نقد و بررسی Dragon Age: Inquisition
اژدها، نامی مشهور در داستانهای باستانی و خیالی که قهرمانهای مختلف این موجود را شاید جز اصلیترین دشمنان خود میدانند. اژدها که برگرفته از واژه یونانی دراکوان است، مدتهاست که در فیلمها و بازیها جا خوش کرده و معمولا جز خبیثترین دشمنها قرار میگیرد. شخصیتهای مختلف در این قصهها معمولا با کشتن اژدها خود را شاه و قهرمان داستان میدانند، زیرا کشتن این مخلوق ذهن بشر، در بازیها و فیلمها کار آسانی نبوده و نیست. در این سالها که اژدهایان، چه خبیس و چه نیک در بازیهای ویدیویی حضور داشتهاند، توانستهاند خود را به عنوان نماد اصلی یک بازی مطرح کنند، بارزترین این آثار را میتوان سری Dragon Age و Elder Scrolls نام برد.
دانلود ویدیو با رزولوشن 480p | دانلود ویدیو با رزولوشن 720p
استودیو بایوور همراه با Dragon Age و شروع داستان کهن Origin در دنیای اژدهایان غوغا به پا کرد و این نوع بازیها را چندین پله پیش برد. اما پس از گذشت زمان، این استودیو با ادامه بسیار ناموفق Dragon Age II تمام خاطرات خوش گذشته خود را از بین برد. در این هنگام بود که استودیو بتسدا فرصت را غنیمت شمرد و با عرضه شاهکار Skyrim خودی نشان داد و داستانهای اژدها کشی را در دنیایی عظیم و بس زیبا، به بهترین شکل ممکن بیان کرد. بایوور که خود استاد ساخت بازیهای نقش آفرینی است، بعد از اتمام سه گانه پرطرفدار Mass Effect تمرکز کامل خود را بر نسخه جدید Dragon Age گذاشت تا مقام خود را در جایگاه بازیهای نقش آفرینی پس بگیرد. در سال ۲۰۱۳ بایوور با معرفی Dragon Age: Inquisition توجه بسیاری را به خود جلب کرد، زیرا هدف این بازی ترکیب بهترین و مثبتترین نکات Origin ،Dragon Age II و سری Mass Effect با تکنولوژی نوین و امروزی بود تا بتواند یک نقشآفرینی اصیل ارایه دهد و شکوه و عظمت عصر اژدها را به مقام اصلی خود بازگرداند. سال ۲۰۱۴، بعد از عرضه بازی، بایوور نشان داد که تمام نمایشها و اطلاعات بازی همان شکلی است که یک طرفدار کهنه کار این سری انتظار داشت و باز هم قدرت خود را در این زمینه به رخ کشید، حال با شما دوستداران زومجی به بررسی یکی از برترین آثار سال ۲۰۱۴ خواهیم پرداخت.
شروع بازی در مکانی عجیب و کمی تاریک رخ میدهد، شخصیت اصلی بازی به مانند یک رویا، سردرگم است و در خود گم شده است، زنی با پرتو نور خود، از دور سوسو میزند، مخلوقات اهریمنی از پشت به او نزدیک میشوند و راهی جز فرار و دویدن به سمت آن نور ندارد. دشمنان نزدیکتر شدهاند و چیزی نمانده تا به او دست پیدا کنند، فاصله کمتر شده و آن زن دستش را به سویش بلند کرد، ناگهان همه چیز تیره و تار شد، به مانند اینکه از خواب بیدار شده است. اما سوال بزرگتر این است که چرا در یک زندان تاریک بیدار شده؟ آن زن نورانی چه کسی بود؟ داستان بازی با سوالهای زیادی شما را در دنیای خود رها میکند تا خود پاسخ آنها را بیابید.
