در طول سالهای گذشته شاهد تولید و انتشار فیلم های درام موزیکال زیادی بودیم که تمرکز بیشتر این فیلمها روی خواننده یا گروههای بی نام و نشان یا کمتر شناخته شده است که در تلاش هستند تا نامی برای خود دست و پا کنند و در طول فیلم شاهد فراز و نشیب شخصیتهای فیلم هستیم. صد البته در بسیاری از این فیلمها شاهد تمرکز روی یک سبک موسیقی خاص یا حتی افزایش بخش درام یا حتی اضافه کردن سبک کمدی یا عاشقانه بودیم و البته آثاری هم بودند که در مورد یک هنرمند یا خواننده معروف نیز بوده است. اگرچه آثار زیادی از این دست تولید شده، اما هنوز بهنظر میرسد که میتوان انتظار ساخت و انتشار فیلمهای نسبتا متفاوتی در این سبک باشیم و این دقیقا همان کاری است که فیلم The High Note در نظر داشت انجام دهد. فیلمی که برخلاف بسیاری از فیلمها تمرکزش روی دستیار یک خواننده معروف بود که در تلاش است تا تبدیل به یک تهیهکننده موسیقی شود و همچنین درکنار آن تلاش میکند تا یک خواننده تازهکار را به شهرت برساند. در ادامه با نقد فیلم یادداشت عالی همراه باشید.
The High Note تلاش کرده تا با دو خط داستانی فیلم را به جلو ببرد
تمرکز فیلم The High Note که در لیست بهترین فیلم های عاشقانه 2020 زومجی نیز قرار گرفته، بهجای اینکه روی خواننده یا آهنگساز باشد، روی دستیار یک خواننده محبوب است که روندی نزولی داشته و زمان زیادی از انتشار آخرین آلبومش گذشته است و حالا مگی، شخصیت اصلی داستان آرزوی این را دارد که تهیهکننده آلبوم جدید گریس باشد. درواقع مگی همواره گریس را ستایش میکند و او را الگوی خود میداند و حتی از همان ابتدا در حال تنظیم آلبوم زنده از کارهای محبوب این خواننده میبینیم.
فیلم شاید در نگاه اول تصمیم دارد تا از نگاه یک دستیار به زندگی یک خواننده معروف نگاهی بیندازد و از طرفی تمرکز آن روی تحقق آروزی این دستیار عاشق موسیقی است، اما تفاوتها بیشتر از آنچه که در دل داستان و روایت به آن پرداخته شده باشد، بیشتر ظاهری است. فیلم از هر کلیشهای که فکرش را کنید، استفاده کرده و حتی روند فیلم نیز کاملا قابل پیشبینی است، بهطوری که حتی میتوانیم مسیر فیلم را خیلی راحت پیشبینی کرد و تا پایان به جز یک مورد خبری از غافلگیری نیست. در هر حال The High Note تلاش کرده تا با دو خط داستانی فیلم را به جلو ببرد که یک بخش آن، همکاری مگی بهعنوان دستیار گریس است و بخش دوم تلاش مگی برای معروف کردن یک خواننده بینام و نشان، اما با استعداد است.
بخش داستانی گریس The High Note کمی بیش از حد اغراق شده و زندگی این خواننده تا شخصیت آن تا حد زیادی غیر قابل باور و نه چندان جذاب است. همین موضوع باعث میشود تا این بخش فیلم که بسیار هم مهم است و برخلاف آنچه که انتظار داریم، به بخشی خسته کننده تبدیل شود. بخش دوم در مورد شخصیت دیگری است که مگی تصمیم دارد تا او را به یک خواننده معروف تبدیل کند که البته تبدیل به بخشی با تم عاشقانه هم میشود. در هر حال این بخش به مراتب بهتر و جذابتر از خط داستانی گریس از آب در آمده و حتی جذابیت بیشتری نیز دارد و شاید در ابتدا دوست داشتیم که تمرکز فیلم بیشتر روی این بخش باشد تا اینکه شاهد زندگی تجملاتی و بی روح گریس باشیم. بااینحال، زمانیکه مگی قرار است در میان کار کردن برای این دو نفر قرار بگیرد و ما شاهد به چالش کشیدن وی باشیم، فیلم عملا با نمایش کوتاه تصاویر و خستگی این شخصیت، فقط دکمه فوروارد را فشرده و قرار نیست اصلا چیزی به اسم تداخل زمانی مگی را ببینیم. در هر حال مگی شاید با تأخیر، اما همیشه میرسد و همه کارها را درنهایت انجام خواهد داد و فیلم عملا با نمایش ندادن این موضوع که مگی جز خستگی زیاد، دچار مشکلات بیشتری اصولا باید شود، ضربه زیادی به خط داستانی وی میزند.
