بررسی بازی Unforeseen Incidents
نمیدانم چطور میتوانم حسی را که به بازی Unforeseen Incidents دارم به طور درستی منتقل کنم، ولی شاید به عنوان یک مثال، این بازی برای من حکم پیدا کردن یک دوست خیلی قدیمی که چند سالی است شانس دیدنش را نداشتم یا حتی پیدا کردن یک اسباب بازی خاطرهانگیز از لابهلای خرت و پرتهای انباری را داشته باشد که میتواند تمام خاطرات دوران کودکی را برایم زنده کند؛ چون خب هرچه که باشد، ما دورهای از بازیهای ویدیویی را در زمان خودش تجربه کردهایم که هنوز پردازندههای چند هستههای و کارتهای گرافیک و کنسولهایی با قابلیت پردازش 4K وجود نداشتند و در آن زمانها، یکی از سبکهایی که خیلی در میان بازیسازان و گیمرها محبوب بود، سبک ماجراجویی اشاره و کلیک به شمار میرفت. شاید باورش برای نسل فعلی سخت باشد، ولی در آن زمانها بازی کردن آثاری مثل Monkey Island بدون هیچگونه راهنمایی مثل یک کابوس البته لذتبخش بود که با وجود سختیهایش، نمیتوانستیم از آن دل بکنیم و تک تک سلولهای مغزمان را به کار میگرفتیم تا معماهای بازی را هر طور که شده حل کنیم.
Unforeseen Incidents یکی از معدود بازیهای اشاره و کلیک نسل فعلی است که حسی شبیه به بازیهای دوران طلایی این سبک دارد
این حس و لذت ناب بازیهای ماجراجویی، چند سالی است که در پس گرافیکهای واقعگرایانه و سبکهای جدیدتری که به لطف پیشرفتهای سختافزاری ممکن شدهاند، از بین رفته است و البته هر از چند گاهی باریکههای نوری از لابهلای تاریکی برای طرفداران این سبک میتابد که از آن جمله میتوان به اثری مثل Thimbleweed Park اشاره کرد. البته نه اینکه این روزها بازی اشاره و کلیک ساخته نمیشود، بلکه بازیهایی که ساخته میشوند خیلی مواقع آنطور که باید آثار بهدردبخوری نیستند و فقط یک سری استثنای باکیفیت در بین آنها پیدا میشود. اما اینها را گفتم تا به بازی Unforeseen Incidents برسم؛ بازیای که البته نه انقلابی در بازیهای ماجراجویی اشاره و کلیک است و نه میتوان آن را با شاهکارهای این سبک در یک کفه ترازو گذاشت. ولی با وجود این موارد، این بازی حکم یک چشمه آب خنک در وسط برهوتی گرم را دارد که طرفداران بازیهای ماجراجویی اشاره و کلیک میتوانند به سبک قدیم چند روزی کار و زندگیشان را کنار بگذارند و از غرق شدن در معماها و داستان این بازی لذت ببرند. پس بدون مقدمه بیشتر، اجازه بدهید به سراغ بررسی بازی بروم و از ویژگیهایش برایتان بگویم.
در یک بازی ماجراجویی، مهمترین رکن معماها و کیفیت آنها است و پس از آن، داستان خوب بار بازی را بر دوش میکشد؛ چون هرچه که باشد، در بازیهای ماجراجویی معمولا گرافیک پر زرق و برقی نمیبینیم و حتی مواردی مثل موسیقی هم در جایگاههای بعدی قرار میگیرند و چیزی که میتواند موفقیت یک بازی را تعیین کند، داستان و گیمپلی است. خب خوشبختانه Unforeseen Incidents در هر دوی این زمینهها موفق ظاهر میشود و البته که ابتدا میخواهم از داستان بازی بگویم؛ داستانی که هم در حالت کلی خوب است و هم اینکه بهخوبی روایت میشود.
از همان دقایق ابتدایی که Unforeseen Incidents آغاز میشود و با هارپر پندرل، شخصیت اصلی بازی، همراه میشویم، چیزی که جلب توجه میکند فضایی است که بازی در آن جریان دارد. دنیای بازی به شکلی به تصویر کشیده شده که حتی میتوان گفت تا حدود زیادی حس و حال آخرالزمانی هم دارد و همهچیز در آن، رنگ و رو رفته و افسردهکننده است. از خانه درب و داغان هارپر گرفته تا شهر اول بازی که افسردگی از سر و روی آن میبارد و تازه پس از گذشت مدتی، روبهرو شدن با زنی در وسط خیابان که دچار یک نوع تب شده است، همه و همه دست به دست هم میدهند تا متوجه شویم که Unforeseen Incidents قرار نیست یک بازی شاد و مفرح باشد و همهچیز در آن، به شکل ناامیدکنندهای در جریان است. یکی از ویژگیهای خیلی خوب داستان بازی، وجود پیچشهای مختلف در آن است. از همان ابتدا، داستان مرموز بازی به شکلی پیش میرود که نمیتوان ادامه آن را به درستی پیشبینی کرد و با اینکه پس از گذشت مدتی متوجه میشویم که هارپر یکی از همان قهرمانهای کلیشهای است که باید ناجی دنیا باشند، ولی باز هم خرده اتفاقات این وسط آنقدر غیر منتظره هستند که باعث میشوند همیشه اشتیاقمان برای اینکه در ادامه چه اتفاقی رخ خواهد داد، در بالاترین سطح ممکن باشد.
