بازیهای نقشآفرینی از دیرباز طرفداران منحصربهفرد خود را داشتهاند. اینکه بتوانید یک شخصیت را از ابتدا آنطور که دلتان میخواهد بسازید، اداره کنید و پیشرفتش را دنبال کنید موضوعی است که تنها بهلطف بازیهای نقشآفرینی تجربه کردهایم. بااینحال، بهویژه در ایران آنچنان شاهد علاقه بازیکنان به محصولات نقشآفرینی نیستیم. دلیل موضوع شاید از عدم تسلط بسیاری از گیمرها به زبان انگلیسی و در راستای آن نبود پشتیبانی از زبان فارسی برای درک بهتر داستان نشات بگیرد. دلیل این عدم استقبال هرچه که است، هنوز هم بازیهای نقشآفرینی نقش مهمی را در صنعت بازیهای ویدیویی ایفا میکنند تا جایی که مجموعه بازی The Witcher، ساخته سیدی پراجکت رد توانست درکنار فروش میلیونی، تحسین منتقدان را نیز برانگیزد. اما استقبال از بازیهای بزرگ همواره توسعه بازیهای مشابه را توسط توسعهدهندگان مختلف به همراه داشته است. بازی گریدفال دقیقا محصولی با الهام از The Witcher است که سعی دارد تا از برخی جهات تجربهای قابل قبول را برای بازیکنان رقم بزند، هرچند در این کار مشکلات زیادی را پیشروی خود میبیند. ایراداتی که بهویژه در گیمپلی خودنمایی میکند و تا جایی پیش میرود که بعد از حدود ۲۰ ساعت از مبارزات خسته میشوید و میدانید که بازی دیگر چیزی برای رو کردن ندارد.
دانلود از آپارات | تماشا در یوتیوب
گریدفال مجموعهای از داستانها است. داستان بیماری، داستان کودکی که از خانوادهاش دور شده، ماجراجویی چند تاریخنگار یا حتی داستان یک دکتر تقلبی! بازی گریدفال مجموعهای از روایتها را در گروههای مختلف بازگو میکند جایی که شما باید بهعنوان یک دیپلمات با سیاست گاهی حقیقت را بگویید، گاهی دشمنی را به جان بخرید یا با دروغ هدیهای دریافت کنید. البته که هر دروغی بالاخره میتواند تاوانی داشته باشد که باید از قبل خودتان را برای آن آماده کرده باشید. گفتوگو بنیهی گریدفال است و طبیعتا برای داشتن تجربهای بی نقص باید به یکی از زبانهایی که بازی از آنها پشتیبانی میکند تسلط داشته باشید. داستانسرایی گریدفال فارغ از دیالوگهای پر رمز و رازش در چند فاز روایت میشود. هرچند مأموریتهای اصلی سعی دارند تا روایتی پیوسته را بازگو کند، اما این درحقیقت مأموریتهای فرعی هستند که پیشینهی هر یک از شخصیتها را برملا میکنند. گریدفال پیرامون جزیرهای خیالی به نام Teer Fradee روایت میشود. بعد از شیوع بیماری ناشناخته در شهر «سرین»، شخصیت اصلی داستان که یک دیپلمات از خاندان دی ساردِ (De Sardet) است مجبور میشود تا بهدنبال راهحل درمان بیماری به جزیرهای به نام Teer Fradee سفر کند، سفر دی سارد البته که بدون پستی و بلندی نیست و بازی توانسته با گنجاندن انپیسی های مختلف بازیکنان را در ماجراجویی پرگفتگویی وارد کند. پرگفتگو از این جهت که بهعنوان یک بازی نقشآفرینی، گریدفال سعی دارد تا نهتنها توازنی را میان گیمپلی، اکشن و مبارزه ایجاد کند بلکه با داستانسرایی خاص خودش انتخابهای گوناگونی را پیشروی بازیکنان قرار میدهد. حضور انواع و اقسام افراد از گروههای متفاوت که هرکدام خواستههایی در راستای فرهنگ و روابطشان دارند، باعث شده است تا در ماجراجویی دی سارد همواره سعی کنید تا تعادل را میان گروهها یا به اصطلاح فکشنها برقرار کنید.
