بهترین فیلم های جنگ جهانی دوم در تاریخ سینما

بهترین فیلم های جنگ جهانی دوم

جمعه ۱۴ آبان ۱۴۰۰ - ۲۲:۵۹
مطالعه 60 دقیقه
در این مقاله قصد داریم تا شما را با ۴۰ مورد از بهترین فیلم های جنگ جهانی دوم آشنا کنیم. همراه زومجی باشید.
تبلیغات

خیلی از ما، به واسطه‌ی همین سینما و فیلم‌ها بود که برای اولین‌بار با دوران جنگ جهانی دوم آشنا شدیم. یک دوگانگی خاص و سیاه و سفیدی بین آدم بدها و آدم خوب‌ها وجود داشت که داستان‌هایی از فداکاری‌های قهرمانانه، پنهان‌کاری و شرارت را به تصویر می‌کشید؛ ریشه‌های همه آنها هم به یک شرور غیرانسانی می‌رسید. به همین دلایل هم هست که جنگ جهانی دوم از اهمیت و محبوبیت خیلی زیادی در سینما برخوردار است؛ به خاطر داستان‌های جذابی که می‌توان درباره‌ی آن گفت و همچنین پتانسیلی که برای تبلیغ جینگوئیسم در آن وجود دارد. در طی این سال‌ها، آثار خیلی زیادی درباره همین دوران وحشتناک و ویرانگر ساخته شده است. خیلی از این فیلم‌ها داستانی واقعی و تجسمی واقع‌گرایانه دارند و خیلی دیگر هم تصور نادرستی را از آن دوران نمایش می‌دهند.

به همین دلیل، خیلی مهم است که ما برای شناخت درست این دوران پر آشوب، آثار سینمایی خوبی را انتخاب کنیم تا بتوانیم تصور درستی از آن داشته باشیم. نباید اجازه دهیم که فیلم‌های نادرست، این تصور را در ذهن ما به وجود بیاورند که در این رویداد یک سری کشورها «فقط قهرمان» بودند. زیرا همین تصورات غلط و تجزیه و تحلیل نامناسب، شرایط را برای تکرار شدن تاریخ فراهم می‌کند. البته کتاب‌های تاریخی هم می‌توانند کمک خیلی بزرگی در این زمینه به ما بکنند. اما حالا که اینجا هستیم، بهتر است در این مقاله، با ۴۰ مورد از بهترین فیلم های جنگ جهانی دوم آشنا شویم؛ بدانیم که وقت خود را روی چه فیلم‌هایی بگذاریم تا بیشتر و بهتر از قبل با دوران جنگ جهانی دوم و اتفاقات وحشتناک آن آشنا شویم.

فیلم‌ها براساس نظر تحریریه زومجی انتخاب و رتبه بندی شده‌اند

کپی لینک

بهترین فیلم های جنگ جهانی دوم

دانا واورووا به همراه یک کودک در فیلم stalingrad روی دوچرخه نشسته است
کپی لینک

۴۰- فیلم Stalingrad

کپی لینک

فیلم استالینگراد

  • کارگردان: یوزف فیلتسمایر
  • نویسنده: یورگن بوشر و یوهانس هاید
  • بازیگران: دامینیک هاروویتز، توماس کرچمان و یوخن نیکل
  • میانگین امتیازات Stalingrad در IMDB: ۷.۵

اولین مورد از فهرست بهترین فیلم های جنگ جهانی دوم، یک نسخه از نبرد وحشیانه و بی‌رحمانه‌ی استالینگراد را تجسم می‌کند؛ در همان برهه زمانی که رایش سوم به اوج خود رسیده بود. فیلم، حرف و هدف خود را از طریق چشمان یک افسر آلمانی به نام هانس وان ویتزلند و گردان او حکایت می‌کند. فیلم، داستان گروهی از سربازان ارتش آلمان را دنبال می‌کند؛ از دوران استراحت و بهبودی ایتالیایی آنها در تابستان سال ۱۹۴۲ تا جلگه‌ی یخ‌زده‌ی وسیع و بی‌درخت اتحاد جماهیر شوروی و پایان همه چیز با نبرد برای استالینگراد. این مورد، یکی از آثاری محسوب می‌شود که علیه جنگ ساخته شده بود. این دومین فیلمی است که نبرد استالینگراد را به تصویر می‌کشد. پیش از این، یک بار دیگر هم این داستان در سال ۱۹۵۹ با فیلم Stalingrad: Dogs, Do You Want to Live Forever? (استالینگراد: سگ‌ها، آیا می‌خواهید برای همیشه زندگی کنید؟) در سینماها به تصویر کشیده شده بود. البته بعد از این هم دوباره نبرد استالینگراد در سال ۲۰۱۳ به شکل دیگری در سینماها نمایش داده شد که با نام Stalingrad (استالینگراد) روی پرده نقره‌ای سینماها به نمایش درآمد.

در سال ۱۹۹۳ این فیلم توانست در مراسم جوایز فیلم باواریایی در بخش بهترین فیلمبرداری، بهترین تدوین و بهترین تولید، جایزه را از آنِ خود کند. علاوه‌براین، توانست به هجدهمین دوره جشنواره بین‌المللی فیلم مسکو هم راه پیدا کند. فیلمنامه‌ی اصلی این فیلم توسط کریستوف فرام نوشته شده بود. اما از آنجایی که نگرشی واقع‌گرایانه خیلی در آن حس می‌شد، تهیه کنندگان آن را رد کردند تا دوباره نوشته شود؛ سرانجام فرام هم نام خود را از این فیلم بیرون آورد. یوزف فیلتسمایر پیش از این آثار زیادی در رزومه خود نداشت و تنها ۲ فیلم پیش از آن ساخته بود. البته بعد از آن فعالیت خود را بیشتر کرد و تقریبا در فواصل کوتاهی فیلمی را برای اکران آماده می‌کرد. اما آخرین اثر او Bavaria – Traumreise durch Bayern بود که در سال ۲۰۱۲ به نمایش درآمد؛ درست ۸ سال قبل از اینکه از دنیا برود.

دنیل کریگ به همراه لیو شریبر در فیلم Defiance
کپی لینک

۳۹- فیلم Defiance

کپی لینک

فیلم دعوت به جنگ

  • کارگردان: ادوارد زیک
  • نویسنده: ادوارد زیک و کلیتون فرومن
  • بازیگران: دنیل کریگ، لیو شریبر و جیمی بل
  • میانگین امتیازات Defiance در IMDB: ۷.۲

در آن زمان که لهستان و بلاروس تحت اشغال آلمان بود (در جنگ جهانی دوم)، چهار برادر بیلسکی در حال فرار و مخفی شدن در جنگل‌های عمیق این سرزمین بودند. آنها تلاش می‌کردند تا غذا و سلاح برای زنده ماندن خود پیدا کنند؛ کاری که واقعا غیرممکن به نظر می‌رسید. آنها بالاخره روزها را پشت سر می‌گذاشتند و زندگی می‌کردند. در این مدت مدام ترس از پیدا شدن داشتند، با پارتیزانهای همسایه اتحاد جماهیر شوروی مبارزه می‌کردند و به این نتیجه می‌رسیدند که به چه کسی می‌توانند اعتماد کنند. اما این تمام ماجرا نبود؛ بلکه در این مدت مسئولیت مراقبت از تعداد زیادی از یهودیان لهستانی را هم برعهده داشتند؛ کسانی که در حال فرار از ماشین جنگی آلمانی بودند. زنان، مردان، کودکان، سالمندان و جوانان، همه در خانه‌های موقتی در جنگ‌های تاریک، سرد و بی‌رحم زندگی می‌کردند؛ آن هم در دوران تاریکی که آلمان اروپای شرقی را اشغال کرده بود.

ماجرای این فیلم براساس کتابی به نام Defiance: The Bielski Partisans نوشته شده که در سال ۱۹۹۳ توسط نچما تک منتشر شده بود. نمی‌توان موفقیت این فیلم را در باکس آفیس آنقدرها هم بزرگ و خارق‌العاده دانست اما حداقل می‌توان گفت که درآمدی بیشتر از بودجه صرف شده را به دست آورد. به همان نسبت، منتقدان هم خیلی از آن استقبال نکردند و میانگین امتیازاتی که برای آن ثبت کرده بودند، در سطحی متوسط قرار داشت. آنها معتقد بودند که ساخت این فیلم اگرچه حرفه‌ای بود، اما زیبایی چشمگیری در آن دیده نمی‌شد. در حقیقت داستان اد زیک درباره بقای یهودیان در جنگل بلاروس، آن تکان احساسی را که در واقعیت اتفاق افتاده بود، ندارد و نمی‌تواند ضربه محکمی به مخاطب وارد کند. یک سری منتقد دیگر علی رغم تعریف از جنبه‌های مختلف آن، عنوان کردند که دیالوگ‌ها نمی‌تواند آنطور که باید و شاید، عمق موضوعات مورد بحث را نشان دهد و از اهمیت آنها بگوید. این فیلم بیشتر روی این موضوع مانوور می‌دهد که چقدر شانس و افتخار در زندگی این شخصیت‌ها نقش مهمی دارد.

توماش کات در حال سیگار کشیدن در فیلم Cold War
کپی لینک

۳۸- فیلم Cold War

کپی لینک

فیلم جنگ سرد

  • کارگردان: پاوو پاولیکوفسکی
  • نویسنده: پاوو پاولیکوفسکی و یانوش گووواتسکی
  • بازیگران: یوانا کولیگ، ژان بالیبار و توماش کات
  • میانگین امتیازات Cold War در IMDB: ۷.۶

برای این مورد از بهترین فیلم های جنگ جهانی دوم به کشور لهستان سفر می‌کنیم. یک داستان عاشقانه پرشور بین دو نفر با گذشته‌ها و پیشینه‌هایی متفاوت که البته خلق و خوی متفاوتی هم با یکدیگر دارند. با اینکه این دو نفر اصلا با هم جور نیستند و تفاوت‌های بزرگی دارند، اما همچنان نمی‌توانند از هم جدا شوند. داستان این فیلم در پس زمینه جنگ سرد در دهه ۱۹۵۰ جریان دارد؛ جنگی که بین لهستان، برلین، یوگسلاوی و پاریس اتفاق می‌افتد. فیلم جنگ سرد، ماجرای یک داستان عاشقانه‌ی غیرممکن را در برهه زمانی غیرممکنی حکایت می‌کند. پاولیکوفسکی برای ساخت این فیلم، تا حدی از زندگی والدین خودش الهام گرفته است؛ زوجی که مدام ارتباط خود را با یکدیگر قطع می‌کردند و دوباره به یکدیگر بازمی‌گشتند، کسانی که با هم از یک کشور به کشور دیگری نقل مکان کردند و در آخر هم با هم از دنیا رفتند. نام شخصیت‌های این فیلم هم از روی این افراد گرفته شده است و در آن به آنها ادای احترام می‌شود. منتقدانی که این اثر تاریخی و درام را تماشا کردند، حسابی آن را دوست داشتند و بازیگری، فیلمنامه، کارگردانی و فیلمبرداری را مورد تحسین قرار دادند.

فیلم جنگ سرد برای اولین‌بار در جشنواره فیلم کن نمایش داده شد و همانجا توانست در بخش بهترین کارگردانی، جایزه جشنواره را دریافت کند. علاوه‌براین، موفق شد در مراسم جوایز فیلم اروپا جایزه بخش بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین نویسندگی فیلمنامه، بهترین بازیگر زن، بهترین تدوین و انتخاب مردمی را برنده شود. در هیئت ملی بازبینی فیلم، حلقه منتقدان فیلم نیویورک و منتقدان فیلم آنلاین نیویورکی هم موفق شد جایزه بهترین فیلم خارجی‌زبان را از آنِ خود کند. زمانی که دنی بویل برای کارگردانی قسمت ۲۵ سری فیلم James Bond (جیمز باند) انتخاب شده بود، تصمیم داشت توماش کات را برای شخصیت شرور داستان انتخاب کند (آن هم به خاطر ایفای نقشش در جنگ سرد). اما تهیه‌کنندگان با انتخاب او موافقت نکردند.

جود لا به همراه جوزف فینز در پوستر فیلم Enemy at the Gates
کپی لینک

۳۷- فیلم Enemy at the Gates

کپی لینک

فیلم دشمن پشت دروازه‌ها

  • کارگردان: ژان ژاک آنو
  • نویسنده: ژان ژاک آنو و آلن گدار
  • بازیگران: جوزف فینز، جود لا و اد هریس
  • میانگین امتیازات Enemy at the Gates در IMDB: ۷.۶

در جنگ جهانی دوم سقوط استالینگراد به معنی فروپاشی کل کشور بود. در آن زمان هر محله‌ای را که نگاه می‌کردی، روس‌ها و آلمانی‌ها در حال مبارزه با یکدیگر بودند و تنها ویرانه پشت سر خود به جا می‌گذاشتند. تک‌تیرانداز روس به نام واسیلی زایتسو، آلمانی‌ها را زیر نظر داشت و یکی یکی آنها را می‌کشت. همین اتفاق، آسیب زیادی به روح و روان نیروهای آلمانی وارد کرد. افسر سیاسی روس به نام دانیلوف، از این تک‌تیرانداز تقدیر کرد و معتقد بود که تلاش‌های او امید زیادی به هم‌وطنانش داده است. اما واسیلی بالاخره به این نتیجه رسید که نمی‌تواند آنطور که باید و شاید، انتظارات دیگران را برطرف کند. در همین اوضاع، واسیلی و دانیلوف عاشق یک دختر به نام تانیا شدند؛ یکی از سربازهای خانم در ارتش. حالا قرار بود از آلمان یک تک‌تیرانداز فوق حرفه‌ای به نام کونیگ به میان بیاید و کار این تک‌تیرانداز خارق‌العاده روسی را به پایان برساند. این مورد هم مثل خیلی آثار دیگر فهرست، یک کار اقتباسی محسوب می‌شود و براساس کتاب غیرداستانی ویلیام کریگ با نام Enemy at the Gates: The Battle for Stalingrad ساخته شده است.

این فیلم موفقیت نسبتا خوبی در باکس آفیس داشت و با بودجه ۶۸ میلیون دلاری توانست چیزی حدود ۹۷ میلیون دلار کسب کند. با این وجود، منتقدان خیلی از آن استقبال نکردند و میانگین نمرات ثبت شده توسط آنها، در سطح متوسط قرار داشت. آنها در نظرات خود به جذاب و هیجان‌انگیز بودن این اثر اشاره کردند و زاویه دید کارگردان نسبت به جنگ را درست دانشتند. اما معتقد بودند که داستان عاشقانه‌ی این فیلم، جایگاه خیلی درستی ندارد و خوب عنوان نشده است. آنها معتقد بودند که کارگردان وقتی روی رویارویی این دو مرد تمرکز می‌کند، فیلم با دقت خیلی زیاد و نایابی کار می‌کند و جلو می‌رود. اما دیگر داستان‌های فرعی و همان ماجرای عاشقانه، ارزش آن را پایین می‌آورد.

جیرو هوریکوشی به همراه کاپرونی در انیمیشن The Wind Rises
کپی لینک

۳۶- فیلم The Wind Rises

کپی لینک

فیلم باد برمی‌خیزد

  • کارگردان: هایائو میازاکی
  • نویسنده: هایائو میازاکی
  • بازیگران: هیدئاکی آنو، میوری تاکیموتو و هیده‌توشی نیشیجیما
  • میانگین امتیازات The Wind Rises در IMDB: ۷.۸

جیرو آرزوی پرواز کردن و طراحی هواپیماهای زیبا را در سر دارد؛ هواپیماهایی با الهام از طراح مشهور هوانوردی ایتالیایی به نام کاپرونی. او که از سنین کم نزدیک‌بین شده بود و نمی‌توانست خلبان باشد، در سال ۱۹۲۷ به یک شرکت مهندسی بزرگ ژاپنی پیوست و به یکی از نوآورترین و موفق‌ترین طراحان هواپیما در دنیا تبدیل شد. این فیلم اکثر بخش‌های زندگی او را شرح می‌دهد و رویدادهای مهم تاریخی آن را مانند زلزله بزرگ کانتو در سال ۱۹۲۳، رکود بزرگ، اپیدمی سل و غرق شدن ژاپن در جمگ را به تصویر می‌کشد. جیرو در این مسیر با ناهوکو هم آشنا می‌شود و به او دل می‌بندد. علاوه‌براین، رابطه دوستانه‌ی خود را هم با همکارش هانجو افزایش می‌دهد و گرامی می‌دارد. این فیلم براساس رمانی با همین نام ساخته شده است؛ رمانی که در سال ۱۹۳۷ توسط تاتسو هوری نوشته و منتشر شده بود. او طراح هواپیماهای قدرتمندی بود که امپراطوری ژاپن در طی جنگ جهانی دوم از آنها استفاده می‌کرد.

