حرفهای شدن در تجربهی بازیها، همیشه حسوحالی خاص و شدیدا معرکه را در شخص بازیکن تزریق میکند. این احساس و این حرفهای شدن، معمولا پس از تجربهی آن اثر خاص بهمدت چندین و چند ساعت بهدست میآید. مهارتی که باعث میشود گیمر بتواند مراحل بازی را حتی چشم بسته رد کند و رسما به وحشت شمارهی یک رقیبان و دشمنان خود تبدیل شود. این حس و حال «قوی، فوقالعاده و غیرقابل مهار بودن» معمولا پس از ساعتها تجربهی یک اثر ایجاد میشود. بازیهایی اما پیدا میشوند که فقط و فقط برای ایجاد چنین حس و حالی در گیمر، تولید میشوند و از همان ثانیهی اول تجربهی آنها، میتوانید احساس کنید که شما، قدرت شمارهی یک و نیروی مسلط بر تمامی اتفاقات هستید.
بازی Carrion هم یکی از همین آثار است. کریون (مردار) یک بازی جدید در ژانر وحشت معکوس است. ساخت بازی در ژانر وحشت معکوس معمولا یک ریسک بزرگ و عجیب بهنظر میرسد. ما در بازیهای سبک وحشت - بقا، همیشه در حال تلاش برای فرار از دست یک موجود/نیروی بسیار قویتر از خودمان و تلاش برای زنده ماندن هستیم. در بازیهای وحشت معکوس اما، همهچیز برعکس میشود؛ حالا این خود ما هستیم که باید به وحشت تمامی افراد حاضر در بازی تبدیل شویم. برای همین، ساختن چنین بازیهایی اینچنینی که در عین سرگرمکننده بودن، بتوانند بازیکنان را بهچالش بکشند، کمی سخت و پیچیده میشود. این بازی در استودیوی فوبیا گیم استودیو (Phobia Game Studio) مراحل تولید خود را پشت سر گذاشته و پس از نمایشهای بسیار خوبی که داشت، چندی پیش بهصورت رسمی در دسترس بازیکنان قرار گرفت. یک اثر بهشدت خونین و سرگرمکننده که یک سری ایراد در زمینهی طراحی مرحله، یک سوم پایانیاش را کاملا تحت تاثیر خود قرار میدهند. همراه بررسی زومجی باشید تا به تحلیل این اثر مستقل و جذاب بپردازیم.
داستان بازی، روایتی عجیب از آشوب یک غول بیشاخ و دم در یک آزمایشگاه هستهای/نظامی بزرگ است. بازی دقیقا از لحظهای شروع میشود که هیولای بینام قصهی ما، از یک کپسول کوچک که احتمالا برای جمعآوری یکسری زبالهی اتمی و لاشهی انسانها درنظر گرفته شده بود، سر بیرون میآورد و کشتار خود را آغاز میکند. هدف اما، زنده ماندن و خروج از این آزمایشگاه عظیم است. زنده ماندنی که تنها در گرفتن جان سربازان و سایر انسانهای این آزمایشگاه خلاصه میشود و معلوم نیست که در ورای آن، چه چیزهایی جا خوش کردهاند؟ آیا این هیولا میتواند از آزمایشگاه فرار کند؟ آیا فرار کردنش با شکلگیری یک فاجعهی انسانی و برپا شدن کشتار آدمهای بیرون از آزمایشگاه همراه خواهد شد؟ در طول داستان به تمامی این پرسشها، پاسخ داده میشود.
Carrion یک روایت آرامسوز دارد که رفته رفته، انرژی آن بیشتر میشود و با یک پایان شوکهکننده، گیمر را به حال خود میگذارد!
داستان بازی در ابتدا شاید کمی گنگ بهنظر برسد اما رفته رفته و با پیدا کردن یک انسجام نسبی، گیمر را به خوبی به دنبال کردن اتفاقات Carrion تشویق میکند. این انسجام، با روایت کردن ماجراهای اثر از دید یک کاراکتر انسانی، شکل میگیرد. در طول جریان روایی اثر، بازیکنان باید چند بخش را در قامت یک انسان جلو ببرند. یک بازرس که از اعضای تیم تحقیق آزمایشگاه نظامی قصه است و فعالیتها و فاجعههایی که آن هیولای بیشاخ و دم رقم زده است را بررسی میکند. این فلشبکها، داستان شکلگیری غول بزرگ داستان را روایت میکنند. در بازی هیچ دیالوگی رد و بدل نمیشود و مواردی مثل داستانسرایی محیطی، گیمر را از اتفاقات بازی آگاه میکنند. روایت Carrion با شروعِ شاید گیجکننده و عجیب خود، آغاز میشود و در ادامه، بهخوبی پرداخت شده و با یک پایانبندی کاملا شوکهکننده، مخاطب را در انتظار قسمت یا قسمتهای بعدی این اثر رها میکند. تیم نویسندگان بازی خیلی دقیق محتویات داستانی بازی را در لابهلای جریان اتفاقات آن، کار گذاشتهاند و با دانش کامل از روایتی که قصد ارائهی آن به گیمر را داشتهاند، به تحریر داستان Carrion دست زدهاند و در این امر موفق بودهاند.
