بررسی بازی Blacksad: Under the Skin
کمیکبوکهای بلکسد (Blacksad) از کمیکهای شناختهشدهی روزگارند. البته که این شهرت و معروفیت دلایل زیادی هم دارد. کمیکهای بلکسد را دو اسپانیایی ساکن فرانسه با نامهای «خوان دیاز کانالز» و «خوانخو گوارنیدو» نویسندگی و طراحی کردهاند. این داستانهای تصویری نهتنها در طراحی شخصیتها و نورپردازی محیط نمونههایی بینظیر بهحساب میآیند، بلکه در روایت داستان و شخصیتپردازی هم بینهایت جذاب و سرگرمکننده ظاهر شدهاند و یکی از بهترین نمونههای داستانهای نوآر در دنیای کمیک به حساب میآیند. دور از انتظار هم نبود که موفقیتهای مجموعه کمیکهای بلکسد، بالاخره نظر بازیسازان را نیز بهخود جلب کند. اینگونه میشود که استودیوی اسپانیایی Pendulo تصمیم میگیرد با الهام از دنیا و شخصیتهای کمیک بلکسد و با کمک خالقین اصلی اثر، بازی ادونچری بسازد که هم به اثر اصلی وفادار باشد و هم جذابیتهای خاص خود را به مخاطب تقدیم کند. حال بیایید ببینیم سازندگان تا چه حد در کار خود موفق بودهاند.
کمیکهای بلکسد ماجراهایی جنایی، حول محور شخصیتی با نام «جان بلکسد» را روایت میکنند. داستانها در نیویورک دهه پنجاه میلادی میگذرند و اینبار بهجای انسانها، حیواناتی انساننما ساکنین شهر را تشکیل دادهاند. بلکسد که گربهای است سیاهرنگ و شغلِ کارآگاه مخفی را برای خود برگزیده، در این شهر مخوف که زندگیِ واقعی در لایههای زیرینش جریان دارد، روزگار خود را با سختی سپری میکند. در میان این تکرار و یکنواختی روزمره اما گاهی اوقات، کیسِ نادری سر راه بلکسد سبز میشود که قبول کردنشان، این کارآگاه منزوی را وارد ماجراجویی پیچیدهای میکند. بازی بلکسد اما قصد دارد حال و هوای کمیکها را اینبار در قالب یک بازی ادونچر تقدیممان کند. در این بازی باید با جمع کردن شواهد و مدارک و صحبت با کاراکترهای محتلف بازی، پرده از اسرار قتلی مخوف برداریم.
با وارد شدن به بازی، تصویری در پسزمینه نظرمان را به خود جلب میکند. در آن پشت و در تاریکی، جنازهای با طناب از سقف آویزان است و در هوا تلو تلو میخورد. با انتخاب گزینه «Play» بازی ما را به لوکیشن این جنازه معلق در هوا منتقل میکند. حالا فرصت پیدا میکنیم تا نگاهی دقیقتر به محیط بیاندازیم؛ گویا فردی خود را با طناب، درست وسط رینگ بوکس دار زده است. چیزی نمیگذرد که خانمی درِ سالن را باز کرده و به آرامی وارد میشود. همانطور که میتوان حدس زد، کمی بعد صدای جیغ بلندی به گوش میرسد. حالا زن، جنازه را دیده و بازی آغاز میشود.
به دفتر کارِ بلکسد، واقع در خیابانی شلوغ در مرکز شهر نیویورک میرویم. بلکسد طبق معمول مشغول کار و کاسبی است. کار و کاسبی بلکسد اما روی قبول پروندههای دستِ چندمی میگذرد که معمولاً پیرامون مسائل پیش پا افتادهای مانند خیانتهای زناشوهری جریان دارند. حالا هم کرگدنی عصبانی در دفتر او حاضر شده و از کارآگاه میخواهد که آثار جرمش (کرگدن به همسرش خیانت میکرده) را از بین برده و در عوض پول بیشتری از او دریافت کند. اینجا جایی است که اولین تصمیم اخلاقی پیش روی بازیکن قرار میگیرد. از همین ابتدا، بازی از شما میخواهد که تکلیف کاراکتر بلکسد را با خود مشخص کنید. آیا میخواهید بهسانِ یک گربهی واقعی، فقط به فکر سود و منفعت خود باشید، یا اینکه با وجود ذاتِ منفعتطلب خود، ترجیح میدهید در نظر دیگران گربهی شریفی جلوه کنید. نتایج تصمیماتی که گرفتهاید اما کمی جلوتر و در جریان بازی معلومتان میشود. برای مثال نحوه برخورد کرگردن با شما در مراحل پیش رو، در صورت قبول یا عدم قبول پیشنهادش، زمین تا آسمان باهم فرق خواهند کرد.