این آخرین اثری بود که میازاکی پیش از بازنشستگی خود در سال ۲۰۱۳ ساخته بود؛ بنابراین این تنها اثر سینمایی این کارگردان در دهه ۲۰۱۰ محسوب می‌شود. هرچند که او در سال ۲۰۱۷ از بازنشستگی بیرون آمد تا اثر دیگری را کارگردانی کند. باد برمی‌خیزد به پرفروش‌ترین فیلم ژاپنی در سال ۲۰۱۳ سینمای این کشور شد. او در جشنواره‌ها و بخش‌های مختلفی نامزد و موفق به دریافت جایزه‌های متعدد شد. به‌عنوان مثال، این انیمیشن در جایزه آکادمی فیلم ژاپن موفق به دریافت جایزه بهترین انیمیشن سال و بهترین موسیقی متن شود. نکته جالبی که درباره این انیمیشن وجود دارد، این است که برای جلوه‌های صوتی، اغلب اوقات از صدای انسان‌ها استفاده می‌شد؛ مثلا غرش موتورها یا صدای زلزله. البته کارگردان نگران بود که صداهای اطراف اجازه ندهد مخاطبان به خوبی روی خود انیمیشن تمرکز کنند؛ به همین دلیل هم دستور داد که تدوین تک‌صدایی برای آن به کار برود. بعد از نمایش اولیه این فیلم، هایائو میازاکی عنوان کرد که برای اولین‌بار هنگام تماشای فیلم خودش، گریه کرده است.

تام هافمن در حال نگاه کردن به کاریس ون هویتن در ایستگاه قطار در فیلم Black Book
کپی لینک

۳۵- فیلم Black Book

کپی لینک

فیلم کتاب سیاه

  • کارگردان: پل ورهوفن
  • نویسنده: جرارد استوتمن و پل ورهوفن
  • بازیگران: کاریس ون هویتن، سباستیان کخ و تام هافمن
  • میانگین امتیازات Black Book در IMDB: ۷.۷

داستان در سرزمین اسرائیل و سال ۱۹۵۶ جریان دارد. ریچل که یک زن یهودی است، به‌طور غیرمنتظره‌ای یک دوست قدیمی را در کیبوتس ملاقات می‌کند؛ جایی که خودش به‌عنوان یک معلم مشغول به کار است. همین رویارویی، خاطراتی را از قدیم برایش زنده می‌کند؛ خاطراتی از خیانت و تجربه‌هایی که در طول جنگ، در کشور هلند داشت. ماه سپتامبر سال ۱۹۴۴. زمانی که مخفیگاه ریچل توسط نیروهای متفقین بمباران می‌شود، او به دردسر می‌افتد و دچار مشکل می‌شود. او با مردی از نیروهای مقاومت ارتباط برقرار می‌کند و به گروهی از یهودیان می‌پیوندد که قرار است از طریق بیسبوش با قایق به جنوب هلند که آزاد شده بود، منتقل شوند. اما این اتفاق با موفقیت انجام نمی‌شود و یک قایق گشتی از طرف آلمانی‌ها، تمام آنها را به قتل می‌رساند. او توسط یک گروه مقاومتی که تحت رهبری گربن کویپرز بود، نجات داده می‌شود. زمانی که پسر کویپرز به خاطر قاچاق اسلحه دستگیر می‌شود، از ریچل می‌خواهد تا لودویگ مانتز از شوتز شتافل-هاوپت‌اشتورمفورر را فریب دهد. مدت زیادی طول نمی‌کشد که ریچل متوجه می‌شود حمله به بیسبوش یک اتفاق نبوده است.

فیلم کتاب سیاه هم مثل موارد دیگر بهترین فیلم های جنگ جهانی دوم منبعی واقعی دارد؛ براساس یک سری شخصیت‌ها و رویدادهای واقعی ساخته شده است. منتقدان و مردم هلند از این فیلم استقبال زیادی کردند؛ البته این استقبال فقط به هلند ختم نمی‌شود و به مناطق دیگر هم رسید. یکی از منتقدان با «ترکیبی شدید از خشونت، نسبی‌گرایی اخلاقی و مسائل دیگر» آن را توصیف کرده است؛ اثری ملودراما که از سرگرم کردن مخاطبش خجالت نمی‌کشد. ۳ جایزه گوساله طلایی، یکی از موفقیت‌هایی بود که این فیلم کسب کرد. کتاب سیاه، ۳ برابر پرهزینه‌تر از هر اثر پرهزینه‌ی هلندی تاریخ بوده است. اما خوشبختانه توانست در باکس آفیس هم عملکرد خوبی داشته باشد و پرفروش‌ترین اثر هلندی به شمار برود؛ اثری که تا سال ۲۰۰۶، خصوصا در همان کشور، بیشترین فروش را ثبت کرده بود. ۲ سال بعد از اکران، مردم هلند، لقب بهترین فیلم تاریخ کشور را به آن دادند.

الک گینس زیر آفتاب مقابل پل رودخانه کوای در فیلم The Bridge on the River Kwai
کپی لینک

۳۴- فیلم The Bridge on the River Kwai

کپی لینک

فیلم پل رودخانه کوای

  • کارگردان: دیوید لین
  • نویسنده: کارل فورمن و مایکل ویلسون
  • بازیگران: ویلیام هولدن، الک گینس و جک هاوکینز
  • میانگین امتیازات The Bridge on the River Kwai در IMDB: ۸.۱

جنگ جهانی دوم است و زندانیان جنگی متفقین در اردوگاه بازداشتی ژاپنی‌ها قرار دارند. آنها موظف هستند که یک پل را برای استقرار راه‌آهن برمه-سیام بسازند. آنها در ابتدا قصد داشتند این پل را خراب کنند اما به‌واسطه‌ی رهبری و فرماندهی سرهنگ نیکلسون، آنها متقاعد شدند که پل باید به‌گونه‌ای ساخته شود که به روحیه و روان افراد کمک کند و به آنها دلگرمی ببخشد. اوایل، زندانیان نیکلسون را تحسین می‌کردند؛ آن هم زمانی که او حاضر شد شکنجه را تحمل کند اما اصول خود را زیر پا نگذارد تا کمکی به فرمانده ژاپنی یعنی سرهنگ سایتو برساند. اما خیلی زود متوجه شدند که وضعیت آنها، نتیجه فعالیت‌ها و اقدامات خود نیکلسون است و او دارد با شکلی با خود دشمن همکاری می‌کند. رمانی با همین نام که توسط پیر بول منتشر شده بود، باعث شد تا یکی از بهترین فیلم های جنگ جهانی اول ساخته شود. البته نمی‌توان گفت که آن رمان به‌صورت کامل اقتباس شده است. نویسندگان فقط فضای داستان و ماجرای راه‌آهن برمه، شخصیت‌ها و خط داستانی کلی را از کتاب برداشتند و کل فیلمنامه ساختگی و تخیلی است.

در ابتدا کارل فورمن نگارش این فیلمنامه را برعهده داشت اما بعدها با مایکل ویلسون جایگزین شد. هر دوی این نویسندگان باید در خفا کار می‌کردند زیرا در لیست سیاه هالیوود قرار داشتند. به همین خاطر، آنها ناچارا به انگلیس فرار کردند تا بتوانند به کار خود ادامه دهند. در نتیجه، وقتی این فیلم برنده جایزه بهترین فیلمنامه اقتباسی شد، جایزه به خود پیر بول تعلق گرفت. چندین سال بعد، فورمن و ویلسون بالاخره جوایز خود را گرفتند. پل رودخانه کوای به‌صورت گسترده یکی از بزرگترین فیلم‌های تاریخ به شمار می‌رود. این فیلم پرفروش‌ترین اثر سال ۱۹۵۷ شد و مورد استقبال گسترده منتقدان قرار گرفت. جایزه هفت بخش مراسم آکادمی اسکار (از جمله بهترین فیلم) به این اثر تعلق گرفت.

یورگن پرشنو با کلاه کاپیتانی در فیلم Das Boot
کپی لینک

۳۳- فیلم Das Boot

کپی لینک

فیلم کشتی

  • کارگردان: ولفگانگ پترسن
  • نویسنده: ولفگانگ پترسن
  • بازیگران: یورگن پرشنو، هربرت گرونمیر و کلاوس ونمان
  • میانگین امتیازات Das Boot در IMDB: ۸.۳

سال ۱۹۴۲ است و ناوگان زیردریایی آلمانی به‌شدت در نبردی سنگین که با نام Battle of the Atlantic شناخته می‌شود، درگیر است؛ این ناوگان قصد دارد ناوگان انگلیسی را مورد آزار و اذیت قرار دهد و نابودش کند. البته از آنجایی که ناوگان انگلیسی گاردهای محافظتی نابودگرانه‌ای را همراه خودش دارد، مدت زیادی طول نمی‌کشد که او-بوت‌های آلمانی، کم کم متحمل ضررهای سنگینی می‌شوند. فیلم Das Boot داستان خدمه یکی از همین او-بوت‌ها را حکایت می‌کند. این اثر نشان می‌دهد که چطور این زیردریایی‌ها، حرفه‌ای‌گری را به‌عنوان سربازهای ارتش حفظ می‌کنند و در تلاش هستند تا عملیات‌هایی غیرممکن را انجام دهند. تمام این‌ها در حالی است که این سربازها سخت در تلاش هستند تا ایدئولوژی دولت خود را درک و از آن اطاعت کنند؛ همان دولتی که مافوق آنها محسوب می‌شد و این سربازها به آن خدمت می‌کردند. این سربازها در انسانی‌ترین حالت خود نمایش داده می‌شوند؛ افرادی که هر کدام یک انسان مجزا هستند و تمایل دارند برای جلب رضایت هم‌رزمان، مافوق‌ها و مهم‌تر از همه کشور، هر کاری انجام دهند.

این فیلم هم هیجان مبارزه و هم خستگی یک شکار بی‌فایده را به تصویر می‌کشد. منبع الهام این فیلم رمانی با همین نام بود که در سال ۱۹۷۳ توسط لوتر-گونتر بوخهایم نوشته و منتشر شده بود. چند تن از سربازانی هم که در این نبرد حضور داشتند، به‌عنوان مشاوران کارگردان، در پروژه فعال بودند. بودجه خیلی زیادی برای ساخت این فیلم در نظر گرفته شده بود که باعث شد در آن زمان، این پروژه جزو پرهزینه‌ترین آثار سینمای آلمان قرار بگیرد. اما خرج این هزینه هنگفت هیچ اشکالی نداشت زیرا موفقیت بزرگی را در باکس آفیس کسب کرد و توانست درآمد زیادی در سرتاسر دنیا داشته باشد. فیلم کشتی هم با زبان آلمانی و هم با دوبله انگلیسی در ایالات متحده اکران شد. اما نسخه آلمانی، رشد و سود بیشتری نسبت به نسخه دیگر در باکس آفیس داشت. علاوه‌بر این، منتقدان هم حسابی از آن استقبال کردند و آن را مورد تحسین قرار دادند. این فیلم در چندین بخش مختلف از جمله بهترین کارگردان، بهترین فیلمنامه اقتباسی، بهترین فیلمبرداری و غیره نامزد دریافت جایزه آکادمی اسکار شد. علاوه‌بر این، نامزد دریافت جایزه بهترین فیلم خارجی‌زبان، هم در مراسم گلدن گلوب و هم مراسم بفتا شد.

اندرو گارفیلد در لباس نظامی همراه سربازان دیگر در فیلم Hacksaw Ridge
کپی لینک

۳۲- فیلم Hacksaw Ridge

کپی لینک

فیلم ستیغ هک‌سا

  • کارگردان: مل گیبسون
  • نویسنده: رابرت شنکان و اندرو نایت
  • بازیگران: اندرو گارفیلد، سم ورثینگتون و لوک بریسی
  • میانگین امتیازات Hacksaw Ridge در IMDB: ۸.۱

این مورد از فهرست بهترین فیلم های جنگ جهانی دوم، داستان واقعی زندگی دزموند تی. داس را نقل می‌کند؛ یک مخالف باوجدان و وظیفه‌شناس که در نبرد اوکیناوا، به دلیل شجاعت خیلی زیاد و توجه بی‌نظیرش نسبت به سربازان دیگر جوخه، مدال افتخار دریافت کرد. ما در این فیلم شاهد تربیت او و اینکه چطور شرایط دیدگاه او را شکل داده بود، هستیم؛ خصوصا دیدگاه مذهبی و موضع ضد کشتاری که او در زندگی داشت. بعد از اینکه داس وارد ارتش ایالات متحده می‌شود و در تلاش است که به یک پزشک تبدیل شود، ما شاهد آزمایش‌ها و سختی‌های راه او هستیم. سرانجام، می‌توانیم جهنم واقعی را روی زمین و در منطقه ستیغ هک‌سا ببینیم. دزموند داس که پزشک جنگی صلح‌طلب و مخالف جنگ به شمار می‌رود، مسیحی کلیسای ادونتیست‌های روز هفتم است؛ او با همین اعتقاد و مذهب، اصلا قبول نمی‌کند که هیچگونه اسلحه یا هر نوع سلاح گرمی را حمل کند. داس اولین نفری بود که مخالف خدمت سربازی محسوب می‌شد و مدال افتخار را دریافت کرد. فیلمنامه این اثر براساس فیلمی مستند به اسم The Conscientious Objector نوشته شده که در سال ۲۰۰۴ توسط تری بندیکت ساخت و اکران شد.

این فیلم با بودجه ۴۰ میلیون دلاری خود توانست ۱۸۰ میلیون دلار از باکس آفیس کسب کند. البته استقبال‌ها به همین نقطه ختم نمی‌شود زیرا منتقدان هم حسابی از خجالت آن درآمدند و کارگردانی گیبسون و بازی گارفیلد را مورد تحسین زیادی قرار دادند. خیلی‌ها اعتقاد داشتند که ستیغ هک‌سا نقطه عطف زندگی حرفه‌ای گیبسون محسوب می‌شد زیرا پیش از آن، این کارگردان کمی افت کرده بود و آثار جذابی نمی‌ساخت. انستیتوی فیلم آمریکایی، ستیغ هک‌سا را به‌عنوان یکی از آثار برتر سال انتخاب کرد. این فیلم درام و جنگی توانست در مراسم آکادمی هنرهای سینمایی و تلویزیونی استرالیا در بخش‌های مختلفی نامزد و موفق به دریافت جایزه آن شود؛ از جمله بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین فیلمنامه اقتباسی، بهترین بازیگر مرد، بهترین فیلمبرداری و غیره.

