بررسی بازی Return of the Obra Dinn
در حالی که عادت کردهایم برخی بازیسازان را با صفاتی چون بزرگ، خلاق یا تاثیرگذار معرفی کنیم، دسته دیگری از بازیسازها هستند که شاید عجیب و غریب و خاص بهترین صفت برای توصیفشان باشد؛ بازیسازانی که گاهی فاصله بین بازیهایشان چند سال طول میکشد اما در نهایت اثر نهایی، تبدیل به چیزی میشود که پیشتر نمونه مشابه آن را ندیدهایم. لوکاس پوپ که کلا با احتساب آخرین ساختهاش یعنی Return of the Obra Dinn دو بازی در کارنامه دارد، پیش از این یک بار با Papers Please ثابت کرده تا چه حد ذهنیت متفاوتی در بازیسازی دارد و از همهچیز مهمتر تا چه اندازه برای شعور مخاطبش ارزش قائل میشود و در لابهلای بازیهایی که در سرراستترین شکل ممکن بازیکنان را به سمت مقصد هُل میدهند، اثری در اختیارش قرار میدهد که ذهن مخاطبش را بهچالش بکشد و باعث شود تا هر شخصی، برداشت منحصربهفرد خودش از بازی را داشته باشد.
لوکاس پوپ اما اینبار در Return of the Obra Dinn بازیکنان را به فضا و حس و حالی متفاوت از ساخته قبلی خودش میبرد و البته که این بار هم تجربهای در اختیارشان میگذارد که بهتر و کاملتر از Papers Please است و از آن مهمتر، هنوز هم امضای خاص این بازیساز را در تک تک دقایقش میتوان لمس و حس کرد. اگر مراسمی چون The Game Awards امسال را دنبال کرده باشید، بهیاد دارید که Return of the Obra Dinn در شاخه بهترین طراحی هنری نامزد شده بود و در نهایت هم توانست این جایزه را دریافت کند. شاید با این پیشزمینه ذهنی، انتظارتان از Return of the Obra Dinn اثری با چشماندازهای زیبا یا جلوههای هنری بیمثل و مانند باشد اما خب با چنین ذهنیتی بهسراغ بازی رفتن چیزی جز یک شوک عجیب برایتان در پی نخواهد داشت و شاید حتی فکر کنید که کارت گرافیک یا مانیتور شما دچار مشکل خاصی شده است!
اما نه مشکل از شما است و نه Return of the Obra Dinn از نظر هنری اثر ضعیفی است؛ لوکاس پوپ در طراحی جنبه بصری این بازی بهسراغ سبک گرافیکی مونوکروم رفته که در نسل اولیه سیستمهای مکینتاش رایج بود و خب به همین دلیل هم گرافیک بازی تا این حد متفاوت از تجربیاتی بهنظر میرسد که ما تا به امروز داشتهایم. حالت اصلی گرافیکی بازی شکلگرفته از ترکیب رنگهای سفید و سیاه است اما با رفتن به قسمت منوی بازی میتوان رنگ غالب بر بازی را تغییر داد که میتوانید نمونههایی از رنگهای مختلف را در تصاویر بررسی ببینید. اما از شیوه متفاوت طراحی بازی بگذریم و صحبت دقیقتر در رابطه با آن را به ادامه موکول کنیم و فعلا از این بگوییم که اصلا Return of the Obra Dinn چیست و بازیکن چه هدفی را در این بازی دنبال میکند. اوبرا دین در اصل نام یک کشتی است که با تعداد زیادی خدمه راهی سفری طولانی میشود و پس از مدتی دیگر خبری از آن بهگوش نمیرسد. با این حال پس از گذشت مدتی اوبرا دین دوباره برمیگردد اما در حالی که همه خدمه آن به کام مرگ رفتهاند. این وسط نوبت شما در قالب شخصیت اصلی بازی است که وارد اوبرا دین شوید و به اتفاقاتی که در آن افتاده پی ببرید. سفر به اوبرا دین با یک قایق آغاز میشود و پس از رسیدن به عرشه کشتی، در وسایل شخصیت اصلی بازی یک ساعت جیبی به نام Memento Mortem و البته یک کتاب پیدا خواهید کرد که وظیفه تکمیل کردن آن بر عهده شما است.
