بررسی بازی Humanity؛ پازل های تمامعیار
ویدیوگیمهای متمرکزی که با کیفیت خود مخاطب امروز را تحت تاثیر قرار بدهند، کمیاب هستند. اینجا منظور از ویدیوگیمِ متمرکز، هر نوع بازی است که گروه مشخص و محدودی از بازیکنها را هدف میگیرد.
Humanity را میتوان یکی از همین آثار دانست؛ یک ویدیوگیم با هدف مشخص برای مخاطب مشخص. چارچوب تعریفشده برای گیمپلی بازی انقدر محکم و ظاهرا خاصپسند است که خود به خود آن را از کانون توجه خیلیها خارج میکند. باید قبول کرد که دیگر کم نیستند بازیکنهایی که فقط به تجربههای AAA چندجانبه و طولانی در دنیای بازیهای ویدیویی اهمیت میدهند. یک بازی متمرکز روی پازل قرار نیست توجه آنها را جلب کند. در عین حال برای مخاطبی که بهدنبال یک تجربهی فکری متمرکز روی پازل میگردد، هیومنیتی یکی از مهمترین بازیهای ویدیویی سال به شمار میآید.
اشتباه نشود. با اینکه Humanity در اصل برای افراد علاقهمند به چنین تجربههایی ساخته شده، سازندگان مراحل را به شکلی طراحی کردهاند که پذیرای بازیکنهای متفاوت باشد. چینش مراحل هیومنیتی هدفمند است؛ در قالب فصلهای مختلف همچون Prologue که عملا حکم بخش آموزشی را دارد. بازیکن مدام بیشتر یاد میگیرد؛ درحالیکه به حل پازلها میپردازد.
برگ برندهی سازندگان این است که نمیخواهند کورکورانه تمام سیستمها را روی یکدیگر سوار کنند. آنها نه از همان ابتدا یک مشت قابلیت به شما میدهند و نه کل پازلها را مبتنی بر چند توانایی یکسان پیش میبرند. هر چند مرحله یک بار، شیبا اینو (Shiba Inu) یک قدرت تازه را از سوی موجوداتی بهخصوص دریافت میکند. شیبا اینو شخصیت اصلی بازی است که شما او را کنترل میکنید؛ سگی از جنس نور که باید مسیر درست را در مراحل مختلف به گروه بزرگی از انسانها نشان دهد تا آنها به نور نزدیکتر شوند و بالا بروند.
در ابتدا میتوانید در بخشهای مختلفی از مسیر، جهت ایجاد کنید؛ به این معنی که وقتی هر انسان در مسیر به آن نقطه برسد، مطابق فلش مشخصشده توسط شما تغییر جهت میدهد. سپس قابلیتی برای ایجاد پرش را بهدست میآورید؛ تا هر وقت انسانها به نقطهای از مسیر رسیدند که نیاز به پرش برای عبور از محل سقوط داشتند، شما بتوانید آنها را وادار به پریدن کنید. قدرتهای بیشتر برای مشخص کردن پرشهای مختلف هم در ادامه به شیبا اینو داده میشود. زیرا در برخی از مراحل نیاز است که انسانها بلندتر یا طولانیتر بپرند.
درحالیکه گیمر آرامارام میترسد که قدرتها یکی پس از دیگری کنار هم قرار بگیرند و در آخر یک نوار طولانی از قابلیتهای مختلف در بالای صفحه ایجاد شود، بازی Humanity برگ برنده را رو میکند. سازندگان به درستی بازی را فقط از نظر طولی گسترش نمیدهند، بلکه روی عمیقتر کردن گیمپلی هم وقتی میگذارند. در همان فصل ۱ بازی هیومنیتی و وقتی که تازه با دسترسی داشتن به چندین و چند قدرت برای کنترل بشریت آشنا شدهاید، ناگهان مرحلهای از راه میرسد که در آن هیچ قدرتی به جز همان تعیین جهت را ندارید.
اینجا است که به خودتان میآیید و بیشتر به بازی اعتماد میکنید. چرا که هیومنیتی تمام ابزارهایی را که واقعا در طول هر مرحله به آن نیاز دارید، به شما میدهد. هدف گیمر پیدا کردن مسیر درست، ایجاد به موقع آن و رساندن انسانها به نور است. این وسط چالشهای اختیاری هم در هیومنیتی وجود دارند تا عطش افراد علاقهمند به پازلهای سختتر را سیراب کنند.
وقتی به اصل ماجرا نگاه میکنیم، Humanity بدون شک یک بازی صیقلخورده محسوب میشود. تنوع، منطق و طراحی درست در ساختار پازلها به چشم میخورد. مشخص است که تیم سازنده وقت قابل توجهی را به بارها و بارها تست کردن هر مرحله اختصاص داده است تا از درستی آن مطمئن شود.
