سوپرجاینت گیمز با اولین بازی خود نشان داد استودیوی آیندهداری است و دومین اثر آنها ثابت کرد آنها کار خود را خوب بلدند و موفقیتی که کسب کردند، شانسی نبوده است. Bastion با آن طراحی دستی و چشمنواز خود جایزههای زیادی را درو کرد و و تقریبا همه مطمئن بودند بازی بعدی این استودیوی خلاق نیز اثری به یاد ماندنی خواهد شد. Transistor مجموعهی کاملی است که هر گیمر دوستدار سبک نقشآفرینی را راضی میکند، از گیمپلی غنی و تکنیکی گرفته تا طراحی و موسیقیای که کاملاً در خدمت بازی هستند. تمام جنبههای این بازی به قدری سطح بالا هستند که گاهی باعث میشود از توجه به جنبهی دیگر باز بمانید، مثلا در مرحلهای آن قدر موسیقی خوبی در حال پخش است که تمام توجه را به خود جلب میکند و نمیتوانید استراتژی مناسب برای از بین بردن دشمنان از میان خیل عظیم قابلیتها و تاکتیکهای بازی انتخاب کنید. اما همهی اینها در خدمت به عامل بزرگتری هستند که تمام جوانب بازی را در سایهی خود قرار داده است: داستان و نحوهی روایت آن. بیرون کشیدن شمشیری بزرگ از شکم یک مرد مرده شاید بهترین آغاز برای یک داستان عاشقانه نباشد، اما در Transisitor هیچوقت همهچیز آن طور که پیشبینی میکنید، پیش نمیرود. رِد، شخصیت اصلی بازی در گذشته خوانندهای بوده که حالا بر اثر اتفاقاتی که برای او و تمام مردم شهر کلادبنک افتاده، صدای خود را از دست داده است. اما صدای مردی که روحش به تسخیر شمشیری به نام «ترانزیستور» درآمده، او را در راهش تا رسیدن به حقیقت همراهی میکند. این که این مرد کیست، چرا مرده و و ترانزیستور دست او چه میکند در ابتدای کار مشخص نیست. رد شمشیر را برمیدارد و به جنگ رباتهایی که شهر را تسخیر کردهاند میرود، روباتهایی که حاصل آزمایشهایی به نام Process هستند.
هدف سران بلندمرتبهی کلادبنک از این آزمایشها، به خدمت گرفتن نیروی رباتیک در کمک به ادارهی امور شهر و حل و فصل سریعتر مشکلات بود، اما همانطور که از همهی بازیها و فیلم های علمی تخیلی انتظار میرود، ماشین بر انسان چیره شده و کنترل شهر را به دست گرفته است. رد با شمشیر ترانزیستور، شمشیری که به علت وزن زیادش روی زمین کشیده میشود گویی بار بزرگی بر دوش رد افتاده، به مقر گروه کَمراتا که مسئول تمام این خرابیها هستند میرود و حقیقتی بزرگ را کشف میکند. داستان بازی از طریق راوی آن، مرد مرموز گرفتار در شمشیر روایت میشود، اما گفتههای او برای پی بردن به نکات ریز و جزئیات نهفتهی داستان کافی نیست. در اطراف محیط سایبرپانک شهر کلادبنک ترمینالهایی وجود دارد که از طریق آنها، اخبار شهر به مردم اطلاع رسانی میشود، مردمی که دیگر اثری از آنها این در شهر مکانیزه شده وجود ندارد. این ترمینالها حاوی نکات جذابی دربارهی خود شهر و دیگر شخصیتهایی که تنها اسمی از آنها برده میشود هستند. میانپردههای بازی نقاشیهایی از وقایع گذشتهی این شهر هستند و درهمان معدود دفعاتی که بین مرحلههای بازی ظاهر میشوند، اطلاعتی حیاتی را به اشتراک میگذارند. Transistor دربارهی بدنی بدون صدا و صدایی بدون بدن است، دربارهی رابطهی مفاهیمی به شدت متناقض مانند دختر و شمشیر است و این رابطه را به قدری عمیق و تأثیرگذار ترسیم کرده که داستان ماجراجویی رد و مرد بینام به یکی از تجربههای خوشایندی هر گیمری بدل میشود.
