نقد انیمیشن درون کهکشانی (Entergalactic) | معرفی یک آلبوم موسیقی!
انیمیشن درون کهکشانی، که در ابتدا قرار بود بهصورت یک سریال از نتفلیکس تولید و پخش شود، حال پس از طی دورهی ۴ سالهی پیشتولیداش بهصورت یک قسمت ویژهی سریالی روی این پلتفرم پخش رفته است. این انیمیشن که ادای احترامی به کارتونهای دو بُعدی است با آلبوم جدید موسیقی خالقاش اسکات مسکودی (کید کودی) بهعنوان یک نوع اقتباس بهنمایش درآمده است. درواقع کید کودی بهجای معرفی آهنگها ازطریق یک سری ویدیوهای مرتبط با هم، آلبوم خود را ازطریق داستانی متحرک ارائه میدهد.
Entergalactic، یک سفر انیمیشنی برای بزرگسالان است که در آن به زندگی مدرن و عاشقانهی سیاهان وارد میشود و دنیا را همانگونه که وجود دارد، برای روایت انتخاب میکند. رئالیستی عجیب از زندگیهای امروزی در این اثر جریان دارد که هم حس داستانهای کلاسیک را در خود بهنمایش درمیآورد و هم اینکه تماشاگر را به دنیای جذابی از روایتهای امروزی میکشاند. موقعیتهای کمدی، داستان واقعانگارانه، سیاستهای ضدسفیدپوستی بههمراه تصاویر رنگارنگ چیزهایی هستند که در این انیمیشن میتوان به دنبالشان بود.
این انیمیشن چیزی شبیهبه ترکیبی از کتابهای مصور و زیباییشناسی هنر و گرافیک خیابانی است. Entergalactic، بازتاب جهانبینی قهرمان قصه، جباری، بهعنوان هنرمندی خیابانی است، که حالا باید کارکترهایش را تبدیل به قهرمانهای کتابهای کمیک کند. تماشاگر در طول این ۹۰ دقیقه قرار است، از نقطه نظر جباری نیویورک و قصهای عاشقانه را با نقاشیهایی متحرک ببیند. کید کودی که در این انیمیشن نقش جباری را پیش میبرد، تازه به آپارتمانی جذاب نقل مکان کرده است. او در ساختمان جدید با زنی عکاس آشنا میشود و یک داستان عاشقانه را با او رقم میزند.
این انیمیشن، صرفا تنها نمایشی متحرک برای معرفی یک آلبوم موسیقی است و بیش از این نمیتوان در جستجوی نگرشهایی عمیق در آن بود
Entergalactic، روایتگر یک داستان عاشقانهی ابتدایی با طرحی ساده است که ایدهاش را میتوان در میان همهی داستانهای عاشقانه پیدا کرد. ایده و پیرنگ این انیمیشن چیز زیادی را برای کنکاش همراه خود ندارد و تلاش تماشاگر برای پیدا کردن مسیری از عشقهای حماسی بینتیجه خواهد ماند. درواقع انیمیشن میان کهکشانی، یک قصهی ساده و بهدور از تنشهای عاشقانهی مرسوم خواهد بود، چیزی شببهبه یک زنگ تفریح بعد از دیدن و شنیدن قصههای چالشبرانگیز و تنشمندی که، تماشاگر را به چالشهای عمیق میکشاند.
قبل از دیدن انیمیشن Entergalactic، باید این نکته را در نظر داشت که سازندگان این نمایش، چه هدفی را از ارائهی این اثر هنری دنبال میکنند؟ باید ازعان داشت که این انیمیشن، صرفا تنها نمایشی متحرک برای معرفی یک آلبوم موسیقی است و بیش از این نمیتوان در جستجوی نگرشهایی عمیق در آن بود. همانگونه که مخاطب یک موزیک ویدئو بدون اینکه دنبال پیدا کردن روابط دراماتیک و داستان خاصی در میان آنچه که در حال تماشا است، از دیدن ویدئو لذت میبرد، حال باید با همان نقطه نظر به تماشای این اثر بنشیند و همچون ترانهای به رنگها و حسوحال آن دل بسپارد. به بیانی Entergalactic، یک فرم تجربی است که گرافیک و چند کارکتر برای ارائهی کلاژی از معرفی یک آلبوم با یکدیگر ترکیب شدهاند.
Entergalactic، بهدنبال اهداف مرسوم در غولهای انیمیشنسازی نیست و از این انیمیشن بههیچ عنوان نمیتوان انتظار خلق جهانهایی را داشت که در پیکسار و دیزنی بهوقوع میپیوندند. درواقع این انیمیشن تنها تصویری از یک بزرگسالی است که قرار است مثل یک دفترچهی راهنما، عمل کند. نه بهدنبال جهانبینی خاصی میگردد و نه میتوان از آن فکری هیجانانگیزی را بیرون کشید. این انیمیشن از ایدهی همیشگی عشق استفاده کرده، ایدهای که در همهی قصهها مسیری جذاب را خلق میکند اما در این انیمیشن راه را به بنست میکشاند، چراکه قرار نیست چیزی در اینجا عمق بگیرد و در جستوجوی تفکری برتر باشد.
