نقد سریال هیولا؛ قسمت نهم
در بررسی قسمت سریال هیولا قبلی گفتیم که به نظر میرسد هوشنگ شرافت خیلی دیر و با لکنت، اما بالاخره قدم در راه تبدیل شدن به یک هیولا برداشت و احتمالا در نیمه دوم سریال با کشمکشهای درونی او پیرامون حفظ شرافتش مواجه نخواهیم بود که قسمت نهم مهر تاییدی بر این ادعا زد. قسمت نهم با خرید تلویزیون توسط هوشنگ و حسادت مهرافزون آغاز میشود. این بار معلم شیمی قصه ما بدون هیچ نگرانی و دغدغه وجدانی با پول باد آوردهای که معلوم نیست به خاطر چه فعالیتی دریافت کرده و پاک نبودن آن را هم خودش میداند و هم ما، یک تلویزیون بزرگ و فوقهوشمند میخرد که حتی صاحب خانهاش را به چالش میکشد! اما فراموش نکنید که مسئله چراغ خاموش شرط اصلی کامروا بود و در نتیجه هم شهره و هم هوشنگ به هنگام مواجهه با مهرافزون و کنکاش او در مسائل مالی خانواده شرافت تلاش میکنند همه چیز را عادی جلوه دهند و نگذارند او متوجه پولهای باد آورده به واسطه فعالیتهای جدید هوشنگ شود.
بعد از چند قسمت (پس از ماجرای سفر، بعد از خرید ماشین در قسمت چهارم) باری دیگر سری به شمال میزنیم، اما این بار خانواده شرافت قرار نیست در ترافیک گرفتار شوند؛ بلکه در قسمت نهم به ویلای ساخته نشده آنها میرویم و حرفهایی را از نگهبان میشنویم که به شخصه نفهمیدم چرا سعی در ترساندن این خانواده داشت. دختر کوچک خانواده در سکانس دور آتش نشستن باری دیگر همان حرفهای تکراریش را بیان میکند، ولی همانطور که مادرش (شبنم مقدمی) هم میگوید مخاطبش را از پدربزرگ به پدر خود تغییر میدهد و سعی دارد کمی با وجدان هوشنگ بازی کند، اما همانطور که در بالا ذکر کردیم به نظر این حرفها بر فرهاد اصلانی تاثیری ندارد و او بر تصمیم خود برای از دست دادن شرافتش استوار است. در راه بازگشت از شمال یک سکانس در مورد تجمع و اعتراض مردم در مورد جنگلخواری و نابود کردن منابع زیست محیطی توسط افراد و موسسات مجاز و غیرمجاز داریم که در اینجا هم تیم نویسندگی قصد دارد کمی شرافت شخصیت اصلی قصه را به چالش بکشد، اما هوشنگ خودش را گول میزند یا هنوز فکر میکند که کار درست را انجام میدهد و ساخت یک ویلا در آن منطقه جنگلخواری نیست!
دختر کوچک خانواده در سکانس دور آتش نشستن باری دیگر همان حرفهای تکراری خود را بیان میکند، ولی همانطور که مادرش هم میگوید مخاطبش را از پدربزرگ به پدر خود تغییر میدهد و سعی دارد کمی با وجدان هوشنگ بازی کند
بعد میرسیم به قسمت معارفه مدیرعامل جدید به کارکنان شرکت حمایت از جنگلها و حالتهای چهره هوشنگ برای سخنرانی که جالب بود. این شرکت تنها دو کارمند دارد که همانند شهره و هوشنگ، ما هم شوکه میشویم و بهتر متوجه میشویم که تمام این ماجراها تنها یک بازی کثیف برای غرق کردن معلم سابقا شریف ما در منجلاب کارهای کثیف اعضای هیئت مدیره موسسه خاف است. در ادامه نوبت به پارکینگ شرکت حمایت از جنگلها رسید که در این بخش باری دیگر مدیری اختلاف نگاه و طبقه شرافت و کامران را به تصویر میکشد، اما خیلی طول نکشید و چند دقیقه بعد در «آنچه در قسمت آینده خواهید دید» میبینیم که شاسی بلند سواری حسابی به هوشنگ و خانوادهاش مزه کرده است.
تکرار و تمرکز بیش از اندازه بر نماهای بسته و نیمه بسته در سریال هیولا گاهی اعصابمان را خرد میکند، ولی به نظرم از آن بدتر سکانسهای مربوط به دورهمی خانومهای متفرعن قصه است که از دو دهه قبل تقریبا با همین ساختار در آثار مهران مدیری حضور دارند! یعنی چند زن دور هم جمع میشوند، عدهای از آنها نقشه شومی برای یک یا چند شخصیت در سر دارند و طی دیالوگهایی که رد و بدل میشود خیلی آرام به مخاطب میفهمانند که چگونه در تلاش هستند تا آن شخصیتها را گول بزنند، یعنی همان بلایی که این قسمت بر سر شهره آوردند. طی یک مراسم فال قهوه احتمالا ساختگی، همسران اعضای هیئت مدیر موسسه خاف و شهره دور یکدیگر جمع شدهاند تا از آینده روشن و خوب خانواده شرافت حرف بزنند و با تحریک کردن شهره، هوشنگ شرافت را مجاب کنند تا بر مسند مدیرعاملی شرکت حمایت از جنگلها باقی بماند که با عمق حماقتی که از شخصیت شهره دیدیم، کاملا به خواسته خود رسیدند. از حماقت شخصیت شهره حرف زدم، خوب است باری دیگر گریزی بزنم به رفتار افراطی و غیرقابل قبول شبنم مقدمی در قسمت نهم. طی قسمتهای پیشین همواره شاهد خودباختگی او در مقابل ثروت و قدرت بودهایم، اما در این پنجاه دقیقه سازندگان بیمقدمه این ویژگیهای شخصیت او را تشدید میکنند که عجیب بود و تا جایی او را به انسانی احمق و دهن بینتر از آنچه دیده بودیم بدل کردند که نتوانست خندهدار هم ظاهر شود.
تکرار و تمرکز بیش از اندازه بر نماهای بسته و نیمه بسته در سریال هیولا گاهی اعصابمان را خرد میکند، ولی به نظرم از آن بدتر سکانسهای مربوط به دورهمی خانومهای متفرعن قصه است که از دو دهه قبل تقریبا با همین ساختار در آثار مهران مدیری حضور دارند!
در مجموع با توجه به آنچه «در آینده خواهید دید» شاهدش بودیم، انتظار دارم در قسمت بعدی بازهم شاهد گردش و بیرون رفتن خانواده شرافت باشیم و از طرفی دیگر هوشنگ هم بیش از پیش شرف خود را در مقابل پست مدیرعاملی و درآمد بیشتر ببازد. شگفتی مهرافزون نیز از ترقی مالی یک شبه خانواده شرافت جالب به نظر میرسد و احتمالا در قسمت بعدی هرکدام از اعضای هیئت مدیره سخاف برای اینکه کدام شرافت کمتری دارد، تلاش قابل تقدیری خواهند داشت!