نقد سریال شهرزاد: قسمت هشتم، فصل دوم
عدم تعادل در اپیزودهای مختلف مشکلی است که از ابتدا همراه با سریال شهرزاد بوده و در فصل اول کمتر حس میشد. اما فصل دوم سریال شهرزاد به شدت از این مشکل رنج میبرد. تعادل در ریتم به این معنا نیست که در هر قسمت لازم است سکانسهای اکشن وجود داشته و جنگهای مافیایی ادامه پیدا کنند. زمانی میتوان قسمتهای متفاوت را متعادل دانست که سکانسهای مهم و تاثیرگذار در روند داستان به درستی بین آنها تقسیم شده باشند، نه اینکه یک اپیزود دارای تعداد زیادی از این دست لحظات باشد و سکانسهای اصلی قسمت بعد تنها به چند مورد انگشتشمار خلاصه شوند. هرچه قسمت هفتم سریال شهرزاد مهم و سرشار از هیجان بود، اپیزود هشتم در بسیاری لحظات خستهکننده حس میشود.
برخلاف قسمتهای قبل، اینبار خبری از قتلهای نوبتی دو خانواده دیوانسالار و بهبودی نیست. در عوض پیمان صلحی بین این دو برقرار میشود که با توجه به طرفهای توافق نمیتوان چندان به عمر بالای آن اطمینان داشت. محل انتخاب شده برای رویارویی دو شخصیت مهمی که در عین تمامی تفاوتها، بسیار به یکدیگر شبیه هستند و رخدادهای مشترکی را تجربه کردهاند، نیز در نوع خود جالب است. فضای سبزی که درختان آن را احاطه کردهاند، به هیچ عنوان با درون آشفته و جنجالهایی که قباد و شاپور در شهر به راه انداختهاند، تناسب ندارد. دیالوگهای حائز اهمیتی بین شخصیتها رد و بدل میشود که مواضع هریک را بیش از پیش نمایان میکند. برای مثال شاپور به صراحت اذعان میکند که حاضر است برای انتقامجویی قتلهای بیشماری انجام دهد و خونهای بسیار بریزد، اما اکنون و همراه با قباد، قصد دارد مسیر متفاوتی را در پیش بگیرد. یکی از بخشهای مهم مکالمه شاپور و قباد، پافشاری بزرگ خانواده دیوانسالار روی تفاوتهای بین او و بزرگآقا در شیوه عملکرد است. پیش از این اخلاقیات متضاد بزرگآقا و قباد را در اعمال تلافیجویانه مشاهده کردهایم، حال بخش دیگری از این تفاوتها در قالب برقراری روابط دوستانه به نمایش در میآید.
علیرغم کنار رفتن اکثر موانع، همچنان شهرزاد بزرگترین مانع در برابر رسیدن قباد به خواستهاش است
در طی اپیزودهای گذشته قباد در کنار تلاش برای به دست آوردن شهرزاد و از سر گیری زندگی مشترکشان، مجبور به حل و فصل تنشهای بین خانواده خود و خانواده بهبودی بود. پس از توافقی که به آن اشاره شد، اکنون قباد میتواند تمام تمرکز خود را به زندگی شخصیاش معطوف کند. دعوت از بزرگان خانواده دیوانسالار با اقدامات قبلی قباد که سعی میکرد آنها را یکطرفه و با تحریک نصرت به انجام برساند، بیشباهت است. قباد تاکنون موانع بر سر راه بازگشت شهرزاد را تا حدی حذف کرده است، اما همچنان در رفع مهمترین و بزرگترین مانع ناموفق بوده است. این مانع خود شهرزاد است که تاکنون در برابر خواستهها و فشارهای قباد مقاومت کرده است. جلوگیری از ارتباط شهرزاد با فرزندش یکی از راههایی است که قباد میتواند با استفاده از آن شهرزاد را به مجاب به بازگشت کند. با قرار دادن این احتمال در کنار شرایط جدیدی که ایجاد شده، اهرمهای فشار تغییرات گستردهای پیدا کردهاند که به احتمال زیاد کفه ترازو را به سمت قباد سنگین خواهد کرد.
