بررسی بازی Just Cause 3
مگر غیر از این است که یک بازی، قبل از هرچیز، باید سرگرمکننده باشد؟ خب، Just Cause 3 مترادف سرگرمکننده است. یعنی اعضای استودیوی آوالانچ دور هم جمع شدهاند و از خود پرسیدند: چه کار کنیم محصولمان «باحال»ترین بازی سال باشد؟ بعد همهی ایدههایی را که به ذهنشان رسیده در بازی جمع کردهاند و نتیجه چیزی شده که فقط مخاطبش را سرگرم میکند، نه کمتر و نه بیشتر. این دستاورد کمی نیست، چون قرار نیست همه در بازیهایشان با روایتهای پیچیدهی داستانی لحظات دراماتیک خلق کنند و به کمک یک گیمپلی گسترده، صدها ساعت تجربهی تازه به گیمر ارائه دهند. همینکه با ذوق و شوق سمت بازی میروید تا ببینید این دفعه باید کجا را منفجر کنید یا دنبال راههای جدیدی برای وصل کردن همهچیز به هم بگردید، یعنی بازی موفق شده به هدفش برسد. حالا اینکه شخصیتهای داستان مقوا را هم پشت سر گذاشتهاند و گاهی چند باگ خندهدار هم در بازی میبینید، دیگر اهمیت زیادی ندارد. در واقع مسئلهی اصلی در این مورد خاص این است که چطور به Just Cause 3 نگاه کنیم تا از آن لذت ببریم؟ آیا دنبال داستان قوی هستیم یا موسیقی گوشنواز؟ اینجا است که نکتهی ظریفی خودنمایی که شاید قبلاً کمتر به آن توجه میکردیم: این ما هستیم که باید انتظاراتمان را از بازیها تنظیم کنیم، نه اینکه بازیها حتماً باید آن چیزی باشند که ما میخواهیم.
«جاست کاز» میخواهد سرگرمکننده باشد و برای رسیدن به این هدف، راه آسان را در پیش گرفته. نه داستانش تا مدتها در ذهنتان میماند، نه طراحی مراحل فوقالعادهای دارد و نه متوجه موسیقی خاصی در بازی میشوید. با این حال آنقدر جذابیت دارد که سراغش بروید و ساعتها در کشور عظیم مِدیچی مشغول منفجر کردن پایگاههای دشمن، تست کردن ایدههای مختلف برای وصل کردن اشیا به هم و انجام دادن چالشهای مختلف باشید. اینکه جاست کاز سعی نمیکند حرف بزرگی بزند یا ادعایی داشته باشد، بهترین خصوصیت آن است که شاید این روزها کمی کمیاب شده باشد. بعضی بازیها سعی میکنند کار خاصی کنند یا چیزی بیشتر از یک بازی به نظر برسند، اما هیچوقت به آن کیفیت لازم نمیرسند و از دستیابی به هدف پیشفرض خود یعنی سرگرمکننده بودن هم باز میمانند. Just Cause 3 یک هدف دارد و به آن هم رسیده، اما واضح است که در این مسیر مشکلات ریز و درشتی سر راهش قرار گرفته که خوشبختانه به تجربهی کلی ضربهی بزرگی نمیزنند ولی با بازی بسیار جذابتری طرف بودیم اگر همین نواقص هم رفع میشدند. در ادامه میبینیم که هرکدام از جنبههای بازی، چطور در خدمت هدف اصلی آن حرکت میکنند و مجموعهی متعادلی را تشکیل دادهاند که نتیجهاش یک تجربهی بامزه و دوستداشتنی است.
