بررسی بازی Suicide Squad Kill the Justice League
استودیو راکاستدی تداعیکننده چیزهای مهمی برای ما گیمرها است. تیمی که فعالیت خود را با یک شوتر اولشخص و تحسینشده با عنوان با Urban Chaos شروع کرد و طی چرخشی غیر منتظره، سهگانهای فراموشنشدنی، جریانساز و خارقالعاده با محوریت شخصیت بتمن و جهان Batman The Animated Series را در اختیار علاقهمندان قرار داد. تیم بریتانیایی را میتوانیم با عناوین مختلفی توصیف کنیم اما راستش را بخواهید، من آنها را با جسارتشان می شناسم. و دقیقا از دل همین جسارت بود که طی ده سال اخیر، بازیهای استودیو نامبرده با حواشی مختلفی عرضه شدند. از بتمن: آرکامسیتی و پایان تکاندهنده و بحثبرانگیزش تا بتمن: آرکام نایت با قصهی جنجالی و بهیاد ماندنیاش و حالا، بازی Suicide Squad Kill the Justice League که هرچقدر از حواشی آن بگوییم باز هم کم است.
حالا و بعد از هشت سال از انتشار بتمن: آرکام نایت، بازی سوساید اسکواد منتشر شده است. حالا بهروز داوری تازهترین محصول راکاستدی رسیدهایم. آیا بازی بههمان اندازه که بهنظر میرسید، یک ویدیوگیم لایو-سرویس کسالتآور دیگر است یا نه؛ با یک ویدیوگیم متفاوت طرف شدهایم؟ این شما و این هم بررسی زومجی از بازی Suicide Squad Kill the Justice League.
تماشا در آپارات | تماشا در یوتیوب
داستان بازی سوساید اسکواد چندین سال بعد از اتفاقات «آرکام نایت» دنبال میشود. بتمن که در پایان آرکام نایت هویت مخفیاش لو رفت و دنیا فهمید که اون کسی جز بروس وین نیست، حالا بهلطف سوپرمن، فلش، گرینلنترن و واندروومن که در دنیای آرکام با عنوان «ابر-انسانها/Meta Humans» شناخته میشوند، از غار خود بیرون آمده و درکنار این افراد، «لیگ عدالت» را تشکیل داده است.
لیگ عدالت اما خیلی زود با بزرگترین چالش ممکن روبهرو میشود: یک نیروی فضایی تحت رهبری «برینیک» با هدف مذاکره، وارد مدار زمین و شهر متروپلیس میشوند. ورود اعضای لیگ عدالت بهکشتی فضایی برینیک جهت مذاکره همانا و شکست آنها، و بدل شدن سوپرمن، بتمن و گرینلنترن بهسربازان قسمخورده برینیک نیز همان. واندروومن و فلش از دست سربازان برینیک فرار میکنند اما آیا قدرت لازم برای شکست قویترین و باهوشترین افراد روی زمین که حالا سرباز برینیک شدهاند را دارند؟ اینجا است که آماندا والر از سازمان آرگس (ARGUS) به جایی برمیگردد که همه ماجراها از دل آن آغاز شد. آسایشگاه آرکام. والر با انتخاب چهار نفر از خلافکارهایی که دقیقا بهدست همین اعضای لیگ عدالت تحقیر شده بودن، آنها را بهیک عملیات عجیب برای نجات دنیا میفرستد. شرح وظایف گروه Task Force X ساده و مشخص است: آنها باید لیگ عدالت را بکشند.
حتی گیمپلی خوشساخت و بسیار سرگرمکننده بازی هم نمیتواند در دراز-مدت، بهتکرار افتادن مراحل بازی را پوشش بدهد
قصه بازی با وجود اینکه یکی از نقاط قوت اثر بهحساب میآید، یکی از ضعفهای هم بازی را هم در دل خود گنجانده است. همین اول کار باید این موضوع را در نظر بگیریم که بازی سوساید اسکواد، یک ویدیوگیم در ژانر «لوتر شوتر» بهحساب میآید. ژانری که قصهگویی در آن، هرگز اولویت اصلی نیست اما خوشبختانه، میتوانیم بگوییم که بازی سوساید اسکواد موفق میشود تا قصهای متمرکز و باکیفیت را مابین لوترشوترهایی که طی چند سال اخیر منتشر شدند، روایت بکند.