سبک طراحی بازی ساده است ولی حتی پرجزییاتترین صحنهها را هم عالی بهتصویر میکشد
از این قسمت به بعد Return of the Obra Dinn به مرور از شما یک کاراگاه تمامعیار خواهد ساخت، داستانش را به شکلی خاص برایتان روایت خواهد کرد و از این طریق لذتی پیش رویتان خواهد گذاشت که واقعا تجربهای جدید و متفاوت بهشمار میرود. ساعت جیبیای که در ابتدای بازی در اختیار شما قرار میگیرد، این قابلیت را دارد که با تمرکز روی اجساد مردگان، تصاویری از صحنه کشته شدن آنها یا در کل گذشته آنها را در اختیار شما قرار بدهد. حال شما باید با بررسی دقیق این تصاویر و صحنهها که هرکدام مربوط به بخشی از ماجراجویی خدمه اوبرا دین میشوند، به سرنوشت لیستی ۶۰ نفره از شخصیتها پی ببرید و با اطلاعاتی که بهدست میآورید کتابی را که به آن اشاره کردیم تکمیل کنید. برای مثال شما با رفتن به صحنهای در گذشته، مشاهده خواهید کرد که مثلا شخصیت X توسط شخصیت Y با چاقو بهقتل میرسد. حال باید بهسراغ کتاب بروید و با گزینههای موجود این اتفاق را در کتاب ثبت کنید و سپس با توجه به اطلاعات دیگری که بازی در اختیارتان قرار میدهد، اسم شخصیتها را پیدا کنید.
بازی زمانی بهپایان میرسد که شما بتوانید اسم تک تک شخصیتها را پیدا کنید و به سرنوشتشان پی ببرید؛ اتفاقی بهظاهر ساده که البته در عمل واقعا سخت و فسفرسوز است؛ چرا که Return of the Obra Dinn از آن دست بازیهایی نیست که راهنمایی زیادی در اختیارتان قرار بدهد و به همین دلیل خودتان باید صحنهها را با نهایت دقت موشکافی کنید، به اندک دیالوگهای رد و بدلشده در بازی نهایت توجه را داشته باشید و حتی به جزییاتی اهمیت بدهید که شاید اصلا به ذهن هم نرسند که میتوانند در بازی مهم باشند. برای مثال در همان ثانیههای آغازین اثر و در اولین صحنهای که با ساعتتان به سراغش میروید، صحبتهای چند شخصیت با یکدیگر را خواهید شنید که یکی از آنها انگلیسی را با لهجه اسکاتلندی صحبت میکند و همین شناسایی لهجه وی بسیار مهم و حیاتی است؛ چرا که بعدا در تعیین هویت وی گزینههای شما صرفا به افرادی محدود خواهد شد که در برابر ملیت آنها اسکاتلند ذکر شده است و از این طریق میتوانید راحتتر این شخصیت را شناسایی و نامش را در کتاب وارد کنید و در غیر اینصورت و اهمیت ندادن به لهجه وی، این کار بسیار سخت خواهد شد.
یا در مثالی دیگر صحبتهای رد و بدلشده بین شخصیتها اهمیت فوقالعادهای در بازی دارند و به همین دلیل باید توسط بازیکن با نهایت دقت رصد شوند. تک تک کلماتی که توسط شخصیتها ادا میشوند، میتوانند یک سرنخ برای تعیین هویت کاراکترهای بازی باشند و از دست دادن آنها بازیکن را وارد یک هزارتوی پیچیده میکند که بیرون آمدن از آن کار آسانی نخواهد بود. این پیچیدگی بازی یا بهتر است بگوییم مهم بودن جزییات در آن، باعث میشوند تا Return of the Obra Dinn بهعنوان اولین یا از جمله اولین تجربیات ماجراجویی بازیکنان تجربه خیلی مناسبی نباشد. در واقع ساخته لوکاس پوپ بهنوعی ادای احترامی به نسل طلایی بازیهای ماجراجویی مثل Monkey Island است که معمولا بدون راهنمایی خاصی بازیکنان را در دنیای بازی تنها میگذاشتند و خب Return of the Obra Dinn هم دقیقا چنین شرایطی دارد و به همین دلیل بهتر است افرادی به سراغش بروند که یا حوصله و کنجکاوی فراوانی برای پی بردن به رمز و رازهایش دارند یا اینکه از طرفداران بازیهای ماجراجویی نسبتا سخت بهشمار میروند.
