بررسی بازی Prince of Persia: The Lost Crown؛ بازگشت باشکوه شاهزاده
مجموعه پرنس آو پرشیا یا همان شاهزاده ایرانی معروف خودمان، یکی از قدیمیترین و با فاصله، محبوبترین بازیهای شرکت یوبیسافت و کلا صنعت گیم بهحساب میآید؛ مجموعهای که اگر نبود، شاید هرگز اسسینز کریدی هم متولد نمیشد و البته کیست که نسخههای کلاسیک معروف این فرنچایز یا سهگانه دوستداشتنی شنهای زمان آن را فراموش کرده باشد. متاسفانه پرنس آو پرشیا سالها است که زیر سایه بازیهای دیگر یوبیسافت چندان تحویل گرفته نمیشود و وضعیت عجیب نسخه ریمیکی که از آن معرفی شد، گواهی بر این ادعا است.
این وسط وقتی اولین بار با Prince of Persia: The Lost Crown آشنا شدیم، خیلی از ما با کمی هم چاشنی سنگدلی! آن را قضاوت کردیم و از اینکه چرا سازندهها سراغ یک بازی دوبعدی رفتهاند، گله داشتیم. ولی الان که تقریبا ۳۰ ساعت زمان صرف تجربه The Lost Crown کردهام، با اطمینان میگویم که این بازی، حرفهای زیادی برای گفتن دارد و همان ققنوسی است که از خاکستر خود برخواسته تا دوباره پرنس را به اوج محبوبیت برگرداند. لطفا ابتدا بررسی ویدیویی بازی را تماشا کنید:
برای حمایت از زومجی لطفا ویدیو را در یوتیوب تماشا کنید
ایرانیزه شدهترین نسخه پرنس آو پرشیا! این عبارت من درآوردی به نظرم بهترین توصیف برای وصف شرح حال داستان The Lost Crown است. با اینکه بازیهای مختلف این مجموعه همیشه نام ایران را یدک میکشیدند، ولی در خیلی از آنها معمولا بیشتر حس و حالی عربی و در برخی نسخهها حتی غربی بر فضای کلی روایت و اثر غالب میشد. با این حال نسخه جدید بازی از همان ابتدای داستان، نشان میدهد که چقدر سازندههایش روی تاریخ و فرهنگ ایران باستان مطالعه داشتهاند و سعی کردهاند داستان را مبتنی بر آنها پیش ببرند.
شاهزاده ایرانی جدید اشارههای زیادی به نمادها و عناصر ایران باستان دارد و همین هم آن را برای ما جذابتر میکند
همهچیز از حمله سپاه کوشانیان به ایران آغاز میشود و درست زمانی که بوی شکست و ناامیدی سراسر میدان نبرد را فرا گرفته است، جنگجویان گارد جاویدان که تعدادی از بهترین مبارزهای ایرانی هستند، وارد نبرد میشوند و سرنوشت آن را تغییر میدهند. سارگون، کاراکتر اصلی بازی، یکی از اعضای این گارد است و پس از اینکه موفق به نابود کردن سردار کوشانی میشود، عزت و احترام زیادی نصیبش میشود. ولی این خوشی چندان عمر طولانی ندارد و با دزدیده شدن شاهزاده غسام، حال گارد جاویدان باید راهی کوه قاف شود؛ کوهی برآمده از دل افسانهها و ادبیات ایرانی.
داستان The Lost Crown را میتوان در چند صفت خلاصه کرد و البته ساعتها در مورد آن توضیح داد؛ پر رمز و راز و مملو از غافلگیری. دزدیده شدن شاهزاده در ابتدای بازی تنها یکی از سورپرایزهایی است که شاهزاده ایرانی جدید در چنته دارد و به مرور با پیشروی در داستان بازی، دقیقا به همان اندازه که کوه قاف پُر از اتفاقهای عجیب و غیرقابل پیشبینی است، خود داستان هم چنین شرایطی دارد. The Lost Crown یک بازی مترویدوینیا است و برای چنین اثری، واقعا داستان پرجزییاتی روایت میکند. شخصیت سارگون به مرور با کاراکترهای جدیدی آشنا میشود که هرکدام داستان و ماجراهای خاص خودشان را دارند و مواقع زیادی پیش میآید که مسیر اتفاقها، کاملا متفاوت با آن چیزی که فکرش را میکنید پیش میرود.
