نقد سریال نفرین (The Curse) | بازتاب دِفُرمه

یک‌شنبه ۱۵ بهمن ۱۴۰۲ - ۱۸:۵۹
مطالعه 31 دقیقه
بازتاب دفرمه‌ای از چهره‌ی اما استون در نمایی از سریال نفرین به کارگردانی نیتن فیلدر
نیتن فیلدر در سریال نفرین، کمدیِ معذب‌کننده‌ی آشنا و دغدغه‌های فکری همیشگی‌اش درباره‌ی مرز واقعیت و جعل را به یک روایت داستانی ترجمه کرده است. سریالی که شبیه‌اش را ندیده‌اید.
تبلیغات

سریال نفرین، نقطه‌ی مقابل مفهوم «Comfort Show» است؛ «Discomfort Show» شاید! این، اثری نیست که بخواهید پس از گذراندن روز یا هفته‌ای دشوار، برای سرگرم شدن یا آرام گرفتن به سراغ‌اش بروید! مخلوق مشترک نیتن فیلدر و بنی سفدی، با انتظارات عمومی از یک مجموعه‌ی تلویزیونی داستانی، همخوان نیست و حتی در مقایسه با کارنامه‌ی هر دو خالق‌اش، رادیکال و افراطی به نظر می‌رسد. سریالی که سر و شکلی نامعمول، ریتمی بسیار کند، لحنی پیچیده، حال‌و‌هوایی ناجور و محتوایی عجیب دارد. در حقیقت، اگر نامِ بزرگ و محبوبی مثل اما استون و انرژی متمایز نقش‌آفرینی درخشان او نبود، افراد خیلی کمتری به سراغ تماشای نفرین می‌رفتند و همین حالا هم نمی‌توان به کسی بابت دوست نداشتن سریال، یا نیمه‌کاره گذاشتن تماشایش، خرده گرفت!

اما از این بدیهیات ظاهری که بگذریم، سریال نفرین را -به رغم تکثر بیش‌ از‌ اندازه‌ی ایده‌های فکری و تماتیک‌اش- می‌توان دستاوردی ارزشمند در داستانگوییِ تلویزیونی به حساب آورد که فهم آن، بدون شناختن یکی از دو خالق‌اش، ممکن نیست. اگر ترجیح می‌دهید که مستقیم به سراغ تحلیل خودِ سریال بروید، بخشی جداشده‌‌ی نوشته را که در ادامه می‌آید، نادیده بگیرید؛ اما اگر می‌خواهید جهان ذهنی نیتن فیلدر را بیشتر بشناسید، همراه من باشید.

آغاز مرور بر کارنامه و مولفه‌های جهان نیتن فیلدر

نیتن فیلدرِ کانادایی، یکی از خلاق‌ترین استعدادهای ظهور کرده در صحنه‌ی کمدی آمریکا در دهه‌ی گذشته است. ارتباط او با عرصه‌ی کمدی، البته که به سال‌ها پیش بازمی‌گردد. او طی دوران نوجوانی و در دبیرستان «پوینت گری» شهر ونکوور، هم‌تیمیِ ست روگن در یک گروه بداهه‌پردازی کمدی بوده است و آن‌طور که روگن تعریف می‌کند، از همان روزها، پرسونای کمیک ناجور و معذب‌کننده‌ی امروزش را تمرین می‌کرده است! نیتن مانند چندتن از سرگرمی‌سازان شاخص دو دهه‌ی نخست هزاره‌ی سوم، کارش را با ساخت ویدئوهای آماتور کوتاه در یوتوب آغاز کرد و در سال ۲۰۰۷ و در کشور خودش، برای تولید آیتم‌های یک برنامه‌ی کمدی تلویزیونی با نام «این ساعت ۲۲ دقیقه دارد» دعوت شد.

نیتن فیلدر با لباس رسمی در حاشیه‌ی یک مراسم

نیتن فیلدر

حضور فیلدر در برنامه‌ی «چیزهای مهم با دیمیتری مارتین» در سال ۲۰۱۰ به‌عنوان نویسنده و بازیگر مهمان، نخستین همکاری او با شبکه‌ی «کمدی سنترال» آمریکا را رقم زد و پیش‌زمینه‌ای شد بر مهم‌ترین ساخته‌ی تمام کارنامه‌ی او، برای همین شبکه: مجموعه‌ی درخشان نیتن برای شما (Nathan for You)؛ یکی از بهترین سریال‌های کمدی غیرداستانی دو دهه‌ی گذشته‌ی آمریکا.

«نیتن برای شما»، نتیجه‌ی طبیعی و مستقیم تمام تجارب آماتور و حرفه‌ای فیلدر تا سال ۲۰۱۳ و آغازکننده‌ی مسیری است که امتدادش به امروز و سریال نفرین می‌رسد. این مجموعه، در ظاهر، پارودیِ ریلیتی شوهای آمریکایی است و در باطن، کمی فراتر از آن. در تیتراژ آغازین هر قسمت اثر، از زبان فیلدر می‌شنویم که او در این برنامه، به پشتوانه‌ی تحصیلات آکادمیک خودش در کانادا، قصد کمک کردن به کسب‌و‌کارهای کوچک آمریکایی را دارد. اما همان‌طور که لحن تصاویر آغازین وعده می‌دهند و با شروع خودِ سریال هم آشکار می‌شود، با یک شوی کمدی مواجه هستیم و نه یک ریلیتی شوی معمولی.

ایده‌ی مرکزی «نیتن برای شما»، از یک زاویه، دست انداختن فرایند مدیریتیِ «حلِ مسئله» است! فیلدر در هر اپیزود به سراغ یک کسب‌وکار ضعیف می‌رود و با ارزیابی وضعیت کنونی‌ آن، از مسئله‌ای اساسی سردرمی‌آورد؛ اما برای رفع مشکل، راهکاری را پیشنهاد می‌دهد که نه به ریشه‌ی حقیقی مسئله ربطی دارد و نه معقول و بهینه است! بخشی از بارِ کمیک هر قسمت، ناشی از مواجهه‌ی مخاطب با ماهیت پرت و جنون‌آمیز ایده‌های تازه‌ی نیتن است و بخش دیگر آن، نتیجه‌ی مشاهده‌ی پیش رفتن او تا مرزهایی باورنکردنی برای عملی کردن این ایده‌ها!

پوستر سریال نیتن برای شما

سریال «نیتن برای شما»

یکی از جذاب‌ترین دریچه‌ها برای ورود به جهان ذهنی نیتن فیلدر، در نسبت با همین موضوع خودنمایی می‌کند. اگرچه «نیتن برای شما» یک سریال کمدی، با چارچوب کلیِ از پیش تعیین‌شده و شوخی‌هایی طراحی‌شده است، محتوای آن، از واقعیت کاملا جدا نیست! در حقیقت، بسیاری از عناصری که در دو پاراگراف قبلی توصیف کردم، واقعی هستند! فیلدر، «واقعا» مدرکی را از یکی از مدارس کسب‌و‌کار کانادا دریافت کرده است، در هر قسمت سریال، به سراغ کسب‌وکارهای «واقعی» می‌رود و با صاحبان «واقعیِ» آن‌ها صحبت می‌کند و برای اجرای راهکارهای مورد نظرش، تمهیداتی «واقعی» را به کار می‌برد! موقعیت‌ها، در عین عجیب و ابسورد بودن‌شان، در همین جهانی رخ می‌دهند که ما در آن زندگی می‌کنیم! پس، تماشای هر اپیزود سریال، ضمنا، به فعالیتی فکری برای تشخیص واقعیت از جعل تبدیل می‌شود.

مرز میان «واقعیت» و «جعل»، هسته‌ی تماتیک تمام آثار فیلدر است و در سریال بعدی او یعنی تمرین (The Rehearsal) که برای اچ‌بی‌او ساخت، به مرکز توجه می‌آید. این‌بار، به‌جای اینکه موضوع اصلی چیز دیگری باشد و ما به شکل ضمنی به دوگانه‌ی موردِ بحث فکر کنیم، عملیات «شبیه‌سازی» واقعیت، نقطه‌ی تمرکز اصلی است و شوخی‌های واضحی که راهنمای مواجهه‌ی صحیح با اثر باشند، کمترند. در «تمرین»، فیلدر به شرکت‌کنندگان برنامه‌اش این امکان را می‌دهد که یک وضعیت واقعی را، ازطریق شبیه‌سازیِ کامل آن، پیش از رخ دادن، تجربه کنند و از این طریق، جلوی بروز نتایج ناخوشایند را بگیرند. درست مثل «نیتن برای شما»، هم با استفاده‌ای نامعمول و عجیب از یک مفهوم مدیریتی («مدیریت عدم اطمینان») مواجه هستیم و هم، راهکارهای فیلدر -حتی اگر مستقیما کمیک نباشند- بابت دیوانه‌وار بودن‌شان، شگفت‌زده‌مان می‌کنند!

نیتن فیلدر در کنار مانکن‌ها نشسته است سریال تمرین

سریال «تمرین»

هردوی «نیتن برای شما» و «تمرین»، از منظر تماتیک، پیوند عمیقی با شخصیت و درونیات خالق‌شان هم دارند. در حقیقت، درخشان‌ترین جنبه‌ی کار فیلدر و چیزی که او را از یک کمدین معمولی به یک هنرمند جدی تبدیل می‌کند، همین است: او، قالبِ سرگرمی‌سازی کمیک و ایده‌های جنون‌آمیز ظاهری‌اش را بهانه‌ای می‌کند برای ابراز کمبودهای شخصیتی، ترس‌ها‌ی وجودی و آسیب‌های روانی‌اش و آمیختن آن‌ها با دغدغه‌های فکری‌اش. کمدیِ فیلدر، به‌غایت خودافشاگرانه و بسیار تامل‌برانگیز است.

