نقد فیلم اتاق تاریک

یک‌شنبه ۱۵ بهمن ۱۳۹۶ - ۱۷:۳۱
مطالعه 4 دقیقه
اتاق تاریک
فیلم اتاق تاریک ساخته روح الله حجازی یکی از فیلم‌های بخش سودای سیمرغ سی و ششمین جشنواره فیلم فجر است که در این مطلب سراغ نقد آن رفته‌ایم.
تبلیغات

روح الله حجازی بعد از تجربه‌ ساخت فیلم‌هایی از قبیل زندگی مشترک آقا و خانم میم، زندگی مشترک آقای محمودی و بانو و تله فیلم‌های «ستاره» و «سپیده» با دغدغه هایی همچون زندگی زناشویی، تربیت کودکان و معضلات آن، این بار هم در فیلم اتاق تاریک به سراغ موضوعی مشابه رفته که می‌توان گفت به پختگی خوبی نیز رسیده است. اتاق تاریک یکی از فیلم‌های سی و ششمین جشنواره فیلم فجر است و در ادامه نقد فیلم‌های جشنواره فجر، به سراغ آن رفته‌ایم.

کپی لینک

این مطلب بخش‌هایی از داستان فیلم را لو می‌دهد.

این فیلم ایرانی در اولین قدم خود به خوبی طرح مسئله می‌کند. یعنی مخاطب وقتی از خود بپرسد که چرا باید تماشای فیلم را ادامه دهد یا نگرانی او برای شخصیت‌ها از چه جهت است، به پاسخ روشنی می‌رسد. یک شب پسربچه‌ای در بیابان روبروی خانه‌شان گم می‌شود و پدر و مادرش به کمک یکی از همسایه‌ها او را پیدا می‌کنند. از آن شب به بعد، پسربچه دچار تغییرات رفتاری عجیبی می‌شود که نگرانی‌های والدین را به دنبال دارد. امیر (نام پسربچه) هنگامی که با فرهاد (پدرش) در سرویس بهداشتی هستند، به فرهاد می‌گوید که فردی بدن او را دیده است. این‌ موضوع با اینکه یک موضوع درونی است اما برای مخاطب به طرز نگران کننده‌ای در شروع فیلم بیان می‌شود و به نوعی می‌توان گفت مسئله مخاطب نیز می‌شود. حال در ادامه ما منتظر این هستیم که فرهاد چه واکنشی نسبت به این موضوع دارد و چگونه این مشکل را در ذهن امیر حل می‌کند. مهمترین موضوعی که کودک در رابطه با چنین مسائلی با آن روبرو است، موضوع ترس است. ترس به عنوان یک مسئله‌ روانشناختی گریبان کودک را گرفته و هرگونه برخورد غیراصولی والدین، این مسئله را تشدید می‌کند. به گونه‌ای که شاید تا بزرگسالی با او همراه باشد. همانطور که فرهاد ترس از سگ را با خود از کودکی به همراه دارد و حال در تلاش است تا موضع درستی نسبت به کودک خود بگیرد.

اتاق تاریک

فیلم همچنین از این جهت که معمایی در دل خود دارد به لحاظ نحوه کارگردانی، دکوپاژ‌های مخصوص به خود را پیدا می‌کند

شاید بد نباشد گریزی به نظریه یونگ روانشناش مشهور بزنیم. از نظر یونگ اولین دوره‌ تکامل شخصیت، دوران کودکی است. در دوران کودکی «من» در شخصیت کودک به صورت ابتدایی شروع به رشد می‌کند، اما در این دوران کودک دارای هویت یکتایی نبوده و شخصیت او در واقع بازتابی از رفتار و شخصیت پدر و مادر است. مثلا در این دوران پدر و مادر سعی می‌کنند شخصیت خود را به کودک تحمیل کنند. آنها کودک را طوری تربیت می‌کنند که ادامه دهنده راه و شخصیت خودشان باشد یا برعکس کودک را به سمتی سوق می‌دهند که مسیری متفاوت از آنچه را که خودشان پیموده‌اند بپیماید تا از این راه جبران و جانشینی برای کمبودهای خودشان بیابند. مثلا پدر و مادری را تصور کنید که با وجود علاقه به موسیقی در این راه، قدمی بر نداشته‌ و موفق نبوده‌اند و حال سعی می‌کنند کودک خود را به فراگیری موسیقی مجبور کنند.