پازلهای بازی Humanity به شکل اتفاقی حل نمیشوند. معمولا حتی قبل از اینکه انسانها به مقصد برسند، طی چند تلاش واقعا درک میکنید که چهطور موفق به حل معمای محیطی شدهاید. ممکن است فقط یک دسته از بازیکنهای اهل بازیهای پازلمحور، آنچنان از طراحی مراحل راضی نباشند. آن هم گیمرهایی هستند که انتظار حل همهی پازلها با چندین و چند راه متفاوت را دارند. گیمپلی هیومنیتی بهجای تمرکز روی برانگیختن خلاقیت بازیکن برای یافتن راههای متفاوت، در اصل مبتنی بر درک راهحل درست هر پازل است.
تفاوت قابلیتهایی که در مراحل مختلف به آنها دسترسی دارید، نوع برخورد ذهن با پازلها را تحت تاثیر قرار میدهد. اگر قرار بود مدام یک ردیف از قابلیتها را داشته باشیم، عملا تمامی پازلها باید اول به این شکل حل میشدند: «قدرتهای مورد نیاز شیبا اینو برای حل این پازل را تشخیص بده». اما وقتی خود قدرتهای شما هم با ورود به مرحله تغییر میکنند، عملا نوع حل مسئله عوض میشود. بازی از شما میخواهد «با هر قدرتی که در این مرحله دارید، راهحل پازل را بیابید».
از مشکلات بازی باید به ظاهر آیکونهای دستورها و همینطور نوع جهتدهی اشاره کرد. کمبودهای رابط کاربری شاید در تجربههای بزرگ و گسترده بتوانند بهعنوان نقاط ضعف کماهمیت کنار گذاشته شوند، اما در تجربهای که صفر تا صد متمرکز روی حل پازل است، به چشم میآیند.
طراحی مینیمالیستی بازی Humanity به شکلی انجام شده که بازیکن در فضای تجربهی آن غرق شود؛ تا همراهبا گوش سپردن به موسیقی متن آرامشبخش، فقط روی ایجاد مسیر ایدهآل برای رساندن این انسانها به مقصد تمرکز کند. در اکثر مراحل آغازین، فقط یک مشکل جلوی غرق شدن کامل من در تجربه را میگرفت: نیاز به نگاه کردن به نوار قدرتها و خواندن اسم قابلیت برای تشخیص دادن بعضی از آنها از یکدیگر. چون بعضی از طرحها به شکلی نیستند که بازیکن در اولین نگاه دقیقا بفهمد هر قابلیت چه کار میکند.
در آن سو چند مرتبه طی تجربهی بازی، جهتدهیها ایراد داشتند. به این معنی که مثلا جلو را نگه میداشتم و دکمه را میزدم، اما جهت راست در مسیر قرار میگرفت. مکانیزم جهتدهی باید به شکل بهتر روی کنترلر پیاده میشد؛ مخصوصا برای یک ویدیوگیم که به تعداد اندکی از دکمهها نیاز دارد. از آنجایی که بعضی از پازلها به سرعت عملکرد بازیکن هم تکیه میکنند و انتظار تغییر مسیر آدمها در زمان مشخص را دارند، هر اشتباه بازی در تشخیص جهت مورد نظر گیمر میتواند آزاردهنده باشد.
هیومنیتی همانقدر که دوست دارد با آغوش باز از هر بازیکن استقبال کند، بهدنبال ایجاد چالش مضاعف و جذاب برای طرفدارهای جدی این ژانر است. به همین دلیل در هر مرحله با یک یا چند شخصیت طلایی بزرگتر از سایر انسانها مواجه میشوید. اگر میخواهید خودتان را بیشتر به چالش بکشید، باید مسیر حرکت انسانها را به شکلی مشخص کنید که قبل از رسیدن به مقصد، با این کاراکترهای طلایی هم برخورد داشته باشند. چون اگر این برخورد اتفاق بیفتد، شخصیت طلایی با جمعیت همراه میشود.
پیادهسازی درست این چالشهای اختیاری در مراحل مختلف، بازیکن را تشویق میکند که هوشمندانه و حرفهای به حل پازلها بپردازد. گیمر هرچهقدر تعداد بیشتری از طلاییها را به مقصد برساند، از بازی پاداش میگیرد؛ پاداشهایی که بعضا قابلیتهای شما در کنترل بازی Humanity را افزایش میدهند. مثلا یکی از این پاداشها، امکان Fast Forward است؛ تا وقتی که مطمئن شدید مسیر را از ابتدا تا انتها به درستی آماده کردهاید، بتوانید با نگه داشتن یک دکمه به سرعت شاهد به مقصد رسیدن انسانها باشید.