یکی از پرتکرارترین شوخی‌های «نیتن برای شما»، مسئله‌ای تنهاییِ فیلدر است. او با زبان بدن ناواضح و بیان یک‌نواخت و تخت‌اش، به خودیِ خود، در هر جمعی، از سایر متمایز به نظر می‌آید، در ملاقات‌هایش با صاحبان کسب‌و‌کار، بارها و به شکل خجالت‌آوری برای فراتر بردن ارتباط از سطح حرفه‌ای به دوستیِ شخصی تلاش می‌کند و طیِ لحظات ناجوری که تماشا کردن‌شان سخت است، هربار پس زده می‌شود! نیتن، وقتی در نزدیکی جنس مخالف قرار می‌گیرد، رفتاری غیرعادی از خودش نشان می‌دهد و نمی‌تواند کمبود عاطفیِ زندگی‌‌اش را پنهان کند!

این تنهایی، لایه‌ی عمیق‌تری هم دارد. در قسمت هشتم فصل اول «نیتن برای شما»، فیلدر به سراغ یک کاراگاه خصوصی به نام برایان ولف می‌رود که بی‌تعارف و کمی بدجنس است! او یکی از معدود افرادی است که شروع به زیر سؤال بردن شخصیت و رفتار و ایده‌های نیتن می‌کند. ولف به نیتن لقب «شعبده‌باز تنهایی» را می‌دهد و می‌گوید: «تو هیچ دوستی نداری؛ به خاطر همینه که می‌گم شعبده‌باز تنهایی هستی!»

نیتن فیلدر در کنار برایان ولف در نمایی از سریال نیتن برای شما

برایان ولف درکنار نیتن فیلدر در قسمتی از سریال «نیتن برای شما»

این صحبت‌های ولف، هم توصیف درستی برای کاری است که فیلدر انجام می‌دهد (فیلدر از نوجوانی به شعبده‌بازی علاقه‌ی زیادی داشته است و نمی‌توان این گرایش را در کار امروزش نادیده گرفت) و هم، تاییدکننده‌ی تصویری است که خودِ فیلدر علاقه دارد از خودش بسازد! فراموش نکنیم؛ بخش‌های زیادی از تمام آثار فیلدر، فکرشده و مبتنی بر «طراحی» هستند و در پایان، او «می‌خواهد» که ما برداشت فعلی را از تماشای پرسونای کمیک‌اش به‌دست بیاوریم. فکر کردن به تفاوت نیتن فیلدرِ نمایشی و نیتن فیلدر واقعی، البته که ما را به همان بحث مرزِ میان «واقعیت» و «جعل» برمی‌گرداند.

نیتن فیلدرِ کانادایی، یکی از خلاق‌ترین استعدادهای ظهور کرده در صحنه‌ی کمدی آمریکا در دهه‌ی گذشته است

ایده‌های شخصی در کمدی فیلدر، مشابه کیفیت مبهمی را که در تعلیق میان آن‌چه واقعی است و آن‌چه ساختگی است تجربه می‌کنیم، به شکل دیگری ایجاد می‌کنند. در چندین قسمت مختلف از «نیتن برای شما» یا «تمرین»، لحظاتی وجود دارند که طی‌شان، لحن آشنای سریال، دچار پیچشی غیرمنتظره می‌شود. مثلا، جایی از قسمت درخشان پنجم فصل سوم «نیتن برای شما»، نیتن در حال آماده‌سازی یک نمایش واقع‌گرایانه‌ی عجیب است و با دو بازیگر اثرش، به شکل مستقل تمرین می‌کند. این صحنه، با تصمیم نیتن به جدا کردن دختر و پسری که نقش‌شان رنگی از رابطه‌ی عاشقانه دارد و دخالت مستقیم او در تمرین به‌جای بازیگر مرد، صرفا یکی دیگر از همان شوخی‌های پرتکرار اثر با رفتار غیرطبیعی و خجالت‌آور نیتن در معاشرت با زنان به نظر می‌رسد؛ اما به لحظه‌ای غریب و غیرمنتظره‌ ختم می‌شود.

نمایی از یک بار در سریال نیتن برای شما

کارِ نیتن فیلدر در تلاش برای «جعلِ واقعیت» در قسمت پنجم فصل سوم «نیتن برای شما» با عنوان «سیگاری‌ها اجازه‌ی ورود دارند»، به قدری نبوغ‌آمیز است که بنی سفدی، همان زمان، مقاله‌ای را در تحسین آن برای مجله‌ی «سینما اسکوپ» نوشت

نیتن از بازیگر زن می‌خواهد که جمله‌ی «دوستت دارم» را خطاب به او آن‌قدر تکرار کند که باورپذیر شود! با هربار تکرار این جمله، نیتن می‌گوید «دوباره» و با هربار به زبان آوردن این واژه، چهره و بیان فیلدر، بیشتر و بیشتر به برانگیختگیِ احساسی نزدیک می‌شود! اجتناب‌ناپذیر است که ما در ابتدا، به این موقعیت و رفتار خجالت‌آور نیتن صرفا می‌خندیم؛ اما موقعیت تا حدی کش می‌آید و اجرای فیلدر به قدری ظریف است که از جایی به بعد، به حسی که باید داشته‌باشیم شک می‌کنیم! آیا این صرفا یک شوخی ساده است، یا با انسان تنهایی مواجه هستیم که از شبیه‌سازی موقعیتی واقعی، به جبران کمبودی اساسی در زندگی‌اش رسیده است؟ آیا فیلدر موقعیت را صرفا بازی می‌کند یا این واقعا فرصتی است که برای نخستین بار در تمام عمرش، از کسی بشنود: «دوستت دارم»؟!

این دست‌مایه، در اپیزود پایانیِ مجموعه، به اوج تکان‌دهنده‌ای می‌رسد. آخرین قسمت «نیتن برای شما»، کمدیِ آشنای سریال را کاملا کنار نمی‌گذارد؛ اما محوریت روایت‌اش، ماجرایی جدی‌ و البته احساس‌برانگیز است. این اپیزود با نامِ یافتن فرانسیس (Finding Frances)، شاهکارِ فیلدر است. ریلیتی شو/مستند/فیلمِ کمدیِ جاده‌ای یک ساعت و نیمه‌ای که در ظاهر، به تلاش نیتن برای پیدا کردن معشوقه‌ی قدیمی و گم‌شده‌ی یکی از بازیگران مجموعه‌اش اختصاص دارد و در اصل، بهانه‌ای می‌سازد برای بازنگری او بر ماهیت کاری که خودش انجام می‌دهد.

بیل هیث با تلفن حرف می‌زند در حالی که نیتن فیلدر داخل ماشین کنارش نشسته است در نمایی از قسمت پایانی سریال نیتن برای شما با نام یافتن فرانسیس

بیل هیث در «یافتن فرانسیس»، تلاش دارد که معشوقه‌ای قدیمی‌اش را پیدا کند و فیلدر بارها او را طوری به تصویر می‌کشد که گویی آینده‌ی پرسونای نمایشیِ نیتن است!

بیل هیث، بازیگری است که در قسمت‌های مختلفی از «نیتن برای شما»، به‌عنوان «مقلد حرفه‌ای بیل گیتس» (!) حضور پیدا می‌کند و تعدادی از مضحک‌‌ترین لحظات سریال را می‌سازد؛ اما در «یافتن فرانسیس»، فیلدر از همین شمایل کاریکاتورگونه، عمق تراژیک تکان‌دهنده‌ای را بیرون می‌کشد. هیث، بازیگری شکست‌خورده و پیرمردی تنها است که با گذشت این‌همه سال، بابت از دست دادن فرصت ازدواج با دختری با نام فرانسیس، حسرتی عمیق را تجربه می‌کند. فیلدر، به شکلی نبوغ‌آمیز، در سرنوشت هیث، عاقبت پرسونای کمیک خودش را می‌یابد! نیتن هم مانند هیث، تنها است، به کارِ «تقلید واقعیت» مشغول است و زیر پوسته‌ی بیرونی مضحک‌اش، حقیقتی غمگین را می‌توان پیدا کرد.

در طول ضبط «یافتن فرانسیس»، فیلدر با دختری به نام میسی آشنا می‌شود. ملاقاتِ غیرمنتظره‌ی این‌دو، گویی جمع‌بندی تمام تلاش‌های نیتن برای برقرای ارتباط با جنس مخالف در طول سریال است! برخلاف همیشه، نیتن موفق می‌شود که از رفتار عجیب و ناجورش فاصله بگیرد و ارتباطی حقیقی را با میسی بسازد. اگرچه به شکلی طعنه‌آمیز و معنادار، او باید ملاقات‌های دونفره‌شان را با پرداخت پول تنظیم کند، برای نخستین بار، خودِ دختر هم به ارتباط شخصی‌تر با نیتن علاقه‌مند به نظر می‌رسد! به هنگام پیشرفت این رابطه‌ی عجیب و در غیاب شوخی‌های کاملا واضح قسمت‌های عادی مجموعه، آن کیفیت دوگانه‌ی واقعیت/جعل به اوج می‌رسد و لحن سریال، از همیشه پیچیده‌تر می‌شود.

