بررسی بازی Alone in the Dark؛ گرفتار در تاریکی!
Alone in the Dark یکی از قدیمیترین مجموعههای سبک وحشت و بقا است که اولین نسخه آن در سال ۱۹۹۲، یعنی زمانیکه هنوز چهار سال تا اولین رزیدنت ایول و ۷ سال تا ظهور سایلنت هیل فاصله داشتیم، روانه بازار شد و در دورانی که خبری از گرافیکهای آنچنانی برای خلق فضایی رعبآور نبود، توانست در دل همان طراحیهای ساده زمان خودش، تجربهای واقعا ترسناک ارائه دهد. این مجموعه در گذر زمان فراز و نشیبهای خاص خودش را داشته است و احتمالا برای خیلی از گیمرهای نسبتا قدیمی، نسخه The New Nightmare یکی از آثار خاطرهانگیز پلی استیشن ۱ بهحساب میآید. بااینحال چند بازی آخر مجموعه یک ناامیدی تمامعیار بودند و پس از اینکه امتیاز مجموعه توسط THQ Nordic خریداری شد، انتظار میرفت که Alone in the Dark 2024 بازگشت موفقی برای این مجموعه تأثیرگذار باشد که متاسفانه، نتیجه نهایی بسیار متفاوت از این انتظار است.
Alone in the Dark جدید یک بار دیگر سراغ همان شخصیتهای آشنا مجموعه رفته است و بیراه نیست اگر بگوییم که نوعی بازسازی از اولین نسخه آن بهحساب میآید. ادوارد کارنبی، کاراگاه خصوصی که این بار نقش او را دیوید هاربر بازی میکند به همراه امیلی هارتوود (با بازی جودی کومر) در این نسخه راهی عمارت درکِتو (همان عمارت نسخه اول بازی) میشوند تا دنبال رازهای مخفی آن باشد و به ماجرای غیب شدن عموی امیلی پی ببرند. بازی در همان ابتدا اجازه میدهد تا از بین این دو شخصیت، کاراکتر اصلی خودتان را انتخاب کنید و با اینکه اکثر بخشها و اتفاقها بین دو کاراکتر مشترک است، ولی هریک از آنها سکانسهای منحصربهفرد خودشان را هم دارند که شاید در ظاهر نوید اثری را بدهد که مثل رزیدنت ایول ۲ ارزش دو بار تجربه کردن بازی را داشته باشد ولی کمی بعدتر خواهم گفت که چرا چنین چیزی برای Alone in the Dark صدق نمیکند.
Alone in the Dark مملو از عناصر و مولفههای مشکلدار و ضعیف است ولی در بین تمام اینها، میتوان داستان را جزو ویژگیهای نسبتا خوب بازی دانست. روایت بازی، صرفا یک سری ویژگی پایه نسخه سال ۱۹۹۲ را اقتباس کرده و جزییات ریزتر داستانی را کاملا تغییر داده است. در نسخه جدید عمارت مذکور دیگر خانه شخصی جرمی، عموی امیلی نیست و یک آسایشگاه روانی بهحساب میآید که جرمی هم یکی از ساکنین آن بهحساب میآید و اخیرا ناپدید شده است. علاوهبر این، دیگر تمام اتفاقهای بازی در داخل همین مکان رخ نمیدهند و در مواقع زیادی و مخصوصا پس از تعامل با یک جسم عجیب و غریب، راهی مکانهای متفاوتی میشوید.
بهطور کلی، دنبال کردن ماجرای ناپدید شدن جرمی آنقدر کیفیت خوبی دارد که طرفداران داستانهای مرموز و کمی هم ترسناک را تا پایان مجبور به تحمل سایر مشکلات Alone in the Dark کند؛ البته طرفداران صبور چنین روایتهایی را! به مرور زمان با شخصیتهای مختلفی در جهان بازی روبهرو میشوید که هرکدام به دلیلی در این آسایشگاه حضور دارند و پی بردن به جزییات زندگی و مشکلات آنها، خالی از جذابیت نیست. همچنین با اینکه نسخه جدید تنها تاریکی گرافیک خیلی امروزی و باکیفیتی ندارد، ولی در خلق یک اتمسفر متناسب با فضای روایت داستانش عملکرد مناسبی داشته است و همین موضوع تاثیرگذاری اتفاقهایش را که گاهی هم واقعا غیرقابل پیشبینی هستند، بیشتر میکند. به همین دلایل میتوان ادعا کرد که بازی در مجموع داستان قابلقبولی دارد یا به بیان بهتر، حداقل وضعیت آن در این مولفه به مراتب از سایر ویژگیهایش بهتر است.