Transistor همهی انتظاراتی که از یک بازی اکشن نقشآفرینی میرود را برآورده کرده و حتی بسیار خلاقانهتر از بازیهای مشابه ظاهر شده است. ترکیبی از گیمپلی اکشن همزمان و نوبتی، ایدهای ناب است که سوپرجاینت گیمز توانسته به بهترین شکل ممکن از آن استفاده کند و جای گله و شکایتی باقی نگذارد. رد در طول بازی قابلیتهایی کسب میکند که به مرور زمان پیچیدهتر و گستردهتر میشود و برای استفادهی بهینه از این قدرتها، باید به خوبی آنها را بشناسید و عملکردشان را در میدان مبارزه بسنجید. اگر بخواهیم بر اساس فرهنگ بازی این قابلیتها را خطاب کنیم، باید به آنها «تابع» بگوییم. اگر با هر کدام از زبانهای برنامهنویسی آشنا باشید، قطعاً مفهوم تابع را درک میکنید و اگر هم نه هیچ مشکلی نخواهید داشت چرا که سازندگان تنها از این نام استفاده کردند تا حال و هوای بازی خود را هرچه بیشتر به یک اثر علمی تخیلی که رباتها در آن حرف اول را میزنند بدل کنند. حتی نام این تابعها نیز بر اساس طرز نوشته شدن زبانهای برنامهنویسی انتخاب شده، به عنوان مثال قابلیتی که با آن میتوانید به سرعت چند متری جابهجا شوید Jaunt نام دارد و به جای استفاده از عبارات مرسوم بازیهای نقشآفرینی، از عباراتی مثل «حافظه» (Memory) یا «نصب کردن» (Install) استفاده شده است.
Transistor همهی انتظاراتی که از یک بازی اکشن نقشآفرینی میرود را برآورده کرده و حتی بسیار خلاقانهتر از بازیهای مشابه ظاهر شده است.
اما از شیرینکاریهای سوپرجاینتگیمز که بگذریم میرسیم به قابلیتی در بازی که نقطهی قوت اصلی آن است. گفتیم هنر Transistor در ترکیب اکشن همزمان و نوبتی نهفته شده، جایی که این بازی هر چه دارد را رو میکند. در بخش نوبتی که بسیار هوشمندانهتر از مبارزهی همزمان است، میتوانید زمان را متوقف کنید و برای پیروزی نقشه بکشید. با ورود به این حالت ظرفیت محدودی برای چیدن قدرتهایتان کنار هم یا حرکت بین دشمنان خواهید داشت و با خروج از آن تمام مراحلی که پشت سر هم انتخاب کردهاید به ترتیب و به سرعت انجام میگیرند. اما این ویژگی هزینهای هم دارد، بعد از خارج شدن از آن تا چند ثانیه همهی قابلیتها غیر فعال شده و تنها قابلیت حرکت سریع در دسترس خواهد بود. استفادهی بهینه از کاورها، بررسی نقاط استراتژیک محیط و شناختن قدرتهای دشمنان از کلیدیترین عواملی هستند که باید برای گذراندن مراحل بازی مد نظر داشته باشید. جای دیگری که گیمپلی جنبهی خلاقانهی خود را نشان میدهد، زمانی است که میمیرید. در واقع، خیلی کم پیش میآید این اتفاق در طول بازی بیافتد اما این اصلاً به معنای ساده بودن آن نیست. در Transistor اصلاً دلتان نمیخواهد که نوار جانتان به انتها برسد چرا که هروقت این اتفاق میافتد، شمشیر ترانزیستور یکی از قدرتهای خود را از دست میدهد، تا زمانی که به نقطهی ذخیرهسازی بعدی برسید. در طول بازی همیشه چهار قدرت اصلی همراهمتان خواهد بود که شاید فقط یکی از آنها سلاح مورد علاقهتان باشد اما وقتی آن را از دست میدهید، باید به فکر تغییر استراتژی باشید.