نیتن فیلدر در کنار یک زن در نمایی از قسمت پایانی سریال نیتن برای شما با نام یافتن فرانسیس

نیتن درکنار میسی در «یافتنِ فرانسیس»

فیلدر، تمام مراحل این رابطه را جلوی دوربین به تصویر می‌کشد و طیِ لحظاتی آشنا، تماشاگر را معذب می‌کند و در پایان، تصمیم می‌گیرد که کلِ «نیتن برای شما» را با تمرکز روی همین رابطه و مسئله‌ی «بازنمایی» آن، تمام کند. نیتن، در انتهای «یافتن فرانسیس»، یک بارِ دیگر با میسی قرار می‌گذارد. این دو روی سکویی کنار هم می‌نشینند و دستان یکدیگر را می‌گیرند. میسی وجود دوربین‌ها را در این لحظه‌ی صمیمی، عجیب می‌داند و وقتی نیتن امکان خاموش کردن‌شان را پیش می‌کشد، دختر این ایده را مخالف هدف کارِ نیتن توصیف می‌کند. نیتن در پاسخ می‌گوید: «مگه هدف چیه؟» میسی پاسخ می‌دهد: «داری چیزی رو ضبط می‌کنی... این یک‌جورایی هدف اصلیه، نه؟»

نیتن، کمی به فکر فرو می‌رود، نگاه کوتاهی به لنز دوربین می‌کند و اطراف‌اش را مورد بررسی قرار می‌دهد و نهایتا، با پیش کشیدن ایده‌ی ضبط یک نمای هوایی، از پاسخ دادن طفره می‌رود. نیتن فیلدرِ کارگردان، سریال‌ش را با این نمای هوایی به پایان می‌رساند. دوربین، از «واقعیت» (خلوت نیتن و میسی) و بازنمایی «جعلی» آن (دوربین‌های فیلم‌برداری ناظرِ این لحظه روی زمین) فاصله می‌گیرد و برای نمایش تصویر بزرگ‌تر، به آسمان می‌رود. این پایان، به نحوی که در ادامه توضیح خواهم داد، مستقیما به پایان سریال نفرین گره می‌خورد.

نمایی هوایی از قسمت پایانی سریال نیتن برای شما با نام یافتن فرانسیس

دوربینِ فیلدر در پایانِ «یافتن فرانسیس»، از واقعیت و عملِ بازنمایی/جعل آن فاصله می‌گیرد و به آسمان می‌رود

لایه‌ی شخصیِ عمیق‌ترِ کار فیلدر که پیش‌تر اشاره کردم، همان «هدف» موردِ نظر میسی در پایانِ «یافتن فرانسیس» است. به هنگام تماشای ایده‌های عجیب فیلدر و روش‌های باورنکردنی او برای محقق کردن‌شان، ما هم مانند میسی به انگیزه‌‌ی اصلیِ خالق فکر می‌کنیم. در بخش‌های مختلفی از «نیتن برای شما»، فیلدر از بهانه‌ی ساخت برنامه‌ی تلویزیونی، برای نزدیک شدن به آدم‌هایی استفاده می‌کند که در غیر این صورت، حاضر نمی‌شدند او را جدی بگیرند یا با او وقت بگذرانند!

در «تمرین» هم، او با توسل به «شبیه‌سازی»، گویی قصد درک کردن موقعیت‌هایی را دارد که در زندگی طبیعی، نمی‌تواند تجربه‌شان کند! از همین دریچه، تمام طرح‌های عجیب «شعبده‌باز تنهایی» برای حل مشکلات دیگران و ساختن برنامه‌ای کمیک درباره‌شان را، می‌توان تلاش او برای جلب توجه و برقرای ارتباط انسانی دید! او بیگانه‌ای است که تلاش دارد در جهان انسان‌ها جا بیفتد و برای تجربه‌ی «واقعیت» -به شکلی طعنه‌آمیز- راهی جز «جعل» آن پیدا نمی‌کند!

پایان مرور بر کارنامه و مولفه‌های جهان نیتن فیلدر

حالا و با این مقدمه، می‌توانیم مختصات سریال داستانیِ نامعمول و عجیبی مثل نفرین را بهتر درک کنیم. نفرین، بازخوانی چندین دغدغه‌ی همیگشی فیلدر است. در درجه‌ی اول، با داستان زوج برنامه‌سازی با نام‌‌های ویتنی (اما استون) و اَشِر (نیتن فیلدر) مواجه هستیم که یک «ریلیتی شو» را برای شبکه‌ی HGTV آمریکا می‌سازند. مثل اکثر برنامه‌های این شبکه، سریال ویتنی و اشر هم روی بازسازی ساختمان‌های مسکونی تمرکز دارد. آن‌ها، خانه‌های مردم بومی شهر اسپانیولای ایالت نیومکزیکو را تحویل می‌گیرند و این ساختمان‌ها را به خانه‌های منفعل (Passive Houses)، تبدیل می‌کنند.

درباره‌ی ابعاد فرهنگیِ کار ویتنی و اشر جلوتر می‌نویسم؛ اما نخستین ویژگی بنیادین معنایی و سبکیِ نفرین، در نسبت با همین سوژه‌ی «ریلیتی شو» شکل می‌گیرد. در نفرین، ما فرصت تماشای «واقعیت پنهان» در پسِ «بازآفرینی نمایشی» را پیدا می‌کنیم. سکانس نخستینِ سریال، با لحن آزاردهنده‌اش، این دوگانه را تبیین می‌کند. سر صحنه‌ی ضبط پایلتِ برنامه‌ی فلیپلنترپی (Fliplanthropy) هستیم و دوربین فیلدر، به‌جای اینکه تصویر خوشایند دروغین برنامه را نشان‌مان دهد، واقعیت ناخوشایند پشت صحنه را -در قالب تصاویری که به دور از شفافیت فیلم‌برداریِ دیجیتال، بافت Grain مشهودی دارند- مقابل دیدگان‌مان می‌گذارد؛ جایی که تهیه‌کننده‌ی ریلیتی شو یعنی داگی (بنی سفدی)، به شکلی آزاردهنده تلاش دارد تا «واقعیت» را برای دستیابی به روایت نمایشی موردِ نظرش، «جعل» کند.

اما استون و نیتن فیلدر در پشت صحنه‌ی ضبط یک برنامه‌ی تلویزیونی کنار هم و مقابل دوربین نشسته‌اند و به جایی خارج از قاب نگاه می‌کنند در نمایی از سریال نفرین به کارگردانی نیتن فیلدر

نفرین، به لحاظ استایل، شبیه هیچ سریال دیگری نیست. تمام تهمیدات سبکیِ فیلدر، شامل قرارگرفتن دوربین جایی دور از شخصیت‌ها و وقایع، استفاده از لنزهای بلند و زوم‌هایی بی‌نهایت آهسته و ترکیب‌بندی نماها به نحوی که همیشه مانعی میان ما و تصویری شفاف از کاراکترها قرار بگیرد، در نسبت با همین ایده‌ی «دید زدن» واقعیت ناخوشایند معنا پیدا می‌کنند. به شکلی واضح، فیلدر در تلاش برای دستیابی به استایلی «Voyeuristic» برای روایت داستان آدم‌هایی است که واقعیت و نمایشِ زندگی‌شان تا اندازه‌ی جنون‌آمیز درهم‌تنیده است و در پایان، حتی خودشان هم مرز میان این دو را گم می‌کنند! برای پیدا کردن لحظات حقیقی در زندگی چنین شخصیت‌هایی، باید هم مانند یک پاپاراتزی، کمین گرفت!

استفاده از امکانات بصری شیشه‌ها، آینه‌ها و بازتاب‌های آدم‌ها بر سطوح مختلف هم تهمید سبکی دیگر اثر است و در متن،‌ همان کارکردی را دارد که خودِ پوشش آینه‌گون «خانه‌های منفعل» دارند. هردوی این عناصر در جهان نفرین، هم به دوگانه‌ی واقعیت-جعل مربوط‌اند و هم، به جنبه‌ی سیاسی-فرهنگی متن که بد نیست این‌جا درباره‌اش صحبت کنم.

«خانه‌های منفعل»، در جهانی که ما در آن زندگی می‌کنیم هم موجود هستند؛ اما نسخه‌های ويژه‌ی آن‌ها در جهان نفرین، یک تفاوت کلیدی با نمونه‌های واقعی دارند. این ساختمان‌ها، با نمای شیشه‌ایِ ویژه‌ای پوشیده شده‌اند که مانند صفحات خورشیدی، آفتاب را به انرژیِ مورد نیاز خانه، تبدیل می‌کند. اما این نمای بیرونی، به کارکرد محیطِ زیستی‌اش خلاصه نمی‌شود؛ چرا که صفحات شیشه‌ای، تصویر محیط پیرامون را هم به شکلی کج و کوله و دفرمه، «بازتاب» می‌دهند.

یک خانه‌ که نمای آن را صفحاتی آیینه‌گون تشکیل داده‌اند در نمایی از سریال نفرین به کارگردانی نیتن فیلدر

خانه‌های ویتنی و اشر، استعاره‌ی بصری نبوغ‌آمیزی هستند که مستقیما به جنبه‌ی فرهنگی-سیاسیِ متن سریال مربوط‌اند. بیایید به سطح قصه برگردیم. ویتنی، زنِ سفیدپوست پروگرسیوی است که روی ارزش‌های جهان نو، پافشاری اغراق‌آمیزی می‌کند. این پافشاری، در ابتدا، صادقانه به نظر می‌رسد. او، دغدغه‌های زیست‌محیطیِ جدی دارد و به حقوق اقلیت‌ فرهنگی مظلوم و محرومِ بومیان اسپانیولا، اهمیت می‌دهد.

اما هم ارتباط ویتنی با پدر و مادر بدنام‌اش و هم، آشکار شدن تدریجی وجوه تاریک شخصیت او، نشان‌مان می‌دهد که بازسازیِ خانه‌ها در اسپانیولا، پروژه‌ی خودخواهانه‌ی زنِ برخوردار، جهت ساختن هویتی مستقل برای خودش است. او شاید به شکل نظری، شعارهای فرهنگی‌اش را حرف‌های درستی بداند، اما حقیقتا و عمیقا برای هیچ‌‌کدام‌شان اهمیتی قائل نیست. پس یک سفیدپوست، به زمین بومیان آمده است، آن را تصاحب کرده است و درحالی‌که به شکلی ریاکارانه، ادعای ارائه‌ی فرصت‌های بهتر به اقلیت را دارد، در اصل، به ارضای میل خودش به توجه و تطهیر وجودش از گناهان «نیاکان بدنام‌اش» فکر می‌کند.

