بررسی بازی Kingdom Come: Deliverance 2

بررسی بازی Kingdom Come: Deliverance 2؛ شانس به شجاعان روی می‌آورد

دوشنبه ۲۹ بهمن ۱۴۰۳ - ۲۲:۰۰
مطالعه 12 دقیقه
بازی Kingdom Come: Deliverance 2 یکی از موردانتظارترین بازی‌های سال بود و به‌خوبی توانست پاسخگوی این انتظارات باشد. با بررسی این بازی همراه ما باشید.
تبلیغات

آخرین باری که هنگام تجربه یک بازی حس کردید تک تک سازندگان آن هنگام ساخت بازی با تمام وجود عاشق کارشان بودند، چه زمانی بود؟ کدام بازی بود که حس کردید واقعا ارزان خریدید؟ کدام داستان و روایت ویدیوگیمی توانسته است تا لحظه دیدن تیتراژ پایانی شما را میخکوب نگه دارد؟ بهتر بگویم، کی بود که فهمیدید بسیاری از استودیوهای بازی‌سازی «فقط» برای کسب درآمد بازی می‌سازند و بعضی دیگر عاشق بازی ساختن هستند؟ البته این بدین معنی نیست که عناوین تجاری بد هستند یا اینکه ارزش بازی کردن ندارند، ابدا اینطور نیست اما تفاوتی بین آن‌هاست که چشم‌ها آن را نمی‌بینند. بازی Kingdom Come: Deliverance 2 از آن دسته بازی‌هایی است که برای دوباره بازی کردن آن ذوق می‌کنید، وقتی به آن فکر می‌کنید لبخند می‌زنید و سال‌ها بعد هم که یادش بیفتید، از یادآوری آن خوشحال می‌شوید.

پخش از رسانه

داستان بازی از همان جایی شروع می‌شود که نسخه اصلی به پایان رسید. هنری از اسکالیتز و سر هانس کیپون به‌همراه تعدادی از سربازان وفادار به سمت قلعه سر اُتو وُون بِرگوف می‌روند تا پیام نجیب‌زادگان مخالف جنگ را به دست او برسانند. برگوف یکی از متحدان بزرگ شاه زیگزموند از مجارستان است که قصد دارد تاج و تخت برادر خودش وِنسِلاس چهارم، پادشاه بی‌عرضه بوهمیا را غصب کند. برای تجربه نسخه دوم بازی الزامی ندارد که نسخه اول را تجربه کرده باشید، سازنده نیز سعی کرده است در قالب فلش‌بک‌هایی در خاطرات هنری، خلاصه‌ای از وقایع نسخه اول را دوباره تعریف کند اما اگر نسخه اول را تجربه کرده باشید قطعا ارجاعات مختلفی که در جای‌جای بازی به وقایع گذشته داده می‌شود را بهتر متوجه می‌شوید.

هنری و هانس پس از دیدار با فرمانده نیروهای وون برگوف، در نزدیکی قلعه اردوگاهی برپا می‌کنند تا صبح روز بعدش پیام کمیته نجیب‌زادگان را به متحد دشمن برسانند اما کمی پس از برپایی اردوگاه و آموزش مختصری از نحوه شمشیرزنی، اردوگاه به تاراج می‌رود و تمام همراهان به‌جز هانس و هنری کشته می‌شوند. در نسخه اول یکی از بزرگترین مشکلات بازی هم از نظر بازیکنان و هم از نظر منتقدان، مکانیزم مبارزه بود که در نسخه دوم اصلاح شده است و توسعه‌دهنده نیز چنان برای آن ذوق‌زده است که در اولین فرصت مکانیزم جدید را به شما نشان می‌دهد.

در اندک فرصت‌هایی که بین کات‌سین‌های سینمایی پیش می‌آید تا گیم‌پلی بازی را تجربه کنید، متوجه می‌شوید که هنری بیش از حد قدرتمند است؛ به‌خصوص برای ابتدای بازی. سازندگان نیز همین نظر را داشتند اما چون قرار بود نسخه دوم دقیقا ادامه نسخه اول را روایت کند، قاعدتا هنری توانسته است تمام توانایی‌هایش را تقویت کند اما خب این یک بازی نقش‌آفرینی است و اگر خیال کردید که قرار است از همان ابتدای بازی همه‌چیز بر وفق مراد شما باشد، سخت در اشتباه هستید.