دانلود ویدیو با رزولوشن SD 360p|دانلود ویدیو با رزولوشن HD 720p
داستان Just Cause 3 در وهلهی اول به این منظور طراحی شده که با گیمپلی بازی بیشتر آشنا شوید و ذهنیتی از قابلیتهای آن داشته باشید. چند مرحلهی اول نقش بخش آموزشی بازی را دارند و به مرور با پیشروی در داستان و ارتقای قابلیتها، دیگر حتی نیاز به آن نخواهید داشت. در نسخهی سوم بازی قضیه از این قرار است که یک حاکم ظالم به نام ژنرال دیراوِلو کشور مدیچی را تحت تسلط خود درآورده و سخت و به دنبال مادهای به نام باواریوم است، عنصری قدرتمند که در ساخت و حفاظت از تجهیزات پیشرفته نظامی استفاده میشود. او کنترل همهی پایگاههای نظامی و شهرکهای مدیچی را در دست دارد و از تکنیکهای رایج پروپاگاندای دیکتاتورها هم برای تبلیغ خود استفاده میکند. حالا این وظیفهی ریکو رودریگز، شخصیت اصلی بازی است که به کمک تیم کوچکش به مبارزهی او برود و پرچم دشمن را پایین بکشد. برای این که داستان زیادی هم سادهلوحانه جلوه نکند، یکی دو پیچش داستانی در آن گنجانده شده تا حداقل دلیلی برای دیدن کاتسینها داشته باشید. با این تفاسیر انتظار شخصیتپردازی از جاست کاز نداشته باشد، کاراکترهای بازی بعد سوم خودشان را از دست دادهاند و هرکدام در طول داستان روی یک خط ثابت حرکت میکنند و واکنشهای کاملاً قابل پیشبینیای دارند. صحبت از داستان جاست کاز راه به جایی نمیبرد و بیشتر ما را از نگاه جنبههای اصلی بازی دور میکند، پس بهتر است برویم سراغ چیزی که تکیهگاه اصلی Just Cause 3 است.
جاست کاز میخواهد سرگرمکننده باشد و برای رسیدن به این هدف، راه آسان را در پیش گرفته. همهچیز را منفجر کنید و حالش را ببرید!
وقتی چند مرحلهی اول را پشت سر میگذارید، دیگر چندان انگیزهای برای ادامه دادن مأموریتهای داستانی ندارید؛ چون یک شهربازی بزرگ جلوی رویتان است که میتوانید هر وسیلهای که خواستید سوار شوید. این وسایل با اینکه تعدادشان زیاد نیست و اکثراً هم شبیه هم هستند، اما حسابی لذتبخشاند. غیر از مراحل داستانی، کارهایی که برای انجام دادن میماند به آزادسازی پایگاههای نظامی و شهرکها و انجام دادن چالشها میشود. البته، گهگاه کارهای جانبی بسیار کوچکی هم در دنیای بازی میبینید که انجام دادنشان فقط دو سه دقیقه طول میکشد و صرفاً دورهمی هستند. مثلاً باید یک ماشین را بدزدید و مسافر آن را که یکی از چهرههای مهم حکومتی است، طوری سر به نیست که به شکل یک حادثه به نظر برسد. اما اساس بازی که بخش بزرگی از گیمپلی را شامل میشود، حمله به مناطق قرمزرنگ نقشه است. این مناطق کوچک و بزرگ هرکدام سیستم دفاعی خودشان را دارند و برای آزاد کردن و تسلط روی آنها، باید آیتمهای خاصی را در آنها نابود کنید. از مخزنهای سوخت و ماهوارههای عظیم مخابراتی در پایگاههای نظامی گرفته تا مجسمههای بزرگ ژنرال دیراوِلو و بنرهای تبلیغاتیاش در شهرکها، از جمله مواردی هستند که باید به هر وسیلهای که میتوانید نابودشان کنید. یک پایگاه بزرگ شاید دهها مورد مختلف برای منفجر کردن داشته باشد و سیستمهای دفاعیاش هم بسیار قویتر از پایگاههای کوچک و شهرکها است، بنابراین بهتر از قبل از اینکه سراغشان بروید خشاب سلاحهای خود را تا انتها پر کنید.