داستان گریدفال پیرامون بیماری مهلکی روایت میشود که باعث مرگ بسیاری از افراد شده است
استودیو فرانسوی اسپایدرز توانسته داستانی چند لایه را به خوبی درکنار یکدیگر روایت کند. داستان بازی در سه شاخه بازگو میشود: مأموریتهای اصلی، مأموریتهای فرعی و درخواستهایی که افراد گروه شما دارند. با ورود به جزیره Teer Fradee، کنستانتین دی ارسه، پسر عموی دی سارد وظیفه اداره شهر «نیو سرین» را برای رفع مشکلات گروهها و مدیریت جزیره برعهده میگیرد. گریدفال روایتی آرام بهویژه در ابتدای آغاز بازی دارد. پیش درآمد بازی نزدیک به سه ساعت شما را با برخی شخصیتهای کلیدی آشنا میکند جایی که میتوانید بدون انجام برخی مأموریتهای جانبی مراحل پیش درآمد را به اتمام برسانید و سوار بر کشتی گروه Nautها به سمت جزیره تییر فردی حرکت کند. خط داستانی بازی از آشنایی شما با هریک از ۶ گروه آغاز میشود و به مرور باید با دیپلماسی مشکلات هرکدام از آنها را رفع کنید و با سیاست پشتیبانی این گروهها را بهدست بیاورید.
خوشبختانه اسپایدرز توانسته در روایت داستانی پیوسته اما با نقطه عطفهای مختلف برای رقم زدن پایانهای متفاوت موفق عمل کند. گریدفال بیشک در حد و اندازه بازیهای شناخته شده سبک نقشآفرینی نظیر سری ویچر یا الدر اسکرول نیست، اما در جایگاه خود توانسته موفق عمل کند. بازی دارای ۶ گروه مختلف از جمله گروه مذهبی تلیم (Theleme)، بریج الاینسها، ساکنین بومی جزیره، کانگریگیشنهای تاجر، کوین گاردهای نگهبان و نوتهای (Naut) دریادار است که هرکدام پیشینهای گره خرده به یکدیگر دارند و همین پیشینه، باعث نبردها یا رفاقتهای متفاوتی میان آنها شده است. بهعنوان مثال بریج الاینسها نسبت به سایر گروهها در جنگ مستقیم با افراد بومی جزیره هستند اما تلیمها سعی دارند تا با سیاست ارتباطی متعادل را با بومیهای جزیره برقرار کنند. همین شباهتها است که باعث میشود تا بازی در فازهای مختلف گاهی شما را شوکه کند.
بااینحال فارغ از داستان چندلایه بازی، درحقیقت این دیالوگهای نه چندان سرگرمکننده است که به پیشروی بازیکن ضربه میزند. باتوجهبه اهمیت موضوع سیاست، به هیچ عنوان شاهد گفتگوهای حاوی هرگونه طنز مشابه آنچه در ویچر ۳ شاهد آن بودیم، نیستیم. در نتیجه گفتوگوهای طولانی مدت بازی عاری از هرگونه جذابیت هستند و به ندرت شاهد گفتگویی جذاب میان شخصیتها خواهید بود. تداوم گفتگوهای خشک بازی مانعی جدی برای همذاتپنداری با شخصیتهای بازی است و متاسفانه گریدفال نتوانسته از بعد شخصیت پردازی آنطور که باید شخصیتهایی ماندگار رو خلق و معرفی کند. نتیجه محصولی است که تمرکز ویژهای روی گفتگوها دارد، اما نمیتواند از پتانسیل آن برای داستانسرایی بهیاد ماندنی استفاده کند. یکی از مهم ترین نقاط قوت بازی اما همراهی شخصیتهای مختلف در تیمی سه نفره است. به این ترتیب در هر لحظه بازی باید حتما دو شخصیت از پنج شخصیت قابل انتخاب را همراه خود داشته باشید. فارغ از کمکی که این شخصیتها در مبارزات دارند، مهمترین ویژگی بخش داستانی بازی دخالتهای هریک از این شخصیتها در گفتگوی دی سارد با انپیسیها است.
