بررسی بازی Assassin’s Creed Syndicate
Assassin’s Creed: Syndicate با وعدههای پر سر و صدای یوبیسافت مبنی بر پیشرفت و بازگشت به ریشهها معرفی شد و حالا پس از گذشت چند ماه، شاهد انتشار این نسخه از سری محبوب Assassin’s Creed هستیم. خیلی زود فهمیدیم که ساخت بازی را برخلاف نسخههای قبلی، استودیویی به غیر از مونترال بر عهده دارد. آن هم نه یک استودیو، بلکه جمعی از استودیوهای یوبیسافت با مرکزیت استودیوی کبک مشغول ساخت این بازی شدند. این اولین پروژهی جدی و کامل استودیوی کبک بود. پروژهای که از همان ابتدا تصمیمی مبنی بر حذف بخش چندنفره در آن گرفته شد و دلیل این تصمیم، تمرکز کامل تیم سازنده روی بخش تک نفره و داستانی بود. با این تفاسیر، امیدواری نزد طرفدارها بیشتر شد تا شاید Syndicate بتواند سری را به روزهای اوج خود بازگرداند.
دانلود ویدیو با رزولوشن 320p | دانلود ویدیو با رزولوشن HD 720p
Syndicate ویژگیهای کاملا جدیدی را ارایه میدهد که باعث تفاوت آن با نسخههای قبلی شده و سازنده سعی داشته تا بازی خود را به واسطهی این ویژگیها گسترش دهد. ورود به یک دورهی تاریخی مدرنتر، ناخوداگاه باعث میشود تغییرات بسیاری را در بازی ببینیم. این تغییرات گیمپلی بازی را تا حد زیادی تحت تاثیر خود قرار داده و از طرفی ایدهی کنترل دو شخصیت در بازی مطرح شده است. اتفاقی که اولین بار در سری رخ داده و در نوع خود جالب است. کمکم باید حضور یک شخصیت اصلی شمشیر به دست را فراموش کنیم و به دیدن چند شخصیت تفنگ به دست در راس بازیهای سری عادت کنیم. اما این به این معنی نیست که در Syndicate مبارزه نفر به نفر فراموش شده باشد و استفاده از سلاحهای سرد رونق خود را از دست داده باشد. Syndicate شاید مقدمهای برای نسخههای بعدی سری باشد و به همین دلیل علاوه بر بعضی ویژگیهای نسخههای قبلی، شاهد اتفاقهای جدیدی در سراسر بازی هستیم که دید بهتری از نسخههای بعدی به ما میدهد. اما بحث ما بر سر این نسخه و بررسی آن است. در مطلب پیشرو سعی میکنیم کمتر به گذشته و حتی آیندهی سری اشاره کنیم. مقایسههای صورت گرفته در این مطلب (به جز پیشرفتها)، تاثیری روی ارزیابی نهایی ما از بازی نخواهد داشت.
همانطور که اشاره شد با یک دورهی تاریخی دیگر روبرو هستیم. دورهای مدرنتر از قبل که حضور در آن مثل همیشه حال و هوای خاص خود را دارد. مثل دو شخصیت اصلی بازی، شما نیز برای اولین بار قدم در این شهر میگذارید و همه چیز تازگی خواهد داشت. لندن سال ۱۸۶۸ به بهترین شکل ممکن شبیه سازی شده است. در نسخهی قبلی و با ورود یوبیسافت به نسل هشتم، پاریس به شکلی بسیار زیبا به تصویر کشیده شد. این روند ادامه پیدا کرده و در مورد لندن نیز شاهد شبیه سازی دقیق بسیاری از خصوصیات ظاهری و فرهنگی در آن هستیم. محیط بازی واقعا زنده و پویا به نظر میرسد. در بسیاری از خیابانها شاهد محیط شلوغی هستیم. NPCها رفتار متفاوتی نسبت به یکدیگر نشان میدهند. معمولا باران میبارد و این یکی از خصوصیتهای معروف شهر لندن است. اگر هم نبارد، کف خیابانها خیس است و انعکاس نور آفتاب روی سنگفرشها چشم را کور میکند! فضای شهر حس و حالی صنعتی دارد و بازی نیز روی این موضوع تاکید خاصی دارد. درشکه به بازی اضافه شده و میتوان برای جابجایی در محیط شهر از آن استفاده کرد و نهایت لذت را برد. حتی قدم زدن در برخی از مناطق شهر نیز بسیار لذت بخش است. داستان بازی در دورهی ملکه ویکتوریا روایت میشود.
