بررسی بازی Far Cry 4
زمانی که دو سال پیش Far Cry 3 همچون یک شگفتی غیرمنتظره، توسط استودیو یوبیسافت مونترال به این مجموعه نیروی تازهای بخشید و آن را احیا کرد، خیلی از بازیکنندههایی که دلخوشی از نسخههای نصفه و نیمهی قبلی نداشتند، خود را در مقابل تجربهای بههمپیوسته و نفسگیری یافتند. فارکرای3 بدون ضعف نبود، اما آن حفرهها و وصلهها باعث نشده بود تا آن فرش دستباف محکم، کیفیت اصلی خودش را از دست دهد و از لذتش کم کند. از سخنرانیهای واس مونتنگرو، شخصیت منفی داستان گرفته تا گیمپلیای که هر تکهاش همانند شبکهای از راهروهای پیچدرپیچ با یکدیگر در ارتباط بودند و به هستهی اصلی بازی خونرسانی میکردند. همانموقع بود که بعد از اتمام بازی، خیلیها از جمله خودم، نفسمان را از بین دندانهایمان بیرون دادیم و با حسرت غیرقابلدرکی گفتیم:«کاش باز هم بود!».
حالا یوبیسافت حرف شما را شنیده و درخواستتان را در قالب Far Cry 4 عملی کرده است. اما مشکل اینجاست که چندساعتی که از بازی میگذرد، کمکم متوجه میشوید که انگار یوبیسافت حرف شما را عوضی فهمیده، یا خودش را به آن راه زده است. نمیدانم. به هرحال، من وقتی گفتم «کاش بازهم بود» منظورم Far Cry 4 نبود! منظور من پیشرفت و بهبود بود. منظور من این بود که کیفیت نکات خوب نسخهی قبل را به سطح بالاتری ارتقا دهید و آن حفرهها را هم بپوشانید. اما یوبیسافت چه کار کرده؟ به رسم فرمول موفق بلاکباسترهای این روزهایش، سر کیفیت را برای رسیدن به کمیتی زودگذر با بیرحمی و شفقت تمام سلاخی کرده است. فارکرای 4 به معنای واقعی کلمه همان نسخهی قبلی است که حالا در زمانی دیگر با اضافه شدن مقداری فیل و گرگدن و هلیکوپتر و وینگسوت و دو جین روانی جدید اتفاق میافتد. کوهها و دشتهای زمین سرشار از ماموریتهای اصلی و فرعی است، اما این تعداد به چه دردی میخورد وقتی هیچ تفاوتی بین تجربه، احساس و چالشی که این ماموریتهای مثلا متفاوت، ارائه میکنند، نیست.
فارکرای 4 دقیقا برای کسانی است که بازهم همان فارکرایِ تکراریِ موفقِ چند سال پیش را میخواهند. بله، بازی در بازخوانی خودش کم و کسر ندارد. این شاید برای عاشقان اکشنهای شلوغ و تیراندازیهای تمامناشدنی و معتادانِ شکارِ حیوانات، خبر خوشی باشد. اما من بعد از ۲۰ ساعتی که در «کیرات» گذراندم، به این نتیجه رسیدم که در انتظار رسیدن به نقطهی عطف بازی تبدیل به عروسک خیمهشببازی یوبیسافت شدم بودم و وقتی این را فهمیدم که دیگر خیلی دیر شده بود.
فارکرای 4 دقیقا برای کسانی است که بازهم همان فارکرایِ تکراریِ موفقِ چند سال پیش را میخواهند
بزرگترین مشکل فارکرای 3 نوع روایت داستانی و شخصیتهایش بود. اما حالا باید حرفام را پس بگیرم، چراکه نسخهی چهارم در این زمینه آنقدر شلختهتر، دربوداغانتر و آشوبوارتر است که قبلی در مقابلاش پادشاه است! حداقل در فارکرای 3 هر از گاهی در سخنرانیهای فحشمحور واس حواسمان به میانپردهها جمع میشد. در اینجا برخلاف انتظارهایی که برای شنیدن روایتی نه پرجزییات، بلکه فقط مستحکمتر و بهیادماندنیتر میکشیدم، با یک مشت شخصیتهای نچسب، دیوانه و بیمعنی و مفهوم طرف شدم که فقط بودجهی بازی را به طرز غیرقابلباوری هدر دادهاند.