جولی دلپی در فیلم Europa Europa با لباسی سفید روی چمن‌ها نشسته است
کپی لینک

۳۱- فیلم Europa Europa

کپی لینک

فیلم اروپا اروپا

  • کارگردان: آگنیشکا هولاند
  • نویسنده: آگنیشکا هولاند و پاول هنگ
  • بازیگران: مارکو هوفشنایدر، جولی دلپی و هانس زیچلر
  • میانگین امتیازات Europa Europa در IMDB: ۷.۶

یک پسر یهودی که در روزهای اولیه‌ی جنگ جهانی دوم از خانواده‌اش جدا شده بود، در قالب یک یتیم آلمانی ظاهر می‌شود (زیرا به‌عنوان یک نازی آلمانی از هولوکاست فرار کرده بود) و بعدها به‌عنوان «یک قهرمان جنگی» به قلب نازی برده می‌شود؛ مدت زیادی هم طول نمی‌کشد که یک سازمان از جوانان هیتلری تاسیس می‌کند. با اینکه احتمالات و اتفاقات مختلف سنگ بنای این فیلم جنگی هستند، اما داستان آن براساس یک رویداد واقعی نوشته شده است. فیلمنامه این اثر براساس زندگینامه‌ای از سالومون پرل که با نام I Was Hitler Youth Salomon منتشر شده، نوشته شده است. این فیلم به‌صورت همزمان هم به زبان انگلیسی و هم به زبان آلمانی فیلمبرداری شد؛ به همین خاطر جولی دلپی در هیچ صحنه‌ای آلمانی صحبت نکرد و بعد از فیلمبرداری، دوبله آلمانی روی آن گذاشته شد.

اگر فهرست «۱۰۰۱ فیلمی که باید قبل از مرگ تماشا کنید» را دیده باشید، اروپا اروپا هم یکی از موارد آن را در اختیار دارد. بعد از حدود یک سال، لارس فون تریه هم فیلمی را با نام Europa ساخت و اکران کرد که برخی‌ها آن را با همین فیلم اروپا اروپا اشتباه می‌گیرند. به همین دلیل هم لارس فون تریه مجبور شد فیلم خود را با نام Zentropa در شمال آمریکا به نمایش در بیاورد. اروپا اروپا که سبکی تاریخی، درام و جنگی دارد، موفق شد در بخش بهترین فیلم خارجی‌زبان، جایزه مراسم گلدن گلوب را دریافت کند. در بخش بهترین فیلمنامه اقتباسی هم توانست نامزد دریافت جایزه در مراسم آکادمی اسکار شود اما نتوانست این جایزه را دریافت کند و آن را در اختیار فیلم The Silence of the Lambs (سکوت بره‌ها) قرار داد. اینطور انتظار می‌رفت که یکی از رقیبان بهترین فیلم خارجی‌زبان آکادمی اسکار باشد اما کشور آلمان این فیلم را به‌عنوان نماینده خود عنوان نکرد.

گری اولدمن در حال سیگار کشیدن در فیلم Darkest Hour
کپی لینک

۳۰- فیلم Darkest Hour

کپی لینک

فیلم تاریک‌ترین لحظات

  • کارگردان: جو رایت
  • نویسنده: آنتونی مک‌کارتن
  • بازیگران: گری اولدمن، کریستین اسکات توماس و لیلی جیمز
  • میانگین امتیازات Darkest Hour در IMDB: ۷.۴

در طی جنگ جهانی دوم، زمانی که ورماختِ قدرتمند آدولف هیتلر در سرتاسر اروپا در حال جولان دادن بود، نخست وزیر بریتانیا به نام نویل چمبرلین مجبور به استعفا شد. بعد از آن پیشنهاد شد که وینستون چرچیل به‌عنوان جایگزین در جایگاه او قرار بگیرد. اما چرچیل حتی در همان روزهای اولیه‌ی آغاز فعالیت خود به‌عنوان رهبر این کشور، تحت فشار خیلی زیادی بود تا مذاکرات صلح را با هیتلر برگزار کند. چرچیل دو راه بیشتر نداشت؛ یا باید مذاکره می‌کرد یا به مبارزه با رژیم نازی که به ظاهر شکست‌ناپذیر بود، ادامه می‌داد. اصلا نمی‌توان میزان سختی و خطرناکی این تصمیم را نادیده گرفت. اما چرچیل مجبور بود که با تصمیم نهایی خود، در تاریک‌ترین دوران این کشور، حسابی خوش بدرخشد و نتیجه خوبی را به ارمغان بیاورد. عنوان این مورد از بهترین فیلم های جنگ جهانی دوم بیشتر از هر چیزی روزهای اولیه‌ی این جنگ بزرگ را توصیف می‌کند؛ چیزی که به‌طور گسترده به چرچیل نسبت داده شده است.

این اثر با بودجه ۳۰ میلیون دلاری خود توانست حدود ۱۵۱ میلیون دلار از باکس آفیس درآمد داشته باشد. اکثر منتقدانی که آن را تماشا کردند، تماشایش را دوست داشتند و از نکات مختلف آن، خصوصا بازی اولدمن، حسابی تعریف کردند؛ برخی از آنها حتی این فیلم را یکی از بهترین آثار رزومه‌ی او می‌دانند. اولدمن برای ایفای نقش در این اثر سینمایی توانست جایزه آکادمی اسکار را در بخش بهترین بازیگر مرد، از آنِ خود کند. او در بفتا، گلدن گلوب و انجمن بازیگران سینمایی هم در چنین بخشی موفق به دریافت جایزه شد. البته دریافت چنین جایزه‌هایی هم دور از انتظار نبود. زیرا هرچه که باشد، گری اولدمن چیزی نزدیک به یک سال را صرف مطالعه و بررسی وینستون چرچیل کرد تا او را بیشتر بشناسد و رفتارهایش را بداند. یکی از ماجراهای غم‌انگیزی که در این پروژه رخ داد، حضور جان هرت بود. این بازیگر در آن زمان با سرطان دست و پنجه نرم می‌کرد و قرار بود نقش نویل چمبرلین را ایفا کند که او هم در حال مرگ بود. اما متاسفانه هرت با وضعیت که داشت، نتوانست خودش را برای این پروژه آماده کند و حضور یابد؛ با اینکه تاریک‌ترین لحظات می‌توانست آخرین فیلم سینمایی او باشد، اما باز هم سازندگان، در این فیلم به آن بازیگر بزرگ ادای احترام کردند.

برد پیت با لباسی نظامی و صورتی آلوده در فیلم Fury
کپی لینک

۲۹- فیلم Fury

کپی لینک

فیلم خشم

  • کارگردان: دیوید آیر
  • نویسنده: دیوید آیر
  • بازیگران: برد پیت، شایا لباف و لوگان لرمن
  • میانگین امتیازات Fury در IMDB: ۷.۶

داستان این مورد از بهترین فیلم های جنگ جهانی دوم در ماه آوریل سال ۱۹۴۵ جریان دارد. در چنین ماه و سالی، نیروهای متفقین آخرین تلاش خود را به سمت نیروهای اروپایی انجام می‌دهند. یک گروهبان سرسخت ارتش به نام وردادی به یک تانک شرمن و گروه پنج نفره‌ی خود دستور می‌دهد که در پشت خطوط دشمن وارد ماموریتی مرگبار شوند. وردادی که نه از نظر نیرو و نه از نظر سلاح با دشمن قابل مقایسه است، به همراه یک سرباز تازه‌کار که به زور خودش را وارد این جبهه کرده، به مبارزه ادامه می‌دهد. وردادی و سربازانش با شرایط غیرقابل تحمل و بسیار سختی طرف هستند و با اقدامات قهرمانانه‌ای تلاش می‌کنند تا به قلب ارتش نازی کشور آلمان حمله کنند. دیوید آیر بیشتر از هر چیزی توسط خدمت کهنه سربازهای خانواده و همچنین کتاب‌ها تحت تاثیر قرار گرفت تا چنین فیلمی را بسازد؛ کتاب‌هایی از جمله Death Traps از بلتون وای. کوپر. این کتاب درباره نیروهای مسلح آمریکایی در جنگ جهانی دوم بود؛ نیروهایی که به واسطه‌ی تانک‌ها در اروپا، تلفات زیادی را متحمل شدند.

این فیلم با بودجه ۸۰ میلیون دلاری خود توانست چیزی حدود ۲۱۲ میلیون دلار از باکس آفیس درآمد داشته باشد که همین اتفاق موفقیت بزرگی برای تیم تولید و سازندگان به شمار می‌رود. علاوه‌بر استقبال گسترده مخاطبین، منتقدان هم تا حد زیادی این فیلم را مورد تحسین قرار دادند. بازیگران برای تولید این فیلم یک دوره‌ی وحشتناک یک ماهه را پشت سر گذاشتند. آخرین مرحله آموزش آنها، هدایت یک تانک واقعی در یکی از نبردها بود. مایکل پنیا در صحنه هدایت و رانندگی تانک، هیچ بدلکاری نداشت و خودش این صحنه را اجرا کرد. برد پیت در یکی از مصاحبه‌ها عنوان کرد که «بعد از فیلمبرداری یکی از صحنه‌ها، هیچ غذایی نبود، حمام نداشتیم و زیر باران خوابیدیم؛ افتضاح بود اما همه‌ی ما عاشقش بودیم.» خطی که روی صورت شایا لباف افتاده، واقعی بود. او هر بار که نیاز بود، به خودش آسیب می‌زد تا لایه دیگری از واقعی بودن را به بازی‌اش اضافه کند.

رولند مولر و لوئیس هافمن در فیلم Land of Mine
کپی لینک

۲۸- فیلم Land of Mine

کپی لینک

فیلم زیر شن

  • کارگردان: مارتین زاندولیت
  • نویسنده: مارتین زاندولیت
  • بازیگران: رولند مولر، میکل بو فولسگارد و لورا برو
  • میانگین امتیازات Land of Mine در IMDB: ۷.۸

در کشور دانمارک و در دوره بعد از جنگ جهانی دوم، دولت این کشور اسرای جنگی و آلمانی خود را به کار گرفت تا ۱.۵ میلیون مین را از سواحل غربی دانمارک بیرون بکشند و این منطقه را به‌صورت کامل پاکسازی کنند. در یکی از این سواحل، گروهبان کارل لئوپولد راسموسن مسئول یکی از این واحدهای پاکسازی شد و به این موضوع پی برد که تقریبا تمام اعضای این تیم، بی‌تجربه و جوان هستند. این پسرها به سختی در تلاش بودند که در کنار زنده ماندن، کارهای خطرناک خود را به‌صورت کامل انجام دهند. به مرور زمان، نفرت گروهبان راسموسن نسبت به آلمانی‌ها کاهش پیدا کرد. زیرا متوجه شد که این سربازان جوان، در چه شرایط وحشتناکی به سر می‌برند؛ این در حالی بود که مین‌ها، بیشتر و بیشتر قربانی می‌گرفت. سرانجام، سربازهای جوان و گروهبان باید تصمیم بگیرند که در چنین شرایطی، چه کاری منطقی و درست است؛ شرایطی که در نسل‌های بعدی به‌عنوان بدترین جنایت جنگی دولت دانمارک شناخته می‌شود و این رویداد وحشتناک در تاریخ به ثبت می‌رسد.

اینطور تخمین زده شده که در آن زمان حدود ۲۰۰۰ سرباز که تعداد زیادی از آنها هم نوجوان بودند، تحت فرماندهی افسرهای آلمانی (اما مخالف با کنوانسیون ژنو)، مین‌های مناطق مختلف را پاکسازی می‌کردند. در همین حین هم تقریبا نزدیک به نیمی از آنها یا آسیب شدید دیدند یا جان خود را از دست دادند. این فرآیند پاکسازی، بخشی از توافق حاشیه‌ساز و بحث‌برانگیزی بود که بین ژنرال فرمانده آلمانی به نام جورج لیندمن، دولت دانمارک و نیروهای مسلح بریتانیا برقرار شد. به واسطه‌ی این توافق، قرار شد که سربازان آلمانی که در خنثی کردن مین تجربه داشتند، در رأس پاکسازی مناطق مین‌گذاری شده باشند. این فیلم حسابی تحسین و تقدیر منتقدان را به همراه داشت و امتیازات خوبی را از آنها گرفت. این فیلم داستانی را نقل می‌کند که علی رغم خونین و غیرقابل بخشش بودن آن، بعد از جنگ جهانی دوم خیلی زود فراموش شد.

آگوست دیل در مزرعه در حال کشاورزی در فیلم A Hidden Life
کپی لینک

۲۷- فیلم A Hidden Life

کپی لینک

فیلم یک زندگی پنهان

  • کارگردان: ترنس مالیک
  • نویسنده: ترنس مالیک
  • بازیگران: آگوست دیل، والری پاکنر و ماتیاس خونارتس
  • میانگین امتیازات A Hidden Life در IMDB: ۷.۴

این مورد از بهترین فیلم های جنگ جهانی دوم، داستانی براساس رویدادهای واقعی دارد؛ داستانی که حول محور یک قهرمان ناشناخته به اسم فرانز ییگراستاتر می‌چرخد. این قهرمان جوان قبول نکرد که در جنگ جهانی دوم برای نیروهای نازی مبارزه کند. وقتی این کشاورز روستایی و اتریشی با تهدید اعدام به خاطر خیانت روبه‌رو شد، توانست به هر شکلی شده، روحیه خود را زنده نگه دارد؛ آن هم با استفاده از ایمان بی‌دریغ و عشق بسیار زیادی که به همسر و فرزندان خود داشت. این آخرین اثر سینمایی بود که مایکل نیکویست و برونو گانتس در آن ایفای نقش کردند و به روی پرده سینماها رفتند. عنوان این فیلم از کتاب جورج الیوت به نام Middlemarch گرفته شده است. یک زندگی پنهان پیش از اکران عمومی، در جشنواره فیلم کن نمایش داده شد و توانست توجه و استقبال منتقدان خیلی زیادی را به دنبال داشته باشد. ترنس مالیک برای تدوین این فیلم، چیزی حدود ۳ سال زمان گذاشت و زحمت کشید. جالب است بداند که در این پروژه، در صحنه‌های خیلی کم و معدودی از نور مصنوعی استفاده شده بود؛ اغلب اوقات آنها زمان مناسبی را برای فیلمبرداری انتخاب می‌کردند و آنقدر کار را ادامه می‌دادند که دیگر نور را از دست بدهند.

با اینکه داستان این فیلم در دوران جنگ جهانی دوم جریان دارد، اما حتی یک اسلحه هم مقابل دوربین شلیک نکرد. پیش از اینکه این فیلم در جشنواره کن نمایش داده شود، به صورت خصوصی برای دختران ییگراستاتر در خانه خودشان نمایش داده شد و به گفته‌ی سازندگان، آنها خیلی این اثر را دوست داشتند. از زمان فیلم The New World (بر جدید)، این اولین اثر ترنس مالیک محسوب می‌شد که یک روایت داستانی خطی داشت. علی رغم موفقیت‌ها و استقبال زیادی که از این فیلم شده بود، نتوانست عملکرد خوبی در باکس آفیس داشته باشد و حتی هزینه‌ی ساخت خود را هم بازگرداند. منتقدان این فیلم را جاه‌طلبانی و از لحاظ بصری بسیار جذاب خواندند و مالیک با ساخت این فیلم باری دیگر مهر محکمی روی هوش و نبوغ خود زد.

جورج سی اسکات با احترام نظامی مقابل پرچم آمریکا در فیلم Patton
کپی لینک

۲۶- فیلم Patton

کپی لینک

فیلم پاتن

  • کارگردان: فرانکلین جی شافنر
  • نویسنده: فرانسیس فورد کوپولا و ادموند اچ. نورث
  • بازیگران: جورج سی. اسکات، کارل مالدن و دیوید بیور
  • میانگین امتیازات Patton در IMDB: ۷.۹

فیلم پاتن که در رتبه ۲۶ فهرست بهترین فیلم های جنگ جهانی دوم قرار دارد، داستان ژنرالی به نام جورج اس. پاتن را به مخاطب خود نشان می‌دهد؛ فرمانده مشهور تانک این جنگ بزرگ. این فیلم با کار پاتن در شمال آفریقا آغاز می‌شود و آنقدر جلو می‌رود تا به حمله‌ی اروپا و سقوط رایش سوم می‌رسد و تمام این اتفاقات را نشان می‌دهد. داستان‌های جانبی آن، جنبه‌های دیگر زندگی این ژنرال را نمایش می‌دهد؛ مثلا خطاهای متعدد پاتن از جمله عدم کنترل خشم و تمایل او به سرکشی و نافرمانی. خطاهایی که اجازه نداد او به ژنرال اصلی آمریکایی در حمله نرماندی تبدیل شود. همچنین این خطاها باعث شد او از فرمانده‌ی اشغال آلمان کنار گذاشته شود. فیلمنامه‌ی این اثر براساس بیوگرافی لادیسلاس فاراگو به نام Patton: Ordeal and Triumph و زندگینامه عمر بردلی به نام A Soldier's Story نوشته شده است.