قابلیتهای ترانزیستور را میتوانید با یکدیگر ترکیب کنید و اسلحههایی کاملاً شخصیسازی شده بسازید. منظور از اسلحه، تنها عملکردهای متفاوتی است که این شمشیر از خود نشان میدهد وگرنه غیر از این شمشیر سخنگو یاور دیگری در بازی نخواهید داشت. هرکدام از آن چهار جایگاه اصلی که برای قرار گرفتن قدرتها در آن استفاده میشوند، دارای دو جایگاه خالی کوچکتر برای اضافهکردن ویژگیهای دیگر نیز هستند. مثلاً میتوانید تابع «حرکت سریع» را با تابع «تغییر» ترکیب کنید تا هر موقع از کنار دشمنان رد شدید، آنها برای مدت کوتاهی مطیع خود کنید تا به بقیهی رباتها شلیک کنند. دهها حالت مختلف برای ساخت قدرتهای جدید وجود دارد و شناختن طرز کار همهی آنها نیاز به زمان زیاد البته جایی برای تمرین دارد. به همین منظور، «درهای پشتی» در جای جای کلادبنک تعبیه شده که دارای مرحلههای تمرینی زمانی و تلاش برای بقا هستند. بهترین حالت برای تمرین این قدرتهای تازه، مرحلههایی هستند که موجهایی از رباتها به طرفتان حملهور میشوند. دشمنهای بازی بسیار متنوع هستند و در عین حال، آن قدر مراحل مختلف سر راهتان سبز میشوند که تا انتهای بازی حتی نام آنها را نیز یاد گرفتهاید و قدرتها و نکات ضعف آنها را بلدید. «بانوی جوان» یکی از سختترین دشمنان بازی است که میتواند چند کپی از خودش بسازد، «چیرلیدر»ها محافظی برای بقیهی روباتها ایجاد میکنند و «علف» میزان سلامتی دیگر روباتها را افزایش میدهد. اما چه سود که همهی این تنوع در طراحی دشمنان و همهی آن ترکیبهای گوناگون قدرتها و تابعها، در مرحلههای یکسان و یک شکل جمع شدهاند و حتی میتوان گفت در هر مرحله، تنها محیط اطراف میدان مبارزه تغییر میکند. مبارزهها به قدر کافی هیجانانگیز و لذتبخش هستند اما تکرار آنها در هر مرحله و هر جای شهر زیادهروی است و متأسفانه بازی در این زمینه چیزی غیر از مبارزههای تکراری ارائه نمیکند. شاید تنها غولهای آخر بعضی مراحل باعث ایجاد تنوعی هرچند جزئی در روند بازی شوند. بعد از پایان بازی، حالت Plus آزاد میشود که در آن همهی قدرتها از ابتدا در اختیارتان است و با تجربهای که بار اول کسب کردید، میتوانید شانس خود را این بار با به کارگیری استراتژیهای متفاوت امتحان کنید.
Transistor یکی دیگر از آن بازیهایی است که با طراحی منحصر به فردش زبانزد خاص و عام شده و جای خود را در همهی لیستهای بهترین بازیهای مستقل ثبت کرده است. گیمپلی تکنیکی آن یکی از بهترین مثالهای بازیهای اکشن نقشآفرینی است و داستان لطیف آن خاطرههای زیادی در ذهن مخاطبانش میسازد. موسیقی و آهنگهایی که منحصراً برای این بازی ساخته شدهاند به قدری شنیدنی هستند که آلبوم کامل آن جداگانه به فروش میرسد. سوپرجاینت گیمز با همین دو بازی خود نام خود را بر سر زبانها انداخته و ثابت کرده با دوازده نفر هم میشود شاهکار ساخت. تهیه شده در زومجیچگونه زومجی یک بازی را بررسی میکند؟
Transistor
نقاط قوت
- داستان عمیق و درگیرکننده
- طراحی بصری فوقالعاده
- موسیقی گوشنواز و تأثیرگذار
- گیمپلی خلاق و نوآورانه
نقاط ضعف
- مراحل تکراری
نظرات