در قسمتهای ابتدایی سریال سکانسهای شهرزاد و فرهاد به نمایش رابطه عاشقانه و سرشار از احساس آنها خلاصه میشد. این روند یکنواخت برخلاف بخشهای مربوط به خانواده دیوانسالار بدون هیچ کارکردی بود. اما در طی اپیزودهای اخیر این رابطه وارد ابعاد جدیدی شده است که شباهت اندکی به گذشته دارد. بذر شک زمانی کاشته شد که شهرزاد در مقابل فرهاد به دفاع از قباد پرداخته و نسبت به صفت «ضحاک ماردوش» واکنش نشان میدهد. صحبت شهرزاد با قباد در بیرون بیمارستان و مخفی کردن مکالمهشان به تشدید شک فرهاد منجر میشود. این رخدادها به اختلافی ختم میشود که طبعات آن در بخشهای پایانی قسمت هشتم به نمایش در میآید. شک فرهاد به دلیل عدم اعتماد به شهرزاد نیست، بلکه او از آینده زندگیاش با شهرزاد اطمینان ندارد و از این میترسد که شک او به واقعیت تبدیل شود و شهرزاد به زندگی که زمانی از آن خارج شده بود، بازگردد.
سکانسهای طنز با فضای مافیایی، جدی و تاریک سریال تناسب ندارند
سکانسهای اضافهای که کارکرد خاصی ندارند، به بخش جدایی ناپذیر سریال شهرزاد تبدیل شدهاند و قسمت هشتم نیز دارای دو سکانس اینچنینی است. بخشهای مربوط به سرهنگ تیموری و هوشنگ تنها به مخاطب یادآوری میکنند که رامین ناصر نصیر همچنان در جمع بازیگران سریال قرار دارد. سازندگان به راحتی میتوانستند بدون صدمه زدن به سریال، این سکانسها را حذف و تماس تلفنی نصرت و سرهنگ تیموری را به نمایش در آورند. در قسمت هفتم یکی از سکانسهای طنز و اضافه مربوط به شخصیت اصغری بود که در قسمت هشتم نیز چنین موردی وجود دارد. نمونه اختلاف و جر و بحث بین اصغری و مرضیه، همسر هاشم، بارها در آثار طنز به نمایش در آمده و به هیچ عنوان مناسب فضای سریال شهرزاد نیست. چارچوب و فضای کلی سریال وجود چنین سکانسهایی را نمیپذیرند. همچنین وقت آن رسیده که رابطه بین شربت و نصرت وارد ابعاد جدیدی شود و بحثهای آنها مداوما به نمایش در نیاید.
اگر از اشکالات قسمت هشتم که مواردی از جمله تغییر مداوم پوشش قباد در هنگام صحبت با اکرم را شامل میشود، در کنار روند کند و سکانسهای بیاثر صرفنظر کنیم، این اپیزود کارکردهای مختلفی داشته و زمینهچینیهای متعددی را به انجام میرساند. پس از آنکه سه نوچه قباد کشته شدند، زیردستهای جدید قباد با بیان جملاتی که نشان از ارادت و فرمانبرداری آنها دارد، معرفی میشوند که بدون شک تاثیر بسزایی در رفتارهای مافیایی خانواده دیوانسالار خواهند داشت. فرارهای شیرین از تیمارستان و شربت از عمارت دیوانسالار، زمینهساز اتفاقات متفاوتی خواهند بود. با توجه به سکانسهای به نمایش در آمده در بخش «آنچه در قسمت بعد خواهید دید»، تغییرات پرتعدادی به وقوع خواهد پیوست و افشاگری مهمی رخ میدهد که مسلما روند سریال را دچار تغییر و تحول خواهد کرد. اگر تصورات به وجود آمده به دلیل این بخش به حقیقت تبدیل شوند، سریال شهرزاد نهایتا میتواند به همان اثر غیر متداولی تبدیل شود که مورد انتظار بوده و به واسطه آن توانسته مخاطبین بسیاری را جذب کند.
نظرات