لندن سال ۱۸۶۸ به بهترین شکل ممکن شبیه سازی شده است
دورهای که از آن باید به عنوان سالهای اوج انقلاب صنعتی یاد کرد. ویکتوریا ۶۴ سال بر انگلستان سلطنت کرد و در این مدت نه تنها انقلاب صنعتی، بلکه تاثیرات فرهنگی بسیاری در زندگی مردم به وجود آمد. جامعهی انگلستان در آن روزها پر از هرج و مرج بود و لندن جو آرام و سالمی نداشت. بحث مربوط به کودکان کار، شاید یکی از نمونههای جدی برای نشان دادن حال و هوای سنگین آن روزهای لندن باشد. طبق قوانینی که در اواسط قرن نوزدهم میلادی وضع شد، کودکان زیر ۹ سال نباید به کار گرفته میشدند . بسیاری از وقایع آن سالها در داستان چند ساعتهی بازی گنجانده شده تا بازیکن در کنار انجام ماموریتها و جلو رفتن در داستان، کمی هم در تاریخ گشت و گذار کند و حتی با چند شخصیت مهم تاریخی ملاقات کند. حتی سعی شده تا جیکوب و ایوی در بعضی از مسائل جامعه دخیل شوند تا بازیکن در به ثمر نشستن بسیاری از اصلاحات و تغییرات به وجود آمده در جامعهی انگلستان دخیل شود. شما در مراحل فرعی علاوه بر مبارزه با باندهای خلافکاری، باید به داد کودکان مشغول به کار برسید و آنها را نجات دهید. بازی طوری روایت میشود که حس میکنید دو شخصیت اصلی بازی نقش بسیار زیادی در تاریخ انگلستان داشتهاند و اکنون نام آنها از تمامی کتابهای تاریخی حذف شده است! شاید این تنها راه برای به تصویر کشیدن تاریخ در سری AC باشد که البته به خوبی جواب داده و مورد استقبال قرار گرفته است. جیکوب فرای و خواهر دوقلویش ایوی، دو شخصیت اصلی و قابل بازی در Syndicate هستند که در ابتدا تفاوتهای بسیاری در رفتار و شیوه مبارزه دارند. به شکلی که گویی رفتارهای شخصیتهای بازیهای قبل بین این دو نفر تقسیم شده است. به طور مثال در ابتدا خصوصیات مخفی کاری بازی در قالب شخصیت ایوی به نمایش گذاشته میشود و جیکوب کاملا برعکس او عمل میکند. هر چه در بازی پیش بروید، خصوصیات این دو شخصیت به هم نزدیک میشود و تنوع ابتدای بازی کاملا از بین میرود. چرا که با به دست آوردن Skill Ponitها وسوسه میشوید تا تمامی آپگریدها را برای هر دو شخصیت باز کنید. آپگریدهایی که در سه ردیف جدا از هم دسته بندی شدهاند. اما این به تصمیم خود بازیکن برمیگردد که دو شخصیت را متفاوت از هم پیش ببرد یا هر دو را به یک شخصیت همه فن حریف تبدیل کند.
