بررسی بازی Broken Age: Act 1
پردهی اول «عهد شکسته» در حالی منتشر شد که بازگشت تمام عیار شفر به این ژانر بعد از «گریم فندنگو»، با توجهی بسیاری از سرمایهگذاران مردمی در کیکاستارتر مواجه شد و به همین دلیل انتظارات زیادی از محصول نهایی میرفت. اما من درحالی بازی را شروع کردم که انتظار خاصی از آن نداشتم و فقط از استودیوی دابلفایل میخواستم تا من را غافلگیر کند. کات به چهار-پنج ساعت بعد و درحالی که به تصویرِ پایانبندیِ غیرمنتظرهی بازی خیره شده بودم، واقعا از چنین سفرِ خوشرنگولعاب و هوشمندانهای به وجد آمده، لذت بردم و درنهایت واقعا بارها در طول آن غافلگیر شدم. پردهی اولِ «عهد شکسته» ماجرایی پُرزرق و برق و داستانی به شدت پُرمعنی و چندلایه است که در آن واحد هم روی غدهی نوستالژیتان دست میگذارد و هم جلوهی دیگری از دوران تازهی ژانر ماجرایی را به نمایش میگذارد. از همان ثانیهی نخست که قدم در این رویای دیوانهوار شفر گذاشتم، عاشقاش شدم. «عهد شکسته» درحالی که در تعریف مکانیکهای اساسیاش دنبالهروی بزرگان این ژانر است، با خلق لوکیشنهایی لطیف، آرامبخش و پرجزییات، پرتویی مُدرن و خوش رنگ و بو به آن بخشیده است. اما با تمام اینها، جاذبهی اصلی بازی را باید در قصهی پریانی/علمیخیالیاش جستجو کرد؛ جایی که صدای داستان به طرز نامحسوس و درگیرکنندهای بین نشاطآوری و مزاح و حرف از حقایق زندگی و تلخیهایش رفت و آمد میکند و درنهایت داستانی را برایتان روایت میکند که میتواند به سرعت تبدیل به یکی از خوبترینهایی شود که تاکنون در بازیهای ویدیویی شنیدهاید.
در داستانِ «عهد شکسته» با یک ماجراجویی واقعی طرف هستید. از آن ماجراهایی که بارها شبیهشان را از زبان مادربزرگها و پدربزرگها شنیدهاید یا در کتابهای بچهگانهی دوران کودکی در تصاویرش گم شدهاید. قصه در دو دنیای متفاوت و به صورت موازی روی دو کاراکتر جدا تمرکز میکند. اولی، شِی، یک پسر نوجوان تنها و خسته از زندگی است که در یک فضاپیمای غولپیکر زندگی میکند. اینطور که از شواهد پیدا است، او یکجورهایی آخرین انسان زندهی دنیا است. شِی به عنوان یک جوانِ پرجنبوجوش و کنجکاو، زندگی کسلکننده، خستهکننده و محدودی دارد و هوشمصنوعیِ هدایتگر فضاپیما که در قالبِ پدر و مادر شِی ظاهر میشوند، کاملا یک زندگی یکنواخت و قابلپیشبینی را به او دیکته میکنند و نمیگذارند او خود برای خودش غذا درست کند یا کارهای روزمرهاش را انجام دهد. چرا؟ چون ممکن است «عزیز مامانی» به خودش صدمه بزند! در این میان، در دنیایی دیگر و در عهد و زمانِ دیگری، دختری زیبا به نام وِلا در روستای باصفایشان همراه با خانوادهاش زندگی میکند. وِلا هم تقریبا دچار وضعیتی مشابهی شِی است. او در محاصرهی سنتی اشتباه و کهن که به شکل مضحکی مقدس خوانده میشود، قرار است به زودی خوراکِ هیولایی به نام «ماگچاترا» شود. همه از ترس ماگچاترا، دخترهایشان را خیلی راضی و خوشنود برای ضیافتِ قربانی، آرایش کرده و آماده میکنند. اما همانطور که شِی باور دارد باید هرطور شده دکمهی ایستِ این زندگیِ مکانیکی را بفشارد، وِلا هم عقیده دارد باید به جای پذیرایی از ماگچاترا، او را از بین ببرد.