بعد از آزادسازی هر منطقه، یک یا چند چالش متفاوت در همان قسمت از نقشه باز میشود که انجام دادنشان برای ارتقای قابلیتهای ریکو حیاتی است. چالشها شامل تمرین تیراندازی، مسابقات زمینی و هوایی با وسایل نقلیهی مختلف و پرواز با لباس بالدار ریکو میشود که سختترین آنها است. بسته به عملکردتان در هر چالش، تعدادی چرخدنده به عنوان امتیاز دریافت میکنید که میتوانید از آنها برای ارتقا و بروزرسانی موارد مختلف استفاده کنید. مثلاً میتوانید تعداد قلابهای ریکو و قدرت آنها را افزایش دهید، به وسایل نقلیهی مختلف نیترو ببندید و نشانهگیری سلاحها را بهبود ببخشید. دهها مورد از این ارتقاها در بخش Gear MODs وجود دارد که به دست آوردن همهی آنها وقت زیادی میطلبد اما کاملاً ارزشش را دارد و تأثیر آنها را بر گیمپلی بازی به وضوح مشاهده خواهید کرد. یکی از ویژگی جالب و بسیار کاربردی Just Cause 3 این است که میتوانید به لطف حمایتهای دوستان ریکو، هر وقت خواستید یک وسیلهی نقلیه و چند نوع اسلحه از آنها درخواست کنید تا با پست مخصوص به دستتان برسد. فرض کنید وسط یه دشت لمیزرع ماشینتان خراب شده و نمیخواهید هشت کیلومتر را با چتر و لباس بالدار طی کنید، کافیست یک هلیکوپتر سفارش دهید تا از آسمان برایتان نازل شود. برای باز کردن وسایل نقلیه و اسلحههای بیشتر، باید مناطق نظامی را تصرف کنید یا هروقت ماشین خاصی در سطح شهر دیدید، آن را به گاراژ ببرید تا به منو اضافه شود.
در Just Cause 3 کسی با ماشین و موتور به سمت مقصدش نمیرود، چون آنقدر راههای هیجانانگیزتری وجود دارد که رانندگی طولانی یک کار کسلکننده به نظر میرسد. با این حال، سازندگان در طراحی اتومبیلهای مختلف کم نگذاشتهاند و چندین و چند مدل جدید و قدیمی ماشین در بازی وجود دارد که میتوانید با آنها دوری بزنید. غیر از وسایل نقلیهی زمینی، انواع و اقسام هلیکوپتر، هواپیما و قایق و کشتی هم در بازی وجود دارد که هرکدام کاربرد خودشان را دارند و بنا به نیازتان میتوانید از آنها استفاده کنید. اگر میخواهید سریع به جایی برسید، یک جنگنده انتخاب کنید و نگران فرود آمدن هم نباشید، چون همیشه میتوانید در هوا بیرون بپرید و هواپیمای چند میلیون دلاری را به کوه بکوبید. اگر هم میخواهید یک پایگاه نظامی بزرگ را با خاک یکسان کنید، هلیکوپتری انتخاب کنید که سیستم دفاعی داشته باشد تا بتوانید مدت بیشتری روی پایگاه پرواز کنید و ضدهواییها صدمهای بهتان نزنند. جدا از همهی اینها، چتر نجات دائمالستفاده و لباس بالدار قرار دارد که مسئولیت پرواز دادن ریکو را به عهده دارند. به دست آوردن قلق کنترل آنها کمی وقت میخواهد اما هنگامی که حرفهای شدید، میتوانید خیلی سریع در نقشه گشت و گذار کنید و دیگر نیازی هم به مرسولات دوستانتان نخواهید داشت. علاوه بر چتر و لباس بالدار، قلابها هم از تجهیزات بسیار جذاب و کاربردی ریکو هستند که بار بخش زیادی از سرگرمکننده بودن بازی را به دوش میکشند. با این قلابها هرچیزی را میتوانید به هم وصل کنید، هیچ محدودیتی هم در کار نیست. میتواند یک ماشین را به پرههای توربین بادی وصل کنید یا NPCهای نگونبخت را از در و دیوار شهر آویزان کنید. علاوه بر اینها این قلاب به پرواز دقیقتر هنگام سقوط آزاد با لباس بالدار هم کمک میکند. این قلابها آنقدر تأثیرگذار و نوین هستند که تصویرشان روی لوگوی بازی هم میآید و در تبلیغات آن هم نقش پررنگی دارند.