هر یک از شخصیتهای همراه دی سارد از یکی از فکشنهای بازی هستند. بهعنوان مثال درحالیکه پتروس از گروه تِلِیمِ با صحبتهای سنجیده خود همیشه دی سارد را نصیحت میکند. افرا از گروه بریج الاینسها بیشتر با بینش قدرتمند خود میتواند به شما در شناسایی دلیل مرگ افراد مختلف تنها با نگاه کردن به جسد آنها کمک کند. این موضوع در مورد وسکو از گروه Naut، کورت از گروه Coin Guard و سیورا از گروه نیتیو یا همان بومیهای جزیره نیز صدق میکند و هرکدام بسته به فرهنگ و پیشینه گروهی که در آن بودهاند، در گفتگوها تاثیر مثبت یا منفی میگذارند. بهعنوان مثال باتوجهبه جنگ خونباری که میان بریج الاینسها و بومیهای جزیره در جریان است، در صورتی که در مأموریت بریج الاینسها، سیورا را همراه کنید شاهد دخالتهای احساسی او خواهید بود که تاثیر منفی در به نتیجه رسیدن خواسته نهایی دی سارد میگذارد. این موضوع کاملا در رابطه با سایر افراد گروه نیز صادق است و همین ویژگی باعث میشود تا قبل از هر مأموریت به روی انتخاب شخصیتهای تیمتان دقت کنید.
فارغ از دیالوگهایی که انتخاب میکنید انتخاب هرکدام از همراهان، در نتیجه نهایی مأموریت تأثیرگذار است
البته حضور شخصیتها تنها به دیالوگها یا مبارزه خلاصه نمیشود. هر یک از آنها در جریان بازی باتوجهبه رخدادها از دی سارد درخواست کمک میکنند. درخواستهایی که البته پیشینهی شخصیتها را برملا میکند و به شما فرصت میدهد تا بهتر با پیشینهی هر کدام از آنها و حتی خودتان آشنا شوید. داستان چندلایه گریدفال را میتوانیم جذاب بدانیم اما ناتوانی سازندگان در نگارش دیالوگهایی درخور این جذابیت، باعث شده است تا داستان گریدفال بهویژه در زمینه شخصیتپردازی نتواند تمام پتانسیلاش را به نمایش بگذارد. بااینحال هنوز هم بازی میانپردههای زیبایی دارد و توانسته سازوکار گیمپلی را در ارتقاء توانایی دی سارد با تاثیر این ارتقاء در دیالوگها به خوبی پیاده کند. فرضا در صورتی که تمرکز خود را روی افزایش تواناییهای بدنی دی سارد بگذارید و توجه چندانی به مهارتهای گفتگوی این شخصیت نداشته باشید، در بسیاری از بزنگاهها با مشکل روبهرو میشوید و نمیتوانید انپیسیها را برای یاری رساندن به خود راضی کنید.
این در حالی است که گیمپلی در جای جای بازی سعی دارد تا شما را محدود کند. با افزایش سطح میتوانید سه ویژگی دی سارد از جمله استعداد، جنبههای شخصیتی و مهارتها را ارتقاء دهید. درحالیکه با افزایش هر سطح امکان ارتقاء یک مهارت فراهم شده است، جنبههای شخصیتی و استعداد دی سارد تنها بعد از چند سطح افزایش دردسترس قرار میگیرند. در نتیجه باید مراقب ارتقاء استعداد یا جنبههای شخصیتی باشید. گیمپلی گریدفال ترکیبی از مبارزه، حل محدود پازلها، گفتوگو با اشخاص مختلف و ساخت آیتم و ارتقاء سلاحها است. استودیوی فرانسوی اسپایدرز با الهام از بازی ویچر هر یک از ویژگیهای بازی را به شکلی محدود در دسترس قرار داده است. بهعنوان مثال شما میتوانید با باز کردن صندوقها یا کشتن حیوانات و غارت جیب راهزنها آیتمهای متنوعی را به دست بیاورید و از هر یک از آنها برای ساخت تله، دارو یا بمب استفاده کنید. بازی در مجموع شامل سه کلاس جنگجو، تکتیکال و جادو میشود و هر یک از این کلاسها در شیوه مبارزه خاصی خبره هستند؛ درحالیکه جادوگرها با استفاده از طلسمها و قدرت انگشتر دشمنان را از پا در میآوردند، جنگجوها قدرت حمل سلاحهای سنگین را دارند. این در حالی است که کلاس تکتیکال در استفاده از تفنگ و سلاح سبک نیز تبحر دارد.
