنگ و روی خود را از دست میدهد. درواقع اکثر پازلها از قوانین یکسانی پیروی می کنند و فقط ظاهری متفاوت دارند. با حل کردن چند پازل، همه چیز را یاد خواهید گرفت و به راحتی از پس پازلهای بعدی بر خواهید آمد. متاسفانه این موضوع ضربهی جدی به بازی وارد میکند و مسلما طرفداران این سبک از Unravel دلسرد خواهند شد. چرا که هر چه به پایان بازی نزدیک میشویم، بازی آسانتر میشود و حس و حال ابتدایی آن از بین میرود. نکتهی دیگری که توی ذوق میزند، عدم ثبات در قوانین بازی است. واقعا جای تعجب دارد که چرا در بعضی مواقع، بازی از قوانینی که خودش تعریف کرده نیز پیروی نمیکند! بعضی اوقات نخ بدون هیچ دلیلی تمام میشود و این نشان میدهد که بازی به شدت خطی طراحی شده و راهی به جز رفتن از مسیر تعیین شده توسط طراح مراحل بازی نخواهید داشت. گاهی هم پیش میآید که سکوی پرش با گره زدن دو نقطهی نزدیک در کنار هم به وجود نمیآید و نخ شل میشود. نکتهی منفی دیگری که در بازی دیدیم، عناصر پلتفرمر نهچندان قدرتمند آن بود. به جز آویزان شدن از شاخهی درخت و نقاط تعیین شده و در نهایت پرش به جلو، نکتهی دیگری دیده نمیشود. بعضی مراحل بازی مثل کارخانه با نقاط در حال حرکت و چالشهای بیشتر در بخش پلتفرمر، این بخش را تا حدودی نجات میدهد. اما در نهایت باید گفت که تمرکز اصلی گیمپلی رو پازلهایش بود و توجه کمی به بخش پلتفرمر شد.
یارنی شخصیت بسیار سادهای دارد که این به خوبی از طراحی ظاهری او مشخص است. جالب است بدانید که به جز استفادهی اعجاب انگیز او از نخ، توانایی خاصی در او مشاهده نمیشود. دلیلی هم نداشت تا یک عروسک کاموایی قدرتهای عجیب و غریبی داشته باشد. او از نظر اندازه با دقت و وسواس خاصی طراحی شده و از طرفی نقاط ضعف بسیاری دارد. این موضوع را به خوبی درک خواهید کرد، چرا که حتی راه رفتن روی برخی از زمینهای ناصاف برای او سخت به نظر میرسد. یارنی توانایی شنا کردن ندارد و اگر در آب گرفتار شوید، بعد از چند ثانیه شکست میخورید. او توانایی مبارزه نیز ندارد و از میان برداشتن برخی حیوانات موجود در بازی، به نوعی به شکل یک پازل طراحی شده و در بدترین شرایط مجبور به فرار خواهید بود. از طرفی او وزن چندانی هم ندارد و در یکی از مراحل بازی برای در امان ماندن از طوفان، ناچار به گرده زدن نخ روی نقاط تعیین شده و محکم چسبیدن به آن هستید. اشاره شد که در دنیای Uravel حیوانات کوچکی نیز وجود دارند. جالبترین آنها یک موش بود که صحنهی تعقیب و گریز جالبی را در بازی به وجود میآورد. بازی سعی در ارایهی چند صحنهی سینمایی در بین مراحل خود دارد که تنوع بازی را بسیار بالا میبرد. صحنههایی که فقط شامل وجود یک حیوان کوچک نمیشود. به طور مثال سوار بادبادک میشوید و کمی پرواز میکنید. در مرحلهی دیگر تجربهی سوار شدن به قایق موتوری را خواهید چشید. تمام این صحنهها بجا و بسیار زیبا طراحی شدهاند. در ابتدای همین مقاله اشارههایی به زیبایی بصری بازی داشتیم. همین موضوع باعث شده تا صحنههای سینمایی بازی بسیار زیباتر از چیزی که فکرش را بکنید به تصویر کشیده شوند.
