بررسی بازی Alan Wake 2؛ جادوی ویدیو گیم
سال ۲۰۲۳ تا همینجا هم حسابی برای طرفداران بازیهای ویدیویی سخاوتمند بوده است. تقریبا طرفدار هر سبکی که باشید، امسال اثری درجهیک برای تجربه داشتهاید و خبر خوب اینکه این قطار بازیهای شگفتانگیز، یک مسافر جدید هم دارد؛ Alan Wake 2، ساخته جدید استودیو رمدی و سم لیک، تجربهای است که پیش از عرضه همه از آن بهعنوان ترسناکترین بازی رمدی تا به امروز اسم میبردند. بله من هم این را قبول دارم و بر این باورم که الن ویک ۲، فقط برای گیمرها ترسناک نیست؛ بلکه آنقدر تجربه محشر و درجهیکی است که میتواند ترس بر اندام تمام بازیها و بازیسازهایی بیاندازد که خودشان را آماده دریافت جایزه بهترین بازی سال میکردند. لطفا ابتدا بررسی ویدیویی بازی را تماشا کنید تا بعد هم بیشتر راجع به آن صحبت کنیم:
برای حمایت از زومجی لطفا ویدیو را در یوتیوب تماشا کنید
در همان صفحه پایانی بازی و پس از پایانبندی عجیب آن، درحالیکه اسامی عوامل و سازندههای بازی با رنگهای سفید روی تصویری سیاه رژه میرفتند، ذهنم درگیر چند سؤال بود. اینکه چطور ذهن انسانهای بهظاهر معمولی و عادی، قدرت این را پیدا میکند و به چنین جایگاهی میرسد که بتوانید اثری اینچنینی را خلق کند؟ اینکه انگار رمدی تمام این ۱۳ سالی را که از نسخه اول الن ویک میگذرد، با ساخت بازیهایی مثل کوانتوم بریک یا کنترل، مشغول تمرین و دست گرمی بوده تا اینجا و با الن ویک ۲، آن مهره اصلی خودش را رو کند و مخصوصا سم لیک، نشان دهد که چقدر قصهگوی قهار و معرکهای است. قطعا به شخصه دوباره به دنیای این بازی برمیگردم تا شاید چیزهای بیشتری هم از آن متوجه شوم و قطعا تا مدتها ذهنم درگیر آنچه که تجربه کردهام خواهد بود؛ اما فعلا امیدوارم بتوانم در حد توانم شرح دهم که چرا الن ویک ۲ اثباتی است بر اینکه ویدیو گیم خودِ خودِ هنر و یکی از بهترین مدیومها برای داستانگویی است؛ البته به شرطی که دست اهلش باشد.
داستان بازی از دید دو شخصیت روایت میشود؛ ساگا اندرسون، مامور FBI که ماجرایش یک روایت کاراگاهی و جنایی تمامعیار است و الن ویک معروف و محبوب که بخشهای مربوط به او، شانه به شانه با بهترینهای ژانر وحشت حرکت میکنند
سم لیک برای الن ویک ۲، سراغ روایت یک داستان دو وجهی رفته است؛ وجه اول این ماجرا یک مامور FBI به اسم ساگا اندرسون است که همراهبا همکارش به نام کیسی با بازی خود سم لیک، راهی برایت فالز میشود تا پرونده قتلی را مورد بررسی قرار دهد. این پرونده از همان ابتدا هم عجیب و مرموز است و مخصوصا سکانس آغازین بازی و پیش از اینکه اصلا با ساگا و کیسی آشنا شویم، حسابی غافلگیرمان کرده است. اما قضیه رفته رفته عجیبتر هم میشود و اولینبار در زیرزمین اداره پلیس محلی است که بازی شوک اول را مثل یک مشت محکم بر صورتمان میکوبد. از اینجا به بعد هم کل ماجرا وارد یک هزارتوی پر پیچ و خم میشود که قدرت روایت آن، شانه به شانه با آثار جنایی درجهیکی مثل فصل اول True Detective یا Twin Peaks پیش میرود و درست مثل آنها، حتی یک لحظه هم به مغز بینوای ما اجازه رسیدن به آرامش و سکون را نمیدهد.
در وجه دوم این ماجرا هم الن ویک آشنای خودمان را داریم؛ نویسنده مفلوکی که کابوسهایش پس از آن سفر کذایی به برایت فالز برای رسیدن به آرامش هنوز پایان نیافته و این بار در جهانی که با نام «مکان تاریک» شناخته میشود، گرفتار شده است. در این جهان بهواقع مرموز، موجودی از جنس تاریکی به نام اسکرچ دست از سر الن برنمیدارد و رمدی با بهره بردن از پتانسیل آن و البته المانهای دیگر ژانر وحشت، تجربهای خلق میکند که یادآور بهترین نمونههای ترس روانی در صنعت بازی و سینما است؛ چیزی شبیه به جهان مهزده و تاریک سایلنت هیل ۲.