به طور مثال برای شخصیت ایوی میتوانید از آپگریدهای ستون Combat صرفنظر کرده و فقط مهارتهای Stealth را بهبود ببخشید. در طرف مقابل نیز برعکس این عمل را در قبال شخصیت جیکوب انجام دهید. خوشبختانه سه آپگرید کاملا منحصر به فرد و جداگانه برای هر دو شخصیت در نظر گرفته شده، تا حداقل در بعضی از ویژگیها شاهد تفاوتهایی بین این خواهر و برادر باشیم. جمع آوری XP در بازی نیز بسیار ساده است و در ساعات پایانی، احتمالا در سطوح بالایی قرار خواهید گرفت. حتی در انجام مراحل، پیشنهادهایی برای به دست آوردن XP بیشتر به شما داده میشود. مثلا از شما خواسته میشود که تا پایان ماموریت هیچ پلیسی را نکشید. علاوه بر شیوه مبارزه، شاهد خصوصیات رفتاری متفاوتی بین این دو شخصیت هستیم. ایوی با اینکه اولین شخصیت مونث قابل بازی در نسخههای اصلی سری محسوب میشود، اما بسیار جدیتر و با جذبهتر از جیکوب به نظر میرسد. در طرف مقابل جیکوب شخصیت نسبتا شوخ طبعی دارد و به نوعی کمتجربهتر از ایوی به نظر میرسد. گرچه در طی انجام بازی خواهید دید که این قیاس درست نیست و هر دو شخصیت با مهارت بالا، اهداف خود را پیش میبرند. این تنها احساسی است که در نگاه اول و با نگاه به طرز رفتار شخصیتها به شما دست میدهد. همین موضوع باعث میشود که جیکوب تا حدودی با شخصیتهای اصلی نسخههای قبلی فاصله داشته باشد و شاید بتوان او را یکی از متفاوتترین شخصیتهای سری نامید.
شاید به همین دلیل باشد که در ابتدا با ایوی ارتباط بهتری برقرار کردیم. شاید هم نحوهی مبارزهی او در همان ابتدا باعث شده تا چنین جذابیت بالایی در این شخصیت ببینیم. در هر صورت این تفاوتها مدام کمرنگتر میشوند. در بین شخصیتهای دیگر داستان میتوان به کرفورد استریک نام برد. شخصیتی آرام، خونسرد و نسبتا پیچیده که اصلیترین دشمن شما در بازی خواهد بود. روند داستان بازی، شما را آرام آرام به او نزدیک میکند. اما متاسفانه پایان بازی اصلا رضایت ما را جلب نکرد. نه تنها خبری از یک پایان باشکوهتر نبود، بلکه همه چیز ساده و کلیشهای به پایان رسید. حتی مبارزه پایانی هم چنگی به دل نمیزد. شاید بتوان پایان Sequenceهای ما قبل پایانی را بهتر و باکیفیتتر ارزیابی کرد. در مورد بخش داستانی مربوط به آینده نیز اصلا انتظار خاصی نداشته باشید! چرا که این بخش کوتاه است و جذابیت کافی را ندارد و از طرفی به صورت از پیش رندر شده و در قالب چند ویدیو روایت میشود.
پس از پایان بازی مراحل کوتاه و جالبی را در دوران جنگ جهانی و سال ۱۹۱۶ تجربه خواهید کرد که خوشبختانه جذاب هستند. حتی با وینستون چرچیل هم برخورد خواهید داشت. حال و هوای لندن در این زمان کاملا متفاوت است. این چند دقیقهی متفاوت دید بهتری از آیندهی سری AC به ما داد. به جز وینستون چرچیل، شخصیتهای مهم تاریخی دیگری نیز در بازی حضور دارند. چارلز دیکنز، کارل مارکس، فلورانس نایتینگیل و از همه مهمتر الکساندر گراهامبل را در بازی ملاقات خواهید کرد. گراهام بل نقشی شبیه به داوینچی در نسخهی دوم سری را دارد. او ابزار و سلاحهای جدیدی را در اختیار جیکوب و ایوی میگذارد که در ادامه به معرفی آنها نیز خواهیم پرداخت. به جز شخصیتهای تاریخی و دشمنان اصلی، شخصیت دیگری با نام هنری (Henry) نیز در بازی حضور دارد که بهترین دوست جیکوب و ایوی به حساب میآید. اما راستش را بخواهید به هیچ نحوی نتوانستم با این شخصیت ارتباط برقرار کنم. او با وجود اینکه در بعضی قسمتها تاثیر مهمی روی بازی میگذارد، ولی هیچ خصوصیت جالبی ندارد.
