بررسی بازی Prey
بارها و بارها شده که در بازیهای سبک علمی تخیلی، به ایستگاههای فضایای رفتیم که بیگانههای عجیب و غریبی در آن رخنه کردهاند و خدمه آن را به بدترین شکل ممکن از بین بردهاند. از بازی Doom گرفته که ما را به مریخ برد و در آن حمام خون راه انداختیم، تا Dead Space که در محیطهای تاریک و خالی از سکنه، ترس را به جان بازیکنان میانداخت. همه این بازیها اهداف مشترکی داشتند؛ جان سالم به در بردن از مهلکهای گاه خطرناک، گاه مرموز و گاه عجیب و غریب.
جدیدترین بازی استودیو Arkane، یعنی بازی Prey، دقیقا همان راه کلیشهای را پیش میگیرد که دیگر بازیهای این سبک پیش گرفتند؛ گرفتار شدن در ایستگاهی پر از بیگانههای عجیب و غریب که باید از دست آنها فرار کرد. اما خب همانطور که هر کدام از این بازیها سبک روایت خاص خود را دارند، Prey هم سبک خود را دارد و توانسته المانهایی در بازی خود قرار دهد که شما را تا آخر پای بازی بنشاند، اما در عین حال مشکلاتی دارد که شاید شما را خیلی زود از بازی دور کند.
برای دانلود ویدیو از آپارات اقدام کنید | تماشا در یوتیوب
داستان بازی Prey مربوط به یک ایستگاه فضایی به نام Talos I میشود که در یکی از روزها، موجود عجیب و غریبی که محققین نام آنها را تایفون گذاشتند، به این ایستگاه حمله میکند و دانشمندان از فرصت استفاده کرده و روی آنها تحقیق میکنند. شما نیز در نقش «مورگان یو» که میتوان بین جنس مذکر و مونث آن یکی را انتخاب کرد، همراه با برادر خود، الکس یو، دو تن از اعضای اصلی این ایستگاه فضایی هستید. اما داستان از جایی شروع میشود که شما به عنوان شخصیت مورگان یو، از خوابی بیدار میشوید که هیچ چیز به خاطر ندارید، این که تایفونها چه هستند و از کجا آمدهاند، شما وارد چه ماجرایی شدهاید و چه کسی مسئولیت این خرابیها را برعهده دارد؛ مورگان همه چیز را فراموش کرده است. طی اتفاقاتی عجیب که خودتان باید آن را تجربه کنید، مورگان یو ویدیوهایی را مشاهده میکند که پرده از اسرار عجیب تایفونها برمیدارد و او باید کل ایستگاه فضایی Talos I را نابود کند.
بخش داستانی، روایت آن و اتفاقات غیر منتظرهای که در طول راه رخ میدهد، همگی از جمله نکات مثبت بازی هستند و هر چه که بیشتر وارد ماجراهای بازی شوید، بیشتر و بیشتر دوست دارید تا جواب سوالات اتفاقات بازی را پیدا کنید. البته در بازی خبری از میانپردهها و روایت داستانی مستقیم نیست. بسیاری از مسائل مربوط به داستان از طریق فایلهای صوتی، ایمیلها و گفت و گو بین کاراکترها انجام میشود. بنابراین اگر میخواهید از این بازی لذت ببرید، باید زبان قویی داشته باشید تا متوجه پیچشهای داستانی شوید در غیر این صورت درگیر اتفاقات جالب بازی نخواهید شد.
طراحی محیط و اتمسفر شکلگرفته در آن از جمله نکات مثبت بازی محسوب میشود
یکی از نکات بسیار خوب بازی Prey، محیط و اتمسفری است که برای این اثر خلق شده است. در ابتدا شاید محیطهای بازی تکراری به نظر برسند و فکر کنید که خیلی زود از آن خسته خواهید شد، اما ایستگاه فضایی Talos I آنقدر راههای پر پیچ و خم، رازهای مختلف و جزییات جذابی دارد که به این زودیها، حداقل با یک بار بازی کردن، برایتان خسته کننده نشود. بیشتر محیط بازی را آزمایشگاهها، سالنهای تحقیقاتی و اکتشاف و دفاتر کار تشکیل دادهاند و باقی آنها محیطهایی مانند رستوران و سالنهای سرگرمی هستند.