جاذبهی اصلی بازی را باید در قصهی پریانی/علمیخیالیاش جستجو کرد
این آغازی است بر ماجراجویی در زندگی و سفر این شخصیتها درحالی که عقل و چشماندازشان به جهان رشد میکند و وسعت مییابد. همهی ما در دورانی از زندگیمان بارها تحت بکن نکنهای پیاپی والدینمان بودهایم. همواره دوست داشتیم دنیا را به دست خودمان کشف کنیم و وسوسه میشدیم، دوچرخهمان را به بیرون از محدودهی کوچهی محل زندگیمان هدایت کرده، وارد خیابان اصلی شده و به گشت و گذاری بی حد و حصر بپردازیم. این روحیهی شورشگری محوریت اصلی داستانِ «عهد شکسته» را به خودش اختصاص داده است. داستانی دربارهی همان «حرف گوش نکردنها» که برخی اوقات به ضررمان تمام میشد و گاهی هم باعث میشد چیزهای تازهای درمورد دنیای اطرافمان یاد بگیریم و شخصیتمان را پیدا کنیم. «عهد شکسته» دربارهی آن احساسات است. دربارهی بزرگشدن و تجربهکسب کردن در دل خطر و طبیعت.
قصهی هر دو کاراکتر، علاوهبر این پیامهای جدی، شامل یک دنیا موقعیتهای خندهدار و جالب هم است. از ارجاعی به آن هیولاهای فیلم «بیگانه» گرفته تا شخصیتهای فرعیِ بامزهای که تمامیشان وقتی دهان به سخن باز میکنند، گذر زمان را برایتان محو میکنند. تیم شفر، مثل همیشه چنان بین کمدی و درام تعادل ایجاد کرده که ریتم داستان خیلی جذاب، هیجانانگیز و پیشرو تا پایان حفظ میشود. در میان این دو خط داستانی، داستانِ ولا خیلی بزرگتر و پرشاخوبرگتر از مالِ شِی است؛ هم طول بیشتری دارد و هم شخصیتهای گوناگونِ بیشتری آن را پر کردهاند.
طراحی معماها و ساختار و ریتمِ «عهد شکسته»، از آنهایی است که خیلی با ذائقهی من جفت و جور است
فضاسازی هر دو دنیا آنقدر ملموس و زنده است که شخصیتها حسابی در آن جای خودشان را پیدا میکنند. به علاوه، گوناگونی طراحی شخصیتها هم از هنر تیم شفر و گروهاش در این زمینه حرف میزند؛ شخصیتهایی تکتکشان میتوانند لبخندی لطیف روی لبانتان بنشانند. مخصوصا با وجود صداپیشگانی حرفهای و دقیق که به عمق خصوصیاتِ شخصیتی کاراکترهایشان میافزایند. طراحی معماها و ساختار و ریتمِ «عهد شکسته»، از آنهایی است که خیلی با ذائقهی من جفت و جور است. اصولا بازیهای ماجرایی معمامحور، باید آنقدر در کمالگرایی عناصری مثل-سناریو و گرافیک- موفق باشند، تا بازیکننده را در هنگام جلسات طوفانفکری و گشتوگذارش یاری دهند و باعث شوند، سختی معماها به وسیلهی دنیای چشمگیر بازی یا کیفیت داستان خنثی شود. این چیزی است که در «عهد شکسته» به آن بهطرز رضایتبخشی اهمیت داده شده است. برای همین مهم نیست چقدر در محیطهای بازی برای یافتن آیتمهای موردنیاز و راهحلها میچرخید، همیشه چیزی هست که برای مدتی ذهنتان را آرام کند. میخواهد آن چیز چند خط دیالوگِ بامزه و گفتگو با یک شخصیت فرعی باشد یا ورود به یک لوکیشن تازه. جدا از این، سختی معماهایی که در «عهد شکسته» با آنها روبهرو میشوید، از یک سیر صعودی پیروی میکنند و سازندگان آرام آرام بازیکننده را در مراحل ابتدایی با منطقها و قوانینِ دنیایشان آشنا میکنند. برای همین وقتی به مراحل بالاتر میرسید، هرگز دچار سردرگمی نمیشوید و تقریبا از احتمالات و شدنیها و ناشدنیها خبر دارید؛ مسئلهای که آفتِ یک بازی ماجرایی است و از حساسیتِ فراوانی برخوردار است. اما «عهد شکسته» در پردهی اولاش در دام این مشکل نمیافتد. از طرفی، معماهای بازی تعدادی از ملایمترین و قابلدسترسترین اما هوشمندانهترین و جذابترین موانعی هستند که باهاشان مواجه میشوید. مراحل «عهد شکسته» شاید برای کسانی که به امید معماهای روانیکنندهی «گریم فندنگو» به سراغاش بیایند، ناامیدکننده باشد. اما برای بازیکنندههای مُدرن که در عین سرگرمشدن حاضر هستند به چالش کشیده شود، چیزهای عالی و دندانگیری برای عرضه دارد.