بنابراین، پس از حمله راهزنان و زخمی شدن هنری، هانس و او خود را به کلبه پیرزنی محلی به‌نام بوژِنا می‌رسانند و خود را مداوا می‌کنند. در جریان این مداوا، اکثر قریب به اتفاق توانایی‌های هنری از بین می‌رود و شما باید از ابتدا شروع کنید تا مهارت‌هایتان را ارتقا دهید. استودیو Warhorse که وظیفه توسعه بازی را برعهده داشته، توانسته است به‌خوبی این سناریو را اجرا کند و مشکلی هم برای منطق بازی پیش نیاید اما سوالی که برای من پیش آمد این بود که اگر نسخه سومی هم در کار باشد چی؟ دوباره قرار است هنری را تا مرز مرگ ببرند، توانایی‌هایش را از او بگیرند و دوباره همین سناریو را اجرا کنند؟ نه اینکه امکان‌پذیر نباشد اما واقعا نیاز به ظرافت بیشتری دارد تا توی ذوق نزند.

از شانس خوب ما، بوژنا یک طبیب است که با دمنوش و معجون‌های گیاهی سر و کار دارد بنابراین متوجه می‌شویم که امکان کرفت کردن معجون‌های مختلف در بازی موجود است و بسیار هم فرایند جالبی دارد. برای ساخت معجون شما باید ابتدا دستور پخت آن‌ها را پیدا کنید، سپس دستور پخت آن را واقعا روبرویتان باز کنید و مرحله به مرحله، کارهایی که گفته شده را انجام دهید. شاید بپرسید که آیا مثلا مقدار و انواع مواد اولیه روی تصویر با یک فونت مدرن نوشته می‌شود که ما هر کدام را استفاده می‌کنیم، تیک بخورد؟ خیر. دستورپخت‌ها در کتاب است، فونت آن هم همان فونت قرون‌وسطایی شکسته است و اگر فراموش کنید که چه چیزی را باید داخل دیگ خود بریزید، باید برگردید روی کتاب و دوباره دستور پخت را بخوانید. آیا مواد اولیه به راحتی پیدا می‌شوند؟ ابدا. هر گیاهی در جای مخصوصی رشد می‌کند که آن جای مخصوص ممکن است کیلومترها با شما فاصله داشته باشد. باید بروید و آن را از روی زمین بکنید. البته اگر در نزدیکی محل موردنظرتان شهری باشد که قبلا به آن رفته باشید، می‌توانید به آن شهر فست تراول کنید و بعد به محل موردنظرتان بروید. آیا می‌شود بیخیال معجون‌سازی شد؟ فکرش را هم نکنید.

همان اوایل بازی متوجه می‌شوید که مسئله معجون‌ها کمی جدی‌تر از آن چیزی است که مثلا در ماینکرفت با آن مواجه می‌شوید. برای ذخیره‌سازی بازی شما باید یک معجون خاص به‌نام اشنپس نجات‌دهنده را تهیه کنید. حالا یا آن را با قیمت گزاف بخرید یا بدزدید یا خودتان کرفتش کنید تا بتوانید با نوشیدن آن، بازی را ذخیره کنید. راه دیگر این است که روی تخت‌خواب‌هایی که مشخصا به شما تعلق دارد بخوابید تا بازی ذخیره شود. در غیراین‌صورت باید صبر کنید تا زمانی که خود بازی صلاح ببیند که اگر بیش از این بازی ذخیره نشود، تعادل عرضه و تقاضای حافظه رم و عملکرد بازی مختل می‌شود و بنابراین خودش یک بار بازی را ذخیره می‌کند. تازه در این صورت هم یک اسلات جدید باز نمی‌شود بلکه ذخیره اتوماتیک روی آخرین اسلات ذخیره‌ای که به‌صورت دستی ایجاد کرده‌اید، بازنویسی می‌شود. بنابراین بهتر است زودتر فکری به‌حال مهارت‌های پخت و پز خود بکنید و چند معجون اشنپس برای خود آماده کنید.

