بررسی بازی The Axis Unseen؛ اثری ترسناک از توسعهدهنده اسکایریم و فالاوت
خیلی بعید است که قبلا نام Nate Purkeypile را شنیده باشید. Purkeypile توسعهدهنده و طراح بازیهای ویدیویی با بیش از ۲۰ سال سابقه بوده که مدت ۱۴ سال بهعنوان توسعه دهنده ارشد در شرکت بتسدا کار میکرده و در ساخت بازیهای بزرگی فالآوت ۳، فالآوت ۴، اسکایریم و حتی استارفیلد نقش داشته است. حالا پس از ۲۰ سال فعالیت در شرکتهای مختلف، تصمیم گرفته که خودش بهتنهایی یک بازی مشابه اسکایریم و فالآوت بسازد. نتیجه این تفکر، بازی جهانباز The Axis Unseen است که چند روز پیش بهصورت انحصاری برای کامپیوتر از طریق فروشگاههای استیم و اپیک و با قیمت ۲۵ دلار منتشر شد.
سازنده The Axis Unseen، آن را «یک بازی ترسناک و هِوی متال» میداند که در آن باید در جهانی باز، هیولاهایی را که بر اساس باورها و افسانههای محلی طراحی شدهاند، شکار کنید. واقعیت این است که خود بازی هم تفاوت خیلی زیادی با این تعریف ندارد.
بازی The Axis Unseen اثری خاص در سبک «شکار» محسوب میشود که در دنیای آخرالزمانی عجیبی اتفاق میافتد. در این بازی در نقش یک شکارچی قرار دارید که باید در جهانی وسیع به شکار موجودات اهریمنی بپردازید. این موجودات اهریمنی بر اساس داستانها، باورها و افسانههای محلی طراحی شدهاند. ماهیت ترسناک این هیولاها در کنار گرافیک فوقالعاده جذاب بازی، باعث شده تا اتمسفری ترسناک و دلهرهآور داشته باشد.
اگر بخواهیم بیشتر در مورد گرافیک بازی صحبت کنیم، باید بدانید که این بازی با موتور گرافیکی آنریل انجین ۵ ساخته شده است؛ بنابراین از نظر گرافیک کاملا یک سر و گردن از بازیهای قبلی آقای Purkeypile بهتر است و برای اجرای آن، حداقل به یک کارت گرافیک RX 580 نیاز دارید. دنیای وسیع بازی ترکیبی از جنگل، دشت و دمن و خرابههای قدیمی تشکیل شده است. از آنجایی که Purkeypile جزو طراحان ارشد محیط بازی در سری فالآوت و اسکایریم بوده، بهخوبی توانسته محیطهای The Axis Unseen را به شکلی جذاب و در عین حال، دلهرهآور طراحی کند و کاملا این حس را در شما ایجاد میکند که بخواهید ساعتها در دنیای وسیع این بازی گشت و گذار کنید.
سلاح و همراه اصلی شما در The Axis Unseen تیر و کمان است. در ابتدای بازی فقط تیرهای چوبی دارید؛ به مرور زمان میتوانید تیرهای دیگری هم مثل تیرهای آتشین، تیرهای کنترل باد و تیرهای کنترل زمان را آزاد کنید. این مدل تیرها برای مقابله با هیولای مختلف لازم هستند. نکته جالب اینکه میتوانید از ترکیب این تیرها به مکانیزمهای جالبی برسید. برای مثال، اگر یک تیر آتشین پرتاب کرده و پشت سر آن یک تیر کنترل باد پرتاب کنید، میتوانید به کمک افزایش جریان باد، سرعت پخش شدن آتش را افزایش دهید. خود تیر و کمان بازخورد خیلی خوبی دارد و هر بار که آن را به یک هیولا شلیک میکنید، برخورد تیر با بدن او را مثل تیر شاتگان حس میکنید. حتی خونی هم که از هیولاها بیرون میزند کمی اغراق شده است که خود این موضوع لذت پرتاب تیر را بیشتر میکند.
گیمپلی بازی برمبنای مخفیکاری و رصد کردن محیط بنا شده است؛ بنابراین اگر دنبال یک بازی سراسر اکشن مثل اسکایریم هستید، The Axis Unseen نمیتواند گزینه مناسبی برایتان باشد. به مرور زمان میتوانید قابلیتهای مخفیکاری خود را بهبود ببخشید و این موضوع روند بازی را راحتتر میکند؛ ولی بهطور کلی یکی از ایرادهای اصلیای که میتوانیم به The Axis Unseen بگیریم، هوشمندی بیش از حد دشمنان است؛ بهطوریکه حتی با بهترین قابلیتهای مخفیکاری هم بهراحتی شما را پیدا میکنند. یکی از المانهای مهم در فرآیندهای مخفیکاری این بازی، جنس زمینی است که روی آن راه میروید؛ چرا که میزان صدایی که از راه رفتن تولید میکنید، به جنس زمینی که روی آن راه میروید بستگی دارد. علاوه بر این، باید همیشه به کمک دستگاههایی که در اختیار دارید، جهت باد را بسنجید؛ چرا که حتی اگر بوی بدنتان به سمت هیولاها برود، میتوانند شما را پیدا کنند. خلاصه که باید همیشه حواستان به همه چیز باشد و هیولاها خیلی راحتتر از چیزی که فکرش را بکنید، شما را پیدا میکنند.