یک خانواده کنار هم غذا می‌خورند در نمایی از سریال نفرین به کارگردانی نیتن فیلدر

ویتنی، خانه‌های منفعل خودش را «هنر» توصیف می‌کند و آن‌ها را «بازتابی» از جامعه‌ی محلی می‌داند؛ اما طراحیِ نمای خانه‌ها، در اصل، دزدی از کار هنرمندی دیگر است و انعکاس اشیا و افراد روی سطح شیشه‌ایِ خانه‌ها، به شکلی طعنه‌آمیز کج و معوج است! از سوی دیگر، عدم تناسب طراحیِ بی‌ربط خانه‌های منفعل ویتنی و اشر با معماری شهر اسپانیولا، ادعای «بازتابی از جامعه» بودن این ساختمان‌های بدریخت را مضحک‌تر جلوه می‌دهد! خانه‌های ویتنی و اشر، بیشتر به سفینه‌هایی بیگانه شبیه‌اند که در مقصدی اشتباه، فرود آمده‌اند!

این‌جا است که استعاره‌ی فرهنگی-سیاسیِ سریال، واضح می‌شود. نفرین، از منظر موضع‌گیریِ سیاسی، سریال بسیار مهمی است؛ چرا که فیلدر و سفدی، در حال نقدِ رسانه‌ی جریان اصلیِ امروز آمریکا هستند! رسانه‌ای که ادعای نمایندگیِ اقلیت‌ها را دارد اما در اصل پلتفرمی برای خودنماییِ کاسبان بی‌استعداد و کم‌هوشِ توجه باقی مانده است. فضای «بسته» و «منقطع از واقعیتی» که چهره‌های فعال در آن، حرف‌های قشنگی می‌زنند و ظاهرا، دغدغه‌های فرهنگیِ ارزشمندی دارند؛ اما در اصل، نه شناخت درست یا عمیقی از سوژه‌هاشان دارند (ویتنی به قدری با فرهنگ بومیان اسپانیولا ناآشنا است که بارها توسط کارا (نژانیا آستین) و دوست‌اش مسخره و تحقیر می‌شود) و نه به چیزی جز منفعت شخصی فکر می‌کنند.

اما استون و نیتن فیلدر کنار یکدیگر و مقابل یک دوربین نشسته‌اند و لبخند اغراق‌آمیزی می‌زنند در نمایی از سریال نفرین به کارگردانی نیتن فیلدر

ایده‌ی اولیه‌ی متن سریال هم به این ریاکاری، مربوط است. معنای ظاهری «نفرین» در سریال، به موقعیتی در قسمت نخست برمی‌گردد که طی آن، دخترک فروشنده‌ای از یک خانواده‌ی بی‌خانمان، اشر را نفرین می‌کند. این لحظه -که در تجربه‌ی شخصی و واقعی فیلدر ریشه دارد- نتیجه‌ی ریاکاریِ نمایشی اشر است. او به توصیه‌ی داگی، برای ارائه‌ی تصویری خوشایند از خودش، یک صد دلاری را مقابل دوربین به دخترک می‌دهد و وقتی می‌خواهد آن را پس بگیرد، با ناراحتی و نفرین دختر مواجه می‌شود.

فیلدر و سفدی، در حال نقدِ رسانه‌ی جریان اصلیِ امروز آمریکا هستند

به شکلی ابسورد و مضحک، در ادامه‌ی سریال می‌فهمیم که عبارت مورد استفاده‌ی دختر، از یک ترند «تیک‌تاک» آمده است و او این جمله را از دیگران شنیده است؛ اما درگیری ذهنی اشر و سپس، داگی، با «احتمال» گرفتاری‌‌شان به نفرینی ویرانگر، هم موجب مواجهه‌ی آن‌ها با گناهان گذشته و نقص‌های وجودشان می‌شود و هم، نوعی خصلت متافیزیکال را به حال‌و‌هوای سریال اضافه می‌کند که به المان‌های سبکی و اجرایی هم راه می‌یابد.

زومِ بسیار آرام دوربین و نزدیک شدن تدریجی تصویر به شخصیت‌ها، گویی که نماینده‌ی فرود آمدن نیرویی فراواقعی و شوم بر سرشان باشد -با همراهیِ موسیقی رازآمیز و مبهم سریال که انگار به عالم دیگری تعلق دارد- با «نفرین» مورد بحث مرتبط است و به شکل‌گیری لحن «ناجور» اثر کمک ویژه‌ای می‌رساند. گویی نفرین اصلی، همین زیستِ ریاکارانه‌ و سیاه شخصیت‌ها است و دوربین، به زندگی رقت‌انگیزشان، نگاهی قضاوت‌گر دارد. حال‌و‌هوای آزاردهنده‌ی غیرقابل‌توضیحی که بر تک‌تک لحظات سریال حکم‌فرما است، از عاقبت ترسناک گناهان کاراکترهای داستان خبر می‌دهد. بابت همین، سورئالیسم قسمت جنون‌آمیز پایانی، نوعی کاتارسیس فرمی برای اثر می‌سازد و انرژی تاریک تجمیع‌شده در طول ۹ اپیزود را آزاد می‌کند.

اما استون با یک جاروبرقی در دست چهار دست و پا نشسته است و به بالا نگاه می‌کند در نمایی از سریال نفرین به کارگردانی نیتن فیلدر

جمع‌بندیِ دیوانه‌وار و به‌غایت جسورانه‌ی نفرین، تم‌های اصلیِ متن و معانی فرامتنیِ سریال را به نتیجه‌ی درستی می‌رساند؛ اما پیش‌تر بد نیست به همان دوگانه‌ی واقعیت-جعل برگردم. جعلِ واقعیت، در جهان نفرین، وجوه مختلفی دارد. یکی همان بیرون کشیدن جذابیت نمایشی از روزمرگیِ ناخوشایند برای برنامه‌ی تلویزیونی که در ابتدا «فلیپلنترپی» نام دارد و در ادامه به ملکه‌ی سبز (Green Queen) تغییر نام می‌دهد. داگی، با اصرارش به اضافه کردن عناصر زرد و جنجال‌برانگیز ریلیتی‌شوهای عادی به برنامه‌ی ویتنی و اشر، نماینده‌ی اصلیِ این جعل است و با پیشنهاد‌ها او، برنامه رفته‌رفته از واقعیت کاملا تهی می‌شود. تا اندازه‌ای که حتی مشتریان خانه‌ها هم از جایی به بعد، به نابازیگرهایی که تصادفی انتخاب شده‌اند، تغییر می‌کنند.

همچنین، وجه غم‌انگیزتری از جعل را، در صحنه‌ی درخشان درآوردن لباس در اواخر قسمت سوم سریال هم شاهد هستیم که طیِ آن، ویتنی و اشر، سعی دارند از موقعیت بامزه‌ی رخ داده در جریان طبیعی زندگی‌شان، محتوایی نمایشی برای شبکه‌های اجتماعی تولید کنند و به شکل دردناکی در بازآفرینی کیفیت اصیل آن شکست می‌خورند! این صحنه، دامنه‌ی جعلِ نمایشیِ واقعیت در نظام معنایی اثر را از هجو ریلیتی شوی آمریکایی فراتر می‌برد و به تولید عمومیِ محتوا در شبکه‌های اجتماعی گسترش می‌دهد. سفدی و فیلدر، با قرار دادن ما در مقام ناظر این موقعیت پوچ، به یادمان می‌آورند که تلاش ترحم‌برانگیزمان برای جلب توجه در اینترنت، خیلی هم با کاری که ویتنی و اشر می‌کنند، متفاوت نیست!

اما استون در حال سلفی گرفتن با نیتن فیلدر در نمایی از سریال نفرین به کارگردانی نیتن فیلدر

اما دوگانه‌ی واقعیت-جعل در سریال، نسخه‌ی عمیق‌تری هم دارد که معنای تماتیک پایان‌بندی آن را کامل می‌کند: هویت جعلیِ شخصیت‌ها و معنای دروغ‌های ظاهریِ آن‌ها در عمقِ روان‌شان. از همان قسمت نخست نفرین، گوشه‌ای از ذهن تماشاگر، درگیر مسئله‌ای فرعی است که باورپذیری موقعیت‌ها را کاهش می‌دهد: چطور زنی با خصوصیات ویتنی، عاشق مردی با خصوصیات اشر شده است؟! تماشاگری که مولفه‌های جهان نیتن فیلدر را می‌شناسد، تا پیش از تماشای قسمت سوم، می‌تواند این رابطه را نوعی شوخی فرامتنی در نظر بگیرد. چرا که فیلدر، در آثار قبلی‌اش، تلاش‌های ناموفق پرسونای کمیک‌اش برای برقراری ارتباط با زنان را به‌عنوان یک موتیف به تصویر کشیده بود و طعنه‌آمیز است که حالا و در نخستین تجربه‌اش در ساخت یک اثر داستانی، کاراکتر خودش را در مقام پارتنر بازیگر جذابی مثل اما استون قرار داده است!