آجای گاله از امریکا آمده تا به آخرین وصیت مادرش عمل کرده و خاکسترش را در سرزمین خیالی کیرات واقع در هیمالیا پخش کند. اما ایشان به محض ورود متوجهی جنگی داخلی بین شورشیان با حکومت دیکتاتوری فردی به نام پگان مین میشود. این جناب آجای که از بچگی در شرایط بهتر و به دور از دقدغههای انقلابی در امریکا رشد کرده، بیدلیل ماندگار میشود و اسلحه به دست میگیرد تا به یک سری از انقلابیهای عصبانی کمک کند. حالا اینکه چگونه آجای مثل جیسون در بازی قبلی، یک شبه تبدیل به قاتلی نترس و بیرحم، رانندهای حرفهای و شکارچیای بینظیر و دقیق میشود، از آن بیمنطقیهای دنیای فارکرای است که به نظر می رسد باید به دیدناش عادت کنیم. اما موضوع وقتی وخیمتر میشود که بفهمید این مسئله تازه سادهترین ضعف بخش داستانی است که توجهی هم به آن نشود، مهم نیست.
شخصیت پردازی در بازی معنی خاصی ندارد. کاراکترهای فرعی که کاملا نچسب، نفرتانگیز و یک لایه هستند و با سخنوریها و پرحرفیهایشان حسابی سرتان را میخوردند. از طرفی، آنتاگونیست اصلی بازی آنقدر بیبخار، پرداخت نشده، سطحی و غیرقابل درک طراحی شده است که تا انتهای بازی هیچ دانش منحصر به فردی در مورد وی بدست نمیآورید و فرقی بین شما و کسی که فقط جلد بازی را دیده باشد حس نمی شود. میانپردههای بازی هم آنقدر بیهیجان و سست هستند که در جریان پخششان بهترین کار چککردن ایمیلها و پستهای فیسبوکتان است. میدانم که یک دنیا پول خرج نویسنده، موشنکپچر، صداپیشگی و انیمیشن این شخصیتها شده، اما نتیجه، هیچ احساسی را به جز خشم در وجودتان شعلهور نمیکند. در یک کلام، کاش بودجهی این بخشی را صرف پیشبرد گیمپلی میکردند.
میانپردههای بازی هم آنقدر بیهیجان و سست هستند که در جریان پخششان بهترین کار چککردن ایمیلها و پستهای فیسبوکتان است
با تمام این حرفهای مایوسکننده، حتما موافقاید که کسی در فارکرای برای داستان شنیدن، نارنجکانداز دستاش نمیگیرد. فارکرای یعنی انفجار و انفجار و افنجار و تیراندازی و کشت و کشتار در حد مرگ و جنون. خب، فارکرای4 همهی اینها را دارد. هم میتوانید مراحل را در عرض چند دقیقه به جهنمی سوزان بدل کنید، هم میتوانید با تیر و کمان و سلاحهای مجهز به صداخفهکن، دشمنان را دانهدانه پَر پَر کنید. تقریبا در تمام مراحل بازی، سازندگان این آزادی در انتخاب نوع پیشروی را به خودتان واگذار میکنند.
اندازهی نقشه نسبت به گذشته تغییر چندانی نداشته، اما تراکم ماموریتها به طرز فرادیوانهکنندهای زیاد و بیقید و بند است
یک سری مراحل داستانی داریم که در عمق اقیانوسی از مراحل، ماموریتها و فعالیتهای فرعی دفن شدهاند. اندازهی نقشه نسبت به گذشته تغییر چندانی نداشته، اما تراکم ماموریتها به طرز فرادیوانهکنندهای زیاد و بیقید و بند است. از فتح پستهای بازرسی و آزادسازی دکلهای رادیویی گرفته تا ماموریتهای شکار، پیکهای موتوری، یافتن الماس، بازخوانی اسطورهی کیرات و دهها فعالیت دیگر. این تعداد جنونآمیز را به علاوهی ماموریتهای تصادفی کنید که هر ازگاهی یکدفعه کنارتان سبز میشود تا کاملا درک کنید، وقتی میگویم تک تک تپههای کیرات با سیلی خروشان از مرحله پوشیده شده، اصلا قصد بزرگنمایی و مبالغه ندارم. در هر نقطهای از نقشه که بایستید حداقل یکی دوتا کار برای مشغول شدن در شعاع ۲۰۰ متریتان پیدا میشود. خب، حتما میپرسید آخه با این همه سرگرمی، نان و آبات زیاد شده که شکایت میکنی؟ درست است بازی در تعداد و اعداد و ارقام و کمیت سر به فلک کشیده، اما در عنصر اصلی یعنی کیفیت، تنوع، پیشرفت و تازگی به طرز ناامیدکنندهای سقوط کرده است.