سادگی مبارزات بازی بزرگترین ناامیدی گریدفال است
سازوکار مبارزات گریدفال بهسادگی طراحی شده است و بهشدت مستعد تکراری شدن است. این موضوع به گیمپلی بازی ضربه میزند به شکلی که در زمان مبارزه تنها باید با جاخالی دادن، دفع کردن ضربات و حمله کردن آن هم بهصورت متوالی با دشمنان مبارزه کنید و شاهد هیچگونه حملات ترکیبی برای تنوع بخشیدن به مبارزات نیستیم. البته باید گفت که تله، بمبها و قابلیت Fury برای وارد کردن حملات قدرتمند در بازی در دسترس قرار دارند و میتوانید از آنها برای کشتن آسانتر دشمنان استفاده کنید. بااینحال هنوز هم با وجود تنوع ظاهر موجودات جزیره، باسها و راهزنها، پَتِرن حملات دشمنان بسیار ساده است و به سرعت میتوانید به آنها تسلط پیدا کنید. شاید بتوانیم این موضوع را برای دشمنان عادی قانعکننده بدانیم اما برای باسها نیز شاهد طراحی پترنهای تکراری و شدیدا ساده هستیم به شکلی که در ابتدای بازی نیز میتوانید برخی از باسها را بدون دردسر و تنها با جاخالی دادن یا دفع به موقع حملات از بین ببرید.
مبارزات و مکانیزم مخفیکاری گریدفال ناامیدکنندهترین بخش بازی بود. بازی سعی دارد تا شما را در مأموریتهای مختلف مجاب به مخفی کاری کند دریغ از آنکه سازوکار مخفیکاری بازی به هیچ عنوان نمیتواند از پتانسل لازم استفاده کند. متاسفانه برای کشتن حیوانات و دشمنان تنها یک انیمیشن بسیار ساده در نظر گرفته شده است و حتی در درجه سختی هارد نیز دشمنان به هیچ عنوان هوش مصنوعی لازم برای به چالش کشیدن شما را ندارند. بیشتر دشمنان ثابت و بدون هیچگونه حرکتی در محل مشخص شده میایستند و به ندرت شاهد حرکت دایرهای یکی از دشمنان در مسیری مشخص هستیم. از طرفی کافی است تا در زمان مبارزه روی خود را برگردانید و به یک سمت بدوید تا دشمنان به سرعت شما را به فراموشی بسپارند. ماجراجویی گریدفال بهویژه در نقشههای متنوعی که دارد محتوای زیادی را به شما ارائه نمیدهد و بیشتر اوقات زمانیکه به گوشهای از نقشه میروید، چیزی برای بهدست آوردن ندارید.