اما قسمت سوم، به یادمان می‌آورد که با سریال حتی باهوش‌تری مواجه هستیم! یکی از عناصر نفرین که معنای فرامتنی پررنگی هم دارد، مسئله‌ی توسعه‌ی برنامه‌ی تلویزیونی است. به این معنا که فیلدر و سفدی، سریالی ساخته‌اند درباره‌ی ساخت یک سریال! در نتیجه، در طول قسمت‌های مختلف نفرین، جلسات ایده‌پردازی و تدوین برنامه‌ی ویتنی و اشر را شاهد هستیم. آن‌‌ها با داگی درباره‌ی محتوا، ساختار و لحن اثرشان تبادل نظر می‌کنند، با مسئولان شبکه‌‌ی HGTV به مذاکره می‌نشینند و درباره‌ی چراغ سبز گرفتن تولید سریال‌شان، نگران هستند.

اما استون و نیتن فیلدر داخل اتاق پذیرایی یک خانه روی یک مبل نشسته‌اند و به جایی خارج از قاب نگاه می‌کند در حالی که کمی آن‌طرف‌تر بنی سفدی به لپ‌تاپش خیره است در نمایی از سریال نفرین به کارگردانی نیتن فیلدر

داگی، در قسمت سوم، فیلمِ یکی از جلسات گروه کانونیِ تماشاگران سریال را برای ویتنی و اشر پخش می‌کند و در طول این صحنه، مای تماشاگر می‌توانیم هرآن‌چه را که درباره‌ی رابطه‌ی مبهمِ محوریِ نفرین در ذهن‌مان می‌گذشته است، از زبان تماشاگران «فلیپلنترپی» بشنویم! آن‌ها -درست مثل تماشاگران نفرین- ویتنی را به‌راحتی می‌پسندند؛ اما -درست مثل تماشاگران نفرین- اشر را زوج مناسبی برای او نمی‌دانند! اعضای گروه کانونی، اعتقاد دارند که اشر نه شخصیت جالبی دارد، نه خوش‌قیافه است و نه بامزه! در نتیجه، سریال نه‌تنها فقدان شیمی میان ویتنی و اشر را نادیده نمی‌گیرد که تازه از این‌جا به بعد، شروع می‌کند به استفاده‌ی تماتیک از آن!

از همان ابتدا و در نگاه ما به این زوج تلویزیونی، «چیزی می‌لنگد» و بعد از موردِ اشاره قرار گرفتن این مسئله در واکنش‌های گروه کانونی، سریال رفته‌رفته، آشغال‌های زیرِ فرش رابطه‌ی ویتنی و اشر را بیرون می‌کشد. ابتدا و در قسمت چهارم، ویتنی از اشر می‌خواهد که در یک کلاس کمدی شرکت کند و برای قانع کردن او می‌گوید: «فقط می‌خوام اونا هم چیزی رو که من می‌بینم، ببینن.» در این لحظه‌ی طعنه‌آمیز، ما برای نخستین بار شروع می‌کنیم به زیر سؤال بردن صداقت ویتنی. اجرای اما استون، رنگ واضحی از معذب بودن و تعارف دارد و نیتن فیلدر هم تمام تلاش‌اش را می‌کند تا در این لحظه، کمترین اثری از بامزگی یا جذابیت در شمایل اشر یافت نشود!

شرکت کردن اشر در کلاس کمدی، در پایان همان قسمت چهارم، صرفا می‌رسد به یکی از روده‌برکننده‌ترین لحظات کمیک سریال -که شوخ‌طبعیِ نبوغ‌آمیز آن، مستقیما از ذهن یک درون‌گرای رنجور از اضطراب اجتماعی بیرون آمده است- و حاصلی برای بهتر کردن اوضاع ندارد! اگر ویتنی پیش‌تر سعی داشت که پیشِ چشمان تماشاگران «فلیپلنترپی»، تصویر بیرونی بهتری از رابطه‌شان بسازد، در پایان قسمت پنجم، به درک خودش از ازدواج‌شان هم شک می‌کند و مهم‌ترین مظهر اختلاف اساسی دو شخصیت را مقابل دیدگان تماشاگرانِ نفرین می‌گذارد.

اما استون با چهره‌ای ناراضی کنار نیتن فیلدری که به او نگاه می‌کند ایستاده است در نمایی از سریال نفرین به کارگردانی نیتن فیلدر

داگی که از قسمت نخست سریال، به «جعل‌» کردن واقعیت می‌شناسیم‌اش، طی قسمت ششم و در تلاش برای افزودن تضاد و درام به برنامه‌ی در حال ساخت، نارضایتیِ «واقعی» ویتنی از اشر را از میان تصاویر ضبط شده‌ی پایلت برنامه بیرون می‌کشد، روی آن تاکید و ویتنی را به عمومی کردن این نارضایتی، به‌عنوان بخشی از متن «فلیپلنترپی»، ترغیب می‌کند. اگرچه مطابق اشاره‌های پراکنده‌ و بی‌تاکید سریال، در ابتدا این اصرار داگی را صرفا تلاش او برای به هم زدن رابطه‌ی زوج تلویزیونی و نزدیک کردن خودش به ویتنی در نظر می‌گیریم، مسیر جدید برنامه، به افشای حقیقت درونی شخصیت‌های سریال، منتج می‌شود.

فیلدر و سفدی تا اندازه‌ای با اصول درام‌پردازی آشنا هستند که همدلی با شخصیت‌های دوست‌نداشتنی‌شان را ازطریق تاکید روی کمبودها و ضعف‌های ترحم‌برانگیز آن‌ها، ممکن می‌کنند. سریال نفرین، درست مثل هر اثر دیگری از نیتن فیلدر، کلکسیونی‌ از موقعیت‌های معذب‌کننده‌ای دارد که به شکلی ماهرانه نوشته و اجرا شده‌اند؛ اما تعداد و کیفیت این موقعیت‌ها، از قسمت هفتم و با تمرکز روی دوستیِ تحمیلیِ ویتنی با کارا و دوستیِ بیمارِ داگی و اشر، چندبرابر می‌شود!

از سویی، صحنه‌ی به‌غایت آزاردهنده‌ی گفت‌و‌گوی کارا و ویتنی را در قسمت هفتم داریم که طی آن، برای نخستین بار، ویتنی به شکلی صادقانه، درباره‌ی تجربه‌ی خفقان‌آور ازدواج‌اش با اشر و تفاوت‌های بنیادین‌ خودش و همسرش صحبت می‌کند و البته، همه‌ی این افشاگری‌های به‌غایت شخصی را مقابل کسی انجام می‌دهد که کمترین اهمیتی برای احساسات یا افکار او قائل نیست!

اما استون در مقابل ناژانیا آستین نشسته است در نمایی از سریال نفرین به کارگردانی نیتن فیلدر

تماشای اینکه ویتنی برای تحمیل صمیمیت به کارا تا چه عمق تحقیرآمیزی فرو می‌رود -درست مثل نمونه‌های آشنای تقلای نیتن برای برقراری ارتباط انسانی در «نیتن برای شما»- حقیقتا معذب‌کننده است و شدتِ تنهایی شخصیت را به شکل بی‌‌سابقه‌ای افشا می‌کند. ویتنی، نه‌تنها در حال «جعل» کردن «واقعیت» رابطه‌اش با کارا است که از هویت خودش هم تصویری جعلی در ذهن دارد و به سختی می‌تواند توصیف کند که اشر چگونه جلوی رشد او را گرفته است! در نتیجه، اگرچه حقارت و عقده‌های ویتنی را به خوبی می‌شناسیم، با اضافه شدن این بعدِ تازه به روانشناسی شخصیت، می‌توانیم راحت‌تر با او همدلی کنیم.

مشابه همین تنهاییِ تکان‌دهنده را می‌توان در دوستیِ اشر و داگی هم پیدا کرد. در قسمت چهارم سریال، اشاره‌ای داریم به اینکه داگی در کودکی، اشر را مورد اذیت و آزار قرار می‌داده است. طیِ یک موقعیت نیتن‌فیلدر‌وارِ آشنا، وقتی داگی این مسئله را پیش می‌کشد و بابت آن از اشر عذرخواهی می‌کند، اشر -گویی فریبی تلقین‌شده را باور کرده باشد- آن تجربه را خاطره‌ای خوش می‌داند! اگر تفاوت‌های ظاهری و رفتاری امروز دو شخصیت برای افشای ماهیت حقیقی ارتباط‌شان کافی نیستند، در قسمت ششم، داگی علیه اشر توطئه‌چینی و در قسمت هفتم، به شکلی بی‌رحمانه‌، تحقیرش می‌کند!

بنی سفدی در سریال نفرین به کارگردانی نیتن فیلدر

فیلدر، در تمام صحنه‌های مربوط‌به تحقیر شدن اشر، نوعی از گیجی و حیرت را به چهره‌ی شخصیت می‌آورد که همه‌ی بلایای نازل شده بر سرش را «غیرمنصفانه» جلوه می‌دهد! پس، وقتی او بعد از آن‌همه تحقیر در قسمت هشتم، قراری دوستانه با داگی می‌گذارد و بی‌اطلاع از انگیزه‌های تهیه‌کننده‌ی فرصت‌طلب، معصومانه از او بابت رفاقت‌شان قدردانی می‌کند، کل موقعیت، زیرمتن تراژیک تکان‌دهنده‌ای می‌یابد. اشر، تجربه‌ی تروماتیک «واقعی‌» گذشته‌اش با داگی را «جعل» کرده است تا با این حقیقت مواجه نشود که در اصل، هیچ دوستی در این جهان ندارد! از این طریق، شخصیت دافعه‌برانگیزی مثل اشر، برای تماشاگر همدلی‌برانگیز می‌شود.