داستانسرایی و انتخاب راههای پیش روی شما به قدری وسیع است که هیچگاه از پیشبرد داستان خسته نخواهید شد
در این میان، بانوانی به نام کاساندرا و لیلیانا با خشمی سوال برانگیز به سوی شما میآیند، دستانتان به طور عجیبی نوری سبز از خود ساطع میکند و نگهبانان به دور شما جمع شدهاند تا حرکتی اشتباه سر نزند. پس از صحبتهایی بین شما و آن دو زن، متوجه میشوید که باعث و بانی مرگ خیلی از افراد و موجودات شدهاید و از آن بدتر، در آسمان بیکران این سرزمین، رخنهای عظیم و ترسناک به وجود آمده که دروازهای به دنیای شیاطین است. تمام این حوادث زیر سر شماست و نه انسانی عالم، نه الفی دانا و نه جادوگری کهن سال توانایی بستن و از بین بردن دروازهی شیاطین را دارد. مخلوقات عجیب و مخوف همانند شهاب سنگهای نورانی از آسمان به زمین فرود میآیند و جایجای این سرزمین را فرا گرفتهاند و لیلیانا بانوی دانای بازی که از Dragon Age: Origin نیز در این سری حضور داشته، شما را تنها راه نجات این مشکلات میداند و کلید این کار، انرژی نهفته در دستانتان است. شاید به ظاهر، داستان و ماجرایی ساده باشد اما وقتی وارد آن شوید همانند رمانی پرماجرا، شما را غرق خود خواهد کرد؛ داستانسرایی و انتخاب راههای پیش روی شما به قدری وسیع است که هیچگاه از پیشبرد داستان خسته نخواهید شد.
از انتخابهای وسیع گفتیم، میتوان این دلیل را سندی محکم بر موفقیت بازی دانست. Dragon Age یکی از شخصیترین بازیهای حال حاضر دنیای گیم است، زیرا هر انتخابی، چه بزرگ و چه کوچک در سرنوشت این سرزمین تاثیر خواهد گذاشت. بگذارید از ابتدای بازی شروع کنیم تا این موضوع را به خوبی درک کنیم. اولین بخش هیجانانگیز یک بازی نقشآفرینی برای طرفداران این سبک، ساخت و خلق شخصیت بازی است و بایوور در Dragon Age: Inquisition به بهترین شکل ممکن این بخش را تدارک دیده است. تنوع عالی در شخصیسازی، باعث شده به هر شکلی که دوست دارید کاراکتر خود را خلق کنید. بازیکنان حرفهای این سبک حتی توانستهاند شخصیت دنریس تارگرین، از سریال معروف Game of Thrones و مادر اژدها را با استفاده از ابزار تمام و کمال این بازی خلق کنند. طبق عادت اکثر بازیهای نقشآفرینی، باید نژاد و سپس کلاس خود را نیز انتخاب کنید. نژادها از انسان، اِلف، دورف یا همان کوتولهها و غول تشکیل شدهاند و بسته به جنسیت مذکر و مونث، شکل و شمایل خاص خود را دارند. کلاسها نیز از مجموعه جنگجو با شمشیر و سپر، جنگجو با سلاح سنگین، جادوگری، بذله گوی کماندار و بذله گوی خنجر به دست، گرد هم آمدهاند. با انتخاب نژاد، ساخت شخصیت و کلاس او، وارد داستان پر پیچ و خم عصر اژدها خواهید شد.