مراحل اختصاصی هم برای هر دو شخصیت اصلی در نظر گرفته شده است تا فقط با یک شخصیت بازی را دنبال نکنید. انجام مراحل فرعی دست شما را برای استفاده از شخصیت دلخواه باز گذاشته تا آزادی کامل برای انجام آنها داشته باشید. شاید جالبتر میشد اگر بعضی مراحل با همکاری هر دو شخصیت صورت میگرفت. موضوعی که در یکی از مراحل بازی شاهدش بودیم. قسمتی که جیکوب کنترل درشکه را بر عهده داشت و شما کنترل ایوی را در دست داشتید و باید با شلیک به دشمنان درشکه سوار مزاحمی که شما را تعقیب میکردند، راه را برای حرکت جیکوب هموار کنید. این همکاریها در قالب مراحل co-op واقعا جالب میشد، اما سازنده بر خلاف نسخههای قبلی بخشهای چند نفره را کنار گذاشته تا تمرکز بالایی روی بخش تک نفره داشته باشد. نکتهی دیگری که باید به آن اشاره کنم شروع سینمایی بازی بود. مبارزه روی سقف و داخل کابین قطار و یا فرار از یک بنای در حال انفجار، نوید یک بازی بسیار هیجان انگیز و سینمایی را میداد. اما در کمال تعجب و پس از اتمام مراحل اولیه و ورود به لندن، همه چیز تغییر میکند. تغییری که نمیتوان از آن به عنوان یک نکتهی منفی یاد کرد، اما بهتر بود تا آن هیجان ابتدای بازی که حاصل از ذوق طراحان بازی بود، تا پایان و در بعضی از قسمتهای بازی نیز دیده شود! خوشبختانه با وجود طراحی مراحل قابل قبول بازی، احساس خستگی نخواهید کرد. با اینکه شاهد مراحل با شکوه و به یاد ماندنی در بازی نبودیم، اما نمیتوان ایراد جدی به بازی گرفت. شاید گاهی احساس کنید که نحوهی انجام ماموریتها تکراری شده و تیم طراحی مراحل بازی حرف جدیدی برای گفتن ندارد، اما همیشه اینطور نیست. چند عامل جدید به بازی اضافه شده است که از جملهی آنها میتوان به دزدیدن اشخاص مختلف اشاره کرد. شاید گاهی لازم به کشتن هدف نباشد و آن فرد را زنده لازم داشته باشید. در این موارد باید با دقت بیشتری بازی کنید و بدون دیده شدن فرد مورد نظر را غافلگیر کنید. او را از پشت گرفته و با تهدید به مرگ، مجبور به حرکتش کنید. اگر خواست فرار کند فشار را با زدن یک دکمه بیشتر کنید و او را از آن منطقه خارج کنید. ممکن است در این بین دیده شوید و مجبور به مبارزه با افراد دشمن شوید. در این شرایط شخص مورد نظر فرار میکند و کار واقعا سخت میشود. دزدیدن افراد به این شکل ایدهی جالبی بود و تازگی داشت، اما آنقدر در طول بازی از آن استفاده میشود که از آن خسته خواهید شد. مورد دیگر استفاده از محیط علیه دشمنها بود. این موضوع در تبلیغات بازی زیاد به چشم میخورد و حس میکردیم در نسخهی نهایی به یکی از موارد جذاب برای مبارزه با دشمن تبدیل شود. اما در عمل این اتفاق نیوفتاد و در بسیاری از مواقع راهی به جز درگیری نفر به نفر و یا استفاده از عامل مخفی کاری نخواهید داشت. البته باز هم راههایی وجود دارد. برای درک بهتر این راهها ابتدا باید در مورد باندهای درون بازی صخبت کنیم.