کرگدن که حالا کارش با شما تمام شده، دفتر را ترک میکند. مشتری بعدی بلکسد اما گوریلی به نام جِیک است که خانم جوانی را مشایعت میکند. بلکسد از قدیم گوریل را میشناسد. البته که خوانندگان کمیکبوکهای بلکسد هم جیک را میشناسند و درواقع، این گوریل تنها کاراکتری از دنیای کمیک نیست که در بازی هم حضور پیدا کرده است. رئیسپلیس اسمیرنوف و ویکلیِ خبرنگار و چندتایی دیگر از کاراکترهای ریز و درشت دنیای بلکسد هم در این بازی دیده میشوند.
جیک که خودش مشتزن ماهری است، خانمِ جوان را که سونیا نام دارد به بلکسد معرفی میکند. این خانم درواقع دختر همان فردی است که در ابتدای بازی، جسدش را در حال تلوتلو خوردن دیدیم. پدرِ سونیا که صاحب باشگاه بوده و «جو دان» نام داشته، دو روز پیش خودش را دار زده است و حالا که باشگاه بیمدیر مانده، مسئولیت رتق و فتق امور بر عهده دخترش یعنی سونیا افتاده است. البته که این تمام ماجرا نیست. پس از مرگ جو دان و درست در همان روز، «بابی یل» هم غیبش زده است. «بابی» یکی از مبارزان و مشتزنان قهار شهر بوده که برای باشگاه دان مبارزه میکرده است. مشکلی اصلی اما آنجایی است که بابی باید دو هفته دیگر در مبارزهای به مصاف حریف قدر دیگری میرفت. حالا که بابی غیبش زده، ممکن است مبارزه بهم بخورد و دراینمیان سونیا باید جریمهی برهم زدن مسابقه را از جیب بپردازد و از آنجایی که پولی در بساط ندارد، ممکن است ناچار به فروختن باشگاه مشتزنی شود. اینطور میشود که سونیا سراغ بلکسد میرود و از او میخواهد هرچه سریعتر بابی را پیدا کند. در جریان پیدا کردن بابی اما بلکسد پی به ماجرای شوم دیگری میبرد: گویا مرگ جو دان بر اثر خودکشی نبوده و دراینمیان کاسهای زیر نیمکاسه است.
بعد از قبول پرونده، تمامِ وقت ما در این بازی به پیدا کردن بابی و حل پرونده مرگ مشکوک دان میگذرد. برای حل این پرونده اما بازی به ما اختیار داده تا میان لوکیشنهای مختلف جابهجا شویم، با افراد و شاهدین ماجرا صحبت کنیم، گوشه و کنار محیط را جستوجو کرده و درنهایت با کنار هم قرار دادن شواهد بهدست آمده، پرونده را حل کنیم. خوشبختانه این بازی لوکیشنهای متنوعی را هم در اختیار بازیکن قرار داده که باتوجهبه ریتم کند بازی، تا حدودی از حوصله سربر شدن بازی جلوگیری میکند. اما چرا میگوییم این بازی کند است؟ بازی بلکسد یک بازیِ ادونچرِ پوینت اند کلیک نیست. این یعنی جان بلکسد میتواند در لوکیشنهای بازی راه برود، گوشه و کنار محیط را بگردد و با اجسام یا افراد مختلفِ حاضر در صحنه تعامل کند. متاسفانه اولین مشکل بازی خودش را همینجا نشان میدهد. سرعت حرکت و راهرفتن کاراکتر شما در این بازی بسیار کند است؛ البته جا دارد که ذکر کنیم در این بازی قابلیت دویدن هم نخواهید داشت. علاوهبر اینها، محدودهی لوکیشهای بازی، درست معلوم نیست که کجا تمام میشوند. یعنی سازندگان مرز یا محدودهی معینی برای لوکیشنها در نظر نگرفتهاند. اینگونه میشود که حجم زیادی از بازی را در حال تلاش برای رد شدن از مکانهایی میگذرانید که قرار نیست از آنها عبور کنید.
