بررسی بازی South of Midnight | ماجراجویی جذاب برای نجات مادر
در روزهایی که بازار ویدیو گیم تا حد زیادی با آثار لایو سرویس تا نقشآفرینیهای جهانباز با نقشههای بسیار بزرگ و بازیهای سولز مانند اشباع شده است، وجود یک بازی اکشن ماجراجویی کلاسیک میتواند مثل یک غنیمت باشد. استودیو کامپولشن گیمز از زمان پیوستن به مایکروسافت در سال ۲۰۱۸ و پس از عرضه بازی Contrast و بازی We Happy Few حالا در اولین همکاری رسمی خود با ایکس باکس و در سومین تجربه خود بازی South of Midnight را تولید و عرضه کرده است که میتواند نقش مهمی در آینده این استودیو کانادایی داشته باشد.
این بازی داستان هیزل را دنبال میکند که پس از وقوع یک طوفان در منطقه زادگاهش بهنام Prospero، مجبور میشود تا با مهارتهایی که کسب کرده، به مقابله با موجودات خطرناکی بپردازد و با کنترل آنها به نجات مادرش برود. او در تلاش است تا گذشتهی متلاشی شدهی خانواده خود را بازیابی کرده و به مکانی برسد که دوباره حس خانه را برای او تداعی میکند. داستان بازی که نقش مهمی در آن دارد، با الهام از افسانهها، تاریخ و فرهنگ جنوب آمریکا خلق شده است که در آن در فضایی متفاوتی را شاهد هستیم که باعث میشود نظر ما را به خود جلب کند.
پخش از رسانه
تمرکز داستان بازی روی تلاش هیزل برای نجات مادرش است و در این راه او متوجه میشود دارای قدرتی است که با آن میتواند با موجودات جادویی ارتباط برقرار کند و همچنین زادگاه خود را نجات دهد. یکی از نقاط مثبت بازی از همان ابتدا بدون شک این است که کامپولشن گیمز برخلاف We Happy Few که دقیقا نمیدانست بهدنبال رفتن به چه مسیری است، در اینجا از همان ابتدا مسیر و هدف خود را مشخص کرده است. نتیجه آن ارائه یک بازی با داستان و روایت غنی است که هرچقدر جلوتر میرویم شاهد روایتی عمیقتر و جذابتر هستیم.
نقطه قوت اصلی بازی South of Midnight بخش داستان آن است که سازندگان آن بهخوبی یک روایت متفاوت و شخصی را ارائه کردهاند
میتوان گفت که نقطه قوت اصلی بازی South of Midnight بخش داستان آن است که سازندگان آن بهخوبی یک روایت متفاوت و شخصی را ارائه کردهاند. داستان در ابتدا بهنظر میرسد که صرفا یک جستوجو ساده برای نجات مادر هیزل است، اما هرچقدر در داستان جلوتر میرویم، شاهد برملا شدن رازهای تاریکی از مردم شهر، سرنوشت کودکان گمشده و همچنن گذشته مادربزرگ هیزل هستیم و حتی موجودات داخل بازی هم گذشته تاریک و بعضا تلخی داشتهاند. در مقابل شخصیت هیزل هم در این روند رشد میکند و در طول داستان او به شخصیت بالغتر و بزرگتری تبدیل میشود.
درواقع داستان بازی با اینکه از دل داستانهای محلی و شهرهای جنوبی آمریکا بیرون آمده است، اما یک روایت شخصی دارد که در طول آن شخصیت هیزل قرار است با جلو رفتن در دنیای بازی به شخصیتی کاملا متفاوت از شروع طوفان در زادگاهش تبدیل شود. نکته مثبت داستان جایی است که خبری از شعارزدگی در داستان نیست و بازی هرگز تصمیم ندارد تا با استفاده از ترندهای روز خودش را سر زبانها بیندازد. صد البته که میتوان متوجه شد تغییراتی در شخصیتها ایجاد شده است که باتوجهبه مکان اتفاقات و داستان آن این تغییرات منفی نیستند.
در هر حال داستان بازی و روایت آن غافلگیریهای خود را دارد و با اینکه در برخی از زمانها کمی زودتر از انتظار دست خود را لو میدهد، اما تا پایان بازی شاهد روایتی قدرتمند و جذاب هستیم و پایانبندی آن این روایت خوب را تکمیل میکند. مشخصا میتوانستیم روایتی تاریکتر را در دل داستان بازی شاهد باشیم، اما بازی تا حدی یک روایت فانتزی کلاسیک دارد و درنهایت و در پایینترین و تاریکترین نقطه بازی المان امید قرار نیست کنار گذاشته شود. اما در هر حال داستان تنها بخش مهم یک بازی اکشن ماجراجویی نیست و درکنار چنین روایتی بدون شک انتظار یک گیمپلی سرگرمکننده هم داریم.