اما وقتی به کلیت روند Alone in the Dark فکر کنیم، شاید بهترین توصیف این باشد که آن را اثری بیهویت بدانیم. تنها در تاریکی جدید از آن بازیهایی است که سعی کرده تا ویژگیهایی از آثار موفق ترسناک سالهای اخیر، از Amnesia گرفته تا رزیدنت ایولها و الن ویک وام بگیرد و صادقانه بگویم که حتی به گرد پای هیچیک از اینها هم نمیرسد. در اکثر مواقعی که در حال تجربه این اثر هستید، مشغول گشتوگذار در محیطهای مختلف خواهید بود و مخصوصا در خودِ عمارت، جنبههای اکشن بسیار کمرنگ هستند و صرفا باید دنبال پیدا کردن مسیر برای پیدا کردن آیتمها و گاهی هم حل پازلها باشید. پازلهای بازی بیشک بهترین بخش آن بهحساب میآیند و با اینکه نمونههای بدون منطق و ضعیفی هم در بین آنها دیده میشود، ولی چند پازل خوب هم در بازی داریم که پیدا کردن راهحل آنها حس خوب پشت سر گذاشتن یک چالش معمایی را ارائه میدهد.
در طرف دیگر، سیستم مبارزههای بازی بهمعنی واقعی کلمه افتضاح است. نبردها اکثرا در مواقعی که وارد دنیای متفاوتی از عمارت شدهاید رخ میدهند و شخصیتها برای رویارویی با دشمنانی که تقریبا اکثر آنها هم ظاهر و رفتار یکسانی دارند، چند سلاح محدود در اختیار دارند که جنگیدن با هیچیک از آنها لذت چندانی ندارد و حتی میتوان گفت اعصابخردکن است. اما جایزه بدترین مکانیک بازی، به نحوه تعامل با آیتمهایی برمیگردد که برای تنوع بخشیدن به نبردها در محیط قرار گرفتهاند. از آنجایی که Alone in the Dark سعی دارد کمی چاشنی بقا هم داشته باشد، گاهی با کمبود تیر روبهرو خواهید شد و به همین دلیل باید سراغ سلاحهای سرد و اشیا پرتابی موجود در محیط بروید. سلاحهای سرد که مکانیکی کاملا ابتدایی دارند و خیالتان را راحت کنم که هرگونه تلاشی برای بهدست آوردن قلق آنها نتیجهای جز شکست نخواهد داشت و بهترین گزینه این است که کلا بیخیال ضربههای سنگین شوید و صرفا با زدن پشت سر هم کلید ضربهزدن سعی کنید دشمنی را ازطریق آنها شکست دهید.
سازندهها در قبال اشیا پرتابی، رویکرد عجیبتری هم داشتهاند؛ به طوریکه شخصیت بازی بهجای برداشتن این اشیا و استفاده از آنها در موقعیت دلخواهش، فقط میتواند آیتمها را در همان جایی که هستند بلند و به سمت دشمنان پرت کند. باتوجهبه کُند بودن شدید این کار و سرعت بالای دشمنان، تا بخواهید جسمی را بردارید و آن را به سمت دشمن هدف بگیرید، معمولا آنها را در چند قدمی خودتان پیدا خواهید کرد که یا باعث میشود از آنها ضربه بخورید یا در مورد نمونههایی مثل بطریهای انفجاری، خودتان هم درکنار دشمن آتش بگیرید و حسابی باهم خوش بگذرانید! اگر هم سعی کنید پس از برداشتن این اجسام و در حالت هدفگیری کمی راه بروید و در موقعیت مناسبتری از آنها استفاده کنید، سرعت حرکت کاراکتر به شکلی درمیآید که قطعا لاکپشت با دیدن آن خودش را قهرمان دو سرعت میداند!