بااینحال شوربختانه تمامی پاداشها در حد و اندازهای تأثیرگذار و لایق توجه نیستند که بازیکن را راضی به حل تماموکمال پازلها کنند. گیمری که بخواهد خود را به چالش بکشد، طبیعتا به سراغ آنها میرود. اما وقتی مکانیزم و چالش درستی در بازی وجود دارد که رفتن به سراغ آن میتواند باعث لذت بردن بهتر و عمیقتر از گیمپلی شود، سازنده نباید با پاداشهای ناکافی مخاطب را دلسرد کند.
مسئلهی عدم توجه کافی به برقراری تعادل کامل بین تلاش بازیکن و دریافت جایزه، در بخش مرحلهسازی بازی Humanity هم دیده میشود که البته هنوز در فاز بتا قرار دارد. وقتی میدانیم که هیومنیتی از روز اول بهصورت کامل در دسترس میلیونها مشترک پلی استیشن پلاس اکسترا و پلی استیشن پلاس پریمیوم/دیلاکس قرار گرفت، متوجه میشویم که چهقدر پتانسیل بخش مرحلهسازی این بازی دارد هدر میرود. کافی است نگاهی به تعداد مراحل درستوحسابی ساختهشده توسط کاربرها در میان مراحل دارای نمرات پایینتر بیندازید تا متوجه شوید که سازندگان به اندازهی کافی موفق به جلب توجه بازیکنها به این بخش نشدهاند.
در دنیای امروز، قرار دادن Mode مرحلهسازی در یک بازی نمیتواند بهتنهایی کافی باشد. این اشتباهی است که برخی از پروژههای بزرگتر از هیومنیتی هم مرتکب آن شدهاند. اگر این بخش میتوانست فرم رقابتی به خود بگیرد و به بهانههای مختلف بازیکن را مشغول طراحی مراحل تازه یا تجربهی مراحل دیگران کند، نتیجه میتوانست متفاوت باشد. البته همچنان میشود امید داشت که سازندگان در آینده و با پایان فاز بتا، از پتانسیل بخشهای User Stages و Stage Creator استفاده کنند؛ مخصوصا چون مکانیزمهای ساختوساز استیجها با اینکه مقداری خشک طراحی شدهاند، قابل فهم هستند و تعامل با آنها سخت نیست.
قبل از جمعبندی دوست دارم به نقطهی قوتی اشاره کنم که شاید آنچنان در یک بازی گیمپلیمحور مانند Humanity مورد تحسین قرار نگیرد. روایت در این ویدیوگیم واقعا سر و ته دارد. شاید بازیکنی که عاشق پازلها است و برای چالشهای فکری به استقبال هیومنیتی میرود، آنچنان حوصلهی تماشای کاتسین یا فکر کردن به جهان آن را نداشته باشد. ولی سازندگان بهصورت جدی برای فضاسازیها وقت گذاشتهاند.
جملاتی که بیان میشوند، معنی دارند. دنیای بازی قابلتوجه است و بهسادگی میتوان برداشتهای زیادی از آن داشت. به ماهیت شیبا اینو، موجوداتی که صدای آنها را میشنویم و منبع نوری که انسانها را به سوی آن میبریم، فکر کنید. تیم سازنده این جزئیات داستانی را بهجا و به اندازه در بازی کاشته است؛ بدون اینکه حوصلهی ما را سر ببرد یا فقط حل پازل بعدی را عقب بیندازد.
اگر یک بازی پرشده از پازلهای درستوحسابی را میخواهید که واقعا روی ساخت آنها فکر شده، از Humanity لذت ببرید. اگر دوست دارید مغزتان به شیوههای مختلف با حل مسئله درگیر شود و از پیدا کردن جواب نهایی لذت ببرد، هیومنیتی برای شما است.
جدا از همهی داشتههای پرشمار و کمبودهای انگشتشمار، تصمیمگیری دربارهی تجربهی این بازی بسیار آسان به نظر میآید. گیمرهای عاشق پازل بهتر است یک شانس به این پازلهای تمامعیار بدهند.
بررسی بازی براساس نسخه PS5 و بدون تجربه حالت واقعیت مجازی (VR) انجام شده است
Humanity
نقاط قوت
- وجود چالشهای اختیاری قابلتوجه
- گسترش یافتن منطقی و ملموس مراحل
- طراحی هوشمندانه و لایق تحسین پازلها
- درگیر کردن ذهن بازیکن به روشهای متفاوت
- آلبوم موسیقی متن جالب و هماهنگ با فضای کلی بازی
نقاط ضعف
- ضعف سیستم کنترل در اجرای دقیق و آسان برخی از قابلیتها
- ناکافی بودن پاداشها برای جلب توجه گیمر نسبت به بخشهای مختلف