شاید گاهی احساس کنید که نحوهی انجام ماموریتها تکراری شده و تیم طراحی مراحل بازی حرف جدیدی برای گفتن ندارد، اما همیشه اینطور نیست
تمام بخشهای شهر در ابتدای بازی توسط باندهای خلافکاری اشغال شده و شما برای آزاد کردن هر منطقه، باید به انجام ماموریتهای فرعی بپردازید. ماموریتهایی که شامل کشتن شخص یا اشخاص مختلف یا حتی دزدیدن آنها میشود. نوع دیگر ماموریتها هم آزادی کودکان کار است که در ابتدای این بررسی به آن اشاره کردیم. این مراحل در تمام مناطق مشابه یکدیگر طراحی شدهاند و در طی بازی سختتر میشوند. ضمنا برای آزاد کردن بخش پایانی داستان بازی، حتما باید در سه منطقه و در سه جنگ بین باندها (Gang War) پیروز شوید. Gang Warها بعد از پاکسازی کامل یک منطقه در نقشهی بازی پدیدار میشوند. با آزاد سازی هر منطقه افرادی عضو باند شما میشوند و کمکم تعداد آنها بیشتر میشود. افرادی که با لباسهای سبز رنگ خود در محیط بازی قابل مشاهده هستند و هر زمان که بخواهید میتوانید آنها را با خود همراه سازید و با نیروی پشتیبان به انجام ماموریتها بپردازید. با جمع آوری پول و آیتمهای مورد نیاز، میتوانید باند و افراد باند خود را قویتر کنید. حالا میتوانید با خیال راحت به سمت اهداف مورد نظر حرکت کنید و در بین راه تعدادی از افراد قدرتمند باند خود را به همراه ببرید و با رسیدن به محل مورد نظر دستور حمله به دشمنان را صادر کنید. افراد باند شما به دشمن حملهور میشوند و کار برای شما واقعا ساده میشود. البته باید آپگریدهای مورد نیاز را انجام داده باشید تا سطح مهارت (Level) اعضای باند شما از باند دشمن پایینتر نباشد. این موضوع در Syndicate از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است و حتی شامل جیکوب و ایوی نیز میشود.
در ابتدای بازی در Level 1 قرار دارید و مسلما اگر بخواهید با دشمنهایی مبارزه کنید که Level بیشتری نسبت به شما دارند، به راحتی شکست خواهید خورد. باید در انتخاب ماموریتهای فرعی دقت لازم را داشته باشید، وگرنه انجام آنها برای شما غیر ممکن خواهد بود. این موضوع نیز باعث میشود بازی تا حدود زیادی با روند حساب شدهای جلو برود و به طراح مراحل بازی کمک کرده تا روایت تقریبا یکسانی برای همهی بازیکنها ارایه دهد. برای دور شدن از مراحل فرعی و داستانی، مسابقاتی نیز وجود دارد که از طریق آنها نیز میتوان پول و XP به دست آورد. مسابقات درشکه سواری و Fight Club که نسبتا جذاب هستند و برای تنوع هم که شده چند باری به سراغشان خواهید رفت. همانطور که اشاره شد، دیگر خبری از شمشیر نیست. به هر حال با ورود به دورهی تاریخی مدرنتر از نسخههای گذشته، باید انتظار چنین تغییراتی را نیز داشته باشیم. مبارزههای نفر به نفر به سه حالت کلی ختم میشود که با توجه به سلاحی که در دست دارید متفاوت است. دلیل این موضوع نیز وجود سه نوع سلاح در بازی است. به جز Hidden Blade و یک اسلحه کمری، میتوانید یکی از سه نوع سلاح اصلی را همراه داشته باشید. پنجه بکس و یک نوع چاقوی بلند، در کنار سلاحی جذاب که شبیه به یک عصا طراحی شده است. بسته به اینکه کدام یک از این سلاحها را در اختیار داشته باشید، شیوهی مبارزهتان تغییر خواهد کرد. مبارزهها هم واقعا جذاب هستند و کمبوها در نگاه اول شما را شگفت زده خواهد کرد. اما به مرور همه چیز تکراری خواهد شد و در ساعات پایانی بازی، کاملا از این موضوع دلزده شدیم. سلاح گرمی که در اختیار دارید کاربرد بیشتری پیدا کرده و بارها مجبور به شلیک به سمت دشمن خواهید شد. نکتهی مثبت در مبارزهها، نحوهی مقابله با شلیک دشمن بود که با زدن کلید مثلث در پلیاستیشن 4 و Y در ایکسباکس وان، میتوانید از برخورد گلوله با خود جلوگیری کنید و یا حتی به سمت فرد اسلحه به دست شلیک کنید تا نتواند مزاحمتی برایتان ایجاد کند. به جای سلاح گرم، میتوانید به سمت دشمن چاقو پرتاب کنید و در کنار تمام این موارد، ابزاری مثل بمب دودزا و بمب الکتریکی نیز میتواند کارگشا باشد.