همانطور که احتمالا میدانید، در روایت قصههای «جوخه انتحار» یا همان سوساید اسکواد، چه در مدیوم کامیک، چه سینما، تلویزیون و ویدیوگیم، موارد مهمی وجود دارند که باید رعایت شوند. اعزام خلافکارهای درجه چندمی و ناآشنا مثل پولکا-دات من و بلاداسپورت بهماموریتی غیرممکن درکنار تمسخر قهرمانهای دستنیافتنی لیگ عدالت و تلاش برای بهپائین کشیدنشان در حد خلافکاران جوخه انتحار که سریال پیسمیکر (Peacemaker) مصداق بارز چنین موضوعی است، مواردی هستند که همیشه در قصههای این مجموعه دیده میشوند و اگر این مشخصهها را در قصههای این مجموعه نبینیم، انگار یک چیزی کم است.
عدم وجود بنمایه درام برای نبرد با بتمن و سوپرمن، بهروال قصهگویی بازی آسیب زده است
خوشبختانه یا متاسفانه، بازی سوساید اسکواد کاملا بهمنبع اقتباسش وفادار است و در این بازی، یک قصه سوساید اسکوادی تمامعیار تعریف میشود. چرا متاسفانه؟ چون بازی اصلا و ابدا مشتهای خود را عقب نگه نمیدارد و شدیدا از خجالت قهرمانهای محبوبمان در میآید. وقتی از نظر احساسی بهچنین مقولهای نگاه کنیم، قطعا برایمان ناراحتکنندهست. و زمانیکه از دید فنی آن را بررسی کنیم، میبینیم که در مننبع اقتباس بازی هم دقیقا چنین مواردی اجرا شده و نمیتوان بابت چنین مضوعی به بازی سوساید اسکواد خرده بگیریم. قصه بازی با وجود موضوع ساده و سرراستی که دارد، با پیچ و خمهای متعددی همراه است و آن جنس از قصهگویی که از استودیو راکاستدی انتظار داریم را برآورده میکند. اما نقطه ضعف بازی، بهکم بودن و حتی عدم وجود وزن درام مناسب در زمان رویارویی با یک سری از اعضای لیگ عدالت برمیگردد.
ما در این بازی، بهترتیب با فلش، گرینلنترن، بتمن و سوپرمن روبهرو میشویم. نکته اینجا است که مواجهه با فلش و گرینلنترن از منظر درام، آمادهسازی یا بیلد-آپ بسیار خوبی دارد و در زمان آغاز باسفایت، بنمایه احساسی و درام کاملا مناسبی برای نبرد تعریف شده است. فلش با تحقیر و برخوردهای مختلف با جوخه انتحار، دائما رقابت با این افراد را زنده نگه میدارد و از آن طرف، گرینلنترن با تهدید خانواده ددشات و بنزین ریختن در آتش رقابتشان، درام بین دو کاراکتر را حفظ میکند. متاسفانه چنین مسئلهای برای نبرد با بتمن و سوپرمن صادق نیست. مخصوصا سوپرمن که بهجز یک یا دو کاتسین، اصلا در روند بازی پیدایش نمیشود و او را فقط در زمان مبارزه نهایی میبینیم. درست است که شخصیتهای اصلی و اعضای لیگ عدالت بهلطف دیالوگنویسی درجه یک بازی، پرداخت بسیار خوبی دارند. نویسندگی خوب بازی درکنار قصهگویی محیطی ازطریق فایلهای صوتی و مواردی از این دست، علاوهبر پرداخت موفقیتآمیز کاراکترها، دنیاسازی آرکام را نیز جلو میبرند و قوام داستانی مناسب را برای اثر مورد بحثمان شکل میدهند.