برای پیدا کردن تخت باید ماموریت‌های بازی را انجام دهید تا افرادی که قرار است برای آن‌ها کاری انجام دهید به شما یک تکه زمین سرد و سخت برای خوابیدن و ذخیره کردن بازی بدهند. ماموریت‌های اصلی هر کدام یک سناریوی بسیار جذاب دارند که تک‌تک کلمه‌هایی که در آن‌ها گفته می‌شود نیز دستچین شده است. قدرت کارگردانی در بازی‌های جهان‌باز این سبکی نیز خودش را در کات‌سین‌های سینمایی موجود در ماموریت‌های اصلی و فرعی نشان می‌دهد که واقعا بدون نقص انجام شده و درکنار سناریوی غنی، شخصیت‌پردازی‌های دقیق و دوبله فوق‌العاده تیم صداپیشگان، تبدیل به نقاط قوت بازی شده و لذت تماشای کات‌سین‌ها را دو چندان می‌کند.

کوئست‌های جانبی بازی هم البته کمی از ماموریت‌های اصلی ندارند و هرکدام به‌دقت نوشته و اجرا شده‌اند. این کوئست‌ها چنان از نظر محتوایی قوی هستند که برایتان تبدیل به محتوای اصلی بازی می‌شوند و در جریان تجربه آن‌ها اصلا حس نمی‌کنید در حال انجام کاری هستید که تاثیری در داستان اصلی ندارد. همه کوئست‌ها دارای روایتی مشخص و منسجم به‌همراه چرخش‌های داستانی هستند که باعث می‌شود به‌مراتب جذاب‌تر و به‌یادماندنی‌تر از کوئست‌های جانبی هر بازی دیگری باشند. البته علاوه‌بر این کوئست‌های جانبی، راه‌های دیگری هم برای وقت‌گذرانی در بازی وجود دارد که ازجمله آن‌ها می‌توان به شرط‌بندی با تاس، کمک کردن به افراد در انجام کارهای روزمره، شکار کردن، معجون‌سازی، تیز کردن اسلحه‌ها، دزدیدن لباس نگهبان‌ها در شب و تماشای رژه بدون لباس آن‌ها در صبح روز بعد، مسموم کردن اهالی روستا، دعوا کردن با افرادی که در جاده گم شده‌اند، بحث کردن با افراد سرخوش، عصبانی کردن سالمندان، جیب‌بری و خفت‌گیری هم اشاره کرد.

از جمله تغییرات مهمی که نسبت به نسخه اول بازی داشتیم، اصلاح مکانیزم مبارزه است که پیشتر هم به آن اشاره کردم. در بخش مبارزات برخلاف گذشته دیگر لازم نیست برای پاهای چپ و راست و ضربه به سینه، هدف‌گیری‌های مجزا داشته باشید و صرفا لازم است تا سمت پایین را هدف بگیرید تا هنری خودش بهترین جا برای ضربه زدن را انتخاب کند. بنابراین جهت‌های نشانه‌گیری از ۶ مورد در نسخه اول به ۴ مورد یعنی جهت بالا برای ضربه به سر، جهت‌های چپ و راست برای ضربه به طرفین و جهت پایین برای ضربه به بدن و پاها، کاهش یافته است. ببینید با اینکه این بخش به‌وضوح اصلاح شده است اما همچنان یک ناهمخوانی با بقیه مکانیزم‌ها دارد که کمتر از قبل اما هنوز به چشم می‌آید. درست است که ما می‌توانیم مذاکره کنیم یا مخفیانه دزدی و قتل‌هایمان را انجام دهیم اما هنوز هم ما یک سرباز هستیم و بوهمیا هم یک کشور در اروپای قرون وسطی و در بحبوحه جنگ است بنابراین خواه‌ناخواه شما باید دست به اسلحه شوید. شمشیرزنی در اواخر بازی که مهارت‌های جدیدی یاد گرفته‌اید و پرک‌های بیشتری هم باز کرده‌اید، سخت‌تر هم می‌شود اما با همه این اوصاف همچنان لذتبخش و دوست‌داشتنی است.

