نقد سریال هیولا؛ قسمت دوازدهم
قسمت دوازدهم سریال هیولا افتتاحیه جالبی داشت و باری دیگر هوشنگ و مهیار مهرافزون با یکدیگر روبه رو میشوند، اما اینبار هوشنگ دست پایین را نمیگیرد و بعد از اینکه پیامکی مبنی بر درست شدن وام ۲۰۰ میلیونی که در قسمت قبلی به دنبال آن بود دریافت میکند، بر سر مهرافزون امروز و چمچاره سابق فریاد میکشد و با تکبر از اصل و نسب خودش میگوید تا برای نخستین بار شاهد این باشیم که هوشنگ هم مانند همسرش شهره، حالا از فخرفروشی و تحقیر دیگران ابایی ندارد.
بعد نوبت میرسد به سکانس غذا خوردن خانواده تا کامل مطمئن شویم آقای شرافت به هیولایی که از ابتدای سریال انتظار ظهورش را میکشیدیم تبدیل شده است و حالا بدون مقاومت خاصی در مقابل خواستههای خانوادهاش کوتاه میآید و وام موسسه خاف را عملا پول خودش میداند! اتفاقی که در انتهای قسمت دوازدهم، یعنی سکانس جمع کردن اسباب و اثاثیه نیز تکرار میشود و میبینیم هوشنگ آرام آرام به سمت ساخت یک منزل به اصطلاح لاکچری قدم برمیدارد، ولی خیلی زود و چند دقیقه بعد از این بخش، با پیدا شدن سر و کله پلیس میفهمیم آینده تاریکی در انتظار آنهاست.
پلیس به سراغ شعبه دوم یاران جنگل در شمال میرود و با دستگیر کردن منشی و آبدارچی آنجا یک قدم دیگر به شعبه مرکزی این موسسه نزدیک میشود. برایم موضوع عجیب، مسخره و بد این سکانسها منشی و آبدارچی شعبه شمال بودند، چرا؟ چون در بررسی قسمت قبلی از جالب بودن رفتار و شخصیت دو کارمند هوشنگ گفتم و حالا میبینیم تیم سازنده حتی به این شخصیتهای فرعی هم رحم نکرده و آنها را در بخشی دیگر از سریال با ظاهری جدید کپی کردهاند تا مرزهای تکراری بودن را جابهجا کنند!
یکی از موضوعاتی که طی چند سال اخیر بسیاری از مردم را درگیر خود کرده، ورشکستگی موسسات مالی و اعتباری و مشکلات مالی بانکها بوده است. مهران مدیری در میانههای قسمت دوازدهم سریال هیولا نگاهی به سیستم بانکداری کشور میاندازد و نحوه عملکرد برخی مدیران دستنشانده را به تصویر میکشد.
در بررسی قسمت قبل از جالب بودن رفتار و شخصیت دو کارمند هوشنگ گفتم و حالا میبینیم تیم سازنده حتی به این شخصیتهای فرعی هم رحم نکرده و آنها را در بخشی دیگر از سریال با ظاهری جدید کپی کردهاند تا مرزهای تکراری بودن را جابهجا کنند!
در ادامه اخاذی هوشمند از پدرش را داریم که نشان میدهد از هر دستی بدهیم، از همان دست پس میگیریم. کامروا خودش این سبک زندگی را به پسرش یاد داده و حالا هوشمند دارد آموختههایش را عملی میکند. پسر مدیری، آنچه را که نباید به مادرش میگوید که به نظرم این اتفاق باعث شکلگیری یک خط داستانی کوتاه و جالب در قسمتهای بعدی یا حداقل قسمت سیزدهم خواهد شد؛ زیرا همانطور که در آنچه در قسمت بعد خواهید دید، دیدیم اتحاد مخوف زنان هیئت مدیره خاف علیه شوهرانشان شکل خواهد گرفت که امیدوارم به چند دورهمی زنانه تکراری ختم نشود و این اتفاق و اتحاد، چند سکانس مفرح را در دل خود جای بدهد.
دو اتفاق دیگر هم در این قسمت رخ داد که اشاره به آنها خالی از لطف نیست. نخست هیئت مدیره خاف که با استفاده از آنها باری دیگر فساد جاری در بعضی از ادارات به تصویر کشیده میشود و مورد دوم تلاش خستگی ناپذیر مهیار مهرافزون برای کنکاش در زندگی فرهاد اصلانی و فهمیدن دلیل ترقی مالی یکباره او است. مورد اول، یعنی هیئت مدیره خاف از مدتی قبل قربانی جدید خود را پیدا کرده و حالا با واریز کردن تمامی مبالغ مربوط به موسسه یاران جنگل به حساب هوشنگ شرافت قصد دارند او را کاملا در منجلاب کارهای کثیفی که انجام دادهاند فرو کنند و در پایان این قسمت هم میبینیم که برای نابود کردن هوشنگ ذرهای کم نمیگذارند. در خصوص مهرافزون هم به نظرم او در قسمت سیزدهم به موجودی چند میلیاردی حساب آقای شرافت پی میبرد ولی گمان نمیکنم چیزی در مورد منشاء آن دستگیرش شود.
هوشمند آنچه را که نباید به مادرش میگوید و به نظرم در قسمت بعدی شاهد شکل گیری اتحاد همسران اعضای هیئت مدیر موسسه خاف علیه شوهرهایشان باشیم
قسمت دوازدهم نشان داد دیگر به پایان قصه سریال هیولا نزدیک شدهایم و تصویر نمیکنم مهران مدیری برنامهای برای ساخت فصل دوم هیولا داشته باشد؛ زیرا هم این موضوع و قصهای که تا به امروز شاهدش بودهایم کشش ادامه پیدا کردن ندارد و هم دیروز اعلام شد که مدیری فعلا درگیر ساخت یک برنامه دیگر در فضای مجازی یا شبکه نمایش خانگی است که «شبنشینی» نام دارد و احتمالا ساختاری شبیه به برنامه دورهمی داشته باشد. در مجموع هیولا تا به اینجا انتظارات بسیاری از هواداران مدیری را برآورده نکرده است؛ زیرا آن دسته از افرادی که به سراغ هیولا رفتند تا بخندند تقریبا ناامید شدند و آن عده از بینندگانی که در هیولا به دنبال نکات حرفهای در باب کارگردانی و فیلمنامه بودند هم چیزی دستگیرشان نشد. سریال ضعفهای غیرقابل چشمپوشی در شخصیتپردازی و قصهگویی دارد که دیگر فرصتی برای اصلاح آنها نیست و از سویی دیگر برخی اتفاقات و گفتوگوها به صورت مداوم تکرار میشوند که ممکن است شما را کلافه کند. در بررسی سه قسمت پایانی سریال هیولا بیشتر به جنبههای فنی و جزئیات سریال میپردازیم تا ببینیم آیا هیولا اصلا حرفی برای گفتن دارد یا یکی از بدترین آثار حاضر در کارنامه کارگردانش است.