با وجود ۶۰ شخصیت مختلف داستان بازی هرگز مسیرش را گم نمیکند و گنگ نمیشود
اما مسالهای که این وسط پیش میآید، این است که آیا Return of the Obra Dinn در برابر این سختی نسبتا بالایش، پاداشی هم برای بازیکن در نظر گرفته است؟ به بیان دیگر آیا بازی ارزش این را دارد که برایش تا این حد از ذهنمان کار بکشیم؟ جوابم به این سوال یک بله محکم است و البته قرار است در همین راستا گِلهای هم از ساخته لوکاس پوپ داشته باشم. نقطه جالب در مورد این بازی، این است که هم اصلیترین نقطه قوتش مربوط به داستان میشود و هم اینکه یگانه نقطه ضعف آن هم باز از همین داستان نشات میگیرد! Return of the Obra Dinn را میتوان به یکی از آن پازلهای هزارتکه تشبیه کرد؛ پازلی که قطعات خیلی ریزش در یک اتاق بزرگ گم شدهاند و حال شما کاملا دست تنها باید آنها را پیدا کنید و تازه پس از پیدا کردن دنبال جای درستشان بگردید. با هر سفر به گذشته شخصیتی در بازی، تکهای از پازل «اوبرا دین» را بهدست خواهید آورد که تازه آغاز کار شما است و گاهی باید چند مورد از این تکهها را بیهدف در صفحه پازل قرار بدهید تا پس از پیدا کردن تکههای دیگر، بتوانید حداقل جزئی از تصویر کلی را شکل بدهید و خب هرقدر که از لذت شکل دادن این تصویر بگویم، کم گفتهام! Return of the Obra Dinn داستانش را با این شکل روایت بسیار خاص و جدید تقدیمتان میکند و شاید در مقاطعی کمی گنگ و بیهدف بهنظر برسد، اما پس از اینکه چند صحنه را بررسی کردید و از طریق آنها توانستید به هویت یکی از شخصیتها به شکل کاملا درستی پی ببرید، اینجا است که از داستانی که بازی در لابهلای این تلاشها برایتان روایت کرده لذت خواهید برد؛ داستانی که در آن متوجه خواهید شد که چه اتفاقی برای شخصیتهای این کشتی نفرینشده رخ داده که حال همهشان به یک مشت استخوان پوسیده تبدیل شدهاند و البته آنهایی که حتی جسدشان هم در کشتی نیست به چه سرنوشتی دچار شدهاند. Return of the Obra Dinn به بهترین شکل ممکن در ذهن مخاطبش سوال ایجاد میکند و سپس بهعنوان پاداش تلاشهای وی، جواب این سوالها را بهشکلی در اختیارش قرار میدهد که حس کند با تمام وجود برای بهدست آوردن سرنخها و صد البته جوابها تلاش کرده است و این مساله هم عاملی است که باعث میشود لذت بهنتیجه رسیدن، بهمراتب بیشتر از زمانی باشد که بازی به شکل مستقیم این سرنخها را بدون هیچ چالشی در اختیارتان قرار میداد.