بهرهگیری کاراکترها از تفنگهای متفاوت و مجهز بودن هر یک بهسیستمهای حرکتی خاص، تجربه بازی با هر یک از کاراکترها را متفاوت و جذاب کرده است
روایت قصهای اسرارآمیز با کارگردانی و کاتسینهای درجه یک، پرداخت مناسب شخصیتهای اصلی و فرعی درکنار وفاداری به بنمایه داستانی جهان آرکام و جلو بردن آن، مواردی هستند که قوام مناسبی بهداستان این بازی دادهاند. البته نباید فراموش کنیم که داستان بازی طی روندی احتمالا ۱۲ ماهه و ازطریق انتشار محتویات فصلی و رایگان، کامل میشود اما همین فصل شماره صفر از بازی، با روایت مناسبی همراه است و بهلطف اجرای صحیح استانداردهای استودیو راکاستدی در روایت قصه، بازی از منظر داستانسرایی، حقیقتا چند سر و گردن بالاتر از محصولات همسبکیئه که طی سالیان اخیر منتشر شدن.
گشتوگذار در محیط و مبارزه با انواع دشمنان، آناتومی گیمپلی بازی را میسازد. بازیکن این اختیار را دارد که از بین کینگ شارک، هارلی کوئین، کاپیتان بومرنگ و ددشات، یک شخصیت را انتخاب کند، بازی رو جلو ببرد و در زمان مطلوب، کاراکتر مد نظر خود را تعویض کند. از همان لحظات آغازین شروع بازی، گیمر با سیستمهای حرکتی کاراکترها آشنا میشود. بهلطف مکانیزمهای حرکتی خاص هر یک از کاراکترها و استفاده هر یک از آنان از یک سری سلاح متفاوت، تفاوتهایی معنیدار مابین شیوه تجربه بازی با هر یک از این کاراکترها بهوجود آمده است. مثلا کاپیتان بومرنگ فقط میتواند از تفنگهای شاتگان، مسلسل و تکتیرانداز استفاده کند، درحالی که هارلی کوئین فقط توانایی استفاده از تفنگهای کمری و سنگین را دارد. چنین موضوعی درکنار وجود سیستمهای حرکتی کاملا متفاوت شخصیتها و درخت مهارت آنها، گیمپلی هر یک از اعضای جوخه انتحار رو کاملا منحصر بهفرد کرده. خوشبختانه یک سیستم آپگرید و بیلد-سازی برای کاراکترها تعبیه شده است که بهگیمر اجازه میدهد تا با دست بردن در تک تک جزئیات آیتمها و قدرتهای شخصیتاش، بیلد مد نظر خود را بسازد و بازی را جلو ببرد.
بهلطف چرخه گیمپلی اعتیادآور، زیرساختهای لایو-سرویس صحیح و نقشه راه مشخص، سوساید اسکواد پتانسیل بدل شدن به یک گیم لایو-سرویس موفق را دارد
مکانیزمهای حرکتی و تیراندازی در بازی شدیدا سرگرمکننده طراحی شدهاند و سوساید اسکواد را به تجربهای اعتیادآور تبدیل میکنند. بهلطف گانپلی درجه یک بازی، مأموریتهای کمتنوعی که بعد از چند ساعت روبهتکرار میروند، قابل تحمل میشوند؛ اما آیا گانپلی و روند بسیار سرگرمکننده بازی میتواند روبهتکرار رفتن تجربه بازی آن هم بعد از ۲۰۰ ساعت تجربه کردنش را پوشش بدهد؟ قطعا نه. چه خط اصلی قصه و چه مأموریتهای جانبی که از یک سری کاراکتر فرعی بهمان داده میشود، عموما ساختار یکسانی دارند و این موضوع قطعا بزرگترین مشکل بازی بهحساب میآید. البته که این وسط، چالشهای ریدلر و معماهای او هم از سهگانه آرکام به سوساید اسکواد آمدهاند اما باز هم با این وجود، تنوع مراحل بازی همچنان بسیار کم و انتظار از محتویات فصلی که کمتر از یک ماه دیگر بهبازی میآیند، حقیقتا بالا است. بعد از اتمام خط داستانی، بازی وارد حالت Endgame میشود و شاخصههای لایو-سرویس خود را عرضه میکند. گیمرها میتوانند با انجام مأموریتهای مختلف و بهدست آوردن لوتهای متنوع، خودشون رو برای شروع فصل بعدی از محتویات داستانی آماده کنند.