اگرچه بخش زیادی از داستان و روایت فیلم The High Note ناامید کننده است، اما پلات تویست فیلم که در اواخر آن فاش میشود، بهنوعی برگ برنده آن است
درواقع بخشی که طبق انتظار قرار است شاهد سقوط مگی باشیم، بسیار بد و متوسط کار شده و انگار سازندگان فیلم فقط در این لحظه میخواستند که مگی در کار خود شکست بخورد و نتواند در لحظه حساس موفق شود. همین نپرداختن درست و صحیح باعث میشود تا بخش زیادی از فیلم به اثری با صحنههای طولانی و خسته کننده تبدیل شود که انگار در حال تماشای چندین صحنه مشابه بهصورت مکرر هستیم. The High Note اصلا فیلم بدی نیست و اتفاقا رابطه مگی و دیوید به بخش دوست داشتنی و حتی بامزه فیلم تبدیل میشود و دوست داریم که بخش بیشتری از فیلم به آن اختصاص داده شود.
بااینحال، فیلم نهتنها خودش را بیش از حد در کلیشهها گرفتار میکند، بلکه در دقایق زیادی پرداخت درستی ندارد تا جایی که بیشتر شخصیتهای فیلم بود و نبود آنها خیلی هم احساس نمیشود. این موضوع زمانی بهتر دیده میشود که فیلم را با فیلم Begin Again به کارگردانی جان کارنی مقایسه کنیم. تمرکز داستان فیلم روی یک تهیهکننده موسیقی و یک خواننده (بیشتر شاعر) است که فیلم نهتنها تمرکزش روی مشکلات آنها برای ضبط آلبوم را فراموش نمیکند، بلکه پرداخت خیلی خوبی از زندگی شخصی دو شخصیت اصلی داستان و چگونگی ارتباط بین آنها و تاثیر گذاری این دو شخصیت روی یکدیگر دارد و ما قرار نیست بهصورت هایلایت صرفا ضبط آلبوم یا طی شدن این روند را ببینیم.
اگرچه بخش زیادی از داستان و روایت فیلم The High Note ناامید کننده است، اما پلات تویست فیلم که در اواخر آن فاش میشود، بهنوعی برگ برنده آن است. این پلات تویست نشان میدهد با اینکه فیلم دارای دو خط داستانی است، اما درنهایت با یکدیگر ارتباط زیادی دارند و حتی بخش دیوید یا حتی گریس به مراتب بهتر و منطقیتر میشود. بااینحال، مسیری که فیلم قرار است به این نقطه برسد به شکلی که انتظارش را داریم، کار نشده و اگر نیشا گاناترا، کارگردان فیلم بیشتر کارهای جان کارنی را الگوی خود در نظر میگرفت، شاید نتیجه نهایی به مراتب بهتر بود. البته به جز داکوتا جانسون و تا حدی کلوین هریسون جونیور، سایر بازیگران آنچان که باید و شاید عملکرد جالبی در فیلم ندارند و نتوانستهاند به بهتر شدن فیلم کمک زیادی کنند. اگرچه عملکرد جانسون یک بازی به یادماندنی و فراموش نشدنی نیست، اما حداقل تلاش کرده تا شخصیتی دلچسب و بهتری را ارائه دهد و در مقابل تریسی الیس راس، بازیگر گریس در این امر خیلی موفق نبوده است. فیلم The High Note در مجموع در کمتر از دو ساعت اثری نسبتا سرگرم کننده و خیلی فراموش شدنی را ارائه میدهد که اگر طرفدار چنین فیلمهایی باشید، شاید از آن لذت بیشتری هم ببرید، اما قرار نیست جای خالی آثار خوب این فیلمها را پر کند. بااینحال، بخشی که فیلم حسابی ما را ناامید میکند در بخش پایانی رخ میدهد.