پس از گذشت چند مرحله اول از تجربه الن ویک ۲، داستان بازی چیزی شبیه به یکی از آن پازلهای چند هزار تکه میشود. درست مثل وقتی که جعبه چنین پازلی را باز کردهاید و آنقدر تکههای ریز و بهظاهر نامفهوم جلوی رویتان پخش زمین شدهاند که ناخودآگاه فکر میکنید اگر خود طراح این پازل را هم بیاورید، نمیتواند دیگر از آن یک شکل واحد و زیبا بسازد. اما دقیقا اینجا است که میتوان هنر سم لیک را در داستانگویی لمس کرد؛ سم لیک با چنان ظرافتی این بهظاهر آشفتگی را تبدیل به داستانی شدیدا منسجم میکند و هارمونی موزونی از آن مینوازد که فقط میتوان نظارهگر آن بود و از تجربهاش لذت برد. در الن ویک ۲، داستان همهچیز است و هر ویژگی دیگر بازی هم ابزاری است برای رسیدن به این هارمونی یکپارچه. به همین دلیل هم متعقدم الن ویک ۲ را نمیتوان بخش بخش بررسی کرد؛ نمیتوان گفت که چه میدانم بازی از نظر شخصیتپردازی فلان خوبیها یا بدیها را دارد؛ گیمپلی آن به این دلیل خوب است یا بد و گرافیک آن نسل نهمی است یا خیر. اینجا همه مولفهها ابزاری برای رسیدن به یک هدف واحد هستند و باید هم به همین شکل بررسی و موشکافی شوند.
مخصوصا در دقایق ابتدایی الن ویک ۲، شاید همهچیز کمی کُند بهنظر برسد اما این ریتم آرام و ملایم آغازین بازی، اصلا و ابدا جنس حوصلهسربر و خستهکنندهای ندارد. برعکس برای خود من، این بخشهای بازی چیزی شبیه به آن سکانسهای اسبسواری طولانی Red Dead Redemption 2 در کنار یک دوست هستند که نقشی کلیدی در روایت قصه و هر چه بیشتر غرق کردن مخاطب در دنیای اثر دارند. اینجا هم زمانی که با شخصیت ساگا در شهر برایت فالز یا واتری مشغول پرس و جو از افراد مختلف هستید، بازی آنقدر با ظرافت تمام جزییات ارزشمند داستانش را تقدیممان میکند که به شخصه دوست داشتم چنین بخشهایی حتی بیشتر هم باشند. یا حتی زمانی که وارد اتاق فکر ساگا میشویم، تک تک متنهایی که او پیدا کرده و مشغول خواهندن آنها میشوند یا هریک از سرنخهایی را که روی تابلوی مخصوص قرار میدهد، حکم یکی از همان تکههای پازل داستانی را دارند که با کنار هم قرار دادن آنها، میتوان کم کم تصویری از آن انسجام نهایی را پدید آورد.
اینکه میگویم در الن ویک ۲ هیچچیز جدا از هم نیست، به همین دلیل است و حتی مثلا زمانی که دنبال پیدا کردن کلید یا جواب معمای باز کردن قفل یکی از آن صندوقهای پراکنده در جهان بازی هستید و سرانجام موفق به این کار میشوید، بازی فقط چند ابزار و آیتم به شما نمیدهد؛ بلکه کنار آنها سرنخ و تکهای جدید از پازل داستانیاش را هم در نظر گرفته است تا یک قدم بیشتر به فهم آن نزدیکتر شویم. مبارزههای ساگا با دشمنان که سبک و سیاق کلی آنها مانند نسخه اول الن ویک است و باید ابتدا با استفاده از نور حفاظ تاریکی دشمن را از بین ببرید و بعد به او شلیک کنید هم چنین حکمی دارد و هیچچیز بیهدف یا صرفا برای کش دادن ماجرا طراحی نشده است. به همین دلیل هم بهجرات میگویم که حتی لحظههای بهظاهر کُند بازی هم نقش مهمی در شکل دادن هارمونی کلی آن دارند. در الن ویک ۲ همانقدر که جنگیدن، معما حل کردن و پیشبرد داستان لذتبخش است، دقایقی بیحرکت ماندن در یک کافه کوچک و گوش دادن به آهنگی فنلاندی هم حس شگفتانگیزی دارد؛ چرا که حتی همین بخش از بازی هم هدفمند طراحی شده و کلماتی که از زبان خواننده آهنگ خارج میشوند، نقش مهمی در داستان دارند.
