بازی Axiom Verge در سال ۲۰۱۵ منتشر شد. توماس هاپ بهعنوان سازنده این بازی، توانست با این اثر یک تجربه مترویدوینیای سرگرمکننده و جذاب ارائه کند که مخصوصا بهدلیل داشتن مواردی چون گلیچهای عمدی، هم تجربه متفاوتی بود و هم اینکه شدیدا مورداستقبال علاقهمندان به اسپیدران قرار گرفت. همین کیفیت بالای بازی، باعث شد تا وقتی که توماس هاپ نسخه دوم Axiom Verge را معرفی کرد، خیلیهایمان برای تجربه آن ذوقزده شویم و خب حالا که بازی چند روزی است منتشر شده، بهتر است سراغ نقاط ضعف و قوت آن برویم. پس لطفا ابتدا بررسی ویدیویی بازی Axiom Verge 2 را تماشا کنید تا بعد هم بیشتر در موردش توضیح بدهیم:
Axiom Verge 2 بهشکلی آغاز میشود که حال و هوای کلیاش، بیشباهت به نسخه اول نیست. ایندرا چاداری، فردی ثروتمند است که برای پیدا کردن دختر گمشده خود، راهی یک سفر و ماجراجویی میشود. با این حال پس از کمی گشت و گذار در این جهان برفی و یخزده، ایندرا به داخل آب سقوط میکند و در حالی که بهنظر میرسد راه فراری نیست، غرق میشود. اما این، پایان کار ایندرا نیست و اون پس از غرق شدن، در یک جهان متفاوت، در حالی که لباسی سنگین هم بهتن دارد، بیدار میشود. حال ایندرا، باید در این جهان ماجراجوییاش را ادامه بدهد تا اولا راهی برای نجات خودش پیدا کند و بعد هم دنبال سرنخی از دخترش باشد.
داستان Axiom Verge 2، وابستگی خیلی خاصی به نسخه اول ندارد و همین باعث میشود تا حتی اگر نسخه قبلی را هم بازی نکرده باشید، در تجربه نسخه دوم به مشکل نخورید؛ هرچند که برخی سرنخها بهنوعی داستان دو نسخه را به هم ربط میدهند که راستش را بخواهید، چندان هم از حیث روایت جذابیت خاصی ندارند. علاوه بر این، بهطور کلی داستان عنصری نهچندان تاثیرگذار در Axiom Verge 2 و بیشتر شبیه به بهانهای که است که شما را به سمت اهدافتان در نقشه نسبتا بزرگ بازی هدایت میکند. اصلیترین ابزار بازی برای روایت داستانش، اولا ارتباط برقرار کردن با شخصیتهایی است که در گوشه و کنار جهان آن ملاقات میکنید و بعد هم خواندن فایلهایی که در قسمتهای مختلف مخفی شدهاند و با اینکه اطلاعات داستانی خوبی ارائه میدهند، اما گاهی هم پیچیدگی بیموردشان بیشتر از اینکه جذاب باشد، حوصلهسربر و خستهکننده است.
در نتیجه تمام اینها، از Axiom Verge 2 خیلی نباید انتظار داستانی خاص و غنی را داشته باشید و روایت، کلا وسیلهای در اختیار گیم پلی بازی است و نه چیزی خیلی فراتر از آن. اما خب واقعیت این است که در مورد همین بحث گیمپلی هم که مشخص است تمرکز اصلی توماس هاپ روی آن بوده، میتوان صحبت زیادی کرد و از جنبههای مختلفی به بررسی آن پرداخت. Axiom Verge 2 یک تجربه مترویدوینیا است و خب بر اساس ویژگیهای این نوع از بازیها، روند آن به دو بخش کلی گشت و گذار یا به بیان بهتر اکتشاف در محیط و مبارزات تقسیم میشود. در این تقسیمبندی، ساخته جدید توماس هاپ، از یک نظر اثری بهتر از نسخه اول است و از یک نظر هم پسرفت عجیبی نسبت به آن داشته است.