این شکل جدید از روایت داستان که از قضا به شکل کاملا بینقصی هم در بازی جواب داده، هنر لوکاس پوپ در طراحی بازی را نشان میدهد. چه بسا کم نبودهاند بازیهایی که صرفا در روایت داستان مربوط به چند کاراکتر محدود هم شکست فجیعی خوردهاند و حال لوکاس پوپ موفق شده اثری خلق کند که تقریبا ۶۰ کاراکتر مختلف دارد؛ کاراکترهایی که سرنوشتشان به یکدیگر مرتبط است و بازیکن با پیدا کردن تصاویری مربوط به آنها، باید به سرنوشتشان پی ببرد و خب Return of the Obra Dinn این کار را بهشکلی انجام داده است که حتی مواقعی که به بنبست میرسید یا نمیدانید که اشتباهتان کجا بوده و کجا قدم کج برداشتهاید هم از بازی کردنش خسته نخواهید شد و برای اینکه بدانید چه بلایی سر سرنشینان این کشتی آمده است، بارها و بارها در محیطش قدم خواهید زد یا به ورق زدن صفحات کتاب مشغول خواهید شد تا شاید سرنخی را از قلم انداخته باشید یا در بررسی یک صحنه آنقدر دقیق نبوده باشید. اما خب حالا که دنبال کردن داستان Return of the Obra Dinn تا این حد جذابیت بالایی دارد که بتوانیم سختیهایش را هم بهجان بخریم، پس چرا به این مساله اشاره کردیم که یگانه مشکل این بازی هم نشاتگرفته از داستان آن است؟
راستش را بخواهید، برای پی بردن به این مشکل اجازه میخواهم تا دو نوع سفر را برایتان مثال بزنم؛ اولی سفری که در آن با عبور از مسیری نهچندان چشمنواز و دوستداشتنی، به مقصدی میرسید که ارزش طی کردن این مسیر را داشته است. در دنیای بازیهای ویدیویی، این سفر مصداق آثاری است که روایت نسبتا معمولی داستانشان را با یک پایانبندی فوقالعاده و میخکوبکننده تمام میکنند و باعث میشوند تا بیشتر از جزییات داستانیاش، از پایانبندی آن صحبت و بازی را با این پایانبندی به دیگران معرفی کنیم. اما نوع دیگری از سفرها، آنهایی هستند که خیلی با هدف رسیدن به مقصد جذاب طی نمیشوند و صرفا دلیل آغاز کردنشان، لذت بردن از مسیری است که بین مبدا و مقصد وجود دارد. این مثال هم در دنیای بازیهایی ویدیویی در رابطه با بازیهایی صدق میکند که در طول داستانشان با پیچیدگیهای مختلف یا صرفا یک سادگی لذتبخش، به شکل فوقالعادهای ما را سرگرم کردهاند اما در نهایت موفق نمیشوند این روایت لذتبخش را به یک پایانبندی درخور برسانند و خب Return of the Obra Dinn هم دقیقا در همین دسته از بازیها قرار میگیرد. ساخته لوکاس پوپ در همان ثانیههای آغازینش سرنوشت یکی از مهمترین شخصیتهای بازی را مشخص میکند و پس از آن بیشتر به سایر شخصیتها میپردازد و در نهایت پس از اینکه پس از ساعتها تلاش توانستید به هویت همه شخصیتهایش پی ببرید، به سادهترین شکل ممکن به پایان میرسد!
بله درست است که این مسیر آنقدر برایم لذتبخش و جذاب بود که نتوانم کلیتش را بهدلیل پایانبندی زیر سوال ببرم اما خب این واقعیت هم غیرقابل انکار است که Return of the Obra Dinn به اندازهای که در مسیر رسیدن به پایانش جذاب است موفق نمیشود نتیجهگیری خاصی داشته باشد. به همین دلیل هم پس از تمام کردن بازی این حس بهتان دست خواهد داد که هدف از این بازی صرفا پی بردن به هویت نزدیک به ۶۰ شخصیت مختلف بوده است و اینکه چرا باید چنین کاری را انجام دهیم، در پایان بهدرستی توجیح نمیشود. البته این یک ایراد اساسی که بتواند کیفیت کلی بازی را زیر سوال ببرد نیست؛ چرا که Return of the Obra Dinn به اندازه کافی در زمینه روایت داستانش عالی ظاهر میشود که اتفاقات مربوط به هریک از شخصیتها، دلیل رفتارهای آنها در قبال یکدیگر و ماجرایی که کشتی اوبرا دین در کل از آن عبور کرده جذابیت دنبال کردن را داشته باشند اما خب بازی میتوانست پایانبندی بهتری داشته باشد و شاید اگر همان صحنهای که اشاره کردم در دقایق آغازین بهتان نشان داده میشود برای پایانش نگه داشته میشد، میتوانست حداقل کمی حس اندوه و همدردی مخاطب را برانگیزد.