بهرهگیری سازندهی اثر از عناصر ژانر مترویدوینا، تنوع را به گیمپلی بازی آورده است
گیمپلی و مبارزات اما، مهمترین بخش از تجربهی «کریون» را شکل میدهند. بازی از همان ثانیهی اول آغاز شدنش، شما را در مسیر یک کشتار بزرگ قرار میدهد. ما در کریون یک جرم متحرک و سرخ را کنترل میکنیم که با خوردن سایر انسانها، بزرگ و بزرگتر میشود. یک تودهی بیولوژیکی یا بهاصطلاح، یک بیومس (Biomass) که گویا از ترکیب لاشهی انسانها و زبالههای اتمی شکل گرفته و درحال رشد کردن است.
روال گیمپلی بازی از مبارزه، حل کردن معما و آزاد کردن قسمتهای مختلف نقشه شکل میگیرد. در تمام طول تجربهی بازی، به انجام این ۳ مورد خواهید پرداخت. تیم تولید بازی با علم بر اینکه صرفا انجام این ۳ مورد ممکن است در طولانی مدت حوصلهی بازیکن را سر ببرد، عنصر «تنوع» را بهخوبی در مویرگهای پیکر گیمپلی اثر، تزریق میکند. بازیکنان در طول تجربهی اثر، با پیدا کردن کدهای ژنتیکی جدید، قدرتهای تازه پیدا میکنند و سازندهی بازی، بهخوبی توانسته روند جذابیت و چالشبرانگیز بودن مبارزات بازی را تا پایان، سرحال و شاداب نگهدارد. مبارزات بازی بسیار جذاب و پرسرعت هستند. روند کامبت در Carrion، رفته رفته چالشی و سخت میشود. البته که تنها دشمنان شما نیستند که پیشرفت میکنند؛ شما نیز در طول بازی قوی و قویتر شده و از یک توپ کاموایی قرمز، به یک هیولای بیشاخ و دم سرخ تبدیل میشوید که حجم اندامش، کل صفحه را پر کرده و دشمنان را به طرفة العینی در خودش حل کرده و محیط آزمایشگاه را با خون آنها نقاشی میکند!
کنترل ذهن دشمنان انسان و استفاده از تجهیزات آنها، یکی از راههای جذاب و زیرکانه برای پیشروی در Carrion است
تاکید مولف بر تکرار یک سری از المانهای طراحی مرحله در ژانر مترویدوینیا، به روند سرگرمکننده و جذاب بازی آسیب زده است
خب گفتیم که بازی از نظر سیستم مبارزات و تنوع در گیمپلی، اثری خوب و خوشساخت است. اما از نظر طراحی نقشه در چه وضعیتی قرار دارد؟ مخصوصا که خالق اثر برای طراحی مراحل Carrion از متد مترویدوینیا استفاده کرده است.
طراحی نقشه در بازیهایی که در مسیر سبک مترویدوینیا قدم میگذارند، بسیار مهم و کلیدی است. بازیکنان در جریان تجربهی آثار این سبک، بارها به مسیرها و درهای بسته میخورند که در ابتدا، نمیتوانند سراغشان بروند اما بعدها که قدرتهای جدید پیدا کردند، میتوانند این درها را باز کرده و محتویات داخل آنها را بررسی کنند. این قضیه، هم حس قدرتمند بودن را در گیمر بیدار کرده و هم حس پیشرفت کردن را. در نتیجهی این موضوع، بالا پایین کردن نقشه و وارسی مجدد نقاط مختلف آن، به یکی از اصلیترین ارکان طراحی مرحله در بازیهای ژانر مترویدیونیا تبدیل میشود. Carrion هم که برای تنوعبخشی از المانهای این ژانر پیروی کرده، آیا توانسته به خوبی آن را اجرا کند؟ نه.