یک نکته حائز اهمیت دیگر در زمینه داستان، حضور پررنگ نمادها و عناصر ایرانی در تار و پود قصه بازی است. به دلیل جلوگیری از اسپویل، خیلی نمیتوان به تمام این موارد اشاره کرد ولی مثلا سیمرغ که سارگون قدرتهای جدیدش را از پَرهای آن میگیرد نقش مهمی در داستان ایفا میکند و موارد دیگری هم وجود دارند که کاملا برگرفته از ادبیات ایران باستان هستند. رویارویی با این موارد مخصوصا برای ما ایرانیها جذابیت بالایی دارد و این قضیه زمانی پررنگتر میشود که بدانیم The Lost Crown توسط تیم حرفهای از دوبلورهای کشورمان و به شکل کاملا رسمی صداگذاری فارسی هم دارد. صداگذاری شخصیتها خیلی خوب صورت گرفته است و حضور صداپیشههای معروف باعث شده تا دوبله بازی کیفیت واقعا بالایی داشته باشد.
در مجموع The Lost Crown با ارائه داستانی پرجزییات که پیچشهای بسیار خوبی دارد و در نهایت هم به پایانبندی بسیار مناسبی ختم میشود، در این زمینه کاملا سربلند است. اما آنچه که بازی در ارائه آن حتی روی دست داستان هم بلند میشود، گیم پلی عمیق و ناب از جنس مترویدوینیا است که نشان میدهد سازندهها با شناخت کامل از این سبک و تلفیق آن با عناصری که همیشه بازیهای شاهزاده ایرانی را تعریف کردهاند، موفق به خلق محصولی حقیقتا درگیرکننده شدهاند. اول از همه بهعنوان یک اثر مترویدوینیا، نقشه قاف کوه به شکلی طراحی شده است که مدام باید بین قسمتهای مختلف جهان بازی در رفت و آمد باشید. The Lost Crown دنیای وسیعی دارد و همین موضوع میتوانست پس از مدتی گشت و گذار در آن را حوصلهسربر کند. مگر اینکه سازندهها آنقدر در طراحی کلی مکانیکها و جزییات خلاق باشند که جلوی این اتفاق را بگیرند و خب خبر خوب اینکه The Lost Crown کاملا چنین خلاقیتی دارد.
تنوع محیطهای بازی واقعا بالا است و در هرکدام چالشها و دشمنان متنوعی انتظار گیمر را میکشد
اول از همه، خود تنوع بالای محیطها است که جلوی یکنواخت شدن بازی در طول تجربه تقریبا ۲۵ ساعته آن را میگیرد. در حالی که کار سارگون از عمارتی با معماری اصیل ایرانی و خاورمیانهای آغاز میشود، به مرور زمان پای این کاراکتر به یک جنگل مرموز، فاضلابهای نمور و تاریک و حتی جهانهایی که مرز بین خیال و واقعیت در آنها به باریکی یک تار مو است، باز میشود. مهمتر از ظاهر این محیطها، این ویژگی است که در هرکدام از آنها انواع و اقسام چالشهای شیرین از جنس پلتفرمینگ و مبارزههای نفسگیر هم انتظار گیمر را میکشد.
شاید اگر بخواهم سختگیر باشم و یک ایراد از کلیت روند بازی The Lost Crown بگیرم، میتوانم به ریتم نسبتا آرام آن در شروع بازی اشاره کنم؛ جایی که هنوز سارگون مهارت خاصی به دست نیاورده است و به همین دلیل چه گشت و گذار در جهان بازی و چه مبارزهها کمی ساده و سطحی بهنظر میرسند. ولی پس از پشت سر گذاشتن این نیم تا یک ساعت اولیه، همهچیز خیلی خیلی بهتر میشود و دیگر سخت میتوان عاشق جزییات گیمپلی بازی نشد. اگر فلشبکی به عقب بزنیم و به نسخههای محبوب پرنس آو پرشیا نگاه کنیم، گیم پلی این مجموعه ترکیبی از پلتفرمینگ و مبارزههای جذاب بوده است و خب نسخه جدید هم همین دو عنصر اصلی را با عناصر مترویدوینیا ترکیب کرده است.