گیمپلی بازی South of Midnight بهصورت کلی روندی مشخص دارد. شما باید پس از یافتن راه خود با موجودات جادویی مبارزه کنید و سپس با از بین بردن لانه باعث بازگشت وضعیت محیط به شکل قبلی خود شوید. گیمپلی بازی در مراحل اول تا حدی سرگرم کننده و متنوع است و در طول آن ضمن عبور از موانع مختلف و همچنین حل معماها، باید در یک تعقیب و گریز با یک موجود از دنیای مردگان و تاریکی شرکت کنید. این بخش از بازی تا پایان هیجان خود را حفظ میکند و دلیل آن هم این است که از المانها و موانعی محیطی استفاده میکند تا تجربه آن تکراری نشود.
گیمپلی کلی بازی خوب است و تنوع نسبتا خوبی دارد، اما بازی بعد چند چپتر روندی تکرار پیدا میکند. تقریبا تمامی قابلیتهای هیزل تا چپترهای ۵ و ۶ در دسترس قرار میگیرد و در ادامه قابلیت خاص و متفاوت دیگری دریافت نمیکنیم. درواقع مکانیسم گیمپلی بازی به یک شکل است و شما پس از پاکسازی در یک محیط باید گذشته هر موجود یا شخصیت را بازیابی کنید و سپس بعد یک تعقیب و گریز منطقه را آزادسازی کنید و در پایان با باسفایت مواجه شوید. این روند در ابتدا جذاب، اما رفتهرفته تکراری میشود و میتوان گفت تا پایان این چرخه ادامه دارد.
طراحی مراحل و آزادسازی هر محیط تقریبا روشهای مشابهی دارد و هرچند مکانیسم نسبتا متفاوتی در هر چپتر اضافه میشود، اما باز هم چندان برای شکستن این روند کافی نیست. سیستم مبارزات بازی هم نتوانسته است این مشکل را پوشش دهد و در مبارزات بازی هم شاهد تکراری مشابه هستیم. درواقع شاهد تنوع خاصی در نوع و سیستم مبارزات هیزل شاهد نیستیم و درست است که مبارزات بازی درنهایت سرگرم کننده است، اما عدم تنوع خاص در نوع و نداشتن روشهای متفاوت برای شکست دشمنان باعث میشود مبارزات بازی خسته کننده شود.
سیستم مبارزات و گیمپلی بازی South of Midnight پس از چند مرحله به تکرار خواهد افتاد
حتی با اینکه بازی دارای درخت پیشرفت است، اما این درخت بیشتر قابلیتهای هیزل را تقویت میکند و بهجز یک قابلیت تازه در آن باز میشود، شاهد اضافه شدن قابلیت یا کمبو تازه دیگری برای سیستم مبارزات بازی نیستیم. درنهایت سیستم مبارزات بازی نیز عمق کافی ندارد و میتوان گفت پس از چند مرحله این تکرار میتواند خسته کننده شود، اما در مقابل دشمنان تنوع قابل قبولی دارند. البته بازی میتوانست دشمنان متفاوت و بیشتری را در راه بازیکن قرار دهد و صرفا شاهد موجودات شیطانی نباشیم، اما تقریبا شاهد ارائه دشمنانی نسبتا تازه پس از چند مرحله هستیم.
درواقع از آنجاییکه ما یک مدل دشمن در طول بازی داریم، تنوع آن قابل قبول است و شاهد معرفی نسخههای قدرتمندتری هستیم که مثل مینی باس فایت میماند و چالش بیشتری برای گیمر ایجاد میکنند، اما مشکل اصلی دقیقا اینجا است که ما شاهد نوع دیگری در بازی نیستیم و همین موضوع باعث ایجاد یک چرخه تکرار در مبارزات بازی میشود. اما در مقابل باسفایتهای بازی هر یک چالش متفاوتی دارند و هر یک را نمیتوان با یک روش شکست داد. با اینکه تعداد باس فایتها زیاد نیست، اما تنوع و چالش متفاوت و خوبی دارند و به نقطه قوت بازی تبدیل میشوند.
این تفاوت تا حد زیادی مشکلات تکراری شدن مراحل و مبارزات بازی را پوشش میدهد و از نظر طراحی شاهد باس فایتهای جذابی با داستان و گذشته جذابی هستیم، اما بازی میتوانست باتوجهبه محیط جذابی که دارد، تنوع بیشتری به روند بازی دهد. میتوان گفت سازندگان بیشتر جانب احتیاط را دنبال کردهاند و شاهد کمترین ریسکی در گیمپلی بازی هستیم و ما بیشتر شاهد استفاده از سیستم گیمپلی و مبارزات بازیهای موفق و محبوب در این سبک در بازی South of Midnight هستیم.
