بررسی بازی Moons of Darsalon؛ یک نوستالژی معمولی
در سالهای اخیر شاهد بهوجود آمدن جریانهای فکری و نظری متفاوتی اعم از «کسی که بازی سولزلایک دوست نداره گیمر نیست» یا «موبایل گیمرها، گیمر واقعی نیستند» و موارد اینچنینی زیادی در دنیای بازیهای ویدیویی بودیم و یکی از این جریانها متعلق به کسانی است که عقیده دارند بازیهای آرکید و رترو، خالصترین و جذابترین تجربه گیمینگی بودند که بشر تا حالا به آن دست یافته است. شخصا بهعنوان کسی که با بازیهای رترو و کنسولهای قدیمی که الان دیگر کلکسیونی به حساب میآیند بزرگ شدم و خاطرات زیادی دارم، هرچند که برای این بازیها احترام زیادی قائلم اما با این ایده مخالفم.
درست است که بازیهای رترو خیلی جذاب و دوستداشتنی بودند و هستند ولی اگر بهترین چیزی بودند که ما تا حالا تجربه کردیم پس چرا تغییرش دادیم؟ حالا که تغییر دادیم چرا به همان دوران برنمیگردیم؟ آیا همه چیز تقصیر رسانههاست؟ آیا مارک زاکربرگ یک آدم فضایی است؟ بعید میدانم. آیا جریان نوستالژیدوست قرار است جنگ جهانی دوم در صنعت بازیهای ویدیویی را راه بیندازد؟ (جنگ جهانی اول را که فراموش نکردید؟ همان که طرفداران God of War و Red Dead Redemption 2 سر گرفتن جایزه بازی سال برپا کردند را میگویم.) اما همه این چیزهایی که گفتم چه ارتباطی به بازی Moons of Darsalon دارد؟
بررسی بازی با نسخه کد ارسالی ناشر روی ایکس باکس سری اس صورت گرفته است.
Zoomg Received a Review Copy of the Game on Xbox Series S from the Publisher
داستان بازی Moons of Darsalon از این قرار است که شما در یک سیاره خطرناک (اینکه این سیاره همان دارسالون است یا یکی از قمرهای آن را نمیدانم) پیاده میشوید و باید دیگر رفقای فضانوردتان را که در آنجا گیر افتادند، نجات دهید. برای نجات دادن این فضانوردان شما به تعدادی اسلحه که داخل نقشه باید آنها را پیدا کنید دسترسی دارید، تعدادی ابزار مانند چراغ قوه و جتپک، تعدادی وسیلهنقلیه و از این قبیل موارد. با استفاده از این ابزارها و هوش و ذکاوت خود باید بتوانید پازلهای محیطی را حل کنید، فضانوردان گیرافتاده را پیدا کنید، با استفاده از دستورهای صوتی آنها را هدایت کنید، دشمنان محیطی را نابود کنید و به پایگاه برگردید.
این بازی توسط توسعهدهنده مستقلی بهنام Dr. Kucho! Games و در مدت ۸ سال توسعه داده شده است. برای توسعه بازی از موتور گرافیکی یونیتی استفاده شده و از لحاظ بصری و مکانیکی از کیفیت خوبی برخوردار است. توسعهدهنده برای طراحی محیط بازی، شخصیتها و دشمنان از تم علمی-تخیلی پرطرفدار دهه ۵۰ و ۶۰ میلادی استفاده کرده است و برای موسیقیهای داخل بازی نیز از آهنگهای مشهوری که پولیفونی شدهاند و بسیار یادآور موسیقیهای ۸ بیتی یا سینتیسایزری کومودور ۶۴ هستند. اگر بخواهم به بزرگترین نقطه قوت بازی اشاره کنم قطعا بخش موسیقی را انتخاب میکنم چون اگر به این سبک موسیقیهای رترو و الکترونیک علاقه داشته باشید، قطعا مثل من مدتی را در منوهای بازی میمانید تا از موسیقیهای جذاب آن لذت ببرید. البته وارد بازی که بشوید اوضاع کمی فرق میکند.
بعد از اینکه پوستر رترو و علمی-تخیلی مربوط به صفحه لودینگ که با یک پسزمینه نئونی چشمکزن عجیب را رد میکنید و کمی از بینایی خود را از دست میدهید، وارد گیمپلی میشوید. در اینجا شخصیت فضانورد پیکسلی خود را در سیاره عجیب و غریبش میبینید که خیلی سریع داخل ابری که بالای سرش باز میشود به شما خوشامد میگوید:«برای پریدن باید از دکمه LT (کنترلر ایکس باکس) استفاده کنی. عجیبه نه؟ حتما یه دلیلی داشته که بازیساز این دکمه رو برای پریدن انتخاب کرده!» زبان تند و تیز بازیساز که سعی میکند با شکستن دیوار چهارم بهصورت مستقیم با شما صحبت کند در اوایل بازی خندهدار و جالب بهنظر میرسد اما کمی که میگذرد، احساس میکنید بازیساز بازی کردنتان را قضاوت میکند و دنبال بهانه است تا به شما متلکی بیندازد. خلاقیتی که بهدلیل استفاده بیشازحد، ماهیت خود را تغییر میدهد و تبدیل به اهرم فشاری برای بازیساز میشود تا بهنحوی با ذهن شما بازی کند که اگر دست از تلاش بردارید، احساس گناه میکنید.