با وجود اینکه بازیکن در طی تجربهی Carrion در بهترین لحظات و نقاط ممکن بهقدرتهای تازه دست پیدا میکند، با وجود اینکه پیچیدگی و یکپارچی و در دسترس بودن تمامی محیطهای اثر به خوبی انجام گرفته است اما، سازندهی بازی با اصرار بیش از اندازه به بازگشت گیمر در مسیری که از آن آماده بود، جلوی جاری بودن جریان سرگرمکننده و جذاب بازی را میگیرد. این قضیه در یک سوم پایانی بازی کاملا در ذوق گیمر میزند. جایی که مولف اثر برای طولانی کردن گیمپلی بازی، گیمر را به بازگشتهای ملالآور در نقشهی بزرگ اثر مجبور کرده و ضمن گیج کردن او در استیجهای هزارتو ماننده بازی که اصلا راهنمای خاصی برایشان طراحی نشده، گیمپلی بازی را بهبدترین شکل ممکن کش میدهد و حوصلهی بازیکن را سر میبرد.
نکتهی دیگری که بازگشتهای متعدد در راهروهای بازی را ملال آور میکند، عدم وجود یک راهنما یا موارد اینچنینی در نقشهی بازی است. گیمرها برای باز کردن استیجهای جدید و ادامهی پیشروی خود در نقشهی بازی، باید یکسری حفره را پیدا کردن و در آنها، یک ساختار آشیانهمانند را برای خود بسازند. ساختارهایی که هم نقش چکپونینت (نقاط سیو) را بازی میکنند و هم اینکه بازی را به مرحلههای بعد میبرد. بازیکن با فشردن یک کلید، میتواند محل تقریبی این حفرهها را در صفحه ببیند اما، نبود یک راهنمای درست و درمان برای این کار، یه سردرگم شدن بازیکن در نقشهی پیچیدهی اثر منجر میشود.
البته که نباید فراموش کرد که نقشهی بازی، طراحی خوبی دارد اما عدم وجود یک راهنمای کاربردی برای حرکت گیمر، ساختار خوب و ارتباط تمامی استیجها با یکدیگر را زیر سوال میبرد. به غیر از غیبت یک راهنمای درست درمان برای حرکت در نقشه و تکراری شدن سیر پیشروی در یک سوم پایانی بازی، گیمپلی Carrion مشکل خاصی ندارد و یک تجربهی بهشدت سرگرمکننده و جذاب را در دسترس بازیکنان خود قرار میدهد.
ترکیب جلوههای بصری و موسیقایی باکیفیت، به خلقت یک اتمسفر گیرا و قوی منجر شده است
بازی Carrion چه از نظر ارائهی جلوههای بصری و چه از نظر تولید و انتقال محتوای صوتی، بهسادگی نمرهی قبولی را میگیرد. سازندگان بازی بهخوبی توانستهاند فضای خونین و ترسناک بازی را از طریق جلوههای هنری خاص بازی و آفرینش تصویری پیکسلآرت ماند آن، به مخاطب خود انتقال بدهند. گرافیک بازی از منظر فنی هم حرفهایی برای گفتن دارد. الگوریتمهای شبیهساز فیزیک در این بازی، بهبهترین شکل کار میکنند و در مبارزات شلوغ و خونین اثر، زمانی که یک انسان بیچاره را از پایش گرفتهاید و پس از کوباندن او به در و دیوار مشغول به خوردنش میشوید و حس یک هیولای غیرقابل مهار را دارید، خودش را به خوبی نشان میدهد! مکمل تمامی این تصاویر و قابها، موزیک هولناک و هیجانانگیز بازی هستند و کشتاری که در طی تجربهی اثر، رقم میزنید را بهبهترین شکل ممکن، همراهی کرده و به آفرینش یک فضای دهشتناک دست میزند!
در پایان و برای جمعبندی باید گفت که Carrion یک بازی ۲۰ دلاری جذاب و بسیار سرگرمکننده است. اثری که با وجود یکسری ایراد در طراحی نقشه و پیادهسازی صحیح ژانر مترویدوینیا، بازهم میتواند شما را تا ساعتها سرگرم کند و تجربهای جذاب و مفرح از ژانر وحشت معکوس را در دسترس شما قرار دهد. اگر به تجربهی بازیهای ایندی علاقهمند هستید و آثار مستقل دیوالور دیجیتال مثل کاتانا زیرو، مایفرند پدرو و آبزرویشن را دوست داشتید، از تجربهی Carrion هرگز پشیمان نخواهید شد.
بررسی بازی بر اساس نسخهی پی سی انجام شده است
Carrion
نقاط قوت
- اتمسفرسازی قوی
- صداگذاری و موسیقی باکیفیت
- داستانسرایی ساده و در عین حال، دقیق
- جلوههای گرافیکی و آفرینش هنری باکیفیت
- مبارزات متنوع، چالشبرانگیز و بسیار سرگرمکننده
نقاط ضعف
- گیجکننده بودن ساختار نقشه در غیاب یک راهنما
- عدم پیادهسازی کامل و درست المانهای ژانر مترویدوینا
- افت و به تکرار افتادن طراحی مرحله در یک سوم پایانی تجربهی اثر