رفتن از خانهای به خانه جدید، اتفاقی است که شاید در طول زندگی هر انسانی بارها رخ بدهد و با اینکه بحث منتقل کردن اسباب و وسایل به مکان جدید دردسرهای خاص خودش را دارد، ولی همین اتفاق در حکم یک ماجراجویی هم بهحساب میآید و میتواند موجب رقم خوردن تجربیاتی جدید باشد؛ البته که همین موضوع گاهی بهمعنی پشت سر گذاشتن خاطراتی است که در خانه قبلی خلق شدهاند. بازی Unpacking، ساخته استودیو Witch Beam که خلوت بودن این روزها فرصت خوبی شد تا سراغ بررسیاش برویم، دست روی همین مقوله گذاشته و توانسته به چیزی فراتر از صرفا یک بازی پازل ساده تبدیل شود.
سازندگان Unpacking، آن را یک بازی پازل معرفی کردهاند؛ ولی اگر با شنیدن این عبارت ذهنتان ناخودآگاه سراغ کارهایی مثل حل معماهای پیچیده میرود، اجازه بدهید همین ابتدا بگویم که Unpacking، اصلا و ابدا چنین قصدی ندارد. درواقع Unpacking، بیشتر از اینکه بهدنبال بهچالش کشیدن ذهن مخاطب و ارائه پازلهای پیچیده باشد، یک نوع آرامش ذهنی شیرین و دلچسب را برای گیمر بهارمغان میآورد و البته که در خلال این روند آرامشبخش، داستانش را هم به شکلی که در کمتر بازی دیگری میتوان مشابهش را پیدا کرد، روایت میکند.
در Unpacking، ما با یک شخصیت طرف هستیم؛ شخصیتی که نه قیافه او را میبینیم، نه اسمش را میدانیم و نه حتی کوچکترین سرنخی در ابتدای بازی در مورد هویتش داده میشود. مراحل بازی، ما را به خانههایی میبرند که این شخص از سال ۱۹۹۷ تا ۲۰۱۸ در آنها سکونت دارد و وظیفه ما بهعنوان مخاطب، این است که هر بار با پروسه اسبابکشی یا به بیان دقیقتر چینش وسایل او در خانه جدید همراه باشیم. برای این منظور، در هر محیطی از خانه، یک سری جعبه پیدا خواهید کرد که با کلیک روی آنها، یکی از وسایل شخصیت اصلی بهدست میآید و باید آن را در جای مناسب قرار بدهید؛ لباسهایی که باید در کمدها قرار بگیرند، کتابهایی که جایشان در قفسهها است و لوازم آشپزی و کار که هرکدام را میتوانید به سلیقه خودتان بچینید.
روند کلی بازی، به همین سادگی است و در نگاهی کاملا سطحی، به چیزی فراتر از چیدن وسایل خانه خلاصه نمیشود. اما اگر کمی در بازی و همین روند ساده آن عمیقتر شویم، به هدف اصلی Unpacking پی خواهیم برد که سعی دارد تا ازطریق همین موضوع بهظاهر ساده چینش وسایل یک شخص در خانه جدید، داستانی با محوریت این کاراکتر برایمان تعریف کند. در این بازی، نه خبری از دیالوگ است و نه حتی متن آنچنانی که سازندگان بتوانند ازطریق آنها شخصیتپردازی کنند یا به تعریف داستان بپردازند؛ بلکه همهچیز در همین اشیا و وسایل شخصی یک کاراکتر پنهان شده تا مخاطب با فکر کردن به آنها، به رمز و رازهای زندگی این کاراکتر پی ببرد.
برای مثال، همهچیز از یک اتاق کوچک آغاز میشود؛ اتاقی که شخصیت بازی وسایلی از یک خرس عروسکی گرفته تا یک کامپیوتر قدیمی و تعدادی کتاب را در آن جای میدهد. با پشت سر گذاشتن این مرحله، به مرور به خانهای خواهید رسید که این شخصیت در آن با یک شخص دیگر که وسایلش از قبل چیده شدهاند، همخانه میشود و بعد هم به مرور زمان، این نقل مکان کردنها شما را به خانههای دیگری میبرد که هرکدام برگی از داستان زندگی این شخص هستند. توضیح بیشتر در این مورد، باعث لو رفتن جزییات داستان خواهد شد که قصدش را ندارم و قطعا لذتی را که از بازی میبرید خراب خواهد کرد ولی همینقدر اشاره کنم که ساختار کلی هریک از خانههایی که شخصیت بازی در آنها ساکن میشود بهقدری با دقت به جزییات ریز صورت گرفته که به بهترین شکل متوجه خواهید شد که این شخص الان در چه مقطعی از زندگی است و همین بهتصویر کشیدن مراحل مختلف زندگی این شخص با چنان ظرافتی صورت میگیرد که مخاطب، قادر خواهد بود تا به بهترین شکل با او ارتباط برقرار کند و داستان زندگی فردی که نه چهرهاش را میبینیم و نه حتی صدایش را میشنویم، تاثیرگذاری عمیقی روی مخاطب داشته باشد.