یکی از استانداردهای دوست داشتنی آثار بایوور، همراهان شخصیت اصلی بازی هستند که تا آخر داستان شما را تنها نخواهند گذاشت. این یاران از تمامی نژادها تشکیل شدهاند؛ نژاد انسان مانند کاساندرا جنگجوی ماهر، جادوگر اصیل مانند ویوین، دختر جسور و کمانداری مثل سیرا و حتی غول وفاداری به نام آیرون بول. در ابتدا تعداد کمی از آنها همراهتان هستند، اما با پیشروی در داستان و صد البته قدرت زبان و گفتگوی خود، افراد بیشتری را در کنار خود خواهید دید. در طی مسیر تنها قادر به انتخاب سه نفر از آنها هستید، با کمی دقت و انتخاب کلاسهای متنوع توانایی این را به دست خواهید آورد که مراحل را به بهترین شکل طی کنید. این موضوع وقتی مهمتر میشود که میتوانید کنترل هر یک از همراهان خود را در دست بگیرید؛ گاه نیاز دارید تا با جادو، راهی را هموار کنید، پس نیاز به یک فرد با کلاس جادو دارید. او را انتخاب میکنید و با ورد خود این راه را باز میکنید. یا گاه دری قفل شده و نیاز به کسی دارید تا در باز کردن قفل تخصص داشته باشد. با انتخاب شخصیت Rogue یا همان بذله گو میتوانید بعضی از درها را باز کنید. این امر در مبارزات با دشمنها نیز بسیار حائز اهمیت است، زیرا در درگیریها اگر کلاسهای مختلفی به همراه داشته باشید، پیروزی بر دشمنان امری راحتتر خواهد بود. و یا حتی از کنترل شخصیت خود خسته شدهاید، این توانایی را دارید که کنترل بازی را بین دیگر یاران خود سوییچ کنید.
شخصیتهای به یاد ماندنی زیادی از سری قبل به Inquisition برگشتهاند، مانند لیلیانا و موریگان دوست داشتنی از Origin یا کاساندرا از Dragon Age II که در کنار شخصیتهای جدید، تنوع زیادی را به ارمغان آوردهاند. یکی از عوامل مثبت بازیهای بایوور، ارتباط و احساسات میان شخصیتهای بازی است. تک تک دیالوگهای منتخب شما هنگام گفت و گو با همراهانتان تاثیر بسیار زیادی نسبت به رفتار و کردار آنها دارد. میتوان با بیمحلی و طرز برخورد جدی آنها را از خود کمی دور کنید، یا با شوخ طبعی، دوستی خود را با او گره بزنید و حتی با احساسات دلنشین، او را عاشق خود کنید. همچنین اگر کسی را همیشه برای انجام ماموریتهای مختلف انتخاب کنید، تاثیر به سزای این امر را در روابط او با خود مشاهده خواهید کرد.
اما بپردازیم به الماس درخشان این بازی؛ گیمپلی. یکی از مواردی که در بازیهای بایوور بازیکن را خسته نمیکند، گیمپلی آنها است. Inquisition با ترکیب نکات مثبت Origin و Dragon Age II به همراه گیمپلی نوین خود، یک معجون گرانبها در قالب یک بازی ارایه کرده است. یکی از عوامل تشکیل دهنده این معجون، Tactical Cam یا دوبین تاکتیکی در بازی است. این وسیله شاید به تنهایی یک بازوی قدرتمند در Origin بود که بایوور Dragon Age II را از آن محروم کرد. اما با بازگرداندن این عنصردر Inquisition به ژرفای بیشتر آن کمک کرده است و میتواند میزان حرفهای بودن شما را نیز بسنجد.
با ترکیب نکات مثبت Origin و Dragon Age II به همراه گیمپلی نوین خود، یک معجون گرانبها در قالب یک بازی ارایه کرده است
به هنگام نبردهای سخت و دشوار با یک اژدها یا در مبارزات شلوغ، قابلیت دوربین تاکتیکی تاثیر به سزایی در پیروزی شما دارد. با استفاده از این دوربین، نمایی استراتژی گونه در اختیار شما قرار میگیرد و همه چیز حتی گلوله جادوی رها شده به سمت دشمن را به حالت سکون درمیآورد. در این هنگام میتوانید گروه تشکیل شده از کلاسهای مختلف خود را مدیریت کنید و راه پیروزی خود را بییابید. البته این موضوع برای افراد مبتدی و کسانی که Origin را تجربه نکردهاند کمی سخت و نامفهوم است، اما هنگامی که به آن عادت کنید، این ابزار میتواند وسیلهای قدرمند برای پیروزی شما باشد. هرچند اگر در درجه سختی نرمال و یا راحت به بازی بپردازید، نیازی به استفاده از این قابلیت نیست و کشتن اژدها یا یک غول قدرمند به استراتژی خاصی محتاج نیست.