مورد بعدی اضافه شدن اسلحه‌های جدید است. حالا شما طیف بسیار متنوعی از شمشیرها، گرزها، تبر، تیروکمان و حتی تفنگ در اختیار دارید که می‌توانید از آن‌ها استفاده کنید. از آن‌جایی که مجموعه Kingdom Come: Deliverance بسیار از نظر تاریخی دقیق است، در این برهه زمانی شاهد ورود اولین نسخه‌های تپانچه باروتی به اروپا هستیم که شما هم می‌توانید از آن استفاده کنید البته شخصا سلاح‌های سرد را ترجیح می‌دادم چون با اینکه تپانچه با یک شلیک کار حریف را می‌ساخت اما ریلود کردن آن بسیار زمان‌بر بود.

البته به‌جز زمان‌هایی که طرف مقابل شما را وادار به اعمال خشونت کند یا در جریان ماموریت بازی ملزم به درگیری شوید، احتیاجی نیست که خود را درگیر جنگ تن به تن کنید. مکانیزم‌های مربوط به مخفی‌کاری نیز در نسخه دوم بازی شاهد اصلاحات خوبی بودند و می‌توانید روی آن‌های برای پیشبرد اهدافتان حساب کنید. خفت کردن افراد از پشت و شکستن گردنشان، زدن خنجر به قلب افرادی که خواب هستند یا روش موردعلاقه خودم یعنی ریختن سم در دیگ غذای افراد و صبر کردن برای تماشای مرگ ناگهانی آن‌ها از جمله روش‌هایی است که می‌توانید بدون جلب توجه، کار افراد را یکسره کنید. البته فراموش نکنید که بعد از کشتن افراد حتما جیبشان را هم برای یافتن اشیای باارزش بگردید.

مکانیزم جیب‌بری حتی در نسخه اول بازی هم بسیار کاربردی و جذاب بود و در نسخه دوم هم تغییرات زیادی روی آن اعمال نشده است و همچنان جزو جذابیت‌های بازی به‌حساب می‌آید اما در نسخه دوم شاهد درخت دانش پر و پیمان‌تری برای این بخش هستیم که بیش از پیش بازیکن را ترغیب به استفاده از قابلیت‌های مخفی‌کاری در بازی می‌کند. البته این حرف را نمی‌توان درباره مکانیزم باز کردن قفل‌ها هم زد. باز کردن قفل‌ها در نسخه اول یک کابوس بود، در نسخه دوم با اینکه کمی بهبود یافته اما همچنان استفاده از آن بسیار دشوار است و حتی گرفتن تمام امتیازهای پرک مربوط به آن هم کمک چندانی به بهتر شدن اوضاع نمی‌کند اما خوشبختانه اگر واقعا بخواهید صندوقچه‌ای را باز کنید، راه دیگر این است که کلید آن را از جیب صاحبش بزنید. این کار را می‌توانید با کمی دشواری بیشتر در روز و وقتی که بیدار است انجام دهید یا اینکه در تاریکی شب و هنگامی خوابیده است با آرامش خاطر تمام اموال و دارایی‌اش را بدزدید.

یکی از چیزهایی که به بازی اضافه شده و خیلی هم کاربردی است، قابلیت انتخاب ۳ دست لباس مختلف برای شرایط مختلف است. شما می‌توانید در منوی اینونتوری، بنا به مدل‌های مختلفی که بازی می‌کنید، لباس‌های مختلف انتخاب کنید و در مواقع ضروری به سرعت لباس خود را با توجه‌به موقعیتی که در آن قرار دارید، تطبیق بدهید. برای مثال من یک دست لباس با تمرکز بر امتیاز دفاعی و جنگی خودم داشتم که شامل انواع زره‌های آهنی، سپر و شمشیر می‌شد، یک دست لباس با تمرکز بر امتیاز کاریزما که شامل لباس‌هایی تمیز و گران‌قیمت به همراه زیورآلات که برای انجام مذاکرات از آن استفاده می‌کردم و یک دست لباس تیره با تمرکز بر کاهش حداکثری نویز و میزان مشکوک بودن که از آن برای کارهای مخفی‌کارانه در شب استفاده می‌کردم. این قابلیت شاید در وهله اول خیلی چیز خاصی به‌نظر نیاید اما در عمل می‌تواند تجربه بازی را برای شما کاملا دگرگون کند.