به غیر از سلاحها ابزار جدیدی نیز در اختیار دارید که روند بازی را به کل تغییر داده است! یک روپلانچر همه فن حریف که با استفاده از آن به راحتترین شکل ممکن میتوان به نقاط مرتفع رسید. سالهای گذشته و با انتشار هر نسخه، شاهد آسانتر شدن بالا رفتن از دیوارها بودیم. کافی بود آنالوگ را به سمت بالا نگه دارید تا از دیوار بالا بروید. حالا کار به جایی رسیده که تنها با یک بار فشار دادن کلید مورد نظر، ظرف کوتاهترین زمان ممکن از هر ساختمانی که مدنظرتان بود بالا بروید. فرقی ندارد یک ساختمان کوتاه باشد یا بلندترین برج شهر! این وسیله کاربرد دیگری نیز دارد و آن ساخت زیپلاین است. با وجود این قابلیت به راحتی بین ارتفاعهای مختلف جابجا خواهید شد. جالب اینجاست که روی این زیپلاین میتوان از پایین به بالا هم حرکت کرد. این موارد بازی را بیش از اندازه آسان کرده و بسیاری از چالشهای گذشته، رنگ و بوی خود را در Syndicate باختهاند. دیگر بعد از انجام ماموریت، برای خارج شدن از محدودهی خطر مشکلی نخواهید داشت و به سادهترین شکل ممکن از دست دشمن فرار خواهید کرد. این موضوع باعث شده تا نسبت به نسخههای قبل شاهد یک تغییر و تنوع کلی باشیم، اما آسان شدن بیش از حد بازی به مذاق ما چندان خوش نیامد! شاید افراد زیادی از اینکه مثل بتمن و حتی فراتر از او در محیط بازی جابجا شوند لذت ببرند. من هم نمیتوانم لذت استفاده از این روپلانچر را (مخصوصا در دقایق ابتدایی کار با آن) منکر شوم، اما از آسان شدن بازی اصلا خوشحال نیستم. اگر به یاد داشته باشید، مینیگیمهایی برای باز کردن صندوقها در نسخهی قبلی وجود داشت. حالا با توجه به قسمت مربوط به Craft و همچنین آپگریدهای مربوط به باند، نیاز به باز کردن صندوقها بیشتر از قبل شده و فقط برای به دست آوردن پول به آنها مراجعه نخواهید کرد. اما برخلاف قبل، دیگر خبری از مینیگیم نیست و باز کردن صندوقها به سادگی آب خوردن شده و حتی بعضی درهای قفل هم بدون مینیگیم باز خواهند شد. کافی است آپگرید مربوط را دریافت کنید تا هیچ قفلی به روی شما بسته نماند. فقط در دو قسمت کوتاه شاهد دو مینیگیم بسیار ساده بودیم. مشخص نیست که چرا در مواردی که اشاره شد، تا این حد همه چیز آسان شده و شاید بتوان دلیل آن را عامهپسند شدن هر چه بیشتر بازی دانست. با این وجود تکلیف طرفدارها و بازیکنهای حرفهای چه میشود و چه چالشی در دل این بازی میتواند آنها را به مبارزه دعوت کند؟