مبارزات گاه شلوغ است و گاه خلوت. کشتن دشمنان نسبت به انتخاب کلاس شما متغییر است؛ اگر یک جنگجو باشید، باید با سپر و شمشیر خود به دل دشمن بزنید، در صورتی که یک جادوگر یا یک کماندار این کار را از راه دور انجام میدهند و با جادوهای رنگارنگ و البته خطرناک و تیرهای سهمگین به مبارزه میپردازند. در بین مبارزات و درگیریها، بعضا به مواردی برخورد خواهید کرد که مجبور به اولویت بندی میشوید. به طور مثال به شکافهای مختلفی از دنیای شیاطین برخورد خواهید کرد که اطراف آن را دشمنان احاطه کردهاند. در این موقعیت اولویت اصلی، بستن این شکافها با قدرت دستان شماست. یا گاه به هنگام مبارزه با باسهای بازی دشمنان ریز و درشت دیگری مزاحم کارتان میشوند، حال این تصمیم شماست که اولیت را به کدام اختصاص دهید؛ باس اصلی یا دشمنان مزاحم.
اژدهایان بازی دارای تنوع و شکل شمایلی اصیل و دلربا هستند و رفتاری پویا از خود نشان میدهند
متاسفانه باسهای بازی آن شکوه و عظمت نام این اثر را ندارند، البته آنها از طراحی بسیار جذابی برخوردار هستند اما اکثرا از شیوههای کمی برای حمله به شما استفاده میکنند و متقابلا شما مجبور به شیوههای تکراری برای کشتن آنها هستید. برای مثال با اینکه اژدهایان بازی دارای تنوع و شکل شمایلی اصیل و دلربا هستند و رفتاری پویا از خود نشان میدهند، اما رفتار وخلق و خوی آنها به یک صورت است. همین امر باعث شده تا اژدها کشی و شکار آنها به یک شیوه انجام شود. البته این امر باعث نشده تا کشتن آنها امری ساده و راحت تلقی شود و برای پیروزی بر آنها نیاز به تمرکز و مهارت دارید.
المانهای یک بازی نقشآفرینی به خوبی در بازی تعبیه شده است. سیستم لوت یا چپاول جیب اجساد یا صندوقها، ساخت اسلحه و زره، خلق انواع افسون و طلسم یا شفا، بخشهای مورد نیاز از جمله این عناصر مهم است. اما جالب توجهترین موضوع در بین این موارد، دیالوگها و انتخاب آنها است. به هنگام انتخاب دیالوگ مورد نظر، در کنار جملهها اشکالی وجود دارند که حالات شما را بهتر بازگو می کنند، مثلا وقتی از کسی عصبانی هستید میتوانید جملهای را انتخاب کنید که علامت عصبانیت در کنار آن درج شده است یا وقتی حرفی ذهن شما را مشغول کرده، جملهای را انتخاب میکنید که علامت سردرگمی در کنارش درج شده است. این موضوع دارای موارد زیادی از جمله قلب برای بیان احساسات، شکل مشت برای جوابی کوبنده و شکل خنده برای ابراز شوخ طبعی خود است. یکی دیگر از این عناصر، مدیریت شما در جنگ است. میدانیم که شخصیت اصلی بازی باید گروهی را رهبری کند تا به اهداف خود برسد، طی این امر در اتاق جنگ باید به مسایل مختلفی توجه کنید و با دیگر شخصیتهای مهم بحث و گفتگو کنید. در پایان این بحث و گفتگوها اختیاری به شما داده میشود که بعضی مناطق یا گروههای پراکنده را تحت سلطه خود درآورید و انتخابهای جالبی برای این کار بر سر راه شما وجود دارد. میتوانید با سیاست این امر را امکان پذیر کنید و یا ارتشی به آن سو ارسال کنید و با زور وارد عمل شوید. بعضی اوقات انتخاب شما اگر نادرست باشد جواب نمیدهد و ممکن است پیامدهای مختلفی در پی داشته باشد.