در هریک از محیطهای متنوع بازی، اول از همه چالشهای مربوط به پلتفرمینگ در انتظار مخاطب هستند. انواع و اقسام تلههایی که برخورد با آنها میتواند جلوی پیشروی شما را بگیرد و آنقدر هوشمندانه طراحی شدهاند که پشت سر گذاشتن آنها، حس حل یک پازل شیرین را دارد و باید با سرعتعمل مناسب و استفاده از مهارتهای مختلف سارگون، موانع را پشت سر بگذارید. برخی از این نوع پازلهای بازی واقعا تحسینبرانگیز طراحی شدهاند و مخصوصا پس از آنکه چند مورد از مهارتهای حرکتی شخصیت اصلی را بهدست میآورید، کاملا باید با خلاقیت و موقعیتسنجی آنها را پشت سر بگذارید. در گوشه و کنار جهان بازی محیطهای فرعی و مخفی هم وجود دارند که معمولا در آنها یا کاراکتری پیدا میکنید که ماموریتی فرعی و پاداشی ارزشمند در قبال انجام آن دارد یا به آیتمهایی میرسید که اطلاعاتی بیشتر از داستان و جهان بازی ارائه میدهند و اسامی اکثرا ایرانی آنها، جذابیت ویژهای دارد. این ویژگی باعث شده است تا گشت و گذار در محیطها و کفایت نکردن به پیشبرد خط اصلی داستان، ارزش و لذت بیشتری داشته باشد.
مکمل طراحی عالی جنبههای پلتفرمینگ بازی، سیستم غنی مبارزههای The Lost Crown است. شخصیت سارگون دو شمشیر به اسم قیس و لیلا دارد و به مرور زمان انواع و اقسام کمبوها و حرکتها را یاد میگیرد که مبارزههای بازی را خیلی فراتر از صرفا پشت سر هم زدن یک کلید کردهاند. برای مثال اگر کلید ضربه زدن را با جهتهای مختلف ترکیب کنید، نوع ضربه عوض میشود و میتوانید زیر پای دشمن را خالی یا او را به سمت آسمان پرتاب کنید و در آنجا حسابش را برسید. البته حسابش را برسید شاید عبارت درستی هم نباشد؛ چرا که دشمنان در بازی اصلا دست و پا بسته نیستند و مخصوصا زمانی که تعداد آنها کمی بیشتر میشود، میتوانند حسابی سارگون و شما را اذیت کنند. به همین دلیل هم همانقدر که استفاده از انواع درست ضربهها در بازی اهمیت دارد، یاد گرفتن اصولی دفع ضربه آنها یا همان پَری کردن بهموقع و جاخالی دادن هم حائز اهمیت است. مخصوصا که دشمنان تنوع خوبی هم دارند و شیوه مبارزه با هریک از آنها متفاوت است.
به مرور زمان مهارتهای جدیدی بهدست خواهید آورد که هم برای گشت و گذار در جهان بازی و هم مبارزه کارامد هستند
سازندههای The Lost Crown برای شخصیت اصلی بازی مسیر خوبی برای پیشرفت و ارتقا هم در نظر گرفتهاند. برای مثال پس از مدتی یک تیرکمان هم پیدا خواهید کرد که به چند شکل مختلف قابلاستفاده است و تنوع روشهای مبارزهای را بیشتر میکند یا حتی میتوانید با مراجعه به آهنگر، قدرت شمشیر و تیرکمان خودتان را بالا ببرید. از طریق درختهایی که حکم چکپوینت را دارند، میتوانید گردنبند سارگون را شخصیسازی کنید که خود آنها هم انواع مختلفی دارند و مثلا میتوانند کمبو جدیدی اضافه کنند یا مهارتی به سارگون بدهند که در لحظه مرگ، یک شانس مجدد برای مبارزه پیدا کند. پیدا کردن ترکیب درست گردنبندها و یادگرفتن اصول مبارزهای مختلف بازی با جزییات زیادی کار شده است و در نتیجه آن، نبردها گاهی حتی حسی شبیه به یک بازی سبک فایتینگ پیدا میکنند که باید با بلد بودن کمبوها و زمانبندی درست، دشمن را شکست دهید و اصطلاحا مش کردن دکمهها کمکی نخواهد کرد.