پاتن موفق شد در هفت بخش، جایزه آکادمی اسکار را دریافت کند؛ از جمله بهترین فیلم، بهترین کارگردان و بهترین فیلمنامه اقتباسی. اسکات برای ایفای نقش در قالب ژنرال پاتن، جایزه بهترین بازیگر مرد را برنده شد اما این جایزه را دریافت نکرد. زیرا معتقد بود که رقابت بین بازیگران مرد، منصفانه نبود؛ علی رغم فرآیند رای‌دهی آکادمی اسکار. همان مونولوگ ابتدایی فیلم که اسکات به‌عنوان ژنرال پاتن در مقابل یک پرچم بسیار بزرگ آمریکا اجرا کرد، هنوز هم یک صحنه نمادین و قابل نقل قول از این اثر به حساب می‌آید. اسلحه‌هایی که اسکات در صحنه ابتدایی در دست دارد، سلاح‌های واقعی خود جورج اس. پاتن محسوب می‌شود. اسکات وقتی فهمید این صحنه قرار است در همان ابتدای فیلم باشد، قبول نکرد که این صحنه را ایفا کند زیرا اعتقاد داشت که صحنه‌های دیگر نمی‌تواند به جذابیت آن برسد؛ اما کارگردان به او دروغ گفت که این صحنه قرار است در پایان فیلم قرار بگیرد. در سال ۲۰۰۳ کتابخانه ملی کنگره آمریکا پاتن را انتخاب کرد تا در فهرست ملی ثبت فیلم، حفظ و نگهداری شود.

کری گرنت در فیلم I Was a Male War Bride روی یونجه‌ها نشسته است
کپی لینک

۲۵- فیلم I Was a Male War Bride

کپی لینک

فیلم من عروس یک مرد جنگی بودم

  • کارگردان: هاوارد هاوکس
  • نویسنده: چارلز لدرر، لئونارد اشپیگل گاس و هاگار وایلد
  • بازیگران: کری گرنت، ان شریدن و ماریون مارشال
  • میانگین امتیازات I Was a Male War Bride در IMDB: ۷

در دوران پس از جنگ یک فرمانده ارتش فرانسه به نام هنری روشاد و ستوان ارتش آمریکا به اسم کاترین گیتس که در هایدلبرگ، آلمان غربی مستقر بودند، اغلب اوقات در ماموریت‌های مختلف با یکدیگر همکاری می‌کردند. رابطه شخصی بین آنها مدام بالا و پایین می‌شد؛ از یک طرف آنها برای مدتی دوست می‌شدند و از طرف دیگر برخی اوقات کاترین مطمئن نبود که آیا دوست دارد وقتی را با هنری بگذراند یا خیر (حالا چه خصوصی و چه کاری). زیرا هنری از آن دسته افرادی بود که با آدم‌های زیادی ارتباط برقرار می‌کرد اما کاترین می‌دانست که در آخر دوست دارد با مردی باشد که فقط او را به خاطر خودش بخواهد. پیش از اینکه هنری از خدمت خارج شود، این دو آخرین ماموریت را با یکدیگر پشت سر گذاشتند؛ ماموریتی که در آن، این دو مدام در موقعیت‌ها و حادثه‌های مختلف می‌افتادند. علی رغم چنین اتفاقات بدی، هنری و کاترین متوجه شدند که به یکدیگر علاقه دارند و می‌خواهند با هم ازدواج کنند؛ زیرا با این حقیقت روبه‌رو شدند که بعد از بازگشت هایدلبرگ، دیگر نمی‌توانند یکدیگر را ملاقات کنند. این خواسته، یک کابوسِ پر از کاغذبازی را برایشان آغاز می‌کند که باید پشت سر بگذارند.

این کابوس زمانی به پایان می‌رسد که واحد کاترین در حال بازگشت به ایالات متحده است و تنها راهی که برای هنری باقی می‌ماند که بتواند به آمریکا برود، از طریق طرح عروس‌های جنگ است. من عروس یک مرد جنگی بودم که یکی از بهترین فیلم های جنگ جهانی دوم به شمار می‌رود، المان‌های کمدی را با فضای جنگی ترکیب کرده است. داستان این فیلم براساس زندگینامه‌ی هنری روشاد نوشته شده است. براساس گفته‌ی خود کری گرنت، این فیلم «بهترین اثری کمدی‌ای محسوب می‌شد که در ساختش سهیم بوده است.» زمانی که گرنت با لباس زنانه ظاهر شد، قصد داشت که حرکاتی زنانه هم از خود نشان دهد؛ اما کارگردان معتقد بود که بهتر است او نقش مردی را بازی کند که لباسی زنانه بر تن دارد.

مایکل کین به همراه سیگار و توپ فوتبال در فیلم Escape to Victory
کپی لینک

۲۴- فیلم Escape to Victory

کپی لینک

فیلم فرار به سوی پیروزی

  • کارگردان: جان هیوستون
  • نویسنده: ایوان جونز و یابو یابلونسکی
  • بازیگران: سیلوستر استالونه، مایکل کین و مکس وان سیدو
  • میانگین امتیازات Escape to Victory در IMDB: ۶.۷

در دوران جنگ جهانی دوم، گروهی از افسران ارتش نازی یک رویداد تبلیغاتی را ترتیب دادند؛ رویدادی که قرار بود در آن تیمی پر از ورزشکاران ستاره نازی مقابل یک تیم متشکل از زندانیان جنگی متفقین قرار بگیرند و با هم فوتبال بازی کنند. زندانیان این مسابقه را پذیرفتند و قصد داشتند از این بازی به‌عنوان راهی برای فرار از کمپ استفاده کنند. این فیلم بعد از نمایش عمومی، توجه افراد خیلی زیادی را به خود جلب کرد؛ از جمله بازیکنان حرفه‌ای فوتبال مثل بابی مور، اسوالدو آردیلس، کازیمیرز دینا، پل فن هیمست، مایک سامربی، هالوار تورسن، ورنر روث و پله. چند تن از بازیکنان باشگاه فوتبال ایپسویچ تاون هم در این اثر حضور دارند؛ از جمله جان وارک، راسل اوسمان، لوری سیول، رابین ترنر و کوین اوکالاهان. دیگر بازیکنان این باشگاه هم در صحنه‌های فوتبالی در نقش بازیگران ظاهر شدند؛ به‌عنوان مثال کوین بیتی در نقش مایکل کین و پاول کوپر در نقش سیلوستر استالونه ظاهر شد.

فیلمنامه براساس داستانی نوشته شده بود که خود یابو یابلونسکی، دیوردیه میلیچویچ و جف مگوایر مطرح کرده بودند؛ آنها هم این داستان اولیه را براساس فیلم Two Half Times in Hell یا The Last Goal نوشته شده بود که زلتان فابری آن را ساخته بود. در سال ۲۰۱۹ عنوان شده بود که ژاومه کویت-سرا قرار است این اثر را بازسازی کند و با نام Victory نمایش دهد؛ پیشنویسی از فیلمنامه توسط گوین اوکانر و آنتونی تامباکیس در سال ۲۰۱۷ نوشته شده بود که تامباکیس آن را بازنویسی کرد. مایکل کین در گفتگویی عنوان کرد که تنها دلیل قبول کردن این پروژه و ایفای نقش در آن، این بود که می‌توانست با افسانه فوتبال یعنی پله کار کند. سیلوستر استالونه در حالی که تلاش می‌کرد تا پله را نسبت به گل زدن متوقف کند، یکی از انگشتان خود را شکست. استالونه اصلا با ایده استفاده از بازیکنان حرفه‌ای به‌عنوان بدلکار در صحنه‌های بازی موافق نبود؛ همین اتفاق باعث شد تا او علاوه‌بر شکستن انگشتش، به کتف خود هم آسیب وارد کند.

کازوناری نینومیا با لباس نظامی پشت سنگر در فیلم Letters from Iwo Jima
کپی لینک

۲۳- فیلم Letters from Iwo Jima

کپی لینک

فیلم نامه‌هایی از ایوو جیما

  • کارگردان: کلینت ایستوود
  • نویسنده: ایریس یاماشیتا
  • بازیگران: کن واتانابه، کازوناری نینومیا و ایهارا تسویوشی
  • میانگین امتیازات Letters from Iwo Jima در IMDB: ۷.۹

جزیره ایوو جیما بین نیروهای ارتش آمریکا و جزایر اصلی ژاپن قرار داشت. به همین ترتیب هم ارتش امپراطوری ژاپن ناامیدانه در تلاش است که اجازه ندهد این جزیره به دست آمریکایی‌ها بیفتد؛ زیرا در این صورت بعد از آن هم به نقطه‌ای برای شروع حمله به ژاپن تبدیل می‌شود. ژنرال تادامیچی کوریبایاشی موظف است تا نیروهای ساکن در جزیره را فرماندهی کند و باید برای یک حمله قریب‌الوقوع آماده شوند. البته ژنرال کوریبایاشی از رویکرد سنتی و سفت و سختی که توسط زیردستانش توصیه شده بود، استقبال نمی‌کند و ترجیح می‌دهد که مسیر مورد نظر خودش را در پیش بگیرد؛ همین اتفاق هم باعث کینه و مقاومت خیلی زیاد در بین سربازان می‌شود. در رده‌های پایین یک سرباز جوان به نام سایگو قرار دارد که در زندگی غیرنظامی خود، یک نانوای فقیر بود. او به همراه دوستان خود در تلاش است که از رژیم خشن ارتش ژاپن جان سالم به در ببرد؛ این در حالی است که همگی می‌دانند نبردی سخت در راه است. وقتی حمله آمریکا آغاز می‌شود، کوریبایاشی و سایگو قدرت، شرافت، شجاعت و وحشتی فراتر از حد تصور پیدا می‌کنند.

پیش از اینکه این فیلم اکران شود، ایستوود اثر دیگری را با نام Flags of Our Fathers (پرچم‌های پدران ما) اکران کرد که دقیقا همین داستان را از زاویه دید سربازان آمریکایی نشان می‌دهد؛ در حقیقت این دو فیلم به‌صورت همزمان با یکدیگر فیلمبرداری می‌شدند. از آنجایی که پرچم‌های پدران ما موفقیت زیادی در باکس آفیس نداشت، پارامونت پیکچرز حق و حقوق آن را به شرکت برادران وارنر فروخت. اما برخلاف آن اثر، نامه‌هایی از ایوو جیما بعد از اکران خود تا حد زیادی مورد استقبال منتقدان قرار گرفت و عملکرد بهتری نسبت به پرچم‌های پدران ما در باکس آفیس داشت؛ به‌صورت کلی می‌توان گفت که در مقایسه با میزان بودجه، این فیلم عملکرد خیلی خوب و موفقی در باکس آفیس داشت و به یکی از بهترین فیلم های جنگ جهانی دوم تبدیل شد.

برونو گانز در نقش آدولف هیتلر در فیلم Downfall
کپی لینک

۲۲- فیلم Downfall

کپی لینک

فیلم سقوط

  • کارگردان: الیور هیرشبیگل
  • نویسنده: برند آیشینگر
  • بازیگران: برونو گانز، الکساندرا ماریا لارا و کورینا هارفوچ
  • میانگین امتیازات Downfall در IMDB: ۸.۲

این مورد از بهترین فیلم های جنگ جهانی دوم، ۱۰ روز پایانی زندگی هیتلر را به تصویر می‌کشد؛ از تولد ۵۶ سالگی او در ۲۰ آوریل ۱۹۴۵ تا خودکشی‌اش در تاریخ ۳۰ همان ماه. فیلم سقوط از شخصیت‌های مختلفی استفاده می‌کند تا هرج و مرج در کشوری را نشان دهد که در حال فرو ریختن است. این فیلم از سربازان هیتلر گرفته که در خیابان‌های شهر برلین پخش هستند، تا سربازان و غیرنظامیانی که مبارزه می‌کنند و جان خود را از دست می‌دهند، همه را نشان می‌دهد؛ آن هم در حالی که ارتش شوروی از بالا در حال نابود کردن و تهاجم به این شهر است. هیرشبیگل برای ساخت این فیلم از حرف‌های شاهدان، خاطرات بازماندگان و دیگر منابع تاریخی استفاده کرد تا بتواند ظاهر و اتمسفر مناسبی را برای برلین در دهه ۱۹۴۰ به وجود بیاورد. فیلمنامه‌ی این اثر براساس کتاب‌های Inside Hitler's Bunker و Until the Final Hour نوشته شده است.

از آنجایی که این فیلم جنبه‌ی انسانی هیتلر را هم نشان داده بود، مخاطبان خیلی زیادی به آن انتقاد کرده بودند و از نحوه نمایش اعضای رایش سوم ایراد گرفته بودند. البته باز هم بازخورد خوبی را در سینما تجربه کرد و نظرات خوبی را هم از منتقدان گرفت. آنها بیشتر از هر چیزی از بازی گانز در نقش آدولف هیتلر و همچنین فیلمنامه استقبال کردند. برونو گانز برای مدتی بیماران بیمارستان سوئیس را که به پارکینسون مبتلا بودند، مورد بررسی قرار داد تا بتواند برای نقش هیتلر خودش را آماده کند. جالب است بدانید که خیلی از دیالوگ‌های آدولف هیتلر از لحاظ تاریخی صحت دارد و اکثر آنها از روی همان کتاب‌ها برداشته شده است. برونو گانز در ابتدا نمی‌خواست این نقش را قبول کند اما بعد از اینکه بازی آلبین اسکودا را در فیلم The Last Ten Days (۱۰ روز آخر) دید، به این نتیجه رسید که چنین نقشی باید با عمق بیشتری ایفا شود؛ به همین ترتیب هم تصمیم گرفت که این نقش را بپذیرد.

کرا نایتلی همراه جیمز مک‌آووی در فیلم Atonement
کپی لینک

۲۱- فیلم Atonement

کپی لینک

فیلم تاوان

  • کارگردان: جو رایت
  • نویسنده: کریستوفر هامپتون
  • بازیگران: جیمز مک‌آووی، کرا نایتلی و سرشه رونان
  • میانگین امتیازات Atonement در IMDB: ۷.۸

زمانی که براینی تالیس، یک دختر ۱۳ ساله و نویسنده‌ای مشتاق، خواهر بزرگتر خود به نام سیسیلیا را همراه رابی ترنر کنار چشمه مقابل ملک خانوادگی‌شان می‌بیند، اتفاقی را که در حال افتادن بود، اشتباه تفسیر می‌کند. همین اتفاق باعث می‌شود که بعد از آن هم یک سری سوءتفاهم‌های دیگر به وجود بیاید و یک رنجش کودکانه ایجاد شود؛ چیزی که پیامدهای دائمی روی تک تک آنها خواهد داشت. رابی پسر یک خانواده خدمتکار است که همیشه مورد محبت و لطف خانواده تالیس قرار می‌گیرند. آنها برای تحصیل رابی در دانشگاه کمبریج هزینه کردند و او حالا تصمیم دارد که به دانشکده پزشکی برود. بعد از حادثه چشمه، براینی نامه‌ای را پیدا می‌کند که برای سیسیلیا نوشته شده بود و او اینطور برداشت کرد که رابی یک پسر بد است. زمانی که دختر یکی از اقوام به نام لولا مورد تعرض قرار می‌گیرد، براینی به پلیس می‌گوید که رابی حین انجام این عمل دیده است.