شخصا از تجربه بخشهای مربوط به ساگا اندرسون بهدلیل ظرافتهای شخصیتی این کاراکتر و همینطور حس و حال کاراگاهی تجربه کلی آن، لذت واقعا زیاد و حتی بیشتری نسبت به بخشهای الن ویک بردم ولی معنی چنین حرفی این نیست که بخشهای ویک ضعیف هستند یا ارزش پایینی دارند. از قضا اینجا رمدی روی دیگری از هنر بازیسازی خودش را نشان میدهد و ثابت میکند که میتواند اثری بهواقع ترسناک را هم در بهترین فُرم ممکن ارائه دهد. البته که ترس عنصری همیشه جاری در الن ویک ۲ است و حتی در بخشهای مربوط به ساگا هم میتوان طعم آن را چشید؛ بهطوریکه حتی در یکی از مراحل این بخش منِ مدعی نترسبودن در بازیها هم بهلطف جامپ اسکرهای هوشمندانه بارها تا مرز پرت شدن از روی صندلی رفتم!
الن ویک ۲ فقط برای گیمرها بازی ترسناکی نیست؛ بلکه برای هر بازی و بازیسازی که خودش را آماده جایزه بهترینهای سال کرده بود، رقیبی است سرسخت و واقعا ترسناک!
اما جنسِ ترس موجود در بخشهای مربوط به الن ویک، از آنهایی است که به معنی واقعی کلمه با روح و روان مخاطب بازی میکنند. بازی در این قسمتها یک نوع حسِ خفقان همیشگی و فشار روانی دائمی را به مخاطب وارد میکند و انگار یک موجود ناشناخته که حتی قابل رویت هم نیست، همیشه پشت سر شخصیت بازی و خود مخاطب قدم میزند و میتوان نفس گرم و متعفن آن را با تمام وجود حس کرد. رمدی در بخش الن مرز بین توهم و واقعیت را به باریکی یک تار مو میرساند و به همین دلیل خیلی وقتها نمیتوانیم حتی آنچه را که میبینیم باور کنیم. این بخش از بازی هم از عناصر گیمپلی بهخوبی برای انتقال مفاهیم بهره میبرد؛ چراغی که الن با آن با نور بازی میکند نمادی برای جابجا کردن همان مرز بین خیال و واقعیت است و دشمنانی که میتوان به همان سبک آشنای مجموعه به نبرد با آنها رفت، نمادی از روبهرو شدن با تاریکی رخنه کرده در این جهان. الن بهجای اتاق فکر ساگا اتاقی برای نوشتن دارد و سازندهها خیلی هوشمندانه از این ایده برای تغییر دادن محیطهای بازی استفاده کردهاند و حس ماجراجویی جالبی به این مراحل بخشیدهاند. به این نکته هم اشاره کنیم که پس از رسیدن به نقطهای خاص از داستان، گیمرها میتوانند به انتخاب خودشان و با ترتیب دلخواه بخشهای مربوط به این دو شخصیت را تجربه کنند.
الن ویک ۲ به مرور و با پیشروی در مراحل، ریتم نسبتا تندتری پیدا میکند و کنار توجه دائمی به داستانگویی، مراحلی با هیجان بالاتر هم دارد؛ مراحلی مثل جنگیدن با تعداد زیادی از دشمنان در ساحل و در حالی که موسیقی بینظیری باعث ترشح هرچه بیشتر آدرنالین در گیمر میشود یا حتی نبرد با دشمنانی باسمانند که آنها هم توجیه دقیق داستانی دارند و خود این مبارزهها هم فقط برای مبارزه کردن خلق نشدهاند و هدف عمیقتری پشت آنها نهفته است. به موسیقی اشاره کردم و انصاف نیست از الن ویک صحبت کنیم و اشارهای به اتمسفر بینقص و بینظیر بازی نداشته باشیم. وقتی گفتم که هرچیزی در این بازی نقشی در رسیدن به هارمونی کلی دارد، این موضوع شامل اتمسفر هم میشود و صدا و تصویر فقط با هدف زیباییشناسی در بازی طراحی نشدهاند و خود ابزاری در خدمت روایت هستند.
اول از همه، الن ویک ۲ به معنی واقعی و حقیقی کلمه زیبا است. تک تک مناظر و مراحل بازی از نظر تصویری خیرهکننده طراحی شدهاند؛ حال این تصویر میتواند یک شهر کوچک مثل برایت فالز باشد که تابش و بازتاب نور خورشید از سطح آن ما را یاد منظرههای فراموشنشدنی True Detective میاندازد یا میتواند محیط مهآلود منطقه واتری باشد که این مه، انگار استعارهای است از غم و اندوهی که بر این منطقه و زندگی شخصیت ساگا چنبره زده است. کنار اینها بناهایی مثل خانه سالمندان را داریم که قدم زدن در محیطهای تنگ و تاریک آن یادآور ساختمان پلیس راکون سیتی بود و به همان اندازه اتمسفر وحشتناکی داشت. در آن طرف داستان بخشهای مربوط به الن ویک را داریم؛ شهری در مکان تاریک که برای تبدیل شدن به نیویورک مناسب مکس پینِ محصول رمدی، فقط یک زمستان برفی کم دارد. یا نمیتوان از فضاسازی این مراحل از بازی صحبت کرد و اشارهای به هتلی مرموز نداشت که هتل فیلم درخشش باید پیش آن درس پس بدهد.