همین فضاسازی عالی و خاص بازی، یکی از عناصری است که باعث میشود خیلی زود جذب بازی شویم و در ادامه هم سخت بتوانیم از آن دل بکنیم و هر زمان که چشممان به آیکون بازی روی دسکتاپ افتاد، برای کلیک کردن روی آن و غرق شدن در دنیای بازی شوق نشان دهیم. اما از داستان میگفتم و خب درست است که هیچیک از شخصیتهای بازی Unforeseen Incidents از کاراکتر اصلی گرفته تا آن نویسنده عجیب یا حتی آن هنرمند دیوانه و محیطبان دوستداشتنی به شخصیتهای فوقالعادهای تبدیل نمیشوند و برخلاف امثال گایبراش تریپوودها برای مدت طولانی در ذهنمان نمیمانند، اما تعاملات بین این شخصیتها منجر به خلق داستانی شده که کلیت خیلی خوبی دارد و در یک کلام، همه چیز در این بازی به شکل خیلی خوبی با هم جفت و جور شدهاند تا در نهایت شاهد داستان جالبی باشیم که یکی از مهمترین نقاط قوت Unforeseen Incidents است و خب چون دوست ندارم چیزی از آن برایتان فاش و لذت تجربه بازی را برایتان خراب کنم، پس پی بردن به جزییاتش را به خودتان واگذار خواهم کرد.
اما در کنار داستان قوی، Unforeseen Incidents گیمپلی خیلی خوبی هم ارائه میدهد. درست است که گیمپلی بازی در مقایسه با بازیهای امروزی سبک ماجراجویی فاقد خلاقیت خاصی است، اما به عنوان یک بازی ماجراجویی اشاره و کلیک که در آن معماها و پازلها حرف اول را میزنند، Unforeseen Incidents واقعا گیمپلی خوبی دارد. اولین عنصری که باعث کیفیت بالای گیمپلی بازی میشود، وجود منطق و چالش در بازی است که هرگز، این دو در مقابل هم قرار نمیگیرند. منظورم از مقابل هم قرار گرفتن این دو، این است که در برخی بازیهای همسبک، معماها به شکل خیلی سخت یا حتی غیرقابل حل طراحی میشوند و سازندگان صرفا برای اینکه بازیشان را سختتر کنند، منطق را زیر پا میگذارند و همین هم باعث میشود که حتی با وجود فکر کردنهای طولانی هم جواب معما به ذهن مخاطب نرسد؛ چرا که طراحی معما به شکل ضعیفی صورت گرفته و شاید راهحل آن هرگز به ذهن خطور نکند.
حتی سختترین معماهای بازی هم منطقی هستند و همین مساله یکی از بهترین ویژگیهای بازی است
با این حال در Unforeseen Incidents، سازندگان برای همه معماها، سرنخی هم در اختیارتان قرار میدهند و بقیه مسیر را به خودتان و تفکرتان واگذار میکنند تا با گشتن در میان سرنخها و موجودیهایتان، راهحل درست را پیدا کنید و پس از حل کردن معماهای بازی که ساده هم نیستند، به هوشتان آفرین بگویید و آن شعف ناشی از حل کردن معماها و باز کردن یک گره از گرههای بیشمار بازی، به بهترین شکل نصیبتان شود. برای اینکه بتوانیم بهتر به این مفاهیم و منطقی بودن بازی بپردازیم، بد نیست اشارهای به برخی قسمتهای آن داشته باشیم. در بخشی از بازی، شما به یک نوشیدنی کافئیندار نیاز خواهید داشت و خب طبیعی است که برای این منظور، خیلی سریع به سراغ قهوه موجود در بین آیتمهایتان بروید. ولی بازی با دلیلی کاملا منطقی، این راه حل شما را رد و شما را رهسپار پیدا کردن راه جایگزین میکند. یا در بخشی دیگر، باید یک آتش درست کنید و برای این منظور یک کتاب راهنما در اختیارتان قرار میگیرد. اما برای ادامه همهچیز به خودتان واگذار میشود و باید اولا بر اساس دستورالعملهای کتاب، وسایل موردنیاز را جمعآوری کنید و سپس طبق آن، وسایل درست را شناسایی و در نهایت هم اقدام به درست کردن آتش کنید.