از سوی دیگر، روانشناسی داگی هم به تعریف عوضیِ منفعت‌طلب و آزارگر محدود نمی‌ماند و دست‌وپنجه نرم کردن او با ترومای تصادف منجر به مرگ همسرش، ضعفی همدلی‌برانگیز را به شخصیت اضافه می‌کند. او هم مثل اشر، برای خلاصی از ترومایش، روایاتی «جعلی» را از «واقعیتِ» ساخته است؛ از انکار نقش اعتیادش به الکل در حادثه تا اصلا پیش کشیدن احتمالِ «نفرین شدن» به‌عنوان مقصر اصلی تراژدی! این مسئله، بزرگ‌ترین ضعف درونی داگی است و او را تا اندازه‌ای آسیب‌‌پذیر می‌کند که در پاسخ به متلک بدجنسانه‌ی اشر در قسمت هشتم، به نفرین کردن عاجزانه‌ی او متوسل شود! این لحظه‌ی مضحک، در پایان سریال، معنای جالب‌تری هم پیدا می‌کند که توضیح خواهم داد.

بنی سفدی با چهره‌ای غمگین شبانه داخل یک ماشین و پشت فرمان نشسته است در نمایی از سریال نفرین به کارگردانی نیتن فیلدر

پس، هرسه شخصیت اصلی سریال، جعلِ واقعیت ناخوشایند را تا عمیق‌ترین لایه‌های روان‌شان امتداد داده‌اند و در نتیجه، عجیب نیست که هیچ چیز نتواند آن‌ها را به پذیرش حقیقت راضی کند. به همین دلیل است که وقتی در پایان قسمت نهم، ویتنی، داگی را به نمایش دادن بخش‌های حذف‌شده از پایلت برنامه مقابل دیدگان اشر مجبور می‌کند، اشر پس از عصبانیت اولیه، به‌سرعت، روایتی جعلی را در ذهن خودش می‌سازد تا بتواند با متوسل شدن به آن، از حقیقت پوچ زندگی مشترک‌شان فرار کند. ویتنی هم مثل ما، ناباورانه، نتیجه‌ی معکوس تلاش‌هایش برای خلاصی از شرِ اشر را تماشا می‌کند و این صحنه‌ی تکان‌دهنده، چکیده‌ای است از زندان زندگی دروغین شخصیت‌ها. آن‌ها تا اندازه‌ای در نسخه‌های ساختگیِ ذهنی‌شان فرورفته‌اند که ارتباط‌شان را با واقعیت، به‌تمامی از دست داده‌اند.

مسئله‌ی بنیادینی که به پیچیدگیِ نقطه‌ی اوج قسمت نهم سریال اضافه می‌کند، لایه‌های متعددی از جعل است که زندگی شخصیت‌ها را دربرگرفته است. ویتنی مقابل دوربین برنامه و به توصیه‌ی داگی، از دلایل نارضایتی‌اش از اشر حرف زده بود و این دلایل را می‌شود این‌طور خلاصه کرد: ویتنی به فرهنگ بومیان اسپانیولا احترام زیادی می‌گذارد و کار بازسازی خانه‌ها برای زن ثروتمند، ارزش معنوی دارد؛ اما ماجرا برای اشر، صرفا مادی و سودجویانه است. همچنین، اشر آن‌قدر عاشق ویتنی است که از وجود او در ذهن‌اش تصویری غیرواقعی ساخته است و همسرش را حقیقتا نمی‌شناسد.

تصویر  اما استون با لباسی سرخ‌رنگ داخل صفحه‌ی تلویزیون در نمایی از سریال نفرین به کارگردانی نیتن فیلدر

ویتنی به‌درستی اعتقاد دارد که اشر شخصیت او را نمی‌شناسد؛ اما وقتی می‌خواهد توضیح بدهد که این شخصیت، دقیقا چه ويژگی‌هایی دارد، به تصاویری جعلی رو می‌آورد! جایی از این تصاویر، کارا مقابل ویتنی نشسته است و جملاتی را که زنِ مجری به شکلی رقت‌انگیز به او دیکته کرده است، به زبان می‌آورد! جملاتی از جنس تایید و تحسین که ویتنی آرزوی شنیدن‌شان از زبان کارا را دارد و وقتی نمی‌تواند به شکل طبیعی به این خواسته‌اش دست بیابد، آن‌ها را در دهان هنرمندِ خوش‌نام می‌گذارد!

پس، اگر ویتنی بعد از مواجهه با حقیقت زندگی مشترک با اشر، برای خلاصی از دروغ خفقان‌آور ازدواج‌شان تلاش کرد، بی‌هویتیِ مطلق او و عدم شناخت صادقانه‌اش از درونیات و تمایلات حقیقی‌اش، به شکل‌گیری دروغ حتی بزرگ‌تری منتج شد! سخنرانی متوهمانه‌ی اشر در پایان قسمت نهم، نتیجه‌ی مستقیم همین دروغ است! زندان جعل، این‌بار با دیوارهای قطورتری، دورِ واقعیت زندگیِ ویتنی و اشر، برپا می‌شود.

در نتیجه، طبیعی است که دو شخصیت، قسمت پایانی سریال را، ۹ ماه بعد و در نوعی آرامش بیمارگونه آغاز کنند. واقعیتِ جهان داستان، به‌تمامی «معکوس» شده است و شخصیت‌ها حتی دیگر در خلوت‌شان -همان گوشه‌های پنهانی که ازطریق دیدن زدن دوربین، به‌شان سرک می‌کشیدیم- هم در حال اجرای نمایشی جعلی هستند. درواقع، جعل در ابتدای قسمت دهم، به واقعیتِ جدید جهان نفرین تبدیل شده است.

اما استون با لباس قرمز نشسته مقابل نیتن فیلدر لبخند می‌زند در نمایی از سریال نفرین به کارگردانی نیتن فیلدر

طی گفت‌و‌گوی طولانی اشر و ویتنی درباره‌ی بیان هنری و هولوکاست (!)، از صمیمیت یک زوج خبری نیست و بحث‌ها، بیش‌ازاندازه متظاهرانه هستند. این، اولین نمونه‌ی حکم‌رانیِ دروغ در خلوت زندگی شخصیت‌ها است. وقتی در پایان بحث، اشر از هدیه‌ای که برای ویتنی خریده حرف می‌زند، زنِ باردار، پس از مدت‌ها، به شکلی صادقانه، به ذوق می‌آید؛ اما لبخند، خیلی زود روی لبان ویتنی خشک می‌شود. چرا که اشر، برای او، ماکت یک خانه را هدیه آورده است! خانه‌ای که قصد دارد به سرپرست خانواده‌ی نیازمند سریال، یعنی ابشیر (برخد عبدی)، اهدا کند.

این ایده، به شکل دردناکی طعنه‌آمیز است! اشر به قدری کم‌هوش است که دروغ‌های ویتنی در برنامه‌ی تلویزیونی را باور کرده است و بابت همین، با توهمِ شناختنِ شخصیت نیکوکار و خیرخواه ویتنی، تصور می‌کند که اهدای یکی از خانه‌های تحتِ مالکیت‌شان به یک نیازمند، می‌تواند خوشحال‌کننده‌ترین هدیه برای ویتنی باشد! ویتنی هم به شکلی ناباورانه، با نتیجه‌ی مستقیم دروغ بزرگی مواجه می‌شود که پیش‌تر، برای خلاصی از شر اشر و تطهیر پرسونای رسانه‌ای خودش سرهم کرده است و در خلوت هم دست از سرش برنمی‌دارد! حالا و به شکلی طعنه‌آمیز، این ویتنی است که باید به‌دلیل از دست دادن حمایت مالی پدر و مادرش، بابت ابعاد «مادی» کارشان، نگران باشد!

نیتن فیلدر به شکل معکوس از سقف آویزان است در نمایی از سریال نفرین به کارگردانی نیتن فیلدر

ایده‌ی طراحی مجزا برای اتاق خواب بچه در خانه‌ی منفعل اشر و ویتنی، گویی آخرین تکیه‌گاه بنای ریاکاریِ آن‌ها را هم فرو می‌ریزد و به همه‌ی ادعاهای زیست‌محیطی و فرهنگی‌شان رنگی از پوچی می‌زند. این ایده، البته که در ابتدا به‌عنوان توضیحی منطقی برای اتفاق جنون‌آمیز و سورئال معکوس شدن جاذبه در خانه‌ هم عمل می‌کند. اما پس از یکی از خلاقانه‌ترین ست‌پیس‌های تعلیق‌آمیز، اکشن، ترسناک و کمیک تاریخ تلویزیون که حدود ۲۰ دقیقه به طول می‌انجامد و اجرای خیره‌کننده و شگفت‌انگیزی دارد، اشر در فضای باز هم به بالا مکیده می‌شود و ابتدا به روی شاخه‌ی یک درخت و سپس به آسمان و خارج از جو زمین می‌رود!

این پایان جنون‌آمیز را از مناظر تماتیک و فرامتنی متعددی می‌توان خواند؛ اما نباید نکته‌ای را فراموش کنیم: این پایان‌بندی، از کیفیتی «لینچی» بهره می‌برد. هیچ‌یک از تلاش‌های ما برای فهمیدن‌ آن، قرار نیست «برداشت درست» را از اثر بسازد. ابهام، بخشی از کیفیت اصیل موقعیت‌های سورئالیستی غنی است و تجربه‌ی عمیق تماشا، از هر تلاش ما برای تجزیه و تحلیل منطقی این موقعیت‌ها، ارزش بیشتری دارد. البته که پایان‌بندی نفرین از وجوه متعددی معنادار است.