تنوع بالای تفنگها و حس بسیار خوبی که شلیک کردن هر یک از آنها منتقل میکند، در ترکیب با انواع و اقسام دشمنانی که باید شکارشان بکنیم و سیستمهای حرکتی مختلفی که برای هر یک از شخصیتها تعریف شده است، روندی چالشبرانگیز را میسازد که استاد شدن در آن سخت اما بسیار لذتبخش است؛ هسته مبارزات بازی دقیقا مثل سری بتمن آرکام طراحی شده است و بازیکن علاوهبر حمله و ضدحمله، بدون ضربه خوردن باید تعداد خاصی از دشمنان را از بین ببرد تا قابلیتهای ویژهاش فعال شود. راکاستدی بهخوبی موفق شده است تا سیستم Free Flow از نبردهای بتمن آرکام را بهژانر شوتر سومشخص ترجمه کند. تمام این موارد درکنار پاداش جذابی که هر یک از مأموریتهای جانبی و Endgame در اختیار بازیکن قرار میدهد، تجربه بازی را اعتیادآور میکنند و گیمر را پای بازی نگه میدارند. بعد از اتمام بازی و ورود بهحالت Endgame، چرخهای متشکل از شرکت در مأموریتهای عموما تکراری بازی، لذت بردن از گانپلی و گیمپلی دوپامینساز بازی، بهدست آوردن تفنگهای جدید که لذت کشتن دشمنان باهاشون بینهایت شیرین است و تکرار مجدد این چرخه، روندی اعتیادآور را میسازه که پاشنهآشیل آن، مأموریتهای بهشدت تکراری اونن. یکی دیگه از مشکلات بازی که باید بهش اشاره بشه، بهناعادلانه بودن قیمت آیتمهای فروشگاه بازی برمیگرده. اصلا چرا یک بازی که هفتاد دلار قیمت داره، باید یک بتلپسِ پولی داشته باشد؟ این ناعادلانه بودن قیمتگذاری بدون شک یک نقطه ضعفه که راکاستدی باید فکری بهحالش بکنه.
آزادیعمل بازیکن در ساخت بیلدهای مختلف و تعیین سبک بازی مد نظر خود، از برجستهترین نکات گیمپلی سوساید اسکواد است
از منظر صوتی و بصری، با محصولی درجه یک طرفیم. بهلطف بازگشت تقریبا تمام افرادی که روی جلوههای هنری و فنی سهگانه بتمن کار کرده بودند، تجربهای درجه یک که از راکاستدی انتظار میرود در اختیار بازیکنان قرار گرفته است. دیوید هیوگو که قبلا کارگردان هنری سهگانه آرکام بود، حالا کارگردانی هنری سوساید اسکواد را انجام داده است و بازی از منظر جلوههای هنری و تصویری، عالی است. این زیبایی در طراحی پیچیده، تحسینبرانگیز و اتمسفریک شهر متروپلیس منعکس میشود و از معماری آرت-دکو تا تنوع طراحی مناطق مختلف شهر درکنار موسیقی امبیانس که دائما در پس زمینه گشتوگذار در متروپلیس پخش میشود، کاوش در این شهر رو بهتجربهای گیرا، اتمسفریک و لذتبخش تبدیل میکند. شهر متروپلیس دقیقا مثل گاتهام از بازی آرکام نایت، طی جلو رفتن قصه بازی دچار تغییرات جدی میشود و هویت خاص خودش را بهدست میآورد؛ دقیقا برعکس گاتهام بیروحی که سال گذشته در گاتهام نایتس دیدیم. قصهگویی محیطی درکنار هویت ویژه متروپلیس، اولین حضور جدی این شهر در مدیوم گیم را به اتفاقی ویژه تبدیل کرده است.