باید بدانید که این بازی یک اثر ترسناک نیست و قرار نیست همیشه با محیطهای تاریک و خونین رو به رو شوید، اما در عین حال همیشه با محیطهای روشن و رنگارنگی هم سر و کار ندارید. استودیو آرکین توانسته بین محیطهای تاریک و روشن، بین محیطهای پر از رمز و راز و ساده و در نهایت بین محیطهایی که هنوز زندگی در آنجا جریان دارد و محیطی که در مرگ فرو رفته است، توازن خوبی برقرار کند. اما به طور کلی محیطهای تاریک و سیاه زیادی پیش رویتان قرار دارند که بیگانگان در آن پرسه میزنند. اگر فایلها صوتی و ایمیلهای موجود در محیط را پیدا کنید و بخوانید، آنها به گونهای هستند که به خوبی میتوانید زمانی را که هنوز این اتفاق وحشتناک برای ایستگاه فضایی رخ نداده بود درک و احساس کنید. روابط میان اشخاص قبل از اینکه کشته شوند و وقایع جالب و گاه اسرارآمیزی که بین دانشمندان رخ میداد، از جمله نکات جالبی هستند که شما را برای یافتن اطلاعات بیشتر مشتاق میکنند.
اما یکی از مشکلاتی که بازی از آن رنج میبرد، طراحی مراحل بازی است که تنوع زیادی ندارند. بخش زیادی از ماموریتهایی که باید انجام دهید شما را به درهای قفلی میرسانند که باید با انجام کارهای مختلف آنها را باز کرد و این کارهای مختلف هم به یافتن کلیدها و یا گوش دادن به فایلهای صوتی برای پیدا کردن رمز ورودی دربهای قفل شده ختم میشوند. البته نکته مثبت ماجرا این است که برای رسیدن به هدف خود، از یافتن یک کلید گرفته تا انجام هر ماموریت دیگر، بازی چندین و چند راه مختلف را در اختیارتان قرار میدهد که از طریق آنها ماموریت را به پایان برسانید. از هک کردن گرفته تا یافتن راههای مخفی شامل این موارد میشوند که تا حدی جلوی تکراری بودن طراحی مراحل بازی را گرفتهاند. البته وجود برخی مراحل مانند شناور شدن در محیط بدون جاذبه نیز از جمله بخشهای نسبتا خوب بازی هستند.
البته این را هم فراموش نکنید که شما تنها انسان زنده این ایستگاه فضایی نیستید و انسانهای دیگری هم توانستهاند در این اتفاق و با حمله تایفونها زنده بمانند اما بسیاری از آنها در شرایط سختی هستند که با تماس به شما اعلام میکنند که نیاز به کمک دارند و حال میتوانید آنها را به حال خود رها کنید یا این که آنها را نجات دهید. نجات دادن یا ندادن آنها نیز عواقب جالبی در طول داستان خواهد داشت که به جذاب شدن داستان بازی کمک میکند. همچنین انسانهای درون بازی به سبک و روش خاص استودیو آرکین طراحی شدهاند و اینکه از آنها خوشتان بیاید یا خیر به سلیقه خودتان بستگی دارد، اما موضوع اصلی این است که هیچکدام از شخصیتهای بازی به یادماندنی نیستند و به راحتی هم نمیتوان با آنها ارتباط برقرار کرد. هر چند اصل بازی تنها بودن شما در این ایستگاه است و شخصیتهای زنده دیگر در این بازی چندان مهم به شمار نمیروند.
اما بخش مهمی از بازی Prey را دشمنانی به نام تایفونها تشکیل دادهاند. درست است که در این مدل بازیها همیشه بیگانه ها حضور دارند و به بدترین شکل ممکن بلاهای بدی سر انسانها میآورند که باعث شده چنین اتفاقی به یک امر کلیشهای تبدیل شود، اما تایفونها، بیگانههای بازی، با طراحی جالبی که دارند باعث شدهاند تا نتوانم به آنها موجوداتی کلیشهای بگویم. این موجودات ناشناخته که از ادغام تاریکی و وحشت طراحی شدهاند، تنوع به آن صورت قابل توجهای ندارند اما از نظر ظاهری هیجانانگیز هستند.
یکی از این تایفونها موجودات ریزی به نام میمیکها هستند که میتوانند خود را به هر شکلی درآورند؛ از یک لیوان گرفته تا یک پنکه و حتی یک صندلی! همین موضوع باعث شده تا این موجودات به شدت غیر قابل پیشبینی شوند و به ناگهان شما را غافلگیر کنند. هرچند در ادامه راه به تکنولوژیهای برخواهید خورد که میتوانند به شما در جهت تشخیص دادن این میمیکها بین اشیا واقعی کمک کنند اما آنها باز هم میتوانند به بدترین شکل ممکن شما را سورپرایز کنند.