این موضوع مخصوصا در نبرد با باسها بهوضوح قابللمس است و انواع و اقسام باسهای بازی که طراحی مناسبی هم دارند، کاملا مهارتهای گیمر و سارگون را به چالش میکشند و خیلی وقتها نهایت دو یا سه اشتباه میتواند منجر به شکست شود. البته شاید با این توضیحات فکر کنید که The Lost Crown بازی بسیار سختی است. اجازه بدهید اینطور بگویم که در درجهسختی نرمال، The Lost Crown چالشهایی دارد که مثلا به شخصه از آنها لذت بردم و میزان سختی آنها هم هرگز آزاردهنده نمیشد. ولی اگر با سبک مترویدوینیا آشنا نباشید یا کلا از بازیهای چالشبرانگیز لذت نبرید، بله شاید میزان سختی بازی کمی بالا بهنظر برسد. خبر خوب برای این دسته افراد اینکه سیستم درجه سختی بازی کاملا قابلیت شخصیسازی دارد و مثلا میتوانید میزان دمیجی را که دشمنان به شما میزنند کاهش دهید یا با دستکاری دیگر مولفهها، بازی را به همان شکلی که مناسب سلیقه شما است، به پایان برسانید.
پس از تمام کردن The Lost Crown هم میتوانید دوباره به جهان آن برگردید و کارهای باقیمانده خودتان را انجام دهید؛ ولی ایکاش بازی حالتهایی مثل باس راش هم تدارک دیده بود. The Lost Crown همچنین از نظر جنبههای فنی گرافیکی، اثر چندان درجهیکی نیست و مخصوصا زمانی که در دیالوگها یا مواقع دیگر دوربین روی شخصیتها زومتر میشود، کیفیت بافتها آنطور که باید نیست. ولی خب این ضعف بازی تا حد زیادی با تنوع در طراحی و پس زمینههای پرجزییات جهان بازی جبران میشود. همچنین موسیقی بازی هم دقیقا مثل صداگذاریهای آن کیفیت بالایی دارد. وظیفه ساخت موسیقیها برعهده آهنگساز بازی Ori بوده است و استفاده از سازهای اصیل ایرانی در اکثر مواقع، نواهایی کاملا متناسب با فضای بازی خلق کرده است. موسیقی در باس فایتها ریتم تندتری میگیرد که میتواند هیجان این نبردها را به شکلی بهتر ارائه دهد.
همه این توضیحات را دادم تا به اینجا برسم که Prince of Persia: The Lost Crown، با تمام ویژگیهایی که به آنها اشاره کردیم در نقطه مقابل خیلی از بازیهای بزرگ یوبیسافت در سالهای اخیر قرار میگیرد. در اینکه این شرکت بازیهای خاطرهانگیز زیادی داشته است شکی نداریم ولی در اکثر بازیهای چند سال گذشته آنها، تقریبا میشد ردی از یک سیستم آشنا دید که فقط در جهانهای مختلفی پیاده شده و ظاهر آن بسته به هر بازی تغییر یافته است. به همین دلیل فکر میکنم اگر شاهزاده ایرانی در قالب یک بازی اکشن سومشخص صاحب نسخهای جدید میشد، ممکن بود درگیر همین یکنواختی شود. ولی The Lost Crown دقیقا برعکس این اتفاق را رقم زده است و تیم توسعه آن با رفتن به سراغ المانهای مترویدوینیا و اضافه کردن چاشنی خلاقیت به بازی، اثری ارائه دادهاند که هرگز از نفس نمیافتد و میتواند هم برای طرفداران این سبک از بازیها و مجموعه پرنس و هم برای هر علاقهمند به ویدیو گیمی، حسابی لذتبخش باشد. The Lost Crown شروع بسیار خوبی برای سال ۲۰۲۴ است و میتوان با خیال راحت آن را به همه گیمرها پیشنهاد کرد.
بررسی بازی بر اساس نسخه کامپیوتر صورت گرفته است و کد آن توسط یوبیسافت برای زومجی ارسال شده است
Prince of Persia: The Lost Crown
نقاط قوت
- ارائه داستانی پرجزییات و مملو از اتفاقهای غافلگیرکننده
- طراحی جهان شگفتانگیز با تنوع محیطی بالا
- سیستم مبارزههای غنی با انواع و اقسام حرکات و ضربهها
- پیادهسازی درست عناصر مترویدوینیا و لذتبخش بودن گشت و گذار
- طراحی درست جنبههای پلتفرمینگ و ارائه چالش شیرین در قالب آنها
- موسیقی و صداگذاریهای باکیفیت
- باس فایتهای هیجانانگیز و چالشبرانگیز
نقاط ضعف
- ریتم بازی در اوایل آن کمی کُند است
- جزییات فنی گرافیک میتوانست بهتر باشد
- حس شدن جای خالی حالتی مثل باس راش
نظرات