همهی اینهایی که تا اینجا گفتیم نشان از یک بازی بسیار خوب دارند، اما مشکل Just Cause 3 اینجا است که چیزی بیشتر از اینها ارائه نمیکند. در واقع، گیمپلی بازی فقط خوب است و نه بیشتر. بله، سیستم خلاقانهی قلابها عملکرد جذابی دارند اما از آن طرف، تیراندازیها بسیار ساده و سرراست هستند و برای یک بازی که «اکشن» بخش بزرگی از آن را تشکیل میدهد، این یک نقطهی ضعف است. سلاحها با این که انواع گوناگونی دارند، اما تفاوت قدرتشان محسوس نیست و هنگام شیلک به دشمنان برایتان مهم نیست که چه اسلحهای در دست دارید و فقط گلولهها را روی آن سربازان خالی میکنید. حتی بعضی سلاحهای کمری هم همیشه به کارتان میآیند و تقریباً هیچوقت هم نگران تمام شدن خشابتان نمیشوید. طبیعتاً آسان شدن گانپلی بازی به منظور دستیابی به همان هدف سرگرمکننده بودن انجام گرفته ولی اینکه در مبازرهی تن به تن با هیچ چالشی رو به رو نشوید شاید چندان به مذاق گیمرهای حرفهایتر خوش نیاید. مورد عجیب اینگونه مبارزات، هوش مصنوعی دشمنان است که هیچ تعادلی ندارد و ظاهراً بازهی بزرگی از هوش را در بر میگیرد. مثلاً بعضی موقعها حتی در مراحل داستانی، با سربازانی مواجه میشوید که سرجایشان ایستادهاند و به ریکو زل زدهاند و منتظرند تا شما اولین گلوله را شلیک کنید. از طرف دیگر بعضی نیروهای نظامی پیشرفتهتر، چنان حرکات سریعی دارند و گلولهها را جوری جاخالی میدهند که نِئوی ماتریکس در جیب پشتیشان گذاشتهاند.
روزهای اول عرضهی بازی، خیلیها از مشکلات فنی آن مانند افت نرخ فریم و صفحات لودینگ بسیار طولانی گله کرده بودند، اما در تجربهی ما از بازی این مشکلات در حدی نبودند که تأثیر ناخوشیاندی روی لذت بازی کردن بگذارند. فقط مسئلهای که محسوس بود، زمان همان لودینگهای بازی بود که گاهی اوقات به یک دقیقه میرسید. این مسئله زمانی مشکلساز میشود که دقیقاً قبل و بعد از هر کاتسین یا بعد از کشته شدن ریکو، باید شاهد یک صفحهی بارگذاری باشید. در زمان نگارش این بررسی، بروزرسانی نسخهی ۱.۰۳ منتشر شده که زمان لودینگها را به شکل محسوسی کاهش میدهد و توصیه میشود که قبل از شروع بازی حتماً آخرین بروزرسانیها را دریافت و نصب کنید. اگر بخواهیم مته به خشخاش بگذاریم و بازی را گوشهی رینگ ببریم، باید به باگهای آن اشاره کنیم. وجود باگ در یک بازی جهانباز به این وسعت غیرمنتظره نیست و خوشبختانه شدت آنها آنقدری نیست که به خاطرشان مجبور باشید مرحلهای را دوباره تکرار کنید یا بازی را ببندید و دوباره اجرا کنید. فقط گاهی ممکن است هنگام بازی با قلابها، با واکنشهای غیرطبیعی مواجه شوید یا شخصی را ببینید که درون دیواری گیر کرده. در کل Just Cause 3 از لحاظ فنی چندان بازی خوشساختی نیست اما حداقل نرخ فریماش به صفر نزول پیدا نمیکند و باگهایش هم بیشتر از اینکه اعصابخرد کن باشند، خندهدارند.