این ویژگی بازی Unpacking، فقط هم به خودِ خانهها محدود نیست. برای مثال یک سری وسایل در بین اشیا این شخص وجود دارند که گویی در خودشان داستانهایی زیادی از شخصیت او پنهان کردهاند. مثلا یک خرس عروسکی که همیشه و در هر مقطعی از زندگی با او است؛ یا علاقهاش به بازیهای ویدیویی که سِیر پیشرفت جالبی هم دارد و درحالیکه ابتدا شاهد کنسولهای قدیمی هستیم، به مرور میبینیم که تجهیزات جدیدتری به وسایل این شخص اضافه شدهاند و میتوان گذر زمان را از این طریق متوجه شد. طراحی وسایل حتی گذر سن خود شخصیت اصلی را هم به شکلی عالی نشان میدهد. این موضوع در رابطه با شخصیتهای دیگری که کاراکتر بازی در طول این تایملاین بهنحوی با آنها همخانه میشود هم دیده میشود و مثلا در مقطعی با کاراکتری همراه هستیم که علاقه زیادی به گل و گیاه دارد. اینکه Unpacking توانسته ازطریق صرفا اشیا محبوب یک فرد اطلاعات جالبی از زندگی او به ما بدهد و حتی گاهی خیلی بهتر از داستانی متن یا تصویرمحور شخصیتپردازی کند، یکی دیگر از هنرهای لایقتحسین آن بهحساب میآید.
بالاتر اشاره کردم که Unpacking، چندان بهدنبال بهچالش کشیدن ذهن مخاطبش نیست و در همین راستا خیلی هم محدودیتی برای شما در چگونگی چینش وسایل ایجاد نمیکند؛ البته تا جایی که خارج از منطق نباشد و مثلا نمیتوانید لباس را در آشپزخانه قرار بدهید یا قابلمه را در کمد لباس! البته در این راه گاهی تشخیص برخی از وسایل، مخصوصا اشیا ریز، سخت میشود و این را میتوان یکی از ضعفهای بازی دانست. ولی از این موضوع که بگذریم، هدفم از کشاندن بحث به اینجا رسیدن به این نکته بود که با وجود تمرکز نداشتن بازی روی ارائه تجربهای چالشبرانگیز و باز گذاشتن دست مخاطب در نحوه چینش، گاهی بازی تاکید خاصی روی محل قرار گرفتن یک سری از وسایل دارد و این هم یکی دیگر از آن ابزارهای روایت داستانش بهحساب میآید؛ مثلا یک وسیله خاص که در حالت نرمال تصور میشود جایش جلوی چشم باشد، برای پیشبرد مرحله باید در مکانی مخفی شود و از این طریق میتوان متوجه ارتباط شخصیت اصلی با آن وسیله شد که دوست ندارد آن را در این مقطع از زندگیاش مدام ببیند.
تمام این موارد، دست بهدست هم میدهند تا بازی که در آغاز به شکلی بدون مقدمه آغاز شده و شاید این تصور غلط را هم در ذهنمان خلق کند که در حال تجربه یک بازی پازل صرفا معمولی هستیم، به مرور تبدیل به دفتری از خاطرات زندگی یک شخص تبدیل شود که ندیده و نشناخته، میتوان با او همذاتپنداری داشت و مخصوصا اگر خودتان هم به هر دلیلی مدام در حال نقل مکان به جاهای جدید بوده باشید، این ارتباط بسیار عمیقتر خواهد بود. Unpacking که البته ایکاش تجربه طولانیتری بود و خیلی زود تمام نمیشد، با کنار گذاشتن تمام ابزارهای رایج قصهگویی در بازیهای ویدیویی و تعریف داستانش ازطریق محل زندگی یک شخص و وسایلی که او همراهش به اینور و آنور میبرد، پا را فراتر از یک اثر پازل صرف و ساده میگذارد و به یکی از سورپرایزهای خوب سال ۲۰۲۱ در زمینه داستانگویی تبدیل میشود و این کار را در فضایی شدیدا آرامشبخش انجام میدهد که یک حس خوب چندساعته را برای مخاطب به ارمغان میآورد.
مکمل این حس خوب البته موسیقیها و طراحیهای متناسب با حال و هوای کلی بازی هستند؛ بهجز آن مشکلی که بالاتر در تشخیص برخی اشیای ریز اشاره کردیم، سبک گرافیکی کلی بازی و طراحیهای آن بسیار مناسب است و از این طریق میتوان تاثیر گذر زمان را هم در تایملاینی که داستان بازی در آن روایت میشود، حس کرد.
بهطور کلی، Unpacking از آن دست بازیهای مستقل است که میتوان ایدههای خلاقانهای در آن پیدا کرد؛ ایدههایی نه در زمینه گیمپلی که از حیث نوع روایت داستان و همین موضوع هم تجربه کوتاه بازی را به ساعتی دلچسب و پُر از حس خوب تبدیل میکنند و همین کافی است که بتوان تجربه این بازی را با خیال راحت پیشنهاد کرد. پس اگر تا امروز سراغ این اثر نرفتهاید، این روزها فرصت خوبی برای لذت بردن از آن است.
بررسی بازی براساس نسخه ایکس باکس سری اس نوشته شده است
Unpacking
نقاط قوت
- ارائه تجربهای آرامشبخش و شیرین
- روایت هوشمندانه داستان بدون بهره بردن از ابزارهای رایج داستانگویی
- سبک جالب شخصیتپردازی کاراکتر بازی با روشی خلاقانه
- فضای دوستداشتنی بهلطف ترکیب خوب موسیقی و طراحی بصری
نقاط ضعف
- کوتاه بودن تجربه بازی
- سخت بودن تشخیص برخی از اشیای ریز
نظرات