نقد سریال هیولا؛ قسمت ششم
شروع هیولا حداقل به من نوید یک سریال طنز دوستداشتنی و ممتاز در شبکه نمایش خانگی را داد، اما هرچه که جلوتر رفتیم پس از چند قسمت که کماکان امیدوار بودیم هیولا ما را به خواستههایمان برساند، دچار ناامیدی شدیم و به نظرم پس از قسمت ششم میتوان گفت نباید از هیولا انتظار خاصی داشت؛ زیرا تیم سازنده قصد دارند در همین حد ظاهر شوند، کمی خندهدار، تا حدودی شعارزده و سراسر پیامهای اجتماعی سطحی که گاهی همانند وصلههای نافرمی برای سریال به نظر میرسند.
انتظار داشتیم هیولا با تیم بازیگری خوب و توانمندی که دارد فراتر از اینها ظاهر شود. هفته قبل در بررسی قسمت چهارم اشاره کردم که مدیری در سریال هیولا سعی داشته آنچه خودش دوست دارد را به بازیگران و قصه دیکته کند. اصغر فرهادی در مصاحبهای میگوید هیچگاه بهدنبال این نبوده است که فرم مد نظر خود را به اثر «تحمیل» کند و مهران مدیری به نظرم کاملا در مقابل این نوع دیدگاه قرار گرفته است. قطعا یک فیلمساز امضای خود را در تمامی آثارش به جا خواهد گذاشت و دوستدارانش اگر نداند خالق اثر کیست، با چند دقیقه دیدن فیلم یا سریال احتمالا متوجه حضور آن کارگردان یا نویسنده در این اثر خواهند شد، اما مسئله مدیری در هیولا بسیار متفاوت است؛ زیرا او بازیگرانش را محدود کرده، از توانمندیهایشان چشمپوشی کرده و گاهی آنها را تضعیف کرده تا به آنچه او دوست دارد تبدیل شوند. ساختار کلی اثر بسیار شبیه به مجموعههای پیشین اوست، همان سکانسهای دورهم نشستن خانومها و آقایان در این قسمت را در ذهنتان مرور کنید، در کدام ساخته مدیری شاهد چنین جمعها و دیالوگهای مشابهای نبودهایم؟ میتوانم بگویم تقریبا در تمامی سریالهایش شخصیتها، موقعیتهای خندهآور و تم کلی یکسانی دارد که سبب میشود مخاطب آنطور که باید از دیدن هیولا لذت نبرد. البته اینطور از این جملات برداشت نکنید که هیولا به اندازه شبهای برره یا قهوه تلخ خوب است و تنها این تشابهات باعث شده این مجموعه نمایش خانگی در گامهای ابتدایی سبک خود لنگ بزند، نه اصلا. هیولا فیلمنامه خوبی ندارد و اساسا شخصیتپردازی برای نویسندگان تعریف نشده است! شخصیت فرهاد اصلانی کی قرار است به آن نفری که باید تبدیل شود؟ یا پروسه تغییر و دگرگونی درونی او بیش از اندازه احمقانه و طولانی نشده است؟ هفته آینده سریال به نیمه میرسد و هوشنگ شرافت ما بدجور گیج میزند. بحث از تکرار و گیج زدن شد، بد نیست به کار شدیدا تکراری با دوربین تیم فیلمبرداری نیز اشاره کنیم. شاید در چند قسمت ابتدایی خیلی مشخص نباشد، اما نماهای بسته و سبک صحنهبندی کار کاملا تکراری هستند و دکوپاژ یا برش فنی سریال هیولا هم چیز خاصی برای ارائه ندارد.
هیولا فیلمنامه خوبی ندارد و اساسا شخصیتپردازی برای نویسندگان تعریف نشده است! فرهاد اصلانی کی قرار است به آن نفری که باید تبدیل شود؟ یا پروسه دگردیسی او بیش از اندازه طولانی نشده است؟ هفته آینده سریال به نیمه میرسد و هوشنگ شرافت ما بدجور گیج میزند
تصویر بالا که مربوطبه آخرین نمای قسمت ششم سریال هیولا است، مثل اینکه قرار است مخاطب را به فکر عمیقی فرو ببرد و با خود بگوییم: «آه ای معلمان زحمتکش، آه ای جامعه عصیان زده، چه سریال زیبا و تاثیرگذاری»، درست است، نه؟ اما هرگز چنین نمیشود؛ چون برای چنین تاثیری خصوصا روی مخاطب جدی سریالها باید قصه درستی داشته باشید و همانند اغلب درامهای دوستداشتنی و ماندگار تاریخ، با خلق یک اکوسیستم پویا به مخاطب خود فرصت دهید در دنیای سریالتان زندگی کند، با شخصیتهایتان همراه شود و با درد و رنجهای آنها بشکند، اما هیولا چنین کاری با ما کرد؟ قطعا نه! چون شخصیتهای از «آدم پولدار لعنتی»، «مال مردمخورها»، «مادر شوهر»، «معلم مهربان» و... فراتر نمیروند تا آنها را عمقی بفهمیم و متوجه دغدغههایشان باشیم.