Just Cause 3 جایزهی بهترین گرافیک فنی سال را نمیبرد اما از لحاظ هنری حرفهای زیادی برای گفتن دارد. چند دقیقه پرواز بر فراز مدیچی کافیست تا ببینید با چه بازی زیبایی طرف هستید. به علت موقعیت کشور خیالی بازی که در جنوب اروپا و در دریای مدیترانه واقع شده، سرتاسر کوهستانها و دشتهای بازی پوشیده از انواع مختلف درخت و بوته و گیاهان مختلف هستند و واقعاً هم از چندین نمونهی گیاهی مختلف برای فرش کردن سطوح اراضی بازی استفاده شده. اطراف بعضی شهرکها چند زمین زراعی وجود دارد که البته محصول مفیدی تولید نمیکنند اما کشاورزهای خوش ذوقشان گلهای آفتابگردان و لاله و سنبل در آنها کاشتهاند و رنگینکمانی زمینی خلق کردهاند. بعضی موقعها دشتها و تپهها آنقدر چشمنوازند که دلتان نمیآید با ماشین وارد آنها شوید، چون گیاهان واقعاً زیر چرخهای ماشین له میشوند و اگر هم یک هلیکوپتر وسط گلها فرود بیاورید، گلها به باد بالها واکنش نشان میدهند و به عقب رانده میشوند. شاید شصت تا هفتاد درصد نقشه را جنگلها و مناطق سبز تشکیل داده باشند که گاهی باعث میشود حس کنید یک منظره را چند بار در نقاط مختلف دیدهاید. اما مناطق مختلف نقشه ویژگیهای محیطی خاص خودشان را دارند، مثلاً در مناطق شمالی کوهستانهای بسیار بلندی وجود دارد که برف هم آن را پوشانده و یک تروفی یا اچیومنت هم برای قدم گذاشتن روی بالاترین نقطهی بازی تعبیه شده است.
مدیچی از بالا شبیه جعبهی آبرنگی است که قاب سبزرنگی دارد و دایرههای رنگ روی آن قرار گرفتهاند. از نزدیک هم که به آن نگاه کنید تجربهی دلپذیر مشابهی خواهید داشت، جزئیات طراحیها در سطح بسیار خوبی قرار دارد و میزان تخریبپذیری درختان و بعضی ساختمانها شاید حتی باعث تعجبتان شود. غیر از انواع و اقسام گیاهان و درختها، تمام وسایل نقلیه، ساختمانهای کوتاه و بلند شهرکها و کاراکترهای بازی هم طراحی دقیق و پرجزئیاتی دارند. محیط داخلی ماشینهای کوچک هم تا جایی که قابل قبول به نظر برسد طراحی شده و وقتی نگاهی به موشکهای زیر جنگندهها بندازید نمیتوانید ایرادی به آن بگیرید. تنها چیزی که مورد بیتوجهی کامل سازندگان قرار گرفته، افکتها آب بازی است که حداقل از نزدیک اصلاً ظاهر خوبی ندارند. ریکو زیر آب هم میتواند شنا کند اما زیر دریاها انتظار جزئیاتی مثل چیزی که در GTA V دیدیم نداشته باشید. موقع شنا کردن حرکات آب و طرحی که روی آن تشکیل میشود بسیار پیش پا افتاده و خام هستند. بعضی از همان باگهای خندهدار، مربوط به جنبهی گرافیک فنی بازی میشوند. مثلاً گاهی اوقات دیواری را میبینید که مدام چشمک میزند، انگار یک چراغی که اتصالی دارد به آن وصل شده باشد. جاست کاز در همان بخش هنریِ گرافیک وظیفهاش را بسیار خوب انجام میدهد و برای رسیدن به یک سطح قابل قبول از لحاظ گرافیک فنی، نمیتوان انتظاری از آن داشت.
Just Cause 3 بازی بدی نیست، سرگرمتان میکند و ارزش امتحان کردنش را دارد. فقط انتظار زیادی از آن نداشته باشید
انفجار یکی از پایههای اساسی Just Cause 3 است و هیچچیز غیر از یک افکت صوتی عالی یک انفجار را هیجانانگیز نمیکند. اینکه صدای تکتک فلزها و قطعاتی را که از یک تانکر سوخت هنگام انفجار جدا میشود بشنوید، لذت خاصی دارد که در این نسخه میتوانید تجربهاش کنید. صدای پایین آمدن ماهوارههای مخابراتی و منفجر شدن تأسیستات الکتریکی، همانی است که انتظارش را دارید و به لطف جلوههای بصری بسیار خوبی بازی، انفجارها با این که شاید کمی اغراقشده به نظر برسند اما همچنان لذتبخش و دیدنی هستند. اما از طرف دیگر صداگذاری کاراکترها است که آن هم فقط قابل قبول کار شده و شاید به خاطر همان بیاهمیت بودن داستان و دوبعدی بودن شخصیتها، سازندگان کمتر وقت صرف صداگذاریهای حرفهای و طبیعیتر کردهاند. بعد از مدتی با لهجهی ریکو هم کنار میآیید و آن را بیشتر یک چاشنی برای افزایش طنز بازی مییابید تا یک انتخاب غیرمعقول.