رمانی که ایان مک‌ایوان در سال ۲۰۰۱ با همین نام نوشته بود، منبع اصلی نگارش فیلمنامه این اثر محسوب می‌شود. این فیلم روی یک جرم و تبعات بعد از آن که در طی ۶ دهه اتفاق می‌افتد، تمرکز دارد؛ ماجراهایی که در دهه ۱۹۳۰ آغاز شده بود. جو رایت با سن ۳۵ سالگی وارد جشنواره بین‌المللی فیلم ونیز شد؛ جوان‌ترین کارگردانی که تا آن زمان به این مراسم وارد شده بود. این فیلم موفقیت بزرگی در باکس آفیس داشت و تحسین فوق‌العاده زیاد منتقدان را به دست آورد؛ کسانی که از بازیگری، عمق احساسی، کارگردانی رایت، موسیقی متن، فیلمبرداری و همچنین جلوه‌ها، استقبال خیلی زیادی کردند. فیلم تاوان در ۷ بخش مراسم آکادمی اسکار نامزد دریافت جایزه شد که در پایان در بخش بهترین موسیقی متن این جایزه را دریافت کرد. در شصت و یکمین دوره جوایز بفتا جایزه‌ی بهترین فیلم و طراحی تولید و در مراسم گلدن گلوب هم جایزه‌ی بخش بهترین فیلم از آنِ فیلم تاوان شد.

نینا هاس و رونالد زرفیلد در حال فرار کردن در فیلم Phoenix
کپی لینک

۲۰- فیلم Phoenix

کپی لینک

فیلم ققنوس

  • کارگردان: کریستین پتزولد
  • نویسنده: کریستین پتزولد و هارون فاروکی
  • بازیگران: نینا هاس، رونالد زرفیلد و نینا کانزندورف
  • میانگین امتیازات Phoenix در IMDB: ۷.۳

بعد از جنگ جهانی دوم، نلی که یکی از بازمانده‌های یهودی اردوگاه کار اجباری آشویتس بود، به خاطر گلوله‌ای که با صورتش برخورد کرده بود، حسابی زیبایی و ظاهرش را از دست داد. او یک سری جراحی‌هایی را روی صورتش انجام داد تا بتواند بخشی از ظاهر قبلی خود را بازگرداند. بعد از این کار، تصمیم گرفت که به دنبال همسر خود یعنی جانی بگردد؛ کسی که در باشگاه ققنوس در برلین کار می‌کرد. شکی نیست که نلی خیره‌کننده شده اما دیگر شخصیت جدید او قابل تشخیص نیست. بنابراین جانی، مردی که به نفع نیروهای نازی به همسرش خیانت کرد، اصلا نمی‌تواند حتی تصور کند که زن مقابلش، واقعا نلی باشد؛ کسی که شباهت بسیار زیاد و البته نگران‌کننده با زن مرحومش دارد. جانی بدون هیچ وقفه‌ای بلافاصله تصمیم می‌گیرد که میراث متوفی را برای خودش جمع‌آوری کند. نلی هم با جانی و نقشه‌هایش همراه می‌شود و هویت زن مرده را در دست می‌گیرد.

او مقابل دوستان و اقوام هنرنمایی فوق‌العاده‌ای را انجام می‌دهد و آنها را به یک بازی پیچیده، پر از فریب، دوگانگی و در نهایت فتنه، وارد می‌کند. در پایان ماجرا، در طی این نمایش، نلی که شکننده و آسیب‌دیده شده، تلاش می‌کند که ببند آیا جانی به او خیانت کرده یا نه. بنابراین او مجبور می‌شود به اعماق روان زخمی خود برود و ناگزیر بین انتقام و بخشش یک مسیر را انتخاب کند. این فیلم تا حدودی براساس رمانی با نام The Return from the Ashes از نویسنده‌ای فرانسوی به نام هوبرت مونتلیهت ساخته شده است. این فیلم به‌طرز چشمگیری مورد استقبال منتقدان قرار گرفت؛ آنها بیشتر از هر چیزی روایت داستانی تعلیقی، کارگردانی، بازی نینا هاس و طراحی تولید و المان‌های نمادین آن را مورد تحسین قرار دادند. به گفته‌ی خود کریستین پتزولد، ققنوس قسمت دوم یک سه گانه به نام Love in Times of Oppressive Systems است؛ اثری که پیش از آن فیلم Barbara (باربارا) و بعد از آن هم فیلم Transit (ترانزیت) ساخته شده بود.

فیون وایتهد با لباسی نظامی در فیلم Dunkirk
کپی لینک

۱۹- فیلم Dunkirk

کپی لینک

فیلم دانکرک

  • کارگردان: کریستوفر نولان
  • نویسنده: کریستوفر نولان
  • بازیگران: فیون وایتهد، تام گلین کارنی و جک لودن
  • میانگین امتیازات Dunkirk در IMDB: ۷.۸

ماه می/ژوئن سال ۱۹۴۰؛ زمانی که داستان یکی از بهترین فیلم های جنگ جهانی دوم در جریان است. چهارصد هزار سرباز انگلیسی و فرانسوی در یک شهر بندری فرانسوی به نام دانکرک پناه گرفتند. تنها راه فرار برای خروج از آنجا، از طریق دریا بود و آلمانی‌ها هم برتری هوایی را در دست داشتند؛ آنها بدون هیچ مقاومت خاصی سربازان انگلیسی و کشتی‌های آنها را بمباران می‌کردند. وضعیت به قدری وخیم شده بود که بریتانیا در اقدامی ناامیدانه، قایق‌های غیرنظامی را به سمت نیروی دریایی خود فرستاد که حسابی تحت فشار بود؛ تا بلکه با استفاده از این قایق‌ها بتوانند نیروهای محاصره شده را آزاد کنند. داستان کلی درباره همین نیروهای دریایی است و همه چیز از دید یک سرباز نقل می‌شود؛ سربازی که میان همین نیروهای گیرافتاده قرار دارد. دو خلبان جنگنده نیروی هوایی سلطنتی و گروهی از این غیرنظامیان، بخشی از ناوگان تخلیه بودند که سعی در فرار از آنجا را داشتند. دانکرک در تلاش بود این رویداد را با کمترین دیالوگ ممکن نمایش دهد؛ زیرا نولان قصد داشت این تعلیق را به واسطه‌ی فیلمبرداری و موسیقی خاصی ایجاد کند. این فیلم جلوه‌های عملی خیلی زیادی داشت و هزاران ابزار و عضو در این پروژه بودند. سازندگان برای ساخت این اثر، از قایق‌های قدیمی و هواپیماهایی استفاده کردند که به همان برهه زمانی ارتباط داشت.

دانکرک پرفروش‌ترین فیلمی محسوب می‌شود که حول محور جنگ جهانی دوم ساخته شده بود. بعید نیست که این اثر، یکی از بهترین فیلم های جنگ جهانی دوم محسوب می‌شود زیرا توانست تحسین زیادی را برای فیلمنامه، کارگردانی، موسیقی متن، جلوه‌های صوتی و فیلمبرداری دریافت کند. برخی از منتقدان حتی این فیلم را بهترین کار نولان و یکی از بزرگترین آثار جنگی می‌دانند. نولان توانست برای ساخت این فیلم برای اولین‌بار نامزد دریافت جایزه اسکار به‌عنوان بهترین کارگردان شود. انستیتوی فیلم آمریکایی به‌عنوان یکی از ۱۰ فیلم برتر سال، به دانکرک جایزه داد.

استیو مک‌کویین به همراه سربازان دیگر در کمپ در فیلم The Great Escape
کپی لینک

۱۸- فیلم The Great Escape

کپی لینک

فیلم فرار بزرگ

  • کارگردان: جان استرجس
  • نویسنده: جیمز کلیول و دبلیو. آر. برونت
  • بازیگران: استیو مک‌کوئین، جیمز گارنر و ریچارد اتنبرا
  • میانگین امتیازات The Great Escape در IMDB: ۸.۲

داستان این فیلم، براساس رویدادهای واقعی نوشته شده است؛ کتابی با همین نام که توسط پاول برک‌هیل در سال ۱۹۵۰ منتشر شد. فیلمنامه حول محور گروهی از اسیران جنگی می‌چرخد که با هم متحد هستند و مهارت زیادی در فرار کردن دارند. این اسیران در اردوگاهی قرار می‌گیرند که هیچ راهی برای فرار کردن در آن وجود ندارد. رهبر آنها تصمیم می‌گیرد که چند صد نفر را به‌صورت یکجا از این اردوگاه خارج کند و فراری دهد. نیمه اول فیلم، سبکی کمدی دارد و داستان خنده‌دار پیش می‌رود؛ زیرا زندانیان عمدتا در حال فریب دادن و اذیت کردن زندان‌بان‌های خود هستند تا بتوانند تونلی را برای فرار خود حفر کنند. نیمه دوم این اثر، یک ماجراجویی بزرگ را نشان می‌دهد؛ در این نیمه آنها از هواپیماها، قطارها و قایق‌ها استفاده می‌کنند تا از اروپای اشغالی فرار کنند و خارج شوند. با اینکه داستان براساس رویدادی واقعی ساخته شده، اما داستان آن تا حد زیادی دستخوش تغییرات شد و نسخه‌ای ساختگی از آن درآمد؛ برخی از این تغییرات، برای این اعمال شده بود که نتیجه مالی و ظاهر تجاری بهتری داشته باشد، به‌عنوان مثال اینطور نشان داده شده بود که آمریکایی‌ها نقش بیشتر و مهم‌تری در این فرار داشتند.

این فیلم با بودجه ۳.۸ میلیون دلاری خود چیزی حدود ۱۱.۷ میلیون دلار در باکس آفیس کسب کرد؛ با این وجود، باز هم یکی از پرفروش‌ترین آثار سینمایی آن سال بود. استیو مک‌کوئین برای ایفای نقش در این فیلم توانست جایزه بهترین بازیگر مرد را در جشنواره بین‌المللی فیلم مسکو کسب کند. فرار بزرگ حالا یک اثر کلاسیک محسوب می‌شود و به خاطر تعقیب و گریزهای موتوری و صحنه‌های هیجانی خیلی مشهور شده است. این فیلم یکی از آثاری به شمار می‌رود که بهترین بدلکاری‌های تاریخ را در خود دارد. هنگام فیلمبرداری، پلیس یک شهر آلمانی (جایی که فیلمبرداری در آن انجام می‌شد)، تجهیزات کنترل سرعت نزدیک صحنه گذاشت. استیو مک‌کویین یکی از افرادی بود که از تیم تولید دستگیر شد و حتی برای مدتی به زندان افتاد.

دانا اندروز و تریسا وایت در ماشین در فیلم The Best Years of Our Lives
کپی لینک

۱۷- فیلم The Best Years of Our Lives

کپی لینک

فیلم بهترین سال‌های زندگی ما

  • کارگردان: ویلیام وایلر
  • نویسنده: رابرت ای شروود و مک‌کینلی کانتر
  • بازیگران: میرنا لوی، فردریک مارچ و دانا اندروز
  • میانگین امتیازات The Best Years of Our Lives در IMDB: ۸.۱

بهترین سال‌های زندگی ما، مورد بعدی بهترین فیلم های جنگ جهانی دوم است؛ فیلمی که داستان آن بر روی تطبیق اجتماعی مجدد سه سرباز جنگ جهانی دوم تمرکز دارد؛ سه سربازی که از بخش‌های مختلف جامعه هستند. ال استیفنسون به یک جایگاه پرنفوذ بانکی بازمی‌گردد اما برای او خیلی سخت است که وفاداری خود به فعالیت‌های جنگ را با واقعیت‌های تجاری جدید تطبیق دهد. فرد دری یک کارگر معمولی است که نمی‌تواند به خوبی شغل خود را نگه دارد یا مشکلات زندگی زناشویی خود را حل و فصل کند. هومر پریش که جفت دستانش در طول جنگ سوخته، مطمئن نیست که احساسات عاشقانه‌ی نامزدش همچنان مثل قبل است یا اینکه به خاطر ترحم این رابطه را ادامه می‌دهد. هر کدام از این کهنه سربازها، بعد از بازگشت خود با بحران بزرگی روبه‌رو هستند و هر کدام از این بحران‌ها، بخش کوچکی از تجربه‌هایی است که سربازان آمریکایی خیلی زیادی متحمل آن بودند. آنها بعد از جنگ، هنگام بازگشت به خانه و آغوش عزیزانشان، با دنیای بیگانه‌ای بودند که انتظارشان را می‌کشید. این فیلم خیلی زود توانست در میان منتقدان محبوب شود و درآمد زیادی را از باکس آفیس کسب کند. موفق شد ۷ جایزه اسکار را در بخش بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین بازیگر مرد، بهترین بازیگر نقش مکمل مرد، بهترین تدوین، بهترین فیلمنامه اقتباسی و بهترین موسیقی متن را کسب کند.

بعد از فیلم Gone with the Wind (بر باد رفته)، این اثر موفق شد جایگاه پرفروش‌ترین فیلم را در ایالات متحده و انگلستان کسب کند. بهترین سال‌های زندگی ما ششمین فیلم پرحضور در تاریخ انگلستان شد و بیش از ۲۰ میلیون بلیط فروخت. در سال ۱۹۸۹، تقریبا ۴۳ سال بعد از اکران، این فیلم یکی از ۲۵ اثری بود که توسط کتابخانه‌ی ملی کنگره‌ی آمریکا انتخاب شد تا در فهرست ملی ثبت فیلم، حفظ و نگهداری شود. یکی از دلایلی که هارولد راسل برای این فیلم انتخاب شد، نداشتن دانش بازیگری و تجربه‌ی زیاد بود. زمانی که ساموئل گلدوین (تهیه کننده)، او را به کلاس بازیگری فرستاد، ویلیام وایلر به‌شدت عصبانی شد زیرا هارولد را همانطور بی‌تجربه و بدون دانش می‌خواست تا به طبیعی‌ترین شکل نقشش را ایفا کند.

شخصیت سیتا و ستسوکو در مزرعه‌ای در حال کار در انیمه Grave of the Fireflies
کپی لینک

۱۶- فیلم Grave of the Fireflies

کپی لینک

فیلم مدفن کرم‌های شب‌تاب

  • کارگردان: ایسائو تاکاهاتا
  • نویسنده: ایسائو تاکاهاتا
  • بازیگران: تسوتومو تاتسومی، آیانو شیرائیشی و یوشیکو شینوهارا
  • میانگین امتیازات Grave of the Fireflies در IMDB: ۸.۵

این مورد از فهرست بهترین فیلم های جنگ جهانی دوم داستان سیتا و ستسوکو، یک خواهر و برادر ژاپنی کوچک را حکایت می‌کند؛ کودکانی که در روزهای رو به زوال جنگ جهانی دوم و در شهر کوبه از کشور ژاپن زندگی می‌کنند. یک بمب‌گذاری آمریکایی، این دو کودک را از والدین آنها جدا می‌کند. حالا این خواهر و برادر مجبور هستند به‌صورت کامل به یکدیگر تکیه کنند و در همین حین برای بقا و ادامه زندگی، با هر چیزی بجنگند. مدفن کرم‌های شب‌تاب یک انیمه ژاپنی، جنگی و تراژدی به شمار می‌رود که براساس داستان کوتاهی با همین نام ساخته شده است؛ داستان کوتاهی که شبیه به زندگینامه است و در سال ۱۹۶۷ توسط آکیوکی نوساکا نوشته شده است. این انیمه، تنها اثری محسوب می‌شود که استودیو جیبلی ساخته شده اما هیچ نقشی در تولید آن ندارد و مالکیت آن در دست توکوما شوتن است. این انیمه مورد استقبال منتقدان خیلی زیادی قرار گرفت و هنوز هم که هنوز است به‌‌عنوان یکی از بزرگترین آثار جنگی تاریخ به شمار می‌رود. علاوه‌بر این، در دنیای انیمه ژاپنی، یک اثر بسیار مهم و بزرگ هم شناخته می‌شود.