تایفونها، بیگانههای متفاوتی هستند که با ادغام تاریکی و وحشت طراحی شدهاند
تایفونهای دیگری هم به نام فانتوم وجود دارند که در سایز انسانها هستند، در اصل آنها انسانهایی بودند که حالا تبدیل به این کابوس شدهاند و میتوانید حرف زدن آنها از اعماق تاریکی وجودشان را بشنوید. سازندگان برای تنوع بخشیدن به آنها و البته چالشبرانگیزتر کردن آنها، المانهایی چون برق را با پیکر سیاه و تاریک آنها ادغام کردهاند که رو در رو شدن با آنها را سخت میکند و نزدیک شدن به آنها میتواند دردسرساز شود. در کنار فانتومها موجودات مخلتف دیگری مانند سیستویدها یا حتی انسانهایی که دیگر کنترلشان در دست خودشان نیست در برابر شما قرار خواهند گرفت. اما خطرناکترین دشمن شما Nightmare نام دارد. تنها یک عدد از این موجود درشت هیکل و سخت جان در محیط بازی وجود دارد که بدون زمانبندی خاصی ممکن است سر و کلهاش پیدا شود. حال شما یا باید آن را از پای درآورید یا در زمانی تعیین شده از دست آن جان سالم به در ببرید. کشتن این موجود در ابتدای بازی غیر ممکن است و حتی با بالاتر رفتن سطح کاراکتر و اسلحهها نیز رو در رو شدن با آن بسیار سخت است.
سیستم مبارزات بازی ضعیفترین بخش بازی Prey به شمار میرود و در گانپلیاش هیچ حسی وجود ندارد
اما منفیترین بخش بازی چیزی نیست جز سیستم مبارزات! بازی به طرز غیرقابل انکاری هیچ توازنی بین قدرت اسلحهها و قدرت تایفونها رعایت نکرده است. بازی در درجه سختی متوسط و بالاتر برایتان به یک اثر غیرقابل تحمل از این نظر تبدیل خواهد شد چرا که تایفونها، خصوصا فانتومها، حتی یک عدد از آنها قادر هستند به راحتی جان شما را بگیرند و مقدار قابل توجهای از مهماتتان را هدر دهند. به عنوان کسی که عاشق بازیهای سخت هستم، مبارزات با تایفونها موردی نیست که بتوان به آن گفت یک بازی سخت، بلکه باید به آن یک بازی غیر بالانس گفت. البته Prey به گونهای نیست که هرگز نتوان آن را پیش برد اما برای پیشروی در بازی، باید تمامی محیط را جست و جو کنید، مهمات به اندازه کافی پیدا کنید و سپس به مبارزه با تایفونها بپردازید. اما با این حال اگر سرتان را پایین بیاندازید و به سراغشان بروید، یا به راحتی کشته خواهید شد یا کلی از مهمات خود را از دست خواهید داد، آن هم فقط برای یک یا دو فانتوم؛ شانس بیاورید بیشتر از اینها در محیط نباشند! البته میتوان بازی را هم به صورت مخفیکاری و هم به صورت اکشن پیش برد اما Prey در هر دو حالت ضعفهای خود را دارد که به تجربه بازی آسیب رساندهاند. البته به خاطر داشته باشید که شما با یک بازی شوتر طرف نیستید و تمرکز اصلی هم روی آتشبازی نیست. اما خب چه بخواهیم و چه نخواهیم، باید با تایفونها مبارزه کنیم و اسلحهها تنها پشتوانه بازیکن در این بازی است که ترکیب این دو مورد، منفیترین نکته بازی را به وجود آورده است.
یکی دیگر از بخشهای مهم گیمپلی بازی، وجود عناصر نقشآفرینی است که تاثر زیادی در روند بازی گذاشتهاند. از مهمترین عناصر نقشآفرینی بازی میتوان به آپگرید قابلیتهای شخصیت مورگان یو اشاره کرد. در طول بازی و با یافتن ابزاری به نام «نیوروماد» میتوان قابلیتهای مختلفی را آپگرید کرد. از جمله آنها میتوان به قابلیت هک کردن که شدیدا در طول بازی به درد بخور است اشاره کرد. قابلیتی مانند حمل اشیا سنگین نیز میتواند کارتان را در طول مسیر راحتتر کند. موارد دیگری مانند قدرت ضربه زدن، یادگیری آپگرید اسلحهها و سریعتر حرکت کردن کاراکتر بازی از جمله دیگر بخشهای آپگرید مورگان یو هستند.