نکته جالب The Axis Unseen این است که این بازی هیچ UI یا المانی روی صفحه ندارد. یعنی نه عددی که نشان دهد چقدر از جونتان باقی مانده، نه عددی که نشان دهد چند تیر دارید و نه پیامی مبنی بر اینکه میتوانید از قدرتهای خود استفاده کنید یا خیر. همه چیز در خود بازی اتفاق میافتد. مثلا وقتی وسایلتان را چک کرده و بخواهید جهت باد را چک کنید، در دست دیگر خود میتوانید تعداد تیرهای باقی مانده را ببینید. یا با نوری که از کمانتان ساطع میشود، میتواند مقدار جون باقی مانده، مقدار صدایی که تولید میکنید و آماده بودن قدرتهای خود را بسنجید.
به مرور زمان و با کشتن هیولاهای مختلف، میتوانید قابلیتها و قدرت کمان خود را ارتقا داده و حتی قابلیتهای جدیدی را بهدست بیاورید. مثلا بعد از مدتی میتوانید بوها را روی هوا ببینید یا گرمای رد پای هیولاها را حس کنید. این قابلیتها به شما کمک میکنند تا با سرعت بیشتری آنها را پیدا و شکار کنید. حتی پیدا کردن مسیر داستانی بازی هم به این سادگیها نیست. گاهی اوقات نوری در آسمان، محل ماموریت بعدی را به شما نشان میدهد؛ ولی نهایت کمک کردن بازی به شما در همین حد است. درست حدس زدید، این بازی با جهانی به این بزرگی، حتی نقشه هم ندارد!
از نظر داستانی، نمیتوانیم امتیاز خوبی به The Axis Unseen بدهیم؛ ولی اگر دنبال داستان بازی باشید از نقاشیها و متنهای باقیمانده از شکارچیان قبلی، میتوانید اتفاقهای رخداده را کنار هم بچینید. این نوشتهها به شما کمک میکند که متوجه شوید این هیولاها اصلا از کجا آمدهاند و چطوری میتوانید جلوی ورود آنها را به دنیای واقعی بگیرید. در نظر داشته باشید که تمام کردن بخش داستانی این بازی، چیزی حدود ۲۰ ساعت زمان میبرد و البته حالت New Game Plus هم وجود دارد؛ بنابراین از نظر محتوا آنقدری غنی است که بتوانید ساعتها مشغولتان کند.
در ابتدای بررسی گفتیم که سازنده The Axis Unseen، آن را یک بازی «ترسناک و هوی متال» میداند. بخش «هوی متال» آن به موسیقی بازی برمیگردد. برخلاف اکثر بازیهای سبک شکار و بقا که از موسیقی ملایم برای افزایش تمرکز بهره میبرند، The Axis Unseen به سبک هوی متال روی آورده که شاید بتوانیم بگوییم همخوانی نسبتا خوبی با هیولاهای افسانهای آن دارد. اگر مثل من جزو طرفداران این ژانر از موسیقی باشید، قطعا موسیقی بازی برایتان جذاب خواهد بود.
در نهایت باید بگوییم که برخلاف پروژههای قبلی آقای Purkeypile، بازی The Axis Unseen شباهت خاصی به سری فالاوت یا اسکایریم ندارد. در حقیقت، تنها وجه شبه The Axis Unseen با آن بازیها، دنیای باز آن محسوب میشود. The Axis Unseen یک بازی در سبک شکار بوده که از شما انتظار دارد همه چیز را هنگام شکار هیولاهای افسانهای در نظر بگیرید. این بازی به هیچ وجه دستتان را نمیگیرد و هیچ کمکی به شما در روند بازی نمیکند. شما در دنیایی بزرگ تنهایید و باید خودتان یاد بگیرید که چطور با این دنیا وقف پیدا کرده و بهعنوان یک شکارچی در آن زنده بمانید.
The Axis Unseen
نقاط قوت
- گرافیک و جلوههای بصری عالی به لطف موتور آنریل انجین ۵
- هیولاهای افسانهای متنوع بر اساس داستانهای محلی
- موسیقی جذاب و متناسب با حال و هوای بازی
- گیمپلی چالش برانگیز و نفسگیر
- دنیای وسیع و محتوای زیاد
- ساختهشده توسط یک نفر!
نقاط ضعف
- سختی بیش از حد بازی در چند ساعت اولیه
- نبود هیچگونه نقشه یا مسیریاب
نظرات