تک تک موسیقیهای بازی به نحوی استفاده شدهاند که خود یکی از ابزارهای روایت داستان در بازی هستند و خیلی از مفاهیم را میتوان با دقت در متن آنها متوجه شد
کنار این طراحیهای محیطی محشر، جزییات عالی چهره کاراکترها و انیمیشنهای مربوط به آنها هم به هرچه باورپذیرتر شدن وقایع کمک شایانی میکند. البته رمدی آن ایدهای را که در کوانتوم بریک برای تلفیق بازی و لایو اکشن داشت اینجا به نحو اعلائی اجرایی کرده و ایفای نقش عالی کاراکترها هم کمک زیادی به این باورپذیری اشارهشده میکند. در این بین مخصوصا کاراکتر کیسی شدیدا جلبتوجه میکند که نقش او توسط خود سم لیک ایفا شده است و جیمز مککافری، صداپیشه مکس پین هم صداگذاریهایش را انجام داده است. این ترکیب باعث میشود تا در برخی دقایق حضور او، سخت دلتنگ مکس پین عزیز شویم. در یک کلام، الن ویک ۲ آنقدر از نظر بصری جادویی است که حتی افت فریمهای گاه ملموس نسخه پی سی آن هم نمیتواند حس و حالش را خراب کند و خیلی راحت میتوان این موضوع را بخشید و نادیده گرفت.
به همین میزان موسیقی هم نقش بسیار مهمی در الن ویک ۲ دارد. رمدی حتی در نسخه قبلی هم نشان داده بود که چقدر روی بحث انتخاب موسیقیهای مرتبط با بازی حساس است و خب اینجا حتی پا را از استانداردهای قبلی خودش هم فراتر گذاشته است. گروه Poets of the Fall، یار همیشگی رمدی در بازیهایش، این بار حضور بسیار پررنگی در بازی دارد و آهنگهایی ساخته که تک تک لغات و جملههای متن آنها مرتبط با آن چیزی است که در حال تجربهاش هستیم. نمود واقعی این موضوع را میتوان در یکی از مراحل بخش الن دید که کل ساختار آن بر اساس موسیقی طراحی شده و یک کلاس درس طراحی مرحله بهحساب میآید. سایر موسیقیهای بازی هم البته حس مشابهی دارند و مثلا پیشنهاد میکنم حتما یک بار در گوشه دنج اتاق فکر ساگا سراغ رادیو بروید و آهنگ Yötön Yö را یک بار دیگر با دقت به جملههای آن گوش کنید تا ببینید که چقدر خوب با داستان بازی مرتبط است.
امسال بازیهای بزرگ و کوچک موفق زیادی داشتهایم و قطعا شاهد رقابت جذابی بین آنها برای تصاحب جوایز بهترینهای سال خواهیم بود. ولی این را میتوانم به جرات بگویم که اگر جوایز مربوط به بهترین داستان را در دست شخصی به جز سم لیک ببینم، واقعا تعجب خواهم کرد و این، حداقل حق اثر هنری است که رمدی موفق به خلق آن شده است. الن ویک ۲ از آن بازیهایی است که برای ساخته شدن چیزی شبیه به آن معمولا باید سالهای زیادی منتظر بمانیم و در هر نسل از صنعت بازی، نهایت میتوان تعداد انگشتشماری از آنها پیدا کرد. پس اگر فارغ از هر سبک و سلیقهای فقط طرفدار ویدیو گیم هستید، این اثر را از دست ندهید که بهواقع، جادوی ویدیو گیم است.
بررسی بازی بر اساس نسخه پی سی صورت گرفته و کد آن توسط رمدی برای زومجی ارسال شده است
Alan Wake 2
نقاط قوت
- داستانگویی معرکه با بهره بردن از تمام ابزارهای ممکن روایت
- فضاسازی بینظیر جهان بازی که هم در خدمت روایت است و هم شدیدا چشمنواز
- انتخاب عالی موسیقیها و ارتباط مستقیم آنها با وقایع بازی
- ایفای نقش عالی بازیگرها در قالب شخصیتهای بازی
- القای شدیدا تاثیرگذار حس ترس در هر دو بخش ساگا اندرسون و الن ویک
- ریتم مناسب گیمپلی بازی و جذابیتهای سرگرمکننده آن برای هر دو کاراکتر
نظرات