به بیان خلاصهتر، چیزی که گیمپلی بازی را جذاب کرده، اولا تنوع خیلی خوب معماهای بازی و از آن مهمتر، این مساله است که Unforeseen Incidents نه شما را در برابر معمای غیرمنطقی و غیرقابل حل قرار میدهد و نه همهچیز را برایتان مهیا میکند تا شما به سادگی آب خوردن معماها را حل کنید و همین تعادل عالی، چیزی است که لذت خاصی به بازی بخشیده و باعث شده تا همیشه از حل کردن اکثر معماهای بازی هیجانزده شوید و به تفکرتان افتخار کنید.
اما با وجود این ویژگیهای مثبت، Unforeseen Incidents خالی از ایراد هم نیست. یکی از مواردی که در بازی تو ذوق میزند، بخش فنی آن است. Unforeseen Incidents یکی از آن بازیهایی است که محیطهایش توسط دست طراحی شدهاند و خب قبلا هم صحبت کردیم که طراحیهای بازی، در ارائه حس و حال و اتمسفر آن موفق هستند و شما به خوبی میتوانید محیطی ناامیدکننده را که شخصیت اصلی بازی برای نجات آن تلاش میکند، با تمام وجود لمس کنید. اما با وجود این طراحیهای هنری قابل قبول، بازی در بُعد فنی دچار مشکل است و زمانی که دوربین کمی روی شخصیتها زوم میکند، کیفیت بافتهای آنها حسابی تو ذوق میزند. بله درست است که در یک بازی ماجراجویی، نباید انتظار گرافیک بالایی را داشته باشیم، ولی باور کنید حتی اگر انتظاراتتان از جنبه فنی بازی را پایین هم بیاورید باز Unforeseen Incidents از این نظر رضایتبخش نیست و در زمینه انیمیشنهای سادهای مثل راه رفتن شخصیتها هم با انیمیشنهایی بسیار ابتدایی طرف هستیم. با مشاهده این موارد، چنین برداشت میشود که سازندگان Unforeseen Incidents هرقدر سواد و توان بالایی در زمینه خلق داستان و گیمپلی داشتهاند، در زمینههای دیگر دچار مشکل هستند.
البته مشکلات جنبه فنی بازی، به این موارد هم خلاصه نشده است و یکی دیگر از موارد بعضا واقعا آزاردهنده، سخت بودن کلیک درست روی یک سری آیتمها یا محیطها است. برای مثال کافی است دو آیتم نزدیک به هم داشته باشید تا کلیک کردن درست روی آیتمی که مدنظرتان است، به کار سختی تبدیل شود و مجبور شوید چندین بار برای این کار آزمون و خطا کنید. همچنین یک سری باگ هم در بازی وجود دارند و یکی دو مورد از معماهای بازی، با وجود ارائه راهحل درست حل نمیشدند که پس از کمی تحقیق، متوجه شدم این مشکل برای افراد دیگری هم وجود دارد و راهحل آن هم خارج شدن از محیط فعلی یا بازی و تلاش دوباره برای حل کردن آن معما است.
موسیقیها در ابتدا واقعا عالی هستند ولی در ادامه کمی کیفیتشان را از دست میدهند
البته Unforeseen Incidents در زمینه موسیقی و صداگذاری، شرایط بدی ندارد. البته موسیقیهای بازی، در اوایل واقعا عالی و کاملا همسو با اتمسفر سرد بازی هستند ولی به مرور موسیقیها رنگ میبازند و کمی از آن کیفیت عالی اولیه فاصله میگیرند. صداگذاری روی شخصیتها هم کیفیت نه خیلی خوب ولی قابل قبولی دارد و مخصوصا شخصیت اصلی بازی که بیشتر دیالوگها هم توسط او گفته میشوند، صداپیشه خوبی دارد. راستی از دیالوگها گفتیم و خب Unforeseen Incidents در زمینه دیالوگنویسی هم در سطح خوبی است و این مساله یکی دیگر از دلایلی است که کیفیت داستان این اثر را بهبود میبخشد.
در نهایت، با اینکه Unforeseen Incidents یک شاهکار در بین بازیهای ماجراجویی نیست، ولی در کنار بازیهایی مثل Thimbleweed Park، جزو معدود گزینههای اورجینال باکیفیت در نسل فعلی بازیهای ویدیویی بهشمار میرود که طرفداران این سبک، هرگز نباید لذت بازی کردن آن را از دست بدهند. راستی این بازی فعلا فقط برای ویندوز منتشر شده است.
این بازی روی پلتفرم پیسی بررسی شده است.
Unforeseen Incidents
نقاط قوت
- داستان عالی با پیچشهای جذاب
- اتمسفر گیرا و درگیرکننده
- معماهایی با طراحی خیلی خوب و سختی منطقی
- محیطهای طراحیشده با دست چشمنواز
- دیالوگهای عالی
نقاط ضعف
- ضعفهای فنی مثل کیفیت پایین بافتها و انیمیشنهای حتی ساده
- باگهایی که گاهی شما را مجبور به تکرار حل معما میکنند
- سخت بودن کلیک درست روی برخی آیتمها و محیطهای نزدیک به هم