یکی دیگر از نکات مثبت Inquisition ماموریتهای بیشمار و البته سرگرم کننده و جذاب آن است. در کنار ماموریتهای اصلی بازی که داستان شما و یارانتان را میسراید، ماموریتهای فرعی نیز در بعضی موارد به همان پررنگی داستان اصلی هستند. بستن شکافها، یافتن اشیا ارزشمند، پازلهای مختلف و دیگر ماموریتهایی که از دیگر شخصیتهای پراکنده در دنیای بازی دریافت میکنید، همگی باعث شده تا گذر زمان بازی را متوجه نشوید. این ساعات بیشماری که صرف انجام ماموریت یا گشت و گذار در دنیای بازی میکنید، به لطف گرافیک فنی و هنری کم نقص خود ارزشی چند برابر پیدا میکند.
در کنار ماموریتهای اصلی بازی که داستان شما و یارانتان را میسراید، ماموریتهای فرعی نیز در بعضی موارد به همان پررنگی داستان اصلی هستند
با توجه به عظمت دنیای Dragon Age: Inquisition میتوان گفت گرافیک فنی بازی جز شاهکارهای نسل جدید است. نسخه ایکسباکس وان با وضوح ۹۰۰ و نسخه پلیاستیشن 4 با وضوح ۱۰۸۰ اجرا میشود، اما دیگر تکنیکهای گرافیکی مانند AA بازی بر روی هر دو کنسول به یک شکل اجرا شده است. هنگامی که نسخه پلیاستیشن 4 دارای کیفیت بصری بهتری است، نسخه ایکسباکس وان بازی را روانتر و صیقلیتر اجرا میکند. هر دو نسخه بر روی نرخ ۳۰ فریم بر ثانیه قفل شدهاند اما ایکسباکس وان به لطف وضوح تصویر پایینتر و پردازنده مرکزی قویتر افت فریم کمتری را ارایه میدهد و پلیاستیشن 4 به لطف هسته گرافیکی قویتر کیفیت تصویر نسبتا بهتری را عرضه کرده است. البته لازم به ذکر است که نسخه رایانههای شخصی به مراتب بهتر از نسخههای کنسولی است و تجربه بهتری را به ارمغان میآورد، اما خوشبختانه تفاوت دو کنسول آنقدری نیست که بتوان تفاوتهای فاحشی بین آنها یافت.
اما از نکات تخصصی فنی که بگذریم، به مبحث هنری این اثر میرسیم. مبحثی که Inquisition همچون الماسی دلربا در آن میدرخشد. دنیای بازی شامل انواع و اقسام زمین و آب و هوا است. زمینهای سرسبز فِرِلدِن، فضاهای مهآلود کرِست وود، قلعه کوهستانی اسکای هُلد، معبدی فرو رفته در اعماق جنگل یا حتی مناطق خشک و بیابانی همه و همه در نقشه پُر پیمون دنیای Dragon Age: Inquisition جای گرفتهاند. بیشتر منطقههای اصلی به هم متصل نیستند و باید توسط نقشههایی که در اختیار دارید به آن مکان مورد نظر سفر کنید. هر چند هر منطقه اصلی چندین مکان کوچک و بزرگ را در خود جای داده است و به قدری عظیم هستند که این موضوع اصلا به چشم نمیآید. هر بار که به جایی سفر میکنید، اتمسفر آن را کاملا حس خواهید کرد و با فضاهایی تکراری رو به رو نخواهید شد. یکی از ضعفهای بازی، نداشتن چرخه آب و هوایی است. روزها شب نمیشوند و هوا ابری و بارانی نمیشود یا بالعکس. آب و هوای بازی در مناطق مختلف از پیش تعیین شده هستند. یک منطقه همیشه آفتاب میتابد و منطقهای دیگر ماه و ستارهها در تمام زمان بازی در آسمان نقش بستهاند. فضایی تاریک و مهآلود است و جایی دیگر برف بر تن زمین جامه سپید میپوشاند. هر منطقه نیز معماری خاص خود را در سازههای مختلف در برگرفته است. روستاهای کوچک، قلعههای عظیم، مجسمههای کهن و حتی دنیای شیاطین همگی شما را غرق خود خواهند کرد.