اول سراغ جنبه گشت و گذار بازی برویم؛ ایندرا و همراه با اون مخاطب، کارش را در Axiom Verge 2 با تواناییهای ابتدایی و محدودی آغاز میکند. حرکت، پرش و نفس کشیدن در زیرِ آب از این ویژگیها هستند که برای اوایل بازی کمکحال شما در پیدا کردن مسیر و رسیدن به اهداف خواهند بود. اما یکی از ویژگیهای مثبت روند بازی، تواناییهایی است که به مرور زمان بهدست میآورید و در نتیجه آنها میتوانید به قسمتهای جدیدی از نقشه دسترسی داشته باشید. این تواناییها، اولا طراحی جالبی دارند و مثلا از امکان گرفتن لبه سکوها گرفته تا آزادیعمل بیشتر در محیطهای زیرِ آب یا بالا رفتن از دیوارها و حتی منفجر کردن آنها را شامل میشوند. علاوه بر این طراحی جالب، این قابلیتها و ریتمی که بازی آنها را در اختیارتان قرار میدهد، باعث میشوند تا جنبه اکتشاف Axiom Verge 2 تا آخر، جذابیتش را حفظ کند و سرگرمکننده باقی بماند.
همچنین یکی دیگر از مواردی که این بخش از بازی را هم بهطور کلی جذاب و هم بهتر از نسخه قبل کرده، داشتن تنوع محیطی بالا است؛ به طوریکه از مناطق برفی گرفته تا محیطهای سرسبز جنگلی و معابد زیرِ آب را در Axiom Verge 2 شاهد هستیم که هرکدام هم حال و هوای خاص خودشان را دارند. توماس هاپ به همین روال یک ایده بسیار جالب هم در ساخته جدیدش استفاده کرده و آن، طراحی یک جهان و بُعد دیگر در کنار جهان اصلی بازی است که برای دسترسی داشتن به آن، با استفاده از رباتی که پس از گذشت مدتی در اختیارتان قرار میگیرد، وارد پرتالهای مخصوص و در نتیجه آن، جهانی کاملا متفاوت میشوید. این ویژگی، هم بحث تنوع را بالاتر میبرد و هم اینکه خیلی خوب در اختیار مکانیک حل پازلها قرار گرفته و باید با پیدا کردن مسیر در این جهان، به ایندرا هم برای از بین بردن موانع پیشرو کمک کنید.
بهطور کلی، Axiom Verge 2 از حیث ارائه حس اکتشاف و گشت و گذار در جهان بزرگ و متنوعش، عملکرد واقعا خوبی دارد. بازی، هم از این حیث نسبت به نسخه قبلی پیشرفت زیادی داشته و هم اینکه اصلا اگر بحث مقایسه را هم کنار بگذاریم، بهطور کلی تجربهای واقعا سرگرمکننده از ابتدا تا انتها ارائه میدهد که خیلی خوب آن حس کنجکاوی کشف قسمتهای جدیدی از یک جهان ناشناخته را ارائه میدهد. ولی خب واقعیت این است که این جنبه، فقط بخشی از روند کلی Axiom Verge 2 است و نیمه دیگر گیمپلی بازی که مبارزات آن است، اصلا و ابدا در این حد درخشان ظاهر نمیشود.
در Axiom Verge، گیمرها با در دست گرفتن سلاحهای گرم، به مبارزه با دشمنان میرفتند و در بازی پیشروی میکردند. حال در نسخه دوم، این سلاحها جایشان را به تجهیزات کاملا متفاوتی دادهاند؛ از یک تبر که همان اوایل بازی بهدست میآورید تا بومرنگ و قابلیتهای دیگری مثل هک کردن دشمنان. اما مشکل مبارزات بازی، نه در تنوع تجهیزات که بیشتر در طراحی هسته مبارزات و سطحی و یکنواخت بودن این جنبه از بازی است. به بیان بهتر، مبارزات Axiom Verge 2 درگیر یک نوع ترس عجیب از طرف سازنده هستند که باعث شده تا خبری از آن نبردهای هیجانانگیز و چالشبرانگیزی که از یک اثر مترویدوینیای موفق انتظار میرود، نباشد.