نیتن فیلدر دو دستی به شاخه‌ی یک درخت بزرگ چسبیده است در نمایی از سریال نفرین به کارگردانی نیتن فیلدر

با وجود اینکه ویژگی‌های سبکی نفرین، در تلاش برای احضار کیفیت ملال‌آورِ واقعیت هستند، پایان سورئالیستی سریال، با نظم درونی آن، تناسب کاملی دارد. در حقیقت، این پایان هرچقدر هم که «غافلگیرکننده» باشد، به همان اندازه، «اجتناب‌ناپذیر» است. اولین و مهم‌ترین تناسب فرجام روایت با تجربه‌ی از سر گذشته، شکلی است که پایان‌بندی سریال، انرژی تاریک، ناجور، غیرقابل‌توضیح و آزاردهنده‌ای را که در تک‌تک دقایق پیشین اثر حاضر بوده است، جمع‌بندی می‌کند. نفرین، از این منظر، به فیلمِ ترسناک آرام‌سوزی شبیه است که بخش زیادی از زمان‌اش را به زمینه‌چینی واقعه‌ای شوم و ناخوشایند اختصاص می‌دهد و به هنگام فرارسیدن افشای این فرجام، تمام اشاره‌های ضمنیِ اثر، توجیهی قانع‌کننده پیدا می‌کنند.

جنبه‌ی دوم تناسب پایان‌بندی با تجربه‌ی سپری‌شده، جاافتادن سرنوشت اشر، در لایه‌ی نخست و ظاهریِ داستان است. به این معنا که برای معلولِ عجیب، مبتنی بر سرنخ‌های خودِ داستان، می‌توانیم عللِ مختلفی پیدا کنیم. با یک نگاه، اشر همان شخصیتی است که یک‌بار در قسمت نخست سریال و توسط دخترک و بارِ دیگر، در پایان قسمت هشتم و از سوی داگی، نفرین می‌شود و عجیب نیست اگر یکی از این نفرین‌ها، ‌درنهایت، واقعی از آب دربیاید و اشر بابت همین، سرنوشتی را که می‌بینیم، تجربه کند.

دو دختربچه در نمایی از سریال نفرین به کارگردانی نیتن فیلدر

برای زمینه‌چینیِ این فرجام، موتیف ترس و نگرانیِ دائمی اشر بابت وقایع عجیبی که پیرامون‌اش در حال وقوع هستند را داشته‌ایم که گویی، از تقدیری شوم خبر می‌دهد. همچنین، اشاره‌هایی بامزه و هوشمندانه به این احتمال را که دخترک، شاید واقعا از نوعی تواناییِ فراطبیعی بهره می‌برد! نفرین خنده‌دارِ ابتداییِ او هم از جنس «ناپدید کردن» چیزی بوده است و در پایان، اشر هم از جهان اثر، ناپدید می‌شود!

از سوی دیگر، گریه‌ی داگی در پایان سریال را هم می‌توان از این زاویه‌ دید که او بابت نفرین کردن اشر، خودش را در مرگ عجیب او مقصر می‌داند. این کاتارسیس احساسیِ تهیه‌کننده‌ی بیخیال، البته که هم در نسبت با قوس شخصیتی‌اش (رسیدن از جعل کردنِ گریستن پیرزن در قسمت نخست به گریه‌ای حقیقی در قسمت پایانی) معنادار است، هم در ارتباط با میل همیشگی‌ او به‌دست بردن در واقعیت (او تا خودِ لحظه‌ی مرگ‌ دوست صمیمی‌اش، از زجر کشیدن او، محتوا تولید می‌کند) و هم در نسبت با احساس گناه همیشگی‌اش که عنصر معرف اصلی شخصیت‌اش بوده است (او بارِ دیگر باید مرگ یکی از نزدیکان‌اش را تماشا کند درحالی‌که نتوانسته است برای جلوگیری از فاجعه، موثر باشد).

بنی سفدی نشسته روی زمین مقابل یک ماشین آتش‌نشانی گریه می‌کند در نمایی از سریال نفرین به کارگردانی بنی سفدی

توجیه داستانیِ دیگر به آسمان مکیده شدن اشر، درست مثل ایده‌ی واقعی بودن نفرین، سورئالیستی است؛ اما در مقایسه با آن، پیوند عمیق‌تری با تم‌های داستان دارد. این توجیه، به همان صحنه‌ی به‌غایت مهم پایان قسمت نهم برمی‌گردد. جایی که اشر، به ویتنی تضمین می‌دهد که اگر روزی بفهمد که زن، او را نمی‌خواهد، بدون اینکه نیاز باشد کلمه‌ای را بشنود، خودش ناپدید می‌شود.

می‌شود استثنای فرمی پایان‌بندی نفرین را به پایانِ «یافتن فرانسیس» و نهایتا پرسونای نمایشیِ نیتن فیلدر مربوط دانست

آن‌چه در قسمت پایانی سریال و پیش از ایده‌ی معکوس شدن جاذبه می‌بینیم، نماینده‌ی همین بی‌نیازیِ ویتنی به اشر است. در مرور زمان، نامِ ریلیتی شوی این زوج از «فلیپلنترپی» به «ملکه‌ی سبز» تغییر کرده است، طیِ حضور ویدئویی ویتنی و اشر در برنامه‌ی آشپزی محبوب ابتدای قسمت دهم، نقشِ مرد مطیع، با جسمی تزئینی درکنار ویتنی تفاوت معناداری ندارد و فرزند زوج هم در آستانه‌ی تولد است. با اضافه شدن پسربچه به متنِ برنامه‌ی تلویزیونی، نیازِ ویتنی به اشر به‌عنوان پارتنر حرفه‌ای هم کمرنگ‌تر خواهد شد.

در نتیجه، در صحنه‌ی مشترک شبانه‌ی زوج روی تخت قبل از حادثه‌ی بزرگ قسمت دهم، تاکید دوربین روی نگاه و حالات چهره‌ی ویتنی، گویی جاری شدن همین افکار در سرِ او را نماینده است. زن، به این نتیجه می‌رسد که دیگر به شوهرِ مزاحم‌اش نیازی ندارد. مطابق وعده‌ی اشر، وقت خروج او از جهان ویتنی فرارسیده است! بابت همین هم است که ویتنی پس از تولد فرزندش، هم حدی از رضایت و آرامش را تجربه می‌کند و هم چهره‌اش از نوعی آگاهی نسبت به‌دلیل غیبت اشر خبر می‌دهد!

اما استون روی تخت بیمارستان خوابیده است در نمایی از سریال نفرین به کارگردانی نیتن فیلدر

معنای دیگرِ به پرواز درآمدن اشر، ظرافت تماتیک جذابی دارد! این خوانش به حقیقتِ رابطه‌ی بیمارِ اشر و ویتنی مربوط است و نشانه‌هایش را در همان صحنه‌ی تعیین‌کننده‌ی پایان قسمت نهم می‌توان پیدا کرد. مسئله این‌جا است که ویتنی، در مصاحبه‌‌ی افشاگرانه‌اش با داگی، به «عدم تعادل» آزاردهنده‌ی ازدواج‌اش اشاره می‌کند. اینکه اشر تا اندازه‌ای عاشق ویتنی است که ایده‌ای خیالی از او ساخته است و آن تصویر ذهنی را می‌پرستد و گویی بدون ویتنی، نمی‌تواند زندگی کند.

اشر هم -طی مصاحبه‌ای موازی که داگی، تصاویرش را به شکلی زیرکانه در میان نماهای مصاحبه‌ی ویتنی قرار داده است تا تاییدی باشند بر حرف‌های زنِ ناراضی- از این حرف می‌زند که بدون همسرش، از او هیچ نخواهد ماند. اما مسئله‌ی اصلی،‌ در واکنش اشر به این تصاویر نهفته است. او همان‌طور که از تیپ شخصیتی مطیع در یک رابطه‌ی ناسالم انتظار می‌رود، در مواجهه با نارضایتی پارتنرش، تصمیم به فداکاریِ بیشتر می‌گیرد! این فداکاری، از «حذفِ خود» می‌گذرد. اشر، به شکلی ترحم‌برانگیز و البته ترسناک، عزم‌اش را جزم می‌کند که به همسر ایده‌آل ویتنی تبدیل شود و این، یعنی او ته‌مانده‌های هویت‌اش را هم برای جلب تایید پارتنرش، به باد خواهد داد.

نیتن فیلدر هم می‌خندد و هم گریه می‌کند در نمایی از سریال نفرین به کارگردانی نیتن فیلدر

ویتنی که شناخت خیلی کمی از خودش دارد و به‌سختی می‌داند که چه چیزی می‌خواهد، در مصاحبه با داگی، چیزهایی را در شرح دلایل نارضایتی‌اش سرِ هم کرد و اشر، هویت تازه‌اش را بر مبنای همین چیزها ساخت! در نتیجه، در قسمت دهم با نام معنادار «ملکه‌ی سبز»، علاوه‌بر همه‌ی جعل‌های پیشین شخصیت‌ها، با یک «انسانِ جعلی» هم مواجه هستیم که می‌توان این‌طور توصیف‌اش کرد: «تصورِ اشر از اشری که ویتنیِ جعلیِ حاضر در بخش‌های حذف‌شده‌ی پایلت «ملکه‌ی سبز»، می‌پسندد!» ایده‌ی سورئالیستیِ پایان‌بندی نفرین، از این زاویه، یک شوخیِ نبوغ‌آمیز است: اشرِ جدید، تا اندازه‌ی از هویت «تهی» است که گویی وزنی ندارد و مانند جسمی سَبُک، در آسمان به پرواز در‌می‌آید!

اما همه‌جانبه‌ترین خوانش نسبت به پرواز غیرارادیِ اشر، در ایده‌ی «تولد دوباره‌» او نهفته است. خودِ اشر در همان شبِ قبل از واقعه -طی یکی از همان جملات مورمورکننده‌ی نیتن‌فیلدروار- به ویتنی می‌گوید: «یک منِ کوچولو داخل تو است!» و گویی شنیدن همین جمله، ویتنی را نسبت به بی‌کارکرد بودن اشر در جهانِ پس از تولد پسرش، مطمئن می‌کند!