اما باید کمی هم از محتوای شخصیسازی بازی صحبت کرد. گریدفال یک بازی نقشآفرینی است و طبیعتا وجود تنوع در آیتمها یکی از نکات مهمی است که باید به آن توجه شود. باتوجه به کلاس شخصیت خود میتوانید سلاحهای مختلف را در دستههای مختلف که با رنگ مشخص میشوند به دست بیاورید. برخی از این آیتمها با کشتن Nadiagها یا همان باسهای تییر فردی بهدست میآیند و برخی دیگر را میتوانید با بازکردن صندوقچهها بهدست بیاورید. خوشبختانه با وجود شخصیسازی محدود چهره شخصیت در ابتدای بازی، شاهد حضور آیتمهای مختلف از زره، دستکش، شنل، کفش و گردنبد هستیم که برخی از آنها مناسب یک کلاس خاص هستند. باتوجهبه حضور پنج شخصیت همراه، حتی اگر خودتان قادر به استفاده از یک لباس خاص نباشید، میتوانید با پوشاندن آن برتن شخصیتهای دیگر آنها را در جریان مبارزه قویتر کنید و درنهایت آسانتر پیروز شوید. گریدفال همچنین امکان ارتقاء تجهیزات را با استفاده از آیتمهای جمعآوری شده در جریان بازی فراهم کرده است. بهلطف این ویژگی میتوانید طلسمها و آیتمهای مختلفی را برای افزایش قدرت تجهیزات خود استفاده کنید.
خوشبختانه با وجود محدودیت سیستم کرفتینگ، هنوز هم میتوانیم آن را کارآمد ارزیابی کنیم. بازی گریدفال در ارائه سازوکار مبارزه درخور یک بازی نقشآفرینی موفق نبوده است و با توجهبه وجود نمونههایی ارزشمند از بازیهای نقشآفرینی انتظار میرفت تا سازندگان عملکرد بهتری را در خلق یک مکانیزم گیمپلی درخور به نمایش بگذارند. گیمپلی ۵۰ تا ۶۰ ساعتی گرید فال شامل اهداف اصلی، فرعی و مأموریتهای مختلف میشود و باید گفت اگر میخواهید در پایان هرچه بیشتر داستان را درک کنید، باید تمام این اهداف و مأموریتها را به پایان برسانید. ارتقاء شخصیت براساس تواناییهای بدنی یا ذهنی درنهایت تاثیر مستقیمی روی دیالوگها میگذارد و خوشبختانه سازندگان توانستهاند ارتباط مناسبی را میان گیمپلی و داستان بازی ایجاد کنند. هرچند هنوز هم ایرادات اشاره شده به قوت خود باقی است.
حیوانات و محیط بازی طراحی زیبایی دارند و در جریان بازی میتوانید از تماشای آنها لذت ببرید
فارغ از ایرادت اشاره شده در بخش داستانی و گیمپلی، درحقیقت این جلوههای بصری گریدفال است که تجربه این بازی را تاحدودی سرگرمکننده میکند. در یک کلام گریدفال گرافیک زیبایی دارد و بهویژه در زمینه نورپردازی تا حد زیادی موفق عمل میکند، هرچند هنوز هم بهویژه در محیطهای بسته شاهد ایراداتی در نورپردازی پنجرهها و بازتاب آن روی شخصیت دی سارد هستیم. بااینحال استودیوی اسپایدرز توانسته تا محصولی زیبا را توسعه و عرضه کند. چهره شخصیتها هرچند در بزنگاهها نمیتواند احساسات لازم برای همذات پنداری بازیکنان را به نمایش بگذارد، اما در گفتگوهای معمول شاهد باگهای عجیب در چهره هیچ یک از شخصیتهای بازی نبودیم و میتوانیم برای کی استودیو در اندازه اسپایدرز، نتیجه نهایی را قابل قبول بدانیم.