با وجود حرکات کند بلکسد اما شما چارهای ندارید که محیط را مو به مو بگردید. چرا که یکی از المانهای اصلی این بازی را پیدا کردن اشیای قابل تعامل تشکیل دادهاند. بلکسد ازطریق تعامل با اشیای محیط اطلاعاتی کسب میکند که جلوتر در حل پرونده به او کمک خواهند کرد. درست است که سازندگان لطف کردهاند و برای سادهتر شدن کار بازیکن، اشیای قابل تعامل محیط را با نقطهای سفیدرنگ نشانمان دادهاند؛ اما جالب است که بدانید گاهی این نقطهها و نشانهها درست کار نمیکنند و بنا به دلایلی که نمیدانیم چیست، گاهی باید در زاویهای خاص قرار بگیرید تا نقطهی کذایی پیدایش شود و شما با انتخاب این نقطه بالاخره بتوانید با شی مورد نظر تعامل کنید.
جدای از تعامل با اشیا و راه رفتن در محیط، حجم بیشتر بازی را به صحبت با سایر کاراکترها و جمعآوری اطلاعات از آنها و آنالیز شخصیتشان میگذرانیم. برای تعامل با افراد، به رسم بازیهای این سبک، بازی بلکسد هم جملات پیشفرضی را برایمان تدارک دیده است که بنا به میل خود میتوانیم یکی را از میان آنها انتخاب کنیم. البته که بازی در این بخش ما را در دو موقعیت مختلف قرار میدهد. دسته اول از انتخابها و عکسالعملهایی که نشان میدهیم، بر پایه کوئیک تایم ایونتز (Quick Time Event) طراحی شدهاند. در این دسته از انتخابها، یا باید دکمهای را سریع فشار داده یا جملهی مورد نظر خود را در بازهی زمانی کوتاهی که بازی در اختیارمان قرار میدهد انتخاب کنیم. دسته دوم تعامل ما با کاراکترهای دیگر اما محدودیت زمانی نخواهند داشت. هرچند درنهایت، تنها چند تصمیم و عکسالعمل ماست که تاثیری واقعی و سرنوشتساز در روند گیمپلی بازی میگذارند.
بازی بلکسد در این فقره درست برخلاف سایر بازیهای همسبک خود یعنی بازی آنتیلداون (Until Dawn)، ولف امانگ آس (The Wolf Among Us) یا حتی بازیهای دیوید کیج (David Cage) ظاهر شده است. در آن دسته از بازیها، تمامی تصمیمات شما در روند بازی تأثیرگذار خواهند بود؛ بهطوری که کشتن و نابود کردن یک شخصیت کاری غیرقابل بازگشت است و بازی در این زمینه هیچ رحمی ندارد. برای مثال در بازی آنتیل داون، اگر با تصمیم اشتباه خود کاراکترهای اصلی بازی را میکشتید، در جریان بازی دیگر اثری از آنها نمیدیدید. در حقیقیت نقطهی قوت این بازیها دقیقاً همین است که در آنها پشیمانی از تصمیمات دیگر سودی نخواهد داشت و بازیکن تا انتهای هر دورِ بازی ناچار است با عواقب تصمیمات خود دستوپنجه نرم کند. در بلکسد اما، تعداد این تصمیمات حیاتی بسیار کم است. درواقع در این بازی، در اکثر موارد تنها یک تصمیم درست خواهید داشت و با انتخاب گزینه نادرست، گیماور میشوید و بازی با لود کردن شما را ناچار به نشاندادن عکسالعمل مناسب یا انتخابِ تنها گزینه درست میکند.