تمام این موارد دست بهدست هم دادهاند تا گاهی بازی کردن Alone in the Dark، به تجربه واقعا خستهکننده و آزاردهندهای تبدیل شود و با اینکه میتوان در اعماق لایههای بازی پتانسیلی برای موفقیت دید، ولی گیمپلی مشکلدار مانع از شکوفا شدن این پتانسیل میشود. احتمالا با این توضیحات متوجه شدهاید که چرا گفتم برخلاف اثری مثل رزیدنت ایول ۲، داشتن دو شخصیت مختلف نمیتواند انگیزهای برای تکراری دوباره بازی باشد. تجربه بازی با ادوارد و امیلی در بخشهای زیادی کاملا شبیه به هم است ولی خب هرکدام از این دو کاراکتر یک سری بخشها و کاتسینهای مخصوص به خود را هم دارند که شخصا اگر برای تجربه کامل بازی مجبور نبودم، قید آنها را هم میزدم و به همان یک بار تجربه Alone in the Dark رضایت میدادم.
همچنین اگر بهصرف تجربه یک بازی واقعا ترسناک میخواهید بهسراغ Alone in the Dark بروید، اجازه بدهید واضح بگویم که با اثر چندان ترسناکی طرف نیستیم. بازی را میتوان بیشتر یک اثر ادونچر دانست که بخش اعظمی از آن در حال گشتن محیطها و پیدا کردن مسیر خواهید بود و گاهی هم باید با دشمنانی روبهرو شوید که خیلی زود ظاهر و رفتار آنها عادی میشود و حس ترس چندانی از روبهرو شدن با آنها منتقل نمیشود. بهعلاوه خبری از جامپ اسکرهای بهجا یا حتی حس ترس روانی چندان تاثیرگذاری هم نیست و صرفا بازی را میتوان تجربهای کمی مرموز و تاریک دانست و نه اثری که بتواند مخاطب را بترساند یا حتی شوکه کند. کافی است این موضوع را با تجربه نسخه اول یا The New Nightmare مجموعه مقایسه کنید که در زمان خودشان، به بهترین شکل ممکن و با ابزارهایی بهمراتب محدودتر، چنان حس ترس و تعلیق عمیقی داشتند.
نسخه جدید تنها در تاریکی باگهای عجیب و غریب هم کم ندارد و در راس تمامی آنها، مشکل عجیب گیر کردن ناگهانی شخصیت در مانعی نامرئی است که بارها آن را در طول بازی، تجربه کردم. در مواقعی که مشغول گشتوگذار در محیطها هستید و مخصوصا سراغ گوشههای محیط میروید، ناگهان کاراکتر در جسمی نامرئی گیر میکند و عملا هیچ راه خروجی هم از این موقعیت وجود ندارد و باید سراغ لود کردن دوباره آخرین سیو خودتان بروید. Alone in the Dark از نظر صوتی و موسیقی هم تجربه کاملا معمولی بهحساب میآید و حتی حضور بازیگرانی شناختهشده هم کمک چندانی به بهتر شدن صداگذاریهای یا ایفای نقش کاراکترهایش نمیکند.
در مجموع Alone in the Dark جدید، نه ناجی این مجموعه قدیمی است و نه حتی یک بازی ترسناک خوب و قابلقبول. افرادی که شیفته داستانهایی مرموز هستند یا طرفدار خیلی شدید این مجموعه و بازیهای ژانر وحشت بهحساب میآیند و فارغ از هر کیفیتی دوست دارند همه بازیهای این سبک را تجربه کنند، شاید بتوانند یک بار این اثر را تمام کنند ولی برای هر قشر دیگری از گیمرها، پیشنهاد میکنم که سراغ آثار دیگری بروید و کماکان امیدوار باشیم که شاید روزی تنها در تاریکی هم با نسخه دیگری، بتواند دوباره در جمع آثار باکیفیت سبک خودش قرار بگیرد.
بررسی بازی باتوجهبه تجربه نسخه کامپیوتر نوشته شده است.
Alone in the Dark 2024
نقاط قوت
- داستان مرموز با چند اتفاق غیرقابل پیشبینی
- برخی پازلهای سرگرمکننده
نقاط ضعف
- نداشتن هویت مشخص و سعی در تقلید سطحی آثار دیگر
- سیستم نبرد بسیار ضعیف و مشکلدار
- تنوع پایین تجهیزات مبارزهای و اعصابخردکن بودن استفاده از آنها
- طراحی یکنواخت و ضعیف دشمنان
- باگهای مختلف از جمله مشکل گیر کردن در اجسام نامرئی
- ترسناک نبودن!