بعد از نمایش بین‌المللی اینطور گفته شد که برخی مخاطبان، به خاطر اختلافات فرهنگی، تفسیر متفاوتی از این فیلم داشتند. به‌عنوان مثال، در خود ژاپن تصمیم سیتا را قابل درک دانستند، زیرا شرایط زندگی، نحوه‌ی تربیت او، میزان افتخار او به خودش و کشورش را درک می‌کردند. اما مخاطبان آمریکایی و استرالیایی این تصمیم را غیرعقلانی دانستند و به خاطر همان اختلافات تفسیر متفاوتی داشتند. به خاطر موفقیت خیلی زیادی که این فیلم داشت، سازندگان در نظر داشتند که دنباله‌ای را هم برای آن بسازند اما به خاطر مشکلاتی که در آن سال‌ها به وجود آمد، ساخت آن پیش از آغاز متوقف شد. سال‌ها بعد لایو اکشنی در سال ۲۰۰۵ که به مناسبت شصتمین سالگرد پایان جنگ جهانی دوم در تلویزیون پخش شد. بعد از آن هم یک لایو اشکن متفاوت دیگر در سال ۲۰۰۸ ساخته شد که باری دیگر این داستان را نمایش می‌داد.

ولادک شیبال به همراه چرا قوه در یک تونل در فیلم Kanał
کپی لینک

۱۵- فیلم Kanał

کپی لینک

فیلم کانال

  • کارگردان: آندری وایدا
  • نویسنده: یژی استفان استاوینسکی
  • بازیگران: تادئوش یانچار، وینچیسواف گلینسکی و استانیسلاف میکولسکی
  • میانگین امتیازات Kanał در IMDB: ۷.۹

یک تصویر نمادین از وجود جهنم بر روی زمین؛ داستانی که در روزهای پایانی قیام ورشو در سال ۱۹۴۴ جریان دارد. ستوان زادرا یک گروه ۴۳ نفره از سربازان را فرماندهی می‌کند که در نبردی ناامیدکننده در میان خرابه‌ها قرار دارند. زادرا که در مقابل حمله‌ی نیروهای آلمانی قرار دارد و ارتباط خود را با هم‌رزمانش از دست داده، دستور می‌گیرد که همراه با سربازان خود عقب‌نشینی کند و از طریق سیستم فاضلاب (کانال) از محل مبارزه دور شوند. زادرا و سربازانش اصلا تمایلی به انجام این کار نداشتند زیرا اگر این کار را می‌کردند، به این معنی بود که آنها پیروزی در این نبرد را از دست دادند؛ اما در هر صورت تصمیم می‌گیرند که از دستورات پیروی کنند. با این وجود، با عقب‌نشینی سربازان مرد و زن، خیلی زود مشخص می‌شود که تلاش ناامیدانه‌ی آنها برای فرار از آن نبرد جهنمی، فقط باعث بیشتر شدن مرگ‌ها و بدتر شدن عذاب‌ها می‌شود.

لهستان در سال ۱۹۵۷ با استفاده از آندری وایدا توانست یکی از بهترین فیلم های جنگ جهانی دوم را خلق کند. این اولین فیلمی بود که حول محور قیام ورشو ساخته شده بود. کانال، دومین فیلم آندری وایدا در سه گانه‌ی جنگی او محسوب می‌شود. پیش از آن، فیلم A Generation (یک نسل) و بعد از آن هم فیلم Ashes and Diamonds (خاکسترها و الماس‌ها) در این سه گانه ساخته شد. این فیلم درام و جنگی در همان سال، در جشنواره فیلم کن به نمایش درآمد و توانست جایزه هیئت داوران این مراسم را از آنِ خود کند. جالب است بدانید که تعداد زیادی از اعضای تیم تولید، در قیام ورشو نقش داشتند. حتی خود کارگردان هم در جنبش مقاومت لهستان علیه نیروهای نازی در جنگ جهانی دوم مبارزه کرده بود و برخی از صحنه‌های این اثر براساس تجربه‌های خودش ساخته شد. این فیلم بعد از نمایش بلافاصله منفجر شد و توسط افراد خیلی زیادی مورد استقبال قرار گرفت.

الکسی کراوچنکو در اسارت سرباز‌های دشمن در فیلم Come and See
کپی لینک

۱۴- فیلم Come and See

کپی لینک

فیلم بیا و بنگر

  • کارگردان: الم کلیموو
  • نویسنده: الم کلیموو و الس آداموویچ
  • بازیگران: الکسی کراوچنکو، لیوبومیراس لوکویکیوس و الگا میرونووا
  • میانگین امتیازات Come and See در IMDB: ۸.۳

داستان این مورد از فهرست بهترین فیلم های جنگ جهانی دوم در قلمروی بلاروس و سال ۱۹۴۳ جریان دارد. در مرکز داستان این فیلم، یک پسر بلاروسی قرار دارد که اقدامات تنبیهی وحشتناک نازی‌ها را شاهد بوده است. این پسر برخلاف اعتراضات مادرش، به جنبش مقاومت بلاروس پیوست. به همین ترتیب هم شاهد وحشی‌گری نازی‌ها و زجر انسان‌ها بود. او با مشاهده‌ی این صحنه‌ها، تنها در عرض دو روز از یک نوجوان شاد و خوشحال به یک پیرمرد با موهایی خاکستری تبدیل شده است. همانند مقاله‌ی قبلی که درباره بهترین فیلم‌های جنگ جهانی اول بود، در این مقاله هم آثاری داریم که با محوریت ضد-جنگ ساخته شدند؛ بیا و بنگر یکی از همان دسته فیلم‌ها است. فیلمنامه براساس کتابی به نام I Am from the Fiery Village نوشته شده است. کلیموو برای ساخت و نمایش این فیلم مجبور شد به مدت ۸ سال با سانسورهای مقامات شوروی مبارزه کند؛ تا بالاخره به او اجازه داده شد تا فیلم خود را به‌صورت کامل تولید کند و نمایش دهد. این فیلم فوق رئالیسم را با یک سورئالیسم نهفته و اگزیستانسیالیسم فلسفی ترکیب کرده است؛ آن هم همراه با موضوعات شاعرانه، روانشناختی، سیاسی و آخرالزمانی.

این فیلم بعد از نمایش با استقبال گسترده‌ی منتقدان روبه‌رو شد و توانست جایزه FIPRESCI (فدراسیون بین‌المللی منتقدان فیلم) و همچنین جایزه بزرگ را در چهاردهمین جشنواره بین‌المللی فیلم مسکو دریافت کند. از آن زمان تا به امروز، این اثر به‌عنوان یکی از بزرگترین فیلم‌های تاریخ سینما به شمار می‌رود. علاوه‌برجشنواره بین‌المللی فیلم مسکو، در سال ۲۰۱۷ هم بیا و بنگر مجدد در جشنواره بین‌المللی فیلم ونیز نمایش داده شد و توانست جایزه کلاسیک ونیز در بخش بهترین فیلم بازیابی شده را دریافت کند. منتقدانی که همان ابتدا این فیلم را تماشا کردند، در یک سو و منتقدان قرن ۲۱ هم در سویی دیگر. منتقد سایت اینترتینمنت ویکلی بعد از تماشای این فیلم عنوان کرد که «کلیموو واقعیت‌های وحشتناک جنگ را با تصاویر گاه‌به‌گاه شبه افسانه‌ای جایگزین کرده است. این دو المان، فیلم را با صفات آزاردهنده‌ای ترکیب کردند که تاثیر آن تا مدت‌ها پس از پایان فیلم هم ادامه دارد.»

دایان کروگر در حال سیگار کشیدن در فیلم Inglourious Basterds
کپی لینک

۱۳- فیلم Inglourious Basterds

کپی لینک

فیلم حرامزاده‌های لعنتی

  • کارگردان: کوئنتین تارانتینو
  • نویسنده: کوئنتین تارانتینو
  • بازیگران: برد پیت، کریستوف والتز و مایکل فاسبندر
  • میانگین امتیازات Inglourious Basterds در IMDB: ۸.۳

در فرانسه‌ای که توسط آلمانی‌ها تصرف شده است، یک جوان پناهنده یهودی به نام شوشانا دریفوس شاهد کشته شدن اعضای خانواده‌اش به دست سرهنگ هانس لاندا بود. او که به سختی از کشته شدن فرار کرد، نقشه‌ای کشید تا انتقام خانواده خود را بگیرد. چند سال بعد از این اتفاق، یک قهرمان جنگی آلمان به نام فردریک زولر، خیلی زود به شوشانا علاقمند شد و نمایش یک فیلم برجسته را در سالنی که این زن مدیریت می‌کرد، ترتیب داد. این وعده داده شده بود که تمام افسرهای بزرگ نازی در این مراسم حضور پیدا می‌کنند. به همین دلیل هم توجه گروه «حرامزاده‌ها» به این رویداد جلب شد؛ گروهی از سربازهای چریکی آمریکایی-یهودی که توسط ستوان بی‌رحمی به نام آلدو راین هدایت می‌شدند. از یک طرف جلادان بی‌رحم در حال پیش‌روی هستند و از طرف دیگر هم نقشه‌های آن دختر جوان دارد کم کم اجرا می‌شود. در یک شب سرنوشت‌ساز، مسیر آنها با یکدیگر برخورد می‌کند و اتفاقی را به وجود می‌آورد که تاریخ را متزلزل خواهد کرد. با اینکه اسم این مورد از بهترین فیلم های جنگ جهانی دوم از ساخته‌ی انزو جی کاستلاری در سال ۱۹۷۸ الهام گرفته اما نمی‌توان گفت که این اثر تارانتینو، بازسازی آن فیلم قبلی است.

جالب است بدانید که تارانتینو در سال ۱۹۹۸ فیلمنامه را نوشته بود اما نمی‌توانست پایان‌بندی خوبی را برای آن در نظر بگیرد. این فیلم با اینکه بودجه‌ای ۷۰ میلیون دلاری داشت، اما توانست ۳۲۲ میلیون دلار از باکس آفیس کسب کند و به پرفروش‌ترین اثر تارانتینو تا آن زمان تبدیل شود. فیلمنامه‌ی تارانتینو، سبک کارگردانی او و همچنین اجرای بازیگران، چیزهایی بودند که تا حد زیادی نظر و تحسین منتقدان را به خود جلب کردند. کریستوف والتز توانست برای ایفای نقش در این فیلم، در بخش بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جایزه اسکار و در بخش بهترین بازیگر مرد، جایزه جشنواره فیلم کن را بگیرد. البته این فیلم جایزه‌های خیلی زیادی در بخش‌ها و جشنواره‌های مختلف دریافت کرد.

در فیلم Son of Saul یک اسلحه روی سر گزا روریگ قرار گرفته است
کپی لینک

۱۲- فیلم Son of Saul

کپی لینک

فیلم پسر شائول

  • کارگردان: لاسلو نمش
  • نویسنده: لاسلو نمش و کلارا رویر
  • بازیگران: گزا روریگ، لونته مولنار و اورس رچن
  • میانگین امتیازات Son of Saul در IMDB: ۷.۵

این مورد از فهرست فیلم های جنگ جهانی دوم، دو روز از زندگی شائول اوسلندر را نمایش می‌دهد؛ یک زندانی مجارستانی که به‌عنوان عضوی از زوندرکماندو در یکی از اردوگاه‌های آشویتس کار می‌کند. وظیفه‌ی او این است که اشیاء گرانبها را از لباس مردگان بردارد، اجساد آنها را از اتاق‌های گازی بیرون ببرد و پیش از رسیدن گروه بعدی، آنجا را تمیز کند. او بدون هیچ احساسی کار می‌کند و انگار دیدن هر روزه‌ی این صحنه‌های وحشتناک، او را بی‌حس کرده است. شائول بعد از یک بار انجام این کار، پسری را می‌بیند که هنوز به سختی زنده است و یک پزشک نازی او را خفه می‌کند. شائول اصرار می‌کند که جسد را خودش برای دکتر زندان ببرد. او از دکتر زندان می‌خواهد که آسیبی به این پسر نزند تا بتواند یک مراسم دفن مناسب برایش اجرا کند. با اینکه دکتر این درخواست را رد می‌کند، اما پیش از سوزاندن جسد، پنج دقیقه به شائول زمان می‌دهد تا با پسر تنها باشد. در همین حین، شائول هم به دنبال یک خاخام می‌گردد تا بتواند مراسم تدفین یهودی را اجرا کند. خاخام هم درخواست و نگرانی شائول را رد می‌کند و پیشنهاد می‌دهد که خود او، مراسم تدفین را انجام دهد.

پسر شائول اولین اثر بلند لاسلو نمش محسوب می‌شود که کارگردانی آن را برعهده داشت. این فیلم توانست جایزه بزرگ را در جشنواره فیلم کن، کسب کند. نماینده کشور مجارستان توانست جایزه بهترین فیلم خارجی‌زبان را در مراسم آکادمی اسکار برنده شود؛ دومین اثر این کشور که توانست جایزه اسکار را کسب کند. علاوه‌بر این، اولین فیلم کشور مجارستان هم بود که موفق به دریافت جایزه گلدن گلوب در بخش بهترین فیلم خارجی‌زبان شد. البته افتخارات و جایزه‌های این اثر فقط به همین دو مورد ختم نمی‌شود. منتقدان هم بعد از تماشای پسر شائول، حسابی از خجالت آن درآمدند و از جنبه‌های مختلف آن تحسین کردند و امتیازهای خیلی خوب و بالایی را به آن دادند.

اینگرید برگمن به همراه هامفری بوگارت و پاول هنرید در فیلم Casablanca
کپی لینک

۱۱- فیلم Casablanca

کپی لینک

فیلم کازابلانکا

  • کارگردان: مایکل کورتیز
  • نویسنده: ژولیوس جی. اپستاین، فیلیپ جی. اپستاین و هاوارد کوچ
  • بازیگران: هامفری بوگارت، اینگرید برگمن و پل هنرید
  • میانگین امتیازات Casablanca در IMDB: ۸.۵

ریک بلین یک فرد بدبین است که از همه دنیا نفرت دارد؛ در صورتی که قبلا یک وطن‌پرست به شمار می‌رفت. او حالا که جنگ جهانی دوم اولین مراحل خود را پشت سر می‌گذارد، یک باشگاه شبانه در کازابلانکای، مراکش را اداره می‌کند. او به خاطر داشتن چنین مکانی، مدام از طریق مقامات محلی تحت فشار قرار می‌گیرد. اما با این وجود، کافه‌ی ریک یک نوع پناهگاه برای پناهندگان محسوب می‌شود که می‌توانند نامه‌هایی غیرقانونی دریافت کنند؛ نامه‌هایی که به آنها کمک می‌کند تا به آمریکا فرار کنند. اما یک روز، ایلسا (معشوقه سابق ریک) به همراه همسر خود، به این کافه می‌آیند. در این وضعیت، ریک با یک چالش بسیار سخت روبه‌رو می‌شود؛ چالشی که پیچیدگی‌های غیرقابل پیشبینی، دل‌شکستگی و سرانجام یک تصمیم طاقت‌فرسا را به همراه خواهد داشت. تفاوتی که این اثر با اکثر فیلم‌های مشابه خودش دارد، این است که فیلمبرداری در همان دوران جنگ جهانی دوم انجام شده است. داستان این فیلم رمانتیک و درام براساس نمایشی به نام Everybody Comes to Rick's از موری برنت و ژوآن الیسون نوشته شده است.

این فیلم در اکران اولیه خود موفقیتی استثنایی یا تماشایی نداشت. اما برخلاف انتظاراتی که وجود داشت، توانست در آکادمی اسکار همان سال، جایزه بهترین فیلم، بهترین کارگردان و بهترین فیلمنامه را به دست بیاورد. همین جایزه‌ها باعث شد تا شهرت آن تا حد زیادی بالا برود؛ تا این حد که شخصیت‌های اصلی، دیالوگ‌های به‌یادماندنی و همچنین موسیقی متن آن، نمادین شدند. حتی به‌صورت مداوم در فهرست‌های مختلف ۱۰ فیلم بزرگ تاریخ سینما، کازابلانکا در جایگاه‌های بالایی قرار می‌گرفت. در سال ۱۹۸۹ (یعنی حدود ۴۷ سال بعد از اکران)، کتابخانه ملی کنگره آمریکا، این فیلم را به‌عنوان یکی از اولین آثار منتخب برای حفظ و نگهداری در فهرست ملی ثبت فیلم انتخاب کرد؛ اثری که در ابتدا خیلی مورد استقبال قرار نگرفت اما بعدها به درجات خیلی بالایی دست پیدا کرد.