از کندی بازی که بگذریم اما بازی Blacksad: Under the Skin نوآوریهایی هم برای خود داشته است. برای مثال میتوان به قابلیت Deduction یا نتیجهگیری اشاره کرد. این بخش از بازی شاید جذابترین بخشِ بازی بلک سد را تشکیل میدهد. گفتیم که در این بازی، تمام فعالیتهای ما در جهت پیدا کردن مدارک و شواهد است. شواهد بهدست آمده، البته آنهایی که ارزش بررسی بیشتر داشته باشند، در ذهن بلکسد ذخیره میشوند. با جمعکردن شواهد کافی، بازی نوتیفیکیشنی فرستاده و به ما اطلاع میدهد که حالا میتوانید از کنار هم چیدن این شواهد، به نتیجهگیری برسید. البته که تا رسیدن به نتیجهگیری نهایی و حل پرونده، این کار را باید بارها و بارها تکرار کنید. تنها مشکل در این بخش از بازی، کم بودن تعداد احتمالات است. درواقع این بخش از بازی نهایتاً چند عبارت محدود را در اختیارتان قرار میدهد که باید با کنار هم چندیدن دو یا چندتایی از آنها، به نتیجهای خاص برسید. بهدلیل کم بودن گزینهها، بازیکن میتواند بهجای وقت گذاشتن و پیدا کردن منطق درستِ بین شواهد، آن قدری آزمون و خطا کرده تا بالاخره به جواب درست دست پیدا کند.
جدای همه اینها اما در این بازی میتوانید از تواناییهایی ویژهی یک گربه هم در حل پرونده استفاده کنید. در جریان بازی، گاهی میتوانید جزئیات شخصی که رو به رویتان قرار گرفته را با استفاده از تواناییهای منحصربهفرد خود مانند بوییدن، دیدن و گوشدادن بررسی کنید. این قابلیت به شما کمک میکند تا ابتدا شخصیت کاراکتری که در حال تعامل با او هستید را آنالیز کرده و سپس با دانش بیشتری از او سؤال پرسیده یا به سوالش پاسخ دهید.
این همه از داستان گفتیم، اما بیاید ببینیم آیا درنهایت داستان چیز جذابی از کار درآمده یا خیر. گفتیم که کمیکهای بلکسد دنیایی «نوآر» را تقدیم مخاطب میکنند. داستانهای نوآر ویژگیهای منحصر به فردی دارند. یکی از این ویژگیها، روایت داستانی جنایی و پیچیده، حول محور کاراکتری تنها و جامعه گریز است که البته برای این ویژگیهای اخلاقیش هم دلایلی خاص دارد و این دلایل را هم لا به لای روایت داستان، با جملاتی زیبا و بهیادماندنی پخش و پلا میکند. همین امر، قهرمانان داستانهای نوآر را به آدمهایی با شخصیتی پیچیده و عمیق تبدیل میکند که درگیری ذهنیشان معمولاً فراتر از درگیری عامهی جامعه است. درواقع داستانهای نوآر، تعارف را با مخاطب کنار گذاشته و بهجای خلق تصویری فانتزی و رنگیپنگی از زندگی روزمرهی ما، رئالترین و ملموسترین تصویرِ موجود از وضع حاکم را با پرداختن به فساد و سیاهی جاری در لایههای پنهانی جامعه تقدیممان میکنند. به همین دلیل هم هست که اینگونه از داستانها برای فضاسازی خود معمولاً از محیطهای تیره و تاریک، هوای بارانی و غمزده، مکانهای ترسناکی مانند کلابهای شبانه که معمولا پاتوق خلافکارهای (سنگین) هستند، زنان لوند و اغواگر که یا کشته شدهاند یا معشوقهی شخصیت اصلی داستان هستند و مواردی این چنینی بهره میبرند.
داستان بازی بلکسد اما تنها در زمینهی روایت داستانی جنایی و پیچیده تاحدودی موفق ظاهر شده است. نوبت به مسائل جدی، بزرگسالانه و حرف حساب که میرسد بلکسد چیزی در چنته ندارد. جدای از پیدا کردن قاتلِ رئیس باشگاه مشتزنی که مثلاً قرار است ما را با قوانین سیاه و کثیف حاکم بر پشتِ صحنهی فعالیتهای ورزشی هم آشنا کند، بازی بلکسد سعی کرده به مسائل و مشکلات جامعه امریکایی هم بپردازد. البته که بهتر بود سازندگان از این یک قلم چشمپوشی میکردند. تمام پرداختن نویسنده به اینگونه مسائل پیچیدهي فرهنگی و اخلاقی تنها به قرار دادن چند جملهی سطحی و آبکی که اشاره به نظام سرمایهداری حاکم در امریکا و نیز اختلافات حاکم بر سر مسائل نژادی دارد، محدود شده است. بهجای پرداختن سطحی به این مسائل که البته در کمیکها به آنها به طول و تفصیل پرداخته شده است، شاید بد نبود سازندگان تمرکز بیشتری بر کاراکتر اصلی بازی میگذاشتند. ساده بگویم، اگر از خوانندگان کمیکها نباشید، شاید نتوانید از روحیات بلکسد درست باخبر شوید یا شاید ندانید که او چرا گربهای منحصربهفردی است و به این ترتیب، همذات پنداری چندانی با این کاراکتر نخواهید کرد.