در فیلم، فرهاد ابتدا خودش تصمیم می‌گیرد به دنبال فردی که بدن امیر را دیده است بگردد چرا که پس از اصرارهای فرهاد، امیر حاضر نمی‌شود اسم آن فرد را بگوید. شاید به نوعی می‌توان گفت دلیل این ترس، نحوه برخورد فرهاد نیز است چرا که امیر را از اینکه این موضوع را حتی با مادرش درمیان بگذارد می‌ترساند. این همان شیوه‌ای است که یونگ می‌گوید پدر و مادر همان طور که خودشان رفتار می‌کنند، رفتار فرزند را نیز مشابه خود پرورش می‌دهند. حتی وقتی که فرهاد در نهایت به هاله (مادر امیر) هم این موضوع را می‌گوید، بر سر اینکه شیوه درست برخورد با این موضوع چیست اختلاف نظر دارند. هاله معتقد است باید درباره‌ این موضوع با امیر حرف بزنند اما فرهاد اصرار دارد که این عمل تاثیر بدی روی فرزندشان می‌گذارد و این مسئله را برای او تشدید می‌کند.

اتاق تاریک

فیلم همچنین از این جهت که معمایی در دل خود دارد به لحاظ نحوه کارگردانی، دکوپاژ‌های مخصوص به خود را پیدا می‌کند. یکی از المان‌های اساسی در این مسیر، انتخاب زاویه دید است. حجازی سعی می‌کند زاویه دید را سوم شخص نگه دارد و مخاطب را، هم با فرهاد و هم با هاله در مسیر کنکاش همراه کند. این مسیر از این جهت جذابیت دارد که مخاطب نیز به اندازه شخصیت‌های اصلی اطلاعات دارد و با آنها در مسیر جست‌ و جوی حقیقت همراه می‌شود. فیلمساز سعی می‌کند با قاب‌های ثابت، حرکت دوربین آرام و داشتن فاصله نسبت به سوژه‌ها، مخاطب را به عمق صحنه ببرد و همه چیز را برای حدس و گمان و قضاوت های احتمالی، پیش رویش بگذارد. همچنین موسیقی معما گونه و سرشار از تعلیق کارن همایونفر بسیار به فضاسازی و حس و حال فیلم کمک کرده و مخاطب را لحظه به لحظه نگران‌تر می‌کند. اوج فیلم را می‌توان فصل میهمانی پایان فیلم دانست. حجازی با دیالوگ نویسی دقیق و روندی حساب شده ذره ذره تنش را میان میهمانان بالا می‌برد و تقطیع پی در پی نماهای نزدیک شخصیت‌های دور میز هم در تدوین این سکانس به درستی کارکرد دارد. زمانی که حقیقت واقعی افشا می‌شود، حجازی در پایان بندی با استفاده از پلان‌های کوتاه و پشت سرهم از تمام نقاط خانه که ما با شخصیت‌ها و فکرهایی که در سرشان می‌گذشته در طول مسیر فیلم همراه بودیم و شاید قضاوت‌ها و حدس و گمان‌هایی نیز داشتیم همراهمان می‌کند تا بر اثرگذاری پایان بندی بیفزاید. همان طور که در ابتدای متن هم گفته شد، این فیلم را می‌توان حاصل تجربه‌های پیاپی حجازی در این تم دانست که به نظر می‌رسد به سطح قابل قبولی رسیده است.

مقاله رو دوست داشتی؟
نظرت چیه؟
داغ‌ترین مطالب روز
تبلیغات

نظرات