سازندگان اینقدر حواسشان به طراحی مراحل گرم بوده، که یادشان رفته باید جان مایهی مراحل را هم با دیگری تغییر دهند و بازیکننده را به خوردن غذای دیگری دعوت کنند. مراحل فارکرای 4 مانند این میمانند که شما در یک روز از ۲۰ ساندویجی جداگانه، ۲۰ ساندویج فلافل بخورید. ممکن است یکی تندتر باشد، یکی ترشی داشته باشد، یکی با سس انبه، یکی داغ باشد و یکی سرد. اما درنهایت دارید فلافل میخورید و البته بیشک در پایان روز حالتان به هم خواهد ریخت. مراحل مثلا متفاوت فارکرای 4 چنین حکایتی دارند. مراحل بازی هیچ تنوع قابلاشارهای ندارند، فقط اسم ساندویجیشان متفاوت است. برای مثال مراحلی که برای لانگینوس انجام میدهید، تفاوتی با مراحلی که برای یوگی و رجی انجام میدهید، ندارند. فقط میتوان آنها را براساس دُز تعداد دشمنانی که روی سرتان خراب میشوند و تعداد ماشینهایی که منفجر میکنید، طبقهبندی کنید. البته زیاد هم نمیتوان به مراحل بازی انتقاد وارد کرد، چون بالاخره یوبیسافت مونترال خودش را کنار کشیده و انتخاب نوع بازی را به شما داده است، اما این طرز نگاه شاید فقط درمورد مراحل اصلی قابلدرک باشد، چون این یک الزام است که سازندگان برای تنوع بخشیدن به کلیت ساختمان بازی، عناصر، موقعیتها و تجربههای متفاوتی را در کنار کمپین اصلی، خلق کنند. این اتفاق در Far Cry 4 نیافتاده است و این ضربهی بزرگی است به انتظارات کسانی که به دنبال پیشرفت نسخهی قبل بودند.
البته بازی بعضی مواقع به این بدی که به نظر میرسد هم نیست. همین که بازی توانست من را برای ۲۰ ساعت هر روز به سوی خودش بکشاند، نشان میدهد که اگر کمی اهل آتشبازیهای جنونآمیز، اکشنهای هالیوودی و گشت و گذار آزادانه در زمین بازی باشید، بدون سرگرمشدن از بازی فاصله نمیگیرید. اما چه کنم که بازی میتوانست مراحل کمتری میداشت و در عوض به وسیلهی هرکدام فضایی منحصربهفردی را ارائه میکرد. بنابراین اگر آخر فارکرای3 را درآورده باشید، این نسخه شگفتی خاصی برایتان ندارد. فارکرای4 در آن دسته بازیهای «هر-جور-دوست-داری-برو-بازی-کن» جای میگیرد. بهترین لحظات من در بازی، زمانی بود که بدون دقدغه در دنیای آزاد بازی میچرخیدم و هر ماموریتی ظاهر میشد را انجام میدادم و لذتبخشترین درگیریها هم زمانی بودند که نارنجکاندازم را غلاف میکردم و با استفاده از تمام قابلیتهایی که سازندگان برای مخفیکاری در اختیارم گذاشته بودند، وارد عمل میشدم. چون اکشنهای بازی بیهنر و سرراست هستند، اما در حملات بیسر و صدا حسابی میتوانید از آن سلولهای خاکستری مغزتان استفاده کرده و کمی چالش، چاشنی بازی کنید!
یوبیسافت مونترال در جدیدترین نسخهی فارکرای هرچه دستاش آمده در این دیگ آش شله قلم کار ریخته است! Far Cry 4 به شکلی ماورایی شلوغ، پُرهیاهو و درهم برهم است و به طرز بیبند و باری شما را با صدها ماموریت گوناگون اما تکراری تنها میگذارد. Far Cry 4 درواقع همهچیز است. بازی زیبا، حال به هم زن، نفسگیر، احمقانه، دیوانهوار، اعصابخردکن، سرگرمکننده، پُرمشکل و خیلی چیزهای مثبت و منفی دیگر هم هست. اگر از چنین اغتشاشی لذت میبرید و نسخهی قبلی را از دست دادهاید، در انجام بازی شک نکنید. اما یادتان باشد، ممکن است قبل از اینکه کارِ بازی با شما تمام شود، این شما باشید که پروندهی بازی را ببوسید و بگذارید کنار. من که دیگر حوصلهی فارکرای بیشتری را ندارم. آخر خدا را چه دیدید، شاید همین فردا یوبیسافت با نمایشی از زرافهها، از نسخهی پنجم هم رونمایی کند!
تهیه شده در زومجی
Far Cry 4
نقاط قوت
- سیستم مخفیکاری خلاقیتآفرین بازی
- برخی از اکشنهای هیجانانگیز بازی
- شبکهی بههمپیوستهی دنیای بازی
- بهترین بازی برای عاشقان بدلکاری
نقاط ضعف
- داستان و شخصیت در حد فیلمهای درجه بی آرنولد و شرکاء
- ماموریتهای تکراری و خستهکننده
- ضعف در ایجاد تنوع دیداری
- توجهی بیش از حد به کمیت در طراحی مراحل
نظرات