بررسی قسمت سوم بازی The Expanse: A Telltale Series؛ ادامه روند پیشرفت
با اینکه در اکثر مواقع اصلا دوست ندارم بهجای کیفیت یک بازی راجع به کمیت آن صحبت کنم، در ابتدای بررسی باید پذیرفت که قسمت سوم The Expanse: A Telltale Series بسیار کوتاه است؛ انقدر کوتاه که اگر از پس انجام وظایف خود برنمیآمد و نکات مثبت بیشتری را به این تجربه اضافه نمیکرد، بهسادگی میتوانست ضعیفترین اپیزود بازی شود. ولی این اپیزود نه ضعیفترین قسمت بین سه اپیزود نخست که بهترین بین آنها است. چون فراتر از هر دو قسمت قبلی به بازیکن اجازه میدهد که بفهمد چهقدر روی داستان تاثیر دارد.
ماجرا دربارهی دو انتخاب ساده نیست که از همان ابتدا بدانید کدام یک نتیجهای بهتر از دیگری دارد. ماجرا همچنین مربوطبه یک تصمیم نیست که پایانبندی اپیزود فقط باتوجهبه آن رقم بخورد. شما در اپیزود ۳ هم با نتیجهی مستقیم برخی از تصمیمات روبهرو میشوید که تغییراتی جزئی در روند اتفاقات ایجاد میکنند و هم یک رخداد داستانی مهم دارید که چند تصمیم، آن را شکل میدهند. تصمیمی که بازیکن در یکی از اپیزودهای قبلی گرفته است، درکنار یکی از انتخابهای کلیدی او در قسمت ۳ سبب میشود که آن اتفاق کلیدی را ببینیم؛ اتفاقی که چند نسخهی متفاوت دارد، اما فقط یک تفاوت اساسی بین این نسخههای مختلف به چشم میخورد.
نتیجهی این نوع از داستانگویی فقط جذاب شدن پایانبندی قسمت سوم نیست. رخ دادن چنین اتفاقاتی یک پیام مهم برای بازیکن دارد و آن هم این است که بازی بهمعنی واقعی کلمه به انتخابهای او اهمیت میدهد. در نتیجه گیمر پس از تجربهی اپیزود سوم با نام First Ones، هیجان بیشتری برای تجربهی اپیزود چهارم با نام Impossible Objects و اپیزود پنجم با نام Europa's Folly خواهد داشت. چون بالاخره باور میکند که یکی از ستونهای اصلی روایت قصهی بازی The Expanse: A Telltale Series است.
درحالیکه نقش گیمر در بازی پررنگ میشود، خود داستان هم از جلب بیشتر توجه او برمیآید. اپیزود ۳ بازی The Expanse: A Telltale Series با محوریت گشتوگذار در یک ایستگاه فضایی عجیب جلو میرود؛ ایستگاهی که اعضای آن در ابتدا بهدنبال جمعآوری منابع مختلف و محافظت از خود بودند، اما در ادامه با فجایعی عجیب روبهرو شدند.
از همان دقایق آغازین قسمت سوم، بازی به خوبی به پرورش احساس ماجراجویی در وجود گیمر میپردازد. یک محیط بزرگ به شما معرفی میشود تا قدم به قدم بخشهای گوناگون آن را باز و بررسی کنید. در حین این گشتوگذار، داستانگویی محیطی بازی به بهترین شکل از پس انجام کار خود برمیآید. از یک طرف فضاسازی مناسب بازی کاری میکند که بدانید همهی این داستان در آیندهای بسیار دور جریان دارد. از طرف دیگر جزئیات طراحی محیط سبب میشوند که درک کنید با کامینا درامر وارد یک محیط قدیمی شدهاید؛ محیطی پر از فناوریهای مختلف که البته حداقل به ۱۰۰ سال قبل از زمان وقوع داستان تعلق دارند. قدم گذاشتن در گذشتهای که خود آن هم پر از اِلِمانهای آیندهنگرانه است، تجربهی این اپیزود را خاص میکند.
تمامی آیتمها ارزش چک کردن را دارند و اطلاعاتی که باتوجهبه آنها کسب میکنید، نسخهی کامل داستان را در ذهن شما شکل میدهند. بازیکن میتواند برداشت خود را از بخشهایی از ماجرا داشته باشد. چون روایت به شکلی انجام نشده است که دقیقا خط به خط توضیح دهد چه اتفاقی در این ایستگاه فضایی رخ داد. شما به چند رخداد کلیدی پی میبرید. جزئیات گوناگون هم سبب میشوند که روند وقوع برخی از اتفاقات را درک کنید. ولی باز هم نتیجهگیری برای اینکه بفهمید دقیقا چهطور این افراد از نقطهی الف به نقطهی ب و سپس به نقطهی پ رسیدند، برعهدهی خودتان است.