این مساله، باعث شده تا مبارزههای Axiom Verge 2 بیشتر از هر چیزی مبتنی بر صرفا سریع عمل کردن یا حتی بهتر بگویم سریع زدن کلید حمله باشند و خیلی مخاطب را وادار به داشتن یک استراتژی حمله مناسب نکنند. در نتیجه، حتی خیلی از تجهیزات بازی هم آنطور که باید کارآمد نیستند و در خیلی از مبارزهها، صرفا به همان سلاح اصلی اتکا خواهید کرد و مثلا با اینکه ایده هک کردن دشمنان در ظاهر خیلی جالب بهنظر میرسد، ولی حتی اگر از طریق سیستم ارتقا بازی که از قضا طراحی جالبی هم دارد این قابلیت هک را ارتقا بدهید، باز هم در برخورد با اکثر دشمنان، زمانی قادر به استفاده از آن خواهید بود که بیش از حد بهتان نزدیک شدهاند و در نتیجه سلاح سردتان بهمراتب کارایی بیشتری دارد تا اینکه بخواهید با صرف انرژی سراغ هک کردن آنها بروید.
از اینها عجیبتر هم رویکردی است که بازی در برابر مبارزه با باسها اتخاذ کرده؛ معمولا در آثار مترویدوینیای موفق، باسها نقش پررنگی دارند و کمک زیادی به بالاتر رفتن جذابیت و هیجان بازی میکنند. ولی Axiom Verge 2 بهشکل عجیبی روندی پیش گرفته که به بازیکنان اجازه میدهد خیلی راحت قید مبارزه با باسها را بزند و بهراحتی صحنه نبرد با آنها را ترک کند! این مورد درباره اکثر باسهای بازی صدق میکند و حتی یکی دو باری هم که باید با آنها مبارزه کنید، این نبردها بهلطف کمکهای بیپایان بازی به بازیکن شدیدا عاری از چالش میشوند. همین مساله هم این حس را منتقل میکند که انگار توماس هاپ، یک نوع ترس از بهچالش کشیدن مخاطبش در Axiom Verge 2 داشته و چنین روندی پیش گرفته تا همه بتوانند بدون ذرهای دردسر، بازیاش را به پایان برسانند که خب راستش را بخواهید، اصلا حس خوشایندی ندارد و ضربه بدی به درگیر کردن بازیکن با بازی میزند.
همه اینها را گفتیم تا به اینجا برسیم که Axiom Verge 2، همانقدر که از حیث ارائه تجربه گشتوگذار و کشف موارد جدید در جهانش عملکرد خوبی داشته، در زمینه مبارزات و نبردهایش هم سطحی و بهدور از ذرهای تنوع و چالش ظاهر میشود. در کنار اینها، بد نیست اشارهای هم به گرافیک پیکسلی زیبای ساخته جدید توماس هاپ داشته باشیم که مخصوصا تنوع محیطی و دقت به جزییات بصری این محیطها در آن بسیار خوب کار شده و انتخاب درست موسیقیها بسته به فضای هر محیط هم باعث میشود تا اتمسفر و حسوحال خوبی بر بازی حکمفرما باشد.
بهطور کلی، Axiom Verge 2 را میتوان به یک سیب تشبیه کرد که نیمی از آن سالم و نیم دیگرش خراب است! در نتیجه خبری از آن تجربه یکدستی که نسخه اول ارائه میکرد نیست و بازی همانقدر که میتواند با ارائه قابلیتهای جالب شما را درگیر کشف محیطهایش کند، به همان میزان هم با مبارزاتش اذیتتان میکند. پس اگر به دنبال یک تجربه مترویدوینیا هستید که جنبه گشت و گذار آن به مراتب بهتر و جذابتر از جنبه مبارزاتش است، ساخته جدید توماس هاپ تجربه خوبی برایتان خواهد بود و در غیر اینصورت اگر مبارزات بازیهای این سبک برایتان اهمیت بیشتری دارد، در نظر داشته باشید که با بازی ایدهآلی طرف نخواهید بود.
بررسی بازی بر اساس نسخه کامپیوتر صورت گرفته است
Axiom Verge 2
نقاط قوت
- جذابیت گشت و گذار و کشف موارد جدید در جهان بازی
- طراحی جالب جهان دوم بازی که مخصوصا کیفیت پازلها را بالاتر میبرد
- گرافیک پیکسلی زیبا
- محیطهای متنوع که هرکدام حال و هوای خاصی دارند
نقاط ضعف
- مبارزات سطحی و یکنواخت که تاثیر بدی در روند کلی آن دارند
- رویکرد عجیب در مقابله با باسها که فاقد هر نوع چالش و جذابیت است
- کاربردی نبودن بسیاری از سلاحهای بازی
نظرات