درکنار مدلسازی شخصیتها، انیمیشن حملات با هر یک از سلاحها نیز به زیبایی طراحی شده اما باید گفت که تنوع زیادی ندارد. از طرفی همانطور که در بالا گفته شد پترنهای حملات دشمنان با وجود تنوع در ظاهر آنها، بعد از به پایان رساندن نیمی از بازی تکراری میشود. بااینحال هنوز هم شاهد میانپردههای هیجانانگیز در بازی هستیم و بهویژه اسپایدرز توانسته در طراحی محیط موفق عمل کند. این موضوع البته از بعد فنی با باگها و ایرادات مشخصی همراه است. بازی به قولی Fall Damage یا همان کاهش سلامت بعد از افتادن از ارتفاع ندارد. نتیجه آنکه در یکی از باگهای عجیب بازی به زیر زمین رفتم و با بازگشت دوباره روی زمین، مبارزه را ادامه دادم. بازی به هیچ عنوان نمیتواند به یک اثر Open World تبدیل شود. دیوارهای نامرئی شاید بزرگترین و اعصاب خردکنترین مشکلات بازی محسوب شود به شکلی که گاهی در زمان عبور از درختان نیز به موانعی نامرئی برخورد میکنید و درجا میزنید. باتوجهبه نبود Fall Damage بازی به شما اجازه پرش از روی صخرهها را نمیدهد و به جرات میتوان گفت که با نمونهای از محدودیتها روبهرو هستیم که پیش از این تنها در بازیهای دهه ۹۰ میلادی شاهد آن بودیم.
ترکیب گرافیک هنری زیبا و ایرادات فنی، باعث شده است که گاهی تجربهای راضی کننده از بازی گریدفال نداشته باشید و ایکاش سازندگان حتی با تأخیر در عرضه بازی، بیشتر روی گیمپلی و مشکلات فنی بازی کار میکردند. اگر به بازیهایی با گرافیک زیبا علاقه دارید باید گفت گریدفال برای استودیویی در اندازه اسپایدر توانسته محصولی زیبا را ارائه دهد. هرچند با ورود به بازی صدای گیتار نوید یک موسیقی زیبا رو میدهد اما به مرور متوجه میشوید که موسیقی گریدفال اصلا حرفی برای گفتن و ندارد و مستعد تکراری شدن است. بهویژه بعد از ورود به جزیره تییر فردی، موسیقیهای هیجانانگیز بازی رنگ میبازد و جای خود را به مجموعهای از موزیکهای نهچندان دلچسب در جریان مبارزات میدهد. با وجود این کم کاری، صداگذاری تک تک شخصیتها کاملا حرفهای ضبط شده است. پیش از انتشار بازی، سازندگان از خلق زبان گفتاری جدید برای افراد بومی جزیره تییر فردی سخن گفته بودند و در جریان بازی بیشتر با این زبان آشنا میشوید. هرچند باید گفت زبان افراد بومی جزیره شباهت زیادی به زبان والریایی در مجموعه بازی تاج و تخت دارد.
در پایان باید گفت هرچند گریدفال میتواند تجربهی ۵۰ ساعتی سرگرمکنندهای باشد، اما با وجود نوازش چشمانتان با گرافیک زیبا، مبارزات ساده بازی درگیرتان نمیکند. با وجود روایت خوب داستان بازی، بهدلیل شخصیتپردازی نهچندان قدرتمند بازی، گریدفال در معرفی شخصیتهایی بهیادماندنی شکست میخورد. مسلما وجود چندپایان و صداگذاری تحسین برانگیز بازی قابل تقدیر است اما باید گفت که گریدفال در مقایسه با بازیهای نقشآفرینی مشابه حرف چندانی برای گفتن ندارد. ساخته اسپایدرز مسلما اولین انتخاب برای خرید نیست هرچند اگر طرفدار بازیهای نقشآفرینی هستید و بازی دیگری برای تجربه ندارید، شاید بد نباشد که به این اثر نیز سری بزنید.
بازی Greedfall براساس نسخه پیسی و اتصال کنترلر دوال شاکر ۴ برای آشنایی با هر دو رابطه کاربری بررسی شده است.
Greedfall
نقاط قوت
- صداگذاری حرفهای شخصیتها
- داستانی زیبا با تاثیرگذاری بالای انتخابها
- گرافیک چشمنواز محیط
- تنوع آیتمهای پوشیدنی و تاثیر شخصیتهای فرعی در بازی
نقاط ضعف
- مبارزات ساده و شدیدا مستعد تکراری شدن
- هوش مصنوعی ناامیدکننده دشمنان
- موسیقی نهچندان دلچسب بازی به ویژه بعد از ورود به Teer Fradee
- ایرادات فنی ریز و درشت که به تجربه کلی ضربه میزنند