یک دیالوگ شعاری تمام تلاش مگی در فیلم The High Note را زیر سؤال میبرد
درست در لحظهای که فیلم The High Note بالاخره بعد از یک روند نسبتا طولانی و خسته کننده با یک تویست جالب، جلب توجه میکند، فیلم با رفتن به سمت موضوعی عملا تمامی تلاش خود را نقش بر آب میکند و یک دیالوگ شعاری تمام تلاش مگی در فیلم The High Note را زیر سؤال میبرد. گریس پس از اینکه تصمیم میگیرد تا دوباره به مگی یک شانس دوباره دهد، به او میگوید که هیچوقت با یک تهیهکننده زن کار نکرده و او اکنون میخواهد با یک تهیهکننده زن کار کند و مگی هم اولین نفر است.
جلوتر هم شاهد اشاره به این موضوع بودیم، اما شاید سؤال اصلی این باشد که الان ما بهعنوان بیننده باید به مگی برای این موضوع افتخار کنیم؟ آیا این همه چیزی بود که مگی دنبالش بود؟ آیا مگی صرفا آرزوی این را داشت که اولین تهیهکننده زن گریس باشد؟ یا او برای استعدادی که دارد انتخاب شده است؟ این سوالات درواقع به این علت پیش میآید که خود فیلمساز با یک دیالوگ عجیب و هدفمند خیلی راحت تلاش شخصیت اصلی داستان را نابود میکند و مهم نیست مگی چقدر تلاش کرده است و چه تواناییهایی دارد، در این موضوع فقط یک چیز مهم است و شاهد بولد شدن آن هستیم و در این نقطه تلاشها و تواناییهای مگی کم اهمیتترین چیزی است که میتوانیم به ان فکر کنیم.
هرچند دوست ندارم این فیلم را با کارهای جان کارنی مقایسه کنم، اما دلیلی که سهگانه جان کارنی را شخصا میپسندم و به آن رجوع میکنم، این است که این فیلمها هرگز دیدی سطحی به تلاش خواننده یا تهیهکننده ندارد و شاید Begin Again تا حدی نسبت به Sing Street یا Once فیلمی هالیوودیتری باشد، اما باز هم فیلم خودش را فراموش نمیکند. بهطور مثال در فیلم Begin Again دن مولیگان با بازی مارک روفالو قرار نیست به گرتا جیمز با بازی کیرا نایتلی بگوید چون تو زن هستی قرار نیست آلبوم تو را منتشر کنند و حالا بیاییم آلبوم را خودمان منتشر کنیم! بلکه دلیلی که آلبوم قرار نیست توسط ناشری منتشر شود بهخاطر سیاستهای انحصار طلبانه شرکتهای موسیقی است و اینکه در طول فیلم شاهد ضبط آلبوم به شکلی متفاوت و مستقل بودیم و قرار نیست رسالت ضبط آلبوم در طول فیلم فدای شعارهای بیهدف و پوچ شود.
نکته بعد این است که خیلی زود شعاری که در فیلم The High Note داده میشود، فراموش شده و ظاهرا یک دیالوگ اضافه تنها قرار بود یک ضربه بد به فیلم بزند و تا حدی پایان فیلم کمی این موضوع را بهتر میکند، اما باز هم کاملا کلیشهای و قابل پیشبینی است. فیلم The High Note پتانسیل خیلی خوبی دارد و اصلا فیلم بدی نیست، اما مدت زمان نسبتا طولانی تا روایت سطحی و ضعیف باعث شده تا فیلم به اثری صرفا یکبار مصرف تبدیل شود که پس از تماشای آن ممکن است خیلی زود هم آن را فراموش کنید.
نظرات