اما در عین حال که میتوان قابلیتهای انسانی مورگان یو را آپگرید کرد، بخشی دیگر را میتوان به آپگرید قابلیتهای تایفونها اختصاص داد! میتوان با این کار قابلیتهای تایفونها را به مورگان یو منتقل کرد تا شاهد کارهای عجیب و غریب و البته جالبی از سوی او باشیم. یکی از این قابلیتها، همان قابلیت تایفونهای میمیک است. به این منظور مورگان یو میتواند مثلا خود را تبدیل به یک لیوان کند تا در هنگام مخفی کاری از دست تایفونها در امان بماند یا خود را به مکانهای غیرقابل دسترس برساند. همچنین میتوان از این طریق حتی برخی از انسانها را تبدیل به تایفونها کرد تا برایتان مبارزه کنند!
یکی از نکات جالب بازی پیدا کردن آیتمهای مختلف و جمعآوری آنها است. در جای جای محیط پر از آیتمهایی است که میتوان آنها را ذخیره کرد و با استفاده از دستگاههای تجزیه که در برخی از مکانها وجود دارد، آنها را به موادی خام تبدیل کرد. سپس از این مواد میتوان در پرینترهای سه بعدی استفاده کرد و از آنها ابزار مورد نیاز ساخت! از اسلحه گرفته تا کیتها سلامتی، مهمات یا حتی برخی کلیدهایی برای باز شدن دربها، از جمله مواردی هستند که میتوان از پیدا کردن آیتمهای به درد نخور درستشان کرد.
صداگذاری بازی از جمله نکات خوب بازی است که به هرچه جذابتر شدن اتمسفر بازی کمک شایانی کرده است
در نهایت باید گفت که بازی از نظر بصری و فنی، اثری چشمنواز نیست که به هر گوشه آن خیره شوید و لذت ببرید، اما در عین حال اثری هم نیست که نتوان آن را تحمل کرد. همه چیز در شرایط خوبی قرار دارد و با یک اثر با گرافیک ضعیف رو به رو نیستید. یکی از نکات خوب گرافیک بصری بازی، دقت به جزییاتی است که در طراحی بسیاری از اجزای ایستگاه فضایی Talos I به کار گرفته شد. تصاویر روی دیوار، دست نوشتهها، طراحی دکوراسیون و موارد این چنینی از جمله نکاتی هستند که گشت و گذار در این ایستگاه فضایی را جذاب میکنند. همچنین تایفونها و میمیکهایی که از عناصری چون دود تشکیل شدهاند طراحی بسیار خوبی دارند. به طور کلی هرگز با مجموعهای از پیکسلهای ضعیفی که تو ذوقتان بخورد رو به رو نخواهید شد و Prey ناامیدتان نمیکند. بازی از نظر فنی نیز بد نیست و فقط گاهی مواقع با افت فریمهای ناچیز رو به رو خواهید شد. همچنین گاهی اوقات در موارد بسیار کوتاه شاهد دیر لود شدن برخی المانهای محیط مانند تابلوها و تصاویر روی در و دیوارها بودم. اما نکته نسبتا منفی بخش فنی مربوط لودینگهای بازی است که نه خیلی طولانی، اما حوصلهسربر هستند.
اما یکی از نکات قوت بازی صداگذاریهای بسیار خوب آن است. صداهای گاه و بیگاهی که از یک ایستگاه فضایی نابود شده به گوش میرسد، صدای آژیرها، صدایهای عجیب و غریبی از فاصلههای دور و نزدیک و حتی صدای میمیکها و فانتومها همگی خوب کار شدهاند. هرچند گاهی اوقات شاهد تاخیر صداگذاریها نسبت به تصویر بودم که خب البته تعدادشان زیاد نبود. همچنین در طول بازی موسیقی پسزمینه یکنواختی به گوش میرسد که من یکی را در طول مدت بازی خسته نکرد. در کل بخش صداگذاری و موسیقی بازی از جمله نکات مهمی هستند که به شکلگیری اتمسفر بازی کمک شایانی کردند.
به طور کلی اگر دنبال یک بازی شوتر هستید، اگر به دنبال یک بازی ترسناک هستید، بازی Prey هیچ چیز برای شما ندارد و صد البته ناامیدتان میکند. اما اگر به دنبال یک بازی علمی تخیلی هستید که داستان و جزییات برای شما حائز اهمیت هستند، Prey میتواند کاملا شما را راضی کند.
Prey
نقاط قوت
- داستان جذاب
- طراحی خوب تایفونها
- طراحی خوب ایستگاه فضایی
- المانهای نقشآفرینی جالب
- صداگذاری و ایجاد اتمسفری درگیر کننده
- یک بازی علمیتخیلی خوب!
نقاط ضعف
- سیستم گانپلی ضعیف
- عدم بالانس در سختی مبارزات
- طراحی مراحل نه چندان متنوع
نظرات