اما استون در حال نگاه به نیتن فیلدر در فکر فرو رفته است در نمایی از سریال نفرین به کارگردانی نیتن فیلدر

از سوی دیگر، شکمِ برآمده‌ی یک زنِ باردار، هندسه‌ای کروی دارد و در ارتباط با ایده‌ی حیاط‌بخشی زن، می‌توان با کره‌ی زمین مقایسه‌اش کرد! از همین زاویه، اینکه گیرافتادن و سپس به بالا پرتاب شدن اشر از روی شاخه‌ی درخت، با صحنه‌ی زایمان ویتنی به شکل موازی تدوین می‌شود، اتفاقی نیست! اگر در عمل سزارین، بدن زن را شکاف می‌دهند، بندِ اتصال بچه به مادر را «می‌بُرند» و نوزاد را از فضای «کرویِ» شکم مادر بیرون می‌کشند، نیروی آتش‌نشانی هم شاخه‌ی درخت را -به‌عنوان تنها بند اتصال‌دهنده‌ی اشر به زمین- با اره‌ی برقی قطع می‌کنند و جاذبه‌ی معکوس، اشر را از «کره‌ی زمین» بیرون می‌کشد! اگر نوزاد به هنگام بیرون آمدن از بدن مادر گریه می‌کند، اشر هم برای جلوگیری از به پرواز درآمدن‌اش به خارج از زمین، با استیصالی هم دردناک و هم مضحک -که در بازیِ نیتن فیلدر، جلوه‌ای تحسین‌برانگیز دارد- فریاد می‌زند!

نمای شناور شدن اشر خارج از جوِ زمین، ارجاعی واضح است به پایان‌بندیِ «ادیسه‌ی فضایی» کوبریک و صحنه‌ی تولد «کودک ستاره‌ای.» کوبریک، آغاز مرحله‌ی بعدی تکامل بشر را به شکل تولد دوباره‌ی انسان در قالب گونه‌ای برتر به تصویر می‌کشید و فیلدر و سفدی ازطریق این اشاره‌ی میان‌متنی بامزه، مطمئن‌ می‌شوند که ایده‌ی «تولد دوباره» را به‌عنوان خوانشی معتبر برای پایان جنون‌آمیزِ نفرین، جدی بگیریم. رضایت و آرامش ویتنی پس از تولد پسرش را هم از همین زاویه می‌توان خواند: از آن‌جایی که اشرِ جعلیِ حاضر در قسمت پایانی، جز کارکرد حرفه‌ای به‌عنوان پارتنر ویتنی در اجرای برنامه، برای زن ارزشی ندارد، با مرگ اشر و تولد پسرش، ویتنی، «نسخه‌ی برتر» اشر را در اختیار خواهد داشت!

نیتن فیلدر خارج از جو کره‌ی زمین معلق است در نمایی از سریال نفرین به کارگردانی نیتن فیلدر

اینکه همسایگان خانه‌ی ویتنی و اشر در مواجهه با حادثه‌ی متافیزیکال رخ داده، با نوعی بی‌اعتناییِ تحقیرآمیز، کلِ موقعیت را حقه‌ای «برای تلویزیون» می‌دانند هم، یک معنای درون متنی دارد و یک معنای فرامتنی. وقتی به خودِ متن نگاه کنیم، اینکه کسی حرف‌های اشر گیرافتاده بالای درخت را باور نمی‌کند، امتدادی از همان جایگزینی‌ِ واقعیت با جعل در جهان شخصیت‌ها است! اشر تا اندازه‌ای خودش را در لایه‌های عمیقی از دروغ پیچیده است که حتی مرگ‌اش هم بخشی از نمایشی بزرگ برای جذاب‌تر کردن برنامه‌ی تلویزیونی به نظر می‌آید!

معنای فرامتنیِ این «برای تلویزیون» بودن معرکه‌ی بزرگ پایانی اما، مثل بسیاری دیگر از عناصر نفرین، به کارنامه‌ی فیلدر برمی‌گردد. به جز فصل چهارم و اپیزود استثناییِ «یافتن فرانسیس» که درباره‌اش توضیح دادم، فصل‌های اول و سوم «نیتن برای شما» هم نزدیک به پایان، اپیزودهایی با محوریت ایده‌‌هایی تماشایی و جنون‌آمیز دارند. این ایده‌ها، اجرای یک نمایش حیرت‌انگیز توسط نیتن مقابل دیدگان تعدادی تماشاگر را شامل می‌شوند. در قسمت هفتم فصل اول، نیتن، باید قبل از اینکه مقابل چشمان چند کودک، صحنه‌ای غیراخلاقی رخ دهد، یک ربات را متوقف کند! اگر او در انجام این کار ناکام بماند، بابت عمل غیرقانونی‌اش، توسط مامور پلیسی که در صحنه حاضر است، دستگیر می‌شود!

بندبازی یک مرد در نمایی از سریال نیتن برای شما

نمایی از قسمت پایانیِ فصل سوم «نیتن برای شما»؛ فیلدر به آتش‌بازیِ جنون‌آمیز و بهت‌آور در قسمت‌های پایانیِ سریال‌هایش عادت دارد!

در قسمت پایانی فصل سوم «نیتن برای شما» هم، نیتن، تصمیم می‌گیرد تا با شبیه کردن خودش به یک جوان بازنده و اجرای نمایش بندبازی میان دو ساختمان بلند، آن جوان را مشهور کند و زندگیِ تلخ‌اش را متحول سازد! اجرای هردوی این ایده‌های عجیب و پرت و بی‌ربط، به‌قدری دشوار است که تماشا کردن‌شان، بدون تردید در ماهیت پوچ‌شان، ممکن نیست!... فیلدر از انجام این کارهای عجیب چه منظوری دارد؟! فارغ از هر تحلیل جدی ممکن، برای هردوی این موقعیت‌ها، توجیه ساده اما صادقانه‌ای هم می‌شود پیدا کرد: «نیتن برای شما» با چنین ایده‌های جنون‌آمیزی، بسیار جالب‌تر می‌شود!

در نتیجه، چه به هنگام تماشای تقلای اشر در جاذبه‌ی معکوس فضای درون خانه و چه به هنگام گیرافتادن او بالای درخت و سپس، مکیده شدن‌اش به آسمان، گویی فیلدر در حال خلق یکی دیگر از همان مناظر خیره‌کننده اما پوچ همیشگی‌اش است و برای توجیه دلیل وجود این منظره داخل اثر، می‌توان به شوخی گفت: چون در حال تماشای یک سریال تلویزیونی هستیم و نفرین، با این پایان جنون‌آمیز، جالب‌تر می‌شود!

نمای نزدیکی از چهره‌ی نیتن فیلدر که در هوا معلق است در سریال نفرین به کارگردانی نیتن فیلدر

دوربینِ فیلدر برای نخستین بار در طول «نفرین»، به‌جای از دور تماشا کردن شخصیت، نزدیک او می‌ماند؛ گویی اشر از نظم زیباشناختی سریال هم خارج شده است

اما اگر بنا به خوانش فرامتنی باشد، می‌شود از زیبایی‌شناسی سریال شروع کرد و استثنای فرمی پایان‌بندی نفرین را به پایانِ «یافتن فرانسیس» و نهایتا پرسونای نمایشیِ نیتن فیلدر مربوط دانست. همان‌طور که پیش‌تر توضیح دادم، نفرین، سبک بسیار متمرکز و برجسته‌ای دارد که برای پرداخت المان‌های مختلفی از متن، به کار می‌آید. در تک‌تک لحظات سریال، از دور و بافاصله، در حال دید زدن خلوت شخصیت‌ها هستیم و فیلدر و سفدی، برای بازآفرینیِ «واقعیت»، آن را ازطریق عناصر استایلیستیک، به شکلی هدفمند، «جعل» می‌کنند. باورنکردنی‌ است که حتی ست‌پیس دیوانه‌وار داخل خانه در قسمت آخر هم بدون تغییری محسوس در این رویکرد سبکیِ حساب‌شده، به شکل موثری اجرا می‌شود!

ولی در پایانِ‌ سریال و به هنگام نمایش صعودِ اشر در آسمان، برای نخستین بار، نظم فرمیِ نفرین به‌هم‌می‌خورد و دوربینِ لرزان، برای نشان دادنِ بلایی که بر سر شخصیت می‌آید، به همراه او به آسمان می‌رود و در نزدیکیِ او می‌ماند. مثل پایانِ «یافتن فرانسیس»، دوربین از واقعیت و عملِ جعل آن، فاصله می‌گیرد؛ اما این‌بار، به‌جای نمایشِ تصویر بزرگ‌ترِ موقعیت، خودِ نیتن فیلدر را نشان‌مان می‌دهد. به شکلی طعنه‌آمیز، گویی فیلدر، از دستاورد این‌سال‌هاش در بازی کردن متمرکز با مرز واقعیت و جعل و شکل دادن به بازتاب‌هایی دفرمه از زندگی، خسته شده است. او بیگانه‌ای است که هرچه تلاش کند، در جهان انسان‌ها جا نمی‌افتد! به همین دلیل، به دور از ظرافت‌های خوددارانه‌ی همیگشی‌ِ آثارش، خودش را از «خانه‌ی منفعل»/ناحیه‌ی امن‌اش بیرون می‌کشد و ازطریق انفجاری بی‌سابقه و سورئالیستی، به خارج از جهانِ کنترل‌شده‌ی ذهنی‌اش، پرتاب/ایجکت می‌کند!

مقاله رو دوست داشتی؟
نظرت چیه؟
داغ‌ترین مطالب روز

نظرات