متاسفانه یکی از ایرادهای آزاردهندهی قسمت دوم در قسمت سوم هم پابرجا است و اینبار کمی بیشتر به شعور مخاطب توهین میکند. این ایراد چیزی نیست جز عدم توجه کامینا درامر به برخی از اطلاعات مهمی که با خواندن نوشتهها و توجه به موارد مختلف کسب کرده است. بازیکن در دل گیمپلی ادونچر بازی، تمام دقت خود را به کار میگیرد تا تمام اطلاعات ممکن را داشته باشد و به کاملترین درک از داستان برسد؛ تا به بهترین شکل از داستانگویی محیطی بسیار خوب تلتیل بهره ببرد. سپس وقتی به یکی از گفتوگوهای مایا با کامینا میرسیم، درامر انقدر کلی و تقریبا از روی هوا حرف میزند که انگار نه انگار همین چند دقیقهی قبل، این حجم از دادهها را بهدست آورد.
در حقیقت دیالوگنویسی بازی، انعطاف لازم را ندارد و توجهی به نوع ماجراجویی شما نمیکند. زیرا سازندگان این بخش از دیالوگها را فقط به یک شکل نوشتهاند؛ تا حتی اگر یک بازیکن هیچ متنی را نخواند و هیچ توجهی به محیط نکرد، باز هم دیالوگها جواب بدهند و کار را راه بیندازند.
این نوع از نویسندگی، بخشی از پتانسیل بازیهای داستانمحور و پرشده از انتخاب را هدر میدهد. در این جنس از ویدیوگیمها میتوان حتی برخی از انتخابها را وابسته به این کرد که آیا شخصیت، از فلانچیز خبر دارد یا نه. ولی سازندگان The Expanse: A Telltale Series نهتنها آنچنان اهل انجام این کار نیستند، بلکه در بسیاری از مواقع حاضر نبودهاند چند خط دیالوگ متفاوت را در بازی قرار بدهند. در نتیجه بازیکنی که به عناصر ماجراجویی گیمپلی بازی آنها توجه میکند، احساس خوبی از شنیدن برخی از گفتوگوها ندارد. چون ظاهرا بازی واکنش سردی به او نشان داده است و ارزشی برای تجربهی تماموکمال قائل نمیشود.
استودیو تلتیل و استودیو دک ناین سعی کردهاند قسمت سوم تازگیهایی نسبت به دو اپیزود آغازین داشته باشد. مثلا QTEها در این قسمت سریعتر و پرهیجانتر از قسمت ۲ هستند. احتمالا سازنده با درنظرگرفتن اینکه دکمهزنیهای سریع را در قسمت دوم به شکل جدی به گیمپلی بازی آورد، به این نتیجه رسید که در قسمت سوم میشود سراغ استفادهی جذابتر از آن رفت.
در این بین وجود پازلهای محیطی ساده و متناسب با فضای مرحله، سبب میشوند که حرکت بین بخشهای مختلف ایستگاه بزرگ فضایی صرفا به نگاه کردن به اینطرف و آنطرف خلاصه نشود. تلتیل اگر بتواند به این نوع از جزئیات توجه داشته باشد، از پس ارائهی اپیزودهایی برمیآید که عناصر مختلف آنها با هم هماهنگ هستند؛ اپیزودهایی که میتوانند تجربههای ویدیوگیمی درستوحسابی در بستر این نوع از بازیهای داستانمحور را به بازیکنها تحویل دهند.
وقتی از قدرت داستانگویی محیطی The Expanse: A Telltale Series حرف میزنیم، منظورمان فقط این نیست که مثلا درامر با دیدن چند چراغقوهی بهخصوص در محیط، حدسهایی در رابطه با اتفاقات پیشآمده میزند. بخش قابل توجهی از توانایی بازی در روایت یک داستان شنیدنی، گرهخورده به وحشت فضایی است؛ به بحثهای جالبی که در دل بعضی از داستانهای علمی-تخیلی روایت میشوند. The Expanse: A Telltale Series حالا بیشتر از دو اپیزود اول به این نوع از قصهگویی نزدیک شده است. سازندگان باید از قدرت زیرژانرِ داستانی بازی، برای تعریف کردن یک داستان فضایی عالی استفاده کنند.
یک قاب تکاندهنده مثل نمای ورودی قبرستان عمیق تونلمانند، بسیاری از گیمرها را مشتاق تجربهی اپیزودهای بعدی نگه میدارد.
این بررسی باتوجهبه تجربهی نسخه کامپیوتر بازی نوشته شد
The Expanse: A Telltale Series Episode 3
نقاط قوت
- تاثیرگذاری ملموس و جدی انتخاب گیمر
- رشد دراماتیک قصه و درگیر شدن بیشتر مخاطب
- استفادهی مناسب از QTE برای تزریق هیجان به گیمپلی
- ماجراجویی جذاب با فضاسازی و داستانگویی محیطی بسیار خوب
نقاط ضعف
- مدتزمان بسیار کم
- عدم هماهنگی برخی از دیالوگها با اطلاعات کسبشده توسط درامر