طراحی مراحل بازی بهگونهای است که هر ماموریت یا مرحله، ژانر متفاوتی با قبلی دارد. برای مثال یک مرحله کاملا براساس حل پازل و ماجراجویی طراحی شده است و دیگری براساس بقا و تیراندازی و مراحل دیگر نیز به همین شکل با دیگری متفاوت هستند. از همین جهت میتوان گفت که بازی تنوع خوبی دارد اما قطعا برای اینکه بخواهید چند بار آن را تجربه کنید، طراحی نشده است.چرا؟ مهمترین دلیل شاید این باشد که توسعهدهنده به بازیهای رترو ادای احترام نکرده است بلکه خودآگاه یا ناخودآگاه، کاملا آنها را کپی کرده است.
اگر بخواهم مصداقی توضیح دهم، توسعهدهنده برای ادای احترام به بازیهای رترو میتوانست از گرافیک پیکسلی مدرنی استفاده کند که گیمر امروزی با دیدن آن دچار شوک بصری و فرهنگی نشود. یا میتوانست مشکلات مکانیکی و کنترلیای که در بازیهای رترو بهدلیل محدودیتهای سختافزاری و نرمافزاری وجود داشتند مانند نبودن یک لیزر یا نشانگر برای اسلحهها که بازیکن بداند تیرهای محدودش را به کجا شلیک میکند، برطرف کند یا مثلا اگر زمین ناهموار بازی یک برآمدگی دارد که ۲ پیکسل از پای شخصیت بازی بلندتر است، بازیکن پشت آن گیر نکند. حتی میتوانست کمی از فضای کاملا آرکید فاصله بگیرد و کمی داستان و شخصیتپردازی به بازی اضافه کند تا مخاطب احساس درگیری بیشتری با بازی بکند. بازیسازهایی که نمیتوانند یا نمیخواهند امکانات، ویژگیها و المانهای مدرن را با زیبایی، سادگی، چالشها و خلاقیتهای بازیهای آرکید و رترو ترکیب کنند و صرفا یک عنوان حاصل از تقلید و نوستالژیپرستی تولید میکنند، شکست میخورند و برای توجیه این شکست، سلیقه بازیکنان را زیر سوال میبرند.
بهطور خلاصه، بازی Moons of Darsalon یک عنوان پلتفرمر، آرکید و ماجراجویی رترو و نوستالژیک با تم پرطرفدار علمی-تخیلی در دهه ۵۰ و ۶۰ میلادی در آمریکا است که برای طرفداران این سبک بازیها میتواند دوستداشتنی باشد و برای دیگر افراد نیز میتواند یک تجربه جالب از چیزی که نسل قبلی گیمرها از آن لذت میبردند، بهحساب بیاید. این بازی از نظر گرافیکی کاملا معمولی و از نظر موسیقایی بسیار جذاب است. پازلهای آن چالشبرانگیز و جالب است اما سختیهای حاصل از محدودیتهای مکانیکی بازی بعد از مدتی کلافهکننده میشود. بازی هیچ خلاقیتی در هیچ زمینهای ندارد و صرفا یک تقلید از بازیهای رتروی قدیمی است بنابراین اگر بهدنبال آن فاکتور خلاقانهای که در بازیهای مستقل دیده میشود هستید، این بازی را به شما پیشنهاد نمیکنم. این بازی حدود یک سال پیش با حجم کمتر از ۲ گیگابایت برای پلی استیشن ۵، پلی استیشن ۴، نینتندو سوییچ و کامپیوتر عرضه شده است و برای ایکس باکس سری ایکس و اس نیز از تاریخ ۱۷ بهمن با قیمت حدود ۲۰ دلار آمریکا در دسترس قرار میگیرد.
بررسی بازی Moons of Darsalon؛ یک نوستالژی معمولی
نقاط قوت
- موسیقیهای جذاب
- پازلهای چالش برانگیز
- نوستالژیک
نقاط ضعف
- آرت استایل محیط میتوانست جذابتر باشد
- مشکلات مکانیکی
- نبود خلاقیت در گیمپلی
- نبود داستان و شخصیتپردازی
- عدم استفاده از المانهای مدرن در طراحی مرحلهها
- قیمت بالا