شاید تا به حال این کار را امتحان نکرده باشید، اما برای اینکه ببینید یک موسیقی مناسب چقدر روی تجربهی کلی یک فیلم تأثیر میگذارد کافیست سکانس اکشن یک فیلم را انتخاب کنید و آن را بدون صدا ببینید. در این حالت نصف لذت فیلم را هم نمیبرید. Just Cause 3 تا حدودی این قضیه را جدی گرفته و سعی کرده حداقل در موقعیتهای اکشن غیر از مراحل داستانی، موسیقی متناسبی داشته باشد. با اینکه شاید هیچوقت در بازی به خودتان نگویید «چه آهنگ خوبی!» اما حداقل بازی سوت و کور هم نیست و با موسیقی آمبیانت و آرامش در پسزمینه همراه دیوانهبازیهای ریکو است.
این همه را گفتیم که بگوییم Just Cause 3 بازی بدی نیست، سرگرمتان میکند و ارزش امتحان کردنش را دارد. در بازی آزادید که هرکاری میخواهید بکنید، هر وسیلهای میخواهید سوار شوید و هرجایی را که میخواهید منفجر کنید. بازی حتی سیستم کد تقلب سرخود هم دارد که کارتان را راحت کرده باشد و هر موقع که اراده کنید بتوانید یک هلیکوپتر و آرپیجی از آسمان احضار کنید. با اینکه که گفتیم داستان بازی مهم نیست و نقش اصلیاش یاد دادن مکانسیمهای گیمپلی به گیمر است، اما باز هم میتوانست پختهتر باشد یا حداقل همین سه چهار شخصیتاش عمق بیشتری داشته باشند. در عوض، Just Cause 3 بسیار زیباست و از پرواز کردن بالای دشتها و چمنزارها سیر نخواهید شد. این وسط هم چند باگ و یک سری لودینگها طولانی وجود دارد که شاید بعضیها جا به روند سریع بازی ضربه بزند، اما استودیوی آوالانچ چند بروزرسانی برای حل این مشکلات عرضه که تا حدود خوبی آنها را رفع میکنند. Just Cause 3 شاید مجموعهی متعادلی از داستان، گیمپلی، گرافیک و صداگذاری نباشد اما باز هم همهچیز برمیگردد به همان هدف اول و آخرش؛ یعنی سرگرمکننده بودن. هدفی که به دست آمده ولی بازی فراتر از آن نرفته و روی هم رفته تجربهای ارائه میکند که لذتبخش است و هیجانانگیز، ولی ماندگار نیست و شاید، اصلاً مهم هم نباشد که یک بازی باید ماندگار باشد یا نه. شاید فقط باید لذتش را ببریم و انقدر جدی نگیریم!
برای
تهیه بازی Just Cause 3
و همچنین محصولات مرتبط با Xbox 360، PS4 و Xbox One به
فروشگاه اینترنتی پی سی ایکس باکس
مراجعه کنید.
زومجی چگونه یک بازی را بررسی میکند؟
تهیه شده در زومجی
Just Cause 3
نقاط قوت
- آزادی عمل در گیمپلی و اختیارات وسیع گیمر
- طراحی خلاقانهی سیستم قلابها
- گرافیک هنری چشمنواز و پرجزئیات
- بسیار سرگرمکننده و مفرح
- ایستر اگ ها!
نقاط ضعف
- داستان ضعیفی که میتوانست بهتر باشد
- گانپلی پیش پا افتاده و سطحی
- صفحات بارگذاری زیاد
- هوش مصنوعی نامتعادل
نظرات