این در حالی است که سازندگان بازی ادعا میکنند تمام مدت، تمرکز خود را به ساخت و ایجاد دنیایی، هرچه نزدیکتر به دنیای کمیک صرف کرده بودند و قصد داشتند در خلق دنیایی نوآر مانند کمیک سنگ تمام بگذارند. البته که این حس و حال نوآر هم بهلطف موسیقی جَز شنیدنی و نورپردازی و طراحی خیرهکننده بازی و سیگارهای پشت سرهمی که کاراکترها دود میکنند، تاحدودی محقق شده است. اما پای داستان و شخصتپردازی داستانهای نوآر که به میان بیاید، بلکسد چندان حرفی برای گفتن ندارد. تا صحبت از طراحی در این بازی است بد نیست به این نکته هم اشاره کنیم که طراحان در این بخش از بازی سنگ تمام گذاشتهاند. در جریان بازی با استایلهای گرافیکی متفاوتی روبهرو خواهید شد. برای مثال گاهی با فلاشبکی با طراحی موشنکمیک روبهرو میشوید و گاهی بازی دربرابر دیدگانتان سیاه و سفید و اسلوموشن میشود. تمام اینها را بگذارید درکنار «کمیکبوکی» که باتوجه به انتخابهای شما از روند گیمپلیتان ساخته شده است و با پایان رساندن بازی تقدیمتان خواهد شد. البته که جدای تمام این جذابیتهای بصری، بازی فاقد آن «گرافیکاستایل» منحصربهفرد است و در بهترین حال شاید بتوان طراحی این بازی را نمونهای «خوب» و «لذتبخش»، اما نه بهیاد ماندنی و خلاقانه نامگذاری کرد.
برای نتیجهگیری اما باید بگویم که اگر از طرفداران پر و پاقرص داستانهای پلیسی و جنایی هستید و کمیکهای بلک سد را هم از قبل خواندهاید، تنها جذابیت این بازی برایتان دیدن نمونهای سهبعدی از کاراکتر بلکسد خواهد بود که حالا راه میرود و با صدای خودش حرف میزند. خوشبختانه طراحی و صداگذاری شخصیت جان بلکسد و نیز سایر کاراکترهای بازی قابل قبول از کار درآمده است. هرچند ریتم کند گیمپلی بازی درکنار داستانی نهچندان منحصربهفرد که به وضوح برای دریافت درجه سنی پایینتر از المانهای تعدیل شدهی ژانر نوآر استفاده کرده است، تجربهای این بازی را به تجربهی چندان باارزشی تبدیل نمیکند. البته بیانصافی است اگر بازی بلکسد را خالی از هرگونه لطف دانست. داستان این بازی، هرچند سطحی و آبکی از کار درآمده، اما بهلطف کاراکترهای متنوع و پیچشهای داستانیش، شاید حداقل برای یک بار ارزش تجربه کردن را داشته باشد.
این بازی روی پلتفرم PC بررسی شده است. کد بازی Blacksad Under the Skin توسط ناشر در اختیار زومجی قرار گرفته است.
بررسی بازی Blacksad: Under the Skin
نقاط قوت
- طراحی و نورپردازی زیبای محیط
- طراحی کاراکترهای بازی نزدیک به کاراکترهای اصلی کمیکبوک
- طراحی کمیکبوکی زیبا از روند پشتسرگذاشتن مراحل توسط هر بازیکن
نقاط ضعف
- گیمپلی کند و حوصلهسربر بازی
- استفاده سطحی از المانهای ژانر نوآر