دختری با کت قرمز رنگ در فیلم Schindler's List
کپی لینک

۱۰- فیلم Schindler's List

کپی لینک

فیلم فهرست شیندلر

  • کارگردان: استیون اسپیلبرگ
  • نویسنده: استیون زیلیان
  • بازیگران: لیام نیسون، بن کینگزلی و ریف فاینز
  • میانگین امتیازات Schindler's List در IMDB: ۸.۹

امکان نداشت در فهرست بهترین فیلم های جنگ جهانی دوم، اسمی از فهرست شیندلر نبریم. منبع الهام این اثر حماسی، تاریخی و البته درام، رمانی به اسم Schindler's Ark بود که توماس کنیلی نگارش آن را برعهده داشت. در زمانی که یهودی/لهستانی‌های زیادی در حال فرار از هولوکاست بودند، قهرمانی به اسم اسکار شیندلر به میان آمد و آنها را نجات داد. او که یک صنعتگر آلمانی به شمار می‌رفت، این فراری‌ها را در کارخانه‌های خود استخدام کرد تا در چنین وضعیتی، کمکی به آنها بکند. این فیلم هم در باکس آفیس موفقیت خیلی زیادی به‌دست آورد و هم حسابی توسط منتقدان مورد تحسین قرار گرفت. هنوز که هنوز است، این فیلم به‌عنوان یکی از بزرگ‌ترین آثار سینمایی تاریخ به شمار می‌رود. با اینکه ساخت این فیلم چیزی حدود ۳۰ سال طول کشید و بین افراد زیادی چرخید، اما انگار ارزش این را داشت که این همه انتظار، به یک اثر فوق‌العاده منجر شود.

این فیلم مانند یک اثر معمولی جنگی تولید نشد بلکه سازنده‌های آن برای انجام هر کاری، هدف خاصی داشتند. از یک طرف اسپیلبرگ دیدِ مستندوار به این داستان داشت و فیلمبردار هم به شکلی کار خود را انجام داد که هرکسی در هر جای دنیا و در هر زمانی بتواند این فیلم را ببیند و همچنان برایش قابل لمس باشد. لحن داستان، کارگردانی اسپیلبرگ، اجرای بازیگران و فضایی که در فیلم به وجود آمده بود، چیزهایی بودند که حسابی توجه منتقدان را به خود جلب کرد و تحسین آنها را برانگیخت. این فیلم آنقدر خوش‌ساخت و فوق‌العاده بود که توانست تنها در آکادمی اسکار، در ۱۲ بخش نامزد دریافت جایزه شود؛ سرانجام هم توانست در بخش بهترین فیلم، بهترین کارگردان، بهترین فیلمنامه اقتباسی، بهترین موسیقی متن، بهترین تدوین، بهترین فیلمبرداری و بهترین کارگردانی هنری، جایزه‌های خود را بگیرد. علاوه‌بر این، در گلدن گلوب، بفتا و غیره هم هنرنمایی زیادی کرد.

ریف فاینز به همراه کریستین اسکات توماس در فیلم The English Patient
کپی لینک

۹- فیلم The English Patient

کپی لینک

فیلم بیمار انگلیسی

  • کارگردان: آنتونی مینگلا
  • نویسنده: آنتونی مینگلا
  • بازیگران: ریف فاینز، ژولیت بینوش و ویلم دفو
  • میانگین امتیازات The English Patient در IMDB: ۷.۴

این مورد از بهترین فیلم های جنگ جهانی دوم، داستانی جنگی را با المان‌های درام و رمانتیک ترکیب کرده است. آنتونی مینگلا که علاوه‌بر کارگردانی، نگارش فیلمنامه را هم برعهده داشته، داستان را براساس رمانی با همین نام نوشته است؛ رمانی که با قلم مایکل اونداتیه منتشر شده بود. این فیلم داستان چهار نفر را به تصویر می‌کشد که در یک صومعه‌ی متروکه و دورافتاده قرار دارند. این صومعه‌ی متروکه در ایتالیای شمالی قرار دارد و داستان فیلم ماه‌های آخر جنگ جهانی دوم را حکایت می‌کند. پروتاگونیست اصلی و مشهور داستان، مردی است که به‌شدت سوخته و اصلا قابل شناسایی نیست؛ مردی که یک لهجه‌ی انگلیسی دارد و گذشته‌ی او به‌واسطه‌ی یک سری فلش بک نشان داده می‌شود. این فلش بک‌ها هویت واقعی او و همچنین ارتباط عاشقانه‌ای را که پیش از جنگ داشت، به مخاطب نشان می‌دهند. این مرد تا پایان فیلم هویت خود را برای پرستاری که از او مراقبت می‌کند و مردی که به او شک دارد، فاش نمی‌کند. این شکل از افشاگری، با روند داستانی کتاب، تفاوت دارد. زیرا در خط داستانی کتاب، بیمار زمانی که تحت تاثیر مورفین قرار می‌گیرد، از گذشته‌ی خود صحبت می‌کند. این فیلم با بودجه کم ۳۰ میلیون دلاری خود توانست چندین برابر آن را در باکس آفیس کسب کند و موفقیت بزرگی داشته باشد.

از جمله موفقیت‌های بیمار انگلیسی می‌توان به نامزدی آن در ۱۲ بخش مراسم آکادمی اسکار اشاره کرد که ۹ مورد از آنها را در بخش بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین بازیگر مکمل زن و غیره را دریافت کرد. این اولین فیلمی بود که توانست جایزه بهترین تدوین را برای یک تدوین دیجیتالی برنده شود. پنج جایزه بفتا و ۲ جایزه گلدن گلوب از جمله جایزه‌های دیگر این فیلم بود. انستیتوی فیلم بریتانیا در فهرستی که از بزرگترین فیلم‌های انگلیسی قرن بیستم تهیه کرده بود، بیمار انگلیسی را در رتبه‌ی ۵۵ قرار داد. در آگوست سال ۲۰۲۱ هم عنوان شد که شبکه BBC قصد دارد سریالی را براساس داستان این رمان بسازد.

لینو ونتورا در حال پوشیدن لباس مخصوص در فیلم Army of Shadows
کپی لینک

۸- فیلم Army of Shadows

کپی لینک

فیلم ارتش سایه‌ها

  • کارگردان: ژان پیر ملویل
  • نویسنده: ژان پیر ملویل
  • بازیگران: لینو ونتورا، سیمون سینیوره و ژان-پیر کسل
  • میانگین امتیازات Army of Shadows در IMDB: ۸.۲

فرانسه، سال ۱۹۴۲، کشور تحت تصرف نیروهای آلمانی. فیلیپ گربیر که یک مهندس عمران است، نقش فرمانده را در جبهه مقاومت فرانسه برعهده دارد. او با متهم شدن توسط یک همکار فرانسوی، در یک اردوگاه کار اجباری اسیر شد. او توانست خیلی زود از آنجا فرار کند و دوباره به گروه خود در مارسی بپیوندد؛ جایی که آن خیانتکار را اعدام کردند. این فیلم با دقت و توجه بسیار زیاد، نشان می‌دهد که زندگی در جبهه مقاومت فرانسه به چه شکل بود؛ میزان تنهایی و ترس اعضای آن، ارتباطی که آنها با یکدیگر داشتند، تهدید مداوم دستگیر شدن توسط گشتاپو، ساختار فرماندهی جبهه مقاومت و شکلی که این دستورات اجرا می‌شدند. همکاری بین ایتالیا و فرانسه و اقتباس از رمانی با همین نام که به قلم جوزف کسل نوشته شده بود، یکی از بهترین فیلم های جنگ جهانی دوم را به وجود آورد. کاری که این فیلم انجام داد، این بود که تجربه‌های کسل را به‌عنوان یکی از اعضای مقاومت فرانسه، با نسخه‌های خیالی و ساختگی اعضای دیگر این گروه ترکیب کرده بود. ارتش سایه‌ها در ابتدای نمایش خود در فرانسه، آنقدرها مورد استقبال قرار نگرفت و به‌صورت گسترده دیده نشد.

در پی جنبش دانشجویی-کارگری مه ۱۹۶۸ فرانسه، منتقدان فرانسوی این فیلم را به تمجید و تجلیل از شارل دو گل متهم کرد. برای ماجراهایی که در همان سال‌ها به وجود آمد، این فیلم به مدت ۴۰ سال در ایالات متحده نمایش داده نشد. در اواسط دهه ۱۹۹۰ مجله کایه دو سینما، باری دیگر این فیلم و کارهای ملویل را ارزیابی کرد. همین اتفاق باعث شد تا این اثر بخت برگشته در سال ۲۰۰۶ ترمیم و دوباره نمایش داده شود. بعد از نمایش دوباره، منتقدان حسابی آن را مورد تحسین قرار دادند و در فهرست بهترین فیلم‌های سال خیلی از منتقدان، در رتبه‌های اول قرار گرفت.

نیکولتا براسچی با لباس زندانی‌ها در فیلم Life Is Beautiful
کپی لینک

۷- فیلم Life Is Beautiful

کپی لینک

فیلم زندگی زیباست

  • کارگردان: روبرتو بنینی
  • نویسنده: روبرتو بنینی و وینچنزو چرامی
  • بازیگران: روبرتو بنینی، نیکولتا براسچی و جورجو کانتارینی
  • میانگین امتیازات Life Is Beautiful در IMDB: ۸.۶

در دهه ۱۹۳۰ کشور ایتالیا یک فروشنده یهودی بی‌دغدغه و آزاد به نامگیدو با خواستگاری و ازدواج با یک زن دوست‌داشتنی از یک شهر مجاور، زندگی افسانه‌ای خود را آغاز می‌کند. گیدو و همسرش بعد از مدتی صاحب یک فرزند پسر می‌شوند و زندگی خوب و خوشی را کنار یکدیگر دارند. وقتی کشور ایتالیا توسط نیروهای آلمانی تصرف می‌شود، این زندگی خوب و خوش به پایان می‌رسد. گیدو در تلاش است تا خانواده‌اش را کنار هم نگه دارد و به پسر خود کمک کند تا از وحشت اردوگاه کار اجباری یهودیان، نجات پیدا کند. گیدو اینطور تصور می‌کند که هولوکاست یک بازی است و جایزه بزرگ برنده شدن در این بازی، یک تانک است. این فیلم تا حدی از کتاب In the End, I Beat Hitler با نگارش روبینو رومئو سالمونی و همچنین پدر بنینی الهام گرفته شده است؛ کسی که ۲ سال در اردوگاه کار اجباری آلمانی‌ها در جنگ جهانی دوم بوده است. منتقدان سراسر بخش‌های این فیلم را مورد تحسین عجیبی قرار دادند؛ داستان، بازی هنرمندان، کارگردانی و ترکیب درام و کمدی از جمله نکاتی بود که حسابی توجه و تحسین منتقدان را به خود جلب کرد.

البته در این میان هم منتقدانی بودند که نسبت به استفاده از سبک کمدی برای نمایش چنین موضوع مهمی، آن را مورد انتقاد قرار داده بودند. این اثر درام و کمدی با بودجه ۲۰ میلیون دلاری خود توانست چیزی حدود ۲۳۰ میلیون دلار از باکس آفیس کسب کند و به دومین فیلم پرفروش خارجی‌زبان در ایالات متحده تبدیل شود. بنینی اولین بازیگر خارجی‌زبانی بود که توانست در بخش بهترین بازیگر اصلی مرد مراسم آکادمی اسکار، جایزه بگیرد. جایزه بزرگِ جشنواره فیلم کن در سال ۱۹۹۸، نه جایزه دیوید دی دوناتلو، پنج جایزه روبان نقره‌ای در ایتالیا، دو جایزه فیلم‌های اروپایی و همچنین سه جایزه اسکار، از جمله افتخارات این مورد از بهترین فیلم های جنگ جهانی دوم به شمار می‌رود.

مت دیمون مقابل تام هنکس در میدان جنگ در فیلم Saving Private Ryan
کپی لینک

۶- فیلم Saving Private Ryan

کپی لینک

فیلم نجات سرباز رایان

  • کارگردان: استیون اسپیلبرگ
  • نویسنده: رابرت رودات
  • بازیگران: تام هنکس، ادوارد برنز و مت دیمون
  • میانگین امتیازات Saving Private Ryan در IMDB: ۸.۶

این مورد از فهرست بهترین فیلم های جنگ جهانی دوم، با حمله متفقین به نرماندی آغاز می‌شود. اعضای گردان رنجر ۲ زیر نظر فرمانده میلر در ساحل مبارزه می‌کنند تا بتوانند از آن منطقه محافظت کنند. در میان این درگیری، دو برادر حین انجام عملیات کشته می‌شوند. چند وقت قبل هم سومین پسر خانواده در گینه نو در عملیات کشته شده بود. مادر آنها خبر مرگ این سه پسر را در یک روز دریافت می‌کند. رئیس ستاد ارتش ایالات متحده یعنی جورج سی مارشال، از وجود پسر چهارم خانواده یعنی سرباز جیمز رایان خبردار می‌شود. حالا این فرصت در اختیار جورج مارشال قرار داده شده تا کمی از غم و غصه‌ی این مادر بکاهد و کمی به او تسلی بدهد. به همین ترتیب هم ۸ نفر از سربازان خود را می‌فرستد تا او را پیدا کنند و به خانه، نزد مادرش بازگردانند. ایده اصلی این فیلم با الهام از برادران نیلاند مطرح شده بود. وقتی نجات سرباز رایان به روی پرده سینماها رفت، استقبال از آن در سطح انفجار قرار داشت؛ هم منتقدان و هم مخاطبان معمولی حسابی آن را مورد تحسین قرار دادند و به بازی بازیگران، واقع‌گرایانه بودن، فیلمبرداری، موسیقی، فیلمنامه و مهم‌تر از همه کارگردانی اسپیلبرگ عشق ورزیدند.

برای انتخاب ۱۰ فیلم برتر سال ۱۹۹۸، تعداد زیادی از منتقدان نجات سرباز رایان را در فهرست خود قرار دادند. این فیلم بعد از موفقیت بزرگ در باکس آفیس، به پرفروش‌ترین اثر سال در ایالات متحده و دومین اثر پرفروش در دنیا تبدیل شد. از جمله افتخارات این اثر جنگی و حماسی می‌توان به جایزه‌های متعدد گلدن گلوب و آکادمی اسکار اشاره کرد؛ ناگفته نماند که هنوز هم به‌عنوان یکی از بزرگترین فیلم‌های تاریخ سینما به شمار می‌رود که تاثیر خیلی زیادی هم روی آثار جنگی و هم آثار اکشن داشت. بخش زیادی از این تاثیرگذاری به خاطر استفاده از رنگ‌های اشباع نشده، دوربین‌های دستی و زاویه‌های نزدیک بود. نجات سرباز رایان دید بیننده‌ها را نسبت به رسانه جنگ جهانی دوم تغییر داد و باعث شد تا خیلی افراد، به دوران و فیلم‌های این ژانر علاقمند شوند.