شخصیتهای اصلی بازی از طراحی قابل توجهای برخوردار هستند و به هر یک بسته به کلاس و منطقه خود، اسلحه و لباسهایی در شان خود پوشانده شده است. این امر زمانی جذابتر میشود که به صداپیشگی آنها به خوبی توجه کنیم. هر شخصیت باز هم با توجه به منطقه و کلاس خود صداگذاری شده است، به عنوان مثال آیرون بول که یک غول بزرگ جثه است، صدایی کلفت دارد و سیرا دختر ریز اندام و کمان به دست دارای تن صدایی نازک با شوخ طبعی خاص خود است و یا ویوین با لهجه و پرستیژ خاص، کلاس کاری خود را از دیگران جدا کرده است. تمامی آنها با دیالوگهای مختلف خود جذابیت را چند برابر کردهاند. صداگذاری نیز با دقت فراوانی انجام شده است، در هنگام مبارزات صدای شمشیر و سپر که به خون آغشته میشوند به خوبی شنیده میشود و یا ورد و جادویی که از دستان و چوب شما به سوی دشمن روانه میشود، بسته به جنس وقدرت خود صدایی منحصر به فرد دارند. اما چیزی که بخش صدای Inquisition را متمایز کرده، موسیقی و ترانههای اجرا شده در بازی است. کار ساخت موسیقی و آهنگهای بازی بر عهده آقای تِروور موریس است، شخصی که کارهایی نظیر فیلم Olympus Has Fallen را در کارنامه خود به ثبت رساند. آهنگهای عالی که با اتمسفر هر منطقه به خوبی ادغام شده است، حسی فراموش نشدنی به وجود آوردهاند. هر آهنگ با ریتم و آرایش خاص خود، گاه آرام و صلحجو و گاه پر هیاهو در جای مناسب خود قرار گرفتهاند. متاسفانه در برخی لحظات بازی صدا و تصویر همخوانی خود را از دست میدهند و کمی باعث کاهش جذابیت آن میشوند. اما بخشی جدا از آهنگهای اصلی و صداگذاری بازی وجود دارد که تنها در کافههای درون مناطق بازی قابل شنیدن هستند. هرگاه نزدیک کافهای میشوید صدایی دلنشین به گوش میرسد که ناخودآگاه به سمت آن روانه میشوید و در آن هنگام به بانوی آوازخوانی برمیخورید که با آهنگ و صدای دلربای خود، شما را میخکوب به شنیدن ترانههایش میکند. میتوان این موضوع را یکی از لذتبخشترین قسمتهای بازی دانست. تهیه شده در زومجیچگونه زومجی یک بازی را بررسی میکند؟
Dragon Age: Inquisition
نقاط قوت
- دنیایی بزرگ و فراموش نشدنی
- شخصیتهای دوست داشتنی
- گرافیک عالی
- موسیقی و آهنگهای تکرار نشدنی
- یک نقشآفرینی واقعی
نقاط ضعف
- نداشتن چرخه آب و هوای پویا
- تکراری بودن روش مبارزه با برخی دشمنان
نظرات