لوکاس پوپ یک بار دیگر اثری ساخته که نمونه مشابهاش را نه فقط در سال ۲۰۱۸ که حتی در چندین سال گذشته هم نمیتوان یافت
در Return of the Obra Dinn گیمپلی اصلا و ابدا عنصری جدا از داستان نیست و خب خبری هم از المانهای رایج در بازیهای ماجراجویی نیست. یعنی شما نه قرار است آیتمی بردارید و آن را در مکانی خاص قرار بدهید و نه قرار است از طریق دیالوگها شخصیتی دیگر را مجبور به انجام کاری کنید. در Return of the Obra Dinn فقط و فقط باید مثل یک کاراگاه تمامعیار صحنهها را بگردید و سپس با رفتن بهسراغ کتابتان آن را پُر کنید. این کار هم به اندازه کافی جذابیت دارد، هم به بهترین شکل ممکن ذهنتان را بهچالش میکشد و هم آن نیازتان به حل معما در یک بازی ماجراجویی را جواب میدهد و خب این بدین معنی است که بازی، هر آن انتظاری را که میتوان از یک بازی ماجراجویی داشت شامل میشود. Return of the Obra Dinn را نمیتوان خیلی اثر صرفا داستان-محوری توصیف کرد ولی خب در مجموع داستان در این بازی، به مراتب پررنگتر و مهمتر از گیمپلی است و اصلا راستش را بخواهید جدا کردن این دو عنصر از یکدیگر، خیلی هم معنی نمیدهد؛ چرا که وقتی از روایت خوب داستان بازی صحبت میکنیم، در اصل اشارهای هم به گیمپلی آن داریم و اگر تعاملی که بازیکن با بازی دارد وجود نداشت، عملا داستانی هم در Return of the Obra Dinn روایت نمیشد! چون این بازیکن است که باید با گشتن محیط و پیدا کردن اجساد و سفر به گذشته آنها، در اصل قطعههای پازل داستان بازی را پیدا کند و کنار هم قرار بدهد یا در مثالی دیگر برای پی بردن به هویت شخصیتها، باید ذهنش را به کار بیندازد و با مرور دوباره صحنههایی که راجع به آن شخصیت دیده است، در موردش تصمیم بگیرد. پس لوکاس پوپ توانسته با ذهن خلاق خودش، اثری خلق کند که المانهای مختلفش مثل پیچ و مهرههایی هستند که کاملا در یکدیگر قفل شدهاند تا بتوانند چرخ کلی حرکتی بازی را به راه بیندازند.