یکی از جذابیت‌های بازی‌های جهان‌باز برای طرفدارانشان، چیزهای مخفی‌شده در نقشه، اسرار، گنج‌ها و مواردی از این قبیل است که می‌تواند یک بازی را سال‌ها موضوع بحث هزاران نفر در شبکه‌های اجتماعی نگه دارد. جهان بازی Kingdom Come: Deliverance 2 نیز با مقیاسی به‌مراتب کوچک‌تر از بازی‌های AAA مانند Red Dead Redemption 2 یا GTA V، همین ویژگی جذاب را در خود دارد. چیزهای بسیار زیادی در گوشه و کنار این جهان مخفی شده است که پیدا کردن همه آن‌ها بدون کمک گرفتن از بقیه گیمرها شاید نیاز به بیش از ۲۰۰ ساعت بازی کردن داشته باشد اما مطمئن باشید که به‌زودی صحبت راجع به آن‌ها آغاز می‌شود و این موضوع می‌تواند جامعه طرفداران این بازی را برای مدت‌ها پویا و فعال نگه‌دارد و این دقیقا همان چیزی است که هر استودیوی بازی‌سازی‌ای برای داشتنش میلیون‌ها دلار خرج می‌کند اما فقط تعداد محدودی از آن‌ها می‌توانند این جامعه حامی و پشتیبان را در کنار خود تجربه کند؛ آن هم با توجه به بودجه ۱۶ تا ۱۸ میلیون دلاری‌ای که استودیو وارهورس برای تولید این بازی هزینه کرده است که با مجموع هزینه‌های تبلیغات و بازاریابی‌اش به ۴۰ میلیون دلار هم نمی‌رسد. این اعداد و ارقام در صنعت بازی چنان ناچیز است که اگر منجر به موفقیت تجاری بزرگی برای استودیو وارهورس شود، ممکن است باعث تغییر رویه بسیاری از استودیوهای بزرگ دیگر هم در بودجه‌بندی پروژه‌های آینده‌شان بشود. برای اینکه بتوانید مقایسه کنید، بودجه تولید بازی ویچر ۳ چیزی حدود ۸۱ میلیون دلار بود.

مورد آخر که به‌نظرم لازم است به آن اشاره کنم، میزان بهینه بودن بازی است که باعث می‌شود جامعه مخاطبین بسیار بزرگ‌تری را هم پوشش بدهد. طبق چیزی که توسعه‌دهندگان اعلام کردند، برای بهینه‌سازی این بازی مبنا را سخت‌افزار ایکس باکس سری اس قرار داده‌اند و همین موضوع باعث شده تا بتوانید Kingdom Come: Deliverance 2 را روی تمام کنسول‌ها و حتی کامپیوترهای میان‌رده هم با کیفیتی بسیار چشمگیر تجربه کنید. این درصورتی است که پلی استیشن ۴ هنگام اجرای نسخه اول بازی واقعا اوقات سختی داشت و به‌سختی می‌توانست هم کار رندرینگ بازی را انجام دهد و هم خودش را خنک نگه دارد. چنین بهینه‌سازی‌هایی البته با کمک یک نسخه به‌شدت دستکاری شده از موتور گرافیکی CryEngine امکان‌پذیر شده است که در نوع خودش جالب است. هرچند که استفاده از موتوری مانند آنریل انجین ۵ شاید می‌توانست از نظر گرافیکی بازی را کمی بهبود دهد اما احتمالا دیگر نمی‌توانستیم چنین عملکرد بهینه‌ای را از بازی شاهد باشیم. از آن‌جایی که بازی جدید ایندیانا جونز هم از موتور گرافیکی id Tech 7 بهره برده بود، به‌نظر می‌رسد که استودیوهای بازی‌سازی کم‌کم در حال استفاده از آلترناتیوهای دستکاری شده برای بازی‌های خود هستند و تا این‌جا می‌توان گفت که نتیجه هم گرفتند.