در «عهد شکسته» بیشتر این کارگردانی شگفتانگیز گیمپلی است که میدرخشد. مسئلهای که اصلا به چشم نمیآید و در طولانی مدت و با تحلیل دقیق و نزدیک هر مرحله میتوان از وجودش اطلاع یافت. همین که بازی تا آخرش، برای یک لحظه هم شده به ورطهی اذیتکنندگی نمیافتد، نشان از عملکرد تحسینبرانگیز سازندگان دارد. هرگز به خاطر کمکاری سازندگان و خساستِ بازی در اطلاعات دادن به مشکل برنمیخورید. چراکه جایگذاری بخشهای داستانی و معماها آنقدر ریتم خوبی دارند که بازیکننده فقط کافی است خوب به گفتگوها گوش داده و به جستجو و آزمون و خطا پرداخته تا راهحل را پیدا کند. رویهم رفته، روند گیمپلیِ «عهد شکسته» همواره در حرکت است و چرخدندههای جذابیتاش هرگز از چرخیدن بازنمیایستند. همچنین معماهای گوناگوناش هم به شکل شلختهای در هم ترکیب نمیشوند تا بازیکننده را گیج کنند. در نتیجه، علاوهبر اینکه «عهد شکسته» اعصابخردکن نمیشود، بلکه همیشه خوشنودکننده، متحرک و هیجانانگیز باقی میماند. در یک کلام، «عهد شکسته» مثال بارزِ قانونِ «مقدار کمتر، کیفیت بهتر» است و یک ثانیهاش هم صرف بیهودهکاری نمیشود. «عهد شکسته» با اینکه در نویسندگی و طراحی پازلهایش عالی است، اما نخست این بخش زیباشناسانهاش است که اول از همه بازیکننده را برای پردهبرداری از راز و رمزهای هر محیط، وسوسه میکند. واقعا نمیتوانم در قالب کلمات زیبایی دنیای بازی را توصیف کنم. «عهد شکسته» همانند کتابِ داستانهای کودکان میماند که آدمهایش زنده شدهاند. رنگآمیزی گرم و سرد بازی و توجهی وسواسگونهی سازندگان به جزییات، دیوانهکننده است و تا لحظهی آخر هم طراحان چیزی برای شگفتزده کردنتان در آستین دارند! همهچیز در عین سادگی، از ریزهکاریها و تزییناتِ فراوانی بهره میبرند و همین احساس دستنیافتنی، بهیادماندنی و ویژهای به تکتک کاراکترها و محیط اطرافشان داده است؛ از کرتیس، که به شکل قابلدرکی از درختها هراس دارد گرفته تا آن جانوران بافتنیِ لوس. بازیگران «عهد شکسته» هرگز از خوشحال کردنتان دست برنمیدارند.
پردهی اول «عهد شکسته» تمام تلاشاش را به کار میبندد تا تبدیل به تجربهای تماما «لذتبخشی» شود. خوشبختانه بازی با استفاده از مراحل هوشمندانه، قصهی عجیب اما خوبپرداختشدهاش و گرافیک هنری خوشمزهاش، در این کار موفق میشود. با تمام اینها، طبیعی است که برای پردهی دوم بازی مشتاق باشم. اما «عهده شکسته» برای محکمکاری هم که شده، به اینها بسنده نکرده و با پایانبندیِ غافلگیرکنندهاش، من را به شخصه برای سر در آوردن از سرنوشت شکستهی شِی و وِلا، مشتاقتر از مشتاق کرده است.
Broken Age
نقاط قوت
- خط داستانی جذاب با پایانبندییی درگیرکننده
- شخصیتهای اصلی و فرعی متعدد و دوستداشتنی
- طراحی مراحلی عالیکارگردانیشده و سرگرمکننده
- کارگردانی دیداری میخکوبکننده
نقاط ضعف
- عدم بررسی پیشزمینهی کاراکترها
- نحوهی انتخاب آیتمها از کولهپشتی برخی اوقات اذیتکننده میشود
نظرات