خب دوباره به بحث شیرین طراحی هنری خاص این بازی برگردیم؛ Return of the Obra Dinn اثری است که تا اینجا نزدیک به دو هزار کلمه از خاص بودن داستان و گیمپلی آن گفتهایم و لوکاس پوپ از حیث طراحی هم بهسراغ سبکی رفته است که دقیقا به اندازه سایر المانهای بازی، خاص باشد. همین مساله باعث شده تا بازی در نهایت به این گرافیک عجیب و غریب برسد که نمیتوان خیلی از جنبه فنی آن صحبت کرد؛ چرا که بازی حتی گزینهای برای تنظیمات فنی گرافیکی ندارد و صرفا همهچیز در آن، به تک رنگها و ترکیب آنها با یک سری خطوط خلاصه میشود. این حق را به مخاطبان بازی میدهم که همگی نتوانند با این سبک گرافیکی ارتباط برقرار کنند اما خب چیزی که شخصا برایم جذابیت داشت، این بود که این سبک گرافیکی خاص Return of the Obra Dinn کاملا با حس و حال کلی آن همخوانی دارد یا شاید بهتر باشد بگوییم که باعث میشود تا آن حس و حالی که باید، در بازی ایجاد شود. ساخته لوکاس پوپ یک تجربه مرموز است و خب این سبک گرافیکی هم کاملا این رمز و راز نهفته در بازی را از جنبه بصری بازتاب میدهد. از طرف دیگر با اینکه همهچیز در نگاه اول بینهایت ساده و تکرنگ بهنظر میرسد، اما این اصلا محدودیتی در راستای طراحی جلوههای بصری بازی ایجاد نکرده است. منظورم از این حرف این است که همهچیز از حیث بصری در Return of the Obra Dinn واضح و قابل تشخیص است و این هم نه فقط به کلیت موضوع، که به جزییات آن هم مربوط میشود. مثلا صحنه مربوط به یک سری انفجار و شلیک تعداد زیادی گلوله، در بازی با تمام جزییات با همین گرافیک بهظاهر بدون جزییات بهتصویر کشیده شده است یا از آن مهمتر، این مساله است که همین جلوههای بصری بازی هم راهی برای شناختن شخصیتها هستند. مثلا شما از شکل یونیفرم یک شخصیت میتوانید جایگاهش را در کشتی بشناسید و در بین افراد آن گروه به دنبال اسمش بگردید و خب طبیعی است که این یونیفرم با همین گرافیک عجیب بازی آنقدر پرجزییات طراحی شده است که متمایز از لباس سایر شخصیتها باشد. این نشان میدهد که لوکاس پوپ نه صرفا از روی متفاوت و خاص بودن، که با شناخت درست به سراغ استفاده از این سبک گرافیکی رفته و نتیجه آن هم این است که ساختهاش هم ظاهری منحصربهفرد دارد و هم ظاهرش همسو با سایر المانهایش عمل میکند.
به صداگذاریهای بازی هم به شکل ضمنی اشاره داشتیم و آنچه که در این قسمت هم اهمیت دارد، همین دقت بیش از اندازه بازی به جزییات است. مواردی چون دقت کامل به لهجهها در مکالمات صورتگرفته که خودش راهی برای حل معماهای بازی است یک مثال از دقت به جزییات در صداگذاری است. یا در طرف دیگر با اینکه صداهای موجود در بازی در کل محدود هستند، اما سازنده توانسته از طریق همین صداهای محدود هم اتمسفرسازی کند و حتی احساساتی مثل ترس دلهرهآور در صحنههای مهم را در بازیاش پدید بیاورد.
خلاصه همه این صحبتها اینکه اگر نمیخواهید یکی از بهترین ساختههای مستقل سال ۲۰۱۸ یا یکی از متفاوتترین بازیهایش را که کیفیت بسیار بالایی دارد از دست بدهید، حتما ساعاتی را برای بازی کردن Return of the Obra Dinn اختصاص بدهید. البته برای لذت بردن از این بازی هم باید در زمینه زبان انگلیسی شرایط مناسبی داشته باشید و هم اینکه از تجربه بازیهای ماجراجویی که ذهن را واقعا به چالش میکشند لذت ببرید. اگر این پیشنیازها را دارید، Return of the Obra Dinn به یکی از بهترین تجربیاتتان در سال رو به پایان ۲۰۱۸ تبدیل خواهد شد.
این بازی روی پلتفرم پیسی بررسی شده است.
Return of the Obra Dinn
نقاط قوت
- روایت عالی داستان پر رمز و راز بازی
- توجه بالای بازی به جزییات و استفاده از آنها در راستای حل معماها
- سبک گرافیکی خاص ولی کاملا مناسب برای حس و حال بازی
- به چالش کشیدن بازیکن با درجه سختی منطقی
- هارمونی عالی بین المانهای مختلف بازی
نقاط ضعف
- پایانبندی نهچندان جذاب در مقایسه با داستان عالی بازی
نظرات