در نهایت می‌توان گفت که بازی Kingdom Come: Deliverance 2 مانند نسخه اولش یک الماس است اما حالا یک الماس تراش‌خورده که توانسته ایده‌های ناب و جذاب خود را به بلوغ برساند و یک اثر به‌یادماندنی از دل آن بیرون بکشد. این بازی از کیفیت بسیار خوب گرافیکی، داستانی غنی و گیرا، مکانیک‌های بهبودیافته، عناصر نقش‌آفرینی بسیار متنوع، سیستم مبارزاتی پیچیده اما با جزئیات و شخصیت‌های غیرقابل بازی با هوش مصنوعی بسیار خوب بهره می‌برد. نقص‌های گرافیکی و مربوط‌به هوش مصنوعی بازی هم دیده می‌شود که برای چنین بازی و استودیویی قابل چشم‌پوشی است و احتمالا در ماه‌های آینده بسیاری از آن‌ها رفع می‌شود. تجربه این بازی بدون شک برای طرفداران سبک نقش‌آفرینی، به‌یادماندنی است و برای دیگر گیمرها هم می‌تواند بسیار لذتبخش باشد. از نظر من این بازی اگر بدشانس نباشد، می‌تواند یک کاندیدای قوی برای بهترین بازی سال ۲۰۲۵ هم باشد اما هنوز زود است که به‌طور قطعی چیزی درباره آن بگوییم. بازی Kingdom Come: Deliverance 2 را می‌توانید روی ایکس باکس سری ایکس و اس، پلی استیشن ۵، ویندوز و استیم دک تجربه کنید. میزان زمان لازم برای رسیدن به تیتراژ پایانی حداقل ۶۰ ساعت و برای پلاتینیوم کردن آن حداقل ۱۲۰ ساعت است.

گردهم‌آیی کاراکترهای بازی Kingdom Come: Deliverance 2

بررسی بازی Kingdom Come: Deliverance 2؛ شانس به شجاعان روی می‌آورد

10/9.5
امتیاز زومجی
می‌توان گفت که بازی Kingdom Come: Deliverance 2 مانند نسخه اولش یک الماس است اما حالا یک الماس تراش‌خورده که توانسته ایده‌های ناب و جذاب خود را به بلوغ برساند و یک اثر به‌یادماندنی از دل آن بیرون بکشد. این بازی از کیفیت بسیار خوب گرافیکی، داستانی غنی و گیرا، مکانیک‌های بهبودیافته، عناصر نقش‌آفرینی بسیار متنوع، سیستم مبارزاتی پیچیده اما با جزئیات و شخصیت‌های غیرقابل بازی با هوش مصنوعی بسیار خوب بهره می‌برد. نقص‌های گرافیکی و مربوط‌به هوش مصنوعی بازی هم دیده می‌شود که برای چنین بازی و استودیویی قابل چشم‌پوشی است و احتمالا در ماه‌های آینده بسیاری از آن‌ها رفع می‌شود. تجربه این بازی بدون شک برای طرفداران سبک نقش‌آفرینی، به‌یادماندنی است و برای دیگر گیمرها هم می‌تواند بسیار لذتبخش باشد. از نظر من این بازی اگر بدشانس نباشد، می‌تواند یک کاندیدای قوی برای بهترین بازی سال ۲۰۲۵ هم باشد اما هنوز زود است که به‌طور قطعی چیزی درباره آن بگوییم.

نقاط قوت

  • داستان غنی
  • روایت جذاب و گیرا
  • گرافیک عالی و بهینه حتی برای سیستم‌های میان‌رده
  • تنوع بالا در عناصر نقش‌آفرینی
  • هوش مصنوعی بسیار خوب NPCها
  • تنوع بالا در ماموریت‌های اصلی و فرعی
  • درخت دانش کامل و معنادار
  • جهان کاملا پویا و زنده

نقاط ضعف

  • برخی باگ‌های گرافیکی، هوش مصنوعی و مکانیکی
مقاله رو دوست داشتی؟
نظرت چیه؟
داغ‌ترین مطالب روز

نظرات