طراحی بازی نهتنها از بحث هنری، بلکه از منظر فنی هم تحسینبرانگیز است. در سوساید اسکواد با محیطی طرفیم که در آن چهار بازیکن بهشکل کاملا آنلاین میتوانند در نقشه جهان-باز اثر مورد بحث ما، فعالیت کنند و نکته جالب این است که بازی با نرخ فریم ۶۰ اجرا میشود و با محصولی شدیدا بهینه طرفیم. علاوهبر تمام این موارد، بازی با یک سیستم تازه و تحسینبرانگیز از انیمیشن صورتها، بهشکلگیری موقعیتهایی خاص از طنز با تکیهبر زبان بدن دست زده است و بهنوعی، راکاستدی در جلوههای فنی و هنری بازی، استعداد خودش را بهرخ میکشد. البته که در ورای جلوههای تحسینبرانگیز بازی، یک سری نقاط ضعف جدی هم پنهان شده است. رابط کاربری بازی بدون شک یکی از بزرگترین مولفههای ناامیدکننده این بازی است. لحظاتی از بازی وجود دارد که در جریانشان صفحه آنقدر شلوغ میشود که هرگز نمیتواند فرق بین همراهان و دشمنان خود را تشخیص بدهید. چه رابط کاربری منوها و چه رابط کاربری داخل بازی، از آنچه که راکاستدی در سهگانه آرکام طراحی کرده بود بسیار ضعیفتر و ناامیدکننده است.
رابط کاربری بازی در یک کلام «اذیتکننده» است
صداگذاری، موسیقی و دوبلاژ در سوساید اسکواد بینقص انجام شده است. باز هم با اجرایی خارقالعاده از کوین کانروی طرفیم که بازهای گسترده از جلوههای مختلف شخصیت بتمن/بروس وین را نمایش میدهد. از انعکاس شکننده و انسانی بتمن تا تصویر بسیار ترسناک شوالیه تاریکی پلید که حالا از گاز وحشت بهره میبرد، بهلطف اجرای بینقص کانروی افسانهای ممکن شده است. از آن طرف اجرای فوقالعاده کاراکترهای کینگشارک، هارلی کوئین (با هنرنمایی دوباره تارا استرانگ)، کاپیتان بومرنگ و ددشات در ترکیب با نویسندگی درجه یک و آهنگسازی بینظیر نیک اروندل که او هم از سهگانه آرکام باز گشته است، جلوههای صوتی سوساید اسکواد را مثل تصویرسازیهای درجه یک آن تقدیم مخاطب میکنند.
بازی Suicide Squad Kill the Justice League یک ویدیوگیم مشکلدار و بسیار سرگرمکننده است. اثری لوتر شوتر که همزمان در داستانسرایی عملکرد بسیار خوبی دارد و چرخه اعتیادآور گیمپلی آن درکنار گانپلی عالی و لوت بسیار خوبی که در مأموریتهای جانبی و Endgame بازی وجود دارد، قطعا برای هواداران این ژانر جذاب است. با وجود مأموریتهای اصلی و جانبی شدیدا تکراری که حتی سرگرمکنندگی بازی هم بهمرور زمان از پوشش تکرار این مأموریتها رنگ میبازند، سوساید اسکواد در پایان موفق میشود تا زیرساختی مناسب برای ارائه محتویات لایو سرویسِ بلند مدت را ایجاد کند و در مقایسه با ویدیوگیمهایی مثل اونجرز، انتم، گاتهام نایتس، ردفال و Outriders، سوساید اسکواد بهترین لوتر شوتری سوم شخصی است که طی سالیان اخیر در دسترس مخاطبان قرار گرفته است. اگر انتظار تجربهای قصهمحور مثل سهگانه آرکام رو از این بازی دارید، حداقل تا زمستان سال آینده منتظر بمانید تا محتویات رایگان و قصهمحور چهار فصل آغازین بازی منتشر شوند. در غیر این صورت، تجربه سوساید اسکواد فقط بههواداران جدی بازیهای لوتر شوتر که با دنیای دیسی آشنایی دارند، توصیه میشود.
بررسی بازی Suicide Squad Kill the Justice League با محوریت تجربه نسخه پیسی نوشته شده است