ادرین برودی به همراه امیلیا فاکس در فیلم The Pianist
کپی لینک

۵- فیلم The Pianist

کپی لینک

فیلم پیانیست

  • کارگردان: رومن پولانسکی
  • نویسنده: رونالد هاروود
  • بازیگران: ادرین برودی، توماس کرچمان و فرانک فینلی
  • میانگین امتیازات The Pianist در IMDB: ۸.۵

«موسیقی علاقه‌ی او بود. زنده ماندن، شاهکار او.» ولادیسلاو اشپیلمان، یک پیانیست یهودی لهستانی که در ایستگاهی رادیویی موسیقی می‌نوازد، متوجه می‌شود که با آغاز جنگ جهانی دوم، ورشو به تدریج در حال تغییر کردن است. اشپیلمان به اجبار به گتوی ورشو می‌رود اما بعدها در طی عملیات راینهارد از خانواده خود جدا می‌شود. از همین زمان که این اتفاقات در حال رخ دادن است تا زمانی که زندانیان اردوگاه کار اجباری آزاد شوند، اشپیلمان در مکان‌های مختلفی در میان ویرانه‌های ورشو پنهان می‌شود تا جان سالم به در ببرد. این فیلم اقتباسی از زندگینامه ولادیسلاو اشپیلمان است که با نام The Pianist: The Extraordinary True Story of One Man's Survival in Warsaw, 1939-1945 منتشر شده بود. پیانیست موفق به دریافت جایزه نخل طلا در جشنواره فیلم کن سال ۲۰۰۲ شد و بعد هم به مرحله نمایش عمومی و گسترده رسید.

در این مرحله، منتقدان حسابی آن را مورد تحسین قرار دادند و کارگردانی پولانسکی، بازی برودی و فیلمنامه‌ی هاروود را ستایش کردند. جایزه بهترین کارگردان، بهترین فیلمنامه اقتباسی و بهترین بازیگر اصلی مرد، جایزه‌هایی بود که مراسم آکادمی اسکار برای این اثر به ارمغان آورد. علاوه‌بر این، جایزه مراسم بفتا را هم در بخش بهترین کارگردانی و بهترین فیلم دریافت کرد. هفت جایزه سزار فرانسوی هم در بخش بهترین فیلم، بهترین کارگردان و بهترین بازیگر اصلی مرد، از جمله افتخارات این اثر جنگی است. این اثر با افتخاراتی که کسب کرده، خیلی هم دور از انتظار نیست که جزو بهترین فیلم های جنگ جهانی اول محسوب می‌شود. علاوه‌بر منتقدان، مخاطبان معمولی هم خیلی از آن استقبال کردند. پیانیست با بودجه ۳۵ میلیون دلاری خود توانست چیزی حدود ۱۲۰ میلیون دلار در باکس آفیس کسب کند. نکته بسیار جالبی که درباره این فیلم وجود دارد، این است که به مرور زمان، هرچه به پایان داستان نزدیک می‌شویم، رنگ‌های موجود در صحنه‌ها، کم و کمتر می‌شود؛ تا به این طریق زوال شهر و خود اشپیلمان را به نمایش بگذارد.

ایجی اوکادا و امانوئل ریوا در فیلم Hiroshima mon amour
کپی لینک

۴- فیلم Hiroshima mon amour

کپی لینک

فیلم هیروشیما عشق من

  • کارگردان: آلن رنه
  • نویسنده: مارگریت دوراس
  • بازیگران: امانوئل ریوا، ایجی اوکادا و استلا داساس
  • میانگین امتیازات Hiroshima mon amour در IMDB: ۷.۹

یک زن فرانسوی وقتی به ژاپن می‌رود تا فیلمی درباره صلح و تاثیر بمب اتم بر هیروشیما تولید کند، با مردی ژاپنی آشنا و با او وارد رابطه می‌شود. این مرد ژاپنی که یک معمار به شمار می‌رود، خانواده خود را در بمباران از دست داده است. زن هم در همین دوران، معشوق خود را در دوران جنگ به یاد می‌آورد؛ یک سرباز آلمانی ۲۳ ساله که مدتی بعد از آشنایی هم جان خود را از دست داد. علی رغم مدت زمانی که این دو با یکدیگر سپری کرده بودند، وابستگی و دلبستگی زن به مرد خیلی کم به نظر می‌آمد. به همین ترتیب هم آنها تصمیم می‌گیرند که همچنان ارتباط خود را ادامه دهند و به سمت آینده بروند. هیروشیما عشق من یکی از بهترین فیلم های جنگ جهانی دوم است که سبکی درام و رمانتیک دارد و در طی موج نوی سینمای فرانسه ساخته شده بود. این فیلم، اولین اثر سینمایی و بلند آلن رنه محسوب می‌شود. ا

ین فیلم قدم بزرگی در سینمای بانک چپ به حساب می‌آید که تغییرات بزرگی را در آن ایجاد کرده بود؛ از فلش‌بک‌های مینیاتوری استفاده می‌کرد تا یک خط داستانی غیرخطی را به وجود بیاورد. همین موفقیت‌ها باعث شد تا توجه سراسردنیا به سمت این فیلم و همچنین جنبش جدیدی که در سینمای فرانسه ایجاد شده بود، جلب شود؛ همراه با فیلم‌هایی مانند Breathless (از نفس افتاده) و The 400 Blows (چهارصد ضربه). چیزی که این فیلم را متمایز می‌کند و نوآوری رنه را نشان می‌دهد، استفاده از فلش‌بک‌های کوتاه برای نمایش بخشی از خاطرات است. طبیعی بود که مورد استقبال منتقدان زیادی قرار بگیرد و حسابی تحسین شود؛ همین اتفاق هم افتاد. این فیلم به‌عنوان یکی از تاثیرگذارترین آثار در موج جدید فرانسه به شمار می‌رود. این اثر درام در بخش خارج از مسابقه‌ی جشنواره فیلم کن نشان داده شد و جایزه منتقدان بین‌المللی را از آن خود کرد. از طرف دیگر هم مارگریت دوراس برای نگارش این فیلمنامه نامزد دریافت جایزه اسکار شد.

نیکولای بورلیایف در فیلم Ivan's Childhood به‌عنوان جاسوس آلمانی
کپی لینک

۳- فیلم Ivan's Childhood

کپی لینک

فیلم کودکی ایوان

  • کارگردان: آندری تارکوفسکی
  • نویسنده: ولادیمیر بوگامولوف و میخاییل پاپاوا
  • بازیگران: نیکولای بورلیایف، ولنتین زابکوو و ایوجینی زاریکوو
  • میانگین امتیازات Ivan's Childhood در IMDB: ۸.۱

در طی جنگ جهانی دوم، پسر ۱۲ ساله‌ای به نام ایوان به‌عنوان جاسوس در جبهه شرقی فعالیت می‌کرد؛ پسربچه‌ای که حالا یتیم شده است و والدین او توسط نیروهای آلمانی و در طی تهاجم آنها، کشته شدند. ایوانِ کوچک می‌توانست بدون جلب کوچکترین توجهی، از خطوط آلمانی‌ها عبور کند و اطلاعات مورد نظر را به دست بیاورد. سه افسر شوروی در تلاش هستند تا به هر شکلی شده، از این پسربچه محافظت کنند. فیلمنامه این مورد از فهرست بهترین فیلم های جنگ جهانی دوم، براساس داستان کوتاهی به نام Ivan است که به قلم ولادیمیر بوگامولوف نوشته شده بود. این فیلم در ایالات متحده با نام «نام من ایوان است» هم شناخته می‌شود. این اثر در کنار فیلم‌های مشابه خودش مانند The Cranes Are Flying (درناها پرواز می‌کنند) و Ballad of a Soldier (نغمه یک سرباز) آسیب‌های انسانی جنگ را نمایش می‌دهد و تجربه جنگی را زرق و برق نمی‌بخشد؛ برخلاف آثاری که پیش از آب‌شدن یخ خروشچف ساخته می‌شدند. در مصاحبه‌ای که تارکوفسکی در سال ۱۹۶۲ داشت، عنوان کرد که ساخت این فیلم باعث شد تا او «تمام نفرت خود را نسبت به جنگ» نمایش دهد و دلیل اصلی انتخاب دوران کودکی این بود که «با جنگ بیشترین تضاد را دارد».

کودکی ایوان اولین فیلم بلند و سینمایی آندری تارکوفسکی به شمار می‌رود. این فیلم تحسین گسترده‌ای را به دنبال داشت و باعث شد که سرتاسر دنیا با چنین کارگردان بزرگی آشنا شوند. در سال ۱۹۶۲ جایزه خرس طلایی جشنواره فیلم ونیز و همچنین جایزه گلدن گیت از جشنواره بین‌المللی فیلم سان فرانسیسکو، به این اثر سینمایی رسید. کارگردانان بزرگی هم مانند اینگمار برگمان، سرگئی پاراجانف و کریشتوف کیشلوفسکی، تا حد زیادی از این اثر تعریف و تمجید کردند و توضیح دادند که چقدر روی ساخت کارهای بعدیشان تاثیرگذار بوده است. در همان سال، جماهیر شوروی، این فیلم را به‌عنوان نماینده خود در بخش بهترین فیلم خارجی‌زبان به سی و ششمین مراسم اسکار فرستاد اما نتوانست برنده‌ی این بخش باشد.

2021-10-the-thin-red-line-war-movie
کپی لینک

۲- فیلم The Thin Red Line

کپی لینک

فیلم خط باریک سرخ

  • کارگردان: ترنس مالیک
  • نویسنده: ترنس مالیک
  • بازیگران: شان پن، ادرین برودی و جیمز کاویزل
  • میانگین امتیازات The Thin Red Line در IMDB: ۷.۶

این مورد از بهترین فیلم های جنگ جهانی دوم، دومین نسخه سینمایی و اقتباسی‌ای است که براساس رمانی با همین نام، ساخته شد و به نمایش درآمد. البته این نسخه، بازسازی فیلم ۱۹۶۴ به شمار نمی‌رود و یک نسخه ساختگی از داستان نبرد گیفو را حکایت می‌کند؛ این نبرد بخشی از لشکرکشی گوادال‌کانال در جنگ اقیانوس آرام است که در دوران جنگ جهانی دوم رخ داد. داستان این فیلم حول محور سرباز وظیفه ارتش ایالات متحده به نام ویت می‌چرخد که توسط گروهبان اول نیروهای خودشان یعنی ولش، پیدا و در وسیله نقلیه‌ی خودشان زندانی می‌شود. افراد گروه سی، گردان ۱، هنگ ۲۷ پیاده‌نظام و لشکر ۲۵ پیاده، برای تامین امنیت هندرسون فیلد و تصرف جزیره از دست ژاپنی‌ها به گودال‌کانال برده شدند. آنها به نزدیکی تپه ۲۱۰ که موقعیت اصلی و کلیدی ژاپنی محسوب می‌شد، رسیدند. وظیفه آنها این بود که تپه را به هر قیمتی که شده تصرف کنند. چیزی که در این نبرد اتفاق می‌افتد، داستان رستگاری و بی‌معنی بودن جنگ را حکایت می‌کند؛ البته صرف نظر از نتیجه.

این فیلم سینمایی باعث شد تا ترنس مالیک بعد از یک غیبت ۲۰ ساله، دوباره به حرفه فیلمسازی بازگردد. اولین نسخه‌ای که از این فیلم آماده شد، ۵ ساعت بود و تدوین آن هفت ماه زمان برد. در نسخه نهایی، ایفای نقش بیل پولمن، لوکاس هاس و میکی رورک حذف شد. خط باریک سرخ تا حد زیادی مورد تحسین منتقدان قرار گرفت و در هفت بخش نامزد دریافت جایزه اسکار شد. در جشنواره بین‌المللی فیلم برلین، این اثر توانست جایزه خرس طلایی را به دست بیاورد. مارتین اسکورسیزی، کارگردان بزرگ هالیوود، این فیلم را به‌عنوان دومین اثر موردعلاقه‌ی خود از دهه ۱۹۹۰ انتخاب کرد. مهم‌تر از آن، جینی سیسکل هم که از منتقدان بزرگ آمریکایی به شمار می‌رود، با عنوان «بزرگترین فیلم جنگی معاصر که تا به حال تماشا کردم»، این اثر را توصیف کرده است.

آنا مانیانی در فیلم Rome, Open City خشمگینانه به سرباز آلمانی نگاه می‌کند
کپی لینک

۱- فیلم Rome, Open City

کپی لینک

فیلم رم، شهر بی‌دفاع

  • کارگردان: روبرتو روسلینی
  • نویسنده: فدریکو فلینی و سرجیو آمیدئی
  • بازیگران: آلدو فابریتسی، آنا مانیانی و مارچلو پالی یرو
  • میانگین امتیازات Rome, Open City در IMDB: ۸.۱

داستان مربوط به زمانی است که نازی‌ها، رم را اشغال کردند. زمانی که رم به‌عنوان یک شهر بی‌دفاع نامگذاری شد، دیگر خیلی از مردم این شهر به‌راحتی در خیابان‌ها می‌گشتند؛ بدون اینکه ترسی از بمب‌گذاری یا کشته شدن داشته باشند. اما همچنان زندگی خیلی از مردم رم، سخت و دشوار بود زیرا نیروهای نازی آنجا را اشغال کردند بودند و حکومت نظامی وجود داشت. غذاهای اساسی جیره‌بندی شده بودند و نازی‌ها هنوز به دنبال افرادی می‌گشتند که در جبهه مقاومت بودند. آنها حاضر بودند که برای نابودی این افراد و همچنین کسانی که نیازهای این جبهه را تامین می‌کنند، هر کاری انجام دهند. همین محدودیت‌ها، پتانسیل خیلی زیادی را برای یک داستان هیجان‌انگیز فراهم می‌کند. این اثر که یکی از بهترین فیلم های جنگ جهانی دوم به شمار می‌رود، حول محور شخصیت‌هایی می‌چرخد که ممکن است در جبهه مقاومت باشند، آسیب زیادی از جنگ دیده باشند، به‌واسطه‌ی این شرایط سخت وارد تعقیب و گریز شوند یا برای مدت زیادی خودشان را پنهان کنند. این اثر، سبکی نئورئالیسم و جنگی دارد.

نئورئالیسم ایتالیا جنبشی سینمایی بود که پس از پایان جنگ جهانی دوم در ایتالیا پدید آمد. رم، شهر بی‌دفاع آنقدر محبوب و مشهور شد که اولین سه‌گانه‌ی روسلینی با سبک نئورئالیسم را ایجاد کرد؛ قسمت دوم با نام Paisan (پاییزا) در سال ۱۹۴۶ و قسمت سوم هم با نام Germany, Year Zero (آلمان، سال صفر) در سال ۱۹۴۸ به نمایش درآمد. شهر بی‌دفاع نه‌تنها یکی از مهم‌ترین و نمادینی‌ترین کارهای سبک نئورئالیسم محسوب می‌شود، بلکه یک قدم مهم و سرنوشت‌ساز برای روسلینی به‌عنوان یک کارگردان است. این اثر اولین فیلم ایتالیایی پس از جنگ بود که توانست تحسین و تعریف زیادی را از منتقدان بگیرد و در سطح جهانی موفق به دریافت جایزه‌های مختلف شود. از جمله جایزه‌های آن می‌توان به نخل طلای جشنواره فیلم کن در سال ۱۹۴۶ اشاره کرد.

سوالات متداول

  • ۱-بهترین فیلم های جنگ جهانی دوم کدامند؟

    از میان بهترین فیلم های جنگ جهانی دوم، می‌توان به فیلم The Pianist، فیلم Life is Beautiful‌ و فیلم هیروشیما عشق من اشاره کرد. فهرست کامل ۴۰ فیلم برتر جنگ جهانی دوم را در سایت زومجی بخوانید.

  • ۲- فیلم عاشقانه جنگ جهانی دوم که برای تماشا پیشنهاد می‌شود چه فیلم یا فیلم‌هایی است؟

    از میان فیلم‌های عاشقانه در دل جنگ جهانی، می‌توان به نمونه‌های همچون فیلم The English Patient، فیلم کازابلانکا، فیلم Phoenix‌ و فیلم کتاب سیاه می‌توان اشاره کرد. فهرست کامل ۴۰ فیلم برتر جنگ جهانی دوم را در سایت زومجی بخوانید.

مقاله رو دوست داشتی؟
نظرت چیه؟
داغ‌ترین مطالب روز

نظرات