هرچند بازی میتوانست با ارائه سلاحهای بیشتر برای هیزل کمی از این تکراری شدن جلوگیری کند یا حتی درخت پیشرفت عمیقتری را میتوانستیم در بازی شاهد باشیم، اما درنهایت مدت زمان بازی به حدی طولانی نیست که این موضوع آزار دهنده شود. در هر حال این مشکلات باعث شده است تا ارزش تکرار بازی کمتر شود و پس از پایان درواقع کار نکرده زیادی برای بازگشت نداشته باشیم. درست است که میتوانیم در محیط بازی گشت و گذار کنیم و آیتمهایی برای ارتقا هلث بار و ارتقا قابلیتها هیزل پیدا کنیم، اما قرار نیست چالش متفاوتی را پس از پایان به ما ارائه کند و کار بیشتر یا متفاوتی پس از پایان بازی برای بازگشت نداریم.
اما گرافیک بازی South of Midnight یکی از نقاط قوت و برجسته بازی است؛ بهخصوص در بخش هنری بازی یکی از با کیفیتترین بازیهای نسل نهم است. ترکیب آن با تجربه استاپ موشن باعث شده است شاهد ارائه یک طراحی نسبتا متفاوت در بازیهای مشابه باشیم و سازندگان بهخوبی از قدرت آنریل انجین برای ساخت بازی خود استفاده کردهاند. البته تجربه استاپ موشن در طول گیمپلی قابلیت خاموش شدن هم دارد که البته در طول روند بازی تاثیر زیادی روی تجربه بازیکن نخواهد گذاشت، اما در کاتسینها جذابیت بیشتری به بازی بخشیده است.
بازی South of Midnight پولیشترین و کمباگترین بازی استودیو کامپولشن گیمز محسوب میشود
همچنین تنوع محیطی خوبی در بازی شاهد هستیم و با اینکه بیشتر شاهد مناطق جنگلی هستیم، اما بازی در این بخش تنوع خوبی دارد و سازندگان جلوی تکراری شدن محیطهای بازی را گرفتهاند. حتی میتوان شاهد الهام گرفتن از فیلمهای تیم برتون برای طراحی برخی از محیطهای بازی بهخصوص بخش پایانی آن باشیم. اما موسیقی یکی از بازوهای اصلی و قدرتمند بازی است که بدون شک این بخش یکی از بهترین بخشهای بازی محسوب میشود به جرات میتوان گفت یکی از بهترین بازیهای چند سال اخیر از نظر موسیقی متن و آهنگهای اورجینال است.
موسیقی بازی به حدی قدرتمند است که در دقایقی از بازی دوست دارید تا کنترلر را کنار بگذارید و صرفه از ترکیب محیط زیبا و موسیقی فوقالعاده بازی لذت ببرید و ترکیب موسیقی سنتی منطقه اتفاقات بازی با روایت آن جذابیت بیشتری به بازی بخشیده است. بازی در بخش فنی هم عملکرد خوبی دارد و شاهد کمترین مشکلات فنی هستیم. درواقع بازی South of Midnight نهتنها پولیشترین و کمباگترین بازی استودیو کامپولشن گیمز محسوب میشود، بلکه در بین بازیهای امسال هم مشکلات فنی بسیار کمی دارد. در طول تجربه بازی صرفا با چند باگ کوچک برخورد کردم و از این نظر کار استودیو قابل تحسین است.
بازی South of Midnight با اینکه مشکلاتی در تکراری شدن گیمپلی و سیستم مبارزات دارد و شاهد تنوع زیادی در این بخش نیستیم، اما با ارائه یک داستان و روایت فوقالعاده یک تجربه جذاب اکشن ماجراجویی را ارائه میکند که ترکیب آن با گرافیکی جذاب با حالت استاپ موشن و موسیقی فوقالعاده باعث شده است تبدیل به یک بازی با ارزش تجربه شود. بازی که شاید مشکلاتی داشته باشد، اما ارزش تجربه و فرصت دادن به آن را دارد و میتوان گفت کامپولشن گیمز توانسته است مسیر درستی برای آینده خود در این بازی پیدا کند.
بررسی بازی South of Midnight روی ایکس باکس سری ایکس انجام شده است.
بررسی بازی South of Midnight
نقاط مثبت
- داستان و روایت قدرتمند
- طراحی و تنوع جذاب محیطها
- طراحی بسیار خوب باس فایتها
- گرافیک هنری و فنی
- موسیقی و آهنگهای فوقالعاده و جذاب
نقاط منفی
- تکراری شدن سیستم مبارزات و گیمپلی بازی
- تنوع پایین سلاحهای هیزل
- ارزش تکرار پایین