برخی از بینندگان سریال طی هفتههای گذشته بارها به این موضوع اشاره کردهاند که هیولا ساخته شده تا هر هفته دقایقی ما را از مشغلههای زندگی جدا کند و کمی بخنداندمان. مشکلم با این مسئله این است که هیولا اصلا چنین هدفی ندارد و این نوع برخورد با جدیدترین ساخته مهران مدیری کاملا اشتباه است؛ زیرا کسی کتمانگر این حقیقت مبرهن که پارهای از مجموعههای تلویزیونی دقیقا با این هدف ساخته میشوند نیست، بلکه مشکل آنجاست که هیولا به طرز اشتباهی روی معظلات اجتماعی تاکید میکند و نهتنها قصد ندارد سرخوشمان کند، بلکه بهدنبال این میگردد که تلنگری به مخاطب بزند و یک تغییر مثبت اجتماعی ایجاد کند که در بالا هم اشاره کردم برای انجام چنین کارهایی بیش از اندازه ضعیف و ناتوان به نظر میرسد.
سکانس افتتاحیه قسمت ششم با وجود اینکه با بازی خوب فرهاد اصلانی همراه شده بود و حرفها و اتفاقات جالبی را در این بخش شاهد هستیم، اما به نظرم کمی دیر در سریال آورده شده است؛ زیرا نهایتا در قسمت چهارم باید شاهد چنین رفتاری از هوشنگ شرافت میبودیم و حالا در تقریبا نیمه راه جای این رفتارها نیست، مگر اینکه تیم سازنده قصد داشته باشند تا انتها با همین روند حرکت کنند و برخلاف آنچه سریال ادعا میکند خیلی عمیق و مهم نشوند.
هیولا به طرز اشتباهی روی معظلات اجتماعی دست میگذارد و بهدنبال این میگردد که تلنگری به مخاطب بزند و یک تغییر مثبت اجتماعی ایجاد کند، اما برای انجام چنین کارهایی بیش از اندازه ضعیف و ناتوان به نظر میرسد
در ادامه قسمت ششم بازهم سری به هیئت مدیرههای تکراری با ترکیبهای عجیب میزنیم که چیز جدیدی نیست و از قسمت دوم به بعد تقریبا چنین سکانسهایی را شاهد بودهایم و سپس میرسیم به بخش میهمانی که بدنه اصلی این قسمت را تشکیل میدهد. در این بخش هم چه میبینیم؟ تاکید مدیری بر زندگی پرزرق و برق طبقه اختلاسگر و پودار جامعه، تاثیرات فضای مجازی بر زندگی و تفاوت غذا خوردن و آرایشگاه رفتن ما آدمهای معمولی با آدم پولدارها را شاهد هستیم که حقیقا حرف خاصی ندارند و چیز خاصی برای نوشتن در مورد آنها ندارم.
در جمعبندی بررسی قسمت ششم واقعا نمیدانم باید همچنان از امیدواری برای بهبود رویه کلی سریال حرف بزنم یا براساس آنچه که دیدم از هیولا قطع امید کنیم! ناامیدی از این جهت که سریال مدیری قصد دارد یک سری حرفها و پیامهای اجتماعی را به زبان بیاورد، اما لکنت عجیبی دارد و همین باعث میشود کار تاحد قابلتوجهای تکراری و خستهکننده به نظر برسد. بهطور کلی اگر تا امروز هیولا را دیدهاید به نظرم یک یا دو قسمت دیگر هم به این مجموعه فرصت بدهید و بعد از آن در مورد ادامه دادن به تماشای سریال تصمیم بگیرید، شاید فرجی شد!