شاید صحبت از مشکلات فنی بسیار وحشتناک نسخهی قبلی در این مطلب کار درستی نباشد. اما فقط جهت یادآوری باید به این موضوع اشاره کنم که آن مشکلات، حتی در فروش Syndicate هم تاثیر منفی گذاشته و یوبیسافت در تمام مدت تبلیغات برای Syndicate سعی داشت تا دل طرفدارها را با وعدههای خود مبنی بر برطرف کردن تمام مشکلات به دست بیاورد. اما جالب است بدانید که فقط بخشی از این مشکلات برطرف شده و بازی همچنان پر از ایرادهای ریز و درشت است. باگهای بازی حتی بعد از ارتقا آن هم دست از سر آن برنمیدارد. در طی بررسی بازی روی کنسول پلیاستیشن 4 و بعد از ساعتها گشت و گذار در لندن و انجام کارهای مختلف، چند بار مجبور به Restart کردن مراحل و یک بار مجبور به خارج شدن از بازی شدم! ممکن است در هنگام مبارزه با دستهی بزرگی از افراد باند دشمن، به یکباره یکی از آنها غیب شود. جالب اینجا بود که میشد محل او را از روی نوار بالای سرش تشخیص داد، اما نمیشد ضربهای به او وارد کرد. بدتر اینکه او به شما حمله میکرد و راهی به جز پذیرفتن شکست در مقابل این مرد نامریی وجود نداشت! از آنجا که شما ابزاری شبیه به بتمن در اختیار دارید، بعید نیست که آن دشمن نامریی، نانوسوییت بر تن داشته باشد! مورد دیگر قفل شدن شخصیت شما بین زمین و هواست. از همه بدتر ماموریتهایی است که باید حتما هدف مورد نظر را بدزدید و از محل خارج شوید. در این حالت باید خود را بی سر و صدا به پشت فرد مورد نظر رسانده و با ظاهر شدن علامت Kidnap او را در کنترل خود قرار دهید. وای به حال روزی که افراد دشمن متوجه حضور شما شوند، چرا که در این شرایط نمیتوان فرد مورد نظر را در اختیار گرفت و مجبور به مبارزه خواهید بود و احتمال اینکه باگ اتفاق بیوفتد هم بسیار بالاست. اگر فرد مورد نظر فرار کند که همه چیز سر جای خودش است و اگر این اتفاق نیوفتد، او سر جای خود ایستاده و نظاره گر مبارزهی شما میشود. پس از پایان مبارزه و هنگامی که به سمت او میروید، هیچ اتفاقی نمیوفتد و علامت دکمهی Kidnap ظاهر نمیشود!
مشکلات فنی بازی شامل مواردی میشود که نمیتوان از کنارشان به سادگی گذشت و آنها را نادیده گرفت
البته اگر خوششانس باشید دکمهی Kidnap فعال میشود و در این حالت فرار نکردن فرد مورد نظر عجیب و مسخره خواهد بود. به جز این ایرادها در کمال تعجب به صحنهای برخورد کردم که همه چیز به حالت آهسته درآمد (برخی از این باگها و همچنین این صحنهی آهسته شده را میتوانید در بررسی ویدیویی بازی تماشا کنید) و ناچار شدم به کل از بازی خارج شوم. شاید به همهی این موارد برنخورید و شاید به صورت اتفاقی بعضی از آنها را تجربه کنید. اما خوشبختانه یا متاسفانه، تنها تجربهی من از بازی با چنین مشکلاتی همراه شد. مواردی که نمیتوان از کنارشان به سادگی گذشت و قطعا یکی از مشکلات مهم بازی به شما میروند. لودینگهای بازی نیز نسبتا طولانی و خسته کننده بودند. در این میان خوشختانه کمتر به افت فریم برخورد کردیم و این موضوع تاثیر جدی روی بازی نگذاشت. طراحی چهرهها کمی بهتر شده و این را میشود از روی میانپردههای بازی درک کرد. اما در حین انجام بازی اوضاع کمی متفاوت است. بارش باران هیچ تاثیری روی آبجکتها و کاراکترها نمیگذارد و فقط جنبهی ظاهری