Entergalactic، فاقد بسیاری از چیزهایی است که یک فیلم و انیمیشن را میسازد. این نمایش بعد از اینکه ایدهی خود را میشناسد در رسیدن به طرحی قابل قبول درجا میزند و از مضامین عاشقانهی معمولی پیروی میکند، نه کنش کافی وجود دارد و نه روابط دراماتیکی منسجمی که بتوان گفت، کلیت این انیمیشن از یک روایت و قصهی مستحکم قدرت گرفته است. اتفاقات و رویدادها بسیار سادهانگارانه و فاقد تنشهای تعلیقزا هستند و مخاطب در میان هیچ اضطرابی گیر نخواهد کرد و تنها شاهد یک زندگی روتین از دو هنرمند خواهد بود. داستانی که نه به او چیزی اضافه میکند و نه مسیر جدیدی را برایش میگشاید. دنیای این نمایش، جهانی ساده و فارغ از تلنگرهایی است که هر بینندهی انیمیشن بدان نیاز دارد و در جستوجویش است. جهانی ساده، امن، بدون تنش و عاری از اتفاقاتی که به دنبالش، جریانات جذابی در پیرنگ بهوقوع بپیوندد.
دنیای این نمایش، جهانی ساده و فارغ از تلنگرهایی است که هر بینندهی انیمیشن بدان نیاز دارد و در جستوجویش است
کارکترها نیز همانند داستان و فضایی که در آن حرکت میکنند، فاقد تصویری چند بُعدی از خود هستند و نه میتوان هدف مشخصی را در آنها یافت و نه میشود شاهد رشد و تغییرشان بود. جباری، قهرمان قصه از ابتدا تا انتهای انیمیشن تنها یک شناسنامه از خود نمایان میکند و آن فکر و احساس ثابتی است که به همسایهی خود دارد. او در راه رسیدن به همسایهی عکاساش نه تغییری میکند و نه از چالشی جدی رد میشود، تنها چیزی که وجود دارد، دغدغههایی سطحی با نگرشهایی فاقد ابعادی مخاطبپسند برای یک انیمیشن است. این شخصیت آنقدری سطحی و قابل پیشبینی است که گاهی ممکن است حوصلهی تماشاگر را سر ببرد و تنها او رل با ژستهای سیگار کشیدناش سرگرم شود. انیمیشنها بهدلیل ماهیتی که دارند، حتما نیازمند شخصیتهایی قوی و فراموشنشدنی خواهند شد، کارکترهایی که از دنیایی واقعی به درون دنیایی با نقاشیهای متحرک بروند و اتفاقاتی باورنکردنی را چه در جهانی رئال و چه در جهانی غیررئال رقم بزنند. خصیصهای که این انیمیشن از آن دور مانده است.
Entergalactic، یک انیمیشن با موسیقی متن بسیار جذاب همراهبا تصاویر رنگارنگ و فوقالعاده است. شاید بتوان گفت انسجامی که در میان سبک بصری و موسیقی اثر وجود دارد، تنها نکتهی مثبت این انیمیشن است. Entergalactic قصدش بر این است که با رنگها و هرآنچه که تماشاگر از راه شنیدن و دیدن نیاز دارد، او را تحت تاثیر قرار دهد و بهدنبال خود بکشاند. این انیمیشن در مدیریت سبک بصری بسیار خوب و عالی عملکرده و بهدرستی از پس مدیریت رنگها و گرافیک برآمده است اما این جنبه از انیمیشنها را نمیتوان برای تحت تاثیر درآوردن تماشاگر کافی دانست.
انسجامی که در میان سبک بصری و موسیقی اثر وجود دارد، تنها نکتهی مثبت این انیمیشن است
در این انیمیشن نه زیرمتنی وجود دارد و نه شخصیتهایی به یاد ماندنی، نه میتوان دنبال رویدادها و مسائل بزرگی در آن بود و نه میشود تا همیشه آن را بهخاطر سپرد. حتی شغل جباری که گاهی او را در خود غرق میکند نیز نمیتواند جنبهای جذاب و معنادار را برای فیلمنامه رقم بزند. بههمین دلیل Entergalactic را، تنها میتوان بهعنوان یکسری تصاویر متحرک معرفیکنندهی یک آلبوم موسیقی تماشا کرد. تصاویری که بهدنبال خود قرار نیست داستانی عجیب و تنشمند را تعریف کنند و تنها قرار بر این خواهد بود که سلسله تصاویر عاشقانهای برای تعدادی ترانه و موزیک باشند.
درواقع خالق این انیمیشن نیز قصدش در ابتدا همین بوده است، دیدی که ما باید نسبت به Entergalactic داشته باشیم این است که این نمایش رنگارنگ نمیخواهد ما را به دنیای عجیب و سخت همیشگی انیمیشنها ببرد، بلکه تنها قرار است دنیایی عاشقانه، بینهایت ساده و بدون پیچوقوسهای عمیق را نشانمان دهد. اگر با این نقطه دید به انیمیشن نزدیک شویم میتوان گفت که کید کودی و کارگردان اثر موفق عمل کردهاند اما اگر بخواهیم از آلبوم موسیقی کنارش چشمپوشی کنیم، Entergalactic، بههیچ عنوان برای تماشاگر یادآور یک انیمشن جذاب نخواهد بود.