اگر پازلهای آسان و مراحل پایانی بازی کمی شما را دلزده کردند، در عوض انگیزههای دیگری برای پیشروی در بازی و به پایان رساندن آن وجود دارد. آیتمهای مخفی موجود در بازی شاید برای علاقهمندان به جمعآوری تروفی و اچیومنتهای کنسولشان جذاب باشد و وقت بیشتری از شما بگیرد. اما جمعآوری آنها تاثیری روی روند بازی نمیگذارد و انگیزهی مناسبی به شما نمیرود. در عوض گرافیک و موسیقی بازی شما را به پیشروی در بازی ترغیب میکند. با یک بازی طولانی طرف نیستیم و مسلما از Unravel خسته نخواهید شد، اما تماشای نقاط مختلف بازی شما را هیجان زده خواهد کرد. محیطهای بازی از روی مکانهای واقعی واقع در کشور سوئد طراحی شدهاند. مهمترین چیزی که در نگاه اول به ذهن میرسد، تفاوت اندک بازی با محیطهای واقعی است. تمام مناظر با جزییات بالا طراحی شدهاند و آنها را حس خواهید کرد.
در تمام مراحل مناظر دور دست در پسزمینهی تصویر دیده میشوند و حتی تماشای آنها نیز لذت بخش است
قدم زدن روی یک چمن باعث تکان خوردن چمن میشود یا پریدن روی یک سطح یخ زده باعث ترک خوردن یخ میشود. نسیم در حال وزش و تاثیر آن روی برگها و گلها را خواهید دید. با توجه به جسهی کوچک یارنی، این جزییات از فاصلهی نزدیکی به تصویر کشیده شدهاند و واقعا فوقالعاده هستند. در تمام مراحل مناظر دور دست در پسزمینهی تصویر دیده میشوند و حتی تماشای آنها نیز لذت بخش است. در مرحلهی کنار ساحل، موج دریا را خواهید دید که جلو و عقب میرود و جریان آب بسیار واقعی به نظر میرسد. از مراحل شلوغ و رنگارنگ که بگذریم، به مراحل سفید و برفی میرسیم. به جرات میتوان گفت که برفی که در Unravel وجود دارد طبیعیترین برفی است که در یک بازی دیدهام! با قدم زدن در برف، بدن کوچک یارنی که تا نیمه در برف فرو رفته، برفها را کنار میزند. دانههای برف در آفتاب برق میزنند و در زمان بارش برف، آنقدر همه چیز طبیعی است که سردتان خواهد شد! همهی این فضاسازی زیبا و فوقالعاده را با نورپردازی خوب بازی ترکیب کنید تا نتیجهی بینظیری به دست آید. استودیوی سازنده واقعا در زمینهی بصری سنگ تمام گذاشته است. در تمام لحظات بازی موسیقی آرام و گوشنوازی نیز شنیده میشود. موسیقی بازی واقعا آرامشبخش است و ارزش هنری بازی را بسیار بالا برده است. در مراحل شاد با یک نوع و در مراحل تاریک با نوعی دیگر از موسیقی طرف هستیم که حس تنهایی و ترس را در مخاطب تقویت میکند.
Unravel بازی خوب و بسیار ارزشمندی است، اما بعضی عوامل دست به دست هم داده تا تبدیل به یک شاهکار نشود. زحمتی که تیم سازنده برای طراحی بصری بازی کشیده است، بسیار ستودنی است، اما کاش همین تلاش و خلاقیت برای گیمپلی و طراحی پازلهای بازی نیز خرج میشد تا شاهد یک اثر بینقصتر باشیم. Unravel با یادآوری خاطرات در دل خود، خاطرهی خوبی نیز در ذهن مخاطب به جا میگذارد و گشت و گذار در محیطهای آن تا مدتها به یادتان خواهد ماند. گاهی اوقات محو تماشای آن میشوید، گاهی میخندید و گاهی دنیای تاریک بازی شما را به فکر میاندازد.
تهیه شده در زومجی
Unravel
نقاط قوت
- یک تابلوی نقاشی شگفتانگیز و رنگارنگ
- طراحی پازلها به کمک عناصر فیزیکی
- تصویری احساسی از خاطرات
- موسیقی آرام و شنیدنی
نقاط ضعف
- پازلهای آسان در مراحل پایانی
- پلتفرمر متوسط