دارد. شاید بهتر باشد که یوبیسافت روی انجین خود تجدید نظر کند و سعی کند از سخت افزار کنسولهای نسل هشتمی استفادهی بهتری کند. موسیقی بازی را باید یکی از نقاط قوت آن دانست. جایی که آستین وینتوری قطعات زیبا و متناسب با حال و هوای آن روزهای لندن را خلق کرده و شنیدنشان واقعا حس خوبی را به بازی داده است. وینتوری پیش از این نیز حضور موفقی در دنیای بازیهای ویدیویی داشته و شاهکار او در Journey را نمیتوان فراموش کرد. برای صداگذاری شخصیتها هم مثل همیشه از افراد معروف استفاده نشده و این یک نکتهی مثبت است. چرا که باعث میشود صدای شخصیتها شما را به یاد هیچ بازیگر و یا شخصیت بازیهای دیگر نیندازد. از پاول آموس (Paul Amos) بازیگر سریال دختر گمشده برای صداگذاری جیکوب استفاده شده و ویکتوریا اکتین (Victoria Atkin) به جای شخصیت ایوی صحبت میکند. هر دو کار خود را خوبی انجام دادهاند و نمیتوان ایرادی روی آنها گذاشت. صداگذاری محیط بازی نیز با توجه به طراحی دقیق محیط شهر و آن شلوغی، بدون صداگذاری خوب نمیتوانست حس زنده بودن به محیط بازی ببخشد. خوشبختانه تیم صداگذاری وسواس خوبی به خرج داده است. صدای چرخ درشکهها، شلوغی جمعیت و چیزهای دیگر در کنار موسیقی بسیار خوب، باعث میشود کار تیم صداگذاری را تحسین کنیم. Assassin’s Creed: Syndicate را باید بهتر از دو نسخهی قبلی سری دانست، اما نمیتوان آن را با نسخههای اول بازی مقایسه کرد. Syndicate نتوانست سری را به روزهای اوج خود بازگرداند و تلاش و وعدههای یوبیسافت برای بازگشت به ریشهها کافی نبود. اما اشتباه نکنید! با یک بازی خوب طرف هستیم، ولی نمیتوان آن را در دستهی بازیهای عالی و یا شاهکار طبقهبندی کرد. Syndicate با وجود به یدک کشیدن چنین اسم بزرگی، حتی شانس رقابت با بازیهای بزرگ سال را هم ندارد. با وجود مشکلات فنی و برخی نواقص که به آنها اشاره شد، تجربهی این بازی را نباید از دست داد و از طرفی نباید ترسی از کسلکننده شدن بازی داشته باشید و میتوانید با خیال راحت چند ساعتی از آن لذت ببرید. اما امیدواریم یوبیسافت دست از انتشار سالیانهی بازی برداشته و با حوصله و وسواس بیشتری به سراغ ساخت نسخههای بعدی برود.
[alert variation="alert-warning"]برای تهیه بازی Assassin's Creed Syndicate و همچنین محصولات مرتبط با Xbox 360، PS4 و Xbox One به فروشگاه اینترنتی پی سی ایکس باکس مراجعه کنید.[/alert]
تهیه شده در زومجیزومجی چگونه یک بازی را بررسی میکند؟
Assassin’s Creed Syndicate
نقاط قوت
- طراحی فوقالعادهی لندن و فضای زندهی شهر
- وجود دو شخصیت قابل بازی
- روایت مناسب دورهی ویکتوریایی در قالب داستان بازی
- مراحل رضایت بخش
- صداگذاری و موسیقی خوب
نقاط ضعف
- باگهای آزاردهنده
- روایت ضعیف داستان در بخش مربوط به